۱۰ فیلم جذاب سینمای کرهی جنوبی که کمتر کسی دیده است
در این مطلب ۱۰ فیلم دست کم گرفته شده سینمای کره جنوبی را نام بردیم که دیدنشان را نباید از دست بدهید. اواخر دهه ۹۰ و آغاز قرن ۲۱، قدرتهای هالیوود چیزی را کشف کردند که قبلا متوجه آن نشده بودند. این بدان معنا بود که به روی تماشاگران واقعا تشنهی فیلم برای دیدن سینمای فانتزی پر از جلوههای ویژه و مبتنی بر کارهای فرهنگی قبلی درهای جدیدی باز شده بود. مردان ایکس (The X-Men)، هری پاتر (Harry Potter)، ارباب حلقهها (The Lord Of The Rings)، مرد عنکبوتی (Spiderman)، همه آنها دلایل فروش عظیمی در گیشه و شروع دورانی بودند که تمرکز پروژههای مبتنی بر نویسندگان به تدریج به نفع سینمای پرفروش از بین رفت.
بنابراین، با مرگ دوران نظریهپردازی هالیوود، بازارهای جدید برای برخی از طرفداران فیلمهای معمولی بیشتر نمایان شد. یکی از آنها صنعت فیلم کره جنوبی بود. اگرچه فیلمهای کره جنوبی همیشه وجود داشتند، اما غرب توجه چندانی به آنها نمیکردند تا زمانی که صنعت سینمای غرب زمینه را برای ساخت فیلمهای مبتنی بر نویسنده دشوار کرد.
در تمام این مدت کره جنوبی هرگز ساخت چنین فیلمهایی را متوقف نکرده بود و در حال حاضر قطب معتبر نظریهپردازی درخشان برای صنعت سینمای مدرن جهانی محسوب میشود.
«انگل» (Parasite) اولین فیلمی بود که توانست در آکادمی به رسمیت شناخته شود، فیلمهای بیشماری پیش از آن وجود داشتند که در صورت توجه هالیوود به راحتی میتوانستند در اسکار شرکت کنند. برخی از آن فیلمها در سالهای بعد شناخته شدند. به عنوان مثال، «اولدبوی» (Oldboy)، «دختری در همسایگی من» (A Girl at My Door)، «کنیز» (The Handmaiden) و «سوزاندن» (Burning) همه پس از انگلستان مخاطبان بیشتری را در سراسر جهان به خود جلب کردهاند و میتوانند مدعیان شایستهای برای کسب افتخارات اصلی هالیوود باشند.
بنابراین، با محبوبیت بیشتر فیلمهای کره جنوبی در بین مخاطبان غربی، اینجا نگاهی داریم به ۱۰ گوهر دست کم گرفته شده صنعت فیلم این کشور.
۱۰. کهنه سرباز (Veteran)
- کارگردان: ریو سونگ وان
- بازیگران: یو آه این، هوانگ جونگ مین، یو هه جین
- محصول: ۲۰۱۵
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
خوب از آب در آوردن کمدی اکشن اغلب به دلیل حفظ تعادل بین صحنههای اکشن و لحن کمدی بسیار سخت است. یا طنز بیش از حد اغراقآمیز و بسیار غلط به نظر میرسد، یا بسیار سخت کار به نتیجه میرسد و یا به عنوان تکریم خشونت برداشت میشود. «کهنه سرباز»، با این حال، فیلمی است که کاملا این تعادل را حفظ میکند. همه چیز در آن توجیه منطقی دارد و هرگز فراموش نمیکند که در حال آمیختن یک لبه تیز کمدی با خط داستانی تاریک و تند خود است.
«کهنه سرباز» یک پلیس شوخ و در عین حال کمی دیوانه را دنبال میکند که به دنبال اجرای عدالت برای یکی از دوستانش است که توسط مدیر عامل گانگستر پلیبوی به طرز وحشیانهای کتک خورده و تقریبا کشته شده است. همانطور که موش و گربهبازی پیش میرود، به پلیس و گانگسترها زمان مساوی داده میشود تا خود را به عنوان یک انسان، هرچند با دیدگاههای اخلاقی بسیار متفاوت، معرفی کنند.
این فیلم در ارتباط با سطوح مختلف فرهنگ سرمایهداری مدرن و مضامین سوسیالیستی آمیخته با رنگهای سرمایهداری، کار بزرگی انجام میدهد. «کهنه سرباز» واقعا تلاش میکند تا در مورد تفاوت بین ثروتمندان و فقرا در یک سازمان بزرگ نکاتی را بیان کند و ماهیت بیپروا افراد در راس را در مقابل مشکلات واقعی افراد پایینتر نشان دهد.
سکانسهای اکشن بسیار زیبا طراحی شدهاند و فیلمبرداری با استفاده چشمگیر از رنگ فیلم تکمیل شده است. تمام اجراهای اصلی کاملا در جای مناسب خود قرار داده شدهاند و اغلب در لحن شبیه سلاح کشندهاند، اگرچه سلاح کشنده هرگز به این اندازه از نظر اجتماعی آگاه نبوده است.
۹. روزی که خوک به چاه افتاد (The Day A Pig Fell Into A Well)
- کارگردان: هانگ سانگ سو
- بازیگران: کیم های سیانگ، جو هیون سوک، لی کیانگ
- محصول: ۱۹۹۶
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
در حالی که عنوان فیلم ممکن است شما را گمراه کند، هیچ موردی از افتادن خوکها در چاههای واقعی در طول ۲ ساعت فیلم وجود ندارد. در عوض، ما چهار دیدگاه روایی متفاوت از چهار شخصیت متصل و دیدگاههای جداگانه آنها را میبینیم.
این فیلم چیزی بیش از یک واقعیت غمانگیز و افسرده کننده نیست که شخصیتهایش را از ناامیدی مشترک برای دوست داشتن کنار هم میآورد. حس لمس گم شدن در هر قاب با هر یک از چهار مورد به نحوی ترکیب میشود که ما شاهد زندگی آنها و لحظات پراکنده لذت هستیم که همه آنها به دنبال آن هستند.
استفاده غریزی از رابطه جنسی نیز یکی از تفاوتهای روابط بین شخصیتها است. همانطور که احساسات آنها نسبت به یکدیگر ذره ذره آشکار میشود، به مخاطب جلوهای فیزیکی از این احساس داده میشود تا نحوه رفتار هر یک از آنها توسط دوستداران خود را نشان دهد.
همانطور که هر یک از چهار شخصیت «روزی که خوک به چاه افتاد» به تدریج از طریق تجربیات خود و آشفتگی احساسی عمیق آشکار میشوند، عنوانی که برای فیلم انتخاب شده معنای واضحتری پیدا میکند. این عنوان بیانگر گرفتار شدن انسانهای ناامید در یک چاه استعاری و دست آویختن به اطراف برای کمک و ناکامی از طرف افراد جامعهای است که تنها با نگاه کردن از کنارشان میگذرند.
استفاده از رنگهای خنثی فقط نشان میدهد که کارگردان هنگ سانگ سو تا چه اندازه میخواهد فیلم در تمام جنبههای مناسب احساسی بیروح باشد، بدون این که در این راه گزافهگویی کرده باشد. به همین دلیل است که این فیلم، که در سال ۱۹۹۶ اکران شد، به نظر میرسد که بر برخی از آثار استیون سودربرگ در اوایل دهه ۲۰۰۰ تاثیرگذار بوده است.
۸. آبنبات نعنایی (Peppermint Candy)
- کارگردان: لی چانگ دونگ
- بازیگران: سول کیونگ گو، مون سو ری، کیم یئو جین
- محصول: ۲۰۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
هر فیلمسازی وقتی شروع به تاثیرگذاری بر ساختار روایی یک فیلم میکند با مشکلات زیادی مواجه میشود. مهمترین آنها اطمینان از این است که فیلم قوس داستانی منسجمی را بدون اینکه مخاطب دچار سردرگمی شود حفظ کند. در حفظ این تلاش، «آبنبات نعناعی» یک موفقیت یک جانبه است.
فیلم یک داستان برعکس یا «از آخر به اول» را روایت میکند و ما با خودکشی غمانگیز شخصیت اصلی کیم یونگ هو شروع میکنیم که در مقابل قطار ایستاده است تا چند دوست قدیمی را که برای یک تجدید دیدار دور هم جمع شدهاند بتراسند. از آنجا، داستان ما را با حوادث ۲۰ سال گذشته، و آنچه نهایتا منجر به مرگ او شده است، هدایت میکند.
«آبنبات نعنایی»، در اصل، یک مطالعه دربارهی شخصیتی نامنظم و حساس است که در به تصویر کشیدن اینکه چگونه پشیمانی و آسیب روحی میتواند به آرامی روح یک فرد را تاجایی که از دوستان و مراقبانش دوری کند از هیچ چیز چشمپوشی نمیکند.
آنچه از ابتدا مشخص میشود این است که کیم یونگ هو یک شخصیت تراژیک کلیشهای از یک رمان بد یا یک مرد خوب با بدشانسیهای مداوم نیست. در هر صورت، او یک قلدر و دروغگو است که از خشونت و عصبانیت برای کنترل اطرافیان خود استفاده میکند.
این ویژگی است که باعث میشود کیم چنین شخصیت سرگرم کنندهای داشته باشد، زیرا این یک عذاب اساسی از پیش تعیین شده برای هدایت سینمای تراژیک است که به نوعی بازخرید میشود و بنابراین همدلی مخاطب را به دست میآورد. این چیزی نیست که بتوان در مورد «آبنبات نعنایی» گفت، هیچ رستگاری برای کیم وجود ندارد و زندگی او نتیجه اقدامات و شکستهای خود او است. در حالی که به وضوح او میتواند یک بار مرد خوبی باشد، اما زمانی که ما در همان ابتدا مرگ او را دیدیم، متوجه میشویم که این شانس مدتها پیش از بین رفته است.
بازی سول کیونگ گو در نقش اصلی مثال زدنی است و فیلمبرداری به نظر میرسد به عنوان پلی بین فیلمهای سنتی کرهای و مدرنیزاسیون قرن ۲۱ عمل کرده است. استفاده از رنگ به ظرافت اما به زیبایی در حالی که فیلم به عقب بر میگردد، در کنار کارگردانی عالی و در عین حال شیداگونهی لی چانگ دونگ جمع شده است.
به طور کلی «آبنبات نعناعی» دارای همان ساختار روایی است که کریستوفر نولان به آن افتخار میکند و داستانی که به نظر میرسد میتواند تاثیر عمیقی بر کارهای بعدی پل توماس اندرسون داشته باشد.
۷. راه خانه (The Way Home)
- کارگردان: لی جونگ هیونگ
- بازیگران: کیم ایول بون، یو شیانگ هو، هیو هی دانگ
- محصول: ۲۰۰۲
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
سرگرم نگه داشتن تماشاگران آن هم در حالی که هر دو شخصیت اصلی فیلم تقریبا هیچ چیزی نمیگویند، شهودی از یک استعداد نادر است. این دقیقا همان چیزی است که در «راه خانه» میبینیم.
داستان درباره پسر بچه ۷ سالهای به نام سانگ وو است که به خاطر کار مادرش برای زندگی با مادربزرگ پیر و بیزبان خود فرستاده میشود. مادربزرگش در خانهای بدون برق و آب لولهکشی زندگی سادهای دارد، که برای پسر مدرن سئولی که بیشتر وقت خود را با دستگاه گیمبوی دستی خود میگذراند، غیرقابل تصور است.
سانگ وو وقتی برای اولین بار به مادربزرگ خود میرسد، بینظم و یاغی است و دائما برای رسیدن به هدف خود بد رفتاری میکند، اگرچه مادربزرگش هرگز او را به خاطر رفتارهایش مجازات نمیکند، بلکه سعی میکند با روشهای ساده او را خوشحال کند.
«راه خانه» فیلمی است که بین کره جنوبی جدید و قدیم یک خط میاندازد، زیرا مادربزرگ آنقدر مسن است که جنگ کره و شیوههای اساسیتر مردم آن نسل را به خاطر بسپارد. در حالی که سانگ وو پسری است که از آسایش دوران مدرن بسیار لذت میبرد، از این رو یک گیمبوی دارد، هرگز نبود آب لولهکشی برایش قابل درک نیست و به زندگی در مامن سرمایهداری سئول عادت کرده است.
آنچه در فیلم دیده میشود جایگزینی تدریجی آینده به جای گذشته است که بخشهای کهن کره در اثر نوسازی و گسترش سریع از بین میروند. بنابراین، دوگانگی سانگ وو جوان و مادربزرگش از نقطه نظر جامعهشناسی بسیار جذاب است. شیوهای که آنها به تدریج با یکدیگر پیوند میخورند، و اینکه چگونه او از اهمیت عشق بر ماتریالیسم مطلع میشود، مانند هر داستانی که دوست دارید بشنوید، دلانگیز است. برای رسیدن به این هدف باید مدیون کارگردان/ فیلمنامهنویس لی جونگ هیونگ و شیوهی ماهرانهاش برای روایت یک داستان ساده و بیادعا بود.
حرکت رو به جلوی جهان به سمت پیشرفت و مدرنیته غیر قابل انکار است، اما به خاطر سپردن اینکه از کجا آمدهایم، هم در مقیاس فردی و هم در مقیاس اجتماعی به همان اندازه مهم است. این همان چیزی است که «راه خانه» یادآور آن است، به ویژه وقتی که با چنین فداکاری با اجرای کیم ایول بون و یو شیانگ هو روایت شود.
۶. دنیای جدید (New World)
- کارگردان: پارک هون جونگ
- بازیگران: لی یونگ جائه، چویی مین سیک، هوانگ جونگ مین
- محصول: ۲۰۱۳
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
گانگسترها و سازمان آنها مدتهاست که مورد توجه زیادی در صنعت فیلم قرار گرفتهاند. مارتین اسکورسیزی پیش از آنکه به نمایش قدرت خود در طیفهای دیگر فیلم بپردازد، با بیان قصههای اوباش خشن و هم گروههای آنها کار خود را آغاز کرد. کره نیز از این جذابیت مستثنی نیست و فیلمهای زیادی ساخته است که سواستفادههای یک دنیای زیرزمینی تاریک را دنبال میکند که توسط پلیس دنبال میشود.
در «دنیای جدید»، ما لی جا سونگ را دنبال میکنیم، یک پلیس مخفی که در بالاترین سطح یک سازمان جنایی به نام گلدمون فعالیت میکند، و تمام تحقیقاتش با مرگ رهبر سازمان جنایتکار به هم میریزد. این رویدادی است که جنگ قدرت را برای کسانی که مایل به رهبری جدید هستند آغاز میکند و اینکه چگونه جناحها به سرعت خود را برای فرماندهی امپراتوری جنایتکار بسیج میکنند.
داستان با تمام لطف یک رمان کلاسیک جان لو کاره پیچیده میشود و به پیش میرود، و تنها در آخرین لحظه واقعیت خود را نشان میدهد.
«دنیای جدید» با رنگهای متنوع و گرانش شدید هرگز از جلب توجه شما دست بر نمیدارد. این فیلمی است با فیلمنامهای خیره کننده و اجراهای درخشان گروهی از بازیگران، و همچنین کارگردانی قدرتمند پارک هونگ یونگ. دیدن لی جا سونگ در حالی که سعی میکند هویت پلیس مخفی خود را از همکارانش پنهان کند و در گودال مارپیچ سازمان گلدمون رژه برود، نفس را در سینهتان حبس میکند.
این فیلم پایان نفسگیری دارد زیرا توجیه اخلاقی بین پلیس و جنایتکاران مبهم میشود و لی را مجبور میکند انتخابهایی که هرگز فکرش را نمیکرد انجام دهد. از جهات مختلف، این فیلم حس آثاری چون «رفتگان» (The Departed) و «پدرخوانده» (The Godfather) را در کنار هم به بیننده منتقل میکند. به جز حساسیتهای مدرن، این یک فیلم کلاسیک به سبک دزد و پلیس است که تلفنهای لمسی و اتومبیلهای قرن ۲۱ دارد.
۵. تعقیب (The Chase)
- کارگردان: کین هانگ سیون
- بازیگران: کیم هیه این، یون شیک بیک، سانگ دانگ ایل
- محصول: ۲۰۱۷
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
به نظر میرسد فیلمهای مدرن دیگر به یک ژانر محدود نمیشوند، در عوض، آنها را با هم ترکیب میکنند تا تجربیات جدید و متفاوتتری را به مخاطبان ارائه دهند. «تعقیب» چنین فیلمی است.
این فیلم پیرمردی تنها و بد خلق به نام آقای شیم را دنبال میکند که در شهری بزرگی از ساکنان فقیر خود اجاره میگیرد که هیچ وقت قادر به پرداخت آن نیستند. گفتن اینکه از جهاتی شبیه به ابنزر اسکروج، مرد سنگدل رمان چارلز دیکنز است، ارزیابی ناعادلانهای نیست. با این حال، وقتی چند نفر از مردم شهر به قتل میرسند و زن جوانی که در یکی از ساختمانهای او زندگی میکند ربوده میشود، او و یک کارآگاه پلیس سابق پر انرژی باید قاتل را پیدا کنند.
فیلم دوست دارد نکاتی را در مورد نحوه نگاه جوانان به افراد مسن و همچنین اشاره به ایده «ابتذال شر»، که اولین بار توسط هانا آرنت اندیشمند آلمانی مطرح شد، بیان کند. که تا حدی به این معناست که هرکسی میتواند بد باشد، و شما هرگز نمیتوانید از ظاهر آنها در موردشان قضاوت کنید.
«تعقیب» در برخی مواقع به شدت خندهدار است و در موارد دیگر در به تصویر کشیدن جنایات انجام شده وحشیانه عمل میکند. رنگهای روشن و زنده، اجراهای اختصاصی و کارگردانی قوی کین هانگ سیون به این معناست که فیلم از آن دست آثاری است که توجه شما را بدون هدر رفتن حتی یک ثانیه به خود جلب میکند.
۴. خوب، بد و عجیب (The Good The Bad And The Weird)
- کارگردان: کیم جی وون
- بازیگران: سونگ کانگ هو، لی بیونگ هان، جونگ وو سونک
- محصول: ۲۰۰۸
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
با توجه به عنوان فیلم که به کلاسیک وسترن سرجیو لئونه با بازی کلینت ایستوود اشاره دارد، از قبل میدانید که این فیلم ادای احترام جدی به کارگردان فقید و اسطوره سینما خواهد بود و ناامید کننده نیست.
«خوب، بد و عجیب» در واقع طرحی بسیار مشابه به وسترن ۱۹۶۶ دارد، از آنجا که یک مکان متروک وجود دارد که گفته میشود گنجینهای در آن دفن شده است و سه شکارچی با ویژگیهای اخلاقی بسیار متفاوت که به دنبال پیدا کردن آن هستند. با این حال، انگیزههای کاراکترها برای جستجوی گنج و سبک فیلم متفاوت است.
این فیلم سه اجرای عالی از شخصیتهای اصلی دارد، به ویژه از سونگ کانگ هو که نقش عجیب را بازی میکند. سکانسهای اکشن به طرز ماهرانهای اجرا میشوند و فیلم در نمایش دورههای بسیار متفاوت موفق عمل میکند. چکمههای تیمبرلند، موتورهای سبک جنگ جهانی دوم و اتومبیلهای سبک جنگ جهانی اول همه از این فیلم یک اثر منحصر به فرد ساخته است.
در نهایت، «خوب، بد و عجیب» مانند فیلمی است که از آن مشتق شده است، فقط لذت یک ماجراجویی ایندیانا جونزی و دیوانگی سینمای سنتی کرهای را هم با خود دارد.
۳. به دانگماکگل خوش آمدید (Welcome To Dongmakgol)
- کارگردان: پارک کوانگ هیون
- بازیگران: کانگ هیه جونگ، جونگ ژی یانگ، شین ها کیون
- محصول: ۲۰۰۵
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
ساختن فیلم جنگی که در برخورد با هر دو طرف تعادل را حفظ کند، تقریبا غیرممکن است، بیشتر به این دلیل که این فیلمها همیشه با نگاهی به گذشته ساخته میشوند، زمانی که یک طرف دیگری را شکست داده و تاریخ توسط طرف پیروز نوشته شده است. اینجاست که «به دانکماکگل خوش آمدید» واقعا بسیار ویژه و منحصر به فرد ظاهر میشود. به جای تبلیغ ایدئولوژی شمال یا جنوب، این فیلم به عنوان یادآوری بیهودگی جنگ پس از حذف ایدئولوژی عمل میکند.
داستان درباره یک روستای فوقالعاده است که در ارتفاعات کوههای کره وجود دارد و نمیداند که در حال وقوع جنگ است و وقتی سه سرباز کره شمالی، دو سرباز کره جنوبی و یک سرباز آمریکایی همه در یک مکان زندگی میکنند، چه اتفاقی میافتد. به البته تنش و اصطکاکی بین جناحهای کوچک وجود دارد، با این حال، همه آنها متوجه میشوند که هرگز به دلیل نفرت واقعی و شخصی با یکدیگر نجنگیدهاند، و تنها دلیل این جنگ چیزی است که به آنها گفته شده است.
فیلم تاکید میکند که ویژگی مشترک همه این سربازها بیشتر از آن چیزی است که آنها را از هم جدا میکند. دانگماکگل اطمینان میدهد که تماشاچیان به طور قطع میدانند که آرامش همیشه وجود دارد و کافی است خیلی خوب به دنبال آن بگردید و این را از طریق روابطی که سربازان با یکدیگر برقرار میکنند، نشان میدهد، مانند یئو-ایل همیشه خندان که به عنوان قلب تپنده فیلم این پیام اخلاقی را به خوبی میرساند.
به عنوان یک اثر سینمایی، دانگماکگل به زیبایی ساخته شده و تمام عوامل در این موفقیت شریک هستند، به ویژه کانگ هیه جونگ که نقش یئو-ایل را بازی میکند. هرگز وحشت جنگ را نادیده نمیگیرد و آن را در چارچوب صلح ملایم و پایدار قرار میدهد، که باعث میشود با آمدن سربازان به روستای دانگماکگل این حس را به آنها منتقل کند، زیرا خشونت و نفرت ناآگاهانه را با خود به همراه دارند.
۲. کشتی شکسته روی ماه (Castaway On The Moon)
- کارگردان: لی هه جون
- بازیگران: جونگ ریو وون، جونگ جه یونگ
- محصول: ۲۰۰۹
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
شروع یک فیلم با اقدام به خودکشی به طور معمول راهی برای معرفی یک فیلم کمدی به مخاطب نیست، اما استعداد لی هه جون کارگردان «کشتیشکسته روی ماه» چنین است که به سادگی به طنز فیلمش میافزاید.
«کشتی شکسته روی ماه» داستان کیم سئونگ گئون و تلاش او برای خودکشی با پریدن از روی یک پل در سئول و وارد شدنش به جزیرهای متروک است. هیچ کس نمیداند که او آنجاست و چون نمیتواند شنا کند، از خودکشی منصرف میشود و تصمیم میگیرد بماند. در همین حال، زن جوان گوشهگیری به نام کیم جونگ یون از طریق لنز دوربین او را زیر نظر دارد.
هنگامی که کیم در حال تماشای او برای ساختن دنیایی برای خود در زیر پل است، دنیای بسیار بسته و نگرشهایش نیز تغییر میکند. او بی سر و صدا راهی برای صحبت با او با استفاده از پیامهای داخل بطری و نوشتن با شن و ماسه پیدا میکند، بنابراین، به نوعی، هر دوی آنها ارتباط ملموسی با دنیای خارج دارند.
در حالی که چند تلنگر درخشان خندهدار به فیلم کلاسیک رابرت زمکیس و تام هنکس در فیلم دیده میشود، «کشتیشکسته روی ماه» داستان مختص خودش را دارد. روشی که در آن از رنگها استفاده میشود تا هر دو شخصیت را با کمترین دیالوگ نشان دهد، یک مثال عالی از ترکیب فیلمنامهای هوشمندانه با گروه تولیدی اختصاصی است. و این قبل از ذکر چرخش باورنکردنی فیلمبردار، کیم بیونگ سئو است.
هسته احساسی و پیام موضوعی فیلم با چنان طنز و لطافتی ارائه میشود که توجه به این شخصیتها یک انتخاب نیست، بلکه تنها نتیجه دیدن فیلم است.
روشی که «کشتیشکسته روی ماه» برای نشان دادن این موضوع که چگونه یک مرد وسط یک شهر شلوغ کاملا گم میشود، در حالی که یک زن جوان در همان زمان احساس انزوا و تنهایی میکند، یک توضیح واضح در مورد این است که جامعه به خاطر رسانههای اجتماعی در عصر مدرن به چه چیزی تبدیل شده و بخش واقعا جالب این است که چگونه فیلم از فناوری برای نشان دادن این موضوع استفاده میکند، در حالی که تمام وسایل الکترونیکی را در یک طرف داستان حذف میکند. از جهات مشابه، هر دو دنیای تنهایی و متروک خود را دارند، یکی جزیرهای متروک و دیگری اتاقش.
«کشتیشکسته روی ماه» خندهدار است، منطق خود را دارد و در عین حال عمیقا پویا است. اگرچه به نظر میرسد ایدهی فیلم «پنجره عقبی» در «کشتیشکسته» تکرار شده باشد، اما فیلم لی هه جون یک اثر هنری منحصر به فرد است و فیلمی است که از لحاظ ظاهری همان گونه که شما از آن برداشت میکنید عمیق و ملایم است.
۱. خانه مرغ مگسخوار (House Of Hummingbird)
- کارگردان: بورا کیم
- بازیگران: جی هو پارک، سی بیوک کیم، این گی جیانگ
- محصول: ۲۰۱۹
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
تشخیص این که فیلم «خانه مرغ مگسخوار» دقیقا چه نوع فیلمی است دشوار است. گاهی اوقات بسیار خندهدار است، گاهی اوقات میتواند ترسناک باشد، و گاهی اوقات ویرانگر است. «خانه مرغ مگسخوار» قطعهای است که در مورد خود زندگی ساخته شده است، نه به شیوه فیلم «درخت زندگی»، بلکه در فراز و نشیبهای زیبای زندگی روزمره.
داستان درباره یونحی، یک نوجوان کره جنوبی است که از نظر تحصیلی با مشکل روبرو است و دائما در تلاش است تا راهی پیدا کند تا با دنیای اطراف خود هماهنگ شود. سکوت او به این معناست که هر چقدر هم که او بخواهد فریاد بکشد، همانطور که تماشاگران منتظر دیدن این صحنه هستند، او خود را در اعماق وجود خود دفن میکند و به زندگی خود در یک دنیای مردسالاری بسیار ناقص و ناعادلانه ادامه میدهد.
دیدن فیلمی بسیار ملایم و احساسی در مدت دو ساعت، بدون اینکه در ملودرام گم شود، دستاوردی است که در سینمای مدرن به ندرت یافت میشود.
خانه مرغ مگسخوار در نهایت درباره پویایی خانواده و عشقی است که هرچند همیشه آشکارا احساس نمیشود، در آن زمان بیشترین اهمیت را دارد. همچنین این واقعیت غالبا فراموش شده را نشان میدهد که کوچکترین جزئیات میتوانند بزرگترین تفاوت را ایجاد کنند، که با علاقه یونحی به طراحی و راهی که او را با دنیای خارج مرتبط میکند مشهود است.
لحن فیلم بیشباهت به «داستان توکیو» (Tokyo Story) کارگردان ازو نیست، اگرچه طرحها بسیار متفاوت هستند، اما درک مشترکی دارند.
منبع: taste of cinema
خیلی ممنون بابت نوشته. ولی جزئیات فیلم chaser از جمله اسم کارگردان اشتباه ذکر شده.
تعدادی از این آثار اصلا کمتر شناخته شده نیستن کاش به جای ترجمه کمی هم از خودتون کمک می گرفتید