۱۰۰ فیلم کمدی محبوب تاریخ سینما به انتخاب مجلهی توتال فیلم
خندیدن شاید پیشپاافتادهترین بهانهای است که میتوان به دست یک کارگردان سینما داد تا با توسل به آن یک فیلم سینمایی سرگرمکننده بسازد. عملی که احساس رضایت و نشاط را در ما برمیانگیزد، هورمون اندورفین را به نیروگاه مغزمان میفرستد تا لبخند بر لبانمان بنشیند و مثل پر سبکمان کند. کارگردانی که زیر و بم این ژانر را به خوبی بلد باشد، هم یک اثر طناز و بامزه تحویل تماشاگر میدهد و هم اگر قصد دارد تا پیامی را در لفافه منتقل کند، آن را به گوش مخاطب هدف خود میرساند.
ژانر کمدی از دیرباز و از زمان سالهای اولیهی سینما، همواره مورد توجه سینماگران بوده است و و نویسندگان و کارگردانان با بهرهگیری از این ژانر، آثار ماندگاری را عرضه کردهاند و بازیگران بزرگی مثل چارلی چاپلین و جیم کری به مدد این ژانر به موفقیتهای چشمگیر خود دست یافتهاند. این ژانر مخاطب خاص و عام نمیشناسد و برای هر آدمی، چیزی در بقچهی پرپیمان خود دارد.
- ۱۰۰ فیلم علمی-تخیلی محبوب تاریخ سینما به انتخاب توتال فیلم
- ۱۰۰ فیلم تریلر (دلهرهآور) محبوب تاریخ سینما به انتخاب توتال فیلم
- ۱۰۰ فیلم اکشن محبوب تاریخ سینما به انتخاب مجله توتال فیلم
- ۱۰۰ فیلم ترسناک محبوب تاریخ سینما به انتخاب مجله توتال فیلم
اما این ژانر با تنها در تعریف لطیفه و حرفهای بامزه خلاصه نمیشود: یکی با درآوردن شکلک، دیگری با ناسزاگفتن و فحشدادن و آن یکی با تمسخر شخصیتی سیاسی یا مذهبی، موقعیت کمیک مورد نظر خود را پیاده میکند و مردم نیز با تماشای این آثار روحیهشان عوض میشود و به همین دلیل است که ژانر کمدی حتی اگر لودگی محض باشد، همواره از محبویت ویژهای در بین تودهی مردم برخوردار است.
از طرفی آثار ژانر کمدی تنها برای گذران وقت ساخته نشدهاند و به مانند سایر ژانرها، کارگردانان سعی دارند تا مضامین مد نظر خود را با ساخت این آثار انتقال دهند اما برخی اوقات فیلمهای کمدی با بداقبالی مواجه میشوند و منتقدان آنها را نمیپسندند و یا به شدت میکوبند که این امر سبب میشود تا اثری مغفول باقی بماند و بسیار دیر کشف شود، اما پس از بازیابی است که این فیلمها ارزش حقیقی خود را نشان میدهند. مجلهی توتال فیلم نیز که از سال ۱۹۹۷ در بریتانیا منتشر میشود، به اهمیت محبویت این ژانر واقف است و فهرستی از ۱۰۰ کمدی برتر به انتخاب خود را ارائه کرده است، فهرستی که هم آثار سلاطین کمدی را در خودش جای داده و هم آثاری چهرههایی که به تازگی پا به عرصهی این ژانر گذاشتهاند.
۱. احمق و احمقتر (Dumb and Dumber)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: پیتر فارلی
- بازیگران: جیم کری، جف دنیلز، لورن هالی و …
دو هماتاقی به اسم لوید کریسمس (با بازی جیم کری) و هری دون (با بازی جف دنیلز) راهی سفر جادهای دور کشور میشوند تا یک کیف را به صاحبش برگردانند، غافل از اینکه کیف پر از پول خونبها است و به دنبال این است که کارهای خیلی خندهداری که پلیس و گانگسترها و حتی ماموران افبیآی در آن حضور دارند، رخ میدهد.
این فیلم چه خوب و چه بد، آغازگر کارنامهی حرفهای برادران فارلی بود و «احمق و احمقتر» هر چه را که بخواهید، برایتان مهیا کرده است: از طوطی سربریده بگیر تا قهوهای که به آن ملین اضافه شده و مامور راهنمایی و رانندگی که ادرار مینوشد و این تمام ماجرا نیست و چیزهایی بیش از این هم وجود دارد. کری و دنیلز در نقش دو رفیق مغز فندقی، هر دو به یک اندازه آشوب ایجاد میکنند، این در حالی است که کری که بعد از «ایس ونتورا: کارآگاه حیوانات» و «ماسک» حسابی مشهور شده بود، پول خوبی از این پروژه به جیب زد و ۷ میلیون دلار نصیبش شد اما دنیلز تنها ۵۰ هزار دلار دستمزد گرفت. پیشدرآمد این مجموعه یعنی «احمق و احمقتر: وقتی که هری لوید را میبیند» و دنبالهی دیرهنگام این فیلم هر دو فراتر از بد بودند.
۲. جونو (Juno)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: جیسون رایتمن
- بازیگران: الیوت پیج، مایکل سرا، جنیفر گارنر و …
قهرمان نوجوان و باردار دیابلو کودی، یک دختر حاضرجواب، باهوش و به شدت با حال است که میتوانست به فاجعهای ناخوشایند و آزاردهنده ختم شود اما بین فیلمنامهی برندهی اسکار کودی، کارگردانی استادانهی جیسون رایتمن و بازی تمام و کمال و چند لایهی الیوت پیچ (الن پیچ سابق) در نقش بچه مدرسهای که تصمیم میگیرد تا بچهی خودش را اهدا کند، «جونو» فیلمی سرحال و سرگرمکننده است و جوری شما را میگیرد که انگار یک برگر چرب و چیلی در رستوران به بدن زدهاید.
این فیلم هم منتقدان و هم مخاطبان را به تحسین واداشت و هم نامزدیهای بسیاری در فصل جوایز کسب کرد، روی فهرست ۱۰ فیلم برتر هوار شد و توانست با بودجهی ۶/۵ میلیون دلاری خود به فروش چشمگیر ۲۳۱ میلیون دلاری دست پیدا کند. با نمایش این فیلم بحث داغ سقط جنین یا نگهداشتن فرزند به اوج خودش رسید ولی «جونو» با نقشآفرینی یک دختر نوجوان، باهوش و مستقل جلوی همهی مشکلات تاب آورد حتی اگر او خودش را یک «وال محتاط» مینامید.
۳. مری پاپینز (Mary Poppins)
- محصول: ۱۹۶۴
- کارگردان: رابرت استیونسون
- بازیگران: جولی اندروز، دیک ون دایک، دیوید تاملینسون و …
تنها در دههی ۱۹۶۰ یک فیلم بچهگانهی محصول دیزنی میتوانست تبدیل به یک هجو اجتماعی تند و کوبنده شود. به آن فکر کنید: ورای ماجراجوییهای شگفت انگیز، اینجا داستان یک بانکدار رسمی دست راستی را میبینیم که از یک خدمتکار تازه به دوران رسیده درس زندگی میگیرد که خودش را همه جوره بیعیب و نقص میپندارد. به جز، همانطور که میدانید، با صداها و کارتونها. اما واقعا یک قاشق سرپر شکر کمک میکند تا دارو از حلقوم آدم پایین برود.
آنطور که در «نجات آقای بنکز» دراماتیزه شده است، نویسنده پی. ال. ترورس با خیالات والت مو به تنش سیخ میشد اما فیلم مشخصا از چنین همنشینیهای عجیب و غریبی بهره میبرد: لایو اکشن در برابر انیمیشن، بازیگران شخصیتهای بریتانیایی در برابر لهجهی لندنی غیرعادی دیک ون دایک، فیلمی که هیچگاه در ارائهی پیام خود اضافه کاری نمیکند، به تدریج از شدت قدرت سپر آقای بنکز و ما، با قدرت خارقالعادهی ترانهنویسی برادران شرمن و جولی اندروز که شیطانی خیرخواهی است، میکاهد که در نخستین تجربهی بازیگری خود به شکل درخشانی اسکار را از آن خود میکند.
۴. خانهی حیوانات (National Lampoon’s Animal House)
- محصول: ۱۹۷۸
- کارگردان: جان لندیس
- بازیگران: جان بلوشی، تیم مترسون، جان ورنون و …
کمدی اصیل دو رفیق شفیق و دیوانه که مدل پر از هرج و مرج را برای فیلمهای پس از خود پایهگذاری کرد: آثاری مثل «مات و مبهوت» و «پای آمریکایی»، کمدی پادفرهنگ جان لندیس به یک اندازه آمیخته به توهین و خنده است. تام هولس و استیون فرست دو رفیق گروگان هستند که آخر ماجرا سر از خانهی دلتا تاو چی آوردهاند، باشگاهی که اسمش برای عدم وجود محیط آکادمیک بد در رفته است.
قبل از اینکه داد بزنید «چاگ! چاگ! چاگ!»، این دو نفر خودشان را غرق در زندگی میکنند که پر از عشق و حال، مهمانی، دختر و گاهی اوقات هم امتحانات است. البته چیزی که دلبری میکند، جان بلوشی تازه کار از «برنامهی زندهی شنبه شب» است که به برادر خوابگاهیاش جان بلوتارکسی با دیوانگی که چشم آدم را از حدقه بیرون میآورد، رسوخ میکند، جایی که او دختران انجمن خواهری را دید میزند در حالی که آنها دارند با بالشت با هم دعوا میکنند و بیشتر از گیتاریست رولینگ استونز مست میکنند و عرق میخورند. البته او بعد از فارغالتحصیلی، نمایندهی مجلس سنای آمریکا میشود.
۵. بورات (Borat)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: لری چارلز
- بازیگران: ساشا بارون کوهن، کن داویتیان، پاملا اندرسون و …
شاید به نظر میرسید بازیگر فیلم «علی-جی» ساشا بارون کوهن از آن دست شگفتیهایی است که یکبار اتفاق میافتد، اما او قدرمندتر از قبل به میدان برگشت با این مستندنمای شوخ، شاد و توهینآمیز. بورات ساقدیف که از قزاقستان به آمریکا فرستاده شده است تا دربارهی کارهای عجیب و غریب در آمریکا تحقیق کند، روزنامهنگاری است که نبود درستی سیاسیاش، همه را دچار اشتباه میکند، آن هم در فرآیند دست انداختن پیش فرضهای آمریکا دربارهی جانی فارینر.
اما چیزی که تعجبآور است این است که فیلم با مخاطبانش شوخی میکند اما هیچ کسی درون فیلم چنین کاری نمیکند. نیازی به گفتن ندارد که مردم قزاق از دیدن نمایش کشورشان به عنوان جایی که با محارم زنا میکنند و یهودستیز هستند، خوششان نیامد. در حقیقت هیچ کس خوشش نیامد. بسیاری از افرادی که دست انداخته شدند، بعدا دادخواهی کردند، با وکیلی که تقاضای ۱۰۰ هزار دلار پول برای خسارات وارده داشت، آن هم با این یادداشت: «پیوست: فیلم را دوست داشتم. میتوانی یک پوستر برای پسرم جرمی امضا کنی؟»
۶. جهان وین (Wayne’s World)
- محصول: ۱۹۹۲
- کارگردان: پنهلوپه اسفیریس
- بازیگران: مایک مایرز، دینا کاروی، راب لو و …
«جهان وین» که برآمده از یک طرح اولیهی پرتکرار «برنامهی زندهی شنبه شب» بود، مخاطبان را به سمت خود جذب میکرد، با دوتا آدم سست عنصر طرفدار موسیقی متال یعنی وین (با بازی مایک مایرز) و گارت (با بازی دینا کاروی) که تنها هدفشان در زندگی این است که برنامهی دمدستی خودشان را از زیرزمین وین پخش کنند، (و در واقع از زیرزمین والدینش، چون او هنوز دارد با خانوادهاش زندگی میکند) و مهمانی برگزار کنند و بزن و بکوب راه بیندازند.
سپس یک نمایندهی لاغرمردنی شرکت تبلیغاتی (با بازی راب لو) به دنبال این است که برنامهی آنها و در حقیقت روح آنها را بخرد و نیز بین وین و زن رویاییاش کاساندرا (با بازی تیا کارره) قرار گیرد. با داشتن خلق و خویی لطف زیر آن ظاهر احمقانهاش، این کمدی دوست داشتنی توانست روح زمانه را به چنگ آورد و تنها با بودجهی ۲۰ میلیون دلاری، به فروش ۱۸۳ میلیون دلاری دست پیدا کند. «جهان وین۲» نیز فیلم فوقالعادهای است و مایر و کاروی نقشهای خود را بار دیگر در جوایز MTV در سال ۲۰۰۸ و «برنامهی زندهی شنبه شب» در ۲۰۱۱ و ۲۰۱۵ ایفا کردند.
۷. مانتی پایتون و جام مقدس (Monty Python and The Holy Grail)
- محصول: ۱۹۷۵
- کارگردان: تری گیلیام
- بازیگران: گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام و …
پیش از این و در سال ۲۰۰۰، ما فیلم «مانتی پایتون و جام مقدس» را جزو ۵ فیلم برتر کمدی تمام دوران قرار داده بودیم و از آن زمان تاکنون این فیلم درست مثل یک سیرترشی چند ساله حسابی جاافتاده است. اولین فیلم اصلی پایتونها افسانهی شاه آرتور را به سخره میگیرد و قطعات موسیقی و لودگیهای جنسی به عنوان میان پرده کار را تکمیل میکند و در ۹۱ دقیقه نمایش بیش از حد مسخره و احمقانهاش، حتی ذرهای از ریتم نمیافتد و خارج از نت نمیزند.
روایت این اثر بیشتر چهارچوبی برای برخی از طرحهای اولیه بود که آنقدر خوب بودند که خودشان تبدیل به افسانه شدند و با شوالیههایی مواجه شدند که نای میگفتند، یک گارد فرانسوی منفور با نعرهی اهانتها استهزاآمیز و خرگوش کوچولوهای تشنه به خون را به صدا درمیآورد. این مانتی پایتون بودن است، گروه بازیگری چندین نقش را تا درجهی بینقصی از خندهدار بودن بازی میکنند، طنز آن هنوز نیشدار است و شیرینکاریهای آن جاودانه است. جای تعجب نیست که اقتباس تئاتری برندهی جایزهی تونی اریک آیدل از این اثر یعنی «اسپامالوت» اینقدر موفق بود.
۸. علوم عجیب (Weird Science)
- محصول: ۱۹۸۵
- کارگردان: جان هیوز
- بازیگران: آنتونی مایکل هال، ایان میچل اسمیت، کلی لبروک و …
بهروزرسانی فرانکنشتاین با اشارتهای مخفی اغواگرایانه، سومین فیلم جان هیوز لبریز از خجالتزدگیها و حواسپرتیهای عشق اول (و نیز شهوت) است، جایی که آدمهای جامعهگریز و عشق کامپیوتر گری والاس (با بازی آنتونی مایکل هال) و وایات دانلی (ایان میچل اسمیت) با استفاده از کامپیوترشان ابرزن مطلوب خود را میسازند.
با ظاهر درخشان و پر زرق و برقی که کلی لبروک دارد، لیسا زیبایی و هوش و ذکاوت خود را تواما به رخ میکشد و به پسران ماجرا کمک میکند تا آن زیبایی و شگفتی درونی خود را دوباره پیدا کنند و علیه ضعیفکشیها مبارزه کنند و او آرزوی هر نوجوانی است و هیوز نهایت این را به تصویر میکشد، زمانی که به یک جور رفتار ستیزهجویانهی آنها با مخلوقشان میرسد. با اینحال این همهی آن سوپ مهمل و لوس فیلم اوست، با شخصیت چت بیل پانکستون که به کپهای از مدفوع تبدیل میشود و موتورسواران جهشی که وارد مهمانی این پسران میشوند. طالب علوم عجیب و غریب هستید؟
۹. مات و مبهوت (Dazed and Confused)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: جیسون لندن، جویی لورن آدامز، میلا جوویچ و …
فیلم «هر کی یک چیزی میخواد» محصول سال ۲۰۱۶، دنبالهی معنوی فیلم کلاسیک ریچارد لینکلیتر بود، که بهانهای بیعیب و نقص را برای دیدار مجدد جواهر دهه نودی این کارگردان تگزاسی به دست ما میداد. وقایع این فیلم که در سال ۱۹۷۶ و در آخرین روز دبیرستان رخ میدهد، پر از نوستالژی است. سبک و سیاق روزمره با مهملبافیهای خاص لینکلیتر تبدیل به یک امضا برای او شده است، جایی که او روی جزئیات ریز زوم میکند تا پاداشهای دلانگیزی را درو کند.
این فیلم همچنین مهارت او در بازیگرفتن از کسانی مثل بن افلک، متیو مک کانهی و میلا جوویچ را در اولین نقشهای خودشان به تصویر میکشد. شاید مقداری از آن واقعیبودن فیلم، به خاطر میزان متنابهی از آبجوی واقعی است که سر صحنه ریخت و پاش شده است یا شاید همهی اینها از جهانبینی منحصر به فرد لینکلیتر آب میخورد. درام فیلم خیلی ملایم و بی سر و صدا است. من یادم نمیآید زندگی نوجوانی اینقدر دراماتیک بوده باشد. حتی اگر خالی از درام باشد، این فیلم هنوز هم در فهرست ۱۰ فیلم برتر کوئنتین تارانتینو قرار دارد.
۱۰. منشی همهکارهی او (His Girl Friday)
- محصول: ۱۹۴۰
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کری گرانت، روزالیند راسل، رالف بلیمی و …
نمایشنامهی کلاسیک اتاق خبری «صفحهی اول» اقتباسهای سینمایی متعددی دارد، اما فیلم هاوارد هاکس به مدد وجود یک تغییر ناگهانی که بازی را به کلی عوض میکند، از دیگر آثار متمایز است. با شنیدن خوانش دیالوگهای گزارشگر ستارهی خود هیلدی جانسون به هنگام تست، هاکس فکر کرد چه میشد اگر هیلدی یک زن بود و برای محکمکاری، زن سابق ویراستار ماکیاولیستی والتر بورنز؟
در نتیجه داستان دیگر یک صدای مسخرهی تق و توق ممتد از رفت و آمدهای بیامان و تلاشهای زیاد ژورنالیستها نبود و اینکه نشان دهد چقدر طول میکشد که آنها یک داستان خوب دربیاورند، بلکه یک کمدی رمانتیک اسکروبال هم بود. برای حفظ روند سریع مورد نظر هاکس که از ستارههای در حال بحث و مشاجره یعنی کری گرانت و روزالیند راسل میخواست، فیلمنامهنویسها دیالوگهای غیرضروری را اضافه کردند تا بازیگران بتوانند با یکدیگر به توافق برسند. این فیلم که در زمان عرضهاش چندان مورد توجه قرار نگرفت، هنوز هم مدرن به نظر میرسد، هم به خاطر شوخطبعی درونیاش و هم به خاطر خط داستان بند محکومی خود که به طرز هوشمندانهای دراماتیک است.
۱۱. آپارتمان (The Apartment)
- محصول: ۱۹۶۰
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: جک لمون، شیرلی مکلین، فرد مکموری و …
شما چگونه رد فیلم «بعضیها داغش را دوست دارند» را دنبال میکنید؟ یکی از بهترین کمدیهایی که تا به حال ساخته شده است. با فیلم «آپارتمان» یکی دیگر از کلاسیکهای جاودانه که بازهم دستپخت وایلدر و آی.ای.ال دایاموند همیشه درخشان است و بار دیگر با حضور جک لمون در نقش سی. سی. بکستر، یک کارمند خرحمال بیمه که قصد دارد تا نردبان ترقی شرکت را با دادن وام سنگ قهوهای فامش به عوامل اجرایی شرکت طی کند تا شاید آنها با آسودگی مرتکب بیعفتی شوند.
مشکل اینجاست که بکستر خودش عاشق یکی از محبوبههای رئیس خود میشود، مامور آسانسور فرن کوبلیک (با بازی شیرلی مکلین)… برندهی ۵ جایزهی اسکار که جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی هم در میان آنهاست که برای یک چیز واقعا خندهدار بسیار نادر است، این فیلم ماندگار و مهجور، بدگمان و جلف است که سیاستهای شرکتها، انگیزههای شخصی و نبرد جنسیتها را به تندی نقد میکند.
۱۲. هوسران (Swingers)
- محصول: ۱۹۹۶
- کارگردان: داگ لیمان
- بازیگران: جان فاورو، وینس وان، ران لیوینگستون و …
این فیلم که آغازگر کارنامهی حرفهای جان فاورو، وینس وان و ران لیوینگستون است که ادعا میکنند فیلمنامه بر اساس بخشی از رابطهی دوستی آنها در دنیای واقعی است، این کمدی درام بدمستانه تنها با بودجهی ۲۰۰ هزار دلار ساخته شد، بعد از اینکه استودیوها از کارگردان این فیلم داگ لیمان به خاطر بازی گرفتن از بازیگرانی نسبتا ناآشنا در نقشهای اصلی رویگرداندند.
البته این کار یک جوری به نفع فیلم تمام شد، به این دلیل که فیلم «هوسران» تنها با وجود این سه نفر قوت میگرفت، جایی که شخصیت مایک پیترز (با بازی جان فاورو) که از اضطراب رنج میبرد و میخواهد بازیگر شود، با قلبی شکسته و تنها به لس آنجلس بازمیگردد. وقتی رفقای او ترنت (با بازی وینس وان) و راب (با بازی لیوینگستون) وارد ماجرا میشوند، شروع میکنند با هم به خزیدن در بارها، انجام کارهای فاجعهبار در قرارهای عاشقانهشان و مواجهههایی تند و صمیمانه با یکدیگر که همگی تاثیرگذار است، به این خاطر که بر مبنای گفت و گویی است که پسران واقعا با هم داشتهاند و وینس وان آنقدر در این فیلم خوب است که اسپیلبرگ فورا او را برای فیلم «پارک ژوراسیک: دنیای گمشده» در نظر گرفت.
۱۳. هواپیماها، قطارها و اتومبیلها (Planes, Trains and Automobiles)
- محصول: ۱۹۸۷
- کارگردان: جان هیوز
- بازیگران: استیو مارتین، جان کندی، لیلا رابینز و …
با فاصلهگرفتن از دبیرستان، نوجوانها و اسپری مو، جان هیوز با فیلمهای جادهای پریشان خیالی بزرگ شده است که با مامور تبلیغاتی نیل پیج (با بازی استیو مارتین) مواجه میشود، با جوری آسیب روحی ناشی از سفر که به ندرت برای هر کسی که به لندن رفت و آمد نمیکند، پیش میآید. پیج در هر گوشه و کنار با فروشندهی حلقهی پردهی حمام به نام دل گریفیس (با بازی جان کندی) روبهرو میشود، جایی که او قصد دارد در روز شکرگذاری، از نیویورک به پیش خانوادهاش در شیکاگو برگردد، با طیف گستردهای از وسایل حمل و نقل عمومی با اندک امیدی برای رسیدن به مقصدش.
با طعنهها و شوخیهایی که به کلی با یکدیگر متفاوت است و با انبوهی از شادی و سر و صدای بزرگراهی، نزدیکی طبیعی هیوز به شخصیتهایش که ناخواسته درگیر تندبادی از احساسات شدهاند، خودش را با پرتوی نوری تمامنشدنی نشان میدهد و میدرخشد. دیدنش دشوار نیست که چرا این فیلم، فیلم محبوب کندی است که او ساخته است، با نمایش پردهی سوم تکاندهندهای که مثل قطار باری میکوبد. سخت و سریع.
۱۴. این اسپینال تپ است (This is Spinal Tap)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: راب راینر
- بازیگران: کریستوفر گست، مایکل مککین، هری شیرر و …
کارگردان این فیلم راب راینر گیجی تصویربردار کهنهکار مستندهای راک پیتر اسموکلر را به یاد میآورد: «او همینطور داشت میگفت: چه چیزی دربارهی این خندهدار است؟ این همان چیزی است که دقیقا اتفاق میافتد». واقعا درست است. با الهام گرفتن از مستندهایی دربارهی موسیقی راک مانند «بچهها حالشان خوب است» با تمسخر گروه متال بریتانیایی کودن و تور آمریکای فاجعهبارش، راینر همه چیز را از دیالوگهای شایستهی نقل و قول تا غذای بیتناسب را آورده بود.
پایههای سست استونهنج؟ گروه راک «بلک سبث» هم همین مشکل را با پایههای تقلبی خیلی بزرگ استون هنج داشت. بیسیستهایی که در صحنه گیر کردهاند؟ «U2» هم در یک لیموی عظیمالجثه گیر کرده بود. بررسی شخصیتهای دوستداشتنی کریستوفر گست، مایکل مککین و هری شیرر کمک میکند تا این توهم را حفظ کنی آن هم به شکلی باورکردنی و با گذر سالها همچنان در ذهن باقی مانده است مثل نسخهی ویژهی نایجل توفنل در سال ۱۹۵۹. این فیلم اوج کمدی است که به شکل آزاردهندهای صادق است.
۱۵. پلنگ صورتی (The Pink Panther)
- محصول: ۱۹۶۳
- کارگردان: بلیک ادواردز
- بازیگران: دیوید نیون، پیتر سلرز، رابرت واگنر و …
اسما، ستارهی کمدی جنایی بلیک ادواردز دیوید نیون بود که در نقش سر چارلز لیتون ظاهر شده بود، دزد جواهراتی که جواهری موسوم به الماس صورتی را میدزدد اما پیتر سلرز در نقش کارآگاه پلیس بیعرضهای به نام بازرس کلوسو ظاهر میشود کسی که با فیلم جیم میشود و بعد از این، ۵ قسمت برای این فرنچایز بازی میکند.
سلرز که همواره بازیگری سختگیر و نامطمئنی بود، بازی خودش را دوست نداشت. اما این فیلم «پلنگ صورتی» بود که سبب شهرت جهانی او شد، لهجهی قلابی خندهدار و رنجور فرانسوی او، سیمای معصومیت گمراهکنندهی او که همهی اینها مخاطبان را فریب میداد، با موسیقی متن سرزندهی هنری مانچینی و شخصیت اصلی انیمیشنی دیپاتی-فریلنگ که لایق تحسین بودند. قسمت دوم این فیلم «تیری در تاریکی» نیز توانست به همین اندازه مورد استقبال قرار گیرد.
۱۶. خماری (The Hangover)
- محصول: ۲۰۰۹
- کارگردان: تاد فیلیپس
- بازیگران: بردلی کوپر، اد هلمز، زک گلیفیاناکیس و …
افراد معدودی بین ما وجود دارد که در نقطهای از زندگی خود بیدار نشده باشند و چیز اندکی از خاطرات شب قبل به یاد داشته باشند. کمدی سرگرمکننده و پر سر و صدای تاد فیلیپس این اندیشه را تا حدی غیرمنطقی به سمت بینهایت میبرد و بردلی کوپر، اد هلمز و زک گلیفیاناکیس را به زور به سمت کابوس بعد از مهمانی پرتاب میکند و آنها را وادار میکند که بفهمند چرا یکی از آنها دندانش را از دست داده است، چرا همهی آنها بدون آمادگی هستند و دقیقا چرا یک ببر در دستشویی هتل محل اقامت آنها در لاس وگاس جا خشک کرده است؟
دنبالههای بعدی این فیلم بحران را شدت بخشیدند اما دید این را از دست دادند که چرا کارهای اول اینقدر خوب عمل میکنند، این حس قدیمی برادری که سبب میشود قهرمانان هیچگاه تسلیم نمیشوند و مدام به مسیر خود ادامه دهند حتی وقتی که آقای چو (با بازی کن جئونگ) دیوانه برای خون آنها زار میزند.
۱۷. آنی هال (Annie Hall)
- محصول: ۱۹۷۷
- کارگردان: وودی آلن
- بازیگران: وودی آلن، دایان کیتون، تونی رابرتز و …
به ندرت پیش میآید که فیلمی بتواند «جنگ ستارگان» را بیهیچ گله و شکایتی شکست بدهد، اما این چیزی است که در پنجاهمین دورهی اسکار اتفاق افتاد، وقتی که کمدی روان رنجوری تحسین شدهی وودی آلن که یک رابطهی شکستخورده را بررسی میکند، چهار جایزهی اصلی این مراسم را درو کرد (یعنی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر زن در نقش اصلی). از آن زمان تاکنون سیل جوایز آزادانه به سمت این فیلم سرازیر است: رتبهی شماره ۲ فهرست بهترین کمدی رمانتیکهای AFI، سرگرمکنندهترین فیلمنامهی انجمن نویسندگان آمریکا اما این فیلم تنها عزیزکردهی منتقدان نیست.
مهر زیادی نسبت به اولین فیلم آلن برای پیدا کردن نقطهی عطف بین کمدی وسیع و پر از لطیفههای تند و تیز و فیلمی که مثل آثار برگمان به دنبال چیزی در روح انسان باشد، وجود دارد. دایان کیتون هیچ وقت تا این اندازه در نقش اصلی بهیادماندنی خوب نبوده است. گرچه سابقهی قرارگذاشتن او با آلن سبب شد که او با مردم کلنجار برود و قانعشان کند که این فیلم آنقدرها هم بر اساس زندگینامهی شخصی او ساخته نشده است. مطابق انتظار، آلن شاید تنها کسی است که طرفدار «آنی هال» نیست.
۱۸. ساقدوشها (Bridesmaids)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: پل فیگ
- بازیگران: کریستن ویگ، مایا رودولف، رز بیرن و …
«ساقدوشها» سبب شد تا سوپراستار «برنامهی زندهی شنبه شب» کریستن ویگ که حضور مکرری در این برنامه دارد، به عنوان نویسندهی همکار و نقش اصلی در پرسودترین کمدی زنانهی با درجهی سنی R حضور داشته باشد. شخصیت آنی (با بازی ویگ) سر چهارراه است که دوست صمیمیاش (با بازی مایا رودولف) به او میگوید که دارد ازدواج میکند و وظایف ساقدوشی سبب تشدید تنشها میشود.
تمایل کارگردان پل فریگ به بداهههای زیادی تا باورپذیری روابط دوستی که گویا داری آن را زندگی میکنی و سکانسهای پروکردن لباس، رکن اصلی خندهدار و سرگرمکنندهای برای فیلم میسازد. درست مثل معرفی ویگ به دنیا، «ساقدوشها» همچنین سکوی پرتابی برای ملیسا مککارتی شد و او نامزدی جایزهی اسکار را کسب کرد و همچنان به عنوان یک از فیلمهای یکتا باقی ماند، به رغم وجود تعداد زیادی از فیلمهای مقلد. ویگ اخیرا در مصاحبهای با توتالفیلم تایید کرده است که خیلی راحت بود به دنبالهی این فیلم نه بگویی. او با خنده میگوید: «هیچ وقت دو بار به آن فکر نکردم».
۱۹. تعطیلات موسیو اولو (Monsieur Hulot’s Holiday)
- محصول: ۱۹۵۳
- کارگردان: ژاک تاتی
- بازیگران: ژاک تاتی، ناتالی پاسکاد، میشلین رولا و …
«تعطیلات موسیو اولو» شخصیت اصلی داستان (با بازی ژاک تاتی) را دنبال میکند در حالی که راه سردرگم خود را به سمت یک تعطیلات فاجعهبار پی میگیرد. پر از صداهای پشت صحنه با کمترین تعداد دیالوگ، این فیلم موفق بینالمللی، تاتی و وجه شخصیتی دیگر او را به عنوان ستارهی سینما و کارگردان به دنیا نشان داد و در کنار دیگر کمدینهای بزن و بکوب صامت مثل چاپلین، کیتون و روان اتکینسون قرار داد.
شوخیهای بصری دقتی به مانند عقربهی ساعت دارند اما با این حال فیلم حس آسودگی و لمیدهبودن به شما میدهد و جادوی سبکبالش را به سادگی با برداشتهای طولانی، با شادی خستگیناپذیر اولو به شما میدهد. جایگاه متزلزل مرد در این جهان مدرن و فعل و انفعلات بیهودهی اجتماعی و فرانسهای که هویت خود را بعد از جنگ جهانی دوم باز مییابد، زمینههای موضوعی نخنما و ملایم این فیلم هستند و اولو به سرهمبندی کردن و نبرد خود در فیلمهای «عموی من»، «وقت بازی» و «ترافیک» ادامه میدهد.
۲۰. بعضیها داغش را دوست دارند (Some like it hot)
- محصول: ۱۹۵۹
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: ماریلین مونرو، تونی کورتیس، جک لمون و …
چه کسی جز بیلی وایلدر همیشه بدگمان میتوانست کمدی را در روز قتل عام ولنتاین روی پرده ببرد؟ به همان اندازه ریسکی و پرخطر، بناکردن بیشتر شوخیها حول این بود که جک لمون و تونی کورتیس لباس جنس مخالف را میپوشیدند، دو موسیقیدانی که دارند با پوشیدن این لباسها از دست گروه خلافکارها فرار میکنند.
لمون با گل رزی بر دهانش که دارد با میلیونر شیدا و عاشقپیشه آزگود فیلدینگ سوم (با بازی جو ای. براون) تانگو میرقصد، تماشایی و لذتبخش است. از طرفی برداشت کامل و بینقص تونی کورتیس از کری گرانت (لمون متعجب با دهان باز میگوید: «هیچ کس آن جور حرف نمیزند».) و مهمتر از همه، بهترین و سرگرمکنندهترین فیلم ماریلین مونرو است حتی اگر او از فیلمنامه بدش میآمد و به خاطر حافظهی ضعیفش تصویربرداری سر صحنه مثل جهنم شده بود. وایلدر در این باره میگوید: «همه میتوانند دیالوگشان را به یاد آورند اما هنرمند واقعی لازم است تا روی صحنه بیاید و دیالوگش را نداند و نقشش را مثل او بازی کند». به علاوه، فیلم تندترین دیالوگ پایانی تمامی دوران را داشت.
۲۱. سفرهای سولیوان (Sullivan’s Travels)
- محصول: ۱۹۴۱
- کارگردان: پرستون استرجیس
- بازیگران: جوئل مککری، ورونیکا لیک، رابرت وارویک و …
یک کمدی با زیرلایههای جدی یا یک افشاگری اجتماعی با روکشی از کمدی؟ انتخاب کنید. جان ال. سالیوان (با بازی جوئل مککری) کارگردان کمدیهای بزن بکوب هالیوودی است که آرزوی جدیشدن را دارد، پس تصمیم میگیرد به شکل یک دورهگرد لباس بپوشد و زندگی طبقهی اجتماعی بیبضاعت آمریکایی را بررسی کند.
با ستارهای سرخورده (با بازی ورونکیا لیک) که برای همراهی با او دل به دریا میزند اما سر از یک زندان مزرعهای بیرحمانه با غل و زنجیر در میآورد که او را به باد کتک میگیرند و تا سر حد مرگ از او کار میکشند. تنها چیزی که او کشف میکند و اندکی نور به این جهنم روی زمین میتاباند، کارتون دیزنی است. یک کمدی و نه فریادی برای عدالت، چیزی است که بدبختان روی زمین طالبش هستند. نویسنده و کارگردان پرستون استرجیس چقدر باورش شده بود که چیز دیگری وجود دارد اما او به برادران کوئن، عنوان حماسهی اجتماعی موجود در ذهن سالیوان را هدیه داد: «ای برادر، کجا میروی؟»
۲۲. راههای فرعی (Sideways)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: الکساندر پین
- بازیگران: پل جیاماتی، توماس هیدن چرچ، ویرجینیا مدسن و …
«فیلم سال» ۲۰۰۵ به انتخاب توتال فیلم، مدعیان بسیار قدری را دست به سر کرد فیلمهایی مثل «بتمن آغاز میکند» و «عزیز میلیون دلاری» آن هم با اثر ملایم فریبآمیز خود. به مانند بسیاری از کمدی درامهای الکساندر پین، این فیلم هم شوخیها و بزن و بکوبهای زیادی داشت که حداقل آن، سناریوی مرد لختی است که توسط یک مرد بیغیرت تعقیب میشود.
این فیلم فضای خانوادگی گرمی دارد، دو رفیق مرد قدیمی (با بازی پل جیاماتی و توماس هیدن چرچ) که در حال سفر جادهای هستند که با تصویربرداری جذابی همراه میشود. این اثر چنان به راحتی به پایین میلغزد که شما تقریبا متوجه نمیشوید که این فیلم یک اندیشهی صادق دربارهی بیقراری میانسالی، ازدواج و انگور مرلو است. شخصیتهای آن پیچیده، خطاپذیر و واقعی هستند که حتی برای فیلم دو رفیق هم نادر است. ویرجینیا مدسن و چرچ نامزد جایزهی اسکار شدند اما بیتفاوتی شوکهکننده نسبت به بازی جیاماتی بود.
۲۳. خوانندهی عروسی (The Wedding Singer)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: فرانک کوراکی
- بازیگران: آدام سندلر، درو بریمور، کریستین تیلور و …
این روزها بسیاری از کمدیهای آدام سندلر حس نفرت آدم را برمیانگیزد با آن خوشمزگیهای قلدرمآبانه و زنستیزی که در ژرفای آن وجود دارد. اما از طرفی «خوانندهی عروسی» افسون نابی است، جایی که شخصیت خوانندهی سندلر و شخصیت مهربان گارسون بریمور هر دو خودشان را آماده میکنند تا با آدمهای اشتباهی ازدواج کنند قبل از اینکه البته به بغل یکدیگر بیفتند.
داستان این فیلم که در ۱۹۸۵ اتفاق میافتد، پر از کلاهگیسهای ترسناک و اشتباهات فاحش مد و لباس است در حالی که نه یکی بلکه دوتا موسیقی متن عرضه شد تا این آثار موفق دیوار به دیوار را همراهی کند: کلاب فرهنگی، جوانی موزیکال و بالهی اسپاندو. دشوار است که الان از آن تقدیر کنی اما این فیلم در آن زمان حمله ناگهانی و نادری به مهربانی برای بریمور بود که بیشتر عمر کارنامهی دههی ۹۰ خود را در نقش دختران شرور بازی کرده بود. او دوباره با سندلر در «قرار اول ۵۰» و فیلم بسیار بد «مخلوط» همبازی شد.
۲۴. ماجراجویی بسیار عالی بیل و تد (Bill & Ted’s Excellent Adventure)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: استیون هرک
- بازیگران: کیانو ریوز، الکس وینتر، رابرت وی. بارون و …
فیلمی که آن پرسونای آدم با حال را به کیانو ریوز در سالهای اولیهی بازیگریاش داد، این اثر علمی تخیلی از زیرکار دررو به کارگردانی استیون هرک ریوز را در نقش تد یا همان تئودور لوگان و الکس وینتر را در نقش بیل اس. پرستون ارباب به تصویر میکشد، دو رفیق دبیرستانی دیرفهم عاشق موسیقی متال که تنها به این علاقه دارند که با گروه خود به اسم وایلد استالینز به جایی برسند. مشکل اینجاست که تاریخ در دست آنهاست و وقتی شخصیت روفوس تبرباز (با بازی جورج کارلین) در داخل باجهی تلفن که ماشین زمان است سر میرسد، آنها هیچ انتخابی ندارند جز اینکه دور دنیا را بگردند و افرادی چون ناپلئون و سقراط را از نزدیک ببینند.
منتقدان این فیلم را به شدت کوبیدند (از جمله منتقد نیویورک تایمز که ناخرسندی خود را اینگونه توصیف کرد: «کمدی که به شکل آزاردهندهای چرند است»). ولی این فیلم نوجوانان را جذب خودش کرد و دنباله، سریال کارتونی، کمیک بوک و حتی غلات صبحانهی آن نیز به بازار آمد. دنبالهی با تاخیر بسیار این فیلم در سال ۲۰۲۰ عرضه شد که ریوز هنوز هم با آن تصویر آدم آسودهخیال خودش از زمان فیلم «نقطهی شکست» تا «ماتریکس» به ایفای نقش میپردازد.
۲۵. ملاقات با والدین (Meet the Parents)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: جی روچ
- بازیگران: رابرت دنیرو، بن استیلر، بلایت دانر و ….
در ابتدا استیون اسپیلبرگ و جیم کری نزدیک پروژهی «ملاقات با والدین» بودند اما دشوار است تصور کنی که آن دو میتوانستند چیزی شبیه به این فیلم بن استیلر درست کنند که کارگردانی آن بر عهدهی کارگردان فیلمهای «آستین پاورز» جی روچ است. شروع این فیلم یک ترس جهانی کاملا آشکار است: ملاقات با خانوادهی همسر آیندهی خود و هر چه گرگ فوکر (با بازی بن استیلر) در تقلا است که انتظارات را برآورده کند، بیشتر با کله به زمین میخورد. چه کس اینجور نمیشد وقتی که بزرگ خانواده که لازم است او را تحت تاثیر قرار بدهی، یک مامور بازنشستهی ضد جاسوسی سیا است که رابرت دنیرو نقش آن را بازی میکند؟
طبیعتا هرج و مرج شدت مییابد که به مخزن فاضلاب، آتشسوزی در خانه و برخی جشن و پایکوبیها منتهی میشود که شامل گربهی گرانقیمت آقای جینکس نیز میشود در حالی که حضور آرامشبخش دوست پسر سابق و میلیونر با بازی اوون ویلسون تنها اوضاع را بدتر میکند. دنبالهی اجتنابناپذیر این فیلم یعنی «ملاقات با فوکرها» نتوانست افسون قبلی را تکرار کند آن هم به رغم حضور بازیگران قدری چون داستین هافمن و باربارا استرایسند در نقش اعضای خانوادهی گرگ.
۲۶. آرتیست (The Artist)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: میشل آزاناویسیوس
- بازیگران: ژان دوژادن، برنیس بژو، جیمز کرامول و ….
بازسازی افسونکنندهی میشل آزاناویسیوس از عصر صامت هالیوود اثری است که لنگه ندارد اما نباید آن را یک حیله نامید. با کنار گذاشتن صدا، داستان بازیگری (با بازی ژان دوژادن) که با منسوخشدن مواجه میشود، ثابت میکند که سینمای برتر و پیشرو دربارهی تکنولوژی نیست بلکه دربارهی آنهایی است که از آن استفاده میکنند که اقلا باید دوژادن خوشرفتار، برنیس بژوی جسور و سگی به اسم آگی را به حساب آورد.
مخلوطی زبردستانه از یک خودنمایی پست مدرن و نوستالژی که دیگر شبیه آن را نمیسازند، (حتی آزاناویسیوس از تعداد فریم مختص آن زمان که ۲۲ فریم بر ثانیه است نیز استفاده کرده است)، جای اندکی تعجب است که چنین چیز جسور و نشاطبخشی که برآمده از مکتب قدیمی هالیوود است، توانست قلب آکادمی را در شب اهدای جوایز اسکار تسخیر کند. با این حال با واداشتن ما به اینکه با نگرش جدید یا قدیمی خودمان را وفق دهیم، آزاناویسیوس با خنده و بازی، شیدایی و علاقهی ما را برای چیز بزرگ بعدی بررسی میکند در حالی که دید تازهای را نسبت به اینکه چه چیزی سبب میشود تا یک فیلم خوب ساخته شود، ارائه میکند.
۲۷. آواز در باران (Singin’ in The Rain)
- محصول: ۱۹۵۲
- کارگردان: جین کلی و استنلی دانن
- بازیگران: جین کلی، دونالد اوکانر، دبی رینولدز و …
آه، امان از آن شیطنتهای پشت صحنه. فیلمنامهنویسهای این فیلم بتی کامدن و آدولف گرین اظهار تنفر کردند از اینکه مجبور بودند از آهنگهای پسماندهای که توسط تهیهکننده آرتور فرید و شریکش ناسیو ارب براون ساخته شده بود، استفاده کنند. جین کلی بازیگر این فیلم دبی رینولدز را تا مرز اشکریختن کشاند و او را به خاطر تواناییهای محدودش در رقصیدن سرزنش میکرد اما هیچ یک از اینها در سرخوشی و لذت بیوقفهی ناب ماحصل این اثر دیده نمیشود.
هالیوود همیشه دوست دارد هالیوود را محکوم به زندان کند که هرگز بیش از موزیکال جین کلی و استنلی دانن نبوده است که در دورهای از گذار طاقتفرسا رخ میدهد که جرگهی فیلم با آمدن صدا مجادله میکرد. هر حادثهای در فیلم غمانگیز است و از واقعیت نشئت میگیرد. ستارهی صامت با صدایی خاص که (با بازی جین هیگن) از نورما تلمج اقتباس شده بود. از طرفی کلی رینولدز و دونالد اوکانر مثل طوفان میرقصند.
۲۸. فیلم راکی هارور (Rocky Horror Picture Show)
- محصول: ۱۹۷۵
- کارگردان: جیم شارمن
- بازیگران: تیم کوری، سوزان ساراندون، بری باستویک و …
نامهای عاشقانه به فیلمهای درجهی ب علمی تخیلی در قفس، با تیم کوری که لباسی توری شکل به تن دارد و میت لوفی که سوار بر موتورسیکلت میرود، ریچارد اوبراین علاقهای به بازی بیخطر با موزیکال پر سر و صدای دهه هفتادی نداشت که رفتاری غیرمتعارف محسوب میشود. این فیلم که نواهای جذاب و گیرایی بیشتر از کل کارنامهی جاستین بیبر دارد، علاوه بر این برخی از بدنماترین لباسها را دارد که در کنار فیلم «باربارلا» قرار میگیرد.
سخت نیست که ببینی چرا این فیلم از زمان اکرانش تا به الان، یک اثر محبوب نصف شبی بوده است. نقطهی کانونی همهی این چیزها، جذابیت درویشوار سرگیجهآور پوشیده از رژ لب تیم کوری است که آن جاذبهی جنسی را با ترانهی «Sweet Transvestive» نشان میداد و با «I’m going home» چشمان مردم را از خنده غرق اشک میکرد. کارگردان جیم شارمن بعد از این به سختی در عرصهی فیلم کار کرد. وقتی شما به کمال میرسی…
۲۹. ژنرال (The General)
- محصول: ۱۹۲۶
- کارگردان: کلاید براکمن و باستر کیتون
- بازیگران: باستر کیتون، ماریون مک، گلن کاوندر و …
این فیلم که در آن زمان با بودجهای که هوش از سر آدم میبرد یعنی ۷۵۰هزار دلار ساخته شده بود، در زمان عرضهاش با شکست مواجه شد و سبب شد که ستاره و کارگردان همراه پرآوازهی این فیلم باستر کیتون حرفهی فیلمسازی مستقل خود را پیش بگیرد.
درک چنین دیوانگی دشوار است، البته این فیلم یک شاهکار است با داستانی بلند ولی مثل یک خط نازک (شخصیت مهندس قطار باستر دنبال یک بچهی شیطان میدود و او را تعقیب میکند که سربازان اتحادیهی کارگری دو عشق بزرگ او را میدزدند، موتور و دوست دخترش ماریون مک) که به عنوان طنابی استفاده شد که روی آن هر چیز دیوانهواری را که بخواهی پهن کنی اما بهترینش برای آخر کار میماند جایی که موتور بخار فول سایز در پلی سوزان و به طرف بستر رود و جایی بسیار فراتر از آن شیرجه میزند. این فیلم پر از اکشن و خندهدار نیز هست و چهرهی قهرمان چیزی نیست جز قیافهی آدمی که به شکل بیامانی فراموشکار است جایی که همه چیز دربارهی خشم جنگ داخلی بود. در سال ۲۰۰۷ انستیتوی فیلم آمریکا این فیلم را هجدهمین فیلم بزرگ تاریخ آمریکا نامید که تاکنون ساخته شده است.
۳۰. باردار (Knocked up)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: جود اپتو
- بازیگران: ست روگن، کاترین هایگل، پل راد و …
پیشرو احیایی موجز در زیر ژانر کمدی استونر (که یک سال بعد و به دنبال آن، فیلم «پایناپل اکسپرس» عرضه شد) جود اپتو شروعی مثل یک سیتکام را انتخاب میکند: زنی بعد از یک تک برنامه باردار میشود و آن را با جزئیات به یک ماشین خندهی نیشدار میگوید. قبل از اینکه تبدیل به سم کمدی رمانتیک شود، کاترین هایگل به شکل تند و تیزی به عنوان آلیسون حامله دیدنی است که در نظر دارد تا با بنی (با بازی ست روگن) که دائما مواد میزند، رابطه داشته باشد بعد از اینکه یک شب باهم بودن آنها باعث بچهدارشدن او شد.
به جای اینکه شخصیتهای خودش را به داخل درسی از عشق و زندگی بچپاند، اپتو فضایی برای نفسکشیدن به آنها میدهد و مشاهدات جالب توجهی را سر راه قرار میدهد (پل راد و لزلی مان نقطهی قوت هستند) البته شوخیهای حال به هم زنی هم در این فیلم هست و صحنه تولد به تنهایی، مردان و زنان را از شدت خنده به درد میاندازد.
۳۱. ددپول (Deadpool)
- محصول: ۲۰۱۶
- کارگردان: تیم میلر
- بازیگران: رایان ریندولز، مورنا باکارین، اد اسکرین و …
آیا زوج کاملتری از بازیگر و کاراکتر در دنیای ابرقهرمانها از رایان ریندولز نیش و کنایهزن با وید ویلسون پرچانهی ملقب به ددپول وجود دارد؟ بعد از تلاشی نافرجام در «خاستگاه مردان ایکس: ولورین»، ریندولدز با کارگردان تیم میلر تیمی تشکیل دادند تا اقتباسی وفادارتر ارائه کنند که آن دلقکبازیها و بیادبیهای ددپول و نیز شکستن دیوار چهارم کنار دوربین را داشته باشد.
این فیلم که هم داستانی دربارهی خاستگاه ددپول است و هم طنزی آمیخته به تمسخر که کمیکبوکهای مدرن را دست میاندازد، «ددپول» شاید فاقد آن چیزی باشد که دستهای از هواداران از پایان جهان در بلاکباسترهای ابرقهرمانی امروزی انتظار دارند اما خلاقیت و کمدی فراوانی در خود دارد. دنبالهی این فیلم «ددپول ۲» با سربازانی که در زمان سفر میکنند و حضور کوتاه افتخاری برد پیت انتظارات را بیش از اندازه بالا برد اما فیلم اصلی ددپول در هم و برهم را نشان میدهد که بهترین خودش است.
۳۲. بوچ کسیدی و ساندنس کید (Butch Cassidy and Sundance Kid)
- محصول: ۱۹۶۹
- کارگردان: جورج روی هیل
- بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفورد، کاترین راس و …
بسیار خوب، فیلمی که قهرمانانش به پایانی میرسند که مرگ با گلولههای بولیویایی به آنها درود میفرستد، شاید به شکل ایدهآل، در فهرست بهترین کمدیهای سینمایی جایی نداشته باشد. با اینحال مهم است که نیش و کنایههای شخصیتهای هفتتیرکش پل نیومن و رابرت ردفورد در فیلم ضد وسترن شوخ و شنگ جورج روی هیل که تا آخر کار وجود دارد ببینی، فیلمی که آنها را در حالتی نشان میدهد که به همان اندازه که از لبه تیراندازی میکنند، از بخش کناری باسن نیز تیراندازی میکنند حتی اگر آنها به شکل سنگدلانهای توسط ماموران راسخ قانون تعقیب شوند.
اما چیزی که آنها را تعقیب میکند، در حقیقت یک بازی کمدی دو جانبهی بینقص است: اعتماد به نفس و کلهشقی نیومنی که با پژمردگی و حقیربودن ردفورد خنثی میشود (ساندنس با قیافهی خشک و بیروح میگوید: «فکر میکنی اینجا به اندازهی کافی دینامیت استفاده کردی، بوچ؟» وقتی شریک جرمش سهوا واگن قطاری را با انفجار تکه تکه میکند) درست است که آنها آدمهای پستی هستند اما لااقل آدمهایی هستند که اندکی گذران وقت با آنها سرگرمکننده و لذتبخش است.
۳۳. مردی با دو مغز (The Man with two Brains)
- محصول: ۱۹۸۳
- کارگردان: کارل راینر
- بازیگران: استیو مارتین، کاتلین ترنر، دیوید وارنر و …
نویسنده و کارگردان کارلر راینر و استندآپ کمدین مشهور استیو مارتین چهار فیلم با هم بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۴ ساختند که «مردی با دو مغز» بهترین آنهاست. مارتین در نقش دکتر هفوهروهور برجستهترین جراح مغز دنیا است که با دولورس بندیکت پولپرست (با بازی کاتلین ترنر) ازدواج کرده است اما عاشق مغزی است که در یک ظرف گذاشته است.
از طرفی آسانسورکش دارد برای خودش ول میگردد و دکتر آلفرد نسسیتر( با بازی آلفرد وارنر) کاریهای ابداعی در انتقال مغز انسانها به گوریلها انجام میدهد. این جنون و آشفتگی شاید باب سلیقهی همه نباشد و البته فیلم تعداد زیادی نام احمقانه، ناکامیهای جنسی دکتر و استعارههای دانشمند دیوانه را در خودش دارد اما در بهترین حالتش مثل یک فیلم دههی۸۰ از برادران مارکس میماند. وقتی مردم راجع به وقتی حرف میزنند که استیو مارتین با نمک بود، دربارهی این فیلم سخن میگویند.
۳۴. همه چیز دربارهی ایو (All about Eve)
- محصول: ۱۹۵۰
- کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
- بازیگران: بتی دیویس، آن بکستر، جورج سندرز و …
نویسنده و کارگردان جوزف ال. منکیهویچ گفت: «او فیلمنامه را برای کسانی نوشته است که آمدهاند هم فیلم را تماشا کنند و هم به آن گوش دهند». بنابراین رغبتی مودبانه در پشت صحنهی مثل خفاش سیاه کمدی او راجع به یک گروه تئاتری نارسیسیست در شهر نیویورک وجود دارد، فیلمنامهای که به شکل فریبندهای پیچیده است و از خود تندی و تلخی بیرون میدهد.
بتی دیویس اولین انتخاب برای بازیگر نقش اصلی نبود اما او همهی آن غرور و تکبر را به بانوی حنجرهی طلا در حال از دست رفتن مارگو چانینگ داد در حالی که آن بکستر درست مثل شخصیت خودش ایو کاملا بیرحم است، ستارهای در حال ظهور که موذیانه به مدار پیرامون مارگو نفوذ میکند. مکمل اینها جورج سندرزی است که حقارت از او میبارد، آن هم در نقش آدیسون دیویت، منتقد تئاتر خوشبرخورد که صدای او برای فیلم چشمانداز ما را راهبری میکند و در حالی که به خود میبالد، کنایهای میزند و میگوید: «من برای تئاتر ضروری هستم» و با هوش مسلح و رنگ زمینهای مخرب در جای خالی شهرت، «همه چیز درباره ایو» یکی از آثار اصلی و مهم در مذمت طمع شهرت سلبریتیهاست.
۳۵. چهار شیر (Four Lions)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: کریس موریس
- بازیگران: ریز احمد، کیوان نواک، نایجل لینزی و …
طنزپرداز نمایشی کریس موریس میگوید: «من فکر میکنم که تمام راه را باید با چیزی شبیه به این بروی». مردی که به فیل کالینز دربارهی «حس فعلی» برای سریال تلویزیونی تمسخرآمیز موفق «چشم برنجی» میگفت و به او یاد میداد. او که برای تمام راه را رفتن به خوبی آموزش دیده است، از نتیجهی تحقیقات سه ساله بهره گرفت و همراه با جسی آرمسترانگ از «پیپ شو» و سم بین فیلمنامهای را نوشت تا سادهلوحی بشری چهار مجاهد بریتانیایی تبار را از شوکپراکنی حاصل از بودن در صدر اخبار نشان دهد.
این فیلم که کاری را برای تروریسم کرد که «دکتر استرنجلاو» برای بمب انجام داده بود، با سنتهای بزرگ خندهدار ناکارآمدی و همنشینی شما را سر کیف میآورد و بعد سورئالیسم و غم و اندوه را با هم یکی میکند. با شوخیهای ووکیوار و لفاظیهای پوچ خود «تو دوست خود را گوجهای کردی» و ترکیب سبکمغزی حاکم با نقش اصلی دلسوز و تند خود (با بازی ریز احمد) «چهار شیر» کاری را انجام میدهد که موریس در آن خبره است: به جاهایی قدم میگذارد که بقیهی کمدیها از رفتن به آن واهمه دارند.
۳۶. قهرمان محلی (Local Hero)
- محصول: ۱۹۸۳
- کارگردان: بیل فورسیت
- بازیگران: پیتر ریجرت، دنیس لاسن، برت لنکستر و …
یک کلش کمدی (Clash Comedy) که در فضای فرهنگی اسکاتلندی آرام به شیوهی فیلمهای «ویسکی به وفور!» و «مگی» جریان دارد (گرچه نفرت و بدخواهی پشت پردهی آن فیلمها را ندارد)، فیلم بیل فورسیت دورویی اسکاتلندیهای اصیل علیه تجارت بزرگ جهانی را به میدان مبارزه دعوت میکند.
فلیکس هاپر (با بازی برت لنکستر) سرمایهدار نفتی تگزاسی نقشهای در سر دارد که یک پالایشگاه عظیم را در قطعهی دستنخوردهی خط ساحلی اسکاتلندی بنا کند و مامور اجرای جوان خود مک (با بازی پیتر ریجرت) را میفرستد تا قرارداد را با نمایندهی محلی اولدسن (با بازی پیتر کاپالدی) ببندد اما خیلی زود دو مرد جوان نفتی تسلیم افسون محلیبودن میشوند و بعد سرمایهدار خودش شخصا میآید و … احساس تعلق تقریبا رمزآلود و عرفانی فورسیت و علاقهی وافر او به شخصیتهایش (که حداقل آن، دریاسلار مهمان روسی معاشر است) باعث میشود که شوخیهای بیسر و صدا و غیرعادی و جذاب او اثر کند. این فیلمی نیست که با آن قهقهه سر بدهید اما لبخندهای شما ادامهدار خواهد بود.
۳۷. پرورش بیبی (Bringing Up Baby)
- محصول: ۱۹۳۸
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کاترین هپبورن، کری گرانت، چارلز روگلز و …
برای بازیگری مثل کاترین هپبورن با چنان کارنامهی ممتازی، یقینا آزاردهنده بود که یکی از به یادماندنیترین لحظات حضورش بر روی پردهی سینما هنگامی باشد که لباس زیر او با پارهشدن ناگهانی لباسش هویدا میشود. با اینحال برای بسیاری از سینماروها، شخصیت وارث خل و چلی که او در کمدی اسکروبال قدیمی هاوارد هاکس بازی میکند، همواره یکی از بهترینهای کاترین خواهد بود.
یک نیروی طبیعی که زندگی شخصیت دیرینشناس نجیب با بازی کری گرانت را به هم میریزد و سهوا نمونهای را برای الگوی راستینی که ما آن را به اسم دختر رویایی پریزاد و دیوانه میشناسیم، مهیا میکند. تماشای این دو بازیگر که گردبادی از سردرگمی را مهیا میکنند، با پلنگ رامشده و یک استخوان گمشدهی دایناسور به عنوانی لذتی پر از نور باقی میماند و اثری تاثیرگذار نیز هست. برای مثال کریستوفر ریو کل نقشآفرینی خود در فیلم «سوپرمن» را بر اساس شخصیت دیوید هاکسلی گرانت بنا کرده است.
۳۸. مری یک جوریه (There’s Something about Mary)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: پیتر فارلی و باب فارلی
- بازیگران: کامرون دیاز، مت دیلون، بن استیلر و …
چرخهی کمدی چرند برادران فارلی («احمق و احمقتر» و «هال ظاهربین») با این داستان از آدم خوشنیت و دست و پا چلفتی به نام تد استرومان (با بازی بن استیلر) و کراش ۱۳ سالهی نومیدانهی او روی دختر زیبایی به اسم مری (با بازی کامرون دیاز) که با او در مجلس مهمانی قرار دارد، به اوج خودش رسید.
وقتی تدی آمادهی رفتن به مهمانی میشود، به طرز عذابآوری آلتش در زیپ شلوار گیر میکند که اشارهی مستقیمی دارد به اتفاقات ریز و درشتی که قرار است پیش بیاید که تنها با سکانسی رسواکننده پا را فراتر از قبل میگذارد وقتی که مری (دیاز با بازی در این نقش، آن تصویر آراستهی خود را دست میاندازد) چند قطره از اسپرم را با ژل موی سر اشتباه میگیرد. به این اضافه کنید از پس سگ برنیامدن را (به آرامبخش و احیای ضروری فکر کنید)، مت دیلونی که نقش کارآگاه خصوصی را بر عهده دارد که به شکل خوشایندی شل و ول است و طوطی سربریدهی یک پسر و شما پی خواهید برد که چرا راجر ایبرت شوق خودش را دربارهی این فیلم اینگونه نشان میدهد: «آزادی بسیاری در این فیلم برای بلند خندیدن وجود دارد. حس میکنم وجودم پاک شده».
۳۹. داستان اسباببازی (Toy Story)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: جان لستر
- بازیگران: تام هنکس، تیم آلن، دان ریکلز و …
نخستین فیلم پیکسار که بیشک مستحق عنوان تحولآفرین است، نقطهی آغاز طلوع انیمیشنهای کامپیوتری بلند بود اما برعکس فیلمهایی مثل «بکی شارپ» (اولین فیلمی که از تکنولوژی رنگ سهنواری استفاده میکرد)، «خوانندهی جاز» (اولین فیلمی که دیالوگهای آن با تصویر هماهنگ بود) یا فیلم «ردا» (نخستین فیلمی که با لنزهای عریض ساخته شد)، این موردی است برای صحت این جمله: نوآوری تکنولوژیک را به کار بگیر و شوخیها را از یاد نبر.
نه اینکه شما این فیلم را نتیجهی کاری بدون تلاش بدانید اما کمدی جان لستر راجع به دوستان یک بچه که شبیه انسان هستند، نسخههای اولیهی بسیاری داشت از جمله اینکه وودی برندز رقیب بهترین رفیق خود باز لایتیر میشود. با اینحال هنوز هم محصول نهایی چیزهای زیادی برای بزرگسالان دارد: خطی عمیق از شوخطبعی آگاهانه که زمینهی موضوعی فرهنگ مصرفکننده را بازگو میکند بدون اینکه اجازه بدهد بدبینی به آغاز یک رابطهی زیبا صدمه بزند. رابطهای که در طی چندین دنبالهی استثنایی برای این فیلم ادامه پیدا کرد. چرا؟ به خاطر این دیالوگ از شخصیت شرور سید: «اسباببازیها زنده هستند!».
۴۰. در بروژ (In Bruges)
- محصول: ۲۰۰۸
- کارگردان: مارتین مکدانا
- بازیگران: کالین فارل، برندان گلیسون، ریف فاینز و …
نخستین فیلم بلند نمایشنامهنویس مارتین مکدانا دربارهی یک قاتل ایرلندی در دوران تبعید در بلژیک یکی از اصیلترین معارفههای قرن ۲۱ است. جایی که کن بیزار از جهان (با بازی برندان گلیسون) ملازم آدم تازهکار و لودهای به نام ری (با بازی کالین فارل که یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهی اوست) است بعد از مصیبتی تراژیک و ترکیب چربزبانی و خونریزی «پدر تد» را به یاد میآورد که توسط تارانتینو مجددا به تصویر کشیده شده است.
داستان فیلم با شادمانی، کلیشههای فیلم توریستی را تغییر میدهد و از جاذبههای کتاب راهنما دوری میجوید که داخل آن شبهای عیاشی با فاحشههای بیارزش و یک کوتولهی نژادپرست وجود دارد. در حالی که هیچ تابویی در فیلم بدزبان مکدانا آسیب ندیده است، فضایی برای عمق تراژیک در بررسی فیلم از ندامت و رستگاری وجود دارد که به زیبایی توسط ستارههای فیلم به تصویر کشیده میشود اما با اینحال برگ برندهی این فیلم ریف فاینز است که شخصیت پرخاشگری به اسم هری دارد که آب دهانش به بیرون پرت میشود و رئیس یک باند گانگستری است که حضور او در این اثر، از مهارت کمدی او که به فیلمهای وس اندرسون و کوئنها آورد، از پیش خبر داد.
۴۱. پای آمریکایی (American Pie)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: پل وایتز
- بازیگران: جیسون بیگز، کریس کلاین، یوجین لوی و …
نویسندگی این فیلم که توسط آدام هرز انجام شده است، بیشتر قرار بود به شکل نومیدکنندهای یک کمدی جنسی بینام و نشان خاصی باشد که برای نوجوانان ساخته شده و میتوان آن را با بودجهی زیر ۱۰ میلیون دلار ساخت، اما بهروزرسانی برای فیلم «Porky’s» برادران وایتز، هستهای از شیرینی پشت آن نوشیدن با جرات و جسارت، به دنبال زنان مسن جذاب افتادن و دسر مالیدن وجود دارد.
جیسون بیگز یک آدم خنگ دوستداشتنی است که به همراه همکلاسیهای خود قرار میگذارند که در مجلس رقص با کسی رابطهی جنسی داشته باشند، گرچه اینکار بیشتر شبیه دستزدن به میوهی ممنوعه است که برای او به یادماندنیترین لحظهاش را به همراه دارد و پسرها چیزهای زیادی برای یادگرفتن دارند. با گروه بازیگری قدیمی که هر کسی را شیفتهی خودش میکند، از پدر خیرخواه جیم گرفته (با بازی یوجین لوی) تا استیفلر متجاوز (با بازی شان ویلیامز اسکات) تا آدم بیعرضهای به اسم میشل (با بازی آلیسون هانیگان) و آدم خالیبند (با بازی کریس اوون)، این فیلم بیرحمی و کمدی مدرسه را عالی تصویر میکند که به رغم همهی این چیزها، جایی است که در حقیقت میخواهی به آنجا بروی.
۴۲. صبح بخیر، ویتنام (Good Morning, Vietnam)
- محصول: ۱۹۸۷
- کارگردان: بری لوینسون
- بازیگران: رابین ویلیامز، فارست ویتیکر، برونو کربی و …
بسیاری از فیلمهای رابین ویلیامز در تلاش بودند تا آن انرژی مثل بچههای بازیگوش و حاضرجوابیهای مثل ضدهوایی همیشه آمادهی او را در خودشان بگنجانند. در قیاس فیلم بری لوینسون به او افسار آزادی را داد تا با آن بتازد و زمین را چاک بدهد و شاید هم با اطمینانخاطر تا حتی عنانگسیختهترین پرواز خیال او نتواند به آن جنون ستیزهجویانهای که شخصیت او در آن غوطهور است، برسد.
نتیجهی کار، کاملترین نقشآفرینی ویلیامز بر پردهی سینما باقی میماند. حملات بیامانی از جعل هویتها، اشاراتی از فرهنگ عامه، طنز و توهین که با چنان سرعت برقآسایی از راه میرسند که به بیش از یکی نوبت برای دیدن میرسد. اما دریغ که ویلیامز تنها استعداد کمدی گمشدهای نیست که باید او را اینجا پیدا کنیم. برونو کربی فقید نیز عالی است آن هم در نقش میرزانویس مقیدی که ایدهی بامزه بودن او این است که یک لهجهی فرانسوی جذاب را به کار بگیرد.
۴۳. سوپ اردک (Duck Soup)
- محصول: ۱۹۳۳
- کارگردان: لئو مککری
- بازیگران: گروچو مارکس، هارپو مارکس، چیکو مارکس و …
قبل از اینکه استودیوی امجیام با برادران مارکس قرارداد امضا کند و استعداد و بیقانونی آنها را محدود کند، گروچو، هارپو، چیکو و زیپو با پارامونت ۵ کمدی هیجانانگیز بازی کردند که پر از بذلهگوییهای بصری و کلامی بود. «سوپ اردک» که پنجمین و بهترین آنهاست، شخصیت روفوس تی. فایرفلای (با بازی گروچو) را دنبال میکند که یک ایالات کوچک به نام فریدونیا را در نبرد با همسایهاش سیلوانیا رهبری میکند.
از «سوپ اردک» که بیشتر به خاطر صحنهی آینه یاد میشود که هارپو وانمود میکند بازتاب گروچو است، حملهای مثل تیری در تاریکی به حماقت جنگ و پوچی تعصب آمریکاییهاست و ضمنا هشداری به بحران تهدیدکنندهی نازیسم است و فیلمی است که دونالد ترامپ باید آن را الان تماشا کند. راجر ایبرت دربارهی این فیلم مینویسد: «سورئالیست مثل دالی، بهتآور مثل استراوینسکی، کلاما بیدادگر مثل گرترود استاین و بیگانه مثل کافکا.»
۴۴. اماکن تجاری (Trading Places)
- محصول: ۱۹۸۳
- کارگردان: جان لندیس
- بازیگران: دن اکروید، ادی مورفی، رالف بلامی و …
اثری سرحال از کارگردان «گرگنمای آمریکایی در لندن» جان لندیس، او فیلمی را عرضه کرده است که هنوز هم یکی از کمدیهای جاودانه دههی ۸۰ است، طنزی دربارهی بازار بورس و یکی از بهترین فیلمهای کریسمسی که تاکنون ساخته شده است. جایی که شخصیت کلاهبردار ادی مورفی و شخصیت دلال دن اکروید ندانسته زندگی خود را تماشا میکنند که توسط برادران کلهگندهای جابهجا میشود و شرط ۱ دلاری میبندند بر سر آزمون سرشت و تربیت آنها.
درست مثل برداشت مدرن امروزی از کتاب مشهور «شاهزاده و گدا» مارک تواین، نتیجهی کار چیزی است که یک جواهر شایستهی نقل و قول با درجهی سنی R است، با فیلمنامهای که پر از ناسزاهای درجه یک (من چشمای تو را از حدقه بیرون میارم و میشاشم توی مغزت)، لباسهای مبدل خندهدار و تسویه حسابهای عجیب و غریب است. از روی کنجکاوی، در ۲۰۱۰ به عنوان بخشی از جنبش اصلاح وال استریت، استفاده از اطلاعات شخصی ممنوع شد که در بازار کالاهای اساسی به نام «قانون ادی مورفی» شناخته شد.
۴۵. هدرها (Heathers)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: مایکل لمان
- بازیگران: وینونا رایدر، کریستین اسلیتر، شانن دوئرتی و …
این فیلم که پیش از این برای فیلمنامهنویس دنیل واترز بیانگر استنلی کوبریک بود (صحنهی ابتدایی کافهتریا، ادای دینی به فیلم «غلاف تمام فلزی» است)، «هدرها» نارنجکی را به آن فیلمهای دبیرستانی خوشبینانهی دهه هشتادی انداخت و کمدی سیاه تلخی را دربارهی خودکشی یک نوجوان و قانون توتالیتری سه دختر نوجوانی که اسم همهشان هدر است، ارائه کرد. کارگردان این فیلم مایکل لمان در این باره گفت: «دن و من میخواستیم فیلمی آنتی هیوز بسازیم» و آنها خیلی خوب از پسش برآمدند.
گروه بازیگری بینقص است. وینونا رایدر از ورونیکا سایر به عنوان نقش محبوب خود یاد میکند و شما میتوانید دلیل آن را در این فیلم ببینید: با سبک و سیاقی خاص، موثر و قهرمان زنی که هر لحظه امکان باخت او وجود دارد و اینکه رایدر در زمان ایفای این نقش تنها ۱۶ سال سن داشت و کریستین اسلیتر هیچ وقت به این خوبی نبوده است و جک نیکلسونی را که پسر بد، خطرناک و قاتلی به نام جی.دی است، احیا میکند، نقشی که برد پیت آن را به خاطر اینکه زیادی خوب است رد کرد. این فیلم در باکس آفیس عملکرد خوبی نداشت ولی منتقدان عاشقش شدند.
۴۶. چهار عروسی و یک تشییع جنازه (Four Weddings and a Funeral)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: مایک نیول
- بازیگران: هیو گرانت، اندی مکداول، کریستین اسکات توماس و …
هیو گرانت همیشه مرد خوبی است و به ندرت نقش یک داماد را دارد، آنهم در کمدی اخلاقمحور مایک نیول، سرگذشتی بذلهگو از نابههنجاریهایی که بر اساس طبقه و شرمساری اجتماعی است و شخصیت مجرد هیو گرانت را دنبال میکند که عاشق شخصیت زن فضول آمریکایی اندی مکداول میشود، علیه پشت پردهی مسابقاتی که به دقت مشاهده میشود، اعزامها و سخنرانیهای مصیبتبار. آیا گرانت از نسخهی ضبطشدهی سخنرانی بهترین مرد خود در عروسی برادرش به عنوان قطعهای برای مخاطبان استفاده نکرده است؟
گرچه امکان دارد آلن ریکمن شاید با قبول این نقش بهترین نقش کارنامهی خودش را بازی میکرد شاید هم نه اما مورد کنجکاویبرانگیزی که دربارهی پروژه وجود دارد این است که مکداول جای ماریسا تومی و جین تریپلهورنی را گرفت که نقش او را رد کردند. اما هیچ کدام از اینها اهمیت چندانی ندارد. ما تنها میتوانیم به این فکر کنیم که آنها چگونه با دیالوگ «هنوز باران میبارد؟ من متوجه نشدم» کنار میآمدند.
۴۷. الف (Elf)
- محصول: ۲۰۰۳
- کارگردان: جان فاورو
- بازیگران: ویل فرل، جیمز کان، زوئی دشانل و …
«الف» شاید جدیدترین فیلمی باشد که به یکی از فیلمهای تماشایی و حتمی کریسمسی تبدیل شده است. بعد از ۱۱ سپتامبر، کارگردان جان فاورو شروع کرد به ساختن فیلمی که تصویری خیالی با جشن و سرور ارائه میداد و نیویورک را با تمامی شکوهش گرامی میداشت. فاورو به توتال فیلم گفت: «هدف ما این بود که اگر کار درست را انجام بدهیم، هر سال این فیلم را در تلویزیون ببینیم.»
چیزی که بینقص است، ویل فرل در نقش بادی است، انسانی که به عنوان یک الف در قطب شمال بزرگ شده است و به نیویورک سفر میکند تا پدر بیولوژیک خودش را پیدا کند و سخت است باور کنی که پروژه در ابتدا با جیم کری شروع شده بود. روحیهی کودک درون همیشه فعال او به خوبی توسط شخصیتهای دستیار فروش تیکهپران زوئی دشانل و پدر ضد حال جیمز کان متعادل شده است. این فیلم آنقدر دوستداشتنی است که اگر هر سال در تلویزیون نشان داده نشود، طوفان توئیتری به راه میافتد و «الف» بیشتر از دیدن هر ساله ارزش دارد. احساسات خوشحالکننده با تماشاکردن این فیلم تضمینی است.
۴۸. شب بازی (Game Night)
- محصول: ۲۰۱۸
- کارگردان: جان فرانسیس دالی و جاناتان گلدستین
- بازیگران: جیسون بیتمن، ریچل مکآدامز، بیلی مگنوسن و …
سرنوشت روبهافول فیلم با بودجهی متوسط در باکس آفیس به هیچ ژانری به اندازهی کمدی ضربهی محکمی نزد که به این دلیل است که فیلمی شبیه «شب بازی» مثل یک لذت نادر میماند. این فیلم که توسط تیم دونفرهی کارگردانی جان فرانسیس دالی و جاناتان گلدستین کارگردانی شده است (که بازراهاندازی به شکل دور از انتظاری خوب فیلم «تعطیلات» را کارگردانی کرده بودند) جیسون بیتمن و ریچل مکآدامز را در نقش زوجی نشان میدهد که در مخمصه گیر افتادهاند و شب بازی همیشگی آنها با دوستانشان به یک چیز واقعی خطرناک تبدیل میشود هنگامی که به نظر میرسد یکی از بازیکنان دزدیده شده است.
گرفتار حلقهی جنایی پیچیده که شامل تخم مرغهای فابرگه، فهرست برنامهی شنود امنیتی و روسای باندهای تبهکاری با نامهایی مثل بلغاریها میشود، خط بین زندگی واقعی و بازی همواره محل سوال است. بیتمن و مکآدامز بازی دونفرهی ممتازی را دارند، اما جسی پلمونز هر صحنهای را که در آن است، مال خود میکند آن هم در نقش همسایهی بسیار عجیب این زوج در حالی که دالی و گلدستین جلوههای بصری را به یک شکار شدیدا تنشبرانگیز تخممرغ میآورند.
۴۹. فرار نیمهشب (Midnight Run)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: مارتین برست
- بازیگران: رابرت دنیرو، چارلز گرودین، یافت کوتو و …
با از واگذارکردن نقش به تام هنکس در فیلم «بزرگ»، شاید این برکتی برای رابرت دنیرو بوده است، که نقش کمدی را گرفت که دنبالش بود، در فیلم مفرح جادهای مارتین برست که از آن تصویر مرد سرسخت او فرسنگها فاصله داشت. واقعا، بنیانفکنی آن تصویر است که خندههای بسیاری را به ارمغان میآورد.
عصبانیت حاکم رابرت دنیرو در دلقکبازیهای او، یار همراه او در سفر چارلز گرودین که او را وادار میکند تا باملایمت آبروی خود را برای نرینهبرترپنداری کمسخن و بیثبات مثل باروت به سخره بگیرد. محافظهکاری به اندازهی بازیگر همراه او، دلپذیری کمتری از نقشآفرینی دنیرو ندارد در یک فیلم پر سر وصدا و سرزنده که لذتهای دیگرش شامل یافت کوتور به عنوان مامور افبیآی کجخلق، جو پانتولیانو در نقش ضامن سستعنصر و دنیس فارینا در نقش یک تبهکار لاس وگاسی میشود. به خاطر هیچ نیست که داگ لیمان از این فیلم به عنوان انجیلی برای داستان عاشقانه و دینامیک شخصیتها یاد میکند.
۵۰. دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove)
- محصول: ۱۹۶۴
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز، جورج سی. اسکات، استرلینگ هایدن و …
بسیار قبلتر از اینکه «تیم آمریکا» جنگطلبی آمریکا را به شکل مرگباری بامزه نشان دهد، کمدی انفجاری استنلی کوبریک خنده را در جنگ سرد مشاهده کرد. برداشت او و نویسنده تری ساوترن از رمان «هشدار سرخ» پیتر جورج به شکلی جدی شروع شد تا اینکه کوبریک بوی پوچی شرایط حاکم به مشامش رسید که در آن نمیتوان از ذخیرهی هستهای آمریکا استفاده کرد مگر اینکه کسی دیوانه شود.
وارد ذهن مجنون ژنرال ریپر شوید. آدم بدگوی کمونیستی که کار احمقانهای انجام میدهد. عصارهی تقسیم کمدی بین کتمان حقیقت سیاسی و واقعیت آخرالزمانی به زیبایی توسط پیتر سلرز درآمده است که بازی در سه نقش را با ذوق هنری خاصش عهدهدار شده است. به این اضافه کنید شخصیت دیوانهی جورج سی. اسکات در نقش ژنرال تورگیدسون و شما طنزی را خواهید داشت که ضربهای اساسی وارد میکند. محمولهای توهینآمیز که به شما این حس را میدهد که شانس آوردهاید زنده هستید.
۵۱. دفترچهی امیدبخش (Silver Linings Playbook)
- محصول: ۲۰۱۲
- کارگردان: دیوید او. راسل
- بازیگران: بردلی کوپر، جنیفر لارنس، رابرت دنیرو و …
ظاهرا کارگردان مشهور دیوید او. راسل روش به خصوصی در برخورد با بازیگران دارد. «دفترچهی امیدبخش» اولین فیلم در طی ۳۰ سال اخیر است که برای هر ۴ بخش بازیگری نامزد جایزهی اسکار شده است (کلکی که او آن را با فیلم «حقهباز آمریکایی» نیز تکرار کرد). جنیفر لارنس (که جایگزین آنا هاتاوی شد که از پروژه جدا شده بود) تنها بازیگر از میان ۴ بازیگر است که توانست اسکار را در نقش تیفانی به خانه ببرد، زن مطلقهای که وارد مسابقهی رقص با شخصیت پت (با بازی بردلی کوپر) میشود معلم سابق با اختلال دوقطبی که از مرکز سلامت روان بازمیگردد تا با والدینش زندگی کند.
چیزی که روی کاغذ کهنه و تکراری به نظر میرسد، روحافزایی به تصویرکشیده شده است که به یمن بازیهای متعهد و واسازی استعارههای درام کمدی رمانتیک توسط راسل است. به رغم داشتن موضوعی جدی، فراتر از وجود پوزخندهای القاشده و مشت به هوا زدن نیست و این فیلم فراتر از اتنظار در باکس آفیس عمل کند و توانست ۲۳۶ میلیون دلار در سرتاسر جهان بفروشد.
۵۲. شکارچیان روح (Ghostbusters)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: ایوان رایتمن
- بازیگران: بیل موری، دن اکروید، سیگورنی ویور و …
واژه نمادین (Iconic) با بیمسئولیتی و رهاکردن حیف و میل می شود اما «شکارچیان روح» شایستگی این صفت را چندین بار به دست آورده است. لوگو، موسیقی متن، بستههای پروتون و ماشین مخصوص این فیلم. تاثیری که این فیلم بر فرهنگ عامه گذاشته است غیر قابل برآورد است. شاید یکی از دلایلی که به نیکی از آن یاد میشود، قهرمانان آن با حاضرجوابیها و روشهای قابل بحث آنهاست.
بیل موری، دن اکروید، هارولد ریمیس و ارنی هادسون تیم چهارنفرهای هستند که ارواح را درهم میکوبند اما در بخشهایی از پیش تولید گروه بازیگری شاید متفاوت از چیزی بود که الان هست. جان بلوشی حاضر در فیلم «برادران بلوز» برای نقشی انتخاب شده بود قبل از اینکه جان بسپارد و جان کندی قرار بود در نقش لوئیس تالی بازی کند قبل از اینکه از پروژه بیرون برود و ریک مورانیس جایگزین او بشود. ادی مورفی هم اولین انتخاب برای وینستون بود اما او «پلیس بورلی هیلز» را به جایش انتخاب کرد.
۵۳. دختران بدجنس (Mean Girls)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: مارک واترز
- بازیگران: لیندزی لوئان، ریچل مکآدامز، تیم مدوز و …
هنگامی که لیندزی لوئان دوستداشتنی و تودلبرو بود، «دختران بدجنس» سبب شد که او باشکوه هر چه تمام تاجگذاری کند. وقتی دختر تازهکار کدی هرون با دختران شماره یک مدرسه به اسم پلاستیکیها را که رهبری آنها بر عهدهی ملکهی زنبور عسل رجینا جورج (با بازی ریچل مکآدامز) است مواجه میشود، مثل نقطهی دسترسی دوستداشتنی به فیلمی بود که طبقههای اجتماعی خودساختهی پیچیده در روابط موجود مابین گروههای دخترانه را بررسی میکرد.
اینجاست که «دختران بدجنس» خیلی خوب به هدف میزند که شاید از این حقیقت برمیآید که از کتاب داستانی اقتباس نشده است بلکه از کتاب خودسازی «ملکههای زنبور عسل و آنهایی که میخواهند به آن تبدیل شوند» روزالیند وایزمن اقتباس شده است، کتابی که هدفش کمک به والدین دختران نوجوان برای صحبت و مذاکره در باب کابوس سالهای بلوغ زنانگی است. فیلمنامهی قدرتمند تینا فی که توسط تهیهکنندهی «برنامهی زندهی شنبه شب» لورن مایکلز توسعه داده شد و کارگردانی آن بر عهدهی سازندهی «جمعهی عجیب» مارک واترز است، خندهدار، جانگداز و تند و گزنده است اگر شما قرار نیست آن را زندگی کنید. همانطور که فی میگوید: «بزرگسالان آن را سرگرمکننده میبینند و افراد جوان آن را مثل یک برنامهی زنده تماشا میکنند».
۵۴. پلیس بورلی هیلز (Beverly Hills Cop)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: مارتین برست
- بازیگران: ادی مورفی، جاج رینهولد، جان اشتون و …
به یمن «اسانال»، «۴۸ ساعت» و «مکانهای تجاری» ادی مورفی تبدیل به ستاره شده بود اما این فیلم او به ورای مرزهای استراتوسفر فرستاد. مورفی که در لحظهی آخر جای استالونه را گرفت، با وراجی راهش را به سمت فیلمنامهی نامزد جایزهی اسکار کج کرد که او را در نقش کارآگاه اهل دیترویت نشان میدهد که سبک بورلی هیلزی خود را به هم میزند.
این فیلم که یک اثر کلاسیک وصلهی ناجور طور است، مدل متفاوتی از ناسزاگویی است که عملیات بر آن چیرگی دارد. استعداد مورفی هم در فحشدادن با توانایی ذاتی او در شکلکدرآوردن جور است. در حالی که قسمت دوم محصول سال ۱۹۸۷ زیادی بیحس و قسمت سوم محصول سال ۱۹۹۴ زیادی بیروح بود، این فیلم تعادل مابین گلولهها و خندههایی که شما را رودهبر میکند، حفظ میکند. امیدواریم که مورفی بتواند در قسمت چهارم «پلیس بورلی هیلز» که سالهاست از آن صحبت میشود، آن جادوی نقش خود را دوباره به تصویر بکشد. هر چه که باشد اکسل فولی بهترین شخصیت او باقی میماند، کاردان، سرکش و پر سر و صدا.
۵۵. چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟ (?Who Framed Roger Rabbit)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: رابرت زمکیس
- بازیگران: باب هاسکینز، کریستوفر لوید، چارلز فلیشر و …
دیلیز پاول منتقد سینمایی با گله و شکایت دربارهی این فیلم میگوید: «یک اثر رقتانگیز با پتانسیلهای یک انیمیشن». خب، همهی ما روزهای سختی داریم. بیشتر مخاطبان در آن زمان و از آن زمان، از ترکیب بیعیب و نقص لایو – اکشن (باب هاسکینز در نقش کارآگاه خصوصی ادی والیانت) با انیمیشن (ساکنین تونتاون که شامل خرگوش دیوانه هم میشود) لذت بردهاند.
این فیلم که وقایعش در لسآنجلس زمان فیلم نوآر و در سال ۱۹۴۷ رخ میدهد، هنرنمایی رابرت زمکیس به ما اجازه میدهد تا طعم زوج نادر اردک (دونالد و دفی که با هم پیانو مینوازند)، شخصیت زیادی منفی متنفر از کارتون جاج دوم (با بازی کریستوفر لوید)، آن بدن خوش فرم جسیکا خرگوشه که صداپیشگی آن برعهدهی کاتلین ترنر است (من خیلی هم بد نیستم، من فقط اونجوری به نظر میرسم) و حضور برخی صداپیشههای باتجربه در فیلم مثل می کوئستل در نقش بتی بوپ و مل بلانک تقریبا در نقش هر کس دیگری را بچشیم. کارگردان انیمیشنی این اثر ریچارد ویلیامز یک اسکار به دست آورد که واقعا شایستهی آن بود.
۵۶. در یک شب اتفاق افتاد (It happened one night)
- محصول: ۱۹۳۴
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: کلارک گیبل، کلودت کلبرت، والتر کانلی و …
قبل از اینکه اسم او تبدیل به صفت شود، فرانک کاپرا قالب دلپذیر و سرزندهای را برای کمدی رمانتیکها ارائه داد. این داستان یک موفقیت غیرعادی درون خود دارد و یک اثر کاپراوار خالص است. افراد اندکی میخواستند داستان عصر رکود گزارشگری به اسم پیتر را که از طبقهی کارگر است و سفر جادهای شخصیتی به نام ال که فراری است و از طبقهی مرفه است به تصور بکشند، اما بعد از شکهای اولیهای که داشتند، کلودت کلبرت دستمزد خودش را زیاد کرد، امجیام به کلارک گیبل وام داد و هر دو چیز خاصی به این فیلم آوردند.
بین صحنههای شامپاین کفدار و رومانتیسیسم کنار رود و زیر نور مهتاب، تماشای مکرر مخاطبان افتتاحیهی آرام این فیلم را جلو برد. کاپرا بعدا ادعا کرد که: «مردم این فیلم را کشف کردند» و ما از آن زمان تا الان مدام در حال کشف دوبارهی آن هستیم. هر وقتی که هر کسی به اسم هری کسی به نام سالی را میبیند، شیمی خودجلوهگر برخاسته از رقصی سربههوا و آغشته به هوس به سبک کاپرا هیچگاه آنقدرها دور نیست.
۵۷. آستین پاورز: مرد بینالمللی رمز و راز (Austin Powers: International Man of Mystery)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: جی روچ
- بازیگران: مایک مایرز، الیزابیت هارلی، رابرت واگنر و …
او که در اصل به عنوان خوانندهی اصلی گروه «مینگ تی» برای بعد از «برنامهی زندهی شنبه شب» انتخاب شده بود، به شخصیت دهه شصتی جاسوس مایک مایرز به نام آستین پاورز فیلم خودش داده شد که در این فیلم ۱۹۹۷ به کارگردانی جی روچ خودش را نشان داد: افسونگر و ترکیبی درخشان از لندن خوشگذران و جیمز باند زمان شان کانری.
با مایرز که در نقش دشمن شبیه شخصیت بلوفلد جیمز باند دکتر اویل نیز بازی کرده بود (نقشی که در ابتدا به جیم کری پیشنهاد شده بود)، فیلم آن استایل مد نظر شما و تقابل فرهنگها را دارد جایی که آستین و دشمن کچل او بعد از اینکه در دمای بسیار پایین به مدت ۳۰ سال منجمد شدند، به زمان حال میآیند. این فیلم که یکی از اولین نقشآفرینیهای ویل فرل را نیز دربرمیگیرد آن هم در نقش مرید بداقبال دکتر اویل به اسم مصطفی، شیرینکاریهایی دارد که همواره پیچیده و تصنعی نیستند اما از همان لحظهی اول و جایی که آستین با ترانهی «Soul Bossa Nova» کوئینسی جونز به نشانهی اعتراض پایش را در لندن میگذارد، به شکل دلپذیری سرگرمکننده است.
۵۸. توتسی (Tootsie)
- محصول: ۱۹۸۲
- کارگردان: سیدنی پولاک
- بازیگران: داستین هافمن، جسیکا لنگ، تری گار و …
یک دهه قبل از اینکه رابرت ویلیامز به عنوان نظافتچی اسکاتلندی در فیلم «خانم داوتفایر» بازی کند، داستین هافمن گن زنانه پوشید، عینک زد و بلوز نازک پوشید و در نقش مایکل دورسی بازی کرد، یک بازیگر پرتوپ و تشر که خودش را به یک زن تبدیل میکند تا بتواند نقشی در سریال را به دست آورد.
دشوار است تصور کنی که کسانی مثل مایکل کین و پیتر سلرز که هر دو برای این نقش در نظر گرفته شده بودند، میتوانستند طوری که هافمن به نقش متعهد بود، از پس نقش برآیند. او از سر صحنهی سریال «بیمارستان عمومی» بازدید کرد، خودش را به دست چندین تست آرایش فرساینده سپرد (که او را به اشک ریختن واداشت چرا که به اندازهی کافی زیبا نبود) و مدام فیلم «قفسی برای دیوانگان» را به عنوان تحقیق نگاه میکرد. این تلاش و کوشش دست آخر نتیجه داد و او نامزد جایزهی اسکار شد گرچه اسکار بهترین بازیگر را به بن کینگزلی (برای فیلم گاندی) باخت. اگر هر سال دیگری بود، میتوانست اسکار را به خانه ببرد، چیزی که لایقش بود.
۵۹. لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: برادران کوئن
- بازیگران: جف بریجز، جان گودمن، جولیان مور و …
این فیلم که در زمان عرضه با شکست تجاری مواجه شد و منتقدان از آن راضی نبودند، هفتمین فیلم برادران کوئن راهی را طی کرد تا عبارت فیلم کالت را باز تعریف کند. حالا که فستیوال سالانهی جف بریجز وجود دارد با طرفدرانی که مثل شخصیت کارآگاه آماتور کلاه لبهدار به سر به نام «The dude» لباس میپوشند که سر تعقیب و گریز یک دختر گمشده برای مواد مخدر گرفتار میشود.
درست مثل برداشت رابرت آلتمن از «خداحافظی طولانی» ریموند چندلر، این فیلم هم تکهای رویایی از تقابل فرهنگها در لس آنجلس است، از شخصیت هنرمند واژینال جولیان مور تا پوچگرایان آلمانی شبیه کرافتورک و اربابان پورن شبیه هیو هفنر که همه داخل روایتی خلاف عرف حضور دارند که درست مثل شخصیت «The dude» حرکات نامنظم میزند. به این اضافه کنید موسیقی متنی که مثل کارهای تی بون بورنت است، خط دیالوگهایی مثل «ما جانسون تو را میبریم» و شخصیت بچهباز جان تورتورو و «لبوفسکی بزرگ» یکی از رضایتبخشترین فیلمهای کمدی برادران کوئن باقی میماند. جوری که با هر بار دیدن این رضایت بیشتر و بیشتر میشود.
۶۰. ساوث پارک: گندهتر، درازتر و بریدهنشده (South Park: Bigger, Longer & Uncut)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: تری پارکر
- صداپیشگان: تری پارکر، مت استون، مری کی برگمن و …
در ژانویهی ۱۹۹۸ شروع شد، وقتی کارتون «ساوث پارک» تری پارکر و مت استون هنوز در فصل اول خودش بود، «گندهتر، درازتر و بریدهنشده» تنها نسخهی بلند به اندازهی فیلم تا به امروز از استن، کایل، کنی و کارتمن باقی مانده است. اگر انیمیشن دو بعدی از آن زمان تاکنون پیچیدهتر شده است، این مثال اولیهی بینقصی از چهارچوب فکری و زیرکی پارکر و استون است: بازگویی جدال حول برنامه و خطرات سانسورکردن در حالی که کودکان شروع میکنند دائما به ناسزاگفتن وقتی که آخرین فیلم ترنس و فیلیپ را میبینند.
این فیلم که مملو از قطعات موسیقی باشکوه به سبکه برادوی است، توانست به فروش ۸۳ میلیون دلاری در سرتاسر جهان دست پیدا کند. آیا اصلا دنبالهای برای آن خواهد بود؟ شاید نه. آنطور که خالقان آن در سال ۲۰۰۸ گفتند: «نخستین فیلم ساوث پارک خیلی قوی بود. ما هنوز در حال بازیابی از تبعات انفجار آن هستیم».
۶۱. قلبهای مهربان و نیمتاجها (Kind Hearts and Coronets)
- محصول: ۱۹۴۹
- کارگردان: رابرت هیمر
- بازیگران: والری هابسن، دنیس پرایس، جوآن گرینوود و …
به رغم آوازهی جمع و جور آن، ارلینگ استودیوز قلب سیاهش را با کمدی سیاه و شجاع رابرت هیمر نشان داده است که در آن لوئیس مازینی انتقامجو (با بازی دنیس پرایس) در تلاش است تا هشت نفر از اعضای خانوادهی د آسکوین را سر به نیست کند که بین او و قلمرو دوکشدنش ایستادهاند که او از آن به عنوان حق ذاتی خود یاد میکند.
این فیلمی ناگوار است اما با اینحال تشریحی مناسب از حسادت طبقاتی و روشهای کشنده در جامعهی انگلیسی است، اما نکتهی اصلی اینجاست که با طعنههای ظریف و توازن ادبی دقیق شوخترین صدای سینما پوشیده شده است. از طرفی فیلم مدیون گروه شاهکار بازیگری است. در نقشی تاثیرگذار، الک گینس در نقش هر هشت قربانی بازی میکند فارغ از اینکه جنسیت یا سن آنها چه باشد. این مسترکلاسی در خلق افرادی باورپذیر از طریق گوناگونی در ریتم، طرز ایستادن و لحن است اما چیزی است که از قالب ذاتی د آسکوین ساخته شده است نه چیزی خیلی فردی.
۶۲. فروشندهها (Clerks)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: کوین اسمیت
- بازیگران: برایان اوهالوران، جف اندرسون، مرلین گیگلیاتی و …
وقتی کوین اسمیت فیلم «اسلکر» ریچارد لینکلیتر محصول ۱۹۹۱را تماشا کرد، در حالی که در خوار و بار فروشی کوچکی کار میکرد، چیزی ناگهانی به ذهن او خطور کرد: «شما ظاهرا میتوانی راجع به همه چیز فیلم بسازی». غریزهی نخستین اسمیت این بود که دربارهی چیزی که میداند بنویسد، فیلمی که به شکلی آزادانه بر اساس زندگی او ساخته شده است که او در آن محل توقف سریع آن را فیلمبرداری کرد که روزهایش را در آن به کارکردن، دادن نقشها به دوستان و اعضای خاوادهاش گذراند و به بیشترین میزان ممکن از ۱۰ کارت اعتباری خود موجودی برداشت کرد تا هزینهی تولید ۲۷ هزار و ۵۷۵ دلاری فیلم را تامین کند. نتیجهی کار مثل برق بود و ژانر کمدی را در اوایل دههی ۹۰ از نو بنا کرد.
این فیلم به جایی رفت که مفاهیم متعالی به زحمت درست شده و گروه بازیگری «برنامهی زندهی شنبه شب» در آن استاد شده بودند و در جایگاه آنها صحنههای کثیف و هنرپیشههایی هستند که هیچ کدام کسی نبودند و دربارهی فرهنگ عامه و رابطهی جنسی به شیوهای بیش از حد صریح و روشن وراجی میکنند. درست است این فیلم لبههای تند و تیزی دارد اما این موضوع به افسون سطح پایین «فروشندهها» میافزاید.
۶۳. داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story)
- محصول: ۱۹۴۰
- کارگردان: جورج کیوکر
- بازیگران: کری گرانت، کاترین هپبورن، جیمز استوارت و …
از کاترین هپبورن در آن زمان به عنوان سم مهلک باکسآفیس یاد میشد، وقتی او در این اقتباس از نمایش برادوی فیل بری بازی کرد (که در آن هم حضور داشت) و حقوق آن را خرید و آن را تنها به قیمت ۲۵۰هزار دلار به لوئیس بی. مایر از امجیام فروخت تا در عوض حق وتو در مقابل تهیهکننده، کارگردان، نویسنده و بازیگران همراهش داشته باشد.
او به شکل فوقالعادهای کار را چیده بود: کارگردانی جورج کیوکر همچون پر سبکبال بود. در حالی که بازیگران اصلی کری گرانت و جیمز استورات میدرخشیدند و گرانت نقش آدم معاشر و همسر سابق هپبورن تریسی لورد را بازی کرد و استورات هم در نقش گزارشگری که فرستاده میشود تا گزارشی از ازدواج دوم او تهیه کند. این فیلم که به شکل غیرممکنی ظریف و به شکل زیرکانهای شهوتانگیز بود و شامل پرگوییهایی میشد که به دنبال روابط جنسی میآید، با ذکاوت خاصی برق میزند. «قشر مرفه» بازسازی موزیکال ۱۹۵۶ از این فیلم نیز اثری لذتبخش است اما «داستان فیلادلفیا» کلاس کاری ویژهی خودش را دارد.
۶۴. زندگی برایان (Monty Python’s Life of Brian)
- محصول: ۱۹۷۹
- کارگردان: تری جونز
- بازیگران: گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام و …
دشوار است الان از فریادهای بیحرمتی که دستانداختن حماسههای انجیلی توسط تیم پرانرژی پایتون مسبب آن بوده، تقدیر کنی که توسط مقالات و مقامات مذهبی متهم شدهاند و در ایرلند، نروژ و گیلدفورد ممنوع اعلام شد. حماسهی برایان کوهن که در همان لحظهای که مسیح متولد شده است، به دنیا آمد و اشتباه گرفتهشدنش با عیسی، شامل تعداد زیادی از بهترین کارهای همیشگی پایتون میشود.
«رومیها تا به حال چه کاری برای ما کردهاند؟»، دیالوگ پونتیوس پیلاتس، موعظهای که به اشتباه در کوهستان شنیده شد و ترانهی مصلوبشدن «همیشه به روی خوش زندگی نگاه کن»، این فیلم را که بخشی از آن در تونس و در صحنههایی که از سریال «عیسی ناصری» زفیرلی بازمانده بود تصویربرداری شده است، توانست به رغم تظاهرات قشر مذهبی، به اثری موفق در جهان تبدیل کند. مایکل پالین در این باره میگوید: «راهبهها با بنرها!».
۶۵. قاعدهی بازی (The Rules of The Game)
- محصول: ۱۹۳۹
- کارگردان: ژان رنوآر
- بازیگران: نورا گرگور، پولت دوبوست، میلا پارلی و …
شمارهی چهار در رایگیری سال ۲۰۱۲ مجلهی سایت اند ساوند برای بهترین فیلمهای تمامی دوران، این شاهکار کمدی اجتماعی در زمان عرضهاش توسط منتقدان و مخاطبان مذمت شد و سبب شد تا کارگردان این فیلم مدت زمان آن را از ۱۱۳ دقیقه به ۸۵ دقیقه کاهش دهد. مشکلی ندارد که فیلم شکست خورد و در آن زمان به خاطر اینکه زیادی آزاردهنده بود توسط دولت وقت زمان جنگ ممنوع اعلام شد.
این فیلم که مجددا با ساخت مجدد و کشف دوباره توسط منتقدان در جشنوارهی ونیز سال ۱۹۵۶ به نمایش درآمد و شهرتش از آن زمان در حال افزایش است، ترکیبی سرگیجهآور از کمدی و تراژدی، ملودرام و لودگی که خودش را به عنوان اثری به شکلی خیرهکنندهای روان ثابت میکند. «قاعدهی بازی» داستان بالاخانه پایینخانه دارد، با مهمانی در خلوتگاهی روستایی که هر روشی از رفتار و سوء رفتار را پیش چشم میآورد. رنوآور هیچ وقت شکست این فیلم را قضاوت نکرد: « همه دلیل خود را دارند». اما خشمی زیر پوست مدارا و شفقت وجود دارد.
۶۶. وقتی هری سالی را دید… (…When Harry met Sally)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: راب راینر
- بازیگران: بیلی کریستال، مگ رایان، کری فیشر و …
راب راینر «وقتی هری سالی را دید» را در میانهی زمان موفقیت پشت سرهم بیمانند خود کارگردانی کرد که وقتی دست روی هر ژانری میگذاشت، به هدف میزد (این اسپینال تپ است، عروس شاهزاده، میزری). شمارهی ۶ در فهرست بهترین کمدی رمانتیکها به انتخاب AFI، این فیلم همچنان به عنوان معیاری برای این ژانر محسوب میشود.
این فیلم فراست و ظرافتی از رابطه به ما میدهد که با شیمی بین بیلی کریستال و مگ رایان پیشتیبانی میشود. شخصیتهای هری و سالی به شکلی آزاد از راینر (که افسرده بود و در زمان بعد از طلاق خودش قرار داشت) و فیلمنامهنویس نورا افرون (که عادتهای وسواسی غذاییاش سبب برداشت شخصیت سالی از او شد) الهام گرفته شده است. با طرحریزی یک رابطه در طی سالها و با اشاره به این سوال قدیمی که «آیا مردان و زنان تنها میتوانند دوست یکدیگر باشند؟»، این فیلم هیچگاه از خندههایی که شکم شما را به درد میاندازد، کم نمیگذارد که حداقل آن در صحنه اغذیه فروشی است «من هم همانی را دارم که او دارد».
۶۷. بزرگ (Big)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: پنی مارشال
- بازیگران: تام هنکس، الیزابت پرکینز، رابرت لوجا و …
تام هنکس نقش آفرینی باورپذیر و جذابی در نقش جاش دارد، پسری که در بدن مردی از خواب بلند میشود و سخت است بفهمی که چگونه هریسون فورد، رابرت دنیرو و جان تراولتا برای به دستآوردن نقش کوشیدند قبل از این او به عنوان بازیگر این نقش انتخاب شود. آیا به این خاطر است که فاکس احساس کرد که هنرپیشهای مورد نیاز است تا بتواند به تغییر دست پیدا کرد؟
اگر اینطور باشد، آنها تا به الان از ویژگیهای جسمانی ناب ستارهی فیلم «شلپ شلوپ» چشمپوشی کرده بودند و هنکس به شخصیت مرد/پسر خود طرز راه رفتنی شل و انعطاف جوانی را داد که ما را وادار میکند تا فورا اندیشهی کانونی خارقالعادهی فیلم را پذیرا شویم. از میانپردهی پیانوی پیاده در فائو شوارز تا پریدن آزادانهی الیزابت پرکینز روی ترامپولین جاش، این فیلم پنی مارشال سکانسهای جادویی را یکی پس از دیگری به ما میدهد قبل از اینکه با یاد خیالی و حزنانگیزی از بستنی، لیموناد و وانیل رویش به پایان برسد و از خواب بیدارمان کند.
۶۸. فیلم لگو (The Lego Movie)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: فیل لورد و کریستوفر میلر
- صداپیشگان: کریس پرت، ویل فرل، الیزابت بنکس و …
فیلمی که از خط اسباببازی دانمارکی مناسب بچههای ۶ تا ۱۴ ساله ساخته شده است؟ در دستانی که توانایی اندکی دارد، «فیلم لگو» شاید به عنوان یک کتابچهی معرفی خط تولید تاثیرگذار بود، اما نویسنده و کارگردانان این اثر یعنی فیل لورد و کریستوفر میلر (که «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی» را در کارنامه دارند)، چیز خاص و غیرمتعارفی ساختهاند.
به رغم پذیرفتن شکهای اولیه راجع به «فیلم لگو»، برداشت آنها به شکل برجستهای دیوانهوار است و در جهانی اتفاق میافتد که متابعت حکمفرمانی میکند تا ایتکه کارگر ساختمانی امت (با صداپیشگی کریس پرت) رهبری ماموریتی علیه رییس تجارت فاسد (با صدپیشگی ویل فرل) را بر عهده میگیرد. بخشی از آن حماسهای فانتزی و بخشی از آن کمدی بین رفقا، «فیلم لگو» خلاقیت را با انفجاری دیوانهوار از خیالات گرامی میدارد، به علاوه برخی از حضورهای افتخاری خارقالعاده (یک صحنه که در آن بتمن را میدزدند فیلم لگوی خودش را در سال ۲۰۱۷ دارد) و پردهی پایانی روی روال که درست مثل دیوانهخانه است با حالتهای دلسوزانهی قابل توجه. استادانه است.
۶۹. درون و بیرون (Inside out)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: پیت داکتر
- صداپیشگان: امی پولر، فیلیس اسمیت، ریچارد کایند و …
متهم به دنبالهسازی و دیزنیسازی، پیکسار دوباره با یکی از تازهترین و بامزهترین انیمیشنهای خود دربارهی وجود احساسی- کمدی جهان به میدان بازگشت. کارگردان پیت داکتر خاطرات نوجوانی خودش را از درون ذهنش با ناراحتیها و دردهای بزرگشدن دختر خود پیوند میزند، برای داستان خداحافظی دردناک دختر بچهای ۱۱ ساله به نام رایلی از شهر مینهسوتا و خاطرات بچگی خود.
با غمگینی، لذت، خشم، ترس و تنفری که برای گرفتن چرخ امور به یکدیگر تنه میزنند، نتیجهی کار به شکل گمراهکنندهای سرگرمکننده و از خود بیخودکننده است و نمایش حزنانگیزی است که نظیر ندارد. چه کس دیگری میتواند مرگ یک دوست خیالی دوران بچگی را با شوخیهایی کشنده دربارهی پوسترهای فیلم «سرگیجه»، پیتزای بروکلی، تفکر انتزاعی و حالت ذهنی یک مرد جوان از نظر احساسی رشدنیافته و هراسان ترکیب کند؟ در زمانهی تصاویری که کودکان زود کار را ردیف میکنند، انیمیشن ماهرانه و هوشمندانهی گریهآور پیکسار یکی از آنهایی است که قطعا در بانک حافظه جایی برای خود دارد.
۷۰. زینهای شعلهور (Blazing Saddles)
- محصول: ۱۹۷۴
- کارگردان: مل بروکس
- بازیگران: کلیون لیتل، جین وایلدر، اسلیم پیکنز و …
یک طنز وسترنی سرزنده از متخصص لودگی مل بروکس که همکاران همیشگی او (جین وایلدر، هاروی کورمن، مدلین کان و سایر افراد) را دنبال میکند که انرژی مضحک خود را به شهری مرزی میآورند که به آن بیحرمتی شده تا کلانتر جدید شهری را پیدا کنند که ریچارد پرایور نیست.
آری، پرسونای این کمدین زیادی عصبی به نظر میآمد که باعث شد راه را برای کلیون لیتل باز کند تا تقش بلک بارت را بازی کند (عنوان اصلی فیلم) در کمدی که با نیش و کنایه به نامرئیبودن سیاهپوستان، یهودیها و سایر اقلیتها در فیلمهای وسترن عمومی هالیوودی اشاره میکند. این روزها البته تنها چیزی که همه از «زینهای شعلهور» به یاد دارند، مانگو (با بازی الکس کاراس) است که به اسب ضربه میزند و صحنهی آتش اردوگاهی که باد آن را میشکند که تنها یک مثال از این فیلم است. بروکز دربارهیکار خود میگوید: «شکستن دیوار چهارم و گفتن حقیقت».
۷۱. ویدنیل و آی (Withnail and I)
- محصول: ۱۹۸۷
- کارگردان: بروس رابینسون
- بازیگران: پل مکگان، ریچارد ای. گرانت، گریفیتس و …
در شهر کمدن دههی ۶۰ دو بازیگر در حال استراحت به اسم ویدنیل (با بازی ریچارد ای. گرانت در نقشی که برای کارنامهی هنری او تعیینکننده بود) و آی (با بازی پل مکگان)، خسته و دلزده از زندگی هستند که با الکل، مواد مخدر و دزدی همراه است در برابر رادیاتوری که برای گرمشدن به آن نیاز دارند. آنها شروع میکنند به رفتن سفری به خانهی ییلاقی عمویی زباندراز در منطقهی لیک.
هیچ چیز دیگری در اتوبیوگرافی بروس رابینسون اتفاق نمیافتد، کمدی سیاه پر پیچ و خم اما خندیدنها در جزئیات آن نهفته است. اتاق خالی متعفن (که به مادهی فاسد داخل سینک چنگال میزند) شخصیت کج خلق و دیوانهی ویدنیل و کتی که به تن دارد، هویج کمبرول، دیالوگهای نقلکردنی در هر صحنه و موسیقی متن مهیج که باعث شده پوستر این فیلم همه جا در هر خانهی هر دانشجویی موجود است. او که اطمینان دارد با هر کسی که بازی نوشیدن انجام دهد، شکست میدهد، «ویدنیل» از طرفی شامل توانمندیهای بازیگری از سوی گرانتی است که به الکل آلرژی دارد و اصلا الکل نمینوشد.
۷۲. خرخوان (Booksmart)
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: اولیویا وایلد
- بازیگران: بنی فلدستاین، کیتلین دیور، جسیکا ویلیامز و …
فیلم اولیویا وایلد دربارهی بلوغ، فرمول معمول فیلمهای دبیرستانی را در ذهنش تغییر میدهد. به جای آدمهای تنبل و موادزن، ایمی (با بازی کیتلین دیور) و مالی (با بازی بنی فلدستاین) دخترانی بلندپرواز هستند که وارد دبیرستان شدهاند و هیچ وقت از خط قرمز رد نشدهاند. اما مشکلی وجود دارد: آنها یادشان رفته که خوش بگذرانند.
در طی اودیسهی آنها به سمت شب تا جوانی از دست رفتهی خود را احیا کنند، ایمی و مالی یک رانندگی بیش از حد عجیب را با مدیر راننده تاکسی خود تجربه میکنند، با توت فرنگیهایی که به آنها مواد توهمزا زده شده، نشئه میشوند، با بازیگری که صحنه را مال خود میکند و اسمش جیجی است (با بازی بیلی لورد) یک قاتل سریالی را شناسایی میکنند و دنبال کراش خود در جشن فارغالتحصیلی همکلاسی خود میروند. بامزه و بیریا، این فیلم بهروزرسانی هوشمند و کاملی برای فیلم «بسیار بد» است که از قالب ساختاری آن تبعیت میکند. ایمی و مالی یکی از صمیمانهترین روابط دوستی را در سالهای اخیر داشتهاند.
۷۳. شرکت هیولاها (.Monsters, Inc)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: پیت داکتر
- صداپیشگان: جان گودمن، بیلی کریستال، استیو بوشمی و …
«هی، بیا یک فیلم دربارهی هیولاها بسازیم». این را پیت داکتر در جلسهی تولید «داستان اسباب بازی» در سال ۱۹۹۴ گفت. هفت سال بعد او نخستین تجربهی کارگردانی خود را با این انیمیشن محصول ۲۰۰۱ که چهارمین فیلم پرفروش پیکسار و یکی از بهترین فیلمها دربارهی رفقای این استودیو است، تجربه کرد. این انیمیشن که در دنیای موازی مانستروپولیس اتفاق میافتد، ترسانندههای حرفهای به اسم جیمز پی. سالی (با صداپیشگی جان گودمن) و مایک وازوسکی (با صداپیشگی بیلی کریستال) را نشان میدهد که با یک بچهی انسان دوست میشود در حالی که از طرفی دارند در ورطهی توطئهی شرکت میافتند.
جکها و شوخیها دربارهی دیدگاهها به تعداد زیادی وجود دارد (رستوران سوشی هریهاوزن که حضوری از ون سیارهی پیتزا از «داستان اسباببازی» است) و پایانی که برای آن سر و دست میشکنند، همچنان به عنوان یکی ازنقاط عطف استودیو باقی میماند که هیچ گاه برای منبع الهام کم نبوده است. بسیاری از شخصیتها در پیشدرآمد ۲۰۱۳ آن یعنی «دانشگاه هیولاها» بازگشتند که بسیار به فیلم پیشین بلندپرواز خود وابسته بود.
۷۴. ماجراجویی کهکشانی (Galaxy Quest)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: دین پاریزو
- بازیگران: تیم آلن، سیگورنی ویور، آلن ریکمن و …
«هیچ کس بلندتر یا بیشتر از من در سینما نخندید» این را پاتریک استوارت میگوید بعد از اینکه «ماجراجویی کهکشانی» را تماشا کرده بود. ویلیام شتنر، جورج تاکی و ویل ویتون نیز به دستهی همصدای ستایندگان نمایش مضحک و تمسخرآمیز دین پاریزو از فیلم «پیشتازان فضا» پیوستند که سبب شد تا فیلم با ابراز علاقهی بینهایتی روبهرو شود.
تیم آلن (که بعد از اینکه الک بالدوین، استیو مارتین و کوین کلاین نقش را رد کردند به عنوان بازیگر اصلی انتخاب شد) جیسون نسمیت است، بدل شتنر که توسط بیگانهها جذب میشود تا نبردی بین کهکشانی را رهبری کند. آنطور که در «پیشتازان فضا» در تعداد بالای افراد قوتی وجود دارد، در اینجا هم همینطور است: سیگورنی ویور به شکلی لذتبخش علیه نوع خود بازی میکند، سم راکول بسیار خندهدار است آن هم در نقش پسر قرمزپوش فداکار و آلن ریکمن دلسوزی غیرقابل سنجشی را به این بازیگر شکسپیری که تبدیل به آدمی جعلی شده است، میدهد. نسخهی اولیهی فیلم بسیار سیاهتربود اما نسخههای بازبینیشدهی آن به یک ماجراجویی مطلوب مردم بدل شد.
۷۵. تهیهکنندگان (The Producers)
- محصول: ۱۹۶۷
- کارگردان: مل بروکس
- بازیگران: زیرو موستل، جین وایلدر، دیک شاون و …
چیزی که از روی وقاحت و بیشرمی بیسلیقگی به حساب میآید، این است که هیچ استودیوی بزرگی نمیخواست حتی به آن دست بزند. اما با نخستین تجربهی کارگردانی خود در ۴۲ سالگی، مل بروکس سکهی طلا ضرب کرد. طنزی شادمان و پر از جنجال دربارهی صنعت نمایش و سرگرمی آمریکایی، «تهیهکنندگان» زیرو موستل در نقش مکس بایالیستوک و جین وایلدر در نقش حسابدار او لئو بلوم را دارد که توطئهای در دست دارد تا شکست حتمی در تمامی دوران را تهیه کند تا آنها بتوانند آن به سرمایهگذاران خود گرانتر بفروشند. یک موزیکال پوچ دربارهی ظهور آدولف هیتلر.
آنها کارگردانی نادان را استخدام میکنند و هنرپیشهای که بدبختانه برای نقش اصلی بسیار نامناسب است و با اعتماد به نفس منتظر میمانند تا در شب اول اکران کارش تمام شود اما اثری که برای شاهکاربودن به آن درود میفرستند، تبدیل به موفقیتی عظیم می شود. عنوان اثر که «بهار هیتلر» است و با نازیهایی که رقص پا میکنند تکمیل میشود، فراموشنشدنی است. راجر ایبرت میگوید: «یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهایی است که تا به حال ساخته شده است».
۷۶. هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: وس اندرسون
- بازیگران: ریف فاینز، اف. موری آبراهام، ماتیو آمالریک و …
کیکی در قلب این کمدی غیرعادی و دلپذیر وس اندرسون وجود دارد که به شکلی دوستداشتنی در مواد، ترکیب و ساخت خود دقیق است. خوشریخت، غیر معمول اما جذاب و چندلایه، این فیلم دستپخت آشپزی است که لذت ناب را به افرادی میدهد که آن را تماشا و هضم میکنند. شما میدانید که ما با این به کجا میرویم.
فیلم تاریخی همراه با سفر در زمان اندرسون از هتلی در اروپای مرکزی بر روی سرقت یک اثر هنری تمرکز میکند که توسط دربانی به اسم ام انجام شده است. ما شخصیت گوستاو (با بازی ریف فاینز) را داریم و به اینها اضافه کنید فرار از زندان، فاشیسم، آدمکشهای حرفهای، شرابهای کهنه و لحظات پر تب و تاب که با طراحی صحنهای که برندهی جازهی اسکار شد و نیز مینیاتورهای هوسآلود و موسیقی که ملکهی ذهن آدم میشود، تکمیل شده است. شیوهی ویژهی اندرسون البته و گیلاس روی کیک فیلم ریف فاینز و چرخش افشاگرانهی اوست که بددهانی را با مهارت تمام سرگرمکننده و بامزه میکند و کمدی فیزیکال باستر کیتون را به یاد میآورد.
۷۷. بول دورهام (Bull Durham)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: ران شلتون
- بازیگران: کوین کاستنر، سوزان ساراندون، تیم رابینز و …
او که خودش دور و بر گروههای کوچک پرسه میزد، نویسنده و کارگردان ران شلتون اصالت و صحت زیادی را به «بول دورهام» میآورد، یک کمدی درام بیسبالی که در آن دریافتکنندهی کهنهکار کرش دیویس (با بازی کوین کاستنر) آورده میشود تا به بازیکن تازهکار جوشی به اسم نوک (با بازی تیم رابینز) کمی خردمندی و بزرگسالی در زندگی درست مثل بازی یاد دهد.
کسی که کار را پیچیده میکند انی ساوی (با بازی سوزان ساراندون) است، یک دختر شیفتهی بیسبال که هر سال یک ستارهی در حال ظهور را به عنوان مرد آیندهی خود انتخاب میکند. امسال نوبت نوک است اما کرش جادویی آسان و وسوسهانگیز دارد. یک انتخاب خوب که از ۹۹ درصد کمدی رمانتیکهای این روزها با جراتتر و شوختر است، «بول دورهام» یک موفقیت شوکهکننده بود که کاستنر را تشویق کرد تا باز به سمت فیلمهای ورزشی بازگردد: با فیلمهای «سرزمین رویاها» محصول سال ۱۹۸۹ «جام کوچک» محصول ۱۹۹۶ دوباره با شلتون، «به عشق مسابقه» محصول ۱۹۹۹، «روز عضوگیری» محصول ۲۰۱۴ و «مکفارلند» محصول ۲۰۱۵.
۷۸. گوینده: افسانهی ران برگندی (Anchorman: The Legend of Ron Burgundy)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: آدام مککی
- بازیگران: ویل فرل، کریستینا اپلگیت، پل راد و …
کاملا روشن است که نقلکردنیترین فیلم دههی ۲۰۰۰ «The Balls» است (اصطلاحی که برای اشاره به شخصیت اصلی این فیلم استفاده میشد). با اینحال داستان آدام مککی و ویل فرل از گویندگان خبر دههی ۱۹۷۰ که با زن کتابداری مواجه شدهاند که کریستینا اپلگیت مصمم و قوی نقش آن را بازی میکرد، ۲۰ بار قبل از نسخهی دریمورکز بازنویسی شد.
فیلمنامهی اول جان سی. رایلی، کریس پارنل و بن استیلر را به جای دیوید کوچنر، استیو کرل و پل راد در نظر گرفته بود و یک داستان فرعی حل جنایت را در خود داشت. با بخت و اقبال و ویل فرل همیشه لوده در نقش آدم احمق عاشق اسکاچ، به علاوه حضور افتخاری کوتاهی از تیم رابینز و جک بلک، کیمیای کمدی توانست در این اثر بچربد که بهترین گروه کمدین را نتیجه داد و ساعتی سرگرمکننده را رقم زد.
۷۹. خاطرات بریجت جونز (Bridget Jones’s Diary)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: شارون مگوایر
- بازیگران: رنی زلوگر، کالین فرث، هیو گرانت و …
دست و پا چلفتی، عشق ناسزا گفتن، نگران وزن خود، حرفهی خود، زندگی عاشقانهی خود و مصرف روزانهی الکل و سیگار، جونز همهی زنان دنیا بود: خطاپذیر، دوستداشتنی، نقلکردنی اما با همهی این اوصاف بریج را دست کم نگیرید. این فیلم که بر اساس رمان هلن فیلدینگ ساخته شده که خودش برداشتی از «غرور و تعصب» جین آستین است، رمانسی مدرن و هوشمند است که کارگردانی آن را یک زن عهدهدار است و نامزدی اسکار و بفتا را برای زلوگر به همراه داشت و نیز یک دنباله، یک اقتباس موزیکال و یک فیلم سومی که اسمش «بچهی بریجت جونز» بود. چرا همهی اینها اتفاق میافتد؟ به این خاطر که «خاطرات بریجت جونز» در واقع هم میتواند رمانس را با مثلث عشقی بین هیو گرانت ناقلا و کالین فرث آهنین ارائه کند و هم کمدی را با شلوارهای بزرگ و مردی که عاشق اندام زنانه است، نشان دهد که موفقیت این فیلم را تضمین میکند.
۸۰. مرخصی فریس بولر (Ferris Bueller’s Day Off)
- محصول: ۱۹۸۶
- کارگردان: جان هیوز
- بازیگران: متیو برودریک، میا سارا، آلن راک و …
فیلمنامهی این اثر که تنها در ۶ روز توسط کسی نوشته شده که بهترین کلاس خود بود، «مرخصی فریس بولر» یک برآوردهکردن آرزوی پر از شادمانی به شکل یک اثر سینمایی است، جایی که قهرمان نوجوان از مدرسه در رو به اسم فریس (با بازی متیو برودریک) باز از مدرسه فرار میکند و روش جدیدی را پیدا میکند.
این فیلم شخصیترین فیلم نویسنده و کارگردان آن جان هیوز است (اسم فریس از روی بهترین دوست هیوز انتخاب شده و اتاق خواب این شخصیت نیز از روی خلوتگاه نوجوانیهای کارگردان ساخته شده است) و برای چهارمین بار است که او پشت دوربین قرار گرفته است و کمدی اجتماعی فیلمهای اول خودش را کنار میزند (فیلمهای زیبا در صورتی و کلوپ صبحانه) تا چیزی را بسازد که بزرگتر، بامزهتر و به شکل غیرممکنی باحال است. با گذشت ۳۰ سال از عرضهی آن، این فیلم همچنان به عنوان معیاری برای تمامی فیلمهای نوجوانی محسوب میشود. آنقدر لذتبخش که هنوز هم قدرت این را دارد که با سکانس نمایش نمادین خود شما را به رقص وادار کند.
۸۱. خیلی بد (Superbad)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: گرگ موتولا
- بازیگران: جونا هیل، مایکل سرا، اما استون و …
اگر فیلم «خیلی بد» اغلب احساس میشود که خیلی بیدردسر تشنجهای عجیب دوران نوجوانی را به تصویر میکشد، دلیلی دارد: ست روگن و ایوان گلدبرگ فیلمنامهی این اثر را در ۱۳ سالگی نوشتهاند. وقتی جود اپتو به عنوان تهیهکننده به این فیلم اضافه شد، فیمنامه اندکی صیقل خورد، با گرگ موتولا که عنان کارگردانی را به دست گرفت و عشق کودکیاش سریال «انتقام خورهها» و هر چیزی است که جان هیوز کارگردانی کرده است.
این فیلم که به میزان زیادی فحش و ناسزا دارد ( کلمهای که اولش با F شروع میشود، به ازای هر دقیقه ۶/۱ بار تکرار شده است)، در زنندهبودن خود ثابت قدم است و در نهایت قصیدهای برای نوعی از رابطهی دوستی است که به اندازهی عمر آدم ادامه دارد (دلیلی دارد که عنوان گولزنندهی فیلم «اضطراب جداشدن» است) جایی که بچه دبیرستانیهای بالغ ست (با بازی جونا هیل) و ایوان (با بازی مایکل سرا) شب خارقالعادهای را تجربه میکنند آن هم در تلاش برای رفتن به مهمانی یک دختر جذاب و باحال به اسم جولز (با بازی اما استون) با کمک دوستشان فوگل ملقب به مکلاوین (با بازی کریستوفر مینتز پلیس) و کارت شناسایی جعلیاش.
۸۲. هارولد و ماد (Harold and Maude)
- محصول: ۱۹۷۱
- کارگردان: هال اشبی
- بازیگران: روث گوردون، باد کرت، ویویان پیکلز و …
سینماروها با فیلم «فارغالتحصیل» و فضای عشق نامتعارف بین مرد کمسن و سال و زن مسن با شادمانی اغوا شده بودند اما وقتی هال اشبی یک قدم دیگر فراتر رفت با این داستان علاقهی شدید تا حد مرگ مردی جوان که با زنی ۷۹ ساله رابطه دارد، زیادی برای باکسآفیس تابو محسوب میشد.
اما این فیلم بعدا تبدیل به یکی از آثار محبوب شد جایی که مخاطبان به گرمی از یکتایی ترکیب شوخیهای بسیار سیاه (خودکشیهای قلابی هارولد) و تمایلات دم غنیمتی آن استقبال کردند. درسهای زندگی با چشم بر هم زدنی توسط شخصیت ماد (با بازی روث گوردون) داده میشد اما بدون ذرهای نوش دارو. دزدیدن ماشینها و و توانایی تحقیر او به جای اینکه خوشایند باشد، زیرکانه است در حالی که پیشینهی داستان که با ظرافتی خاص مدیریت میشود و نظر اجمالی شوکهکنندهای به تابوی اردوگاه کار اجباری است، به دلقکبازیهای راجع به مطیعبودن و سرزنش بنیاد بسیار عمیقی میدهد. استادان حاضر کمدی خیالی مانند وس اندرسون و الکساندر پین دین بزرگی نسبت به این فیلم دارند.
۸۳. زولندر (Zoolander)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: بن استیلر
- بازیگران: بن استیلر، اوون ویلسون، ویل فرل و …
وقتی این فیلم در سینماها عرضه شد، بسیاری از منتقدان بازسازی شخصیتی کمدی توطئه بن استیلر را که او برای جوایز مد VH1 در سال ۹۶ ساخته بود، به آشغال انداختند اما «زولندر» برای سرگرمی خانگی زندگی آخرت ساخته شده است به این خاطر که لطیفهها با چیرهدستی به شما تحویل داده میشود که در آن شخصیت درک که نمیتواند به دو جهت بچرخد، آخرین فراپوچینو موکا پرتقالی خود را برای هر یک از این بذلهگوییهایی که با هر بار دیدن بیشتر شکوفا میشود به شما میدهد.
طنز ماجرا در این است که به جای آن که فیلم وحشی باشد احمقانه است اما تعمدا، لذتبخش نیز هست. استیلر میدانست که هر چیزی که خیلی جدی باشد، تسلیم آن شکوه سلبریتیوار میشود که او میخواست به آن از پشت ضربه بزند. او میگوید: «صنعت مد دیگر از صنعت سینما مضحکتر نیست. یکی از وجوه اشتراک آنها این است که مردم یک جوری خودشان را جدی میگیرند» هیچ ریسکی از آن اینجا نیست. «زولندر» بیمایگی مملو از دختر را به یک اثر هنری پوچ با تمام توان تبدیل میکند.
۸۴. تیم آمریکا: پلیس جهانی (Team America: World Police)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: تری پارکر
- بازیگران: بن استیلر، اوون ویلسون، ویل فرل و …
در دوران اوج بدگمانی بعد از حادثهی۱۱ سپتامبر، خالقان «ساوث پارک» تری پارکر و مت استون کاری را انجام دادند که به ذهن کسی خطور نمیکرد: آنها تروریسم را به دستاویزی برای ترانه و رقص تبدیل کردند. گروههای محافظهکار مثل «آمریکا را به پیش ببرید» به حالت آماده باش بودند اما بقیهی افراد زیادی به لطیفههای تیم امنیتی عنواندار میخندیدند که توجهی به آن جلب شود.
استون بعد از نمایش این فیلم گفت: «ما میخواستیم با این حس که از آمریکاییبودن متنفر باشی، مقابله کنیم». و طبیعتا او و پارکر این کار را به بامزهترین و سرگرمکنندهترین شکل ممکن انجام دادند، با خلق صحنههایی حماسی از تخریب با استفاده از ارتشی ۲۷۰ نفره از عروسکها، با نمایش استادانهی هجو ادبی جنسی عروسکها و همهی شخصیتهای غیرانگلیسی زبان که چرت و پرت میگویند. نتیجهی کار جنجالی و به شدت خندهدار و به طرز عجبی مسرتبخش، درست مثل هر چیزی که این دو قبلا ساختهاند حالا همه با هم بگویید: «اینه آمریکا».
۸۵. هواپیما! (!Airplane)
- محصول: ۱۹۸۰
- کارگردان: جیم آبراهامز، دیوید زاکر و جری زاکر
- بازیگران: رابرت هیز، جولی هاگرتی، لسلی نیلسن و …
با برداشتی از فیلمهای سانحه محور دههی ۷۰، این فیلم جفتکپران و شوخ از زاکرها و آبراهامز با سرعت هر چه تمام، شوخیهای خود را را یکی پس از دیگری به ما تحویل میدهد و راه را برای فیلم «سلاح عریان» و سایر فیلمهای طنازانه باز میکند.
شکستهایی مثل «فیلم فاجعه» محصول ۲۰۰۸ شاید شهرت سینمای طنز را لکهدار کرده باشد، اما «هواپیما!» مادر تمامی سازندگان فیلمهای شهرآشوب سروربخش است و قسمتی از لذتبخش بودن آن به این مانع الهامبخش مربوط است. جری زاکر به بازیگران فیلمش گفت: «ما میخواهیم شما وانمود کنی که در کمدی نیستی» که یک حالت چهرهی خشک و بیعلاقهی بینقص را مهیا کرد. کنار مسخرهبازیهای زیاد دربارهی فیلمهای «تب شنبه شب» و «آروارهها»، بعضی از دیالوگها و اسامی مستیقما از درامی دربارهی مسمومیت غذایی در هواپیما یعنی «ساعت صفر!» محصول ۱۹۵۷ آمده بودند. بازیگران جدی با شیطنت نقششان را بازی کرده بودند که شامل پیتر گریوس بچهباز هم میشد، در حالی که کمدین مخفی لسلی نیلسن ماشین گوزیدن را سر صحنه آورده بود و قیافهگرفتنهایی را با شوخی به اجرا درمیآورد.
۸۶. سلاح عریان: پروندههای جوخهی پلیس! (!The Naked Gun: From the Files of Police Squad)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: دیوید زاکر
- بازیگران: لسلی نیلسن، پریسیلا پرسلی، ریکاردو مونتالبان و …
این فیلم که بر اساس سریال تلویزیونی «جوخهی پلیس» محصول ۱۹۸۲ که عمر کوتاهی داشت، ساخته شده بود و ابداع فکری ذهن خلاق دیوید زاکر کارگردان فیلم «هواپیما!» بود، حملهی رعدآسای شوخیها را به سمت شما آزاد و روانه میکند: از تیتراژ ابتدایی که ماشین پلیسی با سرعت در جادههای بارانی به سمت حمام و ترن هوایی میرود تا عدم توانایی بیمارگونهی مامور پلیس فرانک دربین در دیدن آشکار خونریزی.
به رغم حضور گروه بازیگری همراه درجه یک (که شامل جورج کندی، پریسیلا پرسلی و او. جی. سیمپسون میشود)، تیر خلاص «سلاح عریان»، بازیگر استثنایی دراماتیک لسلی نیلسن را به یک قهرمان بیچارهی دوستداشتنی تبدیل میکند، شخصیتی که چنان عملکردی داشت که قدمش روی تخم چشم قسمتهای بعدی این مجموعه نیز بود «یعنی دو و یک دوم: بوی ترس» محصول ۱۹۹۱ و «۳۳ و یک سوم: آخرین اهانت» محصول ۱۹۹۴. با توجه به چیزی که زاکر میگوید، عنوان فیلم سر راه سینما عوض شد به این دلیل که «قول چیزی بیشتر از آن را میداد که در واقع میتوانست ارائه دهد» و چیزی که «سلاح عریان» ارائه میدهد، یک طلای ناب کمدی است.
۸۷. فارست گامپ (Forrest Gump)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: رابرت زمکیس
- بازیگران: تام هنکس، رابین رایت، گری سینایس و …
تام هنکس دومین اسکار متوالی خود (که اولین آن برای درام «فیلادلفیا» بود) برای بازی در نقش فارست گامپ برد، یک پسر خوب سربهزیر عاشق مادر اهل آلاباما با آیکیوی پایین و قلبی بزرگ که به نوعی موفق میشود تا بر هر رویداد مهمی در وقایع سیاسی، اجتماعی و تاریخ فرهنگی آمریکا از دههی ۱۹۵۰ تا دههی ۱۹۸۰ تاثیر بگذارد.
با سیاستهای مرتجع و قهرمانسازی احساساتی از رویای آمریکایی، اگر نگوییم که هیچ چیزی از هستهی اصلی فیلم «زلیگ» وودی آلن کش نرفته است، کمدی درام تاریخی رابرت زمکیس منتقدهای خودش را دارد. اما با این حال اگر با آن کنار بیایید، یک حماسهی هوشمندانهی حالخوبکن مملو از ماجراجویی، خنده، گریه، موفقیتهای نسل انفجار جمعیت و جلوههای ویژهی درخشان خواهید داشت. «فارست گامپ» توانست در سرتاسر جهان به فروش ۶۷۷ میلیون دلاری دست پیدا کند و برندهی ۶ جایزهی اسکار شود که شامل اسکار بهترین فیلم (در سالی که «داستان عامه پسند» و «رستگاری در شاوشنک» نیز با این فیلم رقابت میکردند) نیز میشد.
۸۸. محیط اداره (Office Space)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: مایک جاج
- بازیگران: ران لیوینگستون، جنیفر انیستون، استیون روت و …
طنز مایک جاج از آمریکای شرکتی، فریادی طغیانگر برای هر کسی است که از ماشین و جانکندن روزانه از دست همکاران روی مخ، قوانین احمقانهی شرکت، فعالیتهای بیحسکنندهی مغز و پرینترهای معیوب خشمگین هستند.
شبیه بیشتر کمدیهای کالت، «محیط اداره» باکس آفیس را در زمان عرضهاش شعلهور نکرد، اما مخاطبان خود را از طریق نوارهای تصویری پیدا کرد، جایی که مکجابرز آن را کشف کرد و اشاره کرد به بردهی میز متخصص IT پیتر (با بازی ران لیوینگستون) که در محیط کار تمرد میکند بعد از اینکه جلسهی هیپنوتیزمدرمانی او را از تنش اداره و مسئولیتهای آن مصون میکند. این فیلم که منبع الهامی برای سریال «اداره» و فیلم «رئیسهای وحشتناک» است، با استادی تمام اوقات تلخ کوچک زندگی اتاقی را ترسیم میکند (منگنهی گمشده، فرم پرکردنهای بیدلیل و احمقهایی که مسئول بخش نوسازی هستند) و رگهی کمدی غنی از تجارب قابلشناسایی جهان را نشان میدهد، چه یقیه سفید باشد چه یقه آبی.
۸۹. بیسرنخ (Clueless)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: ایمی هکرلینگ
- بازیگران: آلیسیا سیلورستون، استیسی دش، بریتانی مورفی و …
خب، شاید همهی شما اینطوری باشید: «تنها فیلم کلاسیک کمدی نوجوانی دههی ۹۰ که ارزش صحبتکردن دارد، آن فیلمی بود که جیسون بیگز با یک نانوا رابطهی جنسی داشت» اگر بود! ایمی هکرلینگ ( کارگردان فیلم ببین کی داره حرف میزنه) این بازگویی خشمگین از کتابی بسیار قدیمی را (اما جین آستین) ارائه کرد، با بازی آلیسیا سیلورستون در نقش شر، که یک دختر خوشگل تمام عیار است و قهرمان زنی که کمترین چالش را داشته است. او یاد میگیرد «که این کار خیلی خیلی بهتری است که برای دیگران کاری بکنی» و بریتانی مورفی بیچاره را متحول میکند و عاشق برادر نانتی او میشود که اندکی نچسب است اما او پل راد است که تا به امروز خوشتیپ و خوشچهره باقی مانده است. همچنین این فیلم راهی دارد برای گفتن مسائل وجودی دربارهی فیلمهای نوجوانی، فرهنگ دختر اهل ولی و اینکه پسران امروز چطور لباس میپوشند. این فیلم که طعنهآمیز اما شیرین است، خیلی دهه نودی اما تر و تازه است و چه کار خوبی است.
۹۰. میچلها در برابر ماشینها (The Mitchells vs. The Machines)
- محصول: ۲۰۲۱
- کارگردان: مایک ریاندا
- بازیگران: ابی جیکوبسون، دنی مکبراید، مایا رودولف و …
فیلمهای زیادی با رابطهی پیچیدهی جامعهی مدرن با شبکههای اجتماعی سرشاخ شدهاند، اما هیچ کدام به اندازهی این انیمیشن تهیهشده توسط فیل لورد و کریس میلر با این میزان موفقیت داستانی را با استفاده از زبان بصری یوتیوب، تیکتاک و اینستاگرام روایت نکردهاند. این دو پیش از این نیز «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی» و «فیلم لگو» را ساخته بودند و این فیلم شگفتانهای است که به همان اندازه لذتبخش است.
این فیلم جادهای در آخرالزمان رباتیک، داستان خانوادهی ناکارآمد میچل را دنبال میکند که به شکلی غیر قابل انتظار به آخرین امید بشریت در برابر خیزش هوش مصنوعی تبدیل شدهاند. این فیلم در زمینههای آشنایی قدم برمیدارد اما جوری روایت میشود که به شکل بیامانی مبتکرانه است و سبک انیمیشنهای سنتی را با جدیدترین تکنیکها ترکیب میکند، آنهم با فرهنگ میم و تدوین خاصش که آن را به تجربهای تازه تبدیل میکند.
۹۱. فوق سری! (!Top Secret)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: جیم آبراهامز، دیوید زاکر و جری زاکر
- بازیگران: وال کیلمر، لوسی گاتریج، کریستوفر ویلیرز و …
با «هواپیما!» و «جوخهی پلیس!» در کارنامهشان، نوابغ کمدی زاکرها و آبراهامز تصمیم گرفتند تا با عشقشان به فیلمهای جنگ جهانی دوم و موزیکالهای الویس پرسلی حالی بکنند، اما در تقلای این بودند تا داستانی را حول شوخیهایی درست کنند که مناسب باشد. آنها نویسندهی چهارمی به اسم مارتین بورک را نیز اضافه کردند تا مشکلشان برای خط داستانی فیلم «فوق سری!» را حل کند که آنقدر نازک و ظریف است که میتوانید با آن نخ دندان کنید.
در حال برگزاری تور خود در کشور آلمان، ستارهی راک اند رول آمریکایی نیک ریورز (با بازی وال کیلمر جوان) گرفتار برنامهای میشود که باید دانشمندی محبوس را نجات دهد. راجر ایبرت با شگفتی در زمان عرضهی این فیلم میگوید: «این فیلم شوخیهای سیاسی دارد، شوخیهای جنسی دارد، شوخیهایی دربارهی عن سگ دارد، شوخیهای دربارهی موسیقی و باله دارد» و این حقیقت دارد که فیلم هر چیزی را به امید اینکه اقلا یکی از آنها به هدف بخورد، به سمت پردهی نمایش پرتاب میکند و بسیاری از آنها هم اصابت میکند. چرا دلقکبازیهای امروزی نمیتواند شبیه به این باشد؟
۹۲. فول مانتی (The Full Monty)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: پیتر کاتانیو
- بازیگران: رابرت کارلایل، تام ویکینسون، مارک ادی و …
به این فیلم به عنوان یک فیلم کارگردانیشده توسط کن لوچ با دوز پایین نگاه کنید. شش کارگر کارخانهی فولادسازی اهل شفیلد، شغلشان و صنعتشان با بیتفاوتی در انبار کالای قراضه قرار گرفته است و آنها به گونهای خلاف انتظار از شغل جایگزین فکر میکنند، جایی که پای رقص برهنهی مردانه به میان میآید. این فیلم که درست در زمانی عرضه شد که تونی بلر از حزب کارگر انگلیس به حاکمیت ۱۸ سالهی حزب محافظهکار پایان داد، پیتر کاتانیو با ساخت آن خرابی پایههای صنعتی بریتانیا در عصر تاچر را بررسی میکند و به ما نومیدی مردانی را که از آنها دزدی میشود، نشان میدهد جوری که آنها به این موضوع نگاه میکنند: نقش کلیدی آنها به عنوان نانآور خانه، اما به شکلی استوار، به سمت قلمرو حالخوبکنی میرود جایی که گروه ناسازگار فیلم (با بازی رابرت کارلایال، تام ویکینسون، مارک ادی، هوگو اسپیر و پل باربر) در کار خود زبردست میشوند و افتخار این را دارند که فول مانتی شوند. فیلم پایانبندی باشکوهی دارد، جایی که آنها گنجشان را به گروه بزرگی از مخاطبان زن نشان میدهند اما دریغ که به ما نشان نمیدهند.
۹۳. مش (M*A*S*H)
- محصول: ۱۹۷۰
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: دونالد ساترلند، الیوت گولد، تام اسکریت و …
رابرت آلتمن که در هنگام ساخت فیلم انقلابی و پیشرو خود تنها ۴۵ سال داشت، قصد نداشت که با بازی با قوانین دیگران وقت تلف کند. او که تقریبا ضد همه چیز است، بازگوییاش از کمدی و خونریزی در جنگ کره (شما بخوانید ویتنام) سرشار از وجوه تمایز قانونشکن است: از زومهای آرام تا دیالوگهای هوشیارانه.
آلتمن ستارههای بزرگی را در فیلمش نمیخواست. پس با بازی گرفتن از الیوت گولد و دونالد ساترلند سکهی طلا ضرب کرد، جایی که پزشکان خط مقدم در میانهی خونریزی شدید عملکرد مناسبی ندارند. روابط بازیگر و کارگردان با دردسر همراه بود و نویسنده رینگ لاردنر جونیور با آزادی عملهایی که به فیلمنامهی او داده بودند، میانهی خوبی نداشت. اما لاردنر توانست اسکار بهترین فیلمنامه را از آن خود کند و آلتمن توانست یک فیلم موفق بسازد: با نشان دادن جنون جنگ و کنار هم قراردادن ترس و شوخی، طنز فحاش او از تودههای همپوشانی تا چهارچوب فکری تقابل فرهنگی بعد از فیلم «ایزی رایدر» سخن میگوید.
۹۴. روشناییهای شهر (City Lights)
- محصول: ۱۹۳۱
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، ویرجینیا چریل، فلورانس لی و …
هالیوود با آمدن صدا به فیلمها گفت: «شما تا به حال چیزی نشنیدهاید». اما گوش چارلی چارپلین به این حرفها بدهکار نبود. او که به قدری معروف بود که از مد روز سینما چشمپوشی کند، دلقک صامت به سلاح خود با «روشناییهای شهر» چسبید، گرچه او آنقدر زیرک بود که موسیقی، جلوههای صوتی و تعداد زیادی از سخنرانیهای پیچیده را در فیلم خود بگنجاند.
در انجامدادن این کار، او تعادلی بیعیب و نقص را بین کمدی بزن و بکوب و غمگینبودن پیدا کرد، جایی که ولگرد قدکوتاه با یک میلیونر الکلی دوست میشود تا برای عمل جراحی هزینه پول پیدا کند و بینایی یک دختر گلفروش را حفظ کند. پیام چاپلین که تنها نابیناها یا نابیناهای الکلی با فقرا مهربان هستند، ساز مخالفی را طی دوران رکود زد و روح آزادهی او منبع الهام برای افرادی مثل ولز و کوبریک شد.
۹۵. منهتن (Manhattan)
- محصول: ۱۹۷۹
- کارگردان: وودی آلن
- بازیگران: وودی آلن، دایان کیتون، مایکل مورفی و …
بعد از فیلم محدود «صحنههای داخلی»، وودی آلن مجددا سری به «آنی هال» زد و نیروی کمدی تراژیک آن را به شکل تصویری گسترشپذیر از از پوچیهای رمانتیک آدمهای خلاق پالایش کرد. اسکار توجهی به این فیلم نکرد و کارگردان با زاری و نارحتی گفت که «حتی تصویربرداری گوردون ویلیس نیز نادیده گرفته شد» اما آلن هیچوقت مشتاقتر یا شوختر از این دربارهی فواصل بین خودآگاهی و واقعیت و بین صحبتکردن و احساسات نبوده است.
در حالی که شخصیت نویسندهی عصبی او به اسم آیزاک برای عاشقپیشگیهای بیهدف خود با همسر سابقش (با بازی مریل استریپ) اصرار میورزد، دوست دختری ۱۷ ساله (با بازی ماریل همینگوی) و معشوق بهترین دوستش ماری (با بازی دایان کیتون) را داریم و لطیفههای آلن رگ خواب کمدی را با نقطهی ضعف عشق پیدا میکند. تصویربرداری این اثر نرم و مخملی است، موسیقی جورج گرشوین عرشی است، فیلمنامه عالمانه است اما باز هم جایی برای لطیفهای زیرکانه راجع به درمان و مواجههی ستیزهحویانه با دوست پسر سابق ماری وجود دارد. در کارنامهی هنری آلن، «منهتن» اثری گرانسنگ است.
۹۶. من نفرتانگیز (Despicable Me)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: کریس رناد و پیر کافین
- صداپیشگان: استیو کرل، جیسون سیگل، راسل برند و …
مدتها قبل از «جوخهی انتحار»، ابرشرورهای دلسوز در یک جعبهگشایی دور از انتظار در سال ۲۰۱۰ برای مخاطب اعضای خانواده رخ نمودند. «مگامایند» استودیوی دریمورکز اندکی درخشانتر بود و مسلما پیچیدهتر اما «من نفرتانگیز» استودیوی ایلومینیشن توانست با ارتشی از ملتزمین زردرنگ بدجنس پیروز میدان باشد.
این فیلم که به طور عمده بیخیال نیش و کنایههایی دربارهی فرهنگ عامه شده بود تا لحن ماندگارتری داشته باشد، آمیزشی بهیادماندنی از داستان جن و پری وحشی و شروربودن مسلح به آخرین فناوریها مثل جیمز باند است جایی که نقشهی شیطانی گرو (با صداپیشگی استیو کرل) برای سرقت ماه با رسیدن سه فرزند یتیمی که باید تحت مراقبت او باشند، ناتمام میماند. روایت بیپیرایه و کمتر ابرقهرمانی و تر و تازهی این فیلم، آزادی عملی را برای ارئه شخصیتی زیرک توسط کرل، شوخیهای هوشمندانهی هدفمند و بزن و بکوبهای احمقانه در اختیار قرار میدهد که مورد آخری با ستارههای موفق این فیلم چیرگی دارد. دنباله و اسپینآف این اثر شاید دنیای مینیونها را تا آستانهی شکست کشانده باشد، اما اینجا آنها وروجکهای هیجانانگیز هرج و مرج طلب هستند.
۹۷. برادران بلوز (The Blues Brothers)
- محصول: ۱۹۸۰
- کارگردان: جان لندیس
- بازیگران: جان بلوشی، دن اکروید، جیمز براون و …
فیلمهایی که بر اساس طرح اولیهی «برنامهی زندهی شنبه شب» هستند، اتفاقی به حساب میآیند. تمامی اعتبار جان لندیس برای این است که گنگسترها را با این روحیه که همه چیزی برای سینماست، بزرگ جلوه میداد. جایی که دو برادر معروف جیک (با بازی جان بلوشی) و الوود (با بازی دن اکروید) گروهی را مجددا تشکیل میدهند، برای نجات یک یتیم و ماموریتی که از سوی خدا به آنها محول شده است.
این فیلم طرحهایی بهیادماندنی دارد: ستارههای موسیقی درجه یک از ری چارلز تا آرتا فرانلکین و انبوهی از حضور افتخاری سلبریتیها (خصوصا کری فیشر لجام گسیخته). با توجه به یک افسانه، حتی صحنهی این فیلم بار خصوصی و کلاب بلوز اختصاصی خود را برای میگساری و مصرف مواد مخدرهای بعد از مهمانیها داشت اما با این حال برای مقیاس ناب خود، این اثر واژهی «فیلم» را فریاد میزند: از شوخی که با بهترین کنسرتها در فیلم رقابت میکند تا انهدام ۷۰ خودرو که به بودجهی فیلم آتش میزند.
۹۸. روز گراندهاگ (Groundhog Day)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: هارولد ریمیس
- بازیگران: بیل موری، اندی مکداول، کریس الیوت و …
بیل موری در بهترین نقشآفرینی انسانگریزانهی خود از دیدگاه منتقدان در نقش فیل کانرز ظاهر میشود، یک گزارشگر وضع هوا که به شهر پانیگساتونی اعزام شده است، دستیاری شخصی تا از مراسمی بازدید کند و از این طریق آن موجود جوندهای را که لانه میسازد و وضع آب و هوای شش هفتهی آینده را پیشبینی میکند، پیدا کند.
او که از این نمایش قلابی بینهایت احساس تحقیر میکند، خودش را گرفتار حلقهای زمانی میبیند که محکوم به تجربهی مکرر روز گراندهاگ است، مگر اینکه بر خلاف دنیای پیرامونش، یاد بگیرد که عوض شود. البته این تمثیلی اخلاقی است و میتوانست به آسانی تبدیل به یک چیز نصیحتآمیز شود اما کارگردان هارولد ریمیس که با همکاری دنی روبین فیلمنامه را نوشته است، حرافی را کنار گذاشته است و دشوار است به کسی غیر از موری در این نقش فکر کنی که توانست به زیبایی آن لحن طعنهآمیز و کمدی را خلق کند. جای تعجب است که تصویربرداری این اثر با تنشهایی بین کارگردان و بازیگر نقش اصلی همراه بود و به این دلیل این دو نفر به مدت دو دهه است که از هم دیگر دور هستند.
۹۹. فارغالتحصیل (The Graduate)
- محصول: ۱۹۶۷
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: آن بنکرافت، داستین هافمن، کاترین راس و …
فیلمی که داستین هافمن را به رغم داشتن چهرهی جوان و عصبی و مرددش، در ۳۰ سالگی تبدیل به ستاره کرد. «فارغالتحصیل» مایک نیکولز از سوی منتقد برجسته راجر ایبرت به عنوان سرگرمکنندهترین کمدی آمریکایی سال انتخاب شد و به یکی از موفقترین آثار آن دهه تبدیل شد.
حتی اگر شما این فیلم را ندیده باشید، شاید مخلص کلام را بدانید: بنجامین برادوک (با بازی داستین هافمن) که از کالج فارغالتحصیل شده، به محلهی کالیفرنیایی مرفه خود باز میگردد تا فکری به حال آیندهی خود بکند و اینجاست که توسط یک زن مسن جذاب یعنی خانم رابینسون (با بازی آن بنکرافت) اغوا میشود و بعد عاشق دختر او (با بازی کاترین راس) میشود. با سیاقی شیک، پیام لطیف تقابل فرهنگ و بررسی طبع بیگانگی و بیزاری، این فیلم راه را برای چیزی که در درجهی اول اهمیت است، باز کرد: سرگرمی.
۱۰۰. بیتلجوس (Beetlejuice)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: تیم برتون
- بازیگران: الک بالدوین، جینا دیویس، جفری جونز و …
بعد از داشتن مشکلاتی با دیزنی و موفقیت فیلم ماجراجویی بزرگ «پی وی»، تیم برتون به کارنامهی هنری خود آن نوشیدنی انرژیزایی را که به آن احتیاج داشت داد. فیلمنامهی اولیهی مایکل مکداول برای برادران وارنرز و فیلمی که میخواست یک اثر حالخوبکن دربارهی مرگ باشد، زیادی خشن بود. در واقع این فیلم در ابتدا اسمش «بیملافهی ترسو» بود که برتون آن را مثل یک شوخی در نظر گفت.
سمی دیویس جونیور هم تقریبا نقش زامبی را که توسط آدمهای تازهمرده استخدام شده تا آنها را از دست آدم زندهی پست تازه به دوران رسیده و رفت و آمدهای مکررش رها کند، گرفته بود تا اینکه دیوید گفن مایکل کیتون را پیشنهاد کرد که از دل پردهی نمایش مثل یک گدازهی آتشفشانی بیرون میزند آن هم در نقش جنگیر زشتی به اسم بیتلجوس. ترکیب عجیب جلوههای بصری آشوبگرانهی برتون، بازنوشت فیلمنامهی موزیکال وارن اسکارن و نمایش دلبرانهی ۵/۱۷ دقیقهای مایکل کیتون، زندگی پس از مردن را به یک انفجار بیمرگ تبدیل میکند: حتی بعد از آثار گوناگون برتون دربارهی دلسوزی با بیگانهها، «بیتلجوس» هنوز هم حس تازگی دارد.