۱۲ واقعیت جالب درباره جان اشتاین‌بک که نمی‌دانستید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
واقعیت‌هایی درباره جان اشتاین‌بک

جان اشتاین‌بک یکی از محبوب‌ترین نویسندگان قرن بیستم است. او به خاطر تفسیرهای اجتماعی ماهرانه‌ و درک بالایی که از زندگی روزمره‌ دارد مشهور است. اگربا دنیای ادبیات آشنایی دارید احتمالا حداقل یکی از کتاب‌های اشتاین‌بک را خوانده‌اید. از این شخصیت ادبی متولد ۲۷ فوریه ۱۹۰۲، رمان‌هایی مانند «موش‌ها و آدم‌ها» در سال ۱۹۳۷ و «خوشه‌های خشم» در سال ۱۹۳۹ و آثار غیرداستانی فراوانی به یادگار مانده است. در اینجا ۱۲ واقعیت در مورد زندگی و حرفه‌ی او را گردآوری کرده‌ایم که احتمالا نمی‌دانستید.

۱. دره سالیناس کالیفرنیا تأثیر زیادی بر کار او گذاشت

اشتاین بک در سالیناس کالیفرنیا به دنیا آمد و از این منطقه به عنوان زمینه‌ای برای بسیاری از کتاب‌هایش از جمله مجموعه‌ی داستان کوتاه «دره دراز» استفاده کرد. سالیناس در سال ۱۹۵۲ در «شرق بهشت» که اشتاین‌بک آن را «تقریبا اتوبیوگرافی دره» نامید، نقش مهم‌تری ایفا می‌کند.

۲. اشتاین‌بک کودکی پرماجرایی داشت

کودکی جان اشتاین بک

طبق وب‌سایت خانه اشتاین‌بک، او در خانواده‌ی کم‌جمعیتی بزرگ شد. تنها پسر خانواده و سومین فرزند از چهار فرزند محسوب می‌شد (دو خواهر بزرگ‌تر و یک خواهر کوچک‌تر داشت). پدرش، جان ارنست اشتاین بک، در زندگی خود به مشاغل مختلفی از جمله مالکیت یک فروشگاه خوراک دام و مدیریت آردسازی مشغول بود. مادرش، اولیو همیلتون اشتاین‌بک، زمانی معلم بود. جان که در سن ۱۴ سالگی وارد حرفه‌ی نویسندگی شد، در جوانی چند بار به شدت بیمار شد اولین بار زمانی که در ۱۶ سالگی به ذات‌الریه مبتلا شد و سال بعدش هم سخت بیمار شد و مجبور شدند آپاندیسش را خارج کنند. در سال ۱۹۱۹پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به دانشگاه استنفورد رفت اما در نهایت در سال ۱۹۲۵ برای همیشه ترک تحصیل کرد. خانه‌ای که او در آن بزرگ شد – یعنی همان خانه‌ای که خانواده‌اش در سال ۱۹۰۰ به آن نقل مکان کردند – از سال ۱۹۷۴ تبدیل به یک رستوران پر از یادگاری‌های اشتاین بک شده است.

۳. اشتاین‌بک احتمالا اولین رمان خود را زمانی که به عنوان سرایدار در دریاچه تاهو کار می‌کرد نوشت

پس از انصراف از دانشگاه استنفورد، اشتاین‌بک به عنوان سرایدار در املاک لوکس Cascade Estates در سمت کالیفرنیا دریاچه تاهو در نزدیکی کوه تالاک مشغول کار شد. در حین کار و زندگی در این ملک، او همچنین زمانی پیدا کرد تا اولین کتاب خود، «جام زرین» را که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد، تمام کند. این رمان تاریخی عمدتاً بر اساس حمله‌ی دزد دریایی هنری مورگان به شهر پاناما در قرن هفدهم است.

۴. اشتاین‌بک کتابی بر اساس ماجراهای شاه آرتور نوشت (اما هرگز تمامش نکرد)

اشتاین‌بک در کودکی شیفته‌ی داستان‌های آرتوری شوالیه‌ای، ماجراجویی و افتخارآمیز بود – و زمانی که نوشتن آثار خود مانند «ترتیا فلت» (۱۹۳۵) را آغاز کرد از بسیاری از توطئه‌ها و مضامینی که Le Morte d’Arthurیا «مرگ آرتور» توماس مالوری برخوردار بودند، وام گرفت. در سال ۱۹۵۸، اشتاین بک حتی تصمیم گرفت داستان‌های مالوری را برای مخاطبان مدرن بازگو کند و نامش را بگذارد «اعمال شاه آرتور و شوالیه‌های نجیب او». اما در سال ۱۹۵۹، نویسنده این پروژه را رها کرد و هرگز آن را تا قبل از مرگش در سال ۱۹۶۸ به پایان نرساند. هر چند در سال ۱۹۷۶، نسخه‌ی خطی ناتمام آن منتشر شد و امروزه در دسترس است.

۵. سگش دست‌نویس اصلی «موش‌ها و آدم‌ها» را خورد

«سگم کارم را خورد» احتمالاً قدیمی‌ترین بهانه‌ی نویسنده‌ها برای ناشرانشان است – اما برای اشتاین‌بک یک بهانه نبود و حقیقت داشت. یک روز عصر، ، آیریش ستر محبوبش، توبی، پس از اینکه مدتی طولانی تنها ماندنتصمیم گرفت نیمه‌ی اول دست‌نویس اشتاین‌بک برای «موش‌ها و آدم‌ها» را ببلعد. خوشبختانه، اشتاین‌بک سگش را دوست داشت و برای همین آرامش خود را حفظ کرد و دو ماه بعدی را صرف بازنویسی اثر کرد. اشتاین‌بک در مورد این رویداد نوشت: «من خیلی عصبانی بودم اما شاید آن رفیق کوچولوی بیچاره با رویکردی انتقادی این کار را کرده.»

۶. اشتاین‌بک با یک زیست‌شناس دریایی به مکزیک سفر کرد

در سال ۱۹۴۰، اشتاین بک به همراه دوست خوبش اد ریکتس که زیست‌شناس دریایی بود، به کاوش در خلیج کالیفرنیا – که به عنوان دریای کورتز نیز شناخته می‌شود – رفت. در طول سفر شش هفته‌ای، این دو یادداشت‌های دقیقی از یافته‌های خود، از جمله کشف بیش از ۵۰ گونه جدید دریایی ثبت کردند. آنها اندکی پس از بازگشت، گزارش سفر در دریای کورتز را منتشر کردند. روایت سفر به عهده‌ی اشتاین بک بود و فهرست گونه‌ها به ریکتس تعلق داشت. پس از مرگ ریکتس در سال ۱۹۴۸، اشتاین بک این اثر را با عنوان The Log From the Sea of Cortez که تنها از بخش روایی اثر تشکیل شده بود منتشر کرد و در پایانش از ریکتس تقدیر کرد.

۷. او در طول جنگ جهانی دوم به عنوان خبرنگار خدمت می‌کرد

اشتاین بک در ژوئن ۱۹۴۳ توسط نیویورک هرالد تریبون استخدام شد تا چندین ماه را در مورد جنگ در اروپا گزارش دهد. اما به جای اینکه از جزئیات نبردها و تدارکات بنویسد در مورد داستان‌های انسانی سربازان پشت جبهه می‌نوشت. برخی از گزارش‌ها شامل مردی می‌شود که می‌ترسید همسرش او را به دلیل دست زخمی‌اش دوست نداشته باشد. یا درباره‌ی سربازان آمریکایی که با کاشت سبزیجات بومی آمریکا در انگلستان می‌خواستند با دلتنگی‌شان مقابله کنند.

۸. اشتاین‌بک مطلبی برای مجله Esquire نوشت و از آرتور میلر در جریان تحقیقات HUAC دفاع کرد

در سال ۱۹۵۶ آرتور میلر (نمایشنامه‌نویس)، طی تحقیقات کمیته فعالیت‌های ضد آمریکایی مجلس نمایندگان آمریکا (HUAC) از ذکر نام‌های مظنون به کمونیست امتناع کرد و در می ۱۹۵۷ به جرم تحقیر کنگره مجرم شناخته شد. اشتاین‌بک پس از شنیدن خبر محکومیت میلر پاسخی با عنوان «محاکمه آرتور میلر» برای شماره ۱ ژوئن ۱۹۵۷ Esquire نوشت. اشتاین‌بک در این مطلب، انزجار خود را از ماهیت مداخله‌جویانه و گمانه‌زن HUAC ابراز کرد و این محاکمه را یکی از عجیب‌ترین و ترسناک‌ترین معضلاتی که مردم و دولت یک کشور تاکنون با آن مواجه شده‌اند دانست. او یکی از معدود شخصیت‌های معروفی بود که در آن زمان از میلر دفاع کرد.

۹. او عشق عمیقی به مداد داشت

اگرچه ماشین تحریر حداقل از دهه ۱۸۷۰ وجود داشته است اما اشتاین بک ترجیح می‌داد داستان‌های خود را با مداد بنویسد و همیشه در حین کار مجموعه‌ی بزرگی از مدادهای تیز در دست داشت. و اتفاقاً در مورد ابزار نوشتاری مورد علاقه‌اش بسیار وسواس داشت: طبق گزارش‌ها او از مدادهای زرد متنفر بود و فقط با مدادهای بلند، گرد و سیاه کار می‌کرد تا از حواس‌پرتی جلوگیری کند. به گفته‌ی توماس پسر اشتاین بک، او هر روز ۲۴ مداد را قبل از نوشتن تیز می‌کرد و اینطور شایعه شده بود که در یک روز از ۱۰۰ مداد استفاده می‌کند.

۱۰. اشتاین‌بک سه بار نامزد جایزه اسکار شد

جان استاین بک

اشتابن‌بک مجموعه‌ای از آثار به تحریر درآورده بنابراین جای تعجب نیست که او در سال ۱۹۴۰ جایزه پولیتزر را برای «خوشه‌های خشم» بگیرد و در سال ۱۹۶۲جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. اما او بجز این جوایز ادبی سه بار هم نامزد جایزه‌ی اسکار شده. در سال‌های ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵، او به ‌ترتیب برای کارش بر روی «قایق نجات» آلفرد هیچکاک و «مدالی برای بنی» ساخته‌ی ایروینگ پیچل، نامزد بهترین فیلمنامه‌ی اصلی شد. در سال ۱۹۵۲ هم سومین نامزدی‌اش را برای نوشتن داستان و فیلمنامه‌ی «زنده باد زاپاتا!» به دست آورد.

۱۱. سفرنامه‌ی دور آمریکایش بیشتر داستانی بود تا واقعی

اشتاین بک در سال ۱۹۶۲ پس از سفری جاده‌ای به دور ایالات متحده با سگ پودلش، چارلی، «سفرهایی با چارلی: در جستجوی آمریکا» را منتشر کرد. این کتاب بسیار موفق بود و بلافاصله پس از انتشار در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های غیرداستانی نیویورک تایمز قرار گرفت. با این حال، در سال ۲۰۱۱، بیل اشتایگروالد، ستون نویس روزنامه پیتسبورگ، قطعه ای برای مجله ریسون نوشت و ادعا کرد که سفر اشتاین بک را دوباره مرور کرده است و متوجه شده است که کتاب مملو از ناسازگاری‌ است. در واقع اشتاین بک فقط در صورتی می‌تواند بخش هایی از سفر را انجام داده باشد که ماشینش را به سرعت مافوق صوت رسانده باشد. بعداً، جان، پسر اشتاین بک، موافقت کرد و گفت: «او فقط در کاروان خود نشست و همه‌ی اینها را نوشت.»

۱۲. جی ادگار هوور عاشق بازرسی‌کردن و آزاردادن اشتاین‌بک بود

جی. ادگار هوور در اوایل قرن بیستم کارش را به عنوان دستیار دادستان کل ایالات متحده با یافتن و اخراج کمونیست‌ها آغاز کرد. سال‌ها بعد، هوور به عنوان رئیس اف‌بی‌آی، کمپین ضد کمونیستی خود را ادامه داد. از نظر او اشتاین‌بک از جمله کسانی بود که مشکوک به همدردی با Red Menace بودند. اما به گفته‌ی پسر اشتاین بک، هوور نتوانست هیچ مدرکی برای محاکمه کردن نویسنده پیدا کند بنابراین در عوض از قدرت خود استفاده کرد تا مالیات اشتاین بک را هر سال توسط سازمان امور مالیاتی بررسی کند فقط برای اینکه او را آزار داده باشد.

منبع: mentalfloss

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما