۵+۱ آدم-بد برتر
بازیهای ویدیویی ساختاری روایی دارند و ادبیات محسوب میشوند. بازیها داستان دارند؛ شخصیت دارند و این شخصیتها هستند که پیرنگ اصلی قصه را سروشکل میدهند. قصهها قهرمانهایی دارند و شخصیت این قصهها در درگیریهای آنها شکل میگیرد؛ درگیریهایی که میتواند داخلی باشد (تعارض درونی) یا توسط عاملی بیرونی بهوجود بیاید. عاملی که از بیرون برای قهرمان داستان مانع-تراشی میکند. این عامل بیرونی میتواند محیط، جنگ یا یک آدم-بد و ضد-قهرمان باشد.
تاریخ بازیهای رایانهای و ویدیویی پر از ضد-قهرمانهای ریز و درشت است. این ضدقهرمانها چیزی از ضدقهرمانهایی که در کتابها و فیلمها دیدهایم کم ندارند و به جرات میتوان ادعا کرد که در برخی موارد، حتی از بسیاری از آنها بهتر هم هستند.
آدم-بد خوب، آدم-بدی است که باور و عقیده دارد؛ باوری که جدا از درست یا نادرست بودناش، شخصیت آدم-بد قصه را شکل داده است.
یک آدم-بد خوب، باهوش است. او نهتنها حرکات قهرمان را پیشبینی میکند، بلکه قهرمان را به نقطهای که میخواهد سوق میدهد. آدم-بد خوب، آدم-بدی است که باور و عقیده دارد؛ باوری که جدا از درست یا نادرست بودناش، شخصیت آدم-بد قصه را شکل داده است. یک ضدقهرمان خوب، برای محقق شدن باور و عقیدهاش تلاش میکند؛ اما اعمالی که برای رسیدن به هدفاش انتخاب میکند، طبیعتی شرورانه دارند. این باور میتواند مثل «بیگباس» یا «اندرو رایان»، ساخت دنیای آرمانی باشد، یا مثل «جوکر» و «واس» به تولید «آنارشیسم» ختم شود.
در اینجا و بهعنوان نخستین مقاله از مجموعه مقالات «برترینها» قصد داریم تعدادی از بهترین و بیادماندنیترین آدم-بدهای بازیهای رایانهای و ویدیویی را در قالب فهرستی بهشما معرفی کنیم. احتمال اینکه خاطرات ما خیلی خوب جواب ندهد کم نیست؛ پس اگر ضدقهرمانی را دوست دارید، اما در لیست ما اشارهای به آن شده است، در قسمت نظرات او را به دیگران هم معرفی کنید.
۵. Liquid Ocelot
شخصیت «آسلات» (Ocelot)، یکی از عمیقترین و در عین حال بهترین شخصیتهای مجموعه بازیهای «متالگیر سالید» است. «هیدئو کوجیما» تمام تلاشاش را بهکار بسته تا این شخصیت را کاملا مخالف و در برابر «سالید اسنیک» بسازد. از همان قسمت اول «متالگیرسالید» هم شخصیت «آسلات» بهعنوان یکی از بهترین ضدقهرمانهای این مجموعه معرفی شد. قسمت سوم از مجموعه بازیهای «متالگیر سالید» با معرفی آسلات جوان، این شخصیت و پس-زمینهاش را بهشکلی عمیقتر برای بازیکنندهها بازگو کرد. با تمام اینها اوج شخصیتپردازی «آسلات» در متالگیرسالید۴ صورت میگیرد؛ عنوانی که در ابتدایاش آسلات بهعنوان شخصیت «لیکویید» معرفی میشود؛ اما در نهایت هویت اصلیاش رو شده و معلوم میشود که او همان آسلات بوده. نکتهی جالب دربارهی شخصیت آسلات، پنهان بودن انگیزههای واقعی او در تمام بازیهای مجموعهی متالگیر است. حتی برای یک بار هم شده قسمت چهارم متالگیر سالید و هنرنمایی آسلات را تجربه کنید.
۴. Al-Mualim
«المعلم» از آن دسته شخصیتهایی بود که توانست بیشتر بازیکنندهها را تا پایان داستان «فرقهی اساسین» (Assassins Creed) گمراه کند. المعلم که ناماش در اصل «رشیدالدین سنان» است، شخصیت «الطائر» را از همان ابتدای بازی به دنبال کشتن تمپلارها (صلیبیون) میفرستد؛ اما در نهایت خودش هم یک تمپلار از آب درآمد. تمپلاری که از انگیزه، قدرت و جسارت الطائر برای دست پیدا کردن به اهداف خودش، استفاده میکرد. جملاتی که المعلم به الطائر میگوید و همچنین آخرین جملهی او پیش از مرگاش، از بیادماندنیترین بخشهای قسمت اول مجموعه بازیهای فرقهی اساسین بهشمار میرود. مبارزهی المعلم و الطائر هم از آن صحنههایی است که به این زودیها فراموشاش نخواهیم کرد.
۳. Albert Wesker
اگر دنبالهی هر اتفاقی که تا بهحال در مجموعه بازیهای «رزیدنت اویل» افتاده است را بگیرید، در انتها فقط اسم یک نفر را میبینید: «آلبرت وسکر». از ویروسهای مختلف مجموعه گرفته تا اتفاقات برنامهریزی شدهی داستان، همگی زیر سر وسکر هستند. وسکر نهتنها یک ضدقهرمان شگفتانگیز است، بلکه ظاهری جذاب هم دارد. موهای وسکر همیشه به بهترین حالت درست شدهاند و او حتی در تاریکترین صحنههای بازی هم عینک آفتابیاش را رها نمیکند. وسکر ظاهری جذاب دارد، به خوبی مبارزه میکند و در این میان جملههای زیبا و پرمغزی هم میگوید. تمام این عناصر، او را به یکی از دهههشتادیترین و بهترین ضدقهرمانهای تاریخ بازیهای رایانهای و ویدیویی تبدیل کردهاند.
۲. Vaas
شخصیت «واس» (Vaas) که در قسمت سوم از مجموعه بازیهای «فارکرای» (FarCry) معرفی شد، تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک آدم-بد هیجانانگیز را دارد! انگیزههای واس در جریان بازی نامعلوم و رفتارش هم کاملا غیرقابل پیشبینی بود. وجه تمایز این شخصیت با دیگر آدم-بدهای لیستی که در اینجا آورده شده، واقعی بودن بودن بیش از حد آن است؛ طوری که میتوان بهراحتی تصور کرد که چنین شخصیتی در واقعیت هم هم وجود دارد. شخصیت واس در جریان بازی کاملا طبیعی و ناگهانی میمیرد؛ تازه قبل از مرگاش ۴۰ دقیقه حرف نمیزند و از قصهی بازی نتیجهگیری هم نمیکند. اگر حتی یک بار سر و کارتان به واس افتاده باشد، این جمله را بهخاطر خواهید داشت: «دیوانگی را برایات تعریف کردهام؟»
۱. Joker
در اینجا منظورمان از «جوکر»، بهشکل خاص شخصیتی است که در «بتمن: تیمارستان آرکام» (Batman: Arkham Knight) برای نخستین بار حضور پیدا کرد؛ در نتیجه تمام جوکرهایی که در فیلمها، سریالها یا حتی کمیکهای بتمن دیدهاید را فراموش کنید. شخصیت جوکر یک تنه «تیمارستان آرکام» را پیش میبرد. جوکر از همان ابتدا تمام حرکات بتمن را پیشبینی کرده و او را قدم به قدم راهنمایی میکند. جوکر در این بازی کنترل کامل تیمارستان را بر عهده میگیرد و هر طور که دلاش میخواهد آنجا را میگرداند. دیالوگهای جوکر در بازی بهشدت خوب و بهیاد ماندنی هستند. از دیالوگها بهتر، نوارهایی هستند که از مکالمات گذشتهی جوکر در این تیمارستان ضبط شده است. تا فراموش نکردیم به این موضوع هم اشاره کنیم که دلیل اصلی بیادماندنی شدن جوکر «تیمارستان آرکام»، کسی نیست جز «مارک همیل» (Mark Hamill)، صداپیشهی توانمند این بازی.
انتخاب ویژه: Andrew Ryan
شاید بحثهای فلسفی زیادی در بازیهای رایانهای و ویدیویی مطرح شود، اما کم پیش میآید که نقدی بر فلسفهی یک نفر در قالب یک بازی ارایه شود. «بایوشاک» نقدی بر فلسفلهی «عینیتگرایی» بود؛ ایدهای که توسط نویسندهی پیرو مکتب مدرنیسم، «آین رند» ارایه شده بود. شخصیت «اندرو رایان» و شهر «رپچر» (Rapture) دقیقا بیانگر دنیایی مملو از خودگرایی غیر اخلاقی(!) هستند که در آن هر شخص فقط در راستای پیشرفت خودش فعالیت میکند. جملات و دیالوگهای «اندرو رایان» بهقدری زیبا، کامل و خوب نوشته شده بودند، که میتوانستند هر مخاطبی را به «عینیتگرایی» جذب کنند. با این حال، «اندرو رایان» و دنیایاش در بازی بهعنوان آدم-بد به تصویر کشیده میشوند؛ آن هم به عنوان یکی از بیادماندنیترین آدم بدهای تاریخ بازیهای رایانهای و ویدیویی.
به نظرم لیچ کینگ بایدحداقل رتبه دوم قرار میگرفت، ارتاس(لیچ کینگ) کسیه که مردم شهرش و کشت به عشقش خیانت کرد پدرش و کشت و استادش که مثل پدر دوسش داشت رو با دستای خودش به قتل رسوند، و در آخر قلب خودش و در اورد تا هیچ انسانیتی ازش باقی نمونه!
جای سفیروث (sephiroth) از بازی فاینال فانتزی ۷ واااقعا خالیه.
اون قدرتش
اون موهاش
اون ترنچ کتش( من عاشق ترنچ کت هستم)
اون شمشیرش
اون آهنگش
و صد البته ورجیل (vergil) از دویل می کرای ۳ به همون دلایل بالا(البته آهنگ رو حذف کنیم و به جاش جملاتش رو بزاریم)
amon توی مجموعه بازی های starcraft یه چیز دیگه بود
از اونجا که خیلی پیگیر همه سری های وارکرافتم واقعا جای خالی یکی از شخصیت های منفی این بازی خالی بود، بخصوص گیمرهای زیادی که بصورت حرفه ای این بازی ها را دنبال می کنن بنظرم همگی به اتفاق از آرتاس یا همون لیچ کینگ متنفرند، هرچند شخصیت های بد دیگه ای مثل نلتاریون یا نیمه خدای زمین، گروش هل اسکریم، نرزول، سولکیپر یا ایلیدین و … هم هستند.
بنظرم جای یکی از این همه کاراکتر منفی این بازی پرطرفدار خالی بود.
با تشکر
لیچ کینگ ، اصن اسمش میاد آدم یاد خیانت میوفته … از اون قسمت به بعد که باباشو میکشه ازش بدم اومد 😐
لیچ کینگ ، اصن اسمش میاد آدم یاد خیانت میوفته … از اون قسمت به بعد که باباشو میکشه ازش بدم اومد 😐 ولی به خاطر بد بودنش بازم طرفدارش شدم ! تو بازی world of warcraft : wrath of the lich king رفتم تو تیمش :)) در کل به نظر من باید تو رتبه ۴ قرار میگرفت …
تو این لیست جای اینا خالیه :
sephiroths — final fantasy VII
seymour — final fantasy X
king arthas — warcraft
psycho mantis — metal gear solid
وسکر رتبه ی سوم؟ بگم Nemessis بیاد کلتو بکنه آقای نویسنده؟ 😐 :@
nemessis بد بود ، اما نه اینهمه ! فکر کنم باید جزو ترسناک ترین ها باشه !
Nemesis فقط تو این فیلم قشنگه: (لینک حذف شد)
Vaas واقعاً کاراکتر منفور و در عین حال سرگرم کننده ای بود.. مجموع بازی های FarCry فوق العاده بودن.