۱۰ فیلم اقتباسی که نویسندگان کتابهایشان نوشتن فیلمنامه را هم بر عهده گرفتند
کتابها رایجترین منبع برای ساخت فیلم هستند، اما به ندرت نویسندهی اصلی کتاب نوشتن فیلمنامه را بر عهده میگیرد. در این مطلب ۱۰ فیلم سینمایی موفق را نام بردیم که فیلمنامههایشان توسط خود نویسندگان کتابهایی نوشته شدند که به منظور اقتباس برای ساخت فیلم انتخاب شدند.
اقتباس فیلم بر اساس کتاب یک اتفاق رایج در هالیوود است. از این گذشته، فیلمها از اواخر دههی ۱۸۰۰ وجود داشتهاند، بنابراین، به طور طبیعی، زمانی که ایدهی هالیوود برای ساخت فیلم خشک میشود، تینسلتاون برای یافتن ایدههای تازه به دنبال کتابها میرود. چیزی که چندان رایج نیست این است که نویسندگان این کتابها برای تبدیل کتاب خودشان به فیلم انتخاب شوند.
دیدن فیلمنامهنویس باتجربهتری که کتابی را برای فیلم سینمایی تبدیل به فیلمنامه میکند بسیار رایجتر است و به همان اندازه معمول است که میبینیم نویسنده هیچ دخالتی در تولید فیلم ندارد. با این حال، زمانی که نویسندگان تصمیم میگیرند برای اقتباس از کتاب خود پا به دنیای فیلمنامهنویسی بگذارند، اغلب فیلمی عالی ساخته میشود.
۱۰. استیون شباسکی- مزایای فیلمنامهنویس/ نویسنده بودن
در سال ۱۹۹۹، استیون شباسکی از فیلمنامهنویسی فاصله گرفت و اولین کتاب خود را با نام «مزایای گوشهگیر بودن» (The Perks of Being a Wallflower) منتشر کرد. شباسکی با وام گرفتن از جنبههایی از زندگی شخصی خود، یک سال از زندگی چارلی، دانشجوی سال اول را شرح میدهد؛ یک نوجوان خجالتی که با مشکلات روانی و غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند و با دو دختر و پسر بزرگتر از خودش دوست میشود.
این کتاب راهی پر فراز و نشیب به سوی پردهی نقرهای داشت زیرا موضوعات بحثبرانگیز آن تضمین میکرد که در برخی مدارس آمریکایی ممنوع خواهد شد، اما در نهایت، برای فیلمی در سال ۲۰۱۲ با بازی لوگان لرمن، اما واتسون و ازرا میلر، اقتباس شد.
۹. ماریو پوزو – مردی که سرپرست پدرخوانده شد
مطمئنا، این ممکن است شناختهشدهترین نمونه از فیلمنامهنویسی یک نویسنده از کتاب خود، یا حداقل موفقترین نمونه باشد. ماریو پوزو در ابتدا کتاب «پدرخوانده» را در سال ۱۹۶۹ منتشر کرد و به دلیل موفقیت چشمگیر آن، به سرعت از توسط هالیوود برای تاریخ انتشار در سال ۱۹۷۲ که توسط خود پوزو نوشته شده بود، چراغ سبز دریافت کرد.
پوزو با استفادهی مجدد از شخصیتها و داستان خود برای پردهی نقرهای، اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی را دریافت کرد، همچنین دو اسکار دیگر از جمله بهترین فیلم را برای خود فیلم به ارمغان آورد. این کتاب در ادامه مجموعهای از رمانهای خود را تولید کرد، اما به نظر میرسد میراث سهگانهی فیلمها، بهویژه اولین فیلم که اغلب در بین بهترین فیلمهای ساخته شده تا کنون مورد توجه قرار میگیرد، میراث این مجموعه کتاب را بهخوبی تحتالشعاع قرار داده است.
۸. جسی اندروز – او، ارل، و دختر در حال مرگی که دربارهاش نوشت
جسی اندروز اولین رمان خود را با نام «من و ارل و دختر در حال مرگ» (Me and Earl and the Dying Girl) در سال ۲۰۱۲ به اتمام رساند و تنها سه سال بعد، مشابه پدرخواندهی فوقالذکر، با یک اقتباس سینمایی به سینماها راه یافت. چیزی که به سرعت ساخت فیلم کمک کرد این بود که اندروز خودش میبایست فیلمنامه را بنویسد.
اندروز مسلما اولین قدم را برای نوشتن نسخهی سینمایی کتاب و فیلمنامهنویسی نمیدانست، اما از آنجایی که نمایندهی او در حال خرید در مورد حقوق فیلم بود، تهیه کننده دن فوگلمن به اندروز پیشنهاد کرد که فیلمنامه را خودش بنویسد. همانطور که او در مصاحبهاش با ایندیوایر گفت، همهی اینها حتی قبل از انتشار کتاب اتفاق افتاد، اما تمام دست اندرکاران باعث شدند فیلم به یک عزیز مستقل در ساندنس تبدیل شود و جایزهی تماشاگران و جایزهی بزرگ هیئت داوران را به دست آورد.
۷. جان پاتریک استنلی – برندهی جایزهی پولیتزر، نامزد اسکار برای فیلم شک
شاید این یک استثنا باشد زیرا «شک؛ یک تمثیل» (Doubt, A Parable) در اصل یک نمایشنامهی تئاتری بود تا یک کتاب، اما شایان ذکر است که بر خلاف سایر نویسندگان این فهرست، جان پاتریک استنلی دارای امتیاز نادری است که برندهی جایزهی پولیتزر شده است. داستان اسرارآمیز گیرای او در مورد دو راهبه که در مورد شیفتگی یک کشیش به پسر جوانی در مدرسهی خود تحقیق میکنند.
در واقع، استنلی تقریبا برای کارش برندهی اسکار شد زیرا اقتباس سینمایی کتابش با بازی مریل استریپ، فیلیپ سیمور هافمن و امی آدامز نامزد بهترین فیلمنامهی اقتباسی برای جوایز اسکار شد.
۶. گیلین فلین- دختر گمشده
تماشاگران به محض دیدن قفسهی خالی کتابهای «دختر گمشده» (Gone Girl) اثر گیلین فلین به سرعت متوجه شدند که به زودی فیلمی هم در کار خواهد بود. زمانی که این کتاب به پرفروشترین اثر نیویورک تایمز تبدیل شد، اقتباس از آن برای یک فیلم بینقص اجتنابناپذیر بود. با این حال، بسیاری از مردم انتظار نداشتند که فلین خودش اقتباس کتابش را انجام دهد.
پس از نامزدی گلدن گلوب و بفتا برای نوشتن فیلمنامهی «دختر گمشده»، فلین به سرعت حرفهی خود را در هالیوود آغاز کرد. او پیش از نوشتن سه قسمت از «چیزهای تیز» (Sharp Objects) شبکهی HBO که خود اقتباسی از رمانی به همین نام بود که فلین در سال ۲۰۰۹ نوشت، برای «۱۲ سال بردگی» (۱۲ Years a Slave) به کارگردانی استیو مککویین همکاری داشت.
۵. کلایو بارکر – جهنم را از قلب جهنمیاش برانگیخت
در دههی ۱۹۸۰، کلایو بارکر بهسرعت در صنعت رماننویسی بهعنوان نویسندهای پیشرو در ژانر وحشت، شهرتی دست و پا کرد. یکی از جذابترین رمانهایی که به او کمک کرد تا چنین شهرتی به دست آورد، «قلب جهنمی» (The Hellbound Heart) بود، جایی که زنی که با برادر فقید شوهرش رابطهی نامشروع داشت، قول میدهد که جسد شوهرش را پس از اینکه به قلمرو سنوبیت به دلیل دستکاری یک جعبهی معمایی مرموز محکوم شد، بازگرداند.
اگر این خلاصه اندکی آشنا به نظر میرسد، به این دلیل است که همین طرح پایه و اساس اولین ورود به مجموعه فیلمهای «برپاخیزان جهنم» (Hellraiser) بود. بارکر نه تنها فیلمنامه را نوشت، بلکه کارگردانی این فیلم ترسناک کلاسیک کالت را نیز بر عهده داشت.
۴. استیون کینگ- با بالاترین سرعت میتازد
اغلب اوقات، استیون کینگ در تولید فیلمهای اقتباسی از رمانهایش دخالت چندانی ندارد، علیرغم اینکه رمانهایش به دفعات برای فیلمهای سینمایی اقتباس میشوند. به نظر میرسد که او علاقهی خاصی به هالیوود ندارد، تا جایی که از اقتباس استنلی کوبریک از «درخشش» (The Shining) متنفر بود.
این نفرت او را به اقتباس از کتاب دیگری به عنوان فیلمنامهنویس/کارگردان، یعنی «ماکسیمم اوردرایو» (Maximum Overdrive) برانگیخت. همانطور که او در مصاحبههایش توضیح داد، پس از انتشار «درخشش» نامههای زیادی از طرفداران دریافت کرد که از او میپرسیدند چرا در تولید نقش نداشته است، زیرا این یک اقتباس وفادار نبود. او توضیح داد: « در آثار نویسندگان، حتی اگر فقط روی کاغذ چاپ شود یک احساس خاص وجود دارد و گاهی اوقات کارگردان متوجه این موضوع میشود و من کنجکاو بودم اگر خودم این کار را انجام دهم چه اتفاقی میافتد؟ آیا مردم میگویند، خودت خرابش کردی یا میگویند، بله، به آنچه میخواستیم رسیدیم؟» با توجه به نقدهای ضعیفی که از این فیلم دریافت شد، مردم نظر اول را داشتند.
۳. مایکل کرایتون – از ما در پارک ژوراسیک استقبال کرد
مایکل کرایتون حرفهی پرباری در هالیوود داشته است، البته نه بلافاصله. او در دههی ۷۰ با نویسندگی و کارگردانی اولین اقتباس «دنیای غرب» (Westworld) و همچنین «سرقت بزرگ قطار» (The Great Train Robbery) (بر اساس رمان خودش در سال ۱۹۷۵) با بازی جیمز باند و شان کانری موفقیتهایی به دست آورد. اما به غیر از آن دو فیلم برجسته، او موفق شد موفقیت بزرگی در فیلمنامهنویسی تا دههی ۹۰ پیدا کند.
تا سال ۱۹۹۳، رمانها و نویسندگی تنها وسیلهی معاش او بودند. در آن سال، او سه سال از انتشار «پارک ژوراسیک» محروم شده بود. زمانی که این کتاب پرفروش شد، یونیورسال به کرایتون ۵۰۰۰۰۰ دلار داد تا فیلمنامهی رمان خود را بنویسد. پس از اینکه دیوید کوپ به توصیهی کیسی سیلور، رئیس یونیورسال، برای بازسازی فیلمنامهی کرایتون استخدام شد، فیلم زیر نظر کارگردان استیون اسپیلبرگ ساخته شد.
۲. نیکلاس پیلگی – دوست خوب یک نویسنده
نیکلاس پیلگی، گزارشگر جنایی و روزنامهنگار، اولین بار پس از نوشتن کتاب «گانگستر؛ زندگی در یک خانوادهی مافیایی» (Wiseguy: Life in a Mafia Family) در سال ۱۹۸۶، بر اساس یافتههای خود در مورد بررسی تاریخ بیش از ۲۰ سالهی هنری هیل در بین مافیا و تبهکاران، زیر نظر پل واریو به هالیوود نفوذ کرد (که نام او در فیلم به پل سیسرو تغییر یافت).
پیلگی کتاب خود را برای فیلمی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی با نام «رفقای خوب» (Goodfellas) اقتباس کرد، که به یک موفقیت سریع و برندهی اسکار تبدیل شد که باعث شد پیلگی جایزهی بهترین فیلمنامهی اقتباسی را دریافت کند. او به سرعت آن را با اقتباس از کتاب دیگری از خود، «کازینو: عشق و افتخار در لاس وگاس» (Casino: Love and Honor in Las Vegas) دنبال کرد. او فیلمنامه را با اسکورسیزی نوشت که دوباره کارگردانی آن را بر عهده گرفته بود.
۱. ویلیام پیتر بلتی – ترسناکترین فیلمی (و کتابی) که تا کنون ساخته شده
«جنگیر» (The Exorcist) اغلب بهعنوان ترسناکترین فیلمی که تا کنون ساخته شده است، مورد توجه قرار میگیرد. البته برای کسانی که کتاب اصلی به همین نام را که در سال ۱۹۷۱ باعث وحشت مخاطبان میشد خواندند، جای تعجب ندارد. این رمان توسط ویلیام پیتر بلتی نوشته شده است، که طبیعتا فیلمی را که دو سال بعد منتشر شد را هم نوشت.
همچنین شایان ذکر است که بلتی پس از تماشای «ارتباط فرانسوی» (The French Connection) و احساس اینکه آن فیلم لحن ایدهآلی برای یک فیلم «جنگیر» دارد، شخصا از ویلیام فریدکین درخواست کرد تا کارگردانی آن را بر عهده بگیرد.
منبع: cbr
در میان این لیست نام فیلم کارآگاه ۱۹۷۲ Sleuth جا افتاده. که در ابتدا آنتونی شیفر آن را به صورت نمایشنامه نوشت و پس از موفقیت فیلمنامه آن را نوشت و جوزف ال منکیه ویچ آن را کارگردانی کرد.