۱۰ فیلم فرانسوی تماشایی که کمتر کسی دیده است
در این مطلب ۱۰ فیلم فرانسوی را نام میبریم که با وجود کارگردانیهای تحسینبرانگیز و حضور بازیگران درخشان و موضوعهای قابل تأمل، آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفتند و دیدنشان قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
فرانسویها از دیرباز جایگاه ویژهای در تاریخ و هنر و بسیاری از رشتههای دیگر داشتند، از معماری بینظیر برج ایفل و طراحی گوتیک نوتردام گرفته تا تاکستانهای گرانبهای بوردو و نقاشیهای استادانهی لوور، اما اگر چیزی وجود داشته باشد که آنها از شروعش در آن تبحر و موفقیت کسب کردند، هنر نامحسوسی است که بر پردهی نقرهای میدرخشد. طلوع این رسانهی محبوب را میتوان به دو برادر فرانسوی، آگوست و لوئیس لومیر، که هر دو اولین تصاویر تجاری جهان را با دوربین پروژکتور ابتدایی در سال ۱۸۹۵ منتشر کردند، نسبت داد. بعد از آن ژورژ میلیس بود که با ساخت فیلم سفر به ماه (A Trip to the Moon) این راه را ادامه داد و این فیلم بعدها بهعنوان تولدی برای ژانر علمی-تخیلی شناخته شد و شاید تاثیرگذارترین فیلم کوتاه صامت تمام دوران باشد.
از آن زمان به بعد، این صنعت تحول چشمگیری را تجربه کرده است و فرانسه هرگز یکبار از تعهد خود به عرصهی سینماتوگرافی دریغ نکرده است. چندین جنبش مهم فیلم در طول قرن بعد تکامل یافت، از جمله رونق جهانی تاثیرگذار موج نو، فرانکوفیلها (فرانسه دوستها) و سینهفیلیا (عشاق سینما یا فیلمدوستها). بدون شک برای کسانی که بسیاری از آثار کلاسیک محبوب را دیدهاند، بزنگاههای عاطفی مانند آثاری چون از نفس افتاده (Breathless) ژان لوک گدار و فیلم آتلانت (L’Atalante) ژان ویگو دیدنش از واجبات است. این فهرست با هدف ستایش گوهرهای نادیده گرفته شده آماده شده که با وجود نگرشهای متفاوتشان، به مرور زمان به حاشیه رانده شدهاند.
۱۰. دختر زیبایی مثل من (A Gorgeous Girl Like Me)
- کارگردان: فرانسوا تروفو
- بازیگران: فرانسوا تروفو، برنادت لافونت، آندره دوسولیر
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۵ از ۱۰
به جز ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو مشهورترین نام در تمام سینمای فرانسه است، بسیاری از فیلمهای او مانند ژول و جیم (Jules et Jim) و چهارصد ضربه (The 400 Blows) برای همیشه شکل هنر را تغییر دادند. تروفو که غالبا بهعنوان پدر موج نوی فرانسه تحسین میشود، در خط مقدم جنبش انقلابی قرار داشت و دستور زبان سینمایی آلفرد هیچکاک را در دست گرفت و درست بر اساس آن آثار درخور تحسین زیادی ساخت. خوشبختانه برای ما، فیلمشناسی نویسندهی فرانسوی بسیار فراتر از آثار مشهور او است و فیلمهای ناشناختهی زیادی را برای ما باقی میگذارد و فیلم «دختر زیبایی مثل من» هم از این قاعده مستثنی نیست.
این کمدی اسکروبال یک اثر بسیار قدرنادیده از تروفو است که از ترکیب وسیعی از عناصر این ژانر تشکیل شده است. بخشی از فیلم دربارهی زندان، بخشی موسیقی و بخشی تز جامعهشناسی است و این فیلم نود و هشت دقیقهای با هجوم به ابزوردیسم بسیار بیشتر از آنچه شهرت (یا فقدان) آن نشان میدهد، با یک موسیقی متن زیبا از آهنگساز مشهور ژرژ دلرو و اجرای خیره کننده از بازیگران موج نو مانند برنادت لافونت و آندره دوسولیه دیده میشود.
در ابتدا، فیلم بهعنوان یک داستان عاشقانهی ناگوار بین دو فرد شروع میشود، که بهتدریج به منطقهای غیرقابل پیشبینیتر میرود. استانیسلاس پروین دوسولی، دانشجوی جوان جامعه شناسی که در حال آمادهسازی پایاننامهی خود دربارهی زنان جنایتکار است، یک پروسه مصاحبهی دوستانه را با قاتل و زندانی به نام کامیل بلیس آغاز میکند، که شادابی اغوا کننده و جذابیتش بیشتر از حدی است که استانیسلاس بتواند نادیده بگیرد. بهآرامی اما مطمئنا ما با تاریخچهی شخصیت فریبندهی لافونت آشنا میشویم و اینکه چگونه او در موقعیت ناخوشایندی که در آن قرار گرفته است، میدرخشد. در حالی که استانیسلاس با تواناییهای خود در حرفهای نگه داشتن همه چیز مبارزه میکند، سبک وریتهی تروفو به چشم میخورد که فیلمی میسازد که نه تنها مملو از طنز ساردونیک است، بلکه بهعنوان اصلیترین ویژگی فیلمسازی فرانسه شناخته میشود.
۹. زازی در مترو (Zazie dans le Métro)
- کارگردان: لویی مال
- بازیگران: کاترین دمانگیت، فیلیپ نویر، کارلا مالریر
- محصول: ۱۹۶۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
اگر فکر میکردید که فیلم «دختر زیبایی مثل من» بیش از اندازه تکانشی و مضحک است، کمدی نادیده گرفته شدهی لویی مال به نام «زازی در مترو» را ببینید. در کنار تروفو، مال به طور مرتب یکی از بزرگترین کارگردانان فرانسوی تلقی میشود، فیلمهایی مانند شامی با آندره (My Dinner with Andre) و آسانسوری به سوی قتلگاه (Elevator to the Gallows) اغلب بهعنوان دستاوردهای مطرح او شناخته میشوند. با این حال، این فیلمها با «زازی در مترو» در این واقعیت که از قراردادهای سینمایی بیشتری پیروی میکنند، متفاوت است و آنها را برای تماشاگران واقعی خوشایندتر میکند.
تلاش برای توصیف این فیلم کار سادهای نیست. دیدگاه آنارشیستی مال که در سال ۱۹۶۰ در اوج ظهور اولیهی موج نو فرانسه منتشر شد، تجربیترین فیلمهای آن زمان را ساده جلوه میدهد. عرضهی بیپایان ترفندهای ویرایش و خندههای بصری که آن را بهخوبی از بقیه متمایز میکند. داستان هنوز نسبتا ساده باقی میماند. یک کودک ده سالهی ماجراجو آخر هفته همراه عموی خسیس خود به پاریس سفر میکند و از سوی دیگر، نتیجهی کار بسیار پیچیده است؛ کارناوالی از سیلی بلند و تکنیک نوآورانهی سینمایی.
البته، این فیلمی است که برای همه مناسب نیست، اما وقتی آن را بر اساس شایستگیهایش قضاوت میکنیم، بدیهی است که نیازمند توجه بیشتری است. به غیر از ریچارد آیوادی که از آن بهعنوان فیلم الهامبخش دوران نوجوانیاش یاد کرده است، زازی در مقایسه با آثار دیگر مال تا حدودی زیر رادار قرار گرفته است، که وقتی به میزان سرگرم کننده بودن آن فکر کنیم، جای تأسف دارد. اگر اهل فیلمهای منحصربهفرد، یا علاقهمند به قمار بر روی یک داستان متفاوت هستید، شاهکار آشفتهی مال را از دست ندهید.
۸. اشارهی کوتاه (La Pointe Courte)
- کارگردان: انیس واردا
- بازیگران: سیلویا مانفورت، فیلیپ نوآره، ست فرانسه
- محصول: ۱۹۵۵
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
تهیهی فهرستی از سینمای فرانسه و نبردن نام آنیس واردا عملا یک گناه بزرگ است، بنابراین چه بهتر از فیلم «اشارهی کوتاه» بهعنوان نمونهای از یکی از دستاوردهای قدرنادیدهی او نام ببریم. این داستان ازدواج شگفتانگیز که سیاه و سفید ساخته شده از نظر کیفیت هیچ کمبودی ندارد، تصاویر پانوراما از اجراهای دلانگیز معرف این فیلم زیباست. این فیلم که در یک شهر بندری در ساحل جنوب فرانسه به نام سیت ساخته شده است، دیدگاه واردا بین دو سبک متمایز، یکی ویژگیهای فرهنگی زندگی از دیدگاه مستند، و دیگری روایت سادهتری را بیان میکند.
تعجبآور است که فیلم «اشارهی کوتاه» توجه لازم را دریافت نمیکند، به ویژه هنگامی که شهرت واردا را بهعنوان یکی از معدود زنانی که در راهاندازی موج نوی فرانسه کمک کردهاند در نظر بگیریم. این فیلم در سال ۱۹۵۵ و مدتها قبل از اینکه گدار و تروفو در حرفهی خود برترین باشند، روی پرده آمد و بیشتر ثابت کرد که آغاز این جنبش درست به اندازهی مردانه بودنش، زنانه هم هست، نه کمتر و نه بیشتر.
شاید مهمترین نکته دربارهی «اشارهی کوتاه» این باشد که اولین اثر واردا است. واردا با توجه به اینکه قبل از این فیلم تنها تجربهی عکاسی داشت، توانست آغاز یک انقلاب کامل سینمایی را با بازیگران و عواملی که به سختی از دهها نفر فراتر رفته بود، شکل دهد. در واقع، این فیلم مقدم بر بسیاری از گوشههای سینمای اروپا است، از فیلم سوئدی خیره کنندهی «همچون در یک آینه» (Through a Glass Darkly) به کارگردانی اینگمار برگمان، تا فضای غمانگیز و عاشقانهی «هیروشیما عشق من» (Hiroshima Mon Amour) به کارگردانی آلن رنس. اگر قرار باشد از یک اثر بهعنوان اولین فیلم درخشان یک کارگردان نام ببریم، «اشارهی کوتاه» قطعا همان اثر است.
۷. مردی که میخوابد (The Man Who Sleeps)
- کارگردان: برنارد کیسان، جورج پرس
- بازیگران: جاکو اسپایسر، لودمیلا مایکل، شلی دووال
- محصول: ۱۹۷۴
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
برنارد کیسان، کارگردان گمنام، با اقتباس از منبع بسیار عمیق داستان ژرژ پرک، بیحسی پرطنین جهان را در اولین اثر فراموش نشدنی خود در سال ۱۹۷۴ نشان میدهد. هیجانات سوریالیستی و برخورد قریبالوقوع برای ایجاد چیزی که تنها میتوان آنها را فتالیسم بیرحمانهی تهاجمی توصیف کرد که هر نوع هنری تا به حال دیده است.
به دنبال زندگی یک شخصیت مجرد، یک دانشجوی بیستوپنج سالهی دانشگاه که به طور پیوسته از تعهدات خود سر باز میزند، کیسان دنیایی از افسردگی محسوس را به تصویر میکشد. فیلمهای کمی به طرز مؤثری مانند این فیلم غم را به تصویر میکشند و البته شاهد هستیم که چهرهی ژاک اسپیسر قسمت اعظم کار را بدون حتی بر زبان آوردن یک کلمه انجام میدهد. در کنار تصاویر تماما سیاه و سفید، زنی از منظر او با صدای شاعرانه و گوداری صحبت میکند، که نوعی ابزار آوایی برای زندگی مرد و تمام روزمرگیهای ناامید کنندهی او به نظر میرسد.
از بین همهی فیلمهای موجود در این فهرست، «مردی که میخوابد» شاید از همه بیشتر ناشناخته باشد. استعداد کارگردانی که در اینجا به نمایش گذاشته میشود فقط خدایی است، با حرکات سریع و باشکوه دوربین و ترفندهای گیج کننده. تعالیف سینمایی بهندرت اینقدر غمانگیز هستند، بنابراین مطمئن شوید که خود را برای چیزی تأثیرگذار آماده میکنید. این تنهایی است که در بینقصترین حالت به تصویر کشیده شده است، شاهکاری از بدبینی که بهتدریج در جان آدمی نفوذ میکند و شایسته است به همین دلیل مورد حمایت قرار گیرد.
۶. ژان دو فلورت (Jean de Florette)
- کارگردان: کلود بری
- بازیگران: ایو مونتان، ژرار دوپاردیو، دنیل اوتوی
- محصول: ۱۹۸۶
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
یکی دیگر از اقتباسهای فرانسوی، ژان دو فلورت به کارگردانی کلود بری، فیلمی است که در زمان اکران بسیار مورد توجه قرار گرفت، اما در طول این سالها به طرز عجیبی از نظرها پنهان مانده است. این فیلم در تپههای نوردی پرووانس اتفاق میافتد و داستانهای پیر ایو مونتان و برادرزادهاش اوگولین دانیل اوتویل علیه کشاورزی به نام سزار را روایت میکند، که چشم طمع بر چشمهی آب مطلوب زمین همسایهی خود انداخته است.
همانطور که میتوانید تصور کنید، یک داستان اخلاقی از مکر و طمع در میان است، امثال آن قبلا بارها گفته شده است، اما هیچکدام به این شکل نبودهاند. نکتهی مهمی که باید به آن توجه شود این است که این فیلم خاص وقتی با دنبالهاش به نام مانوس دی سورس (Manon des Sources) به صورت متوالی نمایش داده میشود، معنای عمیقتری پیدا میکند، این دو تصویر بهعنوان دو قسمت متضاد عمل میکنند، همانطور که دو فیلم اول فرانسیس فورد کاپولا در یک دهه قبل چنین چیزی را به تصویر کشیده بود. در پایان مانوس دی سورس یکی از بزرگترین پیچ و تابهای تاریخ سینما اتفاق میافتد، لحظهای از افشاگری که نفس جدیترین و خونسردترین بیننده را در یک لحظه میگیرد و سفری تقریبا چهار ساعته را بیش از پیش با ارزش میکند.
به هر حال، هر دو فیلم به طرز ناجوانمردانهای فراموش میشوند. همانطور که حماسههای کشاورزها پیش میرود، این همه تشنهی سرمایهداری وجود خواهد داشت، و تمام عظمت تصاویر روزهای بهشت، و یک شاهکار نادیده گرفته شده را برای ما به ارمغان میآورد که به هر طریقی میتواند بندهای هر قلبی را در هم بشکند. در اصل، زیبایی طبیعی جهان را با شکوه هرچه تمامتر به نمایش میگذارد و اینکه چگونه همیشه این زیبایی با ظلم ذاتی در کنار هم قرار میگیرد. سرنوشت عادلانه نیست و گاهی اوقات خوبی شکست میخورد در حالی که شر و طمع پیشرفت میکند. این همان حقایق ناسازگار زندگی است.
۵. زن زن است (A Woman Is A Woman)
- کارگردان: ژان لوک گدار
- بازیگران: ژان کلود بریالی، آنا کارینا، ژان پل بلوموندو
- محصول: ۱۹۶۱
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
در عرض هشتادوسه دقیقه، ژان لوک گدار عملکرد داخلی رسانه را در این موزیکال رنگارنگ تجزیه میکند و یک اثر تماشایی را به تصویر میکشد. با وجود تحتالشعاع قرار گرفتن دستاوردهای مشهورترش، زن زن است در موج نوی فرانسه در شادترین و سادهترین حالت خود قرار دارد و آنا کارینا و ژان پل بلموندو در نقشهای نمادینشان در کنار یکدیگر قرار میگیرند و زوجی تکرار نشدنی را بر روی پردهی نقرهای به تصویر میکشند.
گدار با بررسی زندگی یک نوازنده که خود را در یک دوراهی بین دو مرد جذاب میبیند، ما را به سفری خندهدار میبرد که اساسا مثلث عشقی کلاسیک است، اما مانند هر اثر بزرگ ژان لوک، شیطنت را به سرعت چاشنی کار میکند. گدار همیشه از بازی با مخاطب لذت میبرد. او هرگز از یادآوری این که ما در حال تماشای فیلم هستیم، نمیترسد، اما با این کار به اصل ماهیت سینما پی میبرد و یکی از معدود کارگردانانی است که به تصویر کشیدن نمای ذاتی آن نمیترسد.
نکتهای که دربارهی زن است مورد توجه قرار میگیرد این است که این اولین فیلم رنگی گدار بود، که درک آن در گذشته دشوار بود. پالتهای چند رنگ و طراحی لباسهای جذاب بسیار جلوتر از زمان خود هستند و شباهت قابلتوجهی با بسیاری از نقاط عطف سینمای مدرن دارد که فیلم عشق پریشان (Punch Drunk Love) توماس اندرسون نمونهی بارز آن است. با درخشش لنزهای آبی و نورهای نئون فیلمبردار رائول کوتار، درخشش بینظیر آنا کارینا چیزی برای گفتن باقی نمیگذارد و فیلمی را ایجاد میکند که به اندازهی «تحقیر» (Contempt) درخشان و به اندازهی «از نفس افتاده» (Breathless) بازیگوش است. باید ببینید تا درک کنید.
۴. پوست لطیف (The Soft Skin)
- کارگردان: فرانسوا تروفو
- بازیگران: فرانسواز دورلیاک، ژان دسایی، موریس گارل
- محصول: ۱۹۶۴
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
یکی دیگر از آثار دست کم گرفته شدهی فرانسوا تروفو، پوست لطیف، قصیدهای است برای نوآر و تمام بدبینیهای مضحک آن و یک داستان عاشقانهی جنجالی که به ورطهی نابودی سقوط میکند. هنگامی که نویسنده و مدرس مشهور پیر لاچنای (با بازی ژان دسایلی) با نیکول (با بازی فرانسوا دورلیاک) مهماندار جوان ملاقات میکند، یک طرح خیانت خیالانگیز اتفاق میافتد، همسر و دخترش مشکوک میشوند در حالی که او قصد دارد رابطهی خود را با معشوقهی تازهی خود ادامه دهد.
این فیلم یکی از معدود حضورهای اصلی فرانسوا دورلیاک، خواهر بزرگتر بازیگر مشهور کاترین دنوو است. دورلیاک با تنها ۲۵ سال سن و در حالی که قدم در آستانهی شهرت بینالمللی میگذاشت، در ۲۶ ژوئن ۱۹۶۷ کنترل وسیلهی نقلیهی اجارهای خود را از دست داد و در ۱۰ کیلومتری نیس به یک تابلوی راهنمایی برخورد کرد و به طرز غمانگیزی کشته شد. مرگ دورلیاک ضربهی سنگینی برای سینمای فرانسه بود و این باعث خوشبختی است که استعدادهای او در این فیلم به نمایش گذاشته شده و برای همیشه در دفتر سینما باقی خواهد ماند.
در حالی که پوست لطیف اساسا یک اثر هنری است، بر خلاف برخی دیگر از آثار تروفو، در بررسی ژانر تردید ندارد. در سبک معمول تروفو، این یکی دیگر از اکتشافات غیراخلاقی بورژوایی و شیوههای مختلف بروز آن است، اما برای تغییر، طعم خشونت جنایتکارانه را میچشد، چیزی که همیشه در آثار او دیده نمیشود. بسیار شبیه به «دختر زیبایی مثل من» است و همچنین موسیقی متنی عجیب از ژرژ دلرو را به نمایش میگذارد که داستان عشق محکوم به فنا را بیش از پیش شعلهور میکند. در پایان، ما با یک تلاش عمیق هیچکاکی روبهرو میشویم که در گذر زمان ارزشش دوچندان میشود و در هر صورت ما را از یک چیز مطمئن میکند؛ وسواس فکری میتواند چیز زشتی باشد.
۳. کلاه (Le Doulos)
- کارگردان: ژان پیر ملویل
- بازیگران: ژان پل بلوموندو، سرژ رجیانی، ژان دسیانی
- محصول: ۱۹۶۲
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
گفته میشود که این فیلم هم داستان دلخواه کوئنتین تارانتینو و هم فیلم گانگستری محبوب مارتین اسکورسیزی است، اما این بازی دزد و پلیس که باعث ایجاد پارانویا میشود، هیچ شباهتی به داستانهای هراسانگیز پلیسی زمان خود ندارد. ژان پیر ملویل مدتهاست که بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان صنعت سینما شناخته میشود، اما آثار برجستهتر وی مانند ارتش سایهها (Army of Shadows) و دایرهی سرخ (Le Cercle Rouge) بیشتر از دستاوردهای کمتر شناخته شدهی وی مانند همین فیلم کلاه مورد توجه قرار گرفتهاند. این فیلم دارای همهی عناصر هوشمندانهی یک نوآر است، یک طرح پیچیده، شخصیتهای تغییرپذیر و شک و تردیدهای پس از جنگ که همهی آنها با هم ترکیب میشوند و دنیایی پدید میآید که تقریبا از خیانت ساخته شده است و با این حال، اعتبارش به اندازهی دیگر آثار کارگردانش که قبلا نام بردیم نیست.
داستان روایتگر مردی به نام موریس فوژل با بازی سرژ رجیانی، جنایتکار سرسختی که تازه از زندان بیرون آمده است. او که در جرایم سازمان یافته تجربهی زیادی دارد، به همان دنیایی که همیشه میشناخته باز میگردد، اما همه چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. پس از اینکه کار سرقت به هم میریزد، موریس مأموریت پیدا میکند تا هویت افراد مسؤول را کشف کند و مهمتر از همه، توطئهای را که علیه او طراحی شده است، فاش کند. کلاه با چرخش خیره کنندهای از ژان دسایلی (پوست لطیف) و بهترین عملکرد از ژان پل بلموندو، تمام استعدادهای بازیگری سگهای انباری (Reservoir Dogs) را با شخصیتهای موذی و انگیزههای مشکوک به نمایش میگذارد.
یکی دیگر از چیزهایی که باید در اینجا به آن توجه شود، سبکی است که ملویل دارد و مرزهای بحث برانگیزی که او مشتاقانه از بین میبرد. در حالی که سینما تا سال ۱۹۶۲ با خشونت غریبه نبود و برهنگی روی پرده چندان دیده نمیشد، مطمئنا فیلم کلاه سهم عادلانهی خود را از این منابع دارد. این دقیقا برای سینمای اروپا غیر عادی نیست، اما طبق استانداردهای بینالمللی، این یک آزمایش سانسور پس از نظامنامهی تولید تصاویر متحرک بود که هنوز در آن زمان وجود داشت. ملویل با ریسک در سینما بیگانه نبود و اکتشافات سنگین او در دنیای زیرین پاریس این امر را بدون زحمت نشان میدهد.
۲. کنکن فرانسوی (French Cancan)
- کارگردان: ژان رنوآر
- بازیگران: فرانسیس آرنول، ماریا فلیکس، ژان گابین
- محصول: ۱۹۵۴
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
همهی ما با رقص پای مخصوص و دامنهای بلند و آهنگ همیشه جاودانه آشنا هستیم، اما آیا تا به حال این فیلم را دیدهاید؟ کنکن فرانسوی درست به اندازهی رقصش عاشقانه و پرشور است. این یک نمونهی واضح از تأثیر سینمای آمریکا بر فرانسویها است. فیلمبرداری تا حدودی از نظر سبکی شبیه به سکانسهای هیجان انگیز تکنوکالر هیچکاک است. همانطور که رنگهای پاستلی و پس زمینههای نقاشی شده ما را به پیروی از احساسات عاری از شرم میرساند، انگیزههای عمیقتر رنوار ریشه میگیرد و مضامین سنگینتری مانند دل شکستگی، روابط سیاسی پس از جنگ و زن ستیزی یکپارچه بر صحنه ظاهر میشوند.
اورسن ولز اغلب از ژان رنوار بهعنوان بزرگترین کارگردانی که تاکنون زندگی کرده است نام میبرد و در اینجا میتوان علت آن را مشاهده کرد. آثار گرانقدرتر رنوار مانند توهم بزرگ (The Grand Illusion) و قاعدهی بازی (The Rules of the Game)، مطمئنا شاهکار هستند، اما شرمآور است که آنها بیشتر از چنین دستاوردی مورد توجه قرار میگیرند. پاریس قرن نوزدهم هرگز اینقدر مجلل به نظر نیامده است، بنابراین نمیتوان درک کرد که چگونه فیلمی با این ظرافت غنی سینمایی میتواند تا این حد غیرمنصفانه از نظرها دور بماند.
اگر تصاویر گسترده برای شما کافی نیست، بدون شک داستان کافی خواهد بود. کنکن فرانسوی بر زندگی دختری کارگر به نام نینی (با بازی فرانسوا آرنول) و چگونگی ورود ناگهانی او به دنیای تیاتر توسط گارگردان هنری دانگلارد (با بازی ژان گابین) متمرکز است. کنکن فرانسوی فقط یک موزیکال منحصربهفرد نیست، بلکه یک داستان کم فروغ است. شما از گابین و آرنول تقریبا به اندازهی جین کلی و دبی رینولدز در آواز در باران (Singin ’in the Rain) لذت میبرید و همانطور که طرفداران این ژانر بهخوبی میدانند، این چیزی جز یک شاهکار نیست.
۱. دختران جوان روشفور (The Young Girls of Rochefort)
- کارگردان: ژاک دمی
- بازیگران: کاترین دنو، فرانسوا دورلیاک، جورج چاکیریس
- محصول: ۱۹۶۷
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
ممکن است اکثر فیلمدوستها از وجود این فیلم مطلع باشند، اما این دلیل نمیشود که آن را در این لیست قرار ندهیم. دختران جوان روشفور فقط به این دلیل که مورد توجه عموم واقع نشدهاند در این لیست قرار میگیرد و باید بدانیم که اهمیت آن به اندازهی هر موزیکال ساخته شده است. بهعنوان مثال، لالالند را در نظر بگیرید، فیلمی که نه تنها نشانههای بصری و حرکات دوربین را از روشفور بلکه ملودیهای نت موسیقیاش را هم از آن وام میگیرد. تصادفی نیست که آهنگ جاستین هورویتز شبیه موسیقی میشل لگراند در این فیلم است، دیمین شزل کارگردان لالالند یکی از طرفداران قصیدهی جاودانهی ژاک دمی در دههی ۵۰ هالیوود است. با این حال، با توجه به آگاهی عمومی، لالالند تقریبا در همهی زمینهها محبوبتر است.
اشتباه نکنید، لالالند تصویری حیرتانگیز است که بیش از اندازه اصالت را نشان میدهد تا بتواند وزن خود را حفظ کند، این شرمآور است که از دستاورد دمی به همان اندازه قدردانی نمیشود. البته تا حدی به این دلیل است که بیشتر عمر خود را در سایهی اثر تحسین برانگیزتر او یعنی چترهای شربورگ (The Umbrellas of Cherbourg) یکی دیگر از دستاوردهای بیعیب و نقص کارگردان فرانسوی میگذراند. هر دو فیلم دارای موسیقی نفسگیر از میشل لگراند هستند و مقام او را بهعنوان یکی از بهترین آهنگسازان عصر ما تایید میکنند. با این حال، آنچه چترهای شربورگ ندارد، حضور افتخاری اسطورهی موسیقی، ژن کلی و گروه بازیگری به رهبری خواهران کاترین دنوو و فرانسوا دورلیاک است که این فیلم را جزو معدود فیلمهای استادانه در کنار پوست لطیف میکند که دورلیاک قبل از زندگی کوتاه خود در آن بازی کرد.
برای هر عاشقی، دختران جوان روشفور فیلم مناسبی است. آثار دمی در اینجا یکی از خوش احساسترین فیلمهایی است که تاکنون ثبت شده است، مملو از رنگهای درخشان و هماهنگی دقیق رقص. این را هم فراموش نکنیم که آگنس واردا اغلب بهعنوان دستیار کارگردان در این فیلم حضور داشت، یک موقعیت طبیعی برای شریک مادامالعمر دمی در فیلم و عشق. بعد از جنا رولندز و جان کاساوتس، یا ایلین می و مایک نیکولز، این دو یکی از بزرگترین زوجهای سینمایی را تشکیل دادند. این زوج چیزی را به تصویر میکشند که اکثر مردم در سراسر جهان به آن علاقه دارند. به هر حال، فرانسویها در همهی ژانرها موفق هستند، از تریلرهای تعلیقانگیز تا کلاسیکهای صامت انقلابی، اما اگر موضوع منحصربهفردی وجود داشته باشد که آنها به خاطرش شناخته میشوند، تخصص در موضوع منحصربهفردی به نام عشق است.
منبع: taste of cinema