۱۰ پیام مخفی در فیلمهای کوبریک که کمتر کسی متوجه میشود
استنلی کوبریک با ۱۳ فیلم جاودانهاش که بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۹ ساخته شد، نامی مترادف با سینمای مدرن امروزی است. کوبریک که حتی بهعنوان بزرگترین کارگردان تمام دورانها شناخته میشود و شاهکارهای ماندگاری را در ژانرهای مختلف کارگردانی کرده است، به معنای واقعی کلمه کمالگرا و به طرزی استادانه دقیق بود تا حدی که بسیاری او را دیوانه میدانستند. اما حقیقت این است که کوبریک بدون شک در آن خط باریکی قرار داشت که جایگاه بسیاری از هنرمندان بزرگ بود؛ مرز بین نبوغ و جنون.
از ذهنی با ضریب هوشی ۲۰۰ که همواه برای تسلط کامل بر هر جنبهای از فیلمسازی به خدمت گرفته شده بود، چیزهایی جالب و اغلب عجیب و غریب در مقابل لنز دوربین ساخته و بر پرده نقرهای نمایش داده شد که برای کمتر کسی در ابتدا آشکار هستند. از آنجایی که کوبریک تمام وقت خود را صرف پیشرفت هنر فیلمسازی میکرد، بر کسی پوشیده نبود که او فیلم های خود را با پیامهای پنهانی، شگفتیها و نمادهای پنهانی میاندود.
کوبریک هنر خود را با زیرمتنهایی عمیق اما ظریف، معمولا از طریق تجسم، استفاده از اشیا و استفاده هوشمندانه از دوربین غنی میساخت. در اینجا به معرفی فهرستی از ۱۰ نمونهی نهچندان واضح در فیلمهای کوبریک میپردازیم که به معنای عمیقتری اشاره دارند.
- ۴۷ پیام پنهان در فیلمهای مشهور که هیچگاه متوجهشان نشدید
- ۱۰ فیلم برتر استنلی کوبریک؛ کارگردان درونگرای کمالطلب
۱۰. چشمان کاملا باز
آخرین فیلم جنجالی کوبریک، «چشمان کاملا بسته» (Eyes Wide Shut)، نقطهی خوبی برای شروع بحث دربارهی جنبههای عمیقتر کار او است. فیلم از ابتدا تا انتها تحریکآمیز است، اما مفاهیم عمیقتری نسبت به آنچه دارد که در نگاه اول به نظر میرسد در سرتاسر فیلم دیده میشود (اگرچه در همین سفر روانی-جنسی ظاهری هم مفاهیم عمیق زیادی وجود دارد).
داستان از این قرار است؛ ویلیام هارفورد با بازی تام کروز به یک مهمانی یا مراسمی مخفی در برجهای منتمورز، عمارت متعلق به روچیلدها دعوت میشود که این صحنهها هم به طرز عجیبی فیلمبرداری شده است. مانند مایی که در حال تماشای صحنه هستیم، شخصیت تام هم در بین افراد حاضر در مهمانی و با دیدن عیاشی صریح که جلوی چشمانش رخ می دهد، احساس ناامنی و احساس معذب بودن میکند و هنگامی که در مقابل جمعیت دستش رو میشود و لو میرود مهمانی تمام میشود. بیرونش میکنند اما قبل از آن مردی با لباس پزشکان دوران طاعون زنی را به تلافی قانونشکنی او قربانی میکند.
یک هفته قبل از اکران چشمان کاملا بسته در سینماها، کوبریک درگذشت و بیست دقیقه از فیلم به سرعت حذف شد و هرگز هم به اکران نرسید. همین مساله به تنهایی باعث ایجاد تئوریهای توطئه شده و عدهای معتقدند که کوبریک به دلیل افشای آیین مهمانیهای ایلومیناتی در این فیلم کشته شده است. خود اصطلاح «Eyes Wide Shut» هم معانی عمیق و مختلفی در جوامع مخفی دارد. در نهایت، نمیتوان با قطعیت گفت که آیا استنلی کوبریک با ساخت این فیلم میخواست مخاطب را تنها در معرض تفکر در رابطه با تمایلات جنسی خود قرار دهد و با یک صحنهی عیاشی مشغولش کند، یا اینکه واقعا در صدد بود ما را به دنیایی ببرد که ما و خودش به آن دعوت نشدهایم و بهای نهایی آن را هم پرداخت کرد. چه کسی میتواند بگوید؟
۹. برای شیر ریخته شده ناراحت نباش
حالا که چشمانتان کاملا باز شده، باید بدانید که احتیاجی نیست برای شیر ریختهشده هم ناراحت باشید.
در فیلم «پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange) که در سال ۱۹۷۱ ساخته شد، الکس دی لارگ با بازی مالکوم مکداول و نوچههای او در سکانس اول در The Korova Milkbar دیده میشوند. همانطور که الکس گفته «میلکبرخلاف میخانههای دنیای ما که مشروب میفروشد، در دنیای دیوانهکننده پرتقال کوکی بارهایی وجود دارد که شیر پر از مواد مخدر میفروشند، جایی که جوانان میروند، با شیر اوج میگیرند و برای خشونت آماده میشوند.
چرا شیر؟ شیر نوشیدنی مرتبط با جوانی و قدرت است. در تمام فرهنگها بچهها باید شیر بخورند تا قوی شوند. دقیقا بچه مدرسهایها هستند که شیر مینوشند و ما اغلب فراموش میکنیم که الکس فقط ۱۵ سال دارد. کنار هم قرار گرفتن نوشیدنی مخصوص جوانان معصوم و هیولاهایی که همین نوشیدنی از جوانان میسازد، به مخاطب کمک میکند تا ببیند شرورهای این دنیا همان جوانان به اصطلاح بیگناه هستند.
جالب اینجاست که حدود دقیقه ۴۵ فیلم یکی از نوچههای الکس لیوان شیر را به صورتش میکوبد و او را گریان رها میکند تا پلیس برای دستگیریاش برسد. از اینجا به بعد لحن کل فیلم تغییر میکند. الکس دیگر آن جوانی قاتلی نیست که از چنگ قانون فرار میکند، دیگر شیری در فیلم نوشیده نمیشود و لیوان خردشدهی شیر مخلوط با روانگردان پایان روزهای الکس بهعنوان جوانی طغیانگر و خشن را نشان میدهد.
۸. آینهها، دستشوییها و کتابها
کوبریک تقریبا در تمام فیلمهای خود از حمامها و دستشوییها استفاده کرده تا ضعف شخصیتها را به تصویر بکشد. دستشویی فضایی خصوصی است که انسان در آن آسیبپذیر است و کوبریک همواره از این قضیه به نفع خود بهره برده است. در فیلم «درخشش» (The Shining)، دنی تورنس کابوسوارترین تصورات خود را در حمام میبیند. بهعلاوه جک با بادیگارد سابق خود، گریدی، در دستشویی قرمز به رنگ خونی ملاقات میکند و در همین لحظه است که متوجه میشود او میخواهد خانوادهاش را بکشد.
صحنه معروف اتاق ۲۳۷ هم در دستشویی اتفاق میافتد. در فیلم «پرتقال کوک، الکس آهنگ «آواز خواندن در باران» را در دستشویی میخواند و همانجاست که هویت واقعی خود را آشکار میکند. در فیلمهای «لولیتا» (Lolita)، «غلاف تمام فلزی» (Full Metal Jacket) و «دکتر استرنج لاو» (Dr Strangelove)، شخصیتهای زیادی در دستشویی یا خودکشی میکنند یا اقدام به خودکشی ناموفقی را از سر میگذرانند.
به همین ترتیب، آینههایی هم در سرتاسر فیلمهای کوبریک به چشم میخورند تا شیاطین درونی شخصیتها را که با آنها روبهرو میشوند، منعکس کنند. یا میشود اینطور گفت که آینهها برای مواجههی شخصیتها به معنای واقعی کلمه با خود واقعیشان آنجا هستند. به طور خاص فیلم درخشش پر از آینه است. یکی از همین آیینهها در اتاق ۲۳۷ زنی برهنه را به صورت جسدی پوسیده نشان میدهد. جک هم در انتها از طریق آینه به ماهیت حقیقی هتل پی میبرد.
کتابها و آلبومهای موسیقی هم در فیلمهای کوبریک بهعنوان زیرمتن و جهت نمایش سرگرمی و علایق شخصی کارگردان در پس زمینه قرار میگیرند. مثلا موسیقی متن فیلم «۲۰۰۱ ادیسه فضایی» (A Space Odyssey 2001) در فروشگاه صفحه موسیقی در فیلم «پرتقال کوکی» به گوش میرسد. نویسندهای که الکس در همین فیلم مورد ضرب و شتم قرار میدهد، در حال نوشتن کتاب پرتقال کوکی است و کتاب قرمزرنگی که در ابتدای فیلم درخشش (The Shining) روی میز قرار دارد، آینده وحشتناک داستان را پیشبینی میکند.
۷. قدرت چشمان بینا
نکتهای که ممکن است دربارهی پرتقال کوکی به آن پی برده باشید، استفاده مداوم از اهرام یا مثلث در طراحی صحنه برای نمایش سلسله مراتب است. به علاوه ممکن است متوجه حضور چشم باز بهعنوان نمادی از قدرت شده باشید.
در همان سکانس اول، در نمای نزدیکی که از صورت الکس به ما نشان داده میشود، میبینیم که یک چشمش با آرایش آراسته شده و همانطور که از نگاه نافذ او فاصله میگیریم و فضای میلکبار Korova را میبینیم، متوجه زنان برهنه میشویم. زنانی قرارگرفته به شکل مثلث، تقریبا خمیده به با بدنهایی در وضعیت غیرطبیعی، که نشان دهندهی فضای دنیای ویرانشهری و دیوانهکنندهی داستانند، دنیایی که در آن زنان زیردست و بازیچهی مردان هستند.
در نیمه اول فیلم، اهرام نشاندهنده قدرت الکس هستند، اما وقتی الکس قدرتش را از دست میدهد، کوبریک هوشمندانه از همان هرم استفاده میکند تا نشان دهد الکس دیگر در راس هرم قدرت نیست. سیستم، زندان و درمان لودوویکواجرایی بر الکس، سلسله مراتبی بالاتر از او هستند و زندان هرمیشکل و مرکز درمان مثلثی بازتابی از این تغییر قدرت در داستان است.
در نهایت هم الکس با پریدن از یک خانه مثلثیشکل دست به خودکشی میزند. در یک صحنه، او هم به معنای واقعی کلمه و هم به معنای استعاری آن از بالا به پایین هرم قدرت سقوط میکند و از قضا بار دیگر با قدرتی از جنس دیگر همهچیز را به پایان میرساند. پوستر معروف این فیلم که قطعا همه آن را دیدهاید، الکس را در میان لایههای مثلث نشان میدهد که درواقع خلاصهای از این انتقال قدرتها در طول فیلم است.
۶. فرود قلابی روی ماه
علاوه بر نبوغ خود، کوبریک در هنگام ساخت ۲۰۰۱ ادیسه فضایی، از بیش از ۵۰ سازمان مشاوره فنی کمک گرفت تا بتواند فیلمی علمیتخیلی بسازد که از نظر جاذبه، حرکت، پرواز فضایی، خلاء و صدا کاملا منطبق بر واقعیت باشد. همچنین ذکر این نکته خالی از لطف نیست که او تا چه حد محصولات آینده مانند تلویزیونهای صفحه تخت را در فیلمهای خود به تصویر کشیده است.
پس از ساخت ۲۰۰۱، نظریه ای به وجود آمد که ممکن است درست باشد؛ ناسا کوبریک را به استودیو MGM در بریتانیا برده و از او خواسته که بهطور مخفیانه از فرود ساختگی روی ماه فیلمبرداری کند جوری که بتواند ما را فریب دهد که باور کنیم انسان روی ماه قدم گذاشته است. به هر حال، اگر کسی قرار باشد چنین کاری انجام دهد، منطقیتر آن است که از نابغهای استفاده کند که بهتازگی فیلمی کاملا منطبق با واقعیت دربارهی فضا ساخته و بر تمام مسائل لازم تسلط دارد.
احمقانه است اگر بگوییم بدون شک فرود بر ماه ساختگی بوده و کوبریک آن را فیلمبرداری کرده، اما صحنههایی در فیلم درخشش به فرود بر ماه اشاره دارد که هنوز دلیلی برای گنجاندن آنها در فیلم وجود ندارد. دنی به این معروف است که پلیوری با طرح آپولو ۱۱ میپوشد و در یک صحنه هم اسباببازیهای خود را به شکل سکوی پرتاب سفینه میچیند.
برخی حتی این تئوری را تا آنجا پیش بردهاند که حدس میزنند اتاق ۲۳۷ به این دلیل انتخاب شده است که ماه در فاصله ۲۳۷۰۰۰ مایلی از زمین قرار دارد و جایی که دنی که با پلیور آپولو ۱۱ پارهشده از اتاق ۲۳۷ بیرون میآید و نمیتواند صحبت کند درواقع نمادی از سکوت اجباری کوبریک در ارتباط با این موضوع است.
۵. وسایل متحرک
اگر نگاهی دقیقتر به درخشش داشته باشید متوجه خواهید شد که مبلمان، به ویژه صندلیها در یک صحنه وجود دارند و یک ثانیه بعد دیگر آنجا نیستند. این هم به طور قطع عمدی است تا نشان دهد هتل اورلوک تسخیر شده است.
جالب است بدانید که در صحنه معروف جاری شدن رودخانه خون از آسانسور صندلیهای غیبشده هم حضور دارند. در این صحنه، وقتی خون شروع به جاری شدن روی صفحه میکند، مبلمان تسخیرشده هم از گذشته تقریبا جلوی چشمان ما ظاهر میشوند. یک صندلی واژگونشده و آغشته به خون هم در اوایل فیلم در کنار دو دختر مرده که ما آن را از طریق رویاهای دنی می بینیم، به چشم میخورد. به احتمال زیاد این صندلی که بعدا از آسانسور بیرون میآیند، نمایندهی همین قتل هستند.
جالب است بدانید که استیون کینگ از اقتباس کوبریک از رمان متنفر بود و ادعا میکرد که این اقتباس بیشتر یک درام است. وی همچنین معتقد بود که کوبریک نمیفهمد که خود هتل اورلوک موجودی تسخیرشده است و درخشش دنی را برای اهداف خود میخواهد، زیرا کوبریک هم وقتی نوبت به ماوراءالطبیعه میرسد، بسیار شکاک است. اگر ارباب وحشت دقیقتر به این فیلم نگاه میکرد، میدید که کوبریک اورلوک را را به شیوه خاص خود و به شکلی ظریف اما عمیق، تسخیرشده نشان داده است.
۴. محل دفن بومیان آمریکا
برخلاف رمان استیون کینگ که در آن خبری از بومیان آمریکایی نیست، در اقتباس کوبریک از درخشش، صاحب هتل ذکر میکند که هتل اورلوک در محل دفن بومیان آمریکا ساخته شده است، چیزی که حتی طرفداران واقعی فیلم هم خیلی به آن توجه نکردند. به نظر میرسد کوبریک در این فیلم به طور ناخودآگاه موضوع بومیان آمریکایی و نسلکشی آنها را مطرح کرده است، ولی خیلی ساده میتوان این چیزها را «نادیده گرفت». جایی که زمانی محل زندگی بومیان آمریکا بود، اکنون به هتلی شیک تبدیل شده است که مشرف به مناظر کوهستانی است. در سرتاسر هتل مجسمههای بومیان آمریکایی، ملیلهها، قالیچهها و قوطیهای غذا پراکنده است. در یک عکس، اولمان در کنار پرچم آمریکا دیده میشود و در این عکس پردهها الگوهای هرمی سفید و قهوهای میسازند که میتوان آن را با هنر بومی آمریکا مرتبط دانست.
صحنه دیگری نشان میدهد که جک بارها توپ تنیس را از روی یک نقاشی شنی بزرگ از منطقهی ناواهو پرتاب میکند. اگر این نمادین نیست پس چیست؟ این فیلم کاملا به وضوح نشاندهنده بیتوجهی به فرهنگ بومیان آمریکاست و رفتار خشونت آمیز جک نمادی از نسلکشی بومیان. اگر طرفدار ارجاعات پنهان هستید، مطمئنا درخشش فیلمی است که باید ببینید.
۳. میکی تمامآهنی
اگر فکر میکنید کوبریک نسبت به کشور خود، یا بهتر است بگوییم دوران سیاه آمریکا کینه داشت، بر اساس این فهرست میتوان گفت احتمالا درست فکر میکنید. در فیلم کلاسیک ضدجنگ کوبریک، «غلاف تمام فلزی»، مدام به میکی موس بهعنوان نماد حماقت و اقدامات تقریبا کودکانه آمریکا در جنگ، اشاره می شود و بدون شک از طریق این نماد به خطر جامعه بیش از حد سرمایهداری آمریکا به ویژه با توجه به جنگ با کمونیسم اشاره میکند.
«این مسخرهبازی میکی موس چیه؟» این فریاد ستوان، کل حماقت جنگ را در شش کلمه خلاصه میکند و طبق معمول کوبریک هم اسباب بازیها و پوسترهای میکی موس را در پس زمینه پنهان میکند تا محکمکاری کرده باشد. صحنه پایانی که راهپیمایی نیروها در حال خواندن سرود «میکی ماوس» برای حفظ روحیه خود را نشان میدهد در حالی که در پسزمینه شعلههای مرگ و ویرانی را شاهد هستیم که آنها ایجاد کردهاند، صحنهای عمیقا کنایهآمیز و حتی غمانگیز است. از دست رفتن معصومیت سربازان در پی اقداماتی که به دلیل تصمیمات میکی ماوسی مسؤولین مجبور به انجام آنها شدهاند.
۲. هال (HAL) دیگر چیست؟
در حماسهی علمی تخیلی کوبریک، ۲۰۰۱ ادیسه فضایی، کاملا واضح به نظر میرسد که کوبریک دربارهی خطرات فناوری در راستای نابودی بشر به ما هشدار میدهد، چیزی که اکنون بسیار ملموستر از زمانی است که فیلم منتشر شد.
با این حال ممکن است همه مخاطبان اهمیت HAL یا دلیل نامگذاری رایانه شیطانی به این اسم را متوجه نشده باشند. در سال ۱۹۶۱، کامپیوتری به نام IBM 7094 تبدیل به اولین کامپیوتری شد که آواز خواند. آوازی که میخواند آهنگ دیزی بل (Daisy Bell) بود. هر کدام از حروف این اسم را یکی به عقب ببرید و IBM تبدیل به HAL میشود. صحنهای که HAL آهنگ دیزی بل را با صدای یکنواخت و در حال مرگ میخواند نشان میدهد که انسانها میتوانند در برابر فناوری ساختهی خود پیروز شوند. بیایید بعضی از دیالوگهای HAL را که باعث شد ایدهی تبدیل تکنولوژی به موجودیتی ترسناک در ذهن ما شکل بگیرد را مرور کنیم: «این مأموریت برای من خیلی مهمتر از این است که به شما اجازه بدهم آن را به خطر بیندازید» و «میترسم نتوانم این کار را انجام دهم، دیو» وقتی از او خواسته شد درهای غلاف را باز کند. این دیالوگها شما را به یاد کسی در خانهتان نمیاندازد… شاید الکسا؟
۱. پرتقالی کوکی؟!
نامی عجیب برای یک فیلم، پرتقال کوکی. ترکیب چیزی غیرطبیعی با چیزی طبیعی و این کنار هم قرار گرفتن طبیعی و غیرطبیعی همان چیزی است که به آن جذابیت بینظیری میدهد. قهرمان داستان ما، الکس دی لارگ، باید مورد نفرت قرار گیرد، اما اینطور نیست. الکس شاید فریبندهترین روانپریش شناختهشده باشد. چگونه است که اکثر بینندگان حتی پس از مشاهدهی اعمال خشونتآمیز او نسبت به افراد مسن و حتی پس از تجاوز او به یک زن، باز هم با الکس همدردی میکنند؟ این به دلیل همان تضادیست که در اسم فیلم وجود دارد.
با استفاده از زبان ساختهشدهی «نادسات» که بهعنوان تعبیری برای نرم کردن اعمال او به کار میرود، و تماشای همه چیز از نگاه الکس، مخاطب با هوش و ذکاوت او، عشق او به بتهوون، تصویر و راهی که او آنها را بهعنوان « برادران و عزیزترین دوستانش» به آن راهنمایی میکند، سرگرم میشود. در اصل، ما از طریق الکس فیلم را زندگی میکنیم. به همین دلیل و با دیدن جنبههای انسانیاش تصمیم میگیریم ترس از او را فراموش کنیم و به احتمال زیاد او را بهعنوان شخصیتی نمادین و ضدقهرمانی شیک میبینیم تا شخصیتی شرور که واقعا هست.
جای تعجب نیست که اعمال خشونت آمیزی با الهام از این فیلم اتفاق افتاد و نهایتا با تهدید کوبریک به مرگ، پخش فیلم تا سال ۱۹۹۹ قطع شد. هیچ چیز در این فیلم مانند لباسی که الکس و نوچههایش میپوشند سیاه و سفید نیست. آنها درواقع یک پرتقال کوکی هستند. «ویدی برادر کوچک خوب، ویدی خوب!»
منبع:WathCulture
بهترین پست بین تمام سایتا ایرانی که دیدم!
واقعا دمتون گرم
مطالبتون در مورد فیلمها عااالین…لطفا مطلب در مورد بهترین فیلمهای اجتماعی خارجی رو هم بزارید