۱۰ پیشنهاد خرید کتاب از نشر مرکز

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۷ دقیقه
کتاب‌های نشر مرکز

نشر مرکز در سال ۱۳۶۴ در زمان جنگ ایران و عراق آغاز به کار کرد و در دهه‌ی ۱۳۷۰ به یکی از تأثیرگذارترین ناشران ایرانی تبدیل شد و نظر منتقدان و خوانندگان را به خود جلب کرد. نشر مرکز در زمینه‌های گوناگونی فعالیت دارد. از داستان ایرانی و خارجی و نقد ادبی گرفته تا فلسفه، دین، جامعه‌شناسی، اقتصاد، اندیشۀ سیاسی، تاریخ و اسطوره‌شناسی. این انتشارات هر سال ده‌ها عنوان کتاب منتشر می‌کند.

نشر مرکز میزبان آثار نویسندگان مشهوری بوده. به عنوان مثال شهریار مندنی‌پور، بابک احمدی، بیژن نجدی، ابوتراب خسروی، فریبا کلهر و داریوش آشوری. علاوه بر این نویسندگان، مترجمان نام‌آشنایی چون مهدی سحابی، فرزانه طاهری و احد علیقلیان هم با این نشر همکاری داشته‌اند. در این مطلب ۱۰ عنوان برگزیده و خواندنی را که توسط این نشر منتشر شده بررسی کرده‌ایم.

۱. مون بزرگ

مون بزرگ

«مون بزرگ» نوشته‌ی آلن فورنیه اولین بار در سال ۱۹۱۳ منتشر شد. یک رمان کلاسیک فرانسوی درباره‌ی جستجوی عشق ایده‌آل، زیبایی، گذرا بودن جوانی و اشتیاق به گذشته‌ای دست‌نیافتنی… این رمان داستان بلوغ فرانسوا سورل، پسری روستایی فرانسوی و دوستش آگوستین مون را دنبال می‌کند که به عنوان دانش‌آموز جدید به مدرسه آمده. داستان از منظر فرانسوا روایت می‌شود.

آگوستین مون، در روز کارناوال سالانه‌ی مدرسه ناپدید می‌شود. وقتی سرانجام برمی‌گردد، با فرانسوا در مورد قصری جادویی و ساکنان آن، از جمله دختر زیبایی که با او ملاقات کرده، حرف می‌زند. آگوستین نسبت به دختر که او را «شاهزاده خانم» هم خطاب می‌کند، دچار وسواس می‌شود و بقیه‌ی رمان را صرف یافتن او می‌کند. جستجوی آگوستین برای قصر و دختر اسرارآمیزی است که به اعتقاد او عشق ایده‌آل و واقعی‌اش است. این جستجوها ماجراها و برخوردهای مختلفی پیش می‌آورد.

وسواس آگوستین نسبت به دختری که در هنگام گم شدن با او ملاقات کرده، نمونه‌ای از عشق دست‌نیافتنی و تحقق‌نیافته است که بسیاری از مردم، به ویژه در دوران نوجوانی تجربه‌اش می‌کنند. جستجوی او برای قصر و دختر استعاره‌ای از جستجوی دست‌نیافتنی‌ها و ایده آل‌ها است.

این رمان در باب جوانی و ناپایداری زیبایی و شادی است. دلتنگی و حسرت زمان گذشته چیزی است که بسیاری از مردم، به ویژه کسانی که شادی‌های جوانی را تجربه کرده‌اند، با آن ارتباط برقرار می‌کنند. این رمان ماهیت زودگذر جوانی و لذت‌های همراه با آن را از طریق جستجوی آگوستین برملا می‌کند. دنیایی که آگوستین آرزویش را دارد، دنیایی است که دستخوش تغییر شده و دنبال کردن شخصیت‌ها برای چیزی که دیگر در دسترس نیست، در نهایت منجر به ناامیدی و اندوه می‌شود.

«مون بزرگ» را می‌توان تمثیلی برای این ایده دانست که نمی‌توان به گذشته‌ی رمانتیک دست یافت و حال و آینده تنها چیزهایی هستند که انسان به آنها دسترسی دارد. این رمان به دلیل نثر زنده و رویایی‌، تصویری دلهره‌آور از روستاهای فرانسه و بررسی مضامین عشق، از دست دادن و دلتنگی مورد ستایش قرار گرفته است. عمق روانشناختی داستان و کاوش آن در تجربه‌ی انسانی، آن را به شاهکار ادبیات فرانسه تبدیل کرده است.

در بخشی از رمان «مون بزرگ» که با ترجمه ی مهدی سحابی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

تا آن زمان دوچرخه‌سواری طولانی نکرده بودم. آن اولین بارم بود. البته مدت‌ها بود که پنهانی و علی‌رغم درد زانویم دوچرخه‌سواری را از ژاسمن یاد گرفته بودم. برای جوان‌های معمولی هم دوچرخه وسیله ی بسیار سرگرم کننده‌ای است تا چه رسد به پسرک بینوایی چون من که تا همان اواخر می‌لنگیدم و هنوز سه چهار کیلومتر نرفته خیس عرق می‌شدم! چه لذتی از شیب تپه‌ها به شتاب پایین رفتن و در ژرفای چشم‌انداز گم شدن؛ به تیزی پرنده‌ای در دور دست‌های جاده‌ای رسیدن که با نزدیک شدنت از هم باز و شکوفان می‌شود؛ دهکده‌ای را در یک چشم به هم زدن پشت سر گذاشتن و همه چیزش را به یک نگاه از آن خود کردن و بردن … . گشت و گذاری آن چنان دل‌انگیز و سبک‌بالانه را تا آن زمان تنها در خواب دیده بودم. حتی از سربالایی تپه‌ها هم به آسودگی بالا می‌رفتم. باید گفت که راهی که آن چنان به راحتی آب خوردن می‌پیمودم راه دیار مون بود … در گذشته هنگامی که مون می‌خواست چگونگی روستایشان را برایم تعریف کند می‌گفت: کم مانده به ده یک چرخ بزرگ است که باد می‌چرخاندش … . نمی‌دانست که آن چرخ به چه کاری می‌آید، یا شاید هم چنین وانمود می‌کرد تا کنجکاوی مرا بیش‌تر بر انگیزد. در پایان آن روز پر گشت و گذار آخر ماه اوت به این چرخ بزرگ رسیدم که در چمنزار بسیار پهناوری قرار داشت و با باد می‌چرخید، و شاید کارش این بود که برای کشتزارهای آن پیرامون آب بالا بکشد. از پس سپیدارهای آن سر چمنزار اولین خانه‌های روستا به چشم می‌آمد.

کتاب مون بزرگ اثر آلن فورنیه

۲. رابینسون کروزو

رابینسون کروزو

«رابینسون کروزو» مشهورترین اثر نویسنده‌ی انگلیسی دانیل دفو است که در سال ۱۷۱۹ منتشر شد. این رمان را می‌توان کمابیش به سه بخش اصلی تقسیم کرد.

بخش اول، قبل از گیرافتادن در جزیره، پدر کروزو از او می‌خواهد که یک مرد خوب و طبقه متوسطی ​​باشد. کروزو که چیزی جز سفر با یک کشتی نمی‌خواهد، قطعاً این ایده را دوست ندارد. او با قدرت پدرش مبارزه می‌کند و تصمیم می‌گیرد برای ماجراجویی به دریا برود. او پس از مدتی دریانوردی، به عنوان تنها بازمانده در یک جزیره‌ی متروک گیر می‌افتد.

بخش دوم رمان به دوران تنهایی کروزو در جزیره اختصاص دارد. او سه سازه‌ی اصلی می‌سازد: پناهگاه اولیه، خانه روستایی‌اش در طرف مقابل جزیره و دژ اسلحه‌ها و مهماتش در جنگل. او وقت خود را صرف کاشت ذرت، جو و برنج می‌کند. نان درست کردن را یاد می‌گیرد. مثلا تیر و تخته می‌سازد و سبد می‌بافد. کروزو همچنین حیوان پرورش می‌دهد و به خانواده‌ی حیوانی کوچک خود رسیدگی می‌کند. مهمتر از همه، کروزو در ایمان مذهبی خود قوی‌تر می‌شود و در نهایت تسلیم قدرت خدا می‌شود. او خود را وقف عبادت و عبادت مذهبی زیادی می‌کند.

در قسمت سوم و در بخش آخر کتاب، روزی کروزو رد پایی را در ساحل می‌بیند و متوجه می‌شود که در واقع در جزیره تنها نیست. آدم خوارها هم هستند! در نهایت، او با جمعه، یک مرد بومی ملاقات می‌کند که می‌تواند او را از دست آدمخوارها نجات دهد. کروزو جمعه را آموزش می‌دهد و او به مسیحیت می گراید. این دو شبیه پدر و پسر می‌شوند (کم و بیش).

سرانجام یک قایق انگلیسی پر از ملوان پدیدار می‌شود. پس از اینکه کروزو به بازگرداندن نظم به کشتی کمک می‌کند، آن‌ها موافقت می‌کنند که او را به خانه ببرند. سپس کروزو با جمعه به اروپا باز می‌گردد و پول زیادی به دست می‌آورد. در نهایت در سال‌های پایانی زندگی خود دوباره به جزیره می‌رود. این رمان با وعده‌ی ماجراهای بیشتر به پایان می‌رسد.

«رابینسون کروزو» در زمان خودش یک اثر پرفروش تجاری بود که نظر خوانندگان اوایل قرن هجدهم را به خود جلب کرد. درست مانند طرفداران امروزی هری پاتر، خوانندگان قرن هجدهمی هم از کروزو و ماجراجویی‌هایش سیر نمی‌شدند. اگر اینترنت در آن زمان وجود داشت، انجمن‌های اینترنتی طرفداران رابینسون کروزو به وفور وجود داشت. شاید بپرسید چرا رابینسون کروزو‌ی دفو اینقدر محبوب بود؟ واضح است چون «رابینسون کروزو» داستانی است بسیار هیجان‌انگیز با کشتی‌های بادبانی و دریاهای طوفانی و جزیره‌ای متروکه و آدم‌خوارها. به خصوص که رابینسون کروزو ممکن است بر اساس یک داستان واقعی هم نوشته شده باشد. مردی به نام الکساندر سلکرک یک ملوان اسکاتلندی بود که برای چهارسال آزگار در یک جزیره‌ی متروک در سواحل شیلی گیر افتاده بود. سلکرک سرانجام در سال ۱۷۰۹ نجات یافت و داستانش در انگلستان منتشر شد. امکان دارد دفو از او برای کروزو الهام گرفته باشد.

رابینسون کروزو در بسیاری از بحث‌های فلسفی روزگار خود شرکت می‌کند. مثلا انسان در حالت طبیعی چگونه وجود دارد؟ رابطه‌ی انسان و جامعه چیست؟ فیلسوفانی مانند توماس هابز و جان لاک از قبل به این چیزها فکر می‌کردند. از آنجا که این رمان درباره‌ی مردی است که در بیابان تنها زندگی می‌کند و جامعه‌ی کوچک خود را تشکیل می‌دهد، بخشی از این گفتگوی فلسفی بزرگ است.

فقط قرن هجدهمی‌ها عاشق رابینسون کروزو نبودند بلکه مردم زمان ما هم هنوز شیفته‌ی کروزو هستند. ما اقتباس‌های مناسب زیادی از رابینسون کروزو را در صفحه‌های بزرگ و کوچک دیده‌ایم تا جایی که یک ژانر کاملاً پر رونق نیز وجود دارد به نام رابینسوناد. رابینسوناد یک نوشیدنی تابستانی جدید نیست. رابینسوناد یک فیلم، کتاب، برنامه‌ی تلویزیونی یا هر نوع اثری است که داستانش در جزیره‌ای دورافتاده روایت می‌شود مثل فیلم «دورافتاده» با بازی تام هنکس.

در بخشی از کتاب «رابینسون کروزو» که با ترجمه‌ی مرجان رضایی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

ده روز بعد، از خط استوا گذشتیم. اما چنان توفان سهمگینی در گرفت که تا دو هفته نتوانستیم کشتی را هدایت کنیم. باد و توفان ما را به هر جا که می خواست می برد. وقتی دریا آرام شد، به نقشه هامان نگاه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که نزدیک یکی از جزایر هند غربی هستیم. این جزایر در سمت شمال غربی کشتی قرار داشت و ما به همان طرف رفتیم، اما قبل از رسیدن به این جزایر بازهم توفانی شدید در گرفت و ما را از مسیر خود منحرف کرد. چند روز بعد، یکی از افراد کشتی فریاد زد: خشکی، خشکی! همه دوان دوان روی عرشه رفتیم. اما ناگهان کشتی در شن فرو رفتو تکان شدیدی خورد. باد می غرید و موج ها با شدت به بدنه ی کشتی می خوردند و آب دریا روی عرشه می ریخت. فکر کردیم طولی نخواهید کشید که کشتی در آن دریای توفانی، تکه تکه خواهد شد. خوشبختانه باد کمی فروکش کرد. رفتیم تا قایقی را که در عقب کشتی بود به آب بیندازیم، اما موج ها آن را خرد کرده بودند. قایق دیگری در عرشه بود. آن را به آب انداختیم و هر یازده نفر سوار آن شدیم و پارو زنان به طرف خشکی رفتیم. هنوز زیادی از کشتی دور نشده بودیم که موجی بلند از پشت سر رسید، قایق را هم چون پر کاهی برداشت و به جلو پرتاب کرد و همگی ما را به دریا انداخت. من شناگر ماهری هستم، اما در آن دریای نا آرام، توان شنا کردن نداشتم، موجی مرا جلو برد و نزدیک ساحل انداخت.

کتاب رابینسون کروزو اثر دانیل دفو نشر مرکز

۳. مادام بوواری

احتمالاً نام «مادام بوواری» اثر گوستاو فلوبر را شنیده‌اید. این کتاب در اولین انتشارش سر و صدای زیادی به پا کرد. «مادام بوواری» در ابتدا در سال ۱۸۵۶ در مجله‌ای به نام La Revue de Paris منتشر شد و توجه سانسورچیان را به خود جلب کرد. در نتیجه، فلوبر در ژانویه ۱۸۵۷ محاکمه شد. این رمان برای دولت خیلی خطرناک به نظر می‌رسید. محاکمه در واقع نتیجه‌ی معکوس داشت و این کتاب به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد.

«مادام بوواری» پس از تولد طوفانی‌اش، به ایجاد موج در صحنه‌ی ادبی ادامه داد. این رمان به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های رمان رئالیستی شناخته می‌شود و تأثیر آن تا به امروز هم محسوس است. فلوبر در این رمان، ما را به سطحی از صمیمیت و آشنایی با شخصیت‌هایش می‌رساند که تا پیش از آن بی‌سابقه بود. حتی اگر شخصیت‌ها را دوست نداشته باشیم یا فکر کنیم کار درستی انجام نمی‌دهند، باز هم احساس می‌کنیم به آنها نزدیک هستیم.

چارلز بوواری یک مرد بسیار کسل‌کننده است. او شغل متوسطی دارد، اصلا جاه طلبی ندارد و قبلاً ازدواج ناموفقی داشته. با این حال او به زودی دختری زیبا و هیجان‌انگیز به نام اما روآ را پیدا می‌کند.

اما، یک دختر مزرعه‌دار که در صومعه تحصیل کرده است، با سر پر از فانتزی‌ها و ایده‌آل‌های عاشقانه، حاضر است برای رهایی از مزرعه‌ی پدرش دست به هر کاری بزند، بنابراین او و چارلز به سرعت با هم ازدواج می‌کنند. این زوج ابتدا به شهر کوچکی نقل مکان می‌کنند، جایی که چارلز، یک مطب پزشکی راه اندازی می‌کند. اما به زودی اما حوصله‌اش سر می‌رود. زن و شوهر در یک مجلس رقص شرکت می‌کنند. در آنجا، اما سبک زندگی مجللی که آرزویش را دارد می‌بیند. افسردگی او پس از این اتفاق که زندگی بدتر می‌شود و زوج جوان به یک شهر کمی بزرگتر به نام Yonville-l’Abbaye نقل مکان می‌کنند تا حال او بهترشود.

اما، که در حین نقل مکان باردار است، از دوستی با یک جوان دیگر، لئون دوپویس، اندکی آرام می‌شود. لئون با خانواده‌ی موسیو همایس، داروساز شهر زندگی می‌کند. موسیو همایس نیز به دلایل خاص خود به سرعت با بوواری‌ها دوست می‌شود.

بعد از اینکه اما بچه‌اش، برت را به دنیا می‌آورد، او و لئون حتی بیشتر به هم نزدیک می‌شوند. آهسته آهسته، هر دو متوجه می‌شوند که عاشق هستند – اما آنقدر خجالتی هستند که کاری در این مورد انجام نمی‌دهند. لئون برای تحصیل به پاریس می‌رود و امای تنها مانده، دوباره افسرده می‌شود.

با این حال، ناراحتی او این بار زیاد طول نمی‌کشد – او به سرعت با یک مجرد خوش‌تیپ دیگر به نام رودولف بولانجر آشنا می‌شود. آن‌ها دو سال یک رابطه‌ی پر سر و صدا دارند که اما در نهایت به یک جدایی دراماتیک می‌رسد. رودولف از اما حوصله‌اش سر می‌رود و درست زمانی که قرار است با هم فرار کنند، او را رها می‌کند.

با این کار اما ویران می‌شود و از شدت شوک سلامتی‌اش به سرعت رو به افول می‌رود. چارلز نمی‌داند چه کار کند؛ او فقط داروهای عجیب و غریب و بی فایده تجویز می‌کند. وضعیت مالی خانواده بوواری بدتر می‌شود و چارلز مجبور می‌شود وام‌های اضافی بگیرد. موسیو همایس به چارلز پیشنهاد می‌کند که بانوی کوچک را برای سرگرمی به روئن ببرد.

در تئاتر، چارلز و اما به طور اتفاقی با لئون برخورد می‌کنند که دانشکده‌ی حقوق را به پایان رسانده و به روئن نقل مکان کرده است. او دنیادیده‌تر شده است و دیگر از اما نمی‌ترسد. بنابراین آنها وارد یک رابطه‌ی پرشور می‌شوند.

با این حال، پس از مدتی، مشکلات مالی اما بدتر و بدتر می‌شود. رابطه‌اش با لئون هم. یک روز وقتی او به یونویل باز می‌گردد، متوجه می‌شود که مبلغ فوق‌العاده هنگفتی بدهکار است و احتمالاً نمی‌تواند آن را پس بدهد. اما با عجله به اطراف می‌دود و سعی می‌کند از هر کسی که می‌شناسد پول نقد قرض کند. پاسخ همه جا «نه» است. او لئون را امتحان می‌کند اما بی فایده است. به سراغ رودولف هم می‌رود اما مشکلش حل نمی‌شود. اما تسلیم ناامیدی خود می‌شود و برای رهایی از مشکلش تصمیمی می‌گیرد که هم خودش را از بین می‌برد و هم فقر و تنهایی و در به دری را برای شوهر و بچه‌اش به بار می‌آورد.

شاهکار فلوبر همچنان پرمخاطب است. در سال ۲۰۰۷، کتابی به نام ده برتر از ۱۲۵ نویسنده‌ی مشهور برای انتخاب ۱۰ کتاب برتر تمام دوران نظرسنجی کرد و از تمام ورودی‌های آنها یک لیست اصلی ساخت. مادام بوواری پس از آنا کارنینا در جایگاه دوم قرار گرفت.

در بخشی از کتاب «مادام بوواری » که با ترجمه‌ی مهدی سحابی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

همه، آقا و خانم بوواری، اومه و لئون، برای دیدن ریسندگی کَنَف که تازه تاسیس می‌شد، به جایی در درّه در نیم فرسخی «یونویل» رفته بودند. داروخانه چی ناپلئون و آتالی را هم با خود برده بود که جنب و جوشی بکنند و ژوستن با چند چتر روی دوش همراهی‌شان می‌کرد.

با این همه، در آنچه با کنجکاوی به دیدنش رفته بودند هیچ چیزی نبود که کنجکاوی را جلب کند. زمین خالی وسیعی بود که در آن، میان کُپه‌های پراکنده شن و سنگریزه و چرخ دنده‌هایی که به همان زودی زنگ زده بود، یک ساختمان چارگوش دراز با پنجره‌های کوچک دیده می‌شد. بنای ساختمان هنوز به پایان نرسیده بود و از لای تیرک‌های سقفش آسمان پیدا بود. دسته‌ای از کاه با خوشه‌هایی میانش از تیر وسطی بالای سر در آویزان بود و روبان‌های سه رنگش در باد تکان می‌خورد. اومه حرف می‌زد. برای همراهانش درباره اهمیت مؤسسه در آینده توضیح می‌داد، استحکام کف ساختمان و ضخامت دیوارهایش را می‌سنجید و بسیار متاسف بود از این که متر همراهش نبود، مثل آقای بینه که برای کارش یکی داشت. اِما بازویش را به او داده بود و تا اندازه‌ای به او تکیه داشت، و قرص خورشید را تماشا می‌کرد که سفیدی خیره کننده‌اش در دوردست‌های مه‌آلود می‌تابید. امّا سر برگرداند: شارل آنجا بود. کلاهش را تا روی ابروهایش پایین کشیده بود و لب‌های کلفتش می‌لرزید و همین به قیافه‌اش حالتی ابلهانه می‌داد؛ حتی شانه‌اش، شانه آسوده‌اش به چشم اِما دل آزار می‌آمد و انگار همه ابتذال شخصیتش روی کتش پهن و نمایان بود.

کتاب مادام بوواری اثر گوستاو فلوبر نشر مرکز

۴. آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم

آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم

«آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به قلم بنجامین لاباتوت در مورد دانشمندان و نظریاتشان است. کتاب تلاقی علم، تاریخ و فلسفه را در قالب زندگی و کار چندین دانشمند و ریاضی‌دان بزرگ برجسته می‌کند. لاباتوت همچنین ارتباط بین علم و قدرت را تبیین می‌کند و به ما می‌گوید که چگونه اکتشافات علمی در طول تاریخ بر رویدادهای تأثیر گذاشته. به نظر می‌رسد که لاباتوت در مورد اکتشافات و رویدادهای علمی به واقعیت‌ها پایبند بوده و عناصر تخیلی، بیشتر مربوط به زندگی شخصی دانشمندان است. هرچند برای نوشتن یک داستان خوب در مورد علم نیازی به مطالب ساختگی ندارید. زندگی واقعی از هر چیزی که یک داستان‌نویس خوب می‌تواند بنویسد خواندنی‌تر است.

اما با اینحال این کتاب را در لیست قرار دادیم چون به نظر می‌رسد اکثر مردم این کتاب را دوست خواهند داشت. به این دلیل که هم علم و هم ذهن نوابغ بزرگ موضوعات جذابی هستند. لاباتوت اکتشافات و نظریات دانشمندان را به شیوه‌ای قانع‌کننده ارائه کرده و همچنین در مورد نقش علم در جنگ، نقش جنگ در توسعه علمی، تضاد بین شیوه‌های مختلف تفکر و غیره جای تفکر فراوانی باقی گذاشته.

مخاطب ایده‌آل «آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم» کسی است که به علم علاقه دارد، اما موضوع را به طور کامل مطالعه نکرده و ذهنش خیلی علمی نیست. هرچند در حال حاضر کتاب‌های غیرداستانی درخشانی وجود دارد که شگفتی‌ها و دیوانگی‌های ناب علم را بدون خیال‌پردازی، به اشتراک می‌گذارند اما خواندن این کتاب هم در نوع خودش تجربه‌ای جالب است. چون ممکن است رمان ادبی و داستانی سنتی نباشد، اما به دلیل بررسی عمیقی افراد و اکتشافاتی که مسئول شکل‌دهی دنیای مدرن هستند، مطمئناً سزاوار توجه است.

به طور کلی، «آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم» اثری غنی و جذاب است که در ۶ فصل تدوین شده که از این قرارند: آبی پروسی، تکینگی شوارتزشیلد، قلب‌القلب، آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم، موخره و باغبان شب. توانایی لاباتوت در بافتن داستان‌های شخصی با تاریخ علم و توضیح ایده‌های پیچیده به شیوه‌ای واضح و قابل دسترس، این کتاب را برای هر کسی که به ماهیت دانش و خود جهان علاقه‌مند است، ارزشمند می‌کند. در نهایت، این کتاب ما را تشویق می‌کند تا ناشناخته‌ها را در آغوش بگیریم و به جستجوی خود برای درک جهان، حتی در مواجهه با عمیق‌ترین اسرار آن ادامه دهیم.

اگر به زندگی دانشمندان و ریاضیدانان بزرگ علاقه‌مند هستید و در مورد جنبه‌های فنی و اخلاقی پیشرفت‌های اخیر تکنولوژیکی دغدغه‌‌‌ای دارید، از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.

در بخشی از کتاب «آنگاه که از فهم جهان درمی‌مانیم» که با ترجمه‌ی فرزانه طاهری توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

بور در جهان فیزیک غولی بود. تنها دانشمندی که در نیمه نخست قرن بیستم به این درجه از نفوذ رسیده بود آلبرت اینشتین بود که همان‌قدر دوستش بود که رقیبش. پیش از سال ۱۹۲۲ جایزه نوبل گرفته بود و شم تیزی برای کشف استعدادهای جوان و گرفتن آنها زیر پروبال خود داشت. در مورد هاینزنبرگ هم همین شده بود: در وقت صحبت از اتم‌ها از زبان کاری نمی‌آید مگر اینکه صورت یک‌جور شعر به خود بگیرد. هایزنبرگ، وقت راه رفتن با بور، برای نخستین‌بار به این شهود دست یافت که جهان زیراتمی از بیخ و بن جهانی دیگر است. بور وقت بالارفتن از توده‌های سنگیِ قله‌های رشته‌کوه هارتس به او گفت که: «اگر یک ذره ناقابل غبار میلیاردها اتم دارد، چگونه می‌توان درباره چیزی به این‌کوچکی حرفی معنادار زد؟» در واقع فیزیکدان باید مثل شاعر به جای توصیف امور مسلم جهان استعاره و ارتباطات ذهنی بیافریند. از آن تابستان به بعد، هایزنبرگ دریافت که کاربست مفاهیم فیزیک کلاسیک همچون موقعیت، شتاب، و گشتاور در مورد ذرات زیراتمی دیوانگی محض است. این وجه از طبیعت زبانی کاملا جدید می‌طلبد.

کتاب آن گاه که از فهم جهان در می مانیم اثر بنجامین لاباتوت نشر مرکز

۵. برادران کارامازوف

برادران کارامازوف

«برادران کارامازوف» آخرین رمانی بود که فئودور داستایوسکی رمان‌نویس بزرگ روسی نوشت. این رمان که برای اولین بار در سال های ۱۸۷۹-۱۸۸۰ به صورت سریالی منتشر شد، یکی از بهترین رمان‌هایی است که تا به حال نوشته شده است.

داستان این رمان حول محور قتل شاید یکی از نفرت‌انگیزترین شخصیت‌هایی است که تا کنون خلق شده: فئودور کارامازوف، پدر برادران کارامازوف.

فئودور کارامازوف، مردی ثروتمند و بداخلاق است که سه پسر دارد: دیمیتری، ایوان و آلیوشا. دیمیتری پسر ارشد، پر شر و شور است. ایوان پسر وسطی، یک ملحد فلسفی است که اغلب درگیر بحث‌های فکری است. آلیوشا کوچکترین پسر، یک راهب تازه‌کار مذهبی است که می‌کوشد زندگی پاک و پرمهری داشته باشد.

داستان با قتل فئودور کارامازوف شروع می‌شود و هر پسر مظنون به ارتکاب جنایت است. تحقیق درباره‌ی قتل به کانون اصلی داستان تبدیل می‌شود و انگیزه‌ها و روابط هر پسر با پدرشان از طریق واکنش‌های آنها به تحقیقات بررسی می‌شود. هر برادر انگیزه ای برای قتل دارد و تحقیق در مورد جنایت کاتالیزوری برای بررسی پویایی پیچیده خانواده و معضلات فلسفی آنها می‌شود.

این رمان به خاطر شخصیت‌های پیچیده‌، کاوش در اگزیستانسیالیسم و ​​بینش عمیق نسبت به شرایط انسانی شناخته می‌شود و به ‌عنوان شاهکاری در ادبیات روسیه تا به امروز اثری پرخواننده و بحث‌برانگیز باقی مانده است.

طرح رمان به عنوان چارچوبی اساسی برای فلسفه‌ی داستایوسکی عمل می‌کند و سؤالات واقعاً بزرگی را پیش می‌کشد. آیا ما اراده‌ی آزاد داریم؟ آیا خدا وجود دارد؟ چرا انسان باید رنج بکشد؟ طبیعت انسان چیست؟ آیا عقل انسان محدودیت‌هایی دارد؟ آیا ما مقید به قوانین اخلاقی هستیم؟ چگونه به خوشبختی برسیم؟

زندگی پر فراز و نشیب داستایوسکی به عقاید او نوعی اقتدار داد که با حال و هوای روسیه در دهه ۱۸۷۰ همخوانی داشت. او در جوانی با رعیت‌داری (عموماً برده داری) مخالف بود و سوسیالیسم را می‌پسندید. داستایوسکی حتی در اوایل دهه ۱۸۵۰ به دلیل نقشش در یک سازمان انقلابی، محکوم شد. در سال‌های پس از زندان، شور و شوق داستایوسکی برای ایده‌های رادیکال کاهش یافت. رهایی رعیت‌ها در سال ۱۸۶۱، همان‌طور که بسیاری از چپ‌ها و راست‌ها امیدوار بودند، دوران جدیدی از برابری و رفاه عمومی را آغاز نکرد. از آنجایی که شکاف بین فقیر و غنی افزایش یافت، دوره‌ی پس از آزادی دوران پرنوسانی بود که با تولد سازمان‌هایی انقلابی تروریستی همراه شد.

داستایوسکی به ‌عنوان یک انقلابی سابق، نسبت به اهداف انسان‌گرایانه و مترقی انقلابیون همدل بود، اما نسبت به روش‌های آنها بدبین بود. بر خلاف انقلابیون، که تحت تأثیر متفکران اروپای غربی (مانند کارل مارکس) بودند، داستایوسکی در پی تصور آرمان‌های انسان‌گرایانه مانند عدالت اجتماعی در یک اصطلاح روسی محافظه‌کارانه بود. رمان‌های او تأثیر عمیقی بر بسیاری از نویسندگان و متفکران، از فرانتس کافکا تا ویرجینیا وولف، زیگموند فروید تا آلبرت انیشتین داشته است.

«برادران کارامازوف» یکی از بهترین رمان‌های تاریخ است. این رمان آنقدر بزرگ است که فضای کافی برای هر حالت و موقعیتی دارد. به طور کلی، برادران کارامازوف کتابی پیچیده و جذاب است که طیف وسیعی از موضوعات فلسفی و عاطفی را شامل می‌شود. شخصیت‌های کتاب عمیقاً درگیرکننده هستند و مبارزه‌ی آنها با اخلاق، مذهب و پویایی خانواده هم بی‌زمان است و هم به موقع. خواندن این کتاب برای هر کسی که به ادبیات یا فلسفه‌ی روسیه علاقه‌مند است ضروری است.

در بخشی از کتاب «برادران کارامازوف» که با ترجمه‌ی احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

چیزی بسیار دور از انتظار برای میتیا آغاز می‌شود. حتی لحظه‌ای پیش اصلا نمی‌توانست تصورش را هم کند که کسی بتواند با او، میتیا کارامازوف، چنین رفتار کند! مهم‌تر از همه چیزی تحقیرآمیز در آن بود، و از جانب آن‌ها چیزی «نخوت‌آمیز و تحقیرآمیز نسبت به او.» درآوردن کتش چیزی نبود، اما از او خواستند بیشتر لخت شود. و فقط از او نخواستند بلکه درواقع دستور دادند؛ کاملا درکش می‌کرد. از سر غرور و نفرت تسلیم محض شد، بی‌هیچ حرفی. گذشته از نیکالای پارفنویچ، دادستان نیز پشت پرده رفت و آنجا چند روستایی نیز بودند، میتیا با خود گفت: «مسلما برای تامین نفرات کافی و شاید هم برای چیزی دیگر.»

با تندی پرسید: «چی؟ باید پیراهنم را هم دربیاورم؟» اما نیکالای پافنویچ جوابی نداد: به همراه دادستان سخت مشغول بازرسی کت، شلوار، جلیقه و کلاه بود که هر دو به بازرسی آن‌ها بسیار علاقه‌مندند…

کتاب برادران کارامازوف اثر فیودور داستایفسکی نشر مرکز

۶. بابا گوریو

بابا گوریو

«بابا گوریو» اثر آنوره دو بالزاک رمانی است که از شاهکارهای ادبیات فرانسه به شمار می‌رود. داستان این رمان که اولین بار در سال ۱۸۳۵ منتشر شد، در اوایل قرن نوزدهم در پاریس می‌گذرد. این رمان مضامینی مانند طمع، عشق و موقعیت اجتماعی را بررسی می‌کند و اغلب به عنوان تفسیری بر افراط و تفریط اشراف فرانسوی در نظر گرفته می‌شود.

داستان «بابا گوریو»، درباره‌ی پدری مسن است که همه چیز را برای دو دخترش فدا می‌کند. دخترانی که از او فقط برای منافع مالی استفاده می‌کنند. موضوع اصلی رمان تضاد بین وظیفه خانوادگی و جاه طلبی فردی و همچنین جستجوی بی‌رحمانه ثروت و موقعیت اجتماعی است. بالزاک از طریق شخصیت‌پردازی‌های واضح و تحولات داستانی پیچیده، نقدی کوبنده از جامعه فرانسه و نقص‌های ذاتی آن ارائه می‌کند. این رمان را شاهکار ادبیات فرانسه و نمونه‌ی کلاسیک ژانر رئالیستی می‌دانند.

داستان با ورود اوژن دو راستیناک، جوانی از جنوب فرانسه که برای تحصیل در رشته‌ی حقوق به پاریس آمده است، آغاز می‌شود. باباگوریو که مردی بازنشسته است و بسیاری از ثروت خود را خرج دو دخترش آناستازی و دلفین کرده از ورود او استقبال می‌کند.

با پیشرفت رمان، وضعیت سلامتی گوریو رو به وخامت می‌رود و در نهایت مشخص می‌شود که او بی‌پول است و تمام پول خود را خرج دخترانش کرده است. با وجود این، دخترانش همچنان او را نادیده می‌گیرند و از کمک به او در مواقع ضروری خودداری و مراقبت از او را به یوژن واگذار می‌کنند.

«بابا گوریو» رمانی است که امروز به اندازه زمانی که نزدیک به دو قرن پیش برای اولین بار منتشر شد، مرتبط است. تصویر بالزاک از افراط و تفریط اشرافیت فرانسوی، انتقادی کوبنده از نابرابری اجتماعی است که امروزه نیز دغدغه‌ی بزرگی است.

شخصیت‌های منحصربه‌فرد رمان بسیار پیچیده هستند و هر کدام بر اساس خواسته‌ها و انگیزه‌های خود هدایت می‌شوند. گوریو شخصیتی فوق‌العاده دلسوز است که همه چیز را فدای دختران ناسپاس خود کرده. وضعیت اسفبار او یادآور اهمیت خانواده و خطرات طمع و خودخواهی است.

شاید خاطره‌انگیزترین عنصر یا شخصیت رمان، خود شهر پاریس باشد. توصیف‌های واضح بالزاک از شهر به آن جان می‌بخشد و جنب و جوش و انرژی آن را به خوبی به تصویر می‌کشد. توصیفات او از پانسیونی که شخصیت‌ها در آن زندگی می‌کنند نیز فوق‌العاده به یادماندنی هستند و به ایجاد تصویری واضح از زندگی در پاریس قرن نوزدهم کمک می‌کنند.

«بابا گوریو» رمانی است که نباید از دست داد. یک کاوش قدرتمند در مورد ماهیت انسان، حرص و آز و موقعیت اجتماعی است. نثر بالزاک استادانه است و شخصیت‌ها و محیط خوب پرداخته و توصیف شده‌اند. اگر از طرفداران ادبیات کلاسیک هستید یا علاقه‌مند به کاوش در آثار نویسندگان بزرگ فرانسوی، مطمئناً بابا گوریو رمانی است که باید در لیست خواندن شما باشد.

در بخشی از کتاب «بابا گوریو» که با ترجمه‌ی مهدی سحابی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

در کمال نومیدی از ایوان بالا رفت. با دیدنش در شیشه‌‌ای را به رویش باز کردند؛ نوکرها مثل خر کتک‌خورده جدی بودند. مهمانی‌ای که در آن شرکت داشته بود در آپارتمان‌های بزرگ پذیرایی برگزار شده بود که در طبقه‌ی اول ساختمان بوسئان قرار داشت. از آنجا که از زمان دعوت تا زمان مهمانی فرصت نداشته بود با خویشاوند نزدیکش دیار کند، آپارتمان محل زندگی خانم دوبوسئان را هنوز ندیده بود؛ در نتیجه نخستین باری بود که می‌توانست شگفتی‌های برازندگی شخصی‌ای را ببیند که از سرشت و اخلاقیات یک بانوی برجسته خبر می‌دهند. آنچه در این بررسی به کنجکاوی‌اش می‌افزود این بود که می‌توانست سالن خانم دورستو را به عنوان مبنای مقایسه به کار بگیرد. ویکنتس را در ساعت چهار و نیم می‌شد دید. پنج دقیقه زودتر، محال بود خویشاوندش را به حضور بپذیرد. اوژن را که از مقررات مختلف نزاکت پاریسی هیچ اطلاعی نداشت از پلکان بزرگی با قالی سرخ و نرده‌های طلایی، پر از گل‌هایی به رنگ سفید، به اتاق مادام دوبوسئان راهنمایی کردند که او از زندگینامه‌ی شفاهی‌اش بی‌خبر بود، یعنی یکی از آن تاریخچه‌های متغیری که هر شب در محفل‌های پاریس گوش به گوش نقل می‌شود.

ویکنتس از سه سال پیش با یکی از سرشناس‌ترین و ثروتمندترین اشرافیان پرتغالی، به نام مارکی داژودا پینتو رابطه داشت. یکی از آن رابطه‌های معصومانه‌ای که چنان برای هر دو طرف رابطه جاذبه دارند که هیچ طرف سومی را تحمل نمی‌کنند. از همین رو خود آقای ویکنت دوبوسئان خواسته نخواسته بر این وصلت مورگاناتیک صحه گذاشته تکلیف همه را روشن کرده بود. کسانی که در روزهای اول این دوستی در ساعت دو به دیدن ویکنتس می‌رفتند مارکی داژرودا پینتو را پیش او می‌دیدند. مادام دوبوسئان که نمی‌توانست در خانه‌اش را ببندد، چون هیچ صورت خوشی نداشت، با چنان سردی‌ای با مهمان‌ها رفتار می‌کرد و با چنان دقتی چشم به حاشیه‌ی سقف اتاق می‌دوخت که هر کسی می‌فهمید مزاح او شده است. زمانی که در پاریس…

کتاب بابا گوریو اثر اونوره دو بالزاک نشر مرکز

۷. جزیره گنج

جزیره گنج

رابرت لوئیس استیونسون، نویسنده‌ی اسکاتلندی در اواخر قرن نوزدهم تعدادی کتاب درباره‌ی سفر به اروپا و ایالات متحده نوشته بود. والدینش به نوعی از او متنفر بودند زیرا در آن روزگار محافظه‌کارانه (اواخر دهه ۱۸۷۰)، عاشق زنی متاهل به نام فانی آزبورن شده‌ بود که ده سال هم از او بزرگتر بود. مردم از رفتار او شوکه و وحشت‌زده‌ بودند. او بیمار هم بود (بیماری شدید ریوی). اما ناگهان معجزه‌ای رقم خورد و او از فلاکت درآمد. این معجزه در قالب یک ایده‌ی فوق العاده ظاهر شد. رابرت تصمیم گرفت کتابی درباره‌ی دزدان دریایی بنویسد. به لطف پسر فانی آزبورن این کار را عالی انجام داد.

ایده‌ی «جزیره‌ گنج» از نقشه جزیره‌ی خیالی که استیونسون با پسر فانی، لوید آزبورن ترسیم کرده بود، گرفته شد. استیونسون این نقشه را برداشت و تصمیم گرفت داستانی برای پسران بنویسد. استیونسون در این کتاب تقریباً به طور کامل روی طرح داستان تمرکز می‌کند، با کاوش مستقیم بسیار کمی در روانشناسی یا انگیزه‌های شخصی. ما نمی‌دانیم چه چیزی لانگ جان سیلور را به یک دزد دریایی تبدیل می‌کند، فقط می‌دانیم که او یک دزد دریایی است و همین برای ادامه‌ی کتاب کافی است.

این فقدان عمق روانشناختی، «جزیره گنج» را با یکی دیگر از کتاب‌های معروف استیونسون، «دکتر جکیل و آقای هاید» واقعاً متفاوت می‌کند. او «جزیره گنج» را به سمت بچه‌هایی نشانه رفته است که بیشتر علاقه‌مند به اتفاقات جالب هستند تا توصیف شدید درونیات شخصیت‌ها. «جزیره گنج» پر از مشاهدات درباره‌ی طبیعت و تعامل انسان است که خواننده را به شخصیت‌ها و همچنین پیچش‌ها و چرخش‌های فراوان داستان علاقه‌مند می‌کند.

همه‌ی ما می‌دانیم دزدان دریایی چگونه هستند: کاپیتان هوک را در پیتر پن و جک اسپارو را در دزدان دریایی کارائیب دیده‌ایم. مردی که تقریباً هر آنچه را که در مورد دزدان دریایی می‌دانیم اختراع کرد، رابرت لوئیس استیونسون است. «جزیره گنج» بر درک عمومی ما از فرهنگ دزدان دریایی اثری مانگار گذاشته.

داستان به دنبال جیم هاوکینز جوان است که با گروهی از دزدان دریایی که به دنبال گنج مدفون در جزیره ای دورافتاده هستند درگیر می‌شود. در طول راه، جیم با لانگ جان سیلور، رهبر کاریزماتیک اما خیانتکار خدمه دزدان دریایی روبرو می‌شود و ارزش وفاداری و شجاعت را می‌آموزد.

در ابتدای «جزیره گنج»، جیم هاوکینز با مادر و پدرش در مسافرخانه‌شان، زندگی می‌کند. زندگی بسیار معمولی است. بجز اینکه پدر جیم بیمار است دغدغه‌ی زیادی وجود ندارد. تا این که سر و کله‌ی یک ملوان آفتاب سوخته پیدا می‌شود. این ملوان خود را کاپیتان می‌نامد و یک اتاق می‌خواهد. او در مسافرخانه Admiral Benbow مستقر می‌شود و داستان‌های وحشتناکی درباره‌ی زندگی در دریاهای آزاد تعریف می‌کند. اما ظاهراً کاپیتان اصلاً کاپیتان نیست: نام او بیلی بونز است و او بعد از شخصی به نام کاپیتان فلینت نفر دوم بوده و ماجرا از اینجا جالب می‌شود.

طرح «جزیره گنج» حول نقشه‌ی گنجی است که جیم هاوکینز و دوستانش هنگام اقامت در مسافرخانه‌ای متعلق به والدین جیم پیدا می‌کنند. نقشه گروه را به جزیره‌ای که گنج در آن پنهان شده هدایت می‌کند اما تنها آن‌ها نیستند که به دنبال گنج هستند. گروهی از دزدان دریایی به رهبری کاپیتان فلینت بدنام نیز به دنبال گنج هستند و هر کاری برای دستیابی به آن انجام می‌دهند. با شروع ماجراجویی، جیم و دوستانش باید از دزدان دریایی پیشی بگیرند و قبل از اینکه خیلی دیر شود، گنج را پیدا کنند.

استیونسون مرد خوش شانسی نبود (او در جوانی بر اثر سل درگذشت)، اما «جزیره گنج» او را هم در طول زندگی و هم پس از مرگش مشهور کرد. این رمان به‌خاطر نمایش‌های زنده و هیجان‌انگیز زندگی دزدان دریایی، از جمله نبردهای پرشور و سفرهای خطرناک در دریاهای آزاد، شناخته شده است. «جزیره گنج» در طول سال‌ها به یک اثر ادبی محبوب تبدیل شده و فیلم‌ها، نمایش‌های تلویزیونی و تولیدات صحنه‌ای متعددی از آن اقتباس کرده‌اند.

در بخشی از رمان «جزیره گنج» که با ترجمه‌ی شهلا طهماسبی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

بعد از این که صبحانه‌ام را خوردم ارباب یادداشتی به من داد که به کافه‌ی «دوربین نجومی» ببرم و به جان سیلور بدهم و گفت که اگر مسیر اسکله را مستقیم پیش بروم و چشم‌هایم را خوب باز کنم راحت آنجا را پیدا می‌کنم، کافه‌ی کوچکی است که تصویر بزرگ یک تلسکوپ برنجی بالای درش است. به راه افتادم. از این که می‌توانستم کشتی‌ها و ملوان‌های بیشتری را ببینم خوشحال بودم. فعالیت و جنب‌وجوش در اسکله به اوج رسیده بود با احتیاط از لابه‌لای جمعیت و گاری و عدل‌های کالا پیش رفتم تا کافه را پیدا کردم.

تفریح‌گاه جمع و جور دلچسبی بود. نقاشی بالای در تازه بود، پنجره‌ها پشت‌دری‌های نظیف قرمز داشت و کف کافه از تمیزی برق می‌زد. دو در به کوچه‌های اطرافش داشت که اتاق بزرگ را، که پایین‌تر از سطح خیابان بود، با وجود دود و دم به خوبی در معرض دید قرار می‌داد.

مشتری‌ها اکثرا ملاح بودند و آن‌قدر بلند بلند حرف می‌زدند که من از ترس مدتی دم در ایستادم.

مردی از اتاق پهلویی بیرون آمد که من با یک نگاه فهمیدم لانگ جان است. پای چپ‌اش از پایین باسن بریده شده بود و زیر بغل چپش چوبی بود که با چابکی حیرت‌آوری مثل یک پرنده با آن این طرف و آن طرف می‌پرید. قد بلند و قوی هیکل بود و صورت گنده‌ای داشت به اندازه‌ی ران … و همان‌قدر کم‌رنگ و صاف و صوف، اما هوشمندانه و خندان. حسابی سر کیف به نظر می‌آمد. سوت‌زنان از لابه‌لای میزها رد می‌شد و با مشتری‌ها خوش و بش می‌کرد و با محبت به پشت‌شان می‌زد.

کتاب جزیره ی گنج اثر رابرت لوییس استیونسن

۸. هنر زنده ماندن

هنر زنده ماندن

آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی بود که به خاطر دیدگاه‌های بدبینانه‌اش در مورد طبیعت انسان مشهور است. نظریه‌های شوپنهاور تحت تأثیر فلسفه‌های افلاطون و امانوئل کانت بود و آموزه‌هایش او را در رقابت آکادمیک تنگاتنگی با گئورگ ویلهلم فردریش هگل قرار داد.

آرتور شوپنهاور در ۲۲ فوریه ۱۷۸۸ در دانزیگ لهستان به دنیا آمد. او در یک خانواده‌ی مرفه آلمانی متولد شد. پدرش هاینریش فلوریس شوپنهاور یک تاجر موفق بود، در حالی که مادرش یوهانا ترویسنر نویسنده بود. والدین او در سال ۱۷۹۳، به هامبورگ نقل مکان کردند. در سال ۱۸۰۵، پدر آرتور با خودکشی به زندگی خود پایان داد. از آن زمان به بعد، مادرش تربیت او را بر عهده گرفت. او در خلال مطالعاتش به زبان های یونانی و لاتین مسلط شد. در سن ۲۱ سالگی، او یک سوم از دارایی پدری را به ارث برد و به درآمد ثابتی دست یافت. علایق او به ویژه با آثار افلاطون و امانوئل کانت به اوج رسید و این دو فیلسوف تأثیر قابل توجهی در شکل‌گیری ایدئولوژی‌های او داشتند.

در سال ۱۸۱۶، شوپنهاور اثر برجسته و بسیار مورد تحسین خود را با عنوان «جهان به مثابه اراده و بازنمایی» منتشر کرد. این کتاب بسیار مورد استقبال و تحسین قرار گرفت و شوپنهاور را به‌ عنوان نویسنده‌ای توانا و فیلسوفی برجسته معرفی کرد. کتاب‌ «هنر زنده‌ماندن» با تصحیح فرانکووولپی و به همت او جمع‌آوری شده و ۱۹ بخش دارد. این کتاب دیدگاه‌های گوناگون شوپنهاور درباره‌ی زندگی را پوشش داده و پیشگفتارش را هم ارنست سیگلر نوشته.

به طور کلی، «هنر زنده ماندن» سرشار از خرد بی‌انتها در مورد چگونگی کنار آمدن با چالش‌های مختلفی است که زندگی سر راه ما قرار می‌دهد. دیدگاه‌های شوپنهاور عملی، روشن و مبتنی بر درک عمیق ماهیت انسان است. این مقاله چارچوبی از استراتژی‌ها و دیدگاه‌هایی را ارائه می‌کند که می‌تواند به ما کمک کند علی‌رغم سختی‌ها و عدم قطعیت‌های زیادی که با آن‌ها مواجهیم، زندگی کاملی داشته باشیم.

اگر احساس اضطراب یا عدم اطمینان می‌کنید و در تلاش برای مقابله با آن هستید، این کتاب می‌تواند یک منبع عالی برای شما باشد. شوپنهاور از طریق این کتاب ما را دعوت می‌کند تا در مورد انتخاب‌ها، عادات و نگرش‌های خود فکر کنیم و اقداماتی برای محافظت از رفاه و شادی خود انجام دهیم.

در مجموع «هنر زنده ماندن» یک راهنمای مفید برای افرادی است که علیرغم همه‌ی مشکلات، به دنبال زندگی معنادارتر و معتبرتری هستند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

هیچ آدمیزادی در گذشته نزیسته است، و هرگز کسی در آینده هم نخواهد زیست؛ بلکه تنها اکنون یا زمان حال شکل تمام زندگی ماست، و البته دارایی مطمئن فرد هم هست، داشته‌ای که هرگزکسی نمی‌تواند از دستش برباید. بر همین مبنا، ما نمی‌توانیم قبل از زندگی دنبال گذشته بگردیم، و نیز بعد از مرگ در پی آینده پژوهش کنیم؛ بلکه قادریم زمان حال را چون یگانه شکلی بشناسیم که اراده خود را در آن متجلی می‌کند، زمان حال از دست انسان گریختنی نیست، ولی انسان در نزد آن واقعی هم نیست.

از این رو زندگی، چنان که هست، کسانی را ارضا می‌کند، و کسانی که به هر نحو به آن آری می‌‌گویند می‌توانند چون چیزی بی‌پایان بااطمینان بنگرندش و خوف مرگ را چون فریبی به بند کشند.

کتاب هنر زنده ماندن اثر آرتور شوپنهاور نشر مرکز

۹. ماتیلدا

ماتیلدا

رولد دال (۱۳ سپتامبر ۱۹۱۶ – ۲۳ نوامبر ۱۹۹۰) نویسنده‌ی محبوب ادبیات کودکان، یکی از بزرگترین داستان‌نویسان کودک قرن بیستم بود. کتاب‌های او بیش از ۳۰۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته‌اند. «ماتیلدا» آخرین کتاب بلند کودکانه‌ای بود که دال قبل از مرگش در نوامبر ۱۹۹۰ نوشت. «ماتیلدا» در سال ۱۹۸۸ منتشر شد و جایزه‌ی فدراسیون گروه کتاب کودک را از آن خود کرد.

داستان در مورد دختری نیم‌وجبی به نام ماتیلدا است که اتفاقاً یک نابغه تله‌کینتیک هم هست. اما متأسفانه، بیشتر بزرگسالان زندگی او چندان مشتاق شکوفایی این نابغه نیستند. نام کامل این نابغه‌ ماتیلدا ورم وود است. او توسط والدین و مدیر مدرسه نادیده گرفته می‌شود و مورد بدرفتاری قرار می‌گیرد. تا اینکه ماتیلدا متوجه می‌شود که از قدرت‌های تله‌کینتیک برخوردار است و از آن‌ها برای ایستادگی در برابر ظلم و ستم مدیر ظالمش، خانم ترانچبول، استفاده می‌کند. ماتیلدا در این مسیر، توسط معلم مهربانش، خانم هانی، حمایت و تشویق می‌شود. او به دختر جوان کمک می‌کند راهی برای غلبه بر چالش‌هایش پیدا کند و توانایی‌های منحصربه‌فردش را در آغوش بگیرد. این رمان به دلیل طنز، شوخی‌های کودکانه، شخصیت‌های رنگارنگ و پیام قدرتمندش در مورد اهمیت صادق بودن با خود، ایستادگی در برابر بی‌عدالتی مورد تحسین قرار گرفته است.

آنچه که ماتیلدا را تا این حد محبوب و دوست‌داشتنی کرده این است که همه‌ی ما کمابیش این شرایط را تجربه و در مورد واکنش نشان دادن به کسی که ما را مورد آزار و اذیت قرار داده خیال‌پردازی کرده‌ایم. همه می‌خواستیم کاری جدی انجام دهیم تا قلدر خود را مجازات کنیم. ماتیلدا چنین شرایطی دارد: پدرش کتاب‌هایش را پاره می‌کند، سر او فریاد می‌زند و او را به دروغگویی و تقلب متهم می‌کند. پس او در پاسخ چه می‌کند؟ به جای اینکه بچرخد و گریه کند یا بخواهد فرار کند، در خانه می‌ماند و حقه‌هایی می‌زند که بسیار هوشمندانه‌ هستند. به لطف ماتیلدا، پدرش باید با کلاهی که به سرش چسبیده شده به سر کار برود و موهایش را بلوند پلاتینی کند. و همچنین فکر کند روحی در اتاق غذاخوری وجود دارد. سپس، وقتی نوبت به ادب کردن ترانچبول می‌رسد، ماتیلدا اسلحه‌های بزرگش را بیرون می‌کشد: قدرت‌های تله‌کینتیک.

در طول این خوانش کوتاه ما می‌توانیم با لذت شاهد شوخی‌های چند کودک – نه فقط ماتیلدا – با افراد بدجنس، قلدرهای بزرگ و معلمان ظالم زندگی‌شان باشیم. هرچند این شوخی‌ها کارهایی هستند که نمی‌توانیم (یا نباید) در زندگی واقعی انجام دهیم، اما می‌توانیم از طریق عدالت شاعرانه که این بچه‌های سرکوب‌شده به آن دست می‌یابند، آرام شویم.

عشق ماتیلدا به یادگیری و تمایل او به انجام کار درست توسط دیگران، او را به کشف حقیقت تکان‌دهنده‌ای در مورد مدیر مدرسه‌اش، خانم ترانچبول ظالم می‌رساند. او از موقعیت قدرت خود برای قلدری و ارعاب دانش‌آموزان و کارکنان استفاده می‌کند. با کمک خانم هانی، ماتیلدا از استعدادهای خود برای غلبه بر خانم ترانچبول استفاده می‌کند و مدرسه را از چنگال شیطانی او نجات می‌دهد.

«ماتیلدا» کتابی جذاب، خنده‌دار و دلنشین است که روح شگفتی دوران کودکی و اهمیت ایستادگی در برابر بی‌عدالتی را زنده می‌کند. داستان‌سرایی ماهرانه‌ی دال و شخصیت‌های به یاد ماندنی و همدلی‌برانگیز، این کتاب را به یک اثر کلاسیک واقعی و تاثیرگذار تبدیل کرده که با خواندن آن کودک درونتان سر ذوق می‌آید.

کتاب ماتیلدا اثر رولد دال نشر مرکز

۱۰. فرمین موش کتابخوان

فرمین موش کتابخوان

«فرمین موش کتابخوان» رمانی منحصر به فرد است که توسط سم سوج نوشته شده. داستان در مورد یک موش باسواد است که در زیرزمین یک کتابفروشی در بوستون زندگی می‌کند. این رمان به بررسی مضامین هویت، تنهایی و معنای زندگی می‌پردازد. روایتی ناراحت‌کننده و غیرعادی که ژانرهای رئالیسم جادویی و داستان‌های ادبی را با هم ترکیب می‌کند.

فرمین کوچک‌ترین عضو خانواده‌ی موشی‌اش است، علی‌رغم اینکه در زیرزمین تاریک یک کتابفروشی در بوستون بزرگ شده، به ادبیات و کتاب‌خوانی عشق می‌ورزد. همانطور که او باهوش‌تر می‌شود، خود را یک موش تنها می‌بیند. او با جری یکی از کارمندان کتابفروشی رابطه‌ی دوستی برقرار می‌کند و کتاب می‌خواند.

فرمین به خواندن کتاب ادامه می‌دهد و در نهابت شروع به کاوش در مناطق اطراف کتابفروشی می‌کند و به سرعت متوجه می‌شود که دنیای بیرون از خانه خطرناک‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کرد. با پیشروی داستان او بیشتر درباره‌ی انسانیت می‌آموزد و سعی می‌کند با مردم رابطه برقرار کند.

در طول داستان، هوش فزاینده‌ی فرمین، عشق به مطالعه و اشتیاق برای ارتباط با ویژگی‌های موش‌مانند او در تضاد است. او با چالش‌های مختلفی از جمله خطر تله‌موش‌ها و گرسنگی روبرو می‌شود. همه‌ی این‌ها در حالی است که تلاش می‌کند حفره‌ی خالی درون قلبش را پر کند.

معنای پشت فرمین را می‌توان به روش‌های مختلفی درک کرد، زیرا رمان تفسیرپذیری بالایی دارد. گفته می‌شود که این داستان درباره‌ی انزوا و مبارزه برای ارتباط معنادار انسانی است. همچنین دیدگاه‌هایی را در مورد شکاف بین عقل و موقعیت اجتماعی و چگونگی تأثیر آن بر احساس هویت ارائه می‌دهد. مهمتر از همه، بر اهمیت ادبیات و هنر به عنوان وسیله‌ای برای فراتر رفتن از محدودیت‌های واقعیت فیزیکی تأکید می‌کند. سوج از طریق یک راوی متفاوت بینشی از روان انسان به حوانندگان ارائه می‌دهد. فرمین به عنوان استعاره‌ای برای وضعیت انسان عمل می‌کند.

در مجموع «فرمین موش کتابخوان» به دلیل اصالت، فضای تخیلی و مضامین قدرتمندش تحسین‌برانگیز است. رمانی جذاب و تخیلی با مضامین هویت، تنهایی و جستجوی معنا در زندگی. این رمان به موضوعات مختلفی می‌پردازد که برای خوانندگان مختلف جذاب است. شخصیت فرمین با عشقش به ادبیات و هنر الهام‌بخش کسانی است که در جستجوی هویت هستند. دیدگاه منحصر به فرد یک موش به عنوان یک راوی، عنصر غیرمعمول و جذابی را به داستان اضافه می‌کند که طرفداران رئالیسم جادویی را خشنود می‌کند.

در بخشی از رمان «فرمین موش کتابخوان» که با ترجمه‌ی پوپه میثاقی توسط نشر مرکز منتشر شده می‌خوانیم:

همیشه فکر می‎‌کردم اگر زمانی داستان زندگی‌‎ام را بنویسم شروعی فوق‌‎العاده خواهد داشت، چیزی شاعرانه مثل خط اول ناباکوف: «لولیتا، فروغ زندگی من، آتش وجود من»؛ یا اگر نمی‎‌توانستم شاعرانه‌‎اش کنم، چیزی کلی مثل شروع تولستوی: «همه‌ی خانواده‎‌های خوش‌بخت شبیه هم‌اند، اما هر خانواده‌ی بدبختی به طور خاص خودش بدبخت است.» مردم حتی اگر همه چیز را درباره‌ی این کتاب‎‌ها فراموش کنند این کلمات را به خاطر خواهند داشت. با این حال وقتی پای شروع قصه به میان م‌ ‎آید به نظرم بهترین شروع، شروع سرباز خوب فورد مادوکس فورد است: « این غم بارترین قصه‎‌ای است که تا به حال شنید‌ ‎ام.» این را ده بار خوانده‌ام و هنوز مو بر تنم راست می‌کند. فورد مادوکس یکی از «بزرگ مردها» بود.

در تمام زندگی‌ام که با نوشتن دست و پنجه نرم کرده‌ام، با هیچ چیز مثل آغازها چنین مردانه – بله، کلمه‌اش همین است، مردانه – درگیر نبوده‌ام. همیشه به نظرم رسیده که اگر فقط بتوانم آن تکه را درست از کار دربیاورم بقیه اش خود به خود درست می‌شود. آن جمله‌ی اول را نوعی رحم معنایی می‌دانستم که پر است از جنین‌های فعال صفحات نانوشته، توده‌های کوچک درخشانی از نبوغ که عملا برای به دنیا آمدن نفس‌نفس می‌زنند.

می‌شود گفت در این مورد نمی‌دانستم؛ منظورم این است که چه چیز ممکن بود آن ها را به داخل مغازه کشانده باشد، چون من هیچ تجربه‌ی عملی در مورد ارزش مبادله‌ای پول نداشتم. و در واقع آن بالکن، مغازه، مشتری‌ها و حتی فصل بهار، نیاز به توضیح دارد، نیاز به گریزهایی که هر چند ضروری است ضرباهنگ روایت مرا به هم می‌زند، ضرباهنگی که دلم می‌خواهد فکر کنم خیلی تند و سریع است. انگار خیلی از موضوع دور شدم – به خاطر اشتیاق به روی غلتک انداختن کل قضیه جلو جلو رفتم. شاید هیچ وقت ندانیم قصه از کجا شروع می‌شود، اما گاهی می‌توانیم بگوییم از کجا نمی‌تواند دیگر شروع شود، جایی که دیگر سیل جاری شده.

کتاب فرمین اثر سم سوج نشر مرکز
راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما