۱۰ فیلم اسپانیایی جذاب که در دوران دیکتاتوری فرانکو ساخته شدهاند
شاید خندهدار بهنظر برسد اما در طول تاریخ، رژیمهای سرکوبگر در اغلب اوقات باعث خلق هنرمندانهترین آثار شدهاند. شاید این اتفاق دقیقا بهدلیل همین ماهیت سرکوبکنندهاشان رخ میدهد؛ زیرا آنها بهصورت ناخودآگاه فیلمسازان را مجبور میسازند تا از طنز، ظرافت و نمادگرایی برای ارائهی دیدگاههای شخصی و نقد جامعه استفاده کنند. دیکتاتوری ۳۶ سالهی فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا هم از این قاعده مستثنی نیست. تحت رژیم او که سانسور شدید صنعت فیلم را اعمال میکرد، موجی از فیلمسازان از جمله لوئیس گارسیا برلانگا، خوان آنتونیو باردم و کارلوس سائورا بهشهرت رسیدند و سینمای جدید اسپانیا را بهوجود آوردند. این افراد بهطور جدی جهان فیلم اسپانیایی را عوض کردند و با ساخت مجموعهای از کمدیهای سیاه، فیلمهای هنری و درامهای شاعرانه، به دوران سلطنت آثار کلیشهای و ملودرامهای آبکی پایان دادند.
عملا تمام آثار موجود در این فهرست، بهعنوان شاهکارهای سینمای کلاسیک اسپانیا در نظر گرفته میشوند و پایه و اساس ساخت هر فیلم اسپانیایی پس از این دوره را تشکیل میدهند. سینهفیلهایی که با این دوره از سینمای اسپانیا آشنایی دارند هم از دیدن خوزه لوئیس لوپس باسکِس در این فهرست خوشحال خواهند شد؛ بازیگر مطرحی که از او بهعنوان نمونهای از یک مرد معمولی اسپانیایی یاد میشود. در این مطلب بهسراغ ۱۰ فیلم اسپانیایی دیدنی خواهیم رفت که در دوران حکومت فرانسیسکو فرانکو ساخته شدهاند.
- ۱۰ فیلم ترسناک برتر سینمای اروپا که احتمالا ندیدهاید
- ۱۰ فیلم برتر اورسون ولز در مقام کارگردان؛ شگفتیساز هالیوود
- ۳۰ فیلم برتر دربارهی اعتیاد
۱۰. عزیز من سنیوریتا (Mi querida señorita/My Dearest Señorita)
- کارگردان: خائیمه د آرمینیان
- بازیگران: خوزه لوئیس لوپس باسکِس، ژولیهتا سرانو، آنتونیو فراندیس و…
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
«عزیز من سنیوریتا» در سال ۱۹۷۲ بهنمایش درآمد، همان سالی که حق رأی زنان با مردان در اسپانیا برابر شد؛ این اثر نخستین فیلم اسپانیایی است که بر گرایشات جنسی تمرکز دارد. آرمینیان که جهان فیلمهایش مملو از شخصیتهای حاشیهای جامعه بوده و هدفش عادیسازی دیدگاههای مختلف است، فیلمنامهی این فیلم را با همکاری خوزه لوئیس بورائو نوشت. داستان این کمدی سیاه ساختارشکن به ماجرای زنی مسن و مجرد بهنام آدلا میپردازد که پس از سفر به مادرید، درگیر اتفاقات عجیبی میشود.
خوزه لوئیس لوپس باسکِس بهعنوان ستارهی فیلم، اذعان داشت که بهدلیل مضمون اثر و اینکه چنین مباحثی در اسپانیای تحت سلطهی فرانکو کاملا تابو بهحساب میآمد، عزیز من سنیوریتا خطرناکترین تجربهی عمرش بوده است؛ اما همین اتفاق دلیل اصلی استثنایی بودن فیلم بهشمار میرود. ماهیت حساس محتوای آن، باسکِس را بهسمت ارائهی نمایشی جذاب و در عین حال ظریف سوق داد. در نهایت چالشها و ریسکهای فراوانی که آرمینیان برای ساخت فیلم باید از سر میگذراند، همگی به نحو احسن انجام شدند.
مانند بسیاری از آثاری که در دوران حکومتهای دیکتاتوری ساخته شدهاند، فیلم اسپانیایی عزیز من سنیوریتا هم بعد از هربار تماشا، چیزهای جدیدی را به مخاطب ارائه میدهد. این فیلم نهتنها به نقد عقاید سختگیرانهی حکومتها و جامعه میپردازد، بلکه مضامینی مانند تنهایی، درهمآمیختگی با مدرنینه، چالشهای گوناگون زندگی شهری و فروپاشی سلطنت فرانکو را دستمایهی قصهاش قرار میدهد.
با این حال، در نهایت فیلم راجعبه هویت است؛ هویتهای پنهانشده در دوران دیکتاتوری، دگرگونی و شاید محو هویتها و آنچه میشل فوکو آن را «برزخ شاد بیهویتی» مینامد. «عزیز من سنیوریتا» در ۴۵امین دورهی جوایز اسکار در رشتهی بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان نامزد شد که این جایزه در نهایت به فیلم «جذابیتهای پنهان بورژوازی» بهکارگردانی لوئیس بونوئل رسید.
۹. خاله تولا (La tía Tula/Aunt Tula)
- کارگردان: میگل پیکاسو
- بازیگران: آئورورا بائوتیستا، کارلوس استرادا، لالی سولدویلا و…
- محصول: ۱۹۶۴
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
«خاله تولا» بهعنوان نخستین فیلم بلند میگل پیکاسو، معروفترین و تحسینشدهترین اثر او در چهار دهه فعالیت حرفهایاش بهحساب میآید. خاله تولا بر اساس رمانی بههمین نام که توسط میگل د اونامونو در سال ۱۹۲۱ نوشته شد ساخته شده است. شاید طرح کلی داستان فیلم کمی ساده بهنظر برسد اما کارگردانی دقیق پیکاسو، بازی کاملا باورپذیر بائوتیستا در نقش تولا و تصویر فروتنانهای که فیلم از آداب و رسوم و فرهنگ بهخصوصِ اسپانیایی ارائه میدهد، ارزشهای این اثر را دوچندان میسازد.
این فیلم به ماجراهای زنی ۳۱ ساله بهنام تولا میپردازد؛ کسی که مسؤولیت نگهداری از فرزندان خواهر فوتشدهاش را بر عهده گرفته است. او بههمراه خواهرزادهها و شوهرخواهرش (رامیرو) زندگی میکند و علاوهبر ابراز محبت به بچهها، رابطهی خوبی با رامیرو دارد. اما این رفتار صمیمانه زمانی دچار تغییراتی اساسی میشود که رامیرو نسبت به ازدواج با تولا تمایل نشان میدهد.
رفتار سرد تولا نسبت به درخواست رامیرو، نشان از اعتقادات مذهبی او دارد و بازتابدهندهی سنتهای سختگیرانهای میباشد که در این زمان او را احاطه کرده است. شاید تماشاگران آمریکایی انتظار داشته باشند که تولا در برابر خواستهی رامیرو تسلیم شود و پایانی قابل پیشبینی را برای مخاطب فراهم کند. اما میگل پیکاسو با این فیلم اسپانیایی، آن دسته از بینندگان مذکور را ناامید میکند و روایتی غافلگیرکننده را بهوجود میآورد.
اگرچه میگل پیکاسو شناختهشدهترین فیلمساز حاضر در این فهرست نیست اما خاله تولا ارزش تماشا را دارد و حتی ممکن است برای برخی از سینهفیلها، تا حدودی یادآور ساختهی درخشان بونوئل یعنی «ویریدیانا» باشد. خاله تولا تمام جوایز سینمایی مهم اسپانیا را درو کرد اما در عرصهی بینالملل نتوانست موفق ظاهر شود.
۸. سفر عجیب (El extraño viaje/The Strange Voyage)
- کارگردان: فرناندو فرنان گومز
- بازیگران: کارلوس لارانیاگا، توتا آلبا، خسوس فرانکو و…
- محصول: ۱۹۶۴
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
فیلم کالت «سفر عجیب» که در اصل یک شکست تجاری کامل بود، اکنون بهعنوان یکی از برترین فیلمهای اسپانیایی تمام دورانها بهحساب میآید. فرناندو فرنان گومز که بیشتر در مقام بازیگری پرکار شناخته میشود و سابقهی طولانی و حرفهای شش دههای دارد، این فیلم را کارکردانی کرد. اثری دیدنی و جذاب که جنبههای تریلر، تعلیقآمیز، کمدی سیاه و نوآر را درهم میآمیزد تا داستانی ابزورد و بیمارگونه را روایت کند؛ قصهای از سه خواهر و برادر که در نهایت ملاقاتی را با یکدیگر ترتیب میدهند.
این فیلم اسپانیایی در ابتدا با عنوان «جنایت مازارون» شناخته میشد که به رویدادهایی واقعی در یک روستای کوچک اشاره داشت؛ اما سانسورچیهای فرانکو اجازهی چنین اشارهی مستقیمی را ندادند. با این حال، گومز عنوان فیلم را به سفر عجیب تغییر داد و از طریق داستان منحصربهفردش، جامعهی ریاکاری که تحت حکومت فرانکو به حیات خود ادامه میداد را بهشدت نقد کرد.
فرناندو فرنان گومز با استفادهی هوشمندانه از کنایه، طنز، فلاشبکها و گروه بازیگراناش، ماهیت سرکوبگر شخصیتها و جامعهی آن زمان را بهخوبی منعکس میکند. او بهواسطهی الهام از گفتوگویی با کارلوس سائورا و همکاری با لوئیس گارسیا برلانگا، اثر شگفتانگیزی را خلق کرد که شاید کشف ارزشهای حقیقیاش برای سینماگران امروز اسپانیا و مخاطبان حال حاضر سینما در سراسر دنیا، کار سادهتری باشد. در سال ۱۹۹۶، منتقدان و نظریهپردازان اسپانیایی «سفر عجیب» را بهعنوان هفتمین فیلم برتر در تاریخ سینمای کشورشان انتخاب کردند.
۷. شکار (La Caza/The Hunt)
- کارگردان: کارلوس سائورا
- بازیگران: اسماعیل مرلو، آلفردو مایو، خوزه ماریا پرادا و…
- محصول: ۱۹۶۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
اولین موفقیت بینالمللی کارلوس سائورا با عنوان «شکار»، مرزهای باریک میان یک فیلم شکاری ساده و اثری با محوریت جنگ داخلی اسپانیا را از بین میبرد. با این حال، شکار یک تریلر روانشناختی شاخص و منحصربهفرد است. داستان این فیلم اسپانیایی ماجرای سه جانباز جنگ داخلی با نامهای خوزه، پاکو و لوئیس و یکی از بستگان پاکو را دنبال میکند. این افراد در شهرستان سنسیا که در استان کوچک تولِدو واقع شده، به شکار خرگوش مشغول هستند؛ مردانی که هر کدام قصهای دارند و با انگیزههای خاص خود راهی این سفر شدهاند.
در زمان اکران شکار، اسپانیا باز کردن مرزهای خود را آغاز نمود و وارد دوران بهبود اقتصادی شد. اما فیلم پیچیده و استادانهی سائورا ثابت میکند که جنگ داخلی و یا حداقل خاطرات آن به اسپانیای دههی ۶۰ میلادی غلبه نکرده است. ریتم تدوینی فیلم، جلوههای بصری و محیط، اتمسفر خفهکننده و ظالمانهای را بهتصویر میکشند که در نتیجه به ترسیم زوال عقل شخصیتهای اصلی کمک میکنند.
درست مانند آلفرد هیچکاک، سائورا هم در این فیلم استاد تعلیق است و بهطور دقیق، جزئیات و وخامت روانی مردان قصه را نشان میدهد؛ تا جایی که مفهوم شکار به یک عامل معکوس تبدیل میشود. وقتی تنشها و ترسهای روانی بالا میرود، شکارچیان ماجرا خودشان شکار میگردند. در نهایت، کارلوس سائورا بیننده را با پایانی تکاندهنده و تأملبرانگیز تنها میگذارد.
سائورا در رشتهی بهترین کارگردانی، موفق شد تا خرس نقرهای جشنوارهی برلین را ازآن خود کند اما برای خرس طلایی تنها به نامزدی اکتفا کرد و موفق به دریافت این جایزه نشد. شکار در دیگر جشنوارههای سینمایی اسپانیا و سایر کشورها هم موفقیتهای قابل قبولی را بهدست آورد تا این فیلم کماکان بهعنوان یکی از آثار مهم کشور اسپانیا در دوران فرانکو شناخته شود.
۶. کیوسک تلفن (La cabina/The Telephone Box)
- کارگردان: آنتونیو مرسرو
- بازیگران: خوزه لوئیس لوپس باسکِس، آگوستین گونسالس، تیتو گارسیا و…
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
این فیلم کوتاه ۳۵ دقیقهای که برای تلویزیون ساخته شد و عملا هیچ دیالوگی ندارد، ممکن است در نگاه اول چیز خاصی نداشته باشد. با این حال، آنتونیو مرسرو در طول همین نیمساعت مفاهیمی را منتقل میکند که خیلیها در مدت زمان ۱۲۰ دقیقه قادر به انجام دادناش هستند.
«کیوسک تلفن» که بودجهاش توسط دولت تأمین شد، در ابتدا برای مسائل آموزشی در اسپانیای تغییریافته در نظر گرفته شده بود؛ زیرا این فیلم در اواخر رژیم فرانکو بهنمایش درآمد. اگرچه این فیلم کوتاه بر زندگی مدرن شهری و رشد اقتصادی اسپانیا تمرکز دارد، اما زوایای پنهان و تاریک این کشور را هم بهتصویر میکشد.
در این فیلم، خوزه لوئیس لوپس باسکِس که همیشه محبوب مردم بود نقشآفرینی کرده است. او عملکرد فیزیکی قانعکنندهای را ارائه میدهد و در نقش مردی معمولی ظاهر میشود که درون یک کیوسک تلفن گیر افتاده است. اگرچه تلاشهای زیادی از جانب او صورت میگیرد، اما هیچ رهگذری قادر نیست تا به این مرد نگونبخت کمک کند. این رویه کماکان ادامه دارد تا اینکه کیوسکِ بهظاهر بیخطر، رفتهرفته به یک کابوس وحشتناک تبدیل میشود.
مرسرو داستان کوتاه خود را در سهبخش منحصربهفرد ارائه میدهد. او در بخش نخست، فیلم را بهعنوان یک اثر کمدی و منتقدی اجتماعی علیه جامعهی اسپانیا معرفی میکند؛ زیرا مرد بیچارهی ما خودش را در موقعیتی ابزورد با کیوسک تلفن قرار داده است. بخش دوم، تنش و تعلیق دراماتیک را آشکار میکند زیرا مرد متوجه میشود که نمیتواند فرار کند. و در بخش سوم، فیلم کوتاه آنتونیو مرسو به یک اثر ترسناک و دلهرهآور بدل میگردد؛ زیرا شخصیت اصلی و تماشاگر، سرانجام به پایان تراژیک این داستان پی میبرند.
پس از تماشای فیلم اسپانیایی کیوسک تلفن، بدون شک به ماهیت منحصربهفرد، گمراهکننده و تأثیرگذار آن اقرار خواهید کرد. شاید به همین دلیل است که فیلم، داستانی رایج را از ناپدید شدنهای ناگهانی و اجباری در دوران دیکتاتوری فرانکو روایت میکند و اسپانیا را در عصر بونوئل بهتصویر میکشد؛ کشوری که به بیچارگی دیگران میخندد، جامعهای که از ساکنیناش سوءاستفاده میکند و محله و مردمانی که نسبت به سرنوشت بیرحمانهی یک انسان بیتفاوت هستند.
کیوسک تلفن با وجود مدت زمان کوتاهاش، در فستیوالهای سینمایی اسپانیا خوش درخشید و علاوه بر موفقیت در کشورش و دریافت جوایز داخلی، موفق شد تا جایزهی امی را هم ازآن خود کند.
۵. مرگ یک دوچرخهسوار (Muerte de un ciclista/Death of a Cyclist)
- کارگردان: خوان آنتونیو باردم
- بازیگران: لوچا بوزه، آلبرتو کلوزاس، آنتونیو کاساس، اتلو توسو و…
- محصول: ۱۹۵۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
خوان آنتونیو باردم یک کمونیست سرسخت و مدافع جدی آزمایش و تجربهگرایی، نقد اجتماعی و مفاهیم عمیق بیشتر در سینمای اسپانیا بود. باردم در این درام رئالیستی و اجتماعی، عقاید و انتقادات خود را نسبت به رژیم فرانکو با تمام وجود بیان میکند؛ فیلمی که توأمان به معمای قتل و یک نوآر کلاسیک هم شباهت دارد.
در دقایق ابتدایی «مرگ دوچرخهسوار»، عنوان فیلم بهطور کامل بهتصویر کشیده میشود. خوان، استاد ریاضیات و ماریا خوزه بهعنوان زنی ثروتمند، رابطهای پنهانی با یکدیگر دارند. آنها در مسیر برگشتشان، به یک دوچرخهسوار نگونبخت اصابت میکنند. پس از تأملی کوتاه راجع به حرکت بعدیاشان، سرانجام فرد قربانی را در کنار جاده رها میکنند تا بمیرد؛ زیرا در نظرشان، مخفی ماندن این رابطه از اهمیت بیشتری برخوردار است. ادامهی داستان این فیلم اسپانیایی بر تأثیرات روانی اعمال این دو تمرکز دارد و خوان آنتونیو باردم بهخوبی نشان میدهد که ترس و احساس گناه آنها، چگونه به یک پارانویای غیرقابل کنترل تبدیل میشود.
اگرچه این فیلم با یک عاشقانهی ممنوعه آغاز میگردد، اما مرگ دوچرخهسوار دربارهی یک مثلث عشقی نیست. در حقیقت این یک مثلث بیاعتمادی میان خوان، ماریا خوزه و رافا، منتقد هنری و مهمان همیشگی دورهمیهای خوان است. بهدلیل این سوءتفاهم که امکان دارد رافا شاهد اعمال این زوج در جاده بوده باشد، اضطراب خوان و ماریو خوزه افزایش مییابد. اما در نهایت، حضور او در این ماجرا بهشکلی متفاوت و غافلگیرکننده اتفاق میافتد.
باردم بهطرز ماهرانهای مراودات این سهنفر را با کنایه، تعلیق، طنز، درام و سوءظن بهتصویر میکشد. این المانها در ترکیب با برجستهترین ویژگی سبک باردم یعنی استفاده از تکنیکهایی مانند جامپکات، محیطهای اجتماعی طبقهی بورژوا و کارگر را در کنار هم قرار میگیرند. باردم با این کار، جامعهی اسپانیا را نقد میکند؛ جامعهای که در آن ثروتمندان فراتر از قانون قرار دارند و بورژواها تنها بهدنبال استثمار ثروتمندان هستند.
مرگ یک دوچرخهسوار لایههای بیپایانی برای تجزیه و تحلیل دارد. این فیلم اسپانیایی بهطور مداوم در مرز باریک میان دانش و قدرت و عدالت و بیعدالتی قرار میگیرد. اگر جزء سینهفیلهای جدی و پیگیر هستید، احتمالا مجذوب برخی از حقایق بیرونی این فیلم خواهید شد. بهعنوان مثال شاید برایتان جالب باشد بدانید که صدای لوچا بوزه، بازیگر ایتالیایی که نقش ماریا خوزه را بر عهده دارد، برای اکران اصلی اسپانیایی فیلم دوبله شده است. علاوه بر این موضوع، خوان آنتونیو باردم (کارگردان فیلم) هم عموی خاویر باردم، بازیگر مشهور سینما است.
۴. جلاد (El Verdugo/The Executioner)
- کارگردان: لوئیس گارسیا برلانگا
- بازیگران: نینو مانفردی، گوئیدو آلبرتی، اما پنهیا، خوزه لوئیس لوپس باسکِس و…
- محصول: ۱۹۶۳
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
لوئیس گارسیا برلانگا یکی از تأثیرگذارترین و پرکارترین فیلمسازان در دوران حکومت فرانکو بود. برلانگا در کنار خوان آنتونیو باردم، یکی از پیشگامان سینمای جدید اسپانیا پس از جنگ بهشمار میرود و فیلمهای او اغلب بهعنوان شاهکارهای تاریخ این کشور شناخته میشوند.
برلانگا با همکاری دوست و فیلمنامهنویس قدیمیاش، رافائل آسکونا توانست سانسورهای فرانکو را دور بزند و این کمدی سیاه جذاب را بسازد. فیلم به داستان زندگی آمادئو میپردازد، جلادی بازنشسته که یک کارمند تشییع جنازه را مجبور میکند تا با دخترش ازدواج کند و شغل دیرین او را ادامه دهد. مانند بسیاری از فیلمهای برلانگا، «جلاد» هم بر یک شوخی اصلی تکیه میکند، اما از طریق داستانی طنزآمیز، مملو از کنایه و دیالوگهای درخشانی که توسط گروهی پرجنبوجوش ارائه میشود، به اوج میرسد.
پایانبندی این فیلم اسپانیایی تا حدی بر اساس داستان واقعی خوزه مونرو رقم میخورد؛ یک جلاد در دوران سلطنت فرانکو که نمیخواست کار اصلی خود را انجام دهد. او تنها یک نفر بهنام هاینز چز را اعدام نمود و سپس این حرفه را کنار گذاشت.
برلانگا موفق میشود تا مفاهیم مدنظرش را با قدرت بیان کند اما ماهیت جدی سوژه و روایت غمانگیزش، چیزی است که این اثر را تأثیرگذارتر جلوه میدهد. در نهایت، جلاد نقدی تند و تیز است نسبت به مجازات اعدام، ارزشهای اجتماعی در دوران فرانکو و رذیلتهای اخلاقی که جامعه بهراحتی میتواند به ما تحمیل کند. لوئیس گارسیا برلانگا علاوه بر دریافت جوایز داخلی اسپانیا، موفق شد تا جایزهی فیپرشی جشنوارهی فیلم ونیز را ازآن خود کند و همچنین نامزدی دریافت شیر طلایی را هم بهدست آورد.
۳. روح کندوی عسل (El espíritu de la colmena/The Spirit of the Beehive)
- کارگردان: ویکتور اریسه
- بازیگران: فرناندو فرنان گومز، آنا تورنت، ترزا ژیمپرا، لالی سولدویلا و…
- محصول: ۱۹۷۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
«روح کندوی عسل» اولین فیلم ویکتور اریسه و یکی از تنها سه اثر بلند دوران حرفهای او بهشمار میرود؛ فیلمی که دستکمی از شاهکار ندارد. داستان این فیلم اسپانیایی در سال ۱۹۴۰، درست پس از شکست جمهوریخواهان در برابر ارتش فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا، دنبال میشود. جایی که دختر نوجوانی بهنام آنا پس از ورود یک تئاتر سیار به شهر کوچکاش، شیفته و دلباختهی فیلم «فرانکشتاین» (ساختهی ۱۹۳۱ بهکارگردانی جیمز ویل) میشود.
اگرچه این فیلم در سالهای آخر رژیم فرانکو اکران شد، اما همچنان با محدودیتها و سانسور گستردهای همراه بود. اما ویکتور اریسه با وجود تمام مشکلات و سختگیریهای موجود، نقدهای اجتماعیاش را با ظرافت نمادپردازی هنرمندانهای بهتصویر کشید. روح کندوی عسل بهگونهای است که یک منتقد سینما یا مورخ اسپانیایی، میتواند ساعتها دربارهی معانی و مفاهیم پنهاناش بحث کند؛ اما حتی یک بینندهی عادی هم قادر است تا ماهیت شاعرانهی این اثر را درک نماید.
ظلم و ستم واردشده به جمهوریخواهان در دوران فرانکو، بسیاری از شهروندان را به زندگی در سکوت وادار کرد؛ موضوعی که با دیالوگهای اندک و مناظر تیرهوتار در فیلم برجسته میشود. با این حال در چنین سکوتی، مردم اسپانیای آن دوره، از رازداری بهعنوان سلاحی برای مقاومت در برابر رژیم فرانکو استفاده میکنند. مفهومی که ویکتور اریسه هم آن را در فیلم بهکار میگیرد و در کنار فانتزیهای موجود، شخصیت اصلیاش را به دردسر میاندازد؛ زیرا آنا به یک سرباز جمهوریخواه مجروح که در انباری مجاور پنهان شده است کمک میکند.
روح کندوی عسل از لحاظ ماهیت شاعرانگی و جلوههای بصری خیرهکننده، به آثار آندری تارکوفسکی و عباس کیارستمی شباهت دارد. جای تعجب نیست که چرا این فیلم اسپانیایی منحصربهفرد، الهامبخش فیلمسازانی مانند گیرمو دل تورو بوده است. دل تورو هم در تعدادی از ساختههایش، مضامین مشابهی را بررسی میکند و با محوریت تخیل، به زندگی و رویاهای کودکانه در زمان جنگ داخلی اسپانیا و دوران پس از جنگ میپردازد.
۲. ویریدیانا (Viridiana)
- کارگردان: لوئیس بونوئل
- بازیگران: سیلویا پینال، فرناندو ری، فرانسیسکو رابال، مارگاریتا لوسانو و…
- محصول: ۱۹۶۱
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
کسی که با تاریخ سینما آشنایی داشته باشد، در وهلهی اول لوئیس بونوئل را بهخاطر فیلم کوتاه سورئالیستی معروفش (سگ آندلوسی) که با همکاری سالوادور دالی ساخته شده است میشناسد. میراث بونوئل برای چندین دهه پس از ورود او به عصر صامت ادامه یافت و این فیلمساز صاحب سبک، در ژانرها و کشورهای مختلفی از جمله اسپانیا، مکزیک و فرانسه کار کرد.
ظهور فرانکو در اسپانیا، کاتالیزور فرار بونوئل از کشور و تبدیل شدن او به یک شهروند مکزیکی بود. ترک وطن بونوئل تا زمان ساخته شدن فیلم «ویریدیانا» که موفق به دریافت نخل طلای جشنوارهی کن شد، ادامه داشت و تبعید ۲۹ سالهی او سرانجام با کمک کمپانی تولید فیلم UNINCI که به خوان آنتونیو باردم تعلق داشت بهپایان رسید. دلیل واقعی بازگشت بونوئل کماکان ناشناخته باقی مانده است؛ درست مانند ماهیت وجودی او بهعنوان استاد سورئالیست سینما. متأسفانه نمایش اولیهی ویریدیانا در اسپانیا بسیار کوتاه بود و اثر ساختارشکن بونوئل، پس از مرگ فرانکو اجازهی بازگشت به سینماهای این کشور را پیدا کرد.
این درام هجوآمیز و مذهبی، تا حدودی با اقتباس از رمان «هلما» بهقلم بنیتو پرز گالدوس ساخته شده است. داستان این فیلم اسپانیایی به زندگی راهبهای جوان بهنام ویریدیانا میپردازد که قصد دارد به صومعه بپیوندد. عموی او (دون خایمه) در بستر مرگ بهسر میبرد و ویریدیانا مجبور میشود تا او را ملاقات کند. زمانی که دون خایمه برادرزادهاش را میبیند، درمییابد که او بهطرز عجیبی به همسر فوتشدهاش شباهت دارد. و در همین لحظات است که طعنههای کلاسیک، طنز تاریک و کنایههای هولناک بونوئل، همگی در دل داستانی راجعبه یک رسوایی بزرگ حل میشوند.
لوئیس بونوئل بهعنوان استاد طنزهای سنگین و تکاندهنده، از ارائهی مفاهیم ضدمذهبی ابایی ندارد؛ با این حال، او در ویریدیانا از اتحاذ هرگونه موضع مستقیم خودداری میکند. نماهای از پیش طراحیشدهی فیلم با ظرافت خاصی بهنمایش درمیآیند و پیرنگ پیچیدهی آن با طنزی تلخ همراه میشود و تماشاگر را با اثری مواجه میکند که بیتردید یک فیلم بونوئلی تمامعیار است.
اگر پیش از این ویریدیانا را تماشا کردهاید، شاهکار دیگر بونوئل یعنی فیلم منحصربهفرد «ملکالموت» را هم بههیچعنوان از دست ندهید.
۱. خوش آمدید آقای مارشال! (¡Bienvenido, Mister Marshall!/Welcome Mr. Marshall)
- کارگردان: لوئیس گارسیا برلانگا
- بازیگران: لولیتا سویا، مانولو موران، خوزه ایسبرت، آلبرتو مورئا و…
- محصول: ۱۹۵۳
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«خوش آمدید آقای مارشال!» نخستین فیلم این فهرست و دومین فیلم برلانگا در مقام نویسنده و کارگردان بهحساب میآید. لوئیس گارسیا برلانگا در ابتدا به سفارش دولت برای تبدیل لولیتا سویا، خوانندهی فلامنکو، به یک ستارهی کمدی با یکی از پیشگامان سینمای جدید اسپانیا (خوان آنتونیو باردم) همکاری کرد؛ اما آنها تصمیم گرفتند تا با وجود وظیفه اصلیاشان، معنای بیشتری به فیلم ببخشند. نتیجهی این همکاری، یک طنز استادانه و مسلما نخستین فیلم بزرگ اسپانیایی در این دورهی جدید است.
فیلم اسپانیایی خوش آمدید آقای مارشال! داستان یک روستای کوچک و فقرزدهی کاستیلیایی را شرح میدهد که ساکنینش با استفاده از کلیشههای رایج و سرگرمکنندهی اسپانیایی، میخواهند از کمکهای آمریکا استفاده کنند و از آنها پول بگیرند. مردم این روستا یک خوانندهی فلامنکو معروف را استخدام میکنند، لباس سنتی بهسبک آندلسی میپوشند و فضای روستا را تغییر میدهند؛ زیرا بر این باورند که انجام چنین اعمالی، دهکدهاشان را برای مهمانان آمریکایی جذابتر خواهد کرد.
دو تکنیک مهم و قابل توجه در فیلم برجسته است؛ استفادهی منحصربهفرد برلانگا از روایت و گنجاندن یک سکانس خیالی در فیلم. برلانگا فیلمش را با راوی آغاز میکند و او در ابتدا به توصیف شهر میپردازد. پس از توصیفات اولیه، تمام افراد از صحنه کنار میروند تا رفته رفته بهصورت مجزا معرفی شوند. در رابطه با سکانس خیالی، برلانگا از آن برای بهتصویر کشیدن کلیشهها (همان چیزی که اسپانیاییها بهعنوان فرهنگ آمریکایی میشناسند) استفاده میکند؛ درست مانند شهردار ناشنوایی که در عالم خواب و رویا، خودش را بهعنوان یک گاوچران در غرب وحشی میبیند.
اگرچه خوش آمدید آقای مارشال! اولین فیلمی بهشمار میرود که صرفا توسط برلانگا کارگردانی شده است، اما بهطور کامل میتوان سبک بهخصوص او را مشاهده کرد. این فیلم همچنین با یک شوخی بزرگ کلاسیک و تأثیرگذار بهپایان میرسد. در روز ورود آمریکاییها، آنها بدون توقف در شهر رانندگی میکنند؛ موضوعی که نشاندهندهی حذف واقعی اسپانیا از طرح فیلم است. در واقع این اثر، انتقادی جدی از کلیشههای رایج این دو فرهنگ و اوضاع اسپانیا در دوران فرانکو بهحساب میآید.
تمام فیلمهای لوئیس گارسیا برلانگا بهراحتی میتوانند وارد این فهرست شوند. اما خوش آمدید آقای مارشال! یکی از بهترین آنها بهشمار میرود که تاکنون بیشترین افتخارات از جمله دریافت جایزهی بهترین فیلم بینالمللی از جشنوارهی کن و همچنین کسب نامزدی جایزهی بزرگ همین جشنواره را بهدست آورده است. تماشای این فیلم برای هر فردی که به سینمای اسپانیا علاقه دارد و میخواهد تاریخ هنر هفتم را در این کشور بررسی کند، ضروری است.
فیلمهای اسپانیایی دیگری که شایستهی حضور در این فهرست بودند
- آرام (Plácido) – کارگردان: لوئیس گارسیا برلانگا – محصول: ۱۹۶۱
- گاوآهن (Surcos/Furrows) – کارگردان: خوزه آنتونیو نیبس کنده – محصول: ۱۹۵۱
- شکارچیان (Furtivos/Poachers) – کارگردان: خوزه لوئیس بورائو – محصول: ۱۹۷۵
- ملکالموت (El ángel exterminador/The Exterminating Angel) – کارگردان: لوئیس بونوئل – محصول: ۱۹۶۲
منبع: taste of cinema