۱۰ فیلم و انیمیشن بد که از زمانه خود جلوتر بودند؛ از «شیرشاه» تا «اتاق»
در صنعت سینما فیلمهای پیشرو لزوماً جزو بهترین فیلمها نیستند. هالیوود دوست دارد مرزهای آنچه فیلمها توانایی نشان دادنش را دارند، تا حد امکان گسترش دهد، چون یکی از دلایل پولساز بودن صنعت سینما، این وعده است که تجربهی دیدن فیلم در سالن سینما، در بستر دیگری قابلتکرار نیست. وقتی نبوغ فیلمسازی با قصهگویی درگیرکننده ترکیب شود، فیلمهایی انقلابی تولید میشوند: مثل «جنگ ستارگان»، «ترمیناتور ۲»، «ماتریکس» و حتی «آواتار». با این حال، همهی فیلمهایی که سینما را چند قدم جلو بردند، لزوماً خودشان فیلمهای خوبی نبودند.در این مقاله ۱۰ فیلم بد معرفی شدهاند که در زمان خود انقلابی در صنعت سینما و نوآوریهای مربوط به آن ایجاد کردند.
گاهی این دسته از فیلمها در یک زمینه تحول ایجاد میکنند، ولی از قدرت قصهگویی کافی برای تبدیل شدن به یک فیلم عالی برخوردار نیستند، برای همین اسمشان، فقط بهخاطر نوآوریهای فنیشان، در تاریخ سینما ثبت میشود. با این مقدمه، میرسیم به ده فیلمی که قرار است در ادامه معرفی شوند. بازخورد این فیلمها بین تماشاچیان و منتقدان در زمان انتشار در بهترین حالت ولرم بود، ولی همهیشان نقشی مهم در هموار کردن مسیر پیشرفت تکنولوژی سینمای هالیوود داشتند. این فیلمها هرچقدر بد باشند – پسر، بعضیهایشان هم خیلی بد هستند!– نمیتوان بهطور کامل نادیدهشان گرفت، چون در آنها عنصری نبوغآمیز و ارزشمند نهفته بود که الهامبخش فیلمهای آینده شد…
۱۰. در «هاوارد اردک» برای اولین بار حذف سیم به صورت دیجیتالی انجام شد
- کارگردان: ویلارد هایک
- سال انتشار: ۱۹۸۶
حتی اگر بپذیریم که جهان سینمایی مارول تلاش قابلقبولی در راستای «رستگار» کردن هاوارد اردک (Howard the Duck) انجام داده، فیلم «هاوارد اردک»، به تهیهکنندگی جورج لوکاس، که بر پایهی این شخصیت ساخته شده، همچنان یکی از بدترین فیلمهای تاریخ به شمار میآید.
با این حال، این فیلم از یک لحاظ قابلتحسین است و آن هم ابداع تکنیکی در فیلمسازی مدرن است که این روزها مخاطب آن را بدیهی میپندارد، ولی نقشی حیانی در ساخته شدن فیلمهای کلاسیکی چون «بازگشت به آینده ۲» (Back to the Future Part II)، «ترمیناتور ۲: روز رستاخیز» و «ماتریکس» داشت.
پیش از سال ۱۹۸۶، هیچ پروسهی بصریای برای حذف کردن سیم در فیلمها وجود نداشت، برای همین تکنیکهای دیگری در این حوزه رایج بود: مثل رنگ کردن سیمها، طوریکه همرنگ پسزمینه شوند، یا تاباندن نور زیاد به سیمها تا تقریباً نامرئی شوند.
ولی این تکنیکها پروسههایی بینقص نبودند و با انتشار دوبارهی فیلمهای قدیمی با وضوح بالاتر، اغلب بهراحتی میتوان این سیمها را دید.
«هاوارد اردک» اولین فیلم تاریخ بود که در آن سیمها به صورت دیجیتالی از فیلم حذف شدند. برای صحنههای ابتدایی فیلم که در آن هاوارد (با اجرای اد گیل (Ed Gale)) از آپارتمانش به بیرون پرتاب میشود، شرکت لوکاسفیلم برنامهای به نام لیرپینت (Layerpaint) را ابداع کرد که به آنها اجازه میداد تمام سیمهای وصلشده به لباس هاوارد را فریم به فریم حذف کنند.
البته این پروسهای طاقتفرساست، ولی نتیجهی آن را میتوان در اثر نهایی دید. با وجود کیفیت سوالبرانگیز خود فیلم، هیچ سیمی در آن دیده نمیشود.
بهخاطر همین، تعداد زیادی فیلمهای هالیوودی بزرگ این تکنیک را وام گرفتند و این روزها هم حذف دیجیتالی سیم آنقدر کار راحتی شده که میتوان روی کامپیوترهای خانگی انجامش داد.
۹. «جیسون ایکس» اولین فیلمی بود که کاملاً بهطور دیجیتالی تدوین شد
- کارگردان: جیم آیزک
- سال انتشار: ۲۰۰۱
«جیسون ایکس» (Jason X) مدافعان خاص خودش را دارد، چون اگر با هم روراست باشیم، فیلمی با موضوع جیسون وورهیز (Jason Voorhees) در فضا نمیتواند آنقدرها هم بد باشد. ولی اگر با هم روراستتر باشیم، این فیلم در همهی زمینههایی که اهمیت دارند، یک افتضاح تمامعیار است: از کارگردانی گرفته تا فیلمنامه، بازیگری و جلوههای ویژه.
البته اخیراً بهلطف روایت کالین کانینگهام (Colin Cunningham)، متخصص جلوههای ویژه که روی فیلم کار کرده، ما نکات جدیدی دربارهی تاریخچهی فیلم فهمیدیم.
در پادکست «چیزی به نام فیلم بد وجود ندارد» (No Such Thing As a Bad Movie)، کانینگهام فاش کرد که «جیسون ایکس» اولین فیلم هالیوودی بود که کاملاً بهطور دیجیتالی تدوین و رنگبندی شد. عوامل فیلم، کل محتوای ضبطشده را با فناوریای به نام «واسط دیجیتالی» (Digital Intermediate) اسکن کردند و بدین ترتیب بدون اینکه حتی کسی نگاتیو اصلی فیلم را لمس کند، کل کارهای تدوین و رنگبندی آن را انجام دادند.
البته «ای برادر، کجایی» (O Brother, Where Art Thou?) برادران کوئن، انتشاریافته در سال ۲۰۰۰، اولین فیلمی است که این افتخار به آن نسبت داده شده است، ولی دلیلش این است که دو سال طول کشید تا «جیسون ایکس» در آمریکا منتشر شود.
از نظر بازهی زمانی تولید، این دو فیلم بهموازات هم ساخته شدند، ولی «جیسون ایکس» در این زمینه پا را یک قدم فراتر گذاشت و به جز رنگبندی دیجیتالی، کل جلوههای ویژه و تدوین آن نیز داخل کامپیوتر انجام شدند.
۸. «لیبیدو» ابداعگر نمایش پیامک فرستادن روی صفحه بود
- کارگردان: شین اندرز
- سال انتشار: ۲۰۰۸
فیلم «لیبیدو» (S*x Drive) در سال ۲۰۰۸ بدون سر و صدا منتشر شد و هم بین منتقدان و هم در گیشه شکست خورد و بدین ترتیب، به جرگهی کمدیهای جنسیای پیوست که میخواستند به «پای آمریکایی» (American Pie)، «سفر به اروپا» (Eurotrip) و «سوپربد» (Superbad) بعدی تبدیل شوند، ولی موفق نشدند.
ولی باید در جای مناسب، تقدیر مناسب را به جا آورد. در نگاه اول به نظر میرسد که این فیلم هیچ نوآوری خاصی برای عرضه ندارد، ولی در واقع «لیبیدو» اولین فیلمی بود که در آن یک عنصر بصری که اکنون در فیلمها و سریالهای مختلف رواج زیادی پیدا کرده، به کار رفت.
«لیبیدو» اولین فیلمی بود که در آن از گرافیک پویانماییشده برای نمایش پیامک فرستادن شخصیتها استفاده شد. پیامهای متنی که ایان (Ian)، با بازی جاش زاکرمن (Josh Zuckerman) میفرستد، اغلب بهطور همزمان، همان لحظه که او در حال نوشتنشان است، نمایش داده میشوند.
این روزها که این تکنیک روایی رواج زیادی پیدا کرده، ایدهای بسیار ساده یا حتی پیشپاافتاده به نظر میرسد، ولی ۱۵ سال پیش هیچکس آن را جایی ندیده بود.
«لیبیدو»، شاید تو فیلم بدی باشی، ولی نام تو تا ابد در تاریخ ثبت خواهد شد، چون شیوهی نمایش دادن پیامهای متنی روی صفحهی نقرهای را برای همیشه تغییر دادی.
۷. «شیرشاه» اولین فیلمی بود که بهطور کامل در واقعیت مجازی فیلمبرداری شد
- کارگردان: جان فاورو
- سال انتشار: ۲۰۱۹
بازسازی کارتون «شیرشاه» به کارگردانی جان فاورو مثالی بارز از یک شکست متحولکننده است، فیلمی که در آن حیوانات دیجیتالی با سبک فوتورئالیستی خیرهکنندهای بازسازی شدهاند، ولی در عوض کل روح و انرژی انیمیشن دوبعدی اصلی از بین رفته است.
تماشای این موجودات CGI بینقص که با صدای بلند در حال صحبت کردن هستند و هیجان و انرژی معادلهای دوبعدیشان فدای تلاشی گمراهکننده برای رسیدن به «واقعگرایی» شده، بهطرز عجیبی ناجور به نظر میرسد.
البته این فیلم موفق شد به فروش خیرهکنندهی ۱.۶ میلیارد دلار در سرتاسر دنیا دست پیدا کند، ولی در کنارش این سوال را برای خیلیها ایجاد کرد: اگر از انگیزههای مالی صرفنظر کنیم، چرا دیزنی تصمیم گرفت چنین بازسازی بیروح و بیمزهای از یکی از محبوبترین کارتونهای خود بسازد؟
با این حال، بازسازی فاورو علاوه بر اینکه مثالی برجسته از بازسازی دیجیتالی حیوانات بود، نخستین فیلمی بود که بهطور کامل در واقعیت مجازی فیلمبرداری شد.
در بازسازی «کتاب جنگل» (The Jungle Book) در سال ۲۰۱۶، فاورو از تکنولوژی واقعیت مجازی بهطور محدود استفاده کرد تا دنیای شدیداً دیجیتالی فیلم را طرحریزی کند، ولی «شیرشاه» – به استثنای صحنهی آغازین که در آفریقا فیلمبرداری شده – بهطور کامل در واقعیت مجازی فیلمبرداری شده است.
در طول فیلمبرداری، فاورو یک هدست واقعیت مجازی روی سر میگذاشت تا «وارد» محیطهای دیجیتالی مختلفی که برای فیلم ساخته شده بودند شود و از آنجا بتواند نماها را تنظیم کند، نورپردازی مناسب انتخاب کند و بعد فیلمبردارهایش را هدایت کند تا با نمایابهای مخصوص، در حال قدم زدن در استودیو حرکات درست دوربین را اجرا کنند.
این مسلماً راهی جالب و بلندپروازانه برای ساختن یک فیلم است، و در این شکی نیست که روزی این فناوری در بستری خارقالعاده مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ولی نحوهی استفادهاش در این فیلم؟ اصلاً حرفش را نزنید.
۶. «پیشتازان فضا: نسلها» اولین فیلمی بود که وبسایت تبلیغاتی مخصوص داشت
- کارگردان: دیوید کارسون
- سال انتشار: ۱۹۹۴
شاید «پیشتازان فضا: نسلها» (Star Trek: Generations) بهاندازهی «پیشتازان فضا ۵» بد نباشد، ولی بهعنوان هفتمین فیلم «پیشتازان فضا»، نفرین «بد بودن فیلمهای پیشتازان فضا که رقم فرد دارند» را به قوت خود باقی نگه داشت.
این فیلم ایدهای داشت که هیچکدام از طرفداران نمیتوانستند دست رد به سینهی آن بزنند: ماجراجویی کاپیتان کرک (Capitan Kirk)، با بازی ویلیام شتنر (William Shatner) و پیکارد (Picard)، با بازی پاتریک استوارت (Patrick Stewart) در کنار هم، دو شخصیتی که هرکدام به دو نسل متفاوت از سریالهای «پیشتازان فضا» تعلق دارند. با این حال، قرار گرفتن این دو در کنار هم بسیار کوتاه است و جذابیت خاصی ندارد.
غیر از این، در این فیلم کرک بهشکلی مفتضحانه میمیرد و هنوز که هنوز است، پس از ۳۰ سال طرفداران از نحوهی مردن او در این فیلم شاکیاند.
با این حال، «نسلها» از یک لحاظ پیشرو بود؛ این فیلم، اولین فیلم در تاریخ بود که وبسایت تبلیغاتی مخصوص به خود را داشت و از این نظر فیلم «استارگیت» (Stargate) را با فاصلهی کم شکست داد.
در سال ۱۹۹۴ فقط ۱۱ میلیون نفر از جمعیت کرهی زمین به اینترنت دسترسی داشتند، ولی پیش از عرضهی فیلم این وبسایت میلیونها بار بازدید داشت و این رقم بسیار قابلتوجه است.
در طی سالهای آتی پس از انتشار این فیلم، وبسایت داشتن هر فیلم پرخرج و معروف به یک استاندارد تبدیل شده است. ولی «پیشتازان فضا: نسلها» اولین فیلمی بود که این کار را انجام داد.
اگر برایتان جالب است محتوای این وبسایت را ببینید، کل صفحات آن در وبسایت Movies.trekcore.com در قالب فایل PDF ذخیره شدهاند. برای پیدا کردن آن در گوگل جستجو کنید: STARTREK.COM: Time Capsule pdf
۵. «اتاق» اولین فیلمی بود که در آن واحد هم با دوربین ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد، هم دوربین دیجیتال
- کارگردان: تامی وایزو
- سال انتشار: ۲۰۰۳
در این شکی نیست که «اتاق» تامی وایزو بهنوبهی خودش یک اثر کلاسیک در سینمای اقلیتپسند است، ولی با در نظر گرفتن هر معیاری این فیلم افتضاح است و یک شکست تمامعیار به حساب میآید.
با این حال، «شاهکار فاجعهبار» وایزو از افتخاری مضحک، ولی بهطرز عجیبی قابلتوجه بهرهمند است: «اتاق» اولین فیلم در تاریخ سینما است که در آن واحد هم با دوربین ۳۵ میلیمتری و دوربین دیجیتال فیلمبرداری شده است.
بنا بر دلایلی که احتمالاً فقط وایزو ازشان خبر دارد، او میخواست اولین کارگردانی باشد که به این دستاورد تکنیکی عجیب دست پیدا کرده است. او از راه ساختن یک پایهی دوربین دستساز که میشد در آن واحد دو دوربین روی آن نصب کرد – یکی ۳۵ میلیمتری و دیگری دیجیتال – به این مهم دست پیدا کرد.
این تصمیم باعث شد که وایزو مجبور شود دو گروه فیلمبرداری مجزا استخدام کند و کار کردن این دو گروه در کنار هم باعث کاهش سرعت شدید فرآیند فیلمبرداری شد.
بدونشک این دستاوردی قابلتوجه است، ولی در نهایت این سوال برای آدم ایجاد میشود: آخر چرا؟ فیلم نهایی کاملاً از محتویات دوربین ۳۵ میلیمتری تشکیل شده است و نسخهی دیجیتال هیچگاه منتشر نشد، بنابراین هدف از انجام این کار، جز اثبات اینکه توانایی انجامش وجود دارد، چه بود؟
لطفاً هیچگاه تغییر نکن آقای وایزو، ای حرامزادهی نابغهی دیوانه.
۴. «فیوچرورلد» اولین فیلمی بود که از سیجیآی سهبعدی استفاده کرد
- کارگردان: ریچارد تی. هفرون
- سال انتشار: ۱۹۷۶
اغلب پیشفرض بر این است که «ترون» (Tron)، انتشاریافته در سال ۱۹۸۲، اولین فیلمی بود که از جلوههای ویژهی کامپیوتری استفاده کرد، ولی این پیشفرض کاملاً درست نیست. ۶ سال قبل، در دنبالهی «وستورلد» (Westworld) با نام «فیوچرورلد» (Futureworld)، شاهد CGI سهبعدی بودیم، هرچند که کیفیت خود فیلم تعریف چندانی نداشت.
متاسفانه اثر منفی عدم همکاری مایکل کرایتون (Michael Crichton)، نویسنده و کارگردان «وستورلد» در این دنباله بهوضوح مشخص است و در نتیجهی آن شاهد فیلم حوصلهسربری هستیم.
ولی در این فیلم، صحنهای با موضوع ساختن کلون وجود دارد که در آن تصاویر سهبعدی و دیجیتالیِ دستها و صورتها در حال ترکیب شدن با یکدیگر هستند. این صحنه باعث شده که نام «فیوچرورولد» در تاریخ جلوههای ویژهی سهبعدی ثبت شود.
تا قبل از این فیلم، در هیچ فیلم دیگری شاهد CGI سهبعدی نبودیم و با اینکه حضور CGI در این فیلم کوتاه است، بهنوعی راه را برای فیلمهای آینده هموار کرد و باعث شد در طی چند سال آینده فیلمهای بهتری چون «جنگ ستارگان»، «ترون» و «ورطه» (The Abyss) از آن استفاده کنند.
۳. «پیادهروی طولانی بیلی لین بین دو نیمه» اولین فیلم با نرخ ۱۲۰ فریم در ثانیه بود
- کارگردان: انگ لی
- سال انتشار: ۲۰۱۶
«پیادهروی طولانی بیلی لین بین دو نیمه» (Billy Lynn’s Long Halftime Walk)، به کارگردانی انگ لی، در ابتدا بهعنوان فیلمی جایزهبگیر تبلیغ شد، ولی بعد از انتشار، با وجود بازی قابلقبول جو الوین (Joe Alwyn) در نقش اصلی، نقدهای ولرم دریافت کرد و بهخاطر بار دراماتیک بیمایه و بزرگنمایانهاش مورد انتقاد قرار گرفت.
با این حال، یکی از عوامل تفرقهبرانگیز بین بسیاری از منتقدان و تماشاچیان، بزرگترین نوآوری فنی فیلم بود: تصمیم لی برای فیلمبرداری و نمایش فیلم با نرخ ۱۲۰ فریم در ثانیه.
نرخ فریم استاندارد فیلمها ۲۴ فریم در ثانیه است، برای همین نرخ فریم این فیلم ۵ برابر حالت عادی است. پیش از این، فیلم «هابیت» پیتر جکسون با نرخ ۴۸ فریم در ثانیه پخش شده بود. بنابراین نرخ فریم بالای این فیلم بهنوعی در تاریخ سینما تک بود.
اوه، تازه چون این نرخ فریم بالا کافی نبود، لی تصمیم گرفت آن را بهصورت سهبعدی هم عرضه کند!
با این حال، نرخ ۱۲۰ فریم در ثانیه بهشدت تفرقهانداز بود و بسیاری اعلام کردند که سبک بصری بهشدت روان، صیقلیافته و دیجیتالی فیلم، برای یک فیلم درام نامناسب نبود و در نهایت باعث شد اثر نهایی بهشکلی کنایهآمیز سطحپایین و چیپ به نظر برسد.
با این حال انگ لی کارگردانی مصمم است و به این راحتیها دلسرد نمیشود، برای همین فیلم بعدی خود را که یک تریلر علمیتخیلی به نام «مرد ماه جوزا» (Gemini Man) بود هم با نرخ ۱۲۰ فریم در ثانیه فیلمبرداری کرد. این بار هم نه تماشاچیان و نه منتقدان از این پیشرفت فنی چشمگیر استقبال گرمی نکردند.
تماشاچیان آنقدر به نرخ ۲۴ فریم در ثانیه بهعنوان «نرخ فریم سینمایی» عادت کردهاند که هرگونه تغییری در این راستا توی ذوق آنها میزند.
البته اگر بخواهیم از دیدگاهی کاملاً فنی به قضیه نگاه کنیم، نرخ ۱۲۰ فریم در ثانیه وضوح و دقت تصویر بالاتری فراهم میکند، حتی اگر آن چیزی نباشد که تماشاچیان سینما دنبالش هستند.
۲. «فاینال فانتزی: ارواح درون» اولین فیلم انیمیشنی «فوتورئالیستیک» سیجیآی بود
- کارگردان: هیرونوبو ساکاگوچی
- سال انتشار: ۲۰۰۱
سونی انیمیشن «فاینال فانتزی: ارواح درون» را بهعنوان فیلم بزرگ بعدی تاریخ سینما معرفی کرد، ولی این فیلم پس از انتشار ناامیدکننده ظاهر شد. «ارواح درون» یک اثر چشمنواز، ولی توخالی بود که در گیشه شکست بدی خورد و طولی نکشید که در فرهنگ عامه به دست فراموشی سپرده شد.
با اینکه شخصیتها و داستان فیلم بسیار فراموششدنی بودند، ولی پیشرفتهای فنی فیلم در حوزهی انیمیشن را نمیتوان هیچجوره فراموش کرد.
مهمتر از همه، «ارواح درون» اولین انیمیشن کامپیوتری سهبعدی «فوتورئالیستی» بود. این دستاوردی فوقالعاده برای سال ۲۰۰۱ بود، طوریکه بسیاری نگران این شدند که شاید شخصیتهای سهبعدی واقعگرایانه تا چند سال بعد جای بازیگرها را بگیرند.
البته اگر امروز این انیمیشن را تماشا کنیم، ضعفهای بصری آن بیشتر توی چشم هستند، ولی از لحاظ واقعگرایی بصری این انیمیشن همچنان اثری قابلتوجه و خیرهکننده است و اساساً راه را برای فوتورئالیسم دیجیتالی در سالهای آتی هموار کرد.
۱. «تسخیر هانا گریس» اولین فیلمی بود که با دوربینهای بدون آینه فیلمبرداری شد
- کارگردان: دیدِریک فون رویه
- سال انتشار: ۲۰۱۸
«تسخیر هانا گریس» (The Possession of Hannah Grace) یک فیلم وحشت ماوراءطبیعه است که در سال ۲۰۱۸ منتشر و بعد بهسرعت به دست فراموشی سپرده شد. این فیلم تقریباً از همهی منتقدها نقد منفی دریافت کرد، ولی در گیشه عملکرد خوبی داشت، چون با وجود بودجهی ۷.۷ میلیون دلاری، ۴۳ میلیون دلار فروش رفت.
یکی از دلایلی که دیدریک فون رویه، کارگردان فیلم، موفق شد با چنین هزینهی پایینی فیلم را بسازد، این بود که تصمیم گرفت از دوربینهای استاندارد مخصوص فیلمبرداری فیلمهای سینمایی همچون آری الکسا (Arri Alexa) استفاده نکند، بلکه از یک دوربین بدون آینهی فولفریم استفاده کند که عملاً هرکسی میتواند در مغازه آن را خریداری کند. اگر بخواهیم دقیق باشیم، نام آن Sony α7S II است.
برای همین «تسخیر هانا گریس» اولین فیلم در تاریخ است که با دوربین بدون آینه فیلمبرداری شده و از این نظر ثابت میکند که دوربینهای «توصرفکنندهای» (Prosumer) میتوانند با گزینههای بهمراتب گرانتر رقابت کنند.
دوربین Sony α7S II با قیمت ۳۰۰۰ دلار در سال ۲۰۱۵ در بازار پخش شد. این قیمت فقط کسری از هزینهی لازم برای اجارهی یک دوربین آری الکسا و تمام تجهیزات جانبی موردنیاز آن برای چند هفته است. با این حال، اگر فیلم را تماشا کنید، بعید است بتوانید حدس بزنید که این فیلم با دوربینی فیلمبرداری شده که امکانش هست خود تماشاچیان آن را در خانه داشته باشند.
البته هالیوود هنوز به استفادهی گسترده از دوربینهای بدون آینه روی نیاورده است، چون در مقام مقایسه، دوربینهای مخصوص فیلمبرداری فیلمهای سینمایی کاربرپسندتر هستند و سر صحنهی فیلمبرداری در برابر آسیبهای احتمالی مختلف مقاومت بیشتری دارند، ولی «تسخیر هانا گریس» نشان داد که با تجهیزاتی بهمراتب ارزانتر میتوان فیلم ساخت.
اخیراً گرث ادواردز (Gareth Edwards) فیلم «آفریننده» (The Creator) را با دوربین سونی افاکس ۳ (Sony FX3) فیلمبرداری کرد که با قیمت ۴۰۰۰ دلار به بازار عرضه شد. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که میلیونها دلار خرج لنز، نورپرداز و جلوههای ویژه شده است، اینکه چنین دوربین ارزانی توانسته چنین تصاویر باکیفیتی را ضبط کند، به خودی خود شگفتانگیز است.
در نهایت، یک فیلم وحشت بیمایه با نقدهای ضعیف بود که راه را برای ساخته شدن «آفریننده» هموار کرد.
منبع: Whatculture