۱۰ درس ارزشمند که از انیمیشنهای زیبای پیکسار یاد میگیریم
انیمیشنهای پیکسار از همان ابتدا تا کنون بسیار مورد احترام و توجه مخاطبان قرار گرفتند، چرا که هر مخاطبی در هر سنی میتواند از داستانهای عالی و پیامهای ملموس این انیمیشنها بیاموزد و لذت ببرد. علیرغم اینکه اکثر انیمیشنهای پیکسار عناصر خارقالعاده و قهرمانهای غیر انسانی دارند، بعد از گذشت سالها باز هم میتوان به آنها رجوع کرد و از دیدنشان لذت برد. این که یک اثر سینمایی، به خصوص انیمیشن بتواند طرفدارانش را به ماشینهای سخنگو و مورچهها علاقهمند کند، کار کمی نیست.
شخصیتهای پیکسار معمولا درگیر چالشهایی میشوند که ممکن است مخاطبان آن را تجربه کرده باشند و موفقیتهای آنها نشان میدهد که بینندگان هم میتوانند بر مشکلات خود در زندگی واقعی غلبه کنند. اگرچه همهی انیمیشنهای پیکسار کیفیت یکسانی ندارند، اما همهی آنها میتوانند درسهایی را به ما بیاموزند که تاثیری ماندگار داشته باشد.
۱۰. انیمیشن «ماشینها ۳» (Cars 3) به ما میآموزد که از شکست نترسیم
کروز رامیرز یک خودروی اسپورت است که آرزو دارد یک خودروی مسابقهای شود. کروز وقتی برای اولین بار فرصت شرکت در مسابقه را پیدا کرد، چنان مضطرب شد که به کل از مسابقه انصراف داد. در نتیجه، کروز مربی خصوصی شرکت راست-ایز شد. فرصتهای مسابقه بسیار اندک بود، بنابراین او در شغلی گیر افتاد که هرگز دوست نداشت برای مدت طولانی به آن مشغول باشد.
زمانی که لایتنینگ مککوئین به او پیشنهاد حضور در یک مسابقه را داد، بالاخره فرصت دیگری برای اثبات خود پیدا کرد. او در مسابقه پیروز شد و احترام و توجه تماشاگران را به خود جلب کرد. کروز از حضور خود در مسابقه بسیار لذت برد و ثابت کرد که این تجربه به اندازهی پیروزی برایش ارزشمند است.
۹. انیمیشن «بالا» (Up) به ما میگوید که گذشته را رها کنیم
کارل فردریکسن پس از مرگ همسرش، شروع به چسبیدن به چیزهایی کرد که او را به یاد الی میانداخت. او خود را در خانهشان محبوس کرد و هنگامی که کارگران ساختمانی به طور تصادفی به صندوق پستی که او و الی با هم نقاشی کرده بودند آسیب رساندند، به آنها حمله کرد. او برخلاف آنچه الی میخواست، تبدیل به یک پیرمرد تلخ و تنها شده بود.
الی از او میخواست که به ماجراجویی بپردازد و به زندگی خود ادامه دهد. وقتی کارل به آمریکای جنوبی میرود، علاقهی زیادی برای رسیدن به بهشت فالز دارد. لجاجت او برای محقق کردن رویای همسر مرحومش برایش خطر آفرین شد و تنها زمانی توانست وسواس خود را رها کند که راسل در خطر بود. بعد از اینکه فهمید هنوز چیزهای مهم زیادی برای زندگی کردن وجود دارد، به مردی بسیار شادتر تبدیل شد.
۸. انیمیشن «زندگی یک حشره» (A Bug’s Life) به ما میآموزد که با اتحاد و همبستگی میتوان کارهای شگفتانگیزی انجام داد
ملخها برای فصلهای متمادی از کلنی مورچههای فلیک استفاده کردند. آنها مورچهها را مجبور میکردند تا برایشان غذا جمعآوری کنند و از هیکل ترسناک و کلمات تند برای زور گفتن به مورچهها استفاده کردند. از آنجایی که ملخ بسیار قویتر از مورچه است، کلنی معتقد بود که نمیتوانند کاری برای محافظت از خود انجام دهند.
هنگامی که فلیک حشرات سیرک را به خانه آورد، حضور آنها به مورچهها انگیزه داد تا به مقابله بپردازند. مورچهها همراه با دوستان جدیدشان، نبوغ خود را با ساختن پرندهای غول پیکر نشان دادند. بعد از اینکه تلاششان نتیجه نداد، متوجه شدند که باید گروهی به فکر چاره باشند. هنگامی که مورچهها علیه ملخها متحد شدند، گروه کوچک ملخها نمیتوانستند کار زیادی برای دفاع از خود انجام دهند.
۷. انیمیشن «لوکا» (Luca) به خوبی نشان میدهد که دوستان واقعی تفاوتهای یکدیگر را میپذیرند
والدین لوکا به او هشدار دادند که هرگز به سطح آب نرود. در آنجا، یعنی خشکی، بسیاری از انسانها گونههای لوکا را به عنوان هیولا میبینند و متعاقبا آنها را شکار میکنند. در حالی که لوکا متوجه شد همانطور که والدینش میگفتند افرادی هستند که هرگز نمیتوانند تفاوتهای او را بپذیرند، افرادی هم وجود دارند که او را همانطور که هست دوست دارند.
او دوستان ارزشمندی مثل جولیا مارکووالدو و پدرش پیدا کرد. آنها مهربانی را در لوکا و آلبرتو دیدند و وقتی متوجه شدند که آنها انسان نیستند، سعی کردند از آنها محافظت کنند.
۶. انیمیشن «داستان اسباببازی ۴» (Toy Story 4) به ما میآموزد که خوشبختی خود را به خاطر دیگران قربانی نکنیم
وودی تمام فیلم را صرف تلاش برای زندگی فورکی میکند. فورکی اسباببازی مورد علاقهی جدید بانی بود و وودی از اسباببازی محبوب بانی به یک وسیلهی فراموش شده در کمد تغییر مکان داده بود. او هر کاری میتوانست انجام داد تا او را خوشحال کند، اما فقط اوضاع را بدتر میکرد.
وودی تمام زندگی خود را وقف اندی کرده بود. تمام دنیای او حول محور شاد کردن یک بچه میچرخید و داشتن این طرز فکر با بچهای که او را فراموش کرده بود، به ضررش تمام میشد. لازم بود که وودی فصل جدیدی را در زندگی خود آغاز کند.
۵. از انیمیشن «درون و بیرون» (Inside Out) یاد گرفتیم که هر احساس در وجود ما برای هدفی بوجود آمده است
هر احساس هدفی دارد. این احساسات در همه وجود دارد و نه تنها به آنها اجازه میدهد در موقعیتهای اجتماعی از آن استفاده کنند، بلکه از آنها در برابر آسیب محافظت میکند. احساساتی مانند ترس و انزجار به افراد اجازه میدهد تا از خود در برابر چیزهای خطرناک یا ناسالم محافظت کنند. حتی غم و اندوه باعث میشود افراد با یکدیگر همدل باشند.
سرکوب احساسات کار اشتباهی است، زیرا اغلب میتواند منجر به طغیان عاطفی شود یا در شرایط مهم مانند یک مانع عمل کند. از آنجایی که به غم اجازه داده نشد کنترل را در دست بگیرد، رایلی بخش زیادی از زندگیاش را صرف تحمل احساسات غیر ضروری کرد در حالی که غم میتوانست به راحتی آن را کنترل کند.
۴. انیمیشن «قرمز شدن» (Turning Red) به ما میآموزد که داشتن اعتماد به نفس اشکالی ندارد
یک حقیقت تاسف بار در دنیای واقعی این است که مردم ممکن است قسمتهایی از ظاهر یک فرد را شرمآور بدانند. شکل پاندای قرمز میلین برای خانوادهاش مایهی شرمساری تلقی میشد و باعث شد که او را تحت فشار بگذارند تا از شر آن خلاص شود. با این حال، دوستانش این بخش از او را میپرستیدند و به میلین اجازه دادند تا پاندایش را در آغوش بگیرد.
این بخشی جداییناپذیر از زندگی میلین شد، زیرا او زمان زیادی را در قالب پاندای قرمز خود سپری میکرد. اغلب این فشار اجتماعی وجود دارد که به مردم میگوید چگونه باید به نظر برسند، اما مهمترین چیز این است که مردم شادی را در وجود خود بیابند.
۳. از انیمیشن «در جست و جوی نمو» (Finding Nemo) آموختیم که برای محافظت از فرزندان نباید مانع استقلال آنها شویم
پس از اینکه مادر و خواهر و برادر نمو خورده شدند، مارلین به شدت از نمو محافظت میکرد. تلاش زیادی لازم بود تا نمو اجازهی تنها بودن داشته باشد. متاسفانه مارلین نشان داد که به نمو برای مراقبت از خودش یا تصمیمگیری درست اعتماد ندارد.
نمو که بالاخره در سفر مدرسهاش شرایطی مانند استقلال داشتن را تجربه کرده بود، از خواستههای مارلین برای بازگشت به خانه سرپیچی کرد. در واقع، رفتار کنترلکنندهی مارلین چیزی بود که نمو را وادار به این کار کرد.
۲. انیمیشن «وال ای» (WALL-E) به ما آموخت که انسانها باید برای خودشان و زمینی که در آن زندگی میکنند ارزش قائل شوند
ما با دنیای «وال ای» زمانی آشنا شدیم که در آن زمین به عنوان یک زبالهدان رها شده بود. ضایغات همه جا بود، بنابراین انسانها به جای انجام اقدامات لازم برای بهتر کردن زمین به منظور زندگی و حفظ حیات، تصمیم گرفتند سیاره را ترک کنند.
روباتها وظیفهی تمیز کردن ضایعات انسانی را داشتند که نشان میدهد مردم بیش از حد از خود راضی و تنبل شدهاند. انسانها همچنین به دلیل سبک زندگی بیتحرک، تودههای استخوانی زیادی را از دست دادند، زیرا برای مراقبت از خود به روباتها متکی بودند. در نتیجه، صدمات تقریبا جبرانناپذیری هم به زمین و هم به بدن انسان وارد شده بود. این انیمیشن تصویری ترسناک از این واقعیت است که اگر مردم به چیزهایی که واقعا مهم است اهمیت ندهند ممکن است چه اتفاق وحشتناکی رخ دهد.
۱. انیمیشن «دانشگاه هیولاها» (Monsters University) به ما میآموزد که زندگی همیشه طبق انتظارات پیش نمیرود
مهم نیست که یک شخص چقدر برنامهریزی کرده باشد، زندگی همچنان راهی برای غافلگیری او پیدا میکند. مردم باید بتوانند با شرایط کنار بیایند. مایک وازوفسکی بیشتر عمر خود را با رویای ثبتنام در دانشگاه هیولاها و تبدیل شدن به یک موجود ترسناک گذراند.
او در نهایت علیرغم تلاش زیادش اخراج شد چرا که به دنیای انسانها رفته بود. این وضعیت ایدهآل نبود، اما او و سالی تصمیم گرفتند در اتاق پست کارخانهی هیولاها کار کنند و به دنبال فرصتهایی برای پیشرفت باشند. مایک ممکن است ترسناک نباشد، اما از کار کردن در کنار بهترین دوستش سالی لذت میبرد.
منبع: cbr
بنظر من انیمه مال بزرگ تر هاست و فقط بعضی هاش برای کودکان مناسبه تازه انیمه یموشت کارتون بی سر و ته هست چه برسه به اینکه درس بده ، انیمه و درس خنده داره😐😐😐
انیمه درسا بیشتری میدع=)
منم اوتاکوم ولی این درمورد پیکساره
منم درس زندگیو از کتاب ریاضیو واکنش سدیم با کلر یاد گرفتم
چیزای مهم تر از انتگرالم هست. درسته باس دکتر مهندس داشته باشیم ولی همین فیلما برای بقای انسان کنار هم لازمه.
کسیم به مشکل نمیخوره هفته ای یبار اینارو برای تفریح ببینه
من همین درس ها رو از خوندن کتاب حساب دیفرانسیل و انتگرال گرفتم. درس هاتون رو بخونین، بیخودی وقت پای این کارتن ها نذارین. کنکور بعدی در راهه.
عزیزم این طوری بچه ها زود تر این چیزا یاد میگیرند نه با رسیدن به کنکور دیونه شدن از صبح تا شب درس خوندن فکر کردی اگر دکتر شی برای کسی مهم لیسانس داری یا دیپلم
دوست عزیز هممون متوجه شدیم که ایشون داره به درس و کنکور طعنه میندازه نه به اتیمیشنها
از درس متنفرم
منم متنفرم
همچی درس نیست! 🙂