۱۰ دلیل که سهگانهی ترسناک «خیابان ترس» یک اسلشر عالی است
خیابان ترس سهگانهی جدیدی در ژانر وحشت و محصول نتفلیکس بر اساس رمانهای آر ال استاین است که همان حس فیلمهای کلاسیک دهههای ۸۰ و ۹۰ را به بیننده القا میکند. البته این امر به این دلیل نیست که داستان در یک دههی گذشته اتفاق میافتد یا کاراکتر قاتل آشنایی دارد. به این دلیل است که فرمول کلاسیک و نکات و جزئیات دیگر را کاملا درست اجرا میکند. در این مطلب به ۱۰ موردی اشاره میکنیم که باعث شده قسمت اول سهگانهی خیابان ترس ( Fear Street) بهترین فیلم در ژانر اسلشر باشد.
امروزه پیدا کردن یک فیلم خوب، کلاسیک، درست و حسابی و مثال زدنی دشوار است. با وجود کاراکترهایی مانند فردی و جیسون، دیوانههای سینمای مدرن جایی برای عرض اندام ندارند. اما دربارهی خیابان ترس این چنین نیست. دقیقا به دلیل پیمودن مسیری درست، این سهگانه ممکن است همان چیزی باشد که ژانر وحشت مدتها به دنبال آن بود.
۱۰. شخصیتها تکراری هستند اما نه کلیشهای
بسیاری از کلیشههای فیلمهای ترسناک به دلیل موثر بودنشان همچنان استفاده میشوند. هر فیلم اسلشر خوب، یک زن بازمانده، یک آدم خرخوان، یک لیدر، یک کاراکتر شوخ و خیلی چیزهای دیگر را در خود دارد. با این حال، خیابان ترس در کنار برخورداری از این شخصیتها، از آنها در مسیر درستی استفاده میکند. آدم خرخوان جزو لاینفک داستان است، یا یک فرد سست اراده با عادت مصرف مواد مخدر به عنصری اساسی در طرح تبدیل میشود. همه چیز به نفع فیلم است.
برخلاف فیلمهایی مانند جمعه سیزدهم (Friday the 13th)، شخصیتها کلیشهای نیستند فقط بهانهای برای قاتل نقابدار داستان محسوب میشوند. آنها دارای شخصیت، عمق و صداقت هستند. اینها افرادی هستند که بینندگان میتوانند اهمیتشان را در داستان تشخیص دهند، نه فقط سیاهی لشکری برای کشتار.
۹. تعادل خوبی بین طنز و وحشت وجود دارد
هر فیلم اسلشر بینقصی به یک یا دو اونس طنز نیاز دارد، اما چیزی که این فیلم را از همتایان مدرن خود متمایز میکند این است که چقدر متعادل است. این یک کمدی ترسناک کاملا شبیه به گرملینها (Gremlins) یا دلقکهای قاتل خارج از جو (Killer Klowns From Outer Space) نیست، اما تنش و ترس را با شوخطبعی و طنز درهم میشکند.
این فیلم عناصر وحشتناکی دارد که بسیار تاثیرگذار هستند، اما در عین حال آنقدر مهربان است که به بینندگان اجازه میدهد بعد از هر لحظهی ترسناک نفسی تازه کنند. آر ال استاین یک متخصص وفادار در ایجاد این ترکیب متعادل در سریال مورمور (Goosebumps) است و به نظر میرسد که این موضوع کاملا به محصولات مخصوص بزرگسالانش هم منتقل شده باشد.
۸. این فیلم انتظارات طرفداران قدیمی و جدید ژانر ترسناک را برآورده میکند
هر طرفدار ترس باید از جایی شروع کند و همهی ژانرها آن فیلم ابتدایی را دارند تا به بینندگان برای شروع کمک کنند. خیابان ترس یک نمونهی برجسته است که نه تنها ژانر اسلشر را به زیبایی معرفی میکند، بلکه انتظارات عاشقان و طرفداران قدیمی این ژانر را هم برآورده میکند.
ترسها و صحنههای خون و خونریزی به اندازهای شدید است که بینندگان کهنهکار را علاقهمند میکند و طرح، ارائه و زیبایی کلی فیلم هنوز به اندازهی کافی کاربر پسند است که تازهکارها را دلزده نکند. به بیان ساده، وقتی همه میتوانند درگیر شوند، تجربهی دیدنش لذتبخشتر خواهد بود.
۷. لحظات جذاب از فیلم کم نمیشود
همهی فیلمهای اسلشر، صرف نظر از زمان، به مقدار مشخصی خون نیاز دارند. این عملا یک الزام برای ژانر است. اگرچه خیابان ترس تعداد زیادی کشته برای بالا بردن آمار تلفاتش دارد، اما هرگز با فراتر رفتن از داستان استاین ریسک نمیکند.
کشتن و قتل بیهوده فیلم ترسناک خوبی نمیسازد و این فیلم کاملا آن را درک کرده است. این یک حملهی مداوم خونریزی مانند برخی از آثار مدرن همچون ترساننده (Terrifier) نیست، بلکه در زمان مناسب و در جایگاه درست دوز مناسبی از شوک را به بیننده وارد میکند. حتی قهرمانان اصلی فیلم نیز از این ترس و شوک مصون نیستند.
۶. نوستالژی یک چاشنی است نه غذای اصلی!
در حالی که چیزهای عجیب (Stranger Things) ممکن است نوستالژی را در یک سریال ترسناک به شکل کامل استفاده کرده باشد، خیابان ترس قطعا از آن بیبهره نبوده. گفته میشود، اولین چیزی که باعث میشود اولین فیلم این سهگانه از لحاظ نوستالژی موفق باشد این است که به عنوان یک زیباییشناسی از آن استفاده میکند و نه کل هویت فیلم.
فیلم با درخششی چشمنواز دههی ۹۰ را به تصویر میکشد، اما هرگز از آن فراتر نمیرود. از سرویسهای آنلاین AOL استفاده میشود، نوارهای کاست و یک بازی هیجانانگیز با عنوان کاستاولینا ۱۶ بیتی در آن دیده میشوند، اما گذشته از عناصری مانند آن، دههی ۹۰ هرگز به شدت در خطوط داستانی اشباع نمیشود. این فقط لمس کامل نوستالژی است.
۵. اسلشرها در این فیلم دارای طراحی ساده و در عین حال موثر هستند
البته، هیچ فیلم اسلشری بدون حداقل یک ضدقهرمان آن هم در حالی که با یک شی تیز در دست، کسی را دنبال میکند، کامل نخواهد بود. آنچه سه شرور گذشته در خیابان ترس را به یاد میآورد این است که آنها از کهن الگوهای کلاسیک الهام میگیرند اما موفق میشوند هویت خود را در جهان فیلم تثبیت کنند.
هیچ شکی وجود ندارد که کاراکتر اسلشری با ماسک جمجمه و مرد کلاهدار هر دو از فیلم جیغ و قسمت دوم جمعه سیزدهم الهام گرفته شدهاند، اما آنها شبیه چیزی هستند که روی جلد کتاب مورمور میبینیم. عشق به ژانر در ایجاد و ارائهی آنها به وضوح نشان داده میشود. گاهی اوقات تنها چیزی که نیاز دارید ماسک و یک وسیلهی تیز و برنده است.
۴. قاتلها عناصری از واقعیت دارند
کاراکترهای اسلشر در ظاهر و عملکرد خود نیز تا حدودی عناصر اساسی دارند. با کنار گذاشتن عنصر ماورا طبیعی وجود آنها، رایان تورس، روبی لین و قاتل کمپ نایت وینگ همه در اصل عروسک دست نشاندهی جادوگر هستند، اما این فیلم رویکردی واقعگرایانه به هویتهای تقلبی آنها دارد.
آنها هیچ چیزی مانند دستکش تیغهای، قلاب یا ارهبرقی ندارند، اما آنچه را که هر شخصیت نیاز دارد در اختیارشان قرار میدهد. لباس هالووین و چاقوی استیک، تبر و تیغ، همه آنقدر واقعبینانه هستند که جدی گرفته شوند، اما آنقدر ترسناک هستند که پاسخ مناسب را تضمین میکنند.
۳. ترکیبی از ماوراطبیعه و اسلشر واقعی دارد
ترکیبی از نفرین جادوگران و عناصر کلاسیک اسلشر نیز چیزی است که به خیابان ترس هویت متمایزی در میان سایر فیلمهای مشابه میدهد.
عناصر فراطبیعی ارائه شده واقعا تهدیدآمیز هستند و نیروی مبهمی نیستند که دائما در شهر حضور داشته باشند. این داستان دلایل خاص خود را دارد که برخی از فیلمها با طرح مشابه فاقد آن هستند، و این به تنهایی شایستهی تقدیر است.
۲. عناصر فیلم ترسناک وجود دارد اما به اندازه
دو نقطهی قوت این فیلم حس تعادل و هویت آن است. این فیلم دارای تمام عناصر مناسب یک فیلم سنتی برنده است، اما هرگز بیش از حد افراط نمیکند یا سعی نمیکند آنها را بیش از حد به کار ببرد. با نشان دادن احترام و خویشتن داری، محصول نهایی مانند تیغهی تیز صیقل داده شده و برنده میشود.
ترکیب عناصر هویت و تعادل با استفادهی فوقالعادهی فیلم از تعلیق، شوک و وحشت، نتیجه یک اسلشر معاصر است که میتواند در کنار کلاسیکهایی مانند جیغ و هالووین (Halloween) قرار بگیرد.
۱. سبک آر ال استاین متمایز است
این فیلم بر اساس رمانهای آر ال استاین به همین نام ساخته شده است و دیدگاه او مانند سریال محبوب مورمور به اندازهی کافی ترسناک و بالغ و دارای درجه R است تا بتواند مخاطبانی را که با فرنچایز برند تجاری او بزرگ شدهاند راضی کند. اما چیزی که واقعا آن را قابل درک میکند، سبک و طراحی فیلم است.
فیلمنامه عالی است، اما فیلم در کل احساس میکند در همان جهان اقتباسهای مورمور حضور دارد. رنگهای روشن، تمرکز بر وحشتهای معمول و اسرار تاریک همه عناصر اصلی دو قسمت دیگر هستند. تنها چیزی که جایش خالی احساس میشود یک آدمک شیطانی و حضور افتخاری نویسنده است.
منبع: screenrant
از قسمت یکش میشه فهمید فیلم خیلی لوس و بی مزه ایه خواستن داستان رو متفاوت بسازن ولی گند زدن تو فیلم چن تا قاتل از گور برگشته که میخوان یه دختر رو بکشن و شخصیت ها هم خیلی بیمزه که خواستن فیلم کمدی بشع ولی بیشتر لوس بازی بود تا کمدی من اصلا از داستان و روند فیلم خوشم نیومد باید تو همون قسمت اول این فیلم تموم میشد