۱۲ دروغ که مارول دربارهی انتقامجویان به شما گفته است
استودیو مارول گاهی وقتها برای گمراه کردن مخاطبانش و لو نرفتن فیلمها، از ترفندهایی استفاده میکند یا حتی به آنها دروغ میگوید. در این مطلب قرار است ۱۲ دروغ که مارول دربارهی انتقامجویان به شما گفته است را مرور کنیم.
تا به حال بیشمار کمیک بوک دربارهی انتقامجویان منتشر شده و بیشتر از یک دهه است که سینما را با فیلمهای پرطرفدار و خیرهکننده تسخیر کردهاند. در طول این سالها قهرمانهای مارول از جمله مرد آهنی، کاپیتان آمریکا، هالک و ثور در سینما و کمیکها جهان را از نابودی به دست مهاجمان فضایی و بیگانه نجات دادهاند و نگذاشتهاند رژیمهای فاشیستی بر دنیا حاکم شوند.
کمیکهای مارول و جهان سینمایی عظیم آن با کمک یکدیگر امپراتوری بزرگی ساختهاند که به نظر میرسد هیچ چیزی جلودارش نیست. ولی گاهی اوقات دربارهی شخصیتهای محبوب هوادارانشان دروغ گفتهاند و از ترفندهایی استفاده کردهاند که مخاطبانشان را گمراه کرده. از برخی تریلرهایی که اطلاعات غلط میدهند گرفته تا تصویر روی جلد کمیکها و تغییر گذشته و انگیزهی شخصیتها.
بارزترین مثال این جریان، زمانهایی است که خط داستانی جدیدی به شخصیتهای قدیمی اضافه میکنند و برای توجیه آن، خیلی از مولفههای گذشته را تغییر میدهند تا با سیر جدید وقایع بخواند و به این ترتیب انبوه هوادارانی که تا آن لحظه داستان دیگری را دنبال میکردهاند، کمی گمراه میشوند. یا وقتی شخصیتی که در کمیکهای قبلی کشته شده است را به زندگی برمیگردانند، و زمانی که بدون هیچ زمینهچینی خاصی به یکباره مشخص میشود یکی از کاراکترهای مثبت تمام این مدت انگیزههای پلید داشته.
برخی از این تغییرها و ترفندها نسبتا بیضرر بودهاند، ولی بعضیهایشان دههها روایت و خط داستانی مربوط به شخصیتها را کاملا عوض کردند و موجب خشم و عصبانیت هواداران شدند. در ادامه ۱۲ بار که مارول مخاطبانش را با ترفندهایی گمراه کرد مرور میکنیم.
۱. حضور هالک در تریلر جنگ ابدیت
جنگ ابدیت یکی از مورد انتظارترین فیلمهای فاز سوم مارول بود. هواداران هیجانزده بودند تا قهرمانهای تازهنفسی مثل دکتر استرنج، پلنگ سیاه و مرد عنکبوتی را در کنار انتقامجویان ببینند. این ذوق و هیجان با تریلرهای فیلم بیشتر هم شد و مردم دنیا با دیدن تصاویر خیرهکننده و پر از اکشن فیلمی که قرار بود به زودی بیاید، حسابی مشعوف شدند. یکی از نماهای معروف این تریلر جایی بود که هالک و دیگر انتقامجویان را نشان میداد که سمت میدان نبرد میدویدند و کاپیتان آمریکا هم جلوتر از همه میآمد.
مشکل کجا بود؟ هالک در نود درصد دقایق جنگ ابدیت حضور ندارد، چه برسد به سکانسی از نبرد که در تریلر میبینیم. در ابتدای فیلم، هالک بعد از مقابله با تانوس شکست میخورد و حسابی احساس سرافکندگی میکند. از این لحظه به بعد، بروس بنر نمیتواند این غول سبزرنگ را از درون خودش آزاد کند و به نظر میرسد هالک مقاومت میکند (هنوز هم سر اینکه چرا هالک در جنگ ابدیت توی لاک خودش رفته بود و خشمش را رها نمیکرد، بحث وجود دارد). در صحنهی نبرد پایانی فیلم، بروس لباس هالکباستر را به تنش کرده و خبری از این نمایی که در تریلر دیدیم نیست.
برادران روسو دربارهی دلیل این ماجرا و گمراه کردن مخاطبان گفتهاند که آنها تریلرهای انتقامجویان را به عمد جوری طراحی میکنند که تا حد ممکن اسپویلرهای کمی داشته باشد و هواداران بیشمارشان را مشتاق نگه دارند. از دیگر موردهای مشابه میتوان به نماهایی اشاره کرد که در تدوین نهایی فیلم حضور ندارند ولی آنها را در تریلر دیده بودیم، یا تغییرات کوچکی مثل چشمبند ثور و سنگهای ابدیتی که روی دستکش تانوس حضور نداشت.
۲. اسکارلت جوهانسون در تریلر انتقامجویان: پایان بازی
برادران روسوی بار دیگر با تریلر پایان بازی مخاطبان خود را گمراه کردند، ولی این بار تقریبا همه انتظارش را داشتند.
پنهان نگه داشتن نقاط کلیدی فیلم و داستان برای برادران روسو حیاتی بود و تمام تلاش خود را میکردند تا کمترین اسپویل ممکن به بیرون درز نکند. این برای کسی جای تعجب نداشت چرا که کارگردانهای فیلمهایی مثل کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان و جنگل داخلی نسبت به فیلمهای فاز سوم مارول حسابی حساس بودند و همه میدانستند لو نرفتن فیلم چقدر برای آنها مهم است.
بیشتر نماهایی که در تریلر پایان بازی میبینیم یا تصاویری از جنگ ابدیت هستند که در تدوین نهایی فیلم راه پیدا نکردند، یا صحنههایی از پردهی اول پایان بازی که تغییر یافتهاند. اینکه برادران روسو از صحنههای اصلی فیلم در تریلر استفاده نکردند تصمیم منطقی و استراتژیکی بود، چرا که اگر تصاویر اصلی فیلم را به کار میگرفتند هم پرش زمانی ۵ سالهی داستان لو میرفت و هم نقشهی انتقامجویان برای سفر به گذشته.
یکی از نمونههای واضح این قضیه در تریلر پایان بازی، شکل و ظاهر بیوهی سیاه بود که با همان مدل و رنگ مویی که در جنگ ابدیت دیدیم ظاهر میشد. در حالی که در فیلم دیدیم به حالت قبلیش و رنگ قرمز طبیعی موهایش بازمیگشت. همچنین نمایی از ثور در تریلر میدیدیم که استورمبریکر را به دست گرفته و ظاهرش خیلی با چیزی که در فیلم دیدیم تفاوت داشت.
۳. مرگ استیو راجرز در کمیکهای جنگ داخلی
این ترفندها و گمراه کردنها به دنیای سینما محدود نمیشود و مارول از آن در کمیکهایش نیز استفاده میکند. در طول دهههای مختلف، هواداران سرسخت مارول با تغییرات ناگهانی شخصیتها و خطهای داستانی گمراهکنندهی بسیاری رو به رو بودهاند. خیلی وقتها شخصیتها و داستانهای مطرح را به کل زیر و رو میکردند و دیگر چیزی از خط داستانی گذشته که سالها رویش وقت گذاشته بودند باقی نمیماند. یکی از نمونههای مهم این جریان، مرگ تراژیک کاپیتان آمریکا بعد از جنگ داخلی است.
در جلد هفتم مجموعه کمیک جنگ داخلی، با قانون ثبت ابرقهرمانها مواجه میشویم، قانونی که طبق آن هرکس با قدرتهای ابرانسانی موظف میشود هویتش را برای دولت آمریکا افشا کند و دولت هم روی اقدامات ابرقهرمانها نظارت تمام و کمال خواهد داشت. کاپیتان آمریکا به شدت با این قانون مخالف است چرا که حس میکند آزادی افرادی که قدرتهای مافوق بشری دارند زیر پا گذاشته خواهد شد و یکی از متحدان او یعنی لوک کیج، آن را با بردهداری مقایسه میکند.
در پی حوادث جنگ داخلی، شارون کارتر که حالا شستشوی مغزی شده، استیو راجرز را به قتل میرساند. اتفاقی که آغازگر مجموعه کمیک «مرگ کاپیتان آمریکا» شد و در ۱۸ جلد ادامه یافت.
مرگ استیو راجرز تبعات زیادی در جهان مارول داشت، از جمله اینکه عنوان کاپیتان آمریکا را به باکی بارنز منتقل کردند. ولی مارول بعدها کاپیتان آمریکا را زنده کرد و به همه گفت که او در واقع نمرده است. گویا گلولهای که به او شلیک شده بود باعث مرگش نشد و او را در جایی بین زمان و مکان معلق نگاه داشت. یک افشاگری ناگهانی که باعث میشد کل بار احساسی مجموعه کمیک مرگ کاپیتان آمریکا زیر سوال برود.
۴. خیانت تونی استارک
یکی از شوکهای بزرگی که روی انتقامجویان و هوادارانش سایه انداخت، اتفاقی بود که در کمیک «تقاطع» (The Crossing) شاهدش بودیم. در این کمیک به طرزی ناگهانی افشا میشد که تونی استارک در طول این ۳۰ سال مامور مخفی کانگِ فاتح بوده و به انتقامجویان خیانت میکرده. چیزی که برخلاف تمام دانستههای ما از تونی استارک و مرد آهنی بود و هواداران مارول را بهشدت حیرتزده کرد.
البته اینکه برای مدتی کوتاه و طی یک مجموعه کمیک، ایدهی خائن بودن ابرقهرمانها مطرح شود چیز بدی نیست و مخاطبان کمیکها به آن عادت دارند. ولی این یکی جریانش فرق میکرد و بین کمیکبازها اصلا محبوب نشد. هرچه نباشد دههها است که همه با تونی استارک همراه شدهاند و فراز و نشیب زندگیش را دیدهاند. اینکه به یکباره مشخص شود تمام این سالها خائن بوده، چیزی نیست که به راحتی هضم شود. تا قبل از این اگر در کمیکی میدیدیم یکی از ابرقهرمانهای محبوب ما خیانت میکند، همیشه در انتها پاسخی قانعکننده وجود داشت و میفهمیدیم مثلا نسخهای شرور از فلان قهرمان بوده که از دنیایی موازی آمده و چنین کارهایی میکرده. ولی در کمیک تقاطع، خود تونی استارک واقعی به عنوان خیانتکار معرفی میشد و میفهمیدیم چندین دهه فریب خوردهایم. به یکباره میدیدیم مرد آهنی محبوبی که سالها میشناختیم، به دوستانش خیانت میکند و بعد از سه دهه فریبکاری، مردم را به قتل میرساند.
اینکه تونی استارک سالها تحت امر کانگ فاتح بوده توجیه سبک و کمرمقی بود، چرا که ما سالها شاهد اعمال و رفتار تونی استارک بودیم و با زوایای مختلف زندگی او آشنا شدیم. مرد آهنی گذشتهای غنی و پرماجرا داشت و در طول سالها انتشار کمیکهایش، هیچ نشانهای از وجود چنین خیانتی ندیده بودیم. علاوه بر این، افشاگری کمیک تقاطع باعث شد تمام تصورات هواداران مارول نسبت به شخصیتپردازی تونی و اخلاقیات او به هم بریزد.
البته مارول در نهایت از موضع خود کوتاه آمد و تغییری اساسی در این خط داستانی داد. بعدها جوری داستان را نوشتند که بگویند تونی استارک تنها چند ماه تحت تاثیر کانگ فاتح قرار گرفته بود، نه چندین دهه و به اندازهی کل تاریخ انتقامجویان. چیزی که خوانندگان کمیک را بیش از پیش عصبی و ناراحت و گمراه کرد.
۵. ماجرای کاپیتان آمریکا و هایدرا
یکی از جنجالیترین غافلگیریهای دنیای مارول در کمیکها با پایانبندی جلد اول کمیک کاپیتان آمریکا: استیو راجرز شروع شد، جایی که کاپیتان آمریکا وفاداریش را به هایدرا اعلام میکند. در کمیک امپراتوری مخفی، متوجه میشویم استیور راجرز از کودکی تحت آموزش بوده تا به عنوان جاسوسی دو جانبه برای هایدرا کار کند و از همان ابتدا مشغول طراحی توطئه علیه نیروهای متحدش بود.
این ایده که کاپیتان آمریکا، قهرمان ضد نازی ساخته و پرداختهی نویسندگان یهودی، با سازمانی فاشیستی مثل هایدرا همکاری کرده باشد به مذاق خیلی از خوانندههای کمیک خوش نیامد و حتی آن را توهینی میدانستند به خالقین اصلی کاپیتان آمریکا و جوامعی که به خاطر نازیها آسیب دیدهاند.
مارول برای جبران این ماجرا، سعی کرد بگوید هایدرا یک سازمان فاشیستی شبیه نازی نیست، ولی منتقدها گفتند با اینکه خاستگاه هایدرا قدیمیتر از نازیسم است، اما ایدئولوژیهایشان همپوشانیهای زیادی دارد.
هویت مخفی کاپیتان آمریکا و ارتباطش با هایدرا پیچیدهتر از چیزی است که به نظر میآید و گویا طی ماجراهایی واقعیتهای دنیا و خاطرات استیو را تغییر میدهند. با این حال در کمیک امپراتوری مخفی تاریخ را بازنویسی میکنند و این حس به مخاطبان منتقل میشود که قهرمان محبوب آنها و شخصیتی که فکر میکردند میشناسند، فریبی بزرگ بوده و «هایدرا کَپ» یا کاپیتان آمریکای متحد هایدرا همان کاپیتان آمریکای اصلی است. نقطهی اوج داستان اما نبردی بزرگ است که بین استیو راجرزهایی از دنیاهای موازی و واقعیتهای دیگر در میگیرد و متوجه میشویم که این استیو خیانتکار کاپیتان آمریکای اصلی نبوده.
۶. گذشتهی بیوهی سیاه
طبق داستان اولیه و خاستگاه اصلی بیوهی سیاه، ناتاشا رومانوف بالرینی بوده که در روسیه زندگی میکرده و بعدها جاسوس کاگب شده، پیش از آنکه به انتقامجویان بپیوندد. در داستانهای اولیهای که برای بیوهی سیاه نوشته بودند، خوانندهها متوجه میشدند که او با یکی از مامورهای اتحاد جماهیر شوروی ازدواج کرده و بالرینی معروف و موفق به حساب میآید. ناتاشا بعدها به خدمت کاگب در میآید و بعد از مرگ همسرش، او را تعلیم میدهند تا جاسوس شود. حتی در صحنههایی از «انتقامجویان: عصر اولتران»، در جایی که اسکارلت ویچ برای متفرق کردن انتقامجویان با ذهنشان بازی میکند، تصاویری گذرا از گذشتهی ناتاشا میبینیم که اشاره دارد به بالرین بودن او.
اما حقیقت پشت ماجرای بیوهی سیاه تلختر و تاریکتر از این حرفها است. براساس اطلاعاتی که در کمیکها از گذشتهی ناتاشا میبینیم، او را از کودکی تحت برنامهای مخفی به نام «رد روم» شستشوی مغزی دادهاند و با تعلیمهای نظامی و رزمی طاقتفرسا و همچنین تغییرات زیست-مکانیکی روی بدنش، تبدیل به آدمکشی بیرحم کردهاند.
هواداران تئوریهایی دادند و گفتند حضور ناتاشا در یک گروه رقص باله، با این قضیه که آدمکشی حرفهای در شوروی بوده جور در نمیآید. ولی بعدها مشخص شد که تمام خاطرات ناتاشا از رقص باله جعلی بوده و در واقع تصاویری است که رد روم در مغز او کاشته است تا وفاداریش به کاگب را تضمین کنند. کل این ماجرا به احتمال زیاد در فیلم مستقل بیوهی سیاه نقشی اساسی ایفا میکند.
۷. منشا قدرتهای اسکارلت ویچ
گذشتهی اسکارلت ویچ را به قدری در کمیکها تغییر دادهاند و از نو تعریف کردهاند که حسابش از دست همه در رفته. یکی از بخشهای مهم و بهشدت کلیدی در خاستگاه اسکارلت ویچ این است که او و برادرش کوییکسیلور در واقع فرزندان مگنیتو بودند و قدرتهای ویژه و جهشیافتهای که دارند از او به آنها ارث رسیده.
از آنجایی که اسکارلت ویچ قرار بود در جهان سینمایی مارول حضور پیدا کند و یکی از انتقامجویان شود، این ماجرا برای دیزنی و مارول مسئلهساز شد. حقوق مردان ایکس و تمام شخصیتهای جهشیافتهی جهان مارول متعلق به استودیو فاکس قرن بیستم بود، تا اینکه دیزنی فاکس را خرید. وقتی تماشاگران سینما اولین بار با اسکارلت ویچ در انتقامجویان: عصر اولتران آشنا شدند، قدرتهای او ناشی از ارتباط خونی با مگنیتو معرفی نشد و به جایش داستانی طراحی کردند که طی آن واندا و برادرش به خاطر آزمایشهای هایدرا به این روز در آمده و قدرتهای خارقالعاده داشته باشند.
در سال ۲۰۱۴ مارول گذشته و خاستگاه اسکارلت ویچ را به کل زیر و رو کرد و داستان جدیدی ساخت. گویا واندا متوجه میشود که واقعا دختر مگنیتو نیست و به این طریق ماجرای تولد و کودکی این خواهر و برادر دوقلو را بار دیگر تغییر دادند. با این تغییر بزرگ در خط داستانی اسکارلت ویچ، خوانندگان کمیکها متوجه شدند که تا به حال هرچیزی دربارهی گذشتهی این شخصیت و منشا قدرتهایش دیده و خوانده بودند دروغی بیش نبوده. در گذشته اشاراتی شده بود مبنی بر اینکه اسکارلت ویچ در کنار قابلیتهای جهشیافتگی، قدرتهای جادویی هم دارد. اما از وقتی که افشا کردند ارتباط بیولوژیکی او با مگنیتو دروغ بوده، تمرکز روی قدرتهای جادویی بیشتر و بیشتر شده.
۸. تصویر تانوس روی جلد کمیک
از سال ۲۰۱۲ و در پی اکران اولین فیلم انتقامجویان، مارول تصمیم گرفت تغییراتی در مجموعه کمیکهای انتقامجویان ایجاد کند تا خوانندگان و هواداران جدیدتر را سمت کمیکها بکشاند. تصویر روی جلد یکی از شمارههای این مجموعه، که در آن تانوس دستکش معروف را دستش کرده و روی آن تمام سنگهای اینفینیتی دیده میشود، در نتیجهی همین تصمیم بود.
وقتی برای اولین بار گردهمایی انتقامجویان منتشر شد، تانوس اصلا در جهان سینمایی مارول حضور جدی نداشت و تنها در پایان تیتراژ، نمای کوتاهی از او میدیدیم.
طرفداران جهان سینمایی مارول حالا تانوس را به عنوان ضدقهرمان اصلی جنگ ابدیت و پایان بازی میشناسند. موجودی قدرتمند و شکستناپذیر که به دنبال جمع کردن سنگهای ابدیت است تا ۵۰ درصد تمام موجودات زندهی عالم را از بین ببرد. اما کمیکبازها و هواداران کمیکهای مارول از زمان کمیکهای «حماسهی ابدیت» (Infinity Saga) با تانوس آشنا شده بودند، کمیکهایی که منبع اقتباس جنگ ابدیت و پایان بازی بود.
با این حال، در شمارهی هفتم کمیک گردهمایی انتقامجویان برخلاف چیزی که روی جلد میبینیم، تانوس دستکش ابدیت یا سنگهای آن را در اختیار ندارد. اصلا در این مقطع به دنبال آنها نیست و قصدش به دست آوردن کازمیک کیوب است، همان چیزی که در فیلمهای مارول به آن «تسرَکت» میگویند.
۹. ماجرای چشمبند نیک فیوری
مدتها سر اینکه رئیس سازمان شیلد نیک فیوری چطور یک چشمش را از دست داده و حالا چشمبند میزند، بین هواداران جهان سینمایی مارول بحث بود. در فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان که سال ۲۰۱۴ اکران شد، بخشی از معمای پشت این قضیه را حل کردند. فیوری در جایی از فیلم میگوید آخرین باری که به کسی اعتماد کرد، یک چشمش را از دست داد. عکسی هم در فیلم حضور دارد که فیوری را در زمان بر عهده گرفتن ریاست شیلد، با دو چشم سالم نشان میدهد. اما در سال ۲۰۱۹ وقتی «کاپیتان مارول» اکران شد، ماجرای دیگری را شاهد بودیم.
در این فیلم نیک فیوری جوان را میبینیم که هنوز رئیس شیلد نشده و به همراه کاپیتان مارول درگیر ماجراجوییهای زیادی میشود. در یکی از صحنههای فیلم میبینیم که گربهای به نام گوس چشم فیوری را چنگ میزند و زخم میکند. هرچه فیلم جلوتر میرود، این زخم که در ظاهر سطحی به نظر میرسید، بدتر و بدتر میشود تا جایی که در نهایت نیک فیوری یک چشمش را از دست میدهد. آنطور که پیداست، این گربه در واقع موجودی بیگانه به نام فلرکن است و ظاهر یک گربه را به خودش گرفته. با اینکه جریان فلرکن و چنگ زدنش راز چندین سالهی چشمبند فیوری را حل کرد، ولی خیلیها هنوز برایشان سوال بود که حرفهای فیوری در سرباز زمستان چه معنایی داشت. حالا یا مارول در سرباز زمستان تعمدا اطلاعات غلط داده، یا به نظرشان جزئیات کوچک و کماهمیتی آمده که سر فیلم کاپیتان مارول تغییرش دادهاند.
۱۰. خاستگاه گامورا
خاطرتان هست که در اولین فیلم «محافظین کهکشان» گامورا (زویی سالدانا) را به عنوان آخرین عضو نژاد خودش معرفی کردند؟ احتمالا مارول امیدوار است که کسی یادش نباشد چون در ادامه خاستگاه گامورا تغییر کرد. در انتقامجویان: جنگ ابدیت و انتقامجویان: پایان بازی متوجه میشویم که پدر ناتنی گامورا یعنی تانوس، مسئول نابودی هموطنها و همنژادهای او بوده. ولی برخلاف ادعای گامورا در ابتدا، کل مردم سیارهی او نابود نمیشوند و تانوس در راستای هدفش که به تعادل رساندن عالم است، سری هم به سیارهی گامورا زده و نیمی از جمعیت آن را از هستی ساقط کرده.
هرجوری حساب کنیم، ماجرای گامورا تراژیک و ناراحتکننده است و او کاملا حق داشت از دست تانوس خشمگین باشد و بخواهد جلو او را بگیرد. ولی به نظر میرسد مارول در ابتدا نسبت به ماجرای گامورا مطمئن نبوده و برای همین بعدها تغییرش داده. به این امید که اکثریت متوجه این تفاوت نشوند.
۱۱. ماجرای هالک
انتقامجویان: عصر اولتران به عنوان یکی از بهترین فیلمهای مارول شناخته نمیشود، ولی نقاط قوت خودش را دارد. از جمله دقایق پایانی فیلم و جایی که هالک سوار بر یکی از جتهای شیلد سمت مقصدی نامعلوم پرواز میکند. بعدا معلوم میشود که هالک از ساکار سر بر آورده و آنطور که در «ثور: رگناروک» میبینیم در مسابقاتی شبیه گلادیاتورها مقابل هر رقیبی میایستد تا اهالی سیاره را خوشحال کند.
این خط داستانی اساسا اقتباس سینمایی کمیک کلاسیک «سیارهی هالک» است که هواداران مارول مدتها بود انتظارش را میکشیدند. البته بنا نبود در ابتدا به این صورت باشد. آنطور که کوین فایگی مدیر استودیو مارول بعدها گفت، بعد از ساخت عصر اولتران، تیم ایدهپرداز مارول اصلا نمیدانستند حالا هالک کجا باید برود، ولی مشخصا به جاس ویدون کارگردان گفته بودند که هالک به فضا نخواهد رفت.
فایگی توضیح میدهد: «اگر الان بروید و آن نمای فیلم را ببینید، مشخص است که هالک هنوز در جو زمین قرار دارد. آسمان آبی است و قرار بود هالک روی زمین باشد.»
ولی در نهایت تصمیم مارول عوض شد و هالک را به سمت و سوی دیگری بردند، که البته اتفاق خوبی است چون یکی از بامزهترین و تماشاییترین فیلمهایشان یعنی ثور: رگناروک ساخته شد.
۱۲. تصویر کاپیتان مارول روی کمیک محافظین کهکشان
استفاده از تصاویر روی جلد گمراه کننده سنت و حقهای قدیمی در دنیای کمیکها است که برای جذب مخاطبان استفاده میشود تا آنها را به خرید کمیکی وسوسه کند. گاهی وقتها صحنهای یا واقعهای را تصویر میکنند که اصلا در خود کمیک نیست، گاهی وقتها هم شخصیتی را نشان میدهند که یا حضور ندارد یا حضورش خیلی کوتاه است.
کمیک شمارهی ۱۵ محافظین کهکشان از همین نمونهها است. روی جلد این کمیک، کاپیتان مارول را میبینیم که در کنارش جملهی: «و حالا… باحضور کاپیتان مارول» نوشته شده.
این مجموعه از کمیکهای محافظین کهکشان روی اعضایی مانور میداد که برای هواداران فیلمها آشناتر بود، مثل استارلرد، درَکس، گامورا و گروت. اما در کنار آنها شخصیتهای مشهور دیگری مثل کاپیتان مارول و وِنوم هم در جاهایی حضور داشتند که موجب غافلگیری کمیکبازها شد.
در پایان شمارهی ۱۴ محافظین کهکشان، خوانندگان کاپیتان مارول را میدیدند که برای نجات استارلرد میشتابید. مخاطبان کمیک طبیعتا منتظر بودند تا کاپیتان مارول را در شمارهی بعدی یعنی ۱۵ ببینند و حضور او روی جلد نیز همه را هیجانزده کرده بود. اما گویا کاپیتان مارول تنها در تصویر روی جلد این کمیک دیده میشود و خبری از او در صفحات بعدی نیست. در واقع او تا شمارهی بعدی محافظین کهکشان یعنی ۱۶ پیدایش نمیشود و حضورش روی جلد صرفا ترفندی تبلیغاتی بود.
منبع: Looper
۸۰درصد مطالب گفته شده چرت بود