۱۴ فیلم برتر برایان دیپالما از بدترین تا بهترین
از بین تمام کارگردانان برجستهی سینما مانند استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کاپولا، جورج لوکاس و بسیاری دیگر، برایان دیپالما مسلما قطبیترین آنها است. او که توسط منتقدانی مانند پائولین کیل ستایش میشود، به زنستیزی و سرقت ادبی نیز متهم شده است و اگر نگاهی به اعداد و ارقام باکسآفیس فیلمهایش بیاندازیم میبینیم که شکستهایش بیشتر از موفقیتهایش بوده است.
در حالی که همعصران او هر کدام فیلمهای موفق پرفروش و/یا شاهکارهای تحسینشدهای داشتند، دیپالما هرگز با فیلمهایش به آن سطح از اعتبار دست پیدا نکرد. او چندین اثر موفق در کارنامهی حرفهای خود دارد، اما هیچ کدام مانند «پدرخوانده» (The Godfather)، «آروارهها» (Jaws) یا «جنگ ستارگان» (Star Wars) در ذهن مردم نقش نبستند.
او سبکی متمایز و یک فیلموگرافی متنوع دارد. میتوان بخشهای هنرمندانهی بسیاری را در مجموعهی فیلمهای او یافت، حتی در آن دسته از آثارش که در نهایت موفق از آب در نمیآیند. نوآ بامباک و جیک پالترو در سال ۲۰۱۶، مستندی با نام «دی پالما» دربارهی این کارگردان ساختند که به وضوح تمام فیلموگرافی، موفقیت و شکستهای او را نشان میدهد. دیپالما یکی از کارگردانان هالیوودی است که تحصیلات سینمایی دارد و ۱۴ فیلم که در ادامه معرفی کردیم بهخوبی دانش او را در این حوزه نشان میدهند.
۱۴. زن اغواگر (Femme Fatale)
- بازیگران: ربکا رومین، آنتونیو باندراس، پیتر کایوتی
- محصول: ۲۰۰۲
- امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۲ از ۱۰
«زن اغواگر» با وجود شهرت بدش ارزش یک بار دیدن را دارد. ربکا رومین نقش یک دزد مرموز را بازی میکند که برای فرار از شرکای جنایتکار خود به آمریکا میرود و زندگی جدیدش توسط یک پاپاراتزی کاریزماتیک (با بازی آنتونیو باندراس) تحت تأثیر قرار میگیرد. همهی شخصیتهای فیلم از کهنالگوهایی همیشگی پیروی میکنند تا واقعگرایانه بودن و فیلمنامهی محدود فیلم به برایان دی پالما اجازه میدهد تا منحصرا از روایت بصری برای انتقال مفاهیم استفاده کند.
از همان ابتدا، دی پالما به فیلم نوآر ادای احترام میکند، از ابتدای فیلم که ربکا «غرامت مضاعف» (Double Indemnity) را تماشا میکند تا جایی که شخصیت بازیگوش باندراس برای ورود به اتاقش به یاد همفری بوگارت در «خواب ابدی» (The Big Sleep) میافتد. این احساس غمانگیز و تلخ در طول فیلم حفظ میشود.
فیلم همچنین یادآور ژانر جیالو است و کیفیت تب و رویا که کل فیلم را در بر گرفته است بسیار یادآور آثار داریو آرجنتنو است. زن اغواگر ممکن است در مقایسه با جزییات دقیق کارهای قبلی دیپالما کمی غیرمتمرکز باشد، اما همچنان بدون تردید و مطمئنا بهترین فیلم او پس از ۲۰۰۰ است.
۱۳. وسواس (Obsession)
- بازیگران: کلیف رابرتسون، جنوبو بوژو، جان لیسگو
- محصول: ۱۹۷۶
- امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
برایان دیپالما از همان اوایل کار خود، بهعنوان کارگردانی که از ادای احترام صریح به آثاری که بر او تأثیر گذاشتند، به ویژه آلفرد هیچکاک، هراسی نداشت و به کمک آنها نامی برای خود دست و پا کرد. «وسواس» بازسازی «سرگیجه» (Vertigo) با نامی متفاوت یعنی با سایههایی از «حالا نگاه نکن» (Don’t Look Now) است.
کلیف رابرتسون نقش تاجری را بازی میکند که همسر و دخترش در یک آدمربایی کشته میشوند. ۲۰ سال بعد وقتی از ایتالیا دیدن میکند، با قاتل همسرش (با بازی ژنویو بوژولد) آشنا میشود و بهآرامی اما مطمئن با او رابطه برقرار میکند. فیلمنامهی ملودرام پل شریدر و پارتیتور اپرایی برنارد هرمان سبک دیپالما را کاملا نمایان میکنند و همه چیز گرد هم میآید تا ادای دینی مجلل به هیچکاک و دوران کلاسیک هالیوود باشند.
این فیلم بسیار کلاسیکتر از آن چیزی است که از دیپالما انتظار میرود، اما با این حال بهترین فیلم او به شمار نمیرود. این یک داستان متعارف است که با نحوهی روایت مخصوص دیپالما ارتقا یافته، با سکانس آخرش که واقعا ویرانگر است.
«وسواس» فیلمبرداری خیرهکنندهای دارد و اگر از فیلم هیچکاک بازخوانی نشده بود، میتوانست در این فهرست رتبهی بالاتری داشته باشد. دیپالما در تمام فیلمهایش اثر انگشت پاک نشدنی خودش را دارد، اما در اینجا کمتر. کار او در این فیلم گاهی اوقات مانند یک کارگردان اجیر شده به نظر میرسد که به اجبار در صدد ساخت فیلم برآمده است، و بازی سرد کلیف رابرتسون هم همدلیبرانگیز نیست.
۱۲. بدلکار (Body Double)
- بازیگران: ملانی گریفیث، کریگ وسون، دبورا شلتون
- محصول: ۱۹۸۴
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰
این شلوغترین و صحنهدارترین فیلم دیپالما است. جیک اسکالی (با بازی کریگ وسون) بازیگر خوششانسی است که شیفتهی بانوی زیبای جلوهگری میشود که در آپارتمانی زندگی میکند که او در آنجا به دنبال دوستش میگردد. هنگام تماشای یکی از رقصهای عشوهگر شبانهی آن زن، شاهد کشته شدن وحشیانهی او میشود و به دنبال قاتلش میرود. این یک فیلم شیک و پراحساس است و سکانسی که اسکالی در موزیک ویدیوی فرانکی به هالیوود میرود، یکی از جالبترین و خودآگاهترین سکانسهای فیلمهای دیپالما است که تا کنون ساخته شده است.
با دیدن این فیلم شما این حس را پیدا میکنید که استفاده از تکنیکهای فیلمسازی برای او حکم سرگرمی دارد که بیشتر از اینکه نیاز باشد هنرمندانه به کار گرفته میشود. این یک فیلم مهیج است که ادای احترام به «پنجرهی عقبی» (Rear Window)، «سرگیجه» و «چشمچران» (Peeping Tom) است، همچنین به ملانی گریفیث فرصتی استثنایی میدهد که در نقش ستارهی فیلمهای بزرگسالان بدرخشد. همانطور که در «چیزی وحشی» (Something Wild)، او هم به شدت جذاب و هم به طرز باورنکردنی شیرین است تا جایی که شما تنها آرزو میکنید که او مدت بیشتری در فیلم حضور داشته باشد.
۱۱. خواهران (Sisters)
- بازیگران: مارگوت کیدر، جنیفر سالت، چارلز دارنینگ
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۹ از ۱۰
پس از تعدادی فیلم تجربی و عمدتا کامیک، به نظر میرسد که «خواهران» اولین فیلم مناسب برایان دی پالما باشد. مارگوت کیدر و جنیفر سالت به ترتیب در نقشهای متضاد، بهعنوان یک مدل آشفته و یک روزنامهنگار سرسخت میدرخشند. هنگامی که سالت شاهد یک قتل شرورانه از پنجرهی آشپزخانهی خود است، تصمیم میگیرد که آنچه اتفاق افتاده را کشف کند، اما زمانی که پلیس به صحنهی قتل میرسد جسد ناپدید شده است و مظنون اصلی (با بازی کیدر) به نظر میرسد واقعا نمیداند چه اتفاقی افتاده است، حتی وقتی او خواهر دوقلوی آشفتهاش را پنهان میکند.
این فیلم تا جایی که تحقیقات سالت او را به یک دیوانهخانه میبرد، جایی که ریشههای آزمایشی دی پالما با تغییر رنگهای سیاه و سفید میدرخشد کاملا هیچکاکی است. خواهران شامل تمام نکات منحصربهفردی است که ما به دی پالما مرتبط میکنیم؛ فضولی، خشونت تکاندهنده، تکنیکهای شجاعانهی دوربین، شخصیتهای زن قوی، موسیقی ملودرام از برنارد هرمان. حتی اگر پایان فیلم کمی بیش از حد رضایتبخش به نظر برسد، اما بهعنوان نقشهای برای آیندهی حرفهای او، خواهران شروع بدی نیست.
۱۰. مأموریت: غیرممکن (Mission: Impossible)
- بازیگران: تام کروز، جان ویت، امانوئل بئار
- محصول: ۱۹۹۶
- امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
اکنون آسان است که اولین فیلم «مأموریت: غیرممکن» را کمی عجیب ببینیم، بهخصوص در مقایسه با فیلمهای جاسوسی پرهزینه و مملو از جلوههای ویژه که پس از آن منتشر شد. در حالی که فیلمهای بعدی این مجموعه تا حد زیادی از یک فرمول جاسوسی نسبتا متعارف پیروی میکنند، برایان دی پالما موضوع «مأموریت: غیرممکن» را با طرح «مرد عوضی» (wrong man) هیچکاکی ترکیب میکند که اتان هانت (با بازی تام کروز) را در قالب یک خائن نشان میدهد که ناامیدانه در تلاش برای اثبات بیگناهی خود است.
این اساسا یک فیلم مهیج است که هانت از تکنیکهای کارآگاهی درست به اندازهی ابزارهای فناوری پیشرفته برای کنار هم قرار دادن داستان پیچیده استفاده میکند. دی پالما حساسیت منحصربهفرد خود را در تولید به کار میبرد و جنبههای جاسوسی فیلم را کاملا تعریف میکند و تمرکز را به سمت سرنخهای کوچکی میکشد که بعدا جواب میدهند.
کروز قبلا در این مرحله یک ستاره بود، اما او هنوز در اینجا به جای یک ابرانسان، مانند یک انسان عادی دیده میشود، که باعث میشود بدلکاریهای نفسگیرش بیش از پیش تأثیرگذار هستند. «مأموریت: غیرممکن» منحصربهفردترین فیلم در کل فرنچایز است. با وجود تاریک و بدبینانه بودنش، در حالی که این سری به طور کلی یکی از معدود فرنچایزهایی است که در تمام مدت نسبتا ثابت مانده است، اولین قسمت همچنان مؤلفترین است.
۹. تسخیرناپذیران (The Untouchables)
- بازیگران: کوین کاستنر، رابرت دنیرو، شون کانری
- محصول: ۱۹۸۷
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
تنها در صورت تا آخر دیدن فیلم «تسخیرناپذیران» به عجیب بودنش پی خواهید برد. این فیلم امروزه بهعنوان یک نسخهی سینمایی از مجموعهی تلویزیونی مهیج ۱۹۵۹ دیده میشود. بازی جدی و دردناک کوین کاستنر در نقش الیوت نس، رابرت دنیرو در نقش آل کاپون، موسیقی بسیار دراماتیک از انیو موریکونه و نحوهی قرارگیری درست در هر سکانس کاملا به نفع یک داستان مهیجتر تمام میشوند.
این ممکن است مانند یک انتقاد به نظر برسد، اما آنقدر فیلم پر زرق و برق است که طولی نمیکشد که این نگرانیها از بین میروند. تسخیرناپذیران یکی از نمادینترین فیلمهای گانگستری تمام دوران و سرگرمکنندهترین و تماشاییترین فیلمهای دی پالما است. شما با دیدنش این حس را پیدا میکنید که او به اندازهی صحنههای نمایشی که اتفاقا چندین نمونه از تأثیرگذارترین سکانسهای سینمایی دوران حرفهای او هستند، به داستان فیلمهایش علاقهی کمتری دارد.
دیالوگ عمیق و به یاد ماندنی دیوید مامت و همچنین اجرای عالی او در کل فیلم را هم به آن اضافه کنید. شون کانری برای این فیلم برندهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد، اما اندی گارسیا و چارلز مارتین اسمیت به همان اندازه عالی هستند و بیلی دراگو در نقش قاتل اصلی کاپون یک شخصیت شرور واقعا منفور میسازد.
۸. صورتزخمی (Scarface)
- بازیگران: آل پاچینو، میشل فایفر، استیون باوئر
- محصول: ۱۹۸۳
- امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۳ از ۱۰
بازسازی پر سر و صدا، پر رنگ، پر جنب و جوش و فوق العاده خشن دی پالما از فیلم کلاسیک گانگستری هاوارد هاکس یک فیلم کلاسیک کالت است و علیرغم فقدان شخصیتهای همدلی برانگیز همچنان سر پا است. آل پاچینو در نقش تونی مونتانا عملکردی به اندازهی نقش مایکل کورلئونه در «پدرخوانده»، سرسخت و مبارز ارائه میکند.
انتخاب دی پالما برای دوری از نئو نوآر خشن و در آغوش گرفتن رنگهای کاملا روشن با لحن شیک فیلم مطابقت دارد و ظاهری متمایز به آن میدهد. فیلمنامهی الیور استون چندین لحظهی فراموش نشدنی را وارد فرهنگ لغت فیلم میکند، از جمله صحنهی ارهبرقی و دیالوگ جاودانهی «به دوست کوچکم سلام کن!»
بهعنوان یک قطعهی سینمایی، این فیلم بسیار درخشان ساخته شده است، با چندین سکانس برجسته و بازیگران مکمل که همگی مردانه برای رقابت با صحنههای جذاب پاچینو تلاش میکنند. از بین همهی آنها، رابرت لوجا در نقش رییس نابغهی اوباش به بهترین شکل ظاهر میشود، اما این فیلم پاچینو است.
مونتانا هرگز دوستداشتنی نیست، اما شخصیت نیرومند او و پویایی محض اجرای پاچینو او را بهشدت تماشایی میسازد، و آنچه که فیلم از کاراکتر او منتقل میکند، این است که هرکسی که به تونی میپیوندد در نهایت میمیرد. او یک شخصیت بیثبات است که همهی اطرافیانش را مسموم میکند و در نهایت خودش را با بزرگترین تودهی کوکائینی که تا به حال دیدهاید تنها میبیند. شخصیتی به اندازی کافی باهوش و سرسخت برای رسیدن به قله، اما غیرقابل پیشبینی.
۷. ضایعات جنگ (Casualties of War)
- بازیگران: مایکل جی فاکس، شان پن، جان سی ریلی
- محصول: ۱۹۸۹
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
قطعهای به طور غیرمنتظره جدی و غمانگیز از دی پالما، و قطعهای که با وجود اینکه کوئنتین تارانتینو آن را «بزرگترین فیلم جنگی» لقب داده است، نادیده گرفته شده است. «ضایعات جنگ» از داستان نسبتا خردش هم رنج و هم سود میبرد.
دی پالما بهجای تمرکز بر موضوعات حماسی که ممکن است با فیلمهایی مانند «اکنون آخرالزمان» (Apocalypse Now) مقایسه شود، بر یک جنایت تنها تمرکز میکند که با جزئیات وحشتناکی به تصویر کشیده میشود: تجاوز و قتل یک دختر بیگناه ویتنامی توسط گروهی از سربازان سرخوردهی آمریکایی.
قهرمان داستان یکی از اعضای جوخه است که معترض میشود، با بازی مایکل جی فاکس در تأثیرگذارترین اجرای حرفهای خود. این فیلمی است که جزئیات شرارتهایی را که توسط افراد عادی مرتکب میشوند، بدون اینکه از آن شرمگین باشند، نشان میدهد.
دی پالما کار فوقالعادهای انجام میدهد که به همهی شخصیتهایش عمق میدهد. گروهبان با بازی شان پن مطمئنا یک هیولا است، اما او هیولایی است که توسط خود جنگ ساخته شده است. دی پالما هرگز او را بهانه نمیکند، اما نشان میدهد که او بسیار ظریفتر از آن چیزی است که انتظار دارید، و پن شخصیتی بیدرد، بیرحم و بیش از حد انسانی خلق میکند.
در همین حال، بازی تای تو لی در نقش دختر ویتنامی حتی بهتر است، در خامی او چیزی فوقالعاده دردناک و دلخراش دیده میشود. دی پالما بعدا با «اصلاح شده» (Redacted) به موقعیت مشابهی بازگشت، اما ضایعات جنگ»احساسیترین فیلم او باقی مانده است و شایستهی تقدیر بیشتر است.
۶. خشم (The Fury)
- بازیگران: کرک داگلاس، جان کاساویتس، کری اسنادگرس
- محصول: ۱۹۷۸
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۳ از ۱۰
فیلمی غیرمعمول که موفقیت فیلم «کری» (Carrie) را بسیار به خطر انداخت و با برداشت تواناییهای تلهپاتیک کری وایت آنها را در یک محیط مهیج جاسوسی و توطئهای قرار داد. کرک داگلاس نقش پیتر ساندرای انتقامجو را بازی میکند که مصمم است پسر با استعداد خود رابین (با بازی اندرو استیونز) را از چنگ بهترین دوست سابقش (با بازی جان کاساوتیس) نجات دهد در حالی که دائما از مأموران دولتی فرار میکند.
خود کاساوتیس بهعنوان مأمور دولتی مخفی که نوجوانان «با استعداد» را میدزدد و از آنها بهرهکشی میکند و آنها را در مؤسسه خود نگه میدارد، شخصیتی بسیار شرور دارد. رابین به طور فزایندهای نیچهگرا و بیثبات میشود، بنابراین دانشآموز دبیرستانی، گیلیان (با بازی امی اروینگ) به مؤسسه منتقل میشود و در آنجا با پیتر برای نجات او همکاری میکند.
مطمئنا این یک فیلم احمقانه است، اما کرک داگلاس آن را به طرز تحسینبرانگیزی بازی میکند، همه چیز را در واقعیت ثابت نگه میدارد و سطحی از اعتبار را به یک فرضیهی بسیار بد میرساند. این فیلم یکی از دست کم گرفتهشدهترین آثار دی پالما است که به او فرصتی داد تا از جلوهها و ایدههایی استفاده کند که نمیتوانست در «کری» از آنها بهره ببرد.
خشم هرگز مانند دیگر فیلمهای دی پالما تخیل تماشاگران را درگیر نکرد، اما باید مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد زیرا دارار سکانسها و صحنههای بسیار خوبی است، به ویژه پایان فوقالعادهاش.
۵. در لباسی خیرهکننده (Dressed To Kill)
- بازیگران: انجی دیکینسون، نانسی الن، مایکل کین
- محصول: ۱۹۸۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای این کارگردان، «در لباسی خیره کننده» است که میتواند بهتر و بدتر از هر فیلم دیگری در این فهرست معرفی شود و در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده است. کارگردانی آن سنجیده و بالغ است و دی پالما باید به خاطر نزدیک شدن به موضوع حساس نارضایتی جنسیتی ستایش شود.
کاری که فیلم با موفقیت انجام میدهد ادای احترام عاشقانه به ژانر جیالو و آلفرد هیچکاک است، به ویژه «روانی» (Psycho) که قتل در آن اتفاق میافتد و تنها به جای دوش، در آسانسور، مکان دیگری که در آن هر کسی به فردی آسیبپذیر تبدیل میشود رخ میدهد.
مقایسهها با روانی به همین جا ختم نمیشود، با موسیقی ارکستر زهی، صحنهی دوش گرفتن در مقدمهی فیلم، و مرگ شخصیت اصلی تنها ۳۰ دقیقه پس از پخش فیلم. انجی دیکنسون، نانسی آلن، کیت گوردون و مایکل کین همگی اجراهای ظریف و حساسی را ارائه میدهند. آلن و گوردون با هم شیمی بینظیری دارند و به ویژه کین فوقالعاده است.
امروزه این فیلم بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای بصری و فقط سینمایی او شناخته میشود و فیلمی است که ارزش تماشای دوباره را دارد.
۴. راه کارلیتو (Carlito’s Way)
- بازیگران: آل پاچینو، شان پن، پنه لوپه آن میلر
- محصول: ۱۹۹۳
- امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
از ابتدای «راه کارلیتو» میدانیم که گانگستر آل پاچینو زنده از این ماجرا بیرون نمیآید. در لحظات مرگ او و بازگویی وقایع منجر به تیراندازی مرگبار او، همه به حس عذابی کمک می کند که در کل داستان وجود دارد. در طول فیلم او سعی میکند از سبک زندگی جنایتکارانهاش خارج شود، اما مانند پدرخوانده، شرکای جنایتکارش او را به عقب میکشانند.
پاچینو باورنکردنی است و تنها با نگاهی نافذ و حرکات بینظیر خود چیزهای زیادی را منتقل میکند. او در این فیلم عملکردی سنجیدهتر و ظریفتر از صورت زخم ارائه میدهد. حتی بهتر از شان پن است، بهعنوان وکیل بدجنسی که کارلیتو را در لحظات ابتدایی فیلم از زندان بیرون میآورد غیر قابل پیشبینی است، اما به سرعت خود را جاهطلبتر از آنچه به نظر میرسد نشان میدهد.
با وجود اینکه دی پالما متعاقبا فیلمهای پرهزینهتری میسازد، «راه کارلیتو» هنوز هم از نظر تکنیکی تأثیرگذارترین دستاورد او است. تعقیب و گریز نهایی، سوقصدهای مختلف، و صحنهی استخر همگی تک هستند. روان بودن استیدی کم او در سراسر فیلم و زوایای دوربین به ظاهر غیرممکن به طرز دیوانه کنندهای پیچیده و بهخوبی ساخته شده است. دی پالما یک بار گفت که هرگز نمیتواند فیلمی بهتر از این بسازد، و با توجه به فیلمهایی که بعد از آن ساخته شدند، ما هم با او موافق هستیم.
۳. شبح بهشت (Phantom of the Paradise)
- بازیگران: پاول ویلیامز، ویلیام فینلی، جسیکا هارپر
- محصول: ۱۹۷۴
- امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
ممکن است یک اپرای راک برای دی پالما انتخابی عجیب به نظر برسد، اما از لحظهای که صدای راد سرلینگ در پیشگفتار این موزیکال کالت طنینانداز میشود، میدانید که باید در انتظار چیزی لذتبخش باشید. بازیگران همگی اجراهای ملون و فوقالعادهای ارائه میدهند. جسیکا هارپر در نقش ققنوس با احساس عالی است و گریت گراهام در نقش بیف الهام گرفته از فرانکشتاین صحنه را از آن خود میکند.
گویا دی پالما با شنیدن موزاک از بیتلز در آسانسور برای ساخت این فیلم الهام گرفت. در هر صورت، ویلیامز بیش از حد موفق بود و هر آهنگی را به طرز دیوانهواری جذاب کرد. زمانی که سوان جعبهی صوتی را به فانتوم میدهد که صدای آواز خود ویلیامز را تکرار میکند، ویلیامز با یک تماس دقیق، میتواند تم اصلی فیلم را بخواند. فیلم محبوب کارگردان ادگار رایت که در «پلیس خفن» (Hot Fuzz) از شنل در حال وزیدن فانتوم تقلید کرده است.
۲. کری (Carrie)
- بازیگران: سیسی اسپیکس، جان تراولتا، پایپر لوری
- محصول: ۱۹۷۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
«کری» یک نمونهی کامل از چگونگی اقتباس موفق یک کتاب است. این قطعا یک فیلم برایان دی پالمایی است در حالی که کاملا به کتاب وفادار است. دی پالما از تمام ابزار خود و از تکنیکهای فیلمسازی استفاده میکند؛ صفحههای تقسیمشده، ویرایش خلاقانه، نماهای طولانی. اما از حقهی دوربین خیلی کم استفاده میشود و کاملا در خدمت داستان است. نبوغ فیلم در استفاده از سبک بصری برای روایت داستان بدون هیچ گونه احساس نمایشی یا ایجاد مانع در مسیر روایت نهفته است.
مسأله این است که این نباید بهعنوان اقتباسی از رمان استیون کینگ عمل کند. سیسی اسپیسک در نقش همسر، نقطهی مقابل شخصیت کری در کتاب است، و با این حال به دلیل اجرای ملموس او، کاملا خوب از آب در میآید.
کری تا امروز هم پس از گذشت سالها تازگی دارد و یکی از بهترین اقتباسهای رمان کینگ است و خود نویسنده میگوید که کمی آن را دوست داشته است. این ستایش بالایی از جانب کسی است که بهشدت از کار خود دفاع میکند و هر اقتباسی را قبول ندارد.
۱. انفجار (Blow Out)
- بازیگران: جان تراولتا، نانسی آلن، جان لیسگو
- محصول: ۱۹۸۱
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
«انفجار» که جی هابرمن از آن بهعنوان «آخرین فیلم دههی ۶۰» یاد میکند، ادای احترام دوست داشتنی دی پالما به فیلمهای مهیج و توطئهای «مکالمه» (The Conversation) و «آگر اندیسمان» (Blow-Up) است. او فیلمی را ارائه داد که هم مهیج و هم بسیار تاریکتر است، با پایانی تلخ که هنوز هم امروز بر سر زبانها است.
امروز میتوان از آن بهعنوان یک شاهکار قدردانی کرد. جک (با بازی جان تراولتا) مردی است که توطئهی یک ترور را شنود میکند، شلیک گلولهای که باعث میشود ماشینی حاوی یک نامزد ریاست جمهوری به داخل رودخانه سقوط کند. پس از غواصی و نجات دختر مسافر، سالی (با بازی نانسی آلن)، به جک نزدیکتر میشود و خود را در میان یک توطئهی دولتی میبیند که همیشه توسط قاتل شومی به نام برک (با بازی جان لیتگوی ترسناک) زیر نظر گرفته میشود.
این بهترین فیلم دی پالما است، دنیای کوچک کاملی از سبک و تکنیک او. ترکیببندیها بهتنهایی باورنکردنی هستند، با سکانسهایی که به زیبایی استفاده شده و همچنین دوربین و طراحی صدا در سرتاسر فیلم قابل توجه هستند.
با وجود لحن تیرهای که دارد، خسته کننده به نظر نمیرسد، که عمدتا به دلیل اجرای عالی تراولتا، آلن و لیتگو و همچنین به دلیل علاقهی آشکار دی پالما به فناوری آن زمان است. سکانس پر زحمتی که جک صدا و تصاویر تصادف را به هم متصل میکند بسیار جذاب است.
منبع: slash film