۱۵ شخصیت زن قدرتمند دیزنی که میتوانند الگوی ما در زندگی باشند
از شاهزاده خانمها گرفته تا ابرقهرمانها و خواهران بزرگتر، کاراکترهای زن برجسته و زیبای بسیاری در دنیای انیمیشنهای دیزنی وجود دارند. در این مطلب ۱۵ تا از برترینهایشان را نام بردیم. وقتی به «کاراکتر زن قدرتمند» فکر میکنید، سخت است که حداقل یک شاهزاده خانم دیزنی جلوی چشمتان نیاید. مطمئنا بعضی از آنها کمی قدیمی هستند و مهارتهای تصمیمگیری ضعیفی دارند. مثل آریل در انیمیشن «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid)، اما بسیاری از آنها دقیقا همان الگوهایی هستند که ما در زندگی نیاز داریم.
درست است که دلسوز و مهربان هستند، اما دقیقا میدانند که چه میخواهند و چگونه میخواهند به آن دست یابند.
البته، تمام کاراکترهای زن دیزنی شاهزاده نیستند. چند ملکه در داستانها وجود دارند اما بسیاری از آنها از خانواده و خاندان سلطنتی نیستند. آنها جنگجو، پلیس، یا آشپز هستند. آنها به معنای واقعی کلمه همان چیزی هستند که میخواهند و دوست دارند باشند.
با گذشت سالها، دیزنی در نوشتن داستانهای این شخصیتهای زن بهتر شده است. بیشتر و بیشتر، ما شاهد این هستیم که این زنان ویژگیهایی را که ما باید به دختران جوان آموزش دهیم، نشان میدهند. چیزهایی مانند اعتماد به نفس، استقلال و موارد دیگر.
این شخصیتها چیزی بیش از «کاراکتر زن قوی» هستند. آنها زنانی هستند که باید بیشتر در انیمیشنها ببینیم و بسیاری آنطور که باید مورد توجه قرار نمیگیرند.
ما الهامبخشترین و قدرتمندترین شخصیتهای زن دیزنی را در یک جا جمعآوری کردهایم. در ادامه ۱۵ تا از قدرتمندترین شخصیتهای زن دیزنی تمام دوران آورده شده است.
۱۵. شاهزاده تیانا در انیمیشن شاهدخت و قورباغه (The Princess and the Frog)
بدون نام شاهزاده خانم تیانا نمیتوانیم صحبت درباره زنان قدرتمند را آغاز کنیم. تیانا هرگز دنبال یک شاهزاده نبود. در واقع، او از این ایده که یک قورباغه را ببوسد تا رویاهایش به حقیقت بپیوندد، کاملا متنفر بود. او هرگز واقعا حتی یک عالمه دوست نمیخواست. تیانا به طور مداوم برنامههای سرگرمکننده را رد میکرد تا بتواند شیفتهای بیشتری کار کند و پول بیشتری برای رستوران خودش بدست آورد.
پدر تیانا یکی از بهترین درسهای دیزنی را به او آموخت: «این ستاره قدیمی فقط میتواند شما را تا قسمتی از راه همراهی کند. باید با سختکوشی به او کمک کنید.» و تیانا هرگز آن جملات را فراموش نکرد.
تیانا همیشه سخت کار میکرد و به شاهزاده ناوین اجازه میداد که دقیقا بداند زندگی او چگونه میگذرد. تیانا به او توضیح داد که چگونه برای هر چیزی که تا به حال به دست آورده کار میکند، و اساسا او را به یک انسان شایسته (یا قورباغه شایسته، بسته به اینکه در کدام خط زمانی داستانشان قرار دارند) تبدیل کرده است.
تیانا نه تنها اولین شاهزاده سیاهپوست دیزنی بود، بلکه اولین قهرمانی بود که واقعا نماینده طبقه کارگر محسوب میشد. حتی آهنگ «من میخواهم» او دقیقا به مفهوم «من میخواهم» نبود. این بیشتر یک آهنگ درباره «من به انجام رساندم» بود، همه چیز در مورد اینکه چگونه او خودش را در اختیار رویاهایش قرار داده است.
۱۴. السا در انیمیشن یخزده (Frozen)
«یخزده» به عنوان یک افسانه معمولی دیزنی شروع میشود. شاهزاده خانم آسیبهای دوران کودکی را تجربه میکند. خاطراتش را پاک کرده است. سالها را در قلعهای میگذراند که واقعا دلیلش را نمیداند. و در نهایت با شاهزاده ملاقات میکند و عاشق میشود. همه اینها یک فرمول ساده است.
اما بعد از آن ملکهای که همیشه به آن نیاز داشتیم آمد؛ السا. او، درستترین و عجیبترین کلماتی که تا به حال به یک شاهزاده خانم دیزنی میتوانست بگوید، شروع کرد: «شما نمیتوانید با مردی که به تازگی ملاقات کردهاید ازدواج کنید.»
درست است که السا در مواجهه با مشکلات خودش عالی نیست. با ریختن ناخواسته یک زمستان ابدی بر سر آرندل و فرار برای ساختن یک قلعه در کوه (آن هم با یک هیولای یخی به عنوان نگهبان) آدم معقولی به نظر نمیرسد اما نیاتش خوب است.
السا فقط میخواهد این توانایی را بدست آورد که خود را تمام و کمال و آشکارا در آغوش بگیرد و بپذیرد، بدون اینکه نگران آزار و آسیب رساندن به کسی باشد. به همان اندازه که هر پدر و مادری در جهان احتمالا از هزاران بار گوش دادن به موسیقی متن این انیمیشن با نام «رها کن» متنفر بودند، نمیتوان انکار کرد که این سرود قدرتمندی در مورد «خود واقعی بودن» است.
و البته باید به این نکته اشاره کرد که السا یکی از معدود ملکههای دیزنی است نه یک شاهزاده خانم.
۱۳. نانی در انیمیشن لیلو و استیچ (Lilo and Stitch)
لیلو و استیچ احتمالا نادیده گرفته شدهترین انیمیشن دیزنی است. میتوانید «اوهانا به معنای خانواده، و خانواده یعنی هیچکس جا نمیماند یا فراموش نمیشود» را به عنوان تابلوهای تزئینی اطراف خانهها یا در پستهای اینستاگرام پیدا کنید. پیدا کردن عروسکها و کالاهایی که عکس استیچ بر روی آنها نقش بسته هم در اطراف پارکهای دیزنی اصلا سخت نیست. اما در نهایت، به نظر میرسد که این دو گزینه تمام چیزی است که مردم از فیلم سال ۲۰۰۲ به یاد دارند.
آنها تمایل دارند فراموش کنند که در آن، نانی نه تنها یک نوجوان ۱۸ ساله است، بلکه به دلیل از دست دادن والدین خود و لیلو، سرپرست قانونی خواهرش نیز هست. این یک نبرد بزرگ است، اما او این کار را انجام میدهد. او هر شغلی را در شهر دنبال میکند و سخت تلاش میکند تا به خدمات اجتماعی ثابت کند که میتواند خانهای گرم و موقعیتی مناسب برای لیلو فراهم کند.
او به لیلو اجازه میدهد تا یک «سگ» وحشتناک به خانه بیاورد، فقط برای اینکه خواهر کوچکش دوستی داشته باشد که با او مشکلات و مسایل از دست دادن والدین و سختیهای زندگی را پشت سر بگذارد. وقتی بحث لیلو پیش میآید نانی به هیچ کس اجازه نمیدهد که مانع او شود. او بدون ترس وقتی کبرا بابلز میخواست او را اذیت کند به ماشینش لگد میزند، و وقتی متوجه میشود که استیچ میتواند جایی که لیلو است با او ارتباط برقرار کند، با یک شاخه درخت به او ضربه میزند.
نانی تعریف واقعی یک خواهر خوب است، که به شکلی متفاوت میتواند الگوی یک زن قدرتمند باشد.
۱۲. مریدا در انیمیشن شجاع (Brave)
شاهزاده خانم مریدا از بسیاری جهات جذاب است، اما فقط به خاطر چند کلمه است که در این لیست قرار میگیرد: «خودم انتخاب میکنم».
چه کسی اهمیت میدهد که آیا این سنت است که او با واجد شرایطترین پسر اول یکی از «رهبران بزرگ» اطراف ازدواج کند؟ قطعا مریدا انیطور نیست. مریدا نمیگذارد او را به دست کسی بسپارند، و قطعا نه به هیچکدام از آن ابلههایی که به او معرفی کردند. بنابراین او خودش انتخاب میکند. او چالشی را انتخاب میکند که میداند میتواند در آن برنده شود.
کل خط داستانی مریدا بر این ایده است که بتواند «سرنوشت خود را تغییر دهد». او میخواهد ماجراجو و آزاد باشد و برای رسیدن به آن به هر وسیلهای متوسل میشود. در این مورد، جادو بهترین انتخاب نیست، اما هر داستان خوب نیاز به یک تضاد دارد درست است؟
مریدا همچنین اولین نقش اول زن یک فیلم پیکسار است. شاهزاده خانمهای دیگر ممکن است در مورد او در «رالف اینترنت را خراب میکند» (Wreck-It Ralph 2: Ralph Breaks The Internet) شوخی کنند، اما آنها میدانند که او تقریبا در هر رقابتی میتواند بهترین باشد.
او در همه جا به زنان میآموزد که بد نیست شیطنت کنند و آشفته باشند و کارها را به روش خودشان انجام دهند و ما به او به خاطر این چیزها درود میفرستیم.
۱۱. مولان در انیمیشن مولان (Mulan)
جای تعجب نیست که مولان در این لیست قرار بگیرد. او نه تنها یکی از معتبرترین شاهزاده خانمهای دیزنی است، یک قهرمان جنگ هم هست.
حتی پس از اینکه جوخهاش متوجه شدند که او در واقع یک زن است، مولان هر کاری میکند تا مطمئن شود که او را جدی میگیرند. او مستقیما در حالی که در وسط شهر در حال سواری بودند، صحبتهای شانگ را قطع میکند تا او را وادار کند که به حرفهایش گوش دهد. مولان حاضر نیست دوباره ساکت شود و به همین دلیل، او کل کشور خود را از دست هونها نجات میدهد.
بهترین بخش در مورد مولان این است که او حتی به قصد تبدیل شدن به یک قهرمان ملی به جنگ نرفت. او به رسمیت شناختن، یا تحسین یا جایگاهی در شورای امپراتور نمیخواست. همه اینها افتخاراتی بود که بدست آورد در حالی که فقط میخواست پدرش را از مرگ حتمی نجات دهد.
او میدانست که اگر دستگیر شود، نه تنها آبروی خانوادهاش میریزد، بلکه به اعدام نیز محکوم میشود (این یکی از ارجاعات تاریخی تیرهتر دیزنی است). اما او به هر حال با این عواقب روبرو شد، و همه این کارها برای کمک به کسی بود که به او اهمیت میداد.
۱۰. مگارا در انیمیشن هرکول (Hercules)
قبل از اینکه مگ دست راست اجباری هدس باشد، فقط یک دختر عاشق بود. او روح خود را فروخت تا دوست پسرش را نجات دهد، فقط برای اینکه هدس او را رها کند و با دختر دیگری فرار کند. برخی ممکن است او را برای انجام این کار ساده لوح بدانند، برخی دیگر ممکن است بگویند که او فقط ظرفیت عظیمی برای عشق دارد. در هر صورت، درس سختی به او آموخت: مردم به شما صدمه میزنند، و شما باید بتوانید روی خودتان حساب کنید.
در نتیجه، او گاهی اوقات دختری غمگین است. اما، همانطور که با نیش و کنایه به هرکول اشاره میکند، میتواند از عهده هر کاری برآید. زمانی که هرکول سعی میکند مرد قهرمان باشد و او را نجات دهد، مگ بیرغبت به نظر میرسد.
هر بار که هادس سعی میکند به زیر جلد او نفوذ کند یا چیزی را به گردن او بیاندازد، دقیقا به او میگوید که چه فکری میکند و به او میگوید که دقیقا چه کار بدی انجام میدهد. مگ هم مانند هر دختر بیپروا، بدبین و طعنهزنی است که ممکن است این انیمیشن را تماشا کند.
و ما به جرات میتوانیم فراموش کنیم که او چگونه هرکول را نجات داد. او یک ستون بتونی واقعی را دید که در حال سقوط کردن است و پرید تا او را از سر راهش دور کند. از نظر فیزیکی، او در آن زمان حتی ضعیفتر از هرکول بود، بنابراین دقیقا میدانست که این کارش چقدر میتواند خطرناک باشد.
۹. جزمین در انیمیشن علاالدین (Aladdin)
ممکن است از میان همه شاهزاده خانمهای دیزنی، وقتی به یک الگوی قدرتمند فکر میکنید، جزمین بلافاصله به ذهنتان خطور نکند. اما او باید در این لیست حضور داشته باشد.
در ظاهر، ممکن است به نظر برسد که جزمین در تمام عمرش از اینکه در یک قصر نگهداری میشد خسته شده بود. انگیزه اصلی او برای پریدن از روی دیوار در انیمیشن فقط کشف چیزهای دیگری است که آگرابا برای ارائه دارد.
اما او همچنین نمیخواهد مجبور به ازدواج شود. او میخواهد با عشق ازدواج کند نه به خاطر قانون. بنابراین، هر خواستگار پر زرق و برقی که برای به دست آوردن او تلاش میکند، او راه جدیدی برای خلاص شدن از شر آنها پیدا میکند. خودش میگوید؛ «من جایزهای نیستم که قرار باشد کسی برنده شود».
البته، نسخه ۲۰۱۹ جزمین هم ساخته شده است. اقتباس لایو اکشن علاالدین به شاهزاده خانم ما هرآنچه که نیاز داشت را ارائه میدهد. در این نسخه، او فقط نمیخواهد آگرابا را به خاطر متفاوت بودنش ببیند، بلکه او میخواهد در میان مردمش باشد.
علاوه بر این، او واقعا میخواهد سلطان شود. جزمین میداند که میتواند مردمش را به خوبی رهبری کند، و هر کاری میکند تا پدرش این توانایی را در او ببیند. او حتی یک آهنگ کامل در مورد اینکه چطور دلش میخواهد در کنار «دیده شدن»، «شنیده» هم شود. به هر نسخه از این داستان دوست داشتنی علاقه داشته باشید فرقی نمیکند، جزمین یک الگوی قدرتمند است.
۸. راپونزل در انیمیشن گیسو کمند (Tangled)
یک ماهیتابه تمام چیزی است که راپونزل برای تبدیل شدن به یک حریف سرسخت به آن نیاز دارد. در شروع «گیسو کمند»، او حتی هرگز برج خود را ترک نکرده بود، با این حال هنوز هم میتوانست دزدی را که به داخل قلعهاش نفوذ میکند، سرنگون کند. البته این را هم نادیده نگیریم که این دزد نگونبخت فکر میکرد که برج خالی است و راپونزل از پشت به او یورش برد.
اما قبل از اینکه راپونزل دوباره فلین را بیدار کند، او را میبندد، فاصلهای امن میگیرد و خودش را آماده میکند. هنگامی که فلین هوشیار میشود، راپونزل مستقیما در صورت او خیره میشود تا مشخص کند که اوضاع تحت کنترل است.
وقتی آنها با هم سفر خود را آغاز میکنند، این راپونزل است که به طور مداوم آنها را نجات میدهد. او مانع از تکه تکه کردن فلین توسط اشرار اسناکلی داکلینگ میشود. او آنها را از دره عبور میدهد. او از موهایش نه تنها برای نجاتشان از غرق شدن، بلکه برای ترمیم دست فلین و بازگرداندن او به زندگی استفاده میکند (البته دومی از نظر فنی از طریق اشکهایش بود).
در هر مرحله، راپونزل قهرمان «گیسو کمند» است، علیرغم داشتن کمترین تجربه از دنیای بیرون. اگر هنوز هم نیاز به قانع شدن دارید، چند قسمت از «ماجراهای گیسوکمند» (Rapunzel’s Tangled Adventure) را تماشا کنید. او واقعا یک لیدر به دنیا آمده است.
۷. پوکوهانتس در انیمیشن پوکوهانتس (Pocahontas)
با گذشت سالها، زمان احتمالا نسبت به پوکوهانتس بیش از همه نامهربان بوده است. اما به این دلیل است که نسخه دیزنی آن با داستان واقعی پوکوهانتس بسیار متفاوت است. با این حال، نسخه انیمیشنی او را نباید کاملا نادیده گرفت.
داستان پوکوهانتس همه چیز در مورد یافتن راه درست برای خود است. او با این موضوع مبارزه میکند که آیا باید هموارترین مسیر را انتخاب کند، مثل طبل مقاوم باشد یا برای چیزهای بهتری که ممکن است برایش پیش بیاید منتظر بماند. اما، در عین حال، او حتی مطمئن نیست که چیز بهتری در راه است یا نه.
وقتی او با جان اسمیت آشنا میشود، همه چیز برایش تغییر میکند. او زیباییهای سرزمینش را به او میآموزد. مهمتر از آن، او متوجه میشود که جنگ رهاوردی جز صدمه زدن به همه افراد دو سوی نبرد نخواهد داشت. هنگامی که لحظه حقیقت فرا میرسد، پوکوهانتس خود را در مقابل گروه پدرش میاندازد تا جان اسمیت را نجات دهد و مردم را با یکدیگر متحد کند.
اما بهترین بخش این است که او در واقع افراد خود را رها نمیکند تا به دنبال جان اسمیت به انگلستان برود. پوکوهانتس میداند که اگر میخواهد جان زنده بماند، باید به خانه برود.
این انتخاب سختی است، اما این همان چیزی است که برای همه مناسب است، و اینها تمام گفتهها و اعمالی است که پوکوهانتس را به شخصیتی الهامبخش تبدیل میکند.
۶. بل در انیمیشن دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
بل ممکن است یک کتابخوان مهربان و دلسوز باشد، اما این بدان معنا نیست که او دقیقا هرچه به ذهنش میرسد را به زبان نمیآورد. در واقع، تصور ازدواج با گاستون آنقدر برای او منزجر کننده است که به معنای واقعی کلمه در مورد آن آواز میخواند. و این دقیقا همان چیزی است که دختران جوان یا صادقانه، هر دختری در هر سنی باید ببینند.
شما میتوانید اهل کتاب باشید. این شما را به موجودی عجیب و غریب تبدیل نمیکند شما میتوانید به دنبال ماجراجویی به جایی بزرگتر بروید. شما میتوانید فراتر از آنچه برایتان تدارک دیدهاند قدم بردارید.
حتی زمانی که بل زندانی بود، مشکلی نداشت که به هیولا بگوید دقیقا چه فکری درباره رفتار او دارد. او به دیو یاد داد که خشم خود را کنترل کند، گرمیهای زندگی را به او یادآوری کرد و با کتاب خواندن عشق او به داستان را دوباره برانگیخت.
مانند جزمین، نسخه لایو اکشن «بل» ویژگیهای شخصیتی او را حتی بهتر کرد. نسخه ۲۰۱۷ فقط چند تغییر ایجاد کرد، اما آنها به اندازهای بودند که طرفداران را بیشتر عاشق بل کنند.
در این نسخه، بل کمی بیشتر شبیه پدرش بود، چیزهایی اختراع میکرد تا زندگیاش را راحتتر کند و با ابزارهایی کار میکرد تا از موقعیتهای سخت رهایی یابد. او حتی ممکن است اولین شاهزاده خانم دیزنی باشد که با سنجاق سرش یک قفل را باز میکند.
۵. اسمرالدا در انیمیشن گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre-Dame)
اسمرالدا از نظر فنی یک شاهزاده خانم دیزنی نیست، اما به اندازه یک شاهزاده سرسخت، شجاع و قدرتمند است. زندگی به عنوان یک کولی یعنی زندگی در حال فرار. بنابراین، متاسفانه، مهارتهای دفاعی او از سر ناچاری بوجود آمده است. اما آنها مطمئنا مفید بودند. اسمرالدا برای دفع حمله یواشکی کاپیتان فیبوس مشکلی نداشت.
او سریع بود و با یک پایه شمع به عنوان یک سلاح مبارزه میکرد. و او آن را با مهارتی به کار برد که حتی فیبوس هم نتوانست با آن برابری کند. البته، هر مبارزه تن به تن (یا … شمشیر به شمشیر) در چنین انیمیشنهایی شوخیهای خوبی از آب در میآیند و اسمرالدا نیز از این قاعده مستثنی نیست. وقتی فیبوس متوجه میشود که او «تقریبا» به اندازه یک مرد مبارزه میکند، اسمرالدا جواب میدهد: «جالبه، من میخواستم همین را در مورد شما بگویم!» این نه تنها یک عقبنشینی تخریبگر بود، بلکه به دختران جوان نشان داد که میتوانند مبارزان ماهری نیز باشند.
اسمرالدا فراتر از تواناییهایش در مراقبت از خود، استعداد مراقبت از دیگران را نیز داشت. اسمرالدا تنها کسی است که به کوازیمودو کمک میکند و با او همانطور که باید با هر انسانی رفتار شود رفتار میکند. کل آهنگ «من میخواهم» او درباره این است که بخواهد مردم به ویژه افرادی که ظاهر و احساس متفاوتی دارند احساس امنیت و مراقبت کنند. تنها چیزی که او میخواهد این است که به طردشدگان کمک کند.
۴. نالا در انیمیشن شیرشاه (The Lion King)
بهترین دوست شما همیشه با شما صادق خواهد بود. آنها شما را تحت فشار قرار میدهند تا بهترین باشید، و زمانی که مثل یک احمق رفتار میکنید، به شما گوشزد میکنند. نالا، از انیمیشن «شیر شاه»، بهترین دوستی است که هرکسی میتواند داشته باشد.
وقتی سیمبا به مادرشان میگوید که میخواهد نالا را برای دیدن چیزی در چاله آبی ببرد، او به تمسخر میپرسد: «چاله آب چه چیز خوبی دارد؟» نالا در طول دوران کودکیشان به طور مداوم به سیمبا اطلاع میدهد که چه زمانی کمهوش است.
وقتی بزرگ می شوند، هیچ چیز تغییر نمیکند. به جز زمانی که سیمبا از مرگ نجات پیدا میکند. نالا به سیمبا میگوید که دقیقا چه فکری در مورد این واقعیت دارد که او اساسا مخفی شده و اجازه داده است پادشاهیاش ویران شود.
انصافا او راز بزرگ سیمبا را نمیداند. و در میان تمام واقعیتهای موجود، این یک مشکل اساسی است. اگر نالا میدانست که چرا سیمبا از بازگشت خجالت میکشد و میترسد، دقیقا توصیه درستی به او میکرد و به او میگفت که آنچه برای موفاسا اتفاق افتاد تقصیر او نبود.
در «شیرشاه ۲: پادشاهی شیرشاه» (Lion King II: Simba’s Pride) نالا فقط سردتر است. اکنون او ملکه است، همانطور که شایسته است. یک بار دیگر، او سیمبا را در مسیر درست نگه میدارد. او به او میگوید که به دخترشان آزادی بیشتری دهد و بیشتر به کوو اعتماد کند.
راستش را بخواهید، باید فکر کنید که آیا بدون نالا هم همه چیز به راحتی پیش میرفت؟ و این چیزی است که نالا آن را به خوبی میداند.
۳. موانا در انیمیشن موانا (Moana)
وقتی اقیانوس واقعی شما را برای نجات بشریت انتخاب میکند، باید بدانید که حتما آدم فوقالعادهای هستید.
ممکن است موانا یا مائویی در ابتدا کاملا نفهمد که چرا او را انتخاب کردهاند، اما برای تماشاگران، متوجه شدن این موضوع اصلا سخت نبود. موانا به شدت مصمم است و از انجام آنچه تنها از او انتظار میرود امتناع میورزد. با این حال، او تا زمانی که بتواند کاری را انجام میدهد که خانوادهاش از او میخواهند. این هرگز آسان نیست که مدام سعی کنید خود را متقاعد کنید که چیزی را نمیخواهید.
اما در نهایت مشخص میشود که ترک جزیره نه تنها چیزی است که موانا میخواهد، بلکه این چیزی است که مردم موتو نویی به آن نیاز دارند. زمانی که ماوی قلب تهفیتی را ربود، ناخودآگاه الهه را نیز متحول کرد. او به جای دادن زندگی، آن را از همه چیز ربود و تبدیل به تهکا شد.
او در حالی که تقریبا هیچ چیز در مورد قایقرانی نمیدانست راهی میشود تا نیمه خدایی را پیدا کند که ظاهرا نمیخواهد پیدا شود. وقتی او را پیدا میکند، او مغرور است، اما میترسد و به ناچار ترکش میکند. موانا که در وسط اقیانوس گیر افتاده است، قایق خود را تعمیر میکند و تصمیم میگیرد که اگر مائویی مردمش را نجات ندهد، خودش این کار را انجام خواهد داد.
و البته این موآنا بود که متوجه شد تهکا در واقع همان تهفیتی است. او هیچ ترسی نسبت به اقیانوس نشان نمیداد تا به تهکا اجازه دهد به او نزدیک شود، و در نهایت، کل جزیره را نجات داد و آنها را متقاعد کرد که دوباره در دریا سفر کنند.
موانا در واقع تعریف واضح کتاب «سامان دادن کارها» است.
۲. جودی هاپس در انیمیشن زوتوپیا (Zootopia)
اولین در هر کاری یا چیزی بودن تاثیرگذار است. اما با تعداد نسبتا زیادی موانع نیز همراه است. خوشبختانه، خرگوشها به خوبی برای موانع مجهز هستند به ویژه جودی هاپس. او میدانست که تبدیل شدن به اولین پلیس خرگوش زوتوپیا چقدر سخت خواهد بود، و با این وجود، شانه خالی نکرد.
او بلیتهای دوستانش را از گیدئون گری پس گرفت، اگرچه این به معنای خطر نزدیک شدن به او بود. او رویاهایش را دنبال کرد، حتی زمانی که والدینش آشکارا از او حمایت نکردند. او لحظه کاپیتان مارول خود را داشت، زیرا هر بار که در آکادمی پلیس زمین میخورد، از جایش برمیخاست و به راهش ادامه میداد.
جودی هاپس هرچقدر که مهربان و ملایم بود، و به همان اندازه هم به اعتقاد خودش مبنی بر اینکه «در زوتوپیا، هرکسی میتواند هر چیزی باشد»، همچنان تعصب ذاتی داشت. او نمیخواست به نیک وایلد بیاعتماد باشد، اما همچنان ماده دافع روباه خود را به همراه داشت.
چیزی که جودی را به یک قهرمان واقعی تبدیل میکند، این است که او فعالانه برای غلبه بر تعصبات خود تلاش میکرد. وقتی نیک وایلد او را به خاطر آنها فرا میخواند، طبیعتا حالت تدافعی به خود میگیرد، اما در نهایت به کار خود میپردازد. او اعتراف میکند که اشتباه کرده است و صمیمانه عذرخواهی میکند.
۱. هلن پار در انیمیشن شگفتانگیزها (The Incredibles)
در دو دقیقه اول «شگفتانگیزها» (The Incredibles)، الاستیگرل دقیقا ثابت میکند که چقدر مستقل و توانا است و زمانی که مادر میشود، هیچ چیز در مورد او تغییر نمیکند.
وقتی مادر هستید، مسئولیتهای زیادی دارید. شما یک خانواده کامل دارید که باید مراقب آنها باشید. وقتی یک مادر ابرقهرمانی هستید چطور؟ شما یک خانواده و یک شهر کامل دارید که باید مراقب آن باشید. این کار کوچکی نیست، اما هلن پار، که با نام الاستیگرل نیز شناخته میشود، به نظر میرسد که این کار هر روز او است.
او فقط سه بچه بزرگ نمیکرد. او سه بچه شگفتانگیز بزرگ میکرد. آنها باید بزرگ میشدند و قدرتهای خود و مهمتر از آن، چگونگی کنترل آنها را کشف میکردند. شوهرش ناتوان نبود، اما در «شگفتانگیزها» کاملا مشخص بود که او بازنشسته شده است. باب تنها زمانی خوشحال شد که هلن به وضوح گفت که دش به خاطر استفاده از قدرتش در مدرسه با مشکل مواجه شده است.
در حالی که آقای شگفتانگیز در بازپسگیری روزهای شکوهش بسیار درگیر شده بود، هلن کنترل خانه را به دست گرفت. حالا، به اعتبار او، باب پار از بچهها و خانه در «شگفتانگیزان ۲» (The Incredibles 2) مراقبت میکرد، آن هم زمانی که همسرش مسئول بازگرداندن ابرقهرمانها شده بود.
منبع: cultures
تازه آنا از السا قوی تره و شجاع تره مهربان تره
من راپنزل را بیشتر از همه دوست دارم و مولان و خرگوشه و موآنا
السا قوی ترینه
درسته ، همه این شخصیت ها خیالی هست ، چرا از قهرمانان ایرانی نمیگیم؟؟؟
کم ما برای دفاع از کشور مون شهید ندادیم . کسانی برای ناموس کشور شون جنگیدن.
ببخشید ولی اصلا ربطی به این نداشت! این مقاله راجع به پرنسسای دیزنیه! چه ربطی به ایران و جنگ و شهدا داره اصن؟ درسته که آدمای زیادی برای سلامت ماها شهید شدن ولی قبول کن که مقاله و سایت و وبلاگ درموردشون به اندازه کافی هست. نباید که فقط خودمونو محدود به اتفاقایی که تو ایران افتاده و میوفته کنیم! ببخشید بابت انتقادم ولی حرفتون کاملا بیجا بود
سلام و خسته نباشید .
چند مطلب
۱. در فرهنگ عامه همیشه ظواهر ، زودتر و بیشتر از معنا ، جذابیت و پذیرش دارد . نوع پوشش و ارتباطات اجتماعی تمام این آثار در برابر و مخالف فرهنگ ایرانی و اسلامی است .
۲. در سیستم فکری هالیوود که با سرمایه صهیونیزم اداره می شود ؛ و در شرایطی که دوره آخرالزمانی نامیده شده و تمام دنیای ضد دینی در تلاش برای مقابله با تفکر و فرهنگ دینی است . آیا برای جامعه ما محصول قابل تلنگری یافته خواهد شد .
“چگونه است که از دل این تفکر ، توقع الگوسازی دارید ؟”
” به امید روزی که نیازهای فرهنگی ما از دل اندیشه و نگاه ایرانی _ اسلامی برآورده شود”
چقدر زر میزنی
به نظرم آنا از السا قوی تر بود اون بود هرسری السا رو نجات میداد
واقعا باهاشون خاطره داریم
پس جین معشوقه تارزان چی شد؟؟؟؟؟؟؟ جین. باید رتبه اول باشه. یک زیست شناس که بخاطر عشقش حاضر شد توی جنگل بمونه و از همه جدا بشه
الان با اوضاع این دوره عشق خیلی کمه و بیشتر خیالبافی هست
به نظرت اگه تو این لیست میومد نوجوانان ما بیشتر از این خیالباف نمیشدن ، که بله عشق هست این احساس ما؟
این قدرتمندی نیس