۱۰ ابرقهرمانی که لایق یک بازی ویدیویی عالی هستند
وقتی صحبت از بازیهای ویدیویی به میان میآید، طرفداران عاشق دیدن ابرقهرمانهای مورد علاقهشان در مرکز صحنه هستند، اما برخی از شخصیتهای معروف هنوز نتوانستهاند بازیهایی را که شایستهی آن هستند، دریافت کنند. اقتباسهای ابرقهرمانی میتوانند بسیار چالشبرانگیز باشند، زیرا توسعهدهندگان با حفظ تعادل بین قدرتهای خارقالعادهی قهرمانان خود در برابر محدودیتهای فناوری فعلی دست و پنجه نرم میکنند. معمولا بازیهای ابرقهرمانی، چه به دلیل گیمپلی ضعیف، محدودیتهای فنی یا حتی لغو کامل ناشی از عوامل خارجی، کم و کاستیهایی دارند. با این حال برخی از آنها منتظر شانس خود برای درخشش در کنسولهای مدرن هستند.
از همان روزهای اولیهی صنعت بازی، توسعهدهندگان شخصیتهای این چنینی را پذیرفتهاند و نمادهای کمیک، تلویزیون و فیلمهای محبوب خود را برای بازیهای خود استفاده کردهاند. در آتاری ۲۶۰۰، بازیکنان میتوانستند به عنوان سوپرمن (Superman) پرواز کنند، در شهرها به عنوان اسپایدرمن (Spider-Man) تاب بخورند یا از اترنیا (Eternia) در نقش هیمن (He-Man) دفاع کنند. در طول دههها، قهرمانانی مانند بتمن (Batman)، پانیشر (Punisher) و ولورین (Wolverine) به این لیست پیوستهاند و الهامبخش بازیهای عالی و فراموش نشدنی یا بد و بهدردنخور بودهاند. حتی امروزه، با آثار پرفروشی مانند سری آرکام و اسپایدرمن ۲ و بازیهای قریب الوقوع و مورد انتظاری مانند واندر وومن (Wonder Woman) و بلید (Blade)، ابرقهرمانان پایه و اساس بازیها برخی آثار باقی مانده و تجربههای بهتری را ارائه میکنند. هرچند برخی از ابرقهرمانان وجود دارند که تاکنون بازی شایسته نام خود را دریافت نکردهاند که در اینجا آنها را معرفی خواهیم کرد.
۱۰. موشکزن (The Rocketeer)
قبل از اینکه دنیای سینمایی مارول به ابرقهرمانان معروف خود زندگی ببخشد، موشکزن (The Rocketeer) در تلاش بود تا به عنوان مجموعهی بزرگی ظاهر شود. مانند دیک تریسی (Dick Tracy) قبل از آن، دیزنی موشکزن را به عنوان سنگ بنای آیندهی خود تصور میکرد و یک کمپین چندرسانهای را راهاندازی کرد که شامل بازی ویدیویی نیز میشد. با این حال، در حالی که مخاطبان امیدوار بودند که آزادی پرواز و ماجراجوییهای جذاب این فیلم کالت کلاسیک سال ۱۹۹۱ را تجربه کنند، بیشتر آنها با گیمپلی خستهکننده و سختی مواجه شدند که لذت بقیهی این مجموعه را نیز از بین برد.
در طول سالها، موشکزن به یک جواهر نوستالژیک محبوب تبدیل شده است و دیزنی چندین تلاش برای احیای این شخصیت انجام داده است. با ناامیدی مخاطبان از فیلم ایندیانا جونز و گردانهی سرنوشت (Indiana Jones and the Dial of Destiny) و نشان دادن شک و تردید نسبت به ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ (Indiana Jones and the Great Circle)، موشکزن میتواند وسیلهای عالی برای تجربهی یک بازی جدید الهامگرفته از فیلم باشد. بازیای را تصور کنید که در آن بازیکنان در نبردهای هیجانانگیز در آسمان پرواز میکنند، به کشتیهای هوایی عظیم دشمن برای یک ماجراجویی جسورانه نفوذ میکنند و داستانی را تجربه میکنند که ترکیبی از جاسوسی، قهرمان بودن و اکشنهای بلند پروازانه است. آثاری مانند بایوشاک اینفینیت (Bioshock Infinite) و Crimson Skies قبلا پتانسیل نبردهای هوایی گسترده و محیطهای مبتنی بر آسمانی پویا را نشان دادهاند. با تجسم این مکانیکها برای موشکزن، دیزنی در نهایت میتواند به پروتاگونیست این فیلم فرصتی برای اوج گرفتن به ارتفاعات جدید در دنیای بازی بدهد. در سال ۲۰۱۹، موشکزن با یک سریال انیمیشنی جدید با هدف مخاطبان جوان در Disney Junior بازسازی شد.
۹. مردان سیاهپوش (Men in Black)
آنها اولین، آخرین و تنها خط دفاعی در برابر خرابکاران جهان هستند، اما با وجود داستانهای غنی، شخصیتهای سرگرمکننده و ابزارهای پیشرفته، مجموعه فیلم مردان سیاهپوش (Men in Black) هرگز به خوبی به دنیای بازیهای ویدیویی قدم نگذاشته است. بازیهای متعددی بر اساس این مجموعهها و فیلمهای کارتونی منتشر شدهاند که به ندرت از نقدهای متوسط فراتر رفتهاند، اما هیچکدام مردان سیاهپوشی که همه دوست دارند را به خوبی نشان ندادهاند. با وجود تعداد نسخههای اندک به یاد ماندنی در لیست بازیهای مردان سیاهپوش، بسیاری از طرفداران از دریافت یک بازی شایسته از این سری ناامید شدهاند.
با این حال پتانسیل زیادی در دنیای مردان سیاهپوش وجود دارد که هیچ اثری واقعا آن را به خوبی استفاده نکرده است. در حالی که برخی از بازیها به بازیکنان اجازه میدادند که بیگانگان را منفجر کنند و توطئههای موجود را کشف کنند، آنها هیچوقت نتوانستند طنز تاریک، اکشن با هیجان بالا و وحشتی که فیلمها را تعریف میکردند، به تصویر بکشند. بازیهایی مانند گوستباستر (Ghostbusters: The Game) و بتمن: تیمارستان آرکام (Batman: Arkham Asylum) میتوانند الهامبخش خوبی برای اقتباس مردان سیاهپوش باشند و تعادلی بین طنز و وحشت، اکشن و عناصر کارآگاهی ایجاد کنند. یک بازی مناسب مردان سیاهپوش میتواند داستانی مستقل را روایت کند که در آن بازیکنان در نقش یک سرباز جدید وارد میشوند و با تهدیدات بین کهکشانی روبرو میشوند و در عین حال توطئهای را کشف میکنند که هم بشریت و هم خود آژانس مخفی را تهدید میکند، در حالی که تمام ردپاهای خود را با بهانههای پیچیده پوشش میدهند.
۸. کلاغ (The Crow)
یک شخصیت کلاسیک از سینمای ابرقهرمانی و یکی از اصلیترین موضوعات بحثها در همه جا، «کلاغ» (The Crow) با کالاهایی که هنوز با چهرهی نمادین براندون لی (Brandon Lee) فقید مزین شدهاند، یک پدیده فرهنگی باقی میماند. اما به طرز عجیبی این دنباله فیلم اصلی یعنی کلاغ: شهر فرشتگان (The Crow: City of Angels) بود که تنها اقتباس ویدیو گیمی این مجموعه را دریافت کرد. این بازی که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد، به طرز عجیبی بد بود و به عنوان یک نقطه ضعف برای اقتباسهای سری و بازیهای ویدیویی شهرت پیدا کرد و اغلب به عنوان بازیچه دست منتقدان آنلاین عمل میکرد. با وجود جلوههای بصری گوتیک سورئال، داستانگویی احساسی و سکانسهای اکشنی که مخصوص این مجموعه بودند، هیچکس نتوانسته بازیای بسازد که پتانسیل کامل کلاغ را به تصویر بکشد.
کلاغ با مضامین انتقام و انواع قدرتهای ماوراء طبیعی برای تجربه کردن، برای تبدیل شدن به یک بازی ویدیویی عالی است. یک بازی جهان باز را تصور کنید که در آن بازیکنان نقش یک کلاغ تازه متولد شده را برعهده میگیرند و در شهری تاریک میگردند تا حقیقت پشت مرگ خود را کشف کنند و در عین حال کار ناتمام دیگران را تکمیل کنند. مکانیزمهایی مانند توانایی دیدن رویدادهای گذشته میتواند فرصتهای گیمپلی منحصربهفردی را فراهم کند و داستان میتواند عواقب طولانی ماندن در دنیای زندهها را شبیه به بازی کالت Murdered: Soul Suspect بررسی کند. اگر بازی گفته شده به درستی ساخته شود، میتواند مجموعه را به گونهای احیا کند که هیچ دنباله یا بازسازیای نخواهد توانست و فرصتی برای احیای کلاغ برای نسل جدید فراهم میکند.
۷. اردک شنل سیاه (Darkwing Duck)
هر کسی که در دههی ۱۹۹۰ بزرگ شده باشد احتمالا ابرقهرمان خندهدار و محبوب دارکوینگ داک یا همان اردک شنل سیاه را به یاد میآورد. در حالی که بازی کلاسیک کپکام (Capcom) که از این شخصیت الهام گرفته، همچنان یک پلتفرمر برجسته باقی میماند، با این حال حتی این پلتفرمر سرگرمکننده نیز نمیتواند طنز و جذابیت فوقالعادهی این شخصیت را به تصویر بکشد. در همین حال، اثری از این شخصیت برای TurboGrafx-۱۶ تا حد زیادی فراموش شده که یادآور این است که میراث بازی دارکوینگ چگونه بوده است. برای شخصیتی که ریشه در تقلید مسائل ابرقهرمانی و شوخ طبعی دارد، دارکوینگ داک سزاوار اثری است که به نویسندگی هوشمندانه، شخصیتهای منفی به یاد ماندنی و انرژی کارتونیای که او را به یک نماد تبدیل کرده است، متمایل باشد.
او در سال ۲۰۱۷ در مجموعهی بعد از ظهر دیزنی (The Disney Afternoon Collection) بازگشت کوتاهی داشت، اما به نظر میرسد دیزنی فرصت را برای چیزی بزرگتر از دست داده است. تقلید از بازیهای بتمن: آرکام که در آن دارکوینگ به طرزی خندهدار دشمنان را به شیوههای ساده و کارتونی از بین میبرد و در عین حال کنایههای خاص خود را ارائه میکند، میتواند به راحتی طرفداران را به خود جلب کند. از طرف دیگر، یک بازی ماجراجویی مشابهی Batman: The Telltale Series یا The Wolf Among Us میتواند شوخ طبعی و نویسندگی هوشمندانهای را که مخصوص سریال بود را با رویدادهای سریع که انرژی و کمدی آن را به تصویر میکشید، مورد توجه قرار دهد. با توجه به تلاشهای اخیر دیزنی با بازیهای ماجراجویی مانند Tron: Identity، به نظر میرسد قرار دادن بازیکنان در نقش دارکوینگ برای کشف یک توطئهی پر هرج و مرج و خندهدار راهی عالی برای زنده کردن این قهرمان نمادین باشد. در سالهای اخیر، توسعهدهندگان سونیک مانیا (Sonic Mania) تلاش کردهاند تا یک بازی جدید دارکوینگ داک را ارائه کنند.
۶. شگفتانگیزان (The Incredibles)
زمانی بود که بازیهای ویدیویی دیزنی نمادی از آثاری با کیفیت بالا بودند و همواره فراتر از انتظارات عمل میکردند. علاءالدین، DuckTales و حتی بازیهای کالت کلاسیک مانند Goof Troop تجربههای عالیای را ارائه کردند، اما با گذشت سالها، این نوع بازیها بسیار کمیاب شدهاند. طبیعتا، به عنوان یکی از محبوبترین فیلمهای پیکسار در تاریخ، منطقی بود که دیزنی چندین بار تلاش کند تا یک بازی بر اساس فیلم شگفتانگیزان (The Incredibles) بسازد. با این حال، با توجه به اینکه نقدهای آنها اغلب در محدودهی متوسط قرار میگیرند، هیچ یک از این تلاشها به این خانوادهی درگیر با جرم و جنایت دیزنی بازیای که شایستهی آن بود را نداد.
چیزی که در مورد شگفتانگیزان جذاب است، جهانسازی و میزان وجود آن در خارج از صفحه نمایش یا در رسانههای کمتر شناخته شده است. طرفداران مدتهاست که میخواهند دنیای پیکسار را بدون منتظر ماندن یک دههی دیگر برای دنبالهی آن کشف کنند. بازی The Incredibles: Rise of the Underminer در سال ۲۰۰۵ در ابتدا به عنوان ادامهی رسمی فیلم به بازار عرضه شد و ماجراجویی جدیدی را ارائه کرد. با این حال، آن دنبالهی پیکسار که اکنون از مرکز خارج شده است، با گیمپلی سطحیاش نتوانست بازیکنان را درگیر خود کند. یک بازی دیگر برای جانشینی The Incredibles: Rise of the Underminer میتواند با ارائهی داستانی تازه و گنجاندن حالت چندنفرهی کوآپ، این وضعیت را تغییر دهد. با به تصویر کشیدن پویایی خانوادهی پرقدرت شگفتانگیزان و متحدان آنها، دیزنی در نهایت میتواند به شگفتانگیزان بازی هیجانانگیز و گستردهای که همیشه سزاوار آن بودهاند را بدهد.
۵. استاتیک (Static)
اگرچه شخصیت استاتیک از سال ۱۹۹۳ نمادی از دیسی کامیکس بوده است، اما مجموعهی انیمیشنی او در سال ۲۰۰۰ او را به شهرت بیشتری رساند. علی رغم حضور وی در سری بازیهای اینجاستیس و دیسی یونیورس آنلاین، ممکن است بسیاری از این که بدانند استاتیک شخصیت اصلی بازیهای زیادی نبوده، شوکه شوند. برخی ممکن است یک بازی در حال توسعهی استاتیک را برای گیم بوی ادونس به خاطر داشته باشند که در نهایت لغو شد و فقط تعداد زیادی اسکرینشات از آن باقی ماند و طرفداران نتوانستند پتانسیل واقعی این بازی را تجربه کنند.
با توجه به قدرت و پتانسیل روایی خود، استاتیک سزاوار یک بازی اقتباسی مدرن است که شایستهی میراث او باشد. یک بازی با الهام از بازی اسپایدرمن: مایلز مورالز (Marvel’s Spider-Man: Miles Morales)، با تمرکز بر کاوش در یک جهان باز و داستانی جذاب، میتواند به استاتیک توجهی را که شایستهی او است بدهد. عناصری مانند پرواز الکترومغناطیسی و گزینههای خلاقانهی مبارزه، میتواند تجربهای فوقالعاده را ارائه دهد که بهجای تکراری به نظر رسیدن، احساس تازگی داشته باشد، همانطور که در مورد اسپایدرمن: مایلز مورالز اتفاق افتاد.
۴. دردویل (Daredevil)
اسپایدرمن تعدادی از بهترین بازیهای ابرقهرمانی تاریخ را دریافت کرده است و بازیهای مارول را در کنسولهای خانگی به مرزهای جدیدی رسانده است. با این حال، در حالی که شخصیت دردویل (Daredevil) در تعداد انگشت شماری از بازیهای ویدیویی ظاهر شده است، جای تعجب دارد که او هرگز بازیهای مستقل زیادی را دریافت نکرده است. این به دلیل عدم تلاش استودیوها نیست، زیرا سونی در اوایل دههی ۲۰۰۰ تلاش کرد تا یک بازی از دردویل را توسعه دهد، اما این پروژه از بین رفت. بازی کنسل شدهی Daredevil: The Man Without Fear از آن زمان به یک داستان هشداردهنده از تضاد بین بینشهای سازندگان، تغییر ضربالاجلها و آشفتگیهای پشت صحنه تبدیل شده است. با وجود لغو، Daredevil: The Man Without Fear ایدههای امیدوارکنندهای را به نمایش گذاشت که هرگز به طور کامل محقق نشدند.
هدف این بازی ترکیب حواس تقویتشدهی دردویل بود، مفهومی که پیش از دید کارآگاهی تحسینشدهی بازی بتمن: تیمارستان آرکام ساخته شده بود. همچنین ساخت یک جهان باز پیشبینی شده بود که در آن بازیکنان میتوانستند در محلهی مخصوص دردویل بپرند، تاب بخورند و دشمنان را نابود کنند. با توجه به هدف دشوار استودیوی راکاستدی (Rocksteady) برای ارائهی مجدد جادوی بازیهای بتمن: آرکام و برخی نگرانیها در مورد مسیر آیندهی بازیهای اسپایدرمن مارول، اکنون لحظهای عالی برای شروعی تازه به نظر میرسد. زمان آن فرا رسیده است که بیباک از سایهها بیرون بیاید و در کانون توجه قرار گیرد.
۳. فلش (The Flash)
برای مردی که میتواند در یک چشم به هم زدن در زمان و در سراسر جهان سفر کند، فلش به طور طبیعی انتظارات بالایی را در بازیهای ویدیویی به همراه دارد. علی رغم حضور بیشمار در بازیهای مختلف مانند سری بازی تحسینشدهی اینجاستیس، تلاشها برای ساخت یک بازی مستقل از او برای این دوندهی قرمز رنگ کم بوده است. در سال ۲۰۰۹، استودیوی Brash Entertainment تلاش کرد تا این قضیه را با ساخت بازی The Flash: The Fastest Man Alive تغییر دهد، بازیای که با سرعت زیادی به توسعه نزدیک شد و در نهایت زمانی که نتوانست موانع نهایی خود را برطرف کند، لغو شد. تا به امروز، The Flash: The Fastest Man Alive یکی از بهترین بازیهای ابرقهرمانی است که هرگز روشنایی روز را ندیده است.
ظاهرا هر چیزی که طرفداران تا به حال از یک بازی فلش خواستهاند، در نسخه ناتمام و ناقص The Flash: The Fastest Man Alive و اسناد طراحی کشف شده در سایتهایی مانند Unseen۶۴ قرار دارد. این بازی با داستانی نوشته شده توسط نویسندهی مشهور کمیک یعنی مارو ولفمن (Marv Wolfman)، نوید یک نبرد حماسی را در برابر شروران نمادینی مانند گوریلا گراد (Gorilla Grodd) و ریورس فلش (Reverse Flash) میداد. در همین حال، بازی شامل یک نقشهی جهان باز بود که مناسب اقدامات و مکانیکهای بازیکن بود و سرعت فوقالعاده زیاد را بدون ایجاد احساس قدرت بیش از حد به تصویر میکشید. برای قهرمانی که به افراد یادآوری میکند که یک اتفاق خاص به ندرت دو بار رخ میدهد، این یک تراژدی است که این بازی جاهطلبانه، با وجود اینکه بسیار خوب به نظر میرسید، هرگز به واقعیت تبدیل نشد.
۲. تری مکگینس یا بتمن بیاند (Batman Beyond)
دنبالهها اشکال مختلفی دارند و به همان اندازه که میتوانند راه را برای نسل جدید روشن کنند، میتوانند باعث نابودی کامل نسخه قبل خود نیز شوند. در مورد Batman Beyond، جرقهی یک اثر خارقالعادهای زده شد و ادامهی قطعی میراث بتمن را به گونهای استوار کرد که بیش از دو دهه بعد همچنان محبوب باقی مانده است. با این حال، تنها بازی ویدیویی که مستقیما بر اساس این مجموعه ساخته شده است یعنی Batman Beyond: Return of the Joker نتوانست به اندازهی داستان حماسی و مفاهیم نوآورانهی کارتون آن عالی عمل کند.
از سوی دیگر وضعیت بازیهای بتمن بسیار نامشخص هستند. در حالی که منتقدان همچنان ناامیدی خود را از Suicide Squad: Kill the Justice League و تلاش متوسط برادران وارنر برای بازسازی حسن نیت از دست رفتهشان با بازی واقعیت مجازی اخیرا منتشر شدهی Batman: Arkham Shadow ابراز میکنند، طرفداران خواستار یک تجربهی سنتیتر از بتمن هستند. Batman Beyond به جای تکرار آنچه که طرفداران قبلا دیدهاند، این شانس را دارد که همه چیز را به روشهای خوبی تغییر دهد. از آسمان خراشهای سر به فلک کشیده با نورهای نئونی گرفته تا کوچه پس کوچههای تاریک آن که فضایی تازه و پر از فرصتهای داستانسرایی را ارائه میدهد، دنیای آیندهنگرانه گاتهام مملو از پتانسیلهای بالقوه است. اگر نسخهای از بتمن آماده باشد تا با سر به آینده بازیها شیرجه بزند، آن تری مکگینیس (Terry McGinnis) است، زیرا طرفداران یک جانشین ارزشمند جدید برای سری بازی بتمن: آرکام میخواهند.
۱. سوپرمن (Superman)
سوپرمن به عنوان یکی از قدرتمندترین شخصیتهای اساطیری مدرن، به طور پیوسته چالشبرانگیز بودن ساخت اقتباس از او در فرم فیلمها، سریالها و بهویژه بازیهای ویدیویی را ثابت کرده است. بازیهای سوپرمن بیشتر به خاطر نقصهایشان معروف هستند، به طوری که بازی سوپرمن ۶۴ اغلب به عنوان یکی از بدترین بازیهای ساختهشده تا کنون نام برده میشود. زمانی که شایعات منتشر شد مبنی بر اینکه استودیوی راکاستدی در حال توسعه یک بازی سوپرمن است که در شهر کاندور اتفاق میافتد، طرفداران معتقد بودند که ممکن است سرانجام شهرت از دست رفتهی مرد پولادین را بازیابی کنند. علاوه بر این، استودیوی بازیسازی Factor ۵ پروژهی چشمگیر سوپرمن خود را در دست ساخت داشت که بازیکنان را در مقابل شرورهای معروفی مانند لایووایر (Livewire)، ژنرال زاد (General Zod) و دارکساید (Darkseid) قرار میداد. با این حال، با وجود این موارد امیدوارکننده، بازی گفته شده مایهی شرمساری باقی مانده است و صنعت بازی همچنان در مورد اینکه آیا امکان ساخت یک بازی مستقل سوپرمن که واقعا موفق باشد، تردید دارد.
فراتر از بازیهایی مانند اینجاستیس و بازیهای لگو، بهترین تلاش برای ساخت یک بازی خوب سوپرمن، بازی اقتباس گرفته از فیلم «بازگشت سوپرمن» (Superman Returns) بود. اگرچه بازی ناقص بود، اما مکانیکهای نوآورانهای مانند جایگزینی نوار سلامتی سوپرمن با نوار سلامتی شهر و تاکید بر مسئولیت پروتاگونیست برای محافظت از متروپلیس به جای خودش را معرفی کرد. این مکانیک نگاهی اجمالی به وظیفهی اخلاقی زیاد سوپرمن در یک گیمپلی جذاب ارائه کرد. اقتباس از یک بازی سوپرمن بدون شک با توجه به مجموعهی گستردهی تواناییهای او یک چالش بزرگ است، اما غیرممکن نیست. با خلاقیت، نوآوری و استودیوی مناسب در راس کارها، آخرین پسر کریپتون ممکن است یکی از بزرگترین چالشهای خود را پشت سر بگذارد که آن یک بازی ویدیویی مستقل عالی است.
منبع: CBR