۱۰ مشخصه‌ی بازی‌های ویدیویی که باید در واقعیت وجود داشته باشند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
mario yoshi

به نظرم اکثر ما می‌توانیم تأیید کنیم که بازی‌های ویدئویی فوق‌العاده‌اند! با انجام بازی‌ها می‌توانید به مکان‌های عجیب غریب بروید، هیولاهای عجیب را بکشید و هرچقدر گنج که دلتان می‌خواهد با خودتان به خانه بیاورید! البته شخصیت اصلی بازی‌ها هرگز یک فرد عادی مثل من یا شما نیست ولی کانسپت‌ها، ایده‌ها و ابزارهایی وجود دارند که زندگی شخصیت‌های بازی‌های ویدئویی را بسیار جذاب‌تر و راحت‌تر از زندگی من و شما می‌کنند.

در این مقاله به تعدادی از ایده‌ها و موضوعاتی پرداخته‌ایم که اگر واقعیت داشتند زندگی خیلی بهتر می‌شد و در کنار این ایده‌ها به نزدیک‌ترین گزینه‌های موجود به آن‌ها در زندگی واقعی اشاره شده است.

۱۰. دستاورد/تروفی

یکی از بهترین ایده‌هایی که در سال‌های اخیر به بازی‌های ویدئویی معرفی شد ایده دستاورد است. با انجام کارهایی مشخص در بازی‌ها شما یا یک دستاورد به دست می‌آورید یا یک تروفی/جام (ساخته شده از فلزات ارزشمند). در کنار تروفی یا دستاورد شما همچنین امتیازی برای آن دستاورد خواهید گرفت که در طول زمان جمع شده و می‌توانید مجموع کل آن را به دوستانتان نشان دهید.

زندگی خیلی جذاب‌تر می‌شد اگر ما هم مانند بازی‌ها برای انجام فعالیت‌های مختلف در زندگی‌مان دستاورد داشتیم مانند خوردن آبجو در صبح یا کوتاه‌ترین زمان ممکن برای دوش گرفتن و به‌موقع به سرکار رفتن. البته من می‌دانم که می‌شود با عملکرد مناسب در ورزش‌های مختلف یا بردن مسابقات و سایر روش‌ها تروفی (جام/جایزه) به دست آورد اما به نظرم خیلی خوب می‌شد اگر یک جمع امتیاز برای گرفتن این جایزه‌ها وجود داشت که بتوان به دیگران نشان داد.

نزدیک‌ترین چیز به این ایده در زندگی واقعی: پسران پیشاهنگ (Boyscouts)، فور اسکوئر

بازی‌های کنسول ایکس‌باکس ۳۶۰ با بیشترین دستاوردها: جعبه نارنجی و کلکسیون شیطان هم می‌گرید با ۹۹ دستاورد.

۹. فوت کردن هر چیز باعث درست شدن آن می‌شود

می‌دانم این مورد کمی مبهم است و برای کسانی که کنسول ان ای اس نداشتند تا حدی غیرمنطقی به نظر می‌رسد ولی در زمان قدیم کنسول ان ای اس می‌توانست یک صفحه اعصاب‌خردکن نارنجی/بنفش/سبز یا غیره را نشان دهد که به شما می‌فهماند بازی‌تان آن‌طور که باید کار نمی‌کند. راه‌حل ساده چیست؟ کارتریج را از جایش در بیاورید و روی پین‌های متصل‌کننده آن فوت کنید. چقدر خوب می‌شد اگر این حقه روی همه چیز جواب می‌داد!

تصور کنید: بچه‌تان دارد بیش از حد سروصدا می‌کند … پس شما بغلش کرده به صورت او فوت می‌کنید و بلافاصله با یک بچه مؤدب و آرام روبه‌رو می‌شوید. دوست دختر یا دوست‌پسرتان به شما خیانت کرده: مراحل قبلی را تکرار کنید تا یک رابطه وفادارانه را تجربه کنید. یا به‌صورت عملی تر اینترنت یا کابل آن کار نمی‌کند؟ فقط کافی است فوتش کنید.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: متأسفانه فقط کارتریج‌های ان ای اس.

نکته جالب: حتی اگر باور بر این بود که این متد به کار کردن کارتریج ان‌ای‌اس کمک می‌کند متأسفانه با گذشت زمان احتمال آسیب جدی به آن بیشتر می‌شد… ولی خوب در آن زمان عملکرد کوتاه‌مدت بیشتر مدنظر بود.

۸. جادوی واقعی

می‌دانم که «جادو» در جهان ما وجود دارد ولی اجازه دهید منظور خودم از جادوی واقعی را توضیح دهم: دوستتان توسط یک انگل بیگانه عظیم‌الجثه کشته شد پس شما از Life 2 استفاده می‌کنید تا او را سالم و سلامت به زندگی برگردانید. یا شما دارید توسط یک دشمن سرسخت نابود می‌شوید پس در عوض شوالیه‌های میزگرد آرتور را احضار می‌کنید تا شما را به پیروزی برسانند. من به این جادوی واقعی می‌گویم.

البته این دو مورد فقط مثال هستند و جادوهای بی‌شماری در جهان بازی‌های ویدئویی وجود دارد. همه چیز خیلی راحت‌تر می‌شد اگر می‌توانستم یک طلسم جادویی بخوانم تا خودم را بزرگ‌تر و قوی تر کنم یا کسی را احضار کنم که در نبردهایم به من کمک کند. البته نبردهای کوچک نه نبردهای بزرگی مثل مبارزه با یک هیولای غول‌آسا.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: علم پیشرفته و جادوگرانی که از تردستی به‌خوبی استفاده می‌کنند.

نکته جالب: بازی‌های قدیمی تری که توسط اسکوئر انیکس ساخته شدند به جادویی که ما امروزه آن را در بازی‌های مختلف می‌بینیم شکل داد. اولین بازی فاینال فانتزی جادوی سیاه و سفید به کار برد که تنها به تعداد مشخص می‌شد از آن‌ها استفاده کرد تا این که جادوگرتان به یک مسافرخانه می‌رفت. جادوی سیاه برای حمله و جادوی سفید برای درمان استفاده می‌شد. پویش اژدها (Dragon Quest) نیز به استفاده از جادوی سیاه تهاجمی و طلسم درمان‌بخشی شناخته می‌شد که به جنگجوی تنهای در کنترل بازیکن کمک می‌کرد و به‌جای سیستم مورد استفاده قرار گرفته در فاینال فانتزی از سیستم MP مانا استفاده می‌کرد.

۷. همراسپیس

درود بر همراسپیس ارجمند. برای آن دسته از خوانندگانی که با این واژه آشنا نیستند همراسپیس (Hammerspace) یک انبار فرا – بعدی همیشه در دسترس است که در تعدادی بی‌شماری از بازی‌های ویدئویی، کارتون‌ها و فیلم‌های سینمایی مورداستفاده قرار می‌گیرد. متأسفانه این آیتم تنها در قلمروی خیال قابل‌استفاده است.

مجموعه بازی‌هایی همچون افسانه زلدا و متال گیر شناخته‌شده‌ترین بازی‌ها در به‌کارگیری همراسپیس هستند. لینک می‌تواند یک‌دفعه بمب‌هایی را مقابل چشمتان سبز کند که اندازه‌شان به بزرگی سر خود اوست. با چک کردن آیتم‌های او می‌بینید که می‌تواند ۳۰ تا از این بمب‌ها را با خودش حمل کند. یا شمشیر بیگورون که تقریباً هم قد خود اوست به ناگهان در دستش پدیدار می‌شود. سالید اسنیک هم می‌تواند تفنگ‌های تهاجمی، تفنگ‌های تک‌تیرانداز و حتی موشک‌انداز در دست بگیرد. اوتاکن به این مهارت غیرعادی در سری برادران اسمش (Smash Bros. series) به اسنیک اشاره می‌کند.

تصور کنید دیگر لازم نیست اتومبیلتان را پارک کنید، دیگر نیازی از داخل مغازه حواستان به آن باشد فقط کافی است از اتومبیل خارج شده آن را پشت سرتان بگذارید و آن هم به شکل جادویی ناپدید شود تا هر وقت کارتان تمام شد دوباره به آن دسترسی پیدا کنید. یا اگر بخواهید برای دوستانتان آهنگ بخوانید می‌توانید گیتارتان را از این فضا بیرون آورده و دست‌به‌کار شوید. علم باید هرچه سریع‌تر این ایده را عملی کند.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: کوله‌پشتی خیلی‌خیلی بزرگ همراه بامهارت فوق‌العاده جادادن وسایل.

نکته جالب: کارتون‌های لونی تونز برادران وارنر در به‌کارگیری همراسپیس برای کمدی مشهورند و شاید پپش‌گام استفاده از آن باشند. وایل ای. کایوتی از کجا آن علامت کمک را بیرون آورد؟ بله … درست حدس زدید از همراسپیس.

۶. دوست حیوان همیشه وفادار

اکثر بازی‌های ویدئویی مشهور یک مورد را با هم به اشتراک دارند: یک رفیق حیوان وفادار تا آخرین لحظه. ماریو یوشی را دارد، سونیک تیلز را دارد، مگامن راش را دارد، جک دَکستر را دارد، سم مکس را دارد و این لیست ادامه دارد. اما آن‌ها تنها  یک شانس بیار یا رفیق شخصیت اصلی بازی نیستند. این افراد در واقع هدفی والاتر برای اربابشان دارند. راش به چند چیز مختلف تبدیل می‌شود. تیلز می‌تواند به سونیک در پرواز کردن کمک کند و یوشی سواری وفادار و زباله خوار برای ماریو است.

می‌دانم که ما در جهان واقعی سگ، گربه، اسب و انواع و اقسام دیگر حیوانات را داریم اما کمتر می‌شود یکی از آن‌ها را به وفاداری که در بازی‌ها ترسیم شده‌اند پیدا کرد و حیواناتی که ما داریم به زبان ما سخن نمی‌گویند. سگ شما احتمالاً فوق‌العاده است اما وقتی به ماشین نیاز دارید آیا دمیدن در یک ساز فلوت مانند باعث می‌شود که یک حیوان وفادار جلویتان سبز شود تا شما را به مقصدتان برساند؟

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: یک سگ که مدتی طولانی پس از درگذشت اربابش هنوز هم نزدیک قبر او می‌ماند.

نکته جالب: دکستر، حیوان همراه جک هیچ حیوان واقعی نیست که بشود در طبیعت پیدایش کرد. او را یک سمورراسو قلمداد کرده‌اند، نیمی سمور، نیمی راسو.

۵. دکمه ریست

اگر شما هم مثل من باشید از باختن بدتان می‌آید. باختن ناراحت‌کننده است … و خیلی هم سرگرم‌کننده هم نیست. البته که فرد از شکست‌هایش یاد می‌گیرد ولی بااین‌حال از ناراحت‌کننده بودنش چیزی کم نمی‌شود. یک دکمه کوچک می‌تواند همه چیز را تغییر دهد. دکمه‌ای که معمولاً همیشه در جلوی سیستمتان قرار دارد: دکمه ریست.

دکمه ریست به شما شانس دیگری می‌دهد تا از اشتباهاتتان درس بگیرید آن هم بدون دیدن جمله گیم اور زجرآور بر روی صفحه‌نمایش. یادگرفتن و رشد کردن بدون درد. این روزها این پروسه سرراست شده است. تمام کاری که لازم است بکنید توقف بازی و انتخاب گزینه شروع دوباره مرحله است.

تصور کنید اشتباهی کرده‌اید که به قیمت کارتان تمام می‌شود یا با یک نفر بزرگ‌تر از خودتان دعوا می‌کنید. بی شک هزینه این اعمال را پرداخت خواهید کرد. هیچ راه در رویی وجود ندارد. هیچ دکمه جادویی ریستی ندارید اما فکر کنید چقدر عالی می‌شد اگر می‌توانستید یک ریست ده‌دقیقه‌ای انجام داده و آن اشتباه را پاک کنید؟

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: هیچی

نکته جالب: در بازی اصلی انیمال کراسینگ شما و دکمه ریست زمانی که دوست قدیمی وفادارتان مورداستفاده قرار می‌گیرد سرزنش می‌شوید. آقای ریستی یک موش کور سروکله‌اش پیدا می‌شود و شما را به‌خاطر پاک‌کردن اشتباهتان دعوا می‌کند و حتی تهدید می‌کند بازی‌تان را خودش ریست خواهد کرد.

۴. به‌دست‌ آوردن راحت پول

هر بزرگسالی که دیگر با خانواده‌اش زندگی نمی‌کند می‌داند پول در آوردن کار ساده‌ای نیست. پول روی درخت رشد نمی‌کند و از آجرها یا بلاک‌ها بیرون نمی‌ریزد. باید برای به‌دست‌آوردن پول کار کنید. بیشتر از هر موردی در این لیست من دوست داشتم پول در آوردن به‌راحتی ثروتمند شدن در بازی‌های ویدئویی بود.

به‌عنوان‌مثال به ماجراهای داک (Ducktales) نگاه کنید: کل بازی درباره پول است. شما به مأموریت گنج یابی برای پیداکردن  گنج‌های بیگانه گمشده می‌روید ولی در طول راه الماس و یاقوت از آسمان می‌بارد. از مقابل یک ناحیه به‌خصوص رد می‌شوید و الماس به دست می‌آورید. مقداری الماس بیشتر برای شما. اگر من از خانه بیرون بروم و الماس از آسمان ببارد زندگی برایم خیلی راحت‌تر می‌شود. در سری جی تی ای تنها کاری که برای پول به‌دست‌آوردن باید بکنید زدن یک نفر و برداشتن پول اوست. در ماریو پول یا سکه همین‌طور در هوا معلق مانده و منتظر است شما آن را جمع‌آوری کنید. در بازی‌های لگو تنها کاری که باید بکنید شکستن یا ساختن چیزی است. چقدر زندگی‌کردن در بازی ویدئویی خوب است.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: پیداکردن پول در لای شکاف‌های مبل، یا پیداکردن آن در جیب لباس‌هایی که مدت‌هاست آن‌ها را نپوشیده‌اید.

نکته جالب: در ماجراهای داک سخت‌ترین پایانی که می‌شود به دست آورد پایانی است که در آن اسکروج مک داک در کل بازی هیچ پولی به دست نمی‌آورد. این شاید در ظاهر کاری آسان به نظر بیاید اما پیداکردن پول در بازی خیلی راحت است و شما باید برای دوری از آن تلاش کنید.

۳. تنظیمات درجه سختی

اتفاقات گوناگونی در زندگی می‌توانند به‌شدت دشوار باشند؛ وزن کم‌کردن، رانندگی یادگرفتن، امتحان دادن، پول درآوردن و غیره. عالی نمی‌شد اگر می‌توانستیم درجه سختی این موارد را پایین آورده و کمی آسان‌ترشان کنیم؟ خوشبختانه بازی‌های ویدئویی این رؤیا را برای شخصیت‌ها و دنیاهایشان محقق کردند.

تقریباً هر بازی امروزه از نوعی تنظیمات سختی برخوردار است. در ورزش تازه‌کار، حرفه‌ای، ستاره، اسطوره یا موارد مشابه وجود دارد. در بازی‌های شوتر درجه سختی: ساده، نرمال، قهرمانانه، افسانه‌ای یا نسخه‌ای مشابه آن می‌بینیم. البته هرچه بازی سخت‌تر جایزه آن نیز بهتر است. پایان واقعی هیلو ۳ تنها زمانی قابل‌مشاهده است که بازی را درجه سختی افسانه‌ای تمام کنید.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: شناختن افراد درست

نکته جالب: اکثر بازی‌ها درجه سختی راحت، نرمال و سخت دارند ولی در بازی‌های شوتر دهه نود میلادی نام این درجات خلاقانه و جالب بود. بازی ولفنشتاین ۳D درجات سختی جالبی داشت: «آیا می‌توانم بازی کنم پدر؟»، «به من آسیب نزن»، «بیا ببینم چندمرده حلاجی» و «من تجسم مرگ هستم!». بعداً بازی‌هایی همچون دوم (Doom) و دوک نوکم (Duke Nuke ‘Em) پیروی این مسیر شدند.

۲. کد تقلب

کد تقلب شگفت‌انگیز! چقدر در زندگی واقعی داشتنت خوب می‌شد. با من همراه شوید و بگذارید خیالتان پرواز کند: صبح بیدار می‌شوید، گرسنه‌تان است و جیبتان خالی. پس چند بار می‌پرید بعد به چپ می‌روید سپس راست و در نهایت سه مشت و یک لگد می‌پرانید  و تمام! حال یک دسته پول در جیبتان جا خوش کرده است. صبحانه که تا چند ثانیه قبل آرزویی بیش نبود نه‌تنها الان قابل دستیابی است بلکه می‌توانید بهترین صبحانه ممکن را میل کنید.

نکته جالب درباره کدهای تقلب این است که آن‌ها برای من و شما تعبیه نشده‌اند آن‌ها در اصل برای تست کننده‌ها قرار داده شده بودند تا بتوانند بازی‌ها را راحت‌تر مورد بررسی قرار دهند. اما دست آخر سازندگان این کدها را در بازی باقی گذاشتند تا ما نیز از برکتشان بهره‌مند شویم. بعضی از این کدها به شما پول می‌دهند، بعضی مراحل را رد می‌کنند، برخی دیگر زرادخانه‌ای پروپیمان در اختیارتان قرار می‌دهند و تعدادی دیگر به شما یک کله گنده می‌دهند. بعضی از این کدهای تقلب از طریق صفحه اصلی بازی با زدن تعدادی دکمه پشت‌سرهم قابل‌دسترسی بودند و برخی دیگر در منوی BGM با گوش‌دادن به آهنگ‌های خاص و دسته‌ای دیگر نیز در طول خود بازی. ممنون آقای سازنده که این کدهای تقلب عالی را در گذر سال‌ها در اختیار ما قرار دادی.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: دزدی یا کلاهبرداری (هیچ یک پیشنهاد نمی‌شود)

نکته جالب: معروف‌ترین کد تقلب کد کونامی است. این کد در اصل در بازی گرادیوس (Gradius) مورداستفاده قرار گرفت ولی در بازی کُنترا (Contra) به شهرت رسید. برای آن دسته از خوانندگانی که زیر سنگ ساکن هستند کد کونامی بالا، بالا، پایین، پایین، بی، ای و معمولاً در پایان همراه با گزینه شروع است. کد کونامی حتی در انیمیشن Wreck-It Ralph استفاده شد.

۱. جان اضافه

بالاخره نوبت به مورد اول رسید. به نظرم این مورد بهترین ایده در بازی‌های ویدئویی است: جان اضافه. سگ یا گربه عزیزتان در یک‌قدمی مرگ است و شما دلتان نمی‌خواهد او را از دست بدهید. فقط کافی است به او یک جان اضافه ببخشید و پیش‌ازاین که دیر شود سگ یا گربه‌تان مرده و دوباره به زندگی برمی‌گردد. سالم و سرحال! این ایده را به مادر، پدر، مادربزرگ، پدربزرگ و سایر عزیزانتان تعمیم دهید. حتی خودتان! بروید بدون چتر نجات چتربازی کنید یا مایک تایسون را برای مبارزه به چالش بکشید.

جان اضافه از روش‌های متنوعی قابل دست‌یابی است. در ایام قدیم شما به میزان امتیاز خاصی می‌رسیدید و یک جان اضافه به دست می‌آوردید. سپس این وضعیت به یک قارچ سبز اینجا و یک عروسک شخصیت بازی که زیرکانه آنجا پنهان شده تکامل پیدا کرد. هرطور که به این ایده نگاه کنید داشتن جان اضافه فوق‌العاده است.

نزدیک‌ترین چیز به واقعیت: مذهب

نکته جالب: ایده جان اضافه از پین بال شروع شد. بازی برادران سوپر ماریو (Super Mario Bros.) اولین بازی ای بود که به‌دست‌آوردن جان اضافه توسط یک شی را عملی کرد. در این مورد قارچ سبز. هرچند این کار با زدن یک لاک لاک‌پشت به هشت دشمن، پریدن بر روی هشت دشمن بدون تماس با زمین و یا گردآوری صد سکه نیز قابل انجام بود.

این‌ها صرفاً تعداد انگشت شماری ایده بود که جادوی بازی‌های ویدئویی به آن‌ها واقعیت می‌بخشد. زندگی واقعی خوب است ولی اگر چند مورد از این ایده‌های درج شده در مقاله حقیقت داشت زندگی خیلی سرگرم‌کننده‌تر می‌شد. به‌هرحال به همین دلیل است که بازی‌های ویدئویی راه فراری برای افراد هستند خصوصاً وقتی زندگی سخت می‌شود.

چند ایده دیگر که در لیست جای نگرفتند:

  • حافظه کارت – ذخیره کردن انواع و اقسام خاطرات بدون دردسر و دشواری
  • آهنگ‌های جادویی – آهنگ بخوان تا باران بیاید یا وضعیت هوا تغییر کند و موارد مشابه
  • به عقب برگشتن – در عوض این که جان خود را از دست بدهید زمان را به عقب برگردانید مانند شاهزاده پارسی

منبع: GameFAQs

صفحه اصلی بازی - اخبار بازی - تریلر بازی - نقد و پیش نمایش | دیجی‌کالامگ



دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. ممدو

    واقعا کاش این ها تو واقعیت بودن مخصوصا گزینه ی ۴ و۶

  2. Alireza

    من با گزینه ۴ به طرز عجیبی موافقم

  3. aa235king

    از نظر من مطلب حقی بود .

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X