۱۰ فیلم دنبالهدار که قسمت اولشان بهترین قسمت مجموعه است
میگویند شانس یک بار در خانهی آدم را میزند. این ضرب المثل در صنعت سینما بهترین مصداق را دارد. حقیقت این است که در نهایت سینما باید درآمد داشته باشد و فیلمها باید پولسازی کنند و وقتی استودیویی یک فیلم پرفروش میسازد، واضح است که قصد میکند درآمد بیشتری از آن کسب کند. بنابراین چه میکند؟ دنبالهسازی. یک فیلم اورجینال را تبدیل به فرنچایز میکند که بتواند تا آنجا که میتواند از نام تجاریاش درآمدزایی کند. و مخاطب هم از دیدن شخصیتها و قصههای آشنا خوشحال میشود. اما بیشتر سری فیلمها یا فیلمهای دنبالهدار سینمایی، قسمت به قسمت فقط سیر نزولی پیدا میکنند. این در حالی است که بعضی از آنها پیش از آنکه اصلا تبدیل به سری فیلم دنبالهدار شوند، خود به تنهایی فیلمهای بسیار خوبی بودند. از این نمونهها در سینمای هالیوود کم نیست. ده مورد از معروفترینها را فهرست کردهایم.
۱۰. «آوارههای کوسه» (Jaws) شاهکار است، دنبالههایش، نه چندان
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: روی شایدر، رابرت شا، ریچارد درایفس، لورین گری، مورای همیلتون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۷ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۴۷۰٫۶ میلیون دلار
- خلاصه داستان: یک کوسهی بزرگ سفید به انسانها حمله میکند و یک افسر پلیس (روی شایدر) به همراه یک زیستشناس دریایی (ریچارد درایفس) و یک شکارچی حرفهای کوسه (رابرت شا) تلاش میکنند از مردم در برابر این کوسه محافظت کنند.
اکران آروارههای کوسه، فیلم دلهرهآور اقتباسی اسپیلبرگ از رمانی به همین نام نوشتهی پیتر بنچلی، تولد فیلمهای بلاکباستر و پخش گسترده بود. از آنجا که همه میخواستند این فیلم را ببینند، تنها در اکران اولیهاش در سرتاسر امریکا بر ۴۵۰ پرده به نمایش درآمد. حق هم داشتند. فیلمی که از خاکستر تولیدی پرهیاهو و جنجالی برآمده است، شاهکار تعلیق در سینماست که تقریبا تا پنجاه سال بعد همچنان سرپاست.
هر قسمتی که بعد از فیلم اصلی ساخته شد اعضای بیشتری از تیم خلاق اولیهی خود را از دست داد. استیون اسپیلبرگ و ریچارد درایفس برای «آروارههای کوسه ۲» (Jaws 2) برنگشتند و روی شایدر در «آروارههای کوسه سهبعدی» (Jaws 3-D) حضور پیدا نکرد. این روند در قسمت چهارم یعنی «آورارههای کوسه: انتقام» (Jaws: The Revenge) به اوج خود رسید، فیلمی بسیار بد که فرنچایز آروارهها از آن ضربهی بسیار سختی خورد و بازارش کساد شد. چنانچه ستارهی فیلم مایکل کین دربارهاش میگوید: «من هرگز فیلمی را ندیدم که اینطور همهجوره افتضاح باشد.»
۹. «هالووین» (Halloween) به مرور از تک و تا افتاده است
- سال انتشار: ۱۹۷۸
- کارگردان: جان کارپنتر
- بازیگران: جیمی لی کورتیس، کایل ریچاردز، دونالد پلیسنس، نیک کسل
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۳۲۵ هزار دلار
- فروش گیشه: ۷۰ میلیون دلار
- خلاصه داستان: سال ۱۹۶۳، در شب جشن هالووین، پلیس دختری هفده ساله به نام جودیت مایرز را پیدا میکند که برادر شش سالهاش، مایکل، تا حد مرگ با چاقو به او ضربه زده است. حالا بعد از پانزده سال، درست چند روز قبل از جشن هالووین، مایکل (نیک کسل) از زندان فرار میکند و میخواهد قهرمان داستان، لوری استرود (جیمی لی کورتیس) را بکشد.
اولین فیلم هالووین رکورد یکی از سودآورترین اختلافهای میان بودجه (نزدیک به سیصد هزار دلار) و درآمد از گیشه (هفتاد میلیون دلار) را در سینما دارد. این بدین معناست که نه تنها فیلم خود به تنهایی موفق بوده است، بلکه به زودی قرار است دنبالههایی هم داشته باشد. البته برنامهی جان کارپنتر کارگردان و دبرا هیل فیلمنامهنویس برای ساخت یک مجموعه هالووین زمانی که آنها تصمیم گرفتند شخصیت مایکل مایرز را از «هالووین ۳» (Halloween 3) حذف کنند با شکست مواجه شد.
ایدهی اولیهی هالووین چیزی بیش از همان حکایت همیشگی فیلمهای ژانر وحشت یعنی تعقیب و گریز دلهرهآور در خانهای جنزده نبود. بنابراین از اساس هر گونه دنبالهای کمی سخت و لوس میشد، چنانچه شد و ما در قسمتهای بعدی شاهد آن سیر نزولی بودیم. بهخصوص آنکه نشان داد تکرار فرمول فیلم اصلی یک شاهکار دیگر خلق نمیکند.
۸. قسمت اول «بیگانه» (Alien) بیرقیب است
- سال انتشار: ۱۹۷۹
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: سیگورتی ویور، جان هرت، ایان هولم
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸/۴ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۱۱ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۱۰۵ میلیون دلار
- خلاصه داستان: یک موجود فرازمینی مهاجم و خطرناکی وارد یک فضاپیمای باری شده و خدمهی کشتی را از بین میبرد.
بیگانه حقیقتا چند دنبالهی ارزشمند در مجموعهی خود دارد. «بیگانهها» (Aliens) جیمز کامرون در عین ادای احترام به فیلم اصلی کارگردانی متفاوت و آدرنالین بالابرندهای دارد. با اینکه دیوید فینچر «بیگانه ۳» را فیلم خود نمیداند، این دنباله از سال ۲۰۰۳ که نسخهی تدوینشدهی اولیهاش منتشر شد ارزیابی مجدد شده است. «پرومتئوس» (Prometheus) محصول ۲۰۱۲ و «بیگانه: کاوننت» (Alien: Covenant) محصول ۲۰۱۷ ریدلی اسکات هم طرفداران خودشان را دارند با این حال، هیچیک از این فیلمها نتوانستند با معما، وحشت و عمق فیلم اول اسکات برابری کنند. صحنهی تولد «چستبرستر» خود به تنهایی شاهکاری کابوسمانند است.
۷. دنبالههای «ترمیناتور» (The Terminator) سیر نزولی داشت
- سال انتشار: ۱۹۸۴
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، مایکل بین، لیندا همیلتون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۶٫۴ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۷۸٫۳ میلیون دلار
- خلاصه داستان: سال ۲۰۲۹ است و در بحبوحهی جنگ هستهای، ماشینها و روباتها عملاً کنترل زمین را به دست گرفتهاند و مشغول نابود کردن آخرین انسانهای باقیمانده هستند. نابودگر (آرنولد شوارتزنگر) که یک ربات انساننماست، به سال ۱۹۸۴ فرستاده میشود تا زنی جوان به نام سارا کانر (لیندا همیلتون) را که مادر جان کانر ناجی بشریت در جدال با روباتها خواهد بود بکشد.
ترمیناتور یا نابودگر به تنهایی یک فیلم کامل است. برای فیلمی که در زمان سفر میکند، قصه دقیقا در جای درستی به پایان میرسد، بی آنکه جا برای بازگشت باقی بگذارد. هیچیک از دنبالههای ترمیناتور، حتی قسمت دوم که بسیار هم محبوب است، نتوانستند در حد و اندازهی فیلم اصلی ظاهر شوند. جز این، استودیوها شتابزده تلاش کردند که فرنچایز را زنده کنند اما تمام تلاششان هر بار نقش بر آب شد. حتی جیمز کامرون و لیندا همیلتون هم برگشتند تا «نابودگر: سرنوشت تاریک» (Terminator: Dark Fate) را نجات دهند.
۶. «بازگشت به آینده» (Back To The Future) بینقص است
- سال انتشار: ۱۹۸۵
- کارگردان: رابرت زمهکیس
- بازیگران: مایکل جی فاکس، کریستوفر لوید، توماس ویلسون، جیمز تولکان، لی تامپسون، کریسپین گلاور
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۵ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۱۹ میلیون دلار
- فروش گیشه ۳۸۳٬۸۷۴٬۸۶۲ دلار
- خلاصه داستان: پسر نوجوانی به نام مارتی مکفلای (مایکل جی فاکس) به طور تصادفی در زمان سفر میکند و از سال ۱۹۸۵ به ۱۹۵۵ منتقل میشود. او مادر و پدر خود (لی تامپسون و کریسپین گلاور) را در دبیرستان ملاقات میکند و تصادفا موجب برهم خوردن رابطهی آنها میشود. مارتی باید تغییری را که در گذشته به وجود آورده است اصلاح کند و کاری کند والدینش عاشق هم شوند و بعد با کمک دانشمندی به نام دکتر امت براون (کریستوفر لوید) راهی برای بازگشت به سال ۱۹۸۵ پیدا کند.
کمتر فیلمی به اندازهی بازگشت به آینده رابرت زمهکیس بینقص است. همهی شوخیها خوب از آب درآمده است و فیلمنامه حتی یک حفره هم ندارد. دنبالهها هم جذابیت خودشان را دارند، بهخصوص قسمت دوم که ظرافتهای دنبالههای فیلمها برای تغییر و دوباره به جریان انداختن فیلم اصلی را با عملا گیر انداختن شخصیتها در خط روایی فیلم اول به هجو میکشد. با این حال، هیچکدام از دنبالههای بازگشت به آینده از لحاظ بینقصی حتی نزدیک به فیلم اصلی هم نیستند. خوب است که بعد از قسمت سوم دیگر دنبالهای از این فرنچایز محبوب سینمایی ساخته نشده است.
۵. «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) هرگز موفق نشد جادوی فیلم اصلی را دوباره در خاطر زنده کند
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: سم نیل، لارا درن، جف گلدبلوم، ریچارد اتنبرا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۹۵ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۱٬۰۲۹ میلیارد دلار
- خلاصه داستان: دانشمندان در جزیرهی ایزلا نوبلار پارکی تفریحی ساختهاند که در آن دایناسورها را شبیهسازی کردهاند. جان هاموند (ریچارد اتنبرا) گروهی از دانشمندان (سم نیل، لارا درن، جف گلدبلوم) را برای بازدید از پارک پیش از بازگشایی همگانی فرا میخواند. به سبب سهل انگاری و خرابکاری، دستهای از دایناسورها آزاد میشوند و بازدیدکنندگان و کارشناسان میکوشند برای نجات خود از جزیره بگریزند.
پارک ژوراسیک اسپیلبرگ است در بهترین حالتش. استفادهی پیشگامانه از جلوههای ویژهی رایانهای برای ساخت دایناسورها در این فیلم نقطهعطفی در تاریخ جلوههای ویژهی سینمایی به حساب میآید. در حالی که فیلم اول جادوی سینما را به رخ میکشد، قسمتهای بعدی فقط روی عظمت تماشای دایناسورهایی که زنده در کنار انسان هستند سرمایهگذاری میکنند و نه بیشتر.
۴. هیچیک از سری فیلمهای هانیبال لکتر به گرد پای «سکوت برهها» (The Silence Of The Lambs) نمیرسند
- سال انتشار: ۱۹۹۱
- کارگردان: جاناتان دمی
- بازیگران: آنتونی هاپکینز، جودی فاستر، بروک اسمیت، تد لواین
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۶ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۱۹ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۲۷۲.۷ میلیون دلار
- خلاصه داستان: کلاریس استارلینگ (جودی فاستر) کارآموز جوان FBI مأموریت پیدا میکند که با هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز) گفتوگو کند، چرا که ممکن است بتواند به آنها در پیدا کردن بیل بوفالو (تد لواین) که آدمکشی زنجیرهای است و پوست قربانیانش را از تن جدا میکند کمک کند.
مایکل مان سال ۱۹۸۶ «شکارچی انسان» (Manhunter) را با اقتباس از رمان محصول ۱۹۸۱ «اژدهای سرخ» (Red Dragon) با شرکت برایان کاکس در نقش دکتر هانیبال لکتر ساخته بود. اما کار توماس هریس، نویسندهی رمان، زمانی که جاناتان دمی «سکوت برهها» را بر اساس آن ساخت، به مراتب بیشتر دیده و (در سطح جهانی) شناخته شد. فیلم در ژانر وحشت روانشناختی برای دمی جایزهی خرس نقرهای برلین را به همراه داشت و همچون «در یک شب اتفاق افتاد» (It Happened One Night) محصول ۱۹۳۴ و «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) محصول ۱۹۷۵ سومین و آخرین فیلمی شد که هر پنج جایزهی اصلی اسکار یعنی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن و مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی را از آن خود کرد. و همینطور تنها فیلم حقیقتا ترسناکی است که تا به حال جایزهی بهترین فیلم اسکار را برده است. واقعا کم پیش میآید که هر دو بازی نقشهای اول فیلمی خوب از آب در بیاید؛ جودی فاستر و آنتونی هاپکینز در این فیلم غوغا میکنند.
۳. ماتریکس (The Matrix) یک کلاسیک دور از دسترس است
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- کارگردان: خواهران واچوفسکی
- بازیگران: کیانو ریوز، کری آن ماس، لارنس فیشبرن، هیوگو ویوینگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۷ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۶۳ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۴۶۳٫۵ میلیون
- خلاصه داستان: در یک جامعهی پادآرمانشهر در آینده درک واقعیت از سوی انسانها در دنیایی ساختگی به نام «ماتریکس» رخ میدهد که به دست ماشینآلات هوشمند برای غلبه بر جمعیت انسانها شبیهسازی شده است. این در حالی است که حرارت و فعالیتهای الکتریکی بدن انسانها در واقع منبع انرژی برای ماشینآلات هستند. این میان یک برنامهنویس کامپیوتر به نام نئو (کیانو ریوز) از این حقیقت آگاه شده و همراه با افراد دیگری (کری آن ماس و لارنس فیشبرن) که خود را از این دنیای رؤیایی رها کردهاند، به شورشی علیه ماشینها برمیخیزند.
ماتریکس از آن بلاکباسترهای جسور است که دیگر ساخته نمیشود. یک کلاسیک بیرقیب در ژانر علمی تخیلی با ایدهای کاملا اصیل و بیمانند که هم در جهانی که میسازد و هم در ساخت کلی اثر تخیل را به نهایت میرساند و تمثیلی قوی است از اتوماسیون کاپیتالیستی پنهان در تمام لایههای زندگی ما. قسمتهای بعدی هیچ به اندازهی فیلم اصلی موفق نیستند. در فیلم اصلی حضور ماشین به اندازه است، دنبالهها وقت زیادی را صرف چرخیدن دور خود میکنند.
۲.«دزدان دریایی کارائیب» (Pirates Of The Caribbean) زمانی که گور وربینسکی از کارگردانی مجموعه کنارهگیری کرد بدتر شد
- سال انتشار: ۲۰۰۳
- کارگردان: گور وربینسکی
- بازیگران: جانی دپ، اورلاندو بلوم، کیرا نایتلی، جفری راش
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۱۴۰ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۶۵۴٬۲۶۴٬۰۱۵ دلار
- خلاصه داستان: شخصی به نام باربوسا (جفری راش) سالها قبل کشتی کاپیتان جک اسپارو (جانی دپ) را دزدیده است. او اکنون وارد شهر رویالپورت میشود و دختری به نام الیزابت سوان (کیرا نایتلی) را میدزدد. ویل ترنر (اورلاندو بلوم) با جک همکاری میکند تا الیزابت را نجات دهند.
«دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» (Pirates Of The Caribbean: The Curse Of The Black Pearl) بر موانع سختی فائق آمد تا ساخته شد؛ هم فیلمهای مربوط به دزدان دریایی از مد افتاده بود، هم منبع اصلی قصه یک پارک موضوعی بود و حتی خود دیزنی بابت این پروژه و کارگردانش نگران بود و از ساخت آن واهمه داشت. دنبالههای این فیلم به طور قطع در حد و اندازهی فیلم اصلی ظاهر نشدهاند. واقعا میتوان ادعا کرد که بعد از کنارهگیری وربینسکی از پروژه، فیلمها یکی پس از دیگری بیروح شدند. «دزدان دریایی کارائیب: صندوقچه مرد مرده» (Dead Man’s Chest) و «دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان» (At World’s End) که هنوز وربینسکی را در مقام کارگردان دارند، شاید زیادی طولانی و شلخته باشند اما به لحاظ بصری فوقالعادهاند.
۱. جیمز باند دنیل کریگ هرگز بهتر از قسمت اول «کازینو رویال» (Casino Royale) نشد
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: مارتین کمبل
- بازیگران: دنیل کریگ، اوا گرین، مس میکلسن، جودی دنچ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ %
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- هزینهی فیلم: ۱۵۰ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۶۱۶٫۵ میلیون دلار
- خلاصه داستان: جیمز باند (دنیل کریگ) مأمور میشود تا لو شیفره (مس میکلسن)، بانکداری که پولهای سازمانهای تروریستی را در بازار جهانی سرمایهگذاری میکند، متوقف کند و این گروه را سرنگون کند. باند باید در بازی پوکر که در کازینو رویال با شیفره میکند برنده شود، در این حین، او با یک کارمند زیبای خزانهداری به نام وسپر لیند (اوا گرین) که برای پخش پول شرطبندی او در بازیهای شرطبندی و نگهداری از اموال و پول دولتی گماشته شده است آشنا میشود. اما در این ماجرا باند و وسپر درگیر یک سری حملات مرگبار از طرف شیفره و همراهانش میشوند.
کازینو رویال با ترکیبی از «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins) و «هویت بورن» (The Bourne Identity) جیمزباند را بازتعریف کرد. بعد از قسمت پایانی شرمآور سری فیلمهای جیمزباند پیرس برازنان، «روزی دیگر بمیر» (Die Another Day)، کازینو رویال با رویکردی آمد که طرفداران جیمز باند به آن نیاز داشتند. هیچیک از فیلمهای دیگر جیمز باند دنیل کریگ به اندازهی قسمت اول موفق نشد. «ذرهای آرامش» (Quantum Of Solace) و «اسپکتر» (Spectre) هم لحظات خوب خودشان را داشتند اما بیشترِ هر دو فیلم آنطور که باید کار نمیکند. «اسکایفال» (Skyfall) خوشساخت است اما در مقایسه با «کازینو رویال» بیشتر تخیلی و کمتر بیپرده. «زمانی برای مردن نیست» (No Time To Die) که پایان سفر جیمز باندی کریگ را رقم میزند، کمی شلخته است.
منبع: cbr
هتل ترانسیلوانیا ۱ پس کو
پدرخوانده چرا نیست
چون پدر خوانده غیر مجازه و اگه بزارنش واسشون خوب نمیشه
پدرخوانده قسمت دومش اگه بهتر از اول نباشه بدتر نیست
بنظرم سهگانه دونده هزارتو هم میتونه تو لیست باشه بنظرم قسمت اول واقعا یه چیز دیگه بود .