۱۵ فیلم کمدی سیاه برتر برای وقتی که میخواهید به دردها بخندید
زندگی با حقایق آشکار و نهان همراه است که ما توانایی جلوگیری از آنها را نداریم. هنر و به طور ویژه سینما هم میتواند ابزاری برای بازتاب این حقایق اجتنابناپذیر باشد و هم راهی برای فرار یا تلطیف آن. به هر روی، خیال تنها قلمروی است که به ما اجازه میدهد زندگی را آنگونه که میخواهیم شکل بدهیم و از تلخیاش دستکم تا اندازهای بکاهیم. کمدی سیاه از جمله ژانرهایی در سینماست که هدفش همین است؛ تلطیف تلخی رنجهای زندگی. اگر جزو آن دسته هستید که دوست دارید به درد بخندید، یا موقعیتی برایتان پیش آمده است که نیاز دارید چنین کنید، این ژانر میتواند کمکحال باشد. هر فیلمی که با شوخطبعی و نگاهی بیپروا از مناسبات پذیرفتهشده یا تابوهایی مثل تجاوز و خشونت میگذرد یا تلخیهایی مثل مرگ یا جنگ را دست میاندازد، میتواند در این ژانر قرار بگیرد. همراه با مجلهی «دیجی کالا» نگاهی به بعضی از آثار برجستهی ژانر کمدی سیاه، بر اساس رتبهبندی راتن تومیتوز (Rotten Tomatoes)، میاندازیم.
۱. دکتر استرنج لاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم
(Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb)
- محصول 1964
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز
- خلاصه داستان: اگر فردی اشتباه، دکمهی اشتباه را فشار دهد چه اتفاقی میافتد؟ جک دی ریپر(پیتر سلرز)، ژنرال روانپریش نیروی هوایی ایالات متحده، دستور حملهی هستهای به شوروی را میدهد و بمبافکن خود را برای نابودی آن میفرستد. او دچار توهم میشود که کمونیستها در حال توطئه برای مسموم کردن مردم امریکا هستند. رئیسجمهور و سیاستمداران امریکا پس از آگاهی از این اتفاق، در اتاق فرماندهی جنگ ایالاتمتحده گرد هم میآیند تا راهی برای توقف حملات پیدا کنند.
این کمدی کلاسیک سیاسی تنها از عنوانش پیداست که قرار است مخاطب را وارد چه دنیایی کند. پایان فیلم با پایان دنیا همراه است؛ سالها پیش از آنکه ما درگیر آخرالزمان باشیم. این فیلم پیشگویانهی کوبریک پنج نامزدی اسکار را دریافت کرد، اما بیشتر به مذاق بریتانیاییها خوش آمد و دو جایزهی بفتا را از آن خود کرد. پیتر سلرز در این فیلم سه نقش را بازی میکند.
۲. چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد (?Who’s Afraid of Virginia Woolf)
- محصول 1966
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: الیزابت تیلور، ریچارد برتون
- خلاصه داستان: پروفسور تاریخ جورج (ریچارد برتون) و همسرش مارتا (الیزابت تیلور)، شنبه شب دیروقت از یکی مهمانی در خانهی رئیس کالج، پدر مارتا، باز میگردند. مارتا اعلام میکند که از زوج دیگری، نیک (جورج سگال) و همسر خجالتی او، هانی (سندی دنیس)، دعوت کرده است که شب را با هم بگذرانند. بعد از آمدن زوج جوانتر، شب به توفانی غیرقابل کنترل از عصبانیتهای زناشویی و خشونتهای کلامی و گاه فیزیکی تبدیل میشود.
این اقتباس سینمایی از نمایشنامهی ستایششدهی ادوارد آلبی اولین تجربهی کارگردانی مایک نیکولز است. فیلم در سیزده رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و اولین فیلمی است که تمام بازیگرانش نامزد دریافت بهترین جایزهی بازیگری شدند. فیلم در نهایت پنج اسکار برد و دومین اسکار بهترین بازیگری نقش اول را نصیب الیزابت تیلور کرد.
۳. مرگ استالین (The Death of Stalin)
- محصول 2017
- کارگردان: آرماندو یانوچی
- بازیگران: آدریان مکلافلین، جفری تامبر، استیو بوشمی
- خلاصه داستان: وقتی دیکتاتور مستبد ژوزف استالین در ۱۹۵۳ میمیرد ، یاران انگلی او در نبرد قدرتمندانهای برای جانشینی رهبر آیندهی اتحاد جماهیر شوروی از بین میروند. در میان مدعیان، گئورگی مالنکوف، نیکیتا خروشچف حیلهگر و لاورنتی بریا، رئیس پلیس مخفی سادیسمی هستند. در بحبوبحهی درگیری، جنگ و از پشت خنجر زدن اینها به هم برای بالا کشیدن خودشان، مسئله این است که چه کسی دولت را اداره کند؟
این کمدی سیاسی بر اساس یک رمان مصور دنبالهدار فرانسوی (La Mort de Staline) ساخته شده است که هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد و هم نامزد دریافت جوایز بینالمللی زیادی شد. البته روسیه و قرقیزستان به این خاطر که معتقد بودند فیلم تاریخ کشورها و رهبرانشان را مسخره کرده است، اجازهی اکران به آن ندادند.
۴. فارگو (Fargo)
- محصول 1996
- کارگردان: جوئل و ایتان کوئن
- بازیگران: فرانسیس مکدورمند، استیو بوشمی، پیتر استورمار، ویلیام اچ. مِیسی، هارو پرسنل
- خلاصه داستان: درام جنایی «فارگو»، بر اساس حادثهای واقعی که در ۱۹۸۷ در مینهسوتا اتفاق افتاد، ساخته شده است. جری لوندگارد (ویلیام اچ. میسی) یک فروشندهی اتومبیل در مینیاپولیس است که حسابی بدهکار است. او آنقدر نیازمند پول است که دو اراذل و اوباش (استیو بوشمی و پیتر استورمار) را استخدام میکند که همسرش را بربایند تا بتواند به این شکل، از پدرزن ثروتمندش (هارو پرسنل) اخاذی کند. او قصد دارد تنها بخش کوچکی را به اوباشی که استخدام کرده است، بپردازد و بقیه را برای جبران بدهیهایش نگه دارد. این طرح، وقتی آن دو اراذل به یک سرباز شلیک میکنند، شکست میخورد.
برادران کوئن متخصص در ساختن کمدی سیاه هستند؛ «ای برادر کجایی؟»، «بارتون فینک»، «درون لوین دیویس» و «بزرگ کردن آریزونا» از جمله کمدی سیاههای محبوب و معروف این دو برادر است. اما معروفترینشان همین کمدی جنایی امریکایی غربمیانهای است. جوئل کوئن برای این فیلم، که نامزد نخل طلای کن بود، جایزهی بهترین کارگردانی کن را برد. فیلم هم به لحاظ تجاری موفق شد و هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد، بهخصوص به دلیل کارگردانی و فیلمنامه و همچنین نقشآفرینی فرانسیس مکدورمند که به خاطرش اولین اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد. اسکار بهترین فیلمنامه هم نصیب برادران کوئن شد.
۵. کار درست را بکن (Do the Right Thing)
- محصول 1989
- کارگردان: اسپایک لی
- بازیگران: دنی آیلو، جیانکارلو اسپوزیتو، استیو پارک، اسپایک لی، ساموئل الجکسون
- خلاصه داستان: سَل (دنی آیلو) صاحب یک پیتزافروشی در بروکلین، روی یکی از دیوارهای مغازهاش عکس بازیگران ایتالیایی را آویزان کرده است. یکی از اهالی محله وقتی میبیند در میان این عکسها، عکس هیچ سیاهپوست مشهوری نیست، اعتراض میکند. او معتقد است یک پیتزافروشی در محلهی سیاهپوستان باید عکس بازیگران سیاهپوست را روی دیوار مشاهیرش به نمایش بگذارد، اما سل چنین عقیدهای ندارد. همین اختلاف نظر آغاز درگیریهای آنها و دیوار مشاهیر، نمادی از نژادپرستی و نفرت آنها و مردم محله میشود.
معمولاً در فهرست بهترین فیلمهای تاریخ، از این فیلم یاد میشود؛ اما با اینکه هم با موفقیت تجاری مواجه شد و هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد، تنها در دو بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه، نامزد دریافت اسکار شد و جایزهای دریافت نکرد.
۶. هذرها (Heathers)
- محصول 1988
- کارگردان: مایکل لمان
- بازیگران: وینونا رایدر، کریستین اسلیتر، شنن دوهرتی، لیسانه فالک، کیم واکر
- خلاصه داستان: ورونیکا (وینونا رایدر) عضو محبوبترین گروه دبیرستان است، اما رفتار ظالمانهی دختران دیگر را تأیید نمیکند. ورونیکا و دوستش، جِیدی (کریستین اسلیتر)، رهبر گروه، هذر چندلر (کیم واکر)، را به طور تصادفی مسموم میکنند و کاری میکنند که خودکشی به نظر برسد. بهزودی ورونیکا متوجه میشود که جیدی از قصد دانشآموزانی را که از آنها خوشاش نمیآید، میکشد. او تلاش میکند جلو جیدی را بگیرد، در حالی که با رهبر جدید گروه، هدر دوک (شنن دوهرتی)، هم درگیر است.
فیلمی که نویسندهاش دنیل واترز، به خاطر احترامی که برای «دکتر استرنج لاو» قائل بود، میخواست استنلی کوبریک آن را کارگردانی کند. این فیلم بر خلاف فیلمهای تینایجری آن دوران، نگاهی بدبینانه به فضای دبیرستانهای امریکایی دارد و پای ثابت فهرست بهترینهای سینمای کمدی سیاه است. هم موزیکال از روی این فیلم ساخته شده است و هم سریال تلویزیونی.
۷. ببخشید مزاحم شما شدم (Sorry to Bother You)
- محصول 2018
- کارگردان: بوتس رایلی
- بازیگران: کیت استنفیلد
- خلاصه داستان: کاسیوس گرین (کیت استنفیلد) یک جوان سیاهپوست است که کارش بازاریابی تلفنی است. او برای موفقیت در کارش، با لهجهی سفیدپوستان حرف میزند. با شروع پیشرفت حرفهای گرین، دوستان و همکارانش نسبت به ظلم شرکتها اعتراض میکنند.
اولین تجربهی کارگردانی بوتس رایلی هم به خاطر موضوع و هم مجموعهبازیگرانش و همینطور فیلمنامهی رایلی، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت. انتقاد به سرمایهداری و نژادپرستی موجود در جامعهی امریکایی از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر توجه عوام و خواص امریکا را بیشتر به خود جلب میکند.
۸. هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel)
- محصول 2014
- کارگردان: وس اندرسون
- بازیگران: رالف فاینس، تیلدا سوئینتون، آدرین برودی، ادوارد نورتون، ویلم دفو
- خلاصه داستان: در دههی سی میلادی، هتل بزرگ بوداپست یک پیست اسکی محبوب اروپایی است که گوستاو اچ (رالف فاینس) آن را اداره میکند. پسربچهی پادویی، دوست و محافظ گوستاو میشود. گوستاو به خاطر ارائهی خدمات درجهیک به مهمانان هتل، ازجمله برآورده کردن نیازهای زنان مسنی که در هتل اقامت دارند، به خود میبالد. وقتی یکی از عشاق گوستاو به طرز مرموزی میمیرد، او وارث یک تابلوی نقاشی بیارزش و مظنون اصلی قتل آن زن میشود.
وجه تاریک فیلمهای وس اندرسون زیر رنگهای پاستلی، فضای نوستالژیک و نقشآفرینیهای عجیب و غریب مجموعهی ستارگانش پنهان است. گفته میشود که شخصیت اصلی فیلم برگرفته از یکی از دوستان مشترک اندرسون و همکار دیرینهاش، هوگو گینس، نویسنده و نقاش بریتانیایی که در خلق داستان این فیلم نقش داسته، است. اعضای آکادمی اسکار نُه نامزدی را تقدیم این فیلم تحسینشدهی اندرسون کردند، اما تنها چهار جایزه آن هم در رشتههایی چون بهترین طراحی لباس، بهترین گریم، بهترین موسیقی متن و بهترین طراحی صحنه را به فیلم اختصاص دادند.
۹. رگیابی (Trainspotting)
- محصول ۱۹۹۶
- کارگردان: دنی بویل
- بازیگران: ایوان مکگرگور، جان لی میلر، کلی مکدونالد
- خلاصه داستان: یک عده جوان معتاد به هروئین در اواخر دههی هشتاد میلادی در بحبوحهی بحران اقتصادی در ادینبرا، زندگی خود را میان تصمیمات اشتباه و تلاش برای هوشیار ماندن میگذرانند. قهرمان فیلم مارک رنتون (ایوان مکگرگور) جوان بیخیال زرنگ، باهوش و بامزهای است که همراه با دوستان بامزه، دروغگو، دزد و دچار مشکلات روانی متعددش، در فقر دست و پا میزنند و بیمهابا به سمت ویرانگری پیش میروند.
این درام دنی بویل که بر اساس رمانی با همین نام نوشتهی آروین ولش، ساخته شده است، در فهرست صد فیلم بریتانیایی برتر قرن بیستم جای دارد و از نظر منتقدان یکی از بهترین فیلمهای دههی نود میلادی است. در ۲۰۰۴ نیز عنوان بهترین فیلم اسکاتلندی را در یک نظرسنجی مردمی از آن خود کرد. این فیلم تحسینشده، دو نامزدی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهی اقتباسی بفتا برای جان هاج را به همراه داشت که دومی نصیب هاج شد.
۱۰. تهیهکنندگان (The Producers)
- محصول 1967
- کارگردان: مل بروکس
- بازیگران: زیرو موستل، نیتن لین، جین وایلدر
- خلاصه داستان: یک تهیهکنندهی شکستخوردهی برادوی به نام مکس بیالیستاک (زیرو موستل) برای تأمین سرمایهی نمایشهایش، زنان ثروتمند پیر را اغوا میکند. لئو بلوم (جین وایلدر)، که یک حسابدار عصبی و بیدستوپاست، در یک حساب و کتاب ساده متوجه میشود که بیالیستاک دو هزار دلار بیشتر از آنچه برای نمایشاش احتیاج داشته، پول گرفته است. بلوم میگوید برای یک نمایش شکستخورده هر چقدر هم که پول گرفته باشد، چون هیچ سودی به دست نیامده است، کسی از آن حمایت نمیکند. بیالیستاک فکر بکری به ذهنش میرسد، او یک نمایش شکستخوردهی دیگر را روی صحنه میبرد و برایش یک میلیون دلار سرمایه جذب میکند.
مل بروکس در اولین تجربهی کارگردانیاش موفق شد جایزهی بهترین فیلمنامه را برای این فیلم دریافت کند. بعدها نمایش موزیکالی بر اساس این فیلم روی صحنه رفت و یک سینمایی هم بر اساس همین موزیکال ساخته شد. فیلم به این خاطر که آدولف هیتلر و نازیسم را دست میاندازد، از همان ابتدا جنجالی و بحثبرانگیز شد و نظرات ضد و نقیضی را برانگیخت. البته کمکم تبدیل به یک فیلم کالت شد و نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد.
۱۱. زنان جوان آتیهدار (Promising Young Women)
- محصول 2020
- کارگردان: امرالد فنل
- بازیگران: کری مولیگان
- خلاصه داستان: کیسی توماس (کری مولیگان) سی ساله، دانشجوی سابق پزشکی است که دانشکده را رها کرده و در کافه کار میکند. او با والدینش، استنلی و سوزان زندگی میکند. سالها قبل همکلاسی کیسی، ال مونرو، به بهترین دوست و همکلاسیاش، نینا فیشر، تجاوز کرده بود. اما نه مدرسه تحقیقی در این خصوص کرده بود و نه پیامدی قضایی برای او دربرداشت. کیسی شبها با تظاهر به مستی جلو باشگاهها و کافهها، مردان را مجبور میکند او را به خانههای خود ببرند و وقتی آنها سعی میکنند از او سوءاستفاده کنند، چهرهی هوشیار خود را آشکار و آنها را شرمنده میکند. کیسی حساب تعداد آنها را نگه میدارد. او با رایان، همکلاسی سابقش، قرار میگذارد و به او میگوید که ال دارد ازدواج میکند. کیسی نقشهای برای انتقام از ال و دیگرانی که بانی فرار او از جرمش بودند، میریزد.
این کمدی سیاه به دنبال جنبش «من هم» به خاطر کارگردانی، فیلمنامه و نقشآفرینی مولیگان، هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد و هم اعضای آکادمی اسکار. البته اعضای آکادمی تنها امرالد فنل را برای فیلمنامه لایق جایزه دانستند.
۱۲. پس از ساعات اداری (After Hours)
- محصول 1985
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: گریفین دون، رزانا آرکت، ورنا بلوم، توماس چانگ
- خلاصه داستان: پل هکت (گریفین دون) در کافهای در منهتن با زنی به نام مارسی (رزانا آرکت) ملاقات میکند و مشغول صحبت از ادبیات میشوند. در ادامهی شب، پل میخواهد با تاکسی به خانهی مارسی در مرکز شهر برود. در راه، اسکناس بیست دلاریاش از پنجرهی ماشین بیرون میافتد و وقتی نمیتواند کرایهی تاکسی را بپردازد، با یکعالم کاراکتر درگیر یک سری اتفاقات سورئال و عجیب و غریب پرخطر میشود. او باقی شب را در تلاش برای بازگشتن به بالای شهر میگذراند.
قرار بود تیم برتون اول کارگردانی این فیلم را بر عهده بگیرد، اما اسکورسیزی به دلایل کاملاً اقتصادی این مسئولیت را پذیرفت که از قضا، یک جایزهی بهترین کارگردانی کن را هم برایش به همراه داشت. «پس از ساعات اداری» هم از جمله آثار ژانر کمدی سیاه است که فیلم کالت به حساب میآید و به خاطر نگاه سیاه طنزآلودش، نظر منتقدان را به خود جلب کرد.
۱۳. بهترین بابای دنیا (World’s Greatest Dad)
- محصول 2009
- کارگردان: بابکت کولتویت
- بازیگران: رابین ویلیامز
- خلاصه داستان: وقتی پسر معلم انگلیسی دبیرستان، لنس کیلایتون (رابین ویلیامز)، به طور تصادفی خودش را میکشد، کلایتون برای فرار از این رسوایی یک یادداشت خودکشی جعلی مینویسد. مدرسه که در ابتدا نسبت به این خودکشی بیتوجه است، بعد از چاپ شدن نامه در نشریهی مدرسه، توجهش جلب میشود. لنس به امید دریافت شهرت ادبی، که همیشه در پیاش بوده است، یک دفتر خاطرات هم مینویسد. حاصل این اتفاق هم شهرت است، هم فتنه. و لارنش توجهی را، که همیشه آرزویش را داشته است، دریافت میکند. اما میبیند که حفظ آرامش زندگیاش در نوشتن آسانتر است تا در عمل.
نمیشود از فهرست بهترین کمدیها، ولو سیاه، گفت و یادی از رابین ویلیامز فقید نکرد. البته که «بهترین بابای دنیا» در گیشه چندان موفق عمل نکرد، اما توانست نظر مثبت منتقدان را برانگیزاند. مخاطبان هم رابین ویلیامز را در هر فیلمی دوست خواهند داشت و موضوع غیرمتعارفش در تضاد با تصویری که عموم از یک پدر در ذهن دارد، هم به جذابیت فیلم میافزاید.
۱۴. خرچنگ (Lobster)
- محصول 2015
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- بازیگران: کالین فارل، ریچل وایس
- خلاصه داستان: در آیندهای کابوسوار، مجردها مجبورند ظرف چهلوپنج روز برای خود شریک زندگی پیدا کنند؛ و اگر در طول این مدت، موفق نشوند چنین کنند به حیوان تبدیل میشوند و آنها را در جنگل رها میکنند. قهرمان مرد (کالین فارل) و زن (ریچل وایز) قصه این میان سعی در ایجاد رابطه با هم دارند.
فیلم سورئال آخرالزمانی لانتیموس موفق شد جایزهی هیئت داوران کن را از آن خود کند. اما اگر هنوز فیلم را تماشا نکردهاید و میخواهید در فهرستتان قرار دهید، مراقب باشید که زیاد در حالت احساساتی خود نباشید. اگر آمادگی این را دارید که شاهد نگاهی بدبینانه به روابط رمانتیک باشید، میتوانید «خرچنگ» را تاب بیاورید.
۱۵. هفت روانی (Seven Psychopaths)
- محصول 2012
- کارگردان: مارتین مکدونا
- بازیگران: کالین فارل، سم راکوِل، وودی هارلسون، کریستوفر واکن
- خلاصه داستان: مارتی، نویسندهی الکلی به دنبال نوشتن یک فیلمنامه است؛ یک عنوان خوب و گیرا در ذهن دارد، اما قصه ندارد. مارتی یک سری دوست خل و چل، هانس (کریستوفر واکن) و بیلی (سام راکول)، دارد که زندگیشان را با دزدیدن سگهای آدمهای پولدار و بعد برگرداندن آنها و دریافت پاداش میگذرانند. اما یک بار که سگ یک گانگستر (وودی هارلسون) را میدزدند، اوضاع بیخ پیدا میکند و مارتی زنجیزهی اتفاقاتی را که بعد از این بدشانسی دوستانش میافتد، در فیلمنامهاش استفاده میکند.
دومین همکاری مارتین مکدونای نمایشنامهنویس (البته در اینجا کارگردان) با کالین فارل، بعد از «در بروژ» (In Bruges) با مجموعه ستارگان دوستداشتنیاش، یکی از بهترین فیلمهای ژانر کمدی سیاه را نصیب سینما و عاشقانش کرده است. فیلم البته جوایز زیادی را از آن خود نکرد، اما توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند.
منبع: Cosmopolitan
خرچنگ چرا عکسش اینطوریه؟😑😐
به نظرم جای مجموعه حوادث ناگوار خالی بود.