۱۰ دروغ متداول و معروفی که افراد موفق آنها را باور نمیکنند
چه ویژگی مشترکی بین افراد موفق وجود دارد که باعث میشود انجام تمام کارهای آنها آسان به نظر برسد؟ چرا موفقیت آنها خیلی ساده به نظر میرسد؟ شاید باور این پاسخ خیلی برای شما راحت نباشد، اما معتقدیم بیشتر اوقات اعتقاد و نگرش آنها است که باعث میشود انجام کارها توسط آنها آسان به نظر برسد. همهی ما نوعی حس سرکوب و منتقد در درون خود داریم که در خیلی از مواقع افکاری را در سر ما زمزمه میکند. این افکار معمولاً باعث میشوند از منطقه امن خود خارج نشده، ریسک نکنیم و اینکه احساس جاهطلبی را نیز در ما خفه میکند. بسیاری از افراد نوعی تعارض را بین آنچه واقعاً میخواهند و آنچه میتوانند داشته باشند، احساس میکنند. مسیر موفقیت با ساکت کردن این احساس و نجوای منتقد شروع میشود.
در این مقاله، ۱۰ دروغ متداول و باورهایی را بررسی میکنیم که افراد موفق هیچ اهمیتی به آنها نمیدهند.
دروغ شماره ۱: در این سیستم شانسی ندارید
راههای زیادی برای رسیده به خواستههای شما وجود دارد. اینکه باور داشته باشید تمام احتمالات علیه شما هستند، تنها راه و روش دیگری برای بیان جملهی «من نمیخواهم شکست بخورم» است و تنها باعث میشود که حتی تلاش نکنید.
برای مثال، ایدهای برای بستهبندی جدید غذاهای کودک دارید؟ این تصور اشتباه است که باید یک کارخانه و یا خط تولید جدید احداث کنید تا بتوانید این ایده را به کار بگیرید. این تصور به احتمال زیاد باعث منصرف شدن شما خواهد شد و اصلاً تلاش هم نخواهید کرد. در این مثال، شما میتوانید ایده خود را به شرکتهای تولیدکننده مواد غذایی کودکان برده و کار خود را از این طریق پیش ببرید.
مردم قطعاً دوست دارند محصولاتی بهتر و با بستهبندی بهتری دریافت کنند. شرکتها نیز بدون شک از فروش و رضایت بیشتر استقبال میکنند.
افراد موفق موانع را شناسایی میکنند، ولی این باعث دلسردی و ناامیدی آنها نمیشود. بلکه آنها تلاش میکنند راههای مقابله با این موانع را نیز پیدا کنند. در مثال قبل، فرد میتوانست تصور کند که در سیستم تولید خوراکی و بستهبندی هیچ شانسی ندارد و امکان ارائه ایدههای خود را پیدا نخواهد کرد، ولی همانطور که دیدیدم، او میتوانست راهی را برای غلبه بر این دشوارها پیدا کند. یادتان باشد، عبور از موانع یک مهارت ضروری برای دستیابی به موفقیت است.
دروغ متداول شماره ۲: شما باید ارتباطات داشته باشید
برخی فکر میکنند بدون داشتن رابطه و ارتباطات خاصی، امکان انجام کارها و یا موفقیت وجود ندارد. واقعیت این است که امکان برقراری ارتباط با هر سطحی از مردم، در هر صنعت و بخشی وجود دارد. تنها محدودیت، رویکرد خود شما است. سعی کنید چیزی که میخواهید را درخواست کنید و افراد مناسب را نیز برای این کار پیدا و انتخاب کنید.
اگر احساس میکنید که ارتباطات خوبی در اطرافتان ندارید، سعی کنید که آنها را پیدا کنید. خیلی از افراد در این شرایط به خودشان میگویند که «چرا آقای ایکس و یا خانم ایگرگ باید با من صحبت کند؟» این همان بهانهای است که مانع از هرگونه حرکت و پیشرفت در آنها میشود.
هیچ جواب مشخصی برای این سؤال وجود ندارد. شاید آنها فکر کنند که شما هم ممکن است ایده و یا پیشنهاد خوبی برای ارائه کردن داشته باشید. به هرحال، اگر پیشنهاد صحبت و گفتگو با شما را رد کردند، نتیجه میگیرید که فرد مناسبی برای برقراری ارتباط نبوده است. با توجه به منابع و امکانات امروزی، پیدا کردن راه دسترسی به افراد مختلف دیگر کار دشواری محسوب نمیشود.
افراد موفق وقت خودشان را با پیدا کردن دلایل و بهانههایی برای تماس نگرفتن تلف نمیکنند. آنها بلافاصله سعی میکنند به فرد مورد نظر دسترسی پیدا کنند، از دوستان خود کمک بگیرند و به هر طریقی با فرد مورد نظر صحبت کنند.
دروغ شماره ۳: شانس میخواهد
وقتی فردی را میبینید که شخص موفقی را «خوششانس» خطاب میکند، باید بدانید که هیچ اطلاعی از مسیر پیشرفت او ندارد. موفقیت مستلزم حرکت و پویایی است.
البته منظور ما لزوماً سخت کار کردن هم نیست. بلکه برای موفقیت باید بدانید چه قدمهایی را باید بردارید و اینکه به برنامهریزی خودتان هم باید پایبند باشید.
«شانس» یک عنصر بیرونی نیست. شانس همان دهمین تماسی است که بعد از ۹ تماس ناموفق میگیرید. یعنی بعد از ۹ تماس ناامید نشدید و همچنان به کار خودتان ادامه میدهید تا اینکه ۱۰مین تماس موفقیتآمیز میشود! برخی ممکن است اسم این را شانس بگذارند، ولی نمیدانند که پیش از این تماس، شما ۹ تماس ناموفق دیگر داشتهاید، ولی همچنان برای رسیدن به هدف خود تلاش کردهاید.
افراد موفق میدانند که باور داشتن به شانس یک دروغ متداول است و باید از آن اجتناب کنند. سپردن کارها به شانس و قضاوقدر هیچ نتیجه مثبتی را برای شما به همراه نخواهد داشت.
دروغ شماره ۴: فضا خیلی رقابتی است
خیلی از افراد با این تصور که فضا خیلی رقابتی است، دست به انجام هیچ کاری نمیزنند. این تصور باعث میشود که ایدهها و هیجانات خود را سریعاً سرکوب کرده و به آنها اجازهی بروز ندهید.
شما یک نیاز و یا کمبودی را متوجه میشوید. بنابراین در راستای ارائه محصول و یا خدماتی برای پاسخگویی به این نیاز تلاش میکنید. این باور که فضا رقابتی است و شما شانسی نخواهید داشت، یک باور اشتباه است. اگر رقیب شما هم پیشتر متوجه این نیاز و یا کمبود شده بود، حتماً محصولی در آن راستا ارائه میکرد و شما چنین نیازی را احساس نمیکردید.
بنابراین، شاید بهتر باشد خودتان را به عنوان یک بازیکن مهم ببینید که در کنار زمین نشسته و منتظر ورود به زمین و تغییر بازی است! ولی نکته مهم همینجا است. شما تنها یک بازیکن نیستید. بلکه مربی هم هستید. بنابراین، شما خودتان باید تصمیم بگیرید که چه زمانی وارد زمین بازی میشوید.
رقابت تنها یک توهم است! اگر محصول و یا خدماتی منحصر به فرد را ارائه کنید، تمام فعالیت رقبای شما به سودتان خواهد بود. چراکه حضور آنها باعث برجسته شدن نقاط تمایز شما میشود!
زمانی که قهوهفروشی معروف و زنجیرهای استارباکس در کنار یک قهوه فروشی بومی و محلی یک شعبه افتتاح میکند چه اتفاقی میافتد؟ شاید باورش سخت باشد، ولی در بیشتر مواقع، این به نفع فروشگاه محلی هم بوده و فروش بیشتری پیدا میکند. دلیل آن هم مشخص است: «رقابت» با یک برند معروف مثل استارباکس باعث میشود افراد بیشتری به آن توجه کرده و علاقهمند شوند.
افراد موفق به خوبی میدانند که رقابت به آنها کمک میکند تا تلاشهایشان بیشتر دیده شود.
دروغ متداول شماره ۵: خیلی دیر شده
هیچ زمان و یا سن مناسب و ایدئالی وجود ندارد. بر همین اساس، هیچ شرایط اقتصادی و یا منطقه جغرافیایی منحصربهفردی هم وجود ندارد.
این موضوع واقعاً ساده است. در بیشتر مواقع، همان احساس نقدکننده و سرکوبگر داخلی است که میگوید «بله، اما …»
دو حالت بیشتر وجود ندارد. یا شما متعهد به انجام کاری هستید، یا خیر. مادامی که در یک مسیر گام برنداشته و بری رسیدن به آن تلاش نکنید، هرگز متوجه نخواهید شد که آیا شانسی برای موفقیت دارید یا خیر.
موفقیت ترکیبی از الهامگرفتن، انگیزه و فرصتها است و باید بدانیم که این موارد هیچ توجهی به زمان و مکان ندارند.
خیلی از افراد بعد از مهاجرت به کشوری جدید، کسبوکار خودشان را راهاندازی میکنند. در مثالی دیگر، بسیاری از افراد بعد از شروع بازنشستگی رسمی، کار جدیدی را انتخاب و شروع میکنند. بنابراین، موفقیت به سن و یا مکان بستگی ندارد. بر همین اساس، این دروغ متداول را باور نکنید که به شما میگوید: «دیگه خیلی دیره»
دروغ شماره ۶: خیلی ضرر میکنم
دسترسی به یک شغل مناسب، درآمد قابل قبول و بیمه بازنشستگی را میتوان نوعی امنیت دانست. اگر به بحثهای سیاسی و خیلی از مناظرات توجه کنید، متوجه اهمیت «احساس امنیت» در نزد عموم مردم خواهید شد. بسیاری از افراد یک حاشیه امن ناچیزی را برای خود ایجاد کرده و به همان اکتفا میکنند. در واقع، آنها دیگر جرئت نمیکنند از این حاشیه امن خارج شده، کمی ریسکپذیر باشند و جاهطلبی کنند.
شما ممکن است احساس امنیت داشته باشید، ولی آیا از زندگی و شرایط خود خوشحال هستید؟ امنیت برای خودتان یک بحث است، ولی برخی مسئولیت خانواده را به عهده دارند و مقوله امنیت برای آنها اهمیت بیشتری پیدا میکند.
دو چیز را در نظر داشته باشید: اول اینکه، اصلیترین مشکل، ترس از شکست است. اگر امنیت هدف شما است، باید بدانید که در صورت موفقیت، سطحی از امنیت را تجربه خواهید کرد که هرگز تصورش را نمیکنید. مورد دوم اینکه، چه تضمینی وجود دارد؟ شرکتها و کارخانهها خیلی از اوقات خریداری شده و تمام برنامهها کارمندان آنها مجدداً جایگزین میشوند. این اتفاق حتی برای شرکتهای کوچک بومی نیز خیلی اوقات رخ میدهد. بنابراین، علایق خود را دنبال کرده و راه خود را پیدا کنید. این روش، تنها راه رسیدن به امنیت واقعی است.
افراد موفق به این موضوع باور ندارند که در صورت شروع کاری ممکن است خیلی ضرر کرده و شکست بخورند. مسئله در مورد نحوه نگاه شما به موقعیتها و مسیر است. افراد موفق شانس و موقعیتها را میبینند، ولی باقی افراد بیشتر به ریسکها توجه میکنند. البته این را در نظر داشته باشید که دیدن و متوجه شدن ریسکها به معنای باهوشی و هوشمندی شما است. ولی کاری که افراد موفق انجام میدهند این است که شرایط را میسنجند و سپس به سمت اهداف خود حرکت میکنند.
دروغ شماره ۷: توانایی لازم را ندارم
مورد هفتم از لیست ۱۰ دروغ متداول امروز، به عدم اعتماد به نفس بازمیگردد. بیشتر افراد تواناییهای لازم در زمینههای مختلف کسبوکارها را ندارند. اگر کسی را دیدی که اعدا میکند توانایی لازم برای فعالیت در هر بخش و زمینهای را دارد، حرفهایش را باور نکنید. حتی پیمانکاران مستقل هم از پشتیبانی، منابع و راهنماییهای شرکتها و سازمانهای تحت قرارداد خود استفاده میکنند. با این حال، چرا این شرکتها این افراد را به کار میگیرند؟ برای اینکه کاری را انجام دهند که خوش شرکت و سازمان به تنهایی نمیتواند انجام دهد.
افراد عادی شاید با بیان این جمله که «توانایی و مهارت لازم را ندارم» کاملاً دلسرد شده و از ادامه مسیر ناامید شوند. ولی افراد موفق سعی دارند نقاط ضعف خود را پیدا کرده و در راستای پوشش و حل آنها تلاش میکنند. راههای زیادی برای حل این مشکل وجود دارد. همکاری و شراکت، تمرین، کارآموزی و یا حتی مشاوره با یک فرد متخصص همگی جزو راه و روشهایی هستند که از طریق آنها میتوانید اطلاعات و دانش مورد نیازتان را به دست بیاورید.
بنابراین، این دروغ متداول مربوط به ضعف در تواناییها و احساس ناکارآمد بودن افراد را باور ندارند. آنها به خوبی میدانند که چه ضعفهایی دارند و چه مسائلی را باید بیاموزند. بنابراین، هر زمانی که لازم باشد، درخواست کمک میکنند.
دروغ شماره ۸: من لیاقت موفقیت ندارم
این یک دروغ متداول است که افراد به خودشان میگویند تا دست از تلاش کردن بردارند و یا اینکه اصلاً تلاش نکنند! موفقیت و به دست آوردن چیزی که میخواهید، رویه طبیعی و عادی در انجام امور است. به عبارت دیگر، در حالت عادی، وقتی چیزی میخواهید باید بتوانید به آن دست پیدا کنید. با این حال، چرا فکر میکنید موفقیت دستنیافتنی است و یا اینکه شما لایق آن نیستید؟ این موضوع باید بیشتر بررسی شود.
افراد موفق یا در زمانهای ضعف و ناامیدی به خودشان مسلط بودند و همچنان ادامه دادند، و یا اینکه در زمان شروع چیزی مانع آنها نشد. افرادی که به نظر میرسد به سادگی موفقت شدند خودشان را درگیر این باور اشتباه نکردند که نمیتوانند موفق شوند و یا اینکه به اندازه کافی برای موفق شدن خوب نیستند. در واقع، تنها محدودیتی که داریم، همانهایی است که برای خودمان ایجاد میکنیم.
مورد بعدی که باید کنار بگذارید، ترس است. ترس توسط خودمان در ما ساخته میشود و خود ما هم میتوانیم آن را از بین برده و کنار بگذاریم. جایی در طول مسیر، شما شجاعت و اعتماد به نفس لازم را پیدا میکنید. در این مرحله متوجه خواهید شد که «من لیاقت موفقیت را ندارم» و یا اینکه «من به اندازه کافی خوب نیستم تا موفق شوم» همگی باورهای اشتباهی هستند که توسط ترس و محافظهکاری درونی شما شکل گرفته بودند.
دروغ متداول شماره ۹: هیچکس به من اعتماد ندارد
دروغ متداول شماره ۹ این است که تصور کنید هیچکس به شما اعتماد ندارد. تصور اینکه هیچکس به من اعتماد ندارد و یا اینکه کسی حرفهای من را باور نمیکند، یکی از اصلیترین کشمکشهای انسانهای موفق در طول تاریخ بوده است. ولی همانند موارد قبلی، افراد موفق این مورد را نیز تنها یک دروغ متداول میبینند و اهمیتی به این حرف و باورها نمیدهند. آنها مسیر خودشان را برای موفقیت پیش میگیرند و از چیزی دلسرد نمیشوند.
در طول تاریخ، احتمالاً بارها گفته شده که «کسی حرفهای من با باور نمیکند؛ ولی من چیزهایی میبینم که آنها نمیبینند». هیچکس از اطرافیان به آنها اعتماد نکرد، ولی آنها به خودشان اعتماد داشتند.
احساسات واقعی در اینجا شامل ترس و تردید میشود. این احساسها از خود شما شکل میگیرند و نه از مردم اطراف. اگر ایدهی شما ضعف و ایراداتی دارد، آنها را برطرف کنید. زمانی که به خودتان باور دارید، انجام این اصلاحات و تغییرها تنها بخشی از مسیر موفقیت هستند.
باور شما مسری است، حال این باور خوب باشد یا بد. اگر باور مثبتی داشته باشید، اطرافیان شما نیز به مرور این باور مثبت را پیدا خواهند کرد. برعکس این موضوع نیز کاملاً صادق است. دقیقاً به همین خاطر است که مدیر یک استارتآپ ساده میتواند قراردادهای میلیون دلاری امضا کند و یا اینکه یک نویسنده ساده و بدون حامی در نهایت میتواند با یک شرکت میلیارد دلاری همکاری کند. اگر شما باور و اعتماد داشته باشید، بقیه نیز باور و اعتماد پیدا خواهند کرد.
دروغ شماره ۱۰: موفقیت من تهدیدی برای دیگران است
این مورد ممکن است کمی صحت داشته باشد. موفقیت برخی روابط را تحتتأثیر قرار میدهد. زمانی که در مسیر خود موفق میشوید، افراد اطراف شما و دوستان نزدیکتان تغییر میکنند. شما از آنها انتظار دارید که از شما حمایت کنند و این کاملاً طبیعی است.
با این حال، گاهی اوقات مقداری تداخل هم وجود دارد. برخی دوستان قدیمی یا اعضای خانواده ممکن است کارهای شما را دوست نداشته باشند. ولی این مشکل مربوط به آنها است، نه شما! شما مسئول نیستید که تمام افراد را خوشحال و راضی نگاه دارید!
هرکس مسئول احساسات خود است و کارهای شما کنترل کننده خوشحالی و رضایت دیگران نیستند. این همان رویکردی است که افراد موفق به این مشکل و این دروغ متداول دارند. آنها کنترل ادراک و تصمیمات خودشان را در دست دارند. افراد موفق میدانند که نگرش خودشان نسبت به خودشان خیلی مهمتر از نگرش سایر افراد نسبت به آنها است.
در انتها، یادتان باشد که تمام این گزارهها، چیزی جز افکاری محدود کننده از درون خود شما نیستند. بیشتر آنها واقعیت ندارند و تنها برای منصرف کردن شما از انجام کاری در ذهنتان ایجاد میشوند. بنابراین، با خودتان تکرار کنید: آنها واقعی نیستند!
واقعیت این است که ما قدرت انتخاب داریم. میتوانیم انتخاب کنیم که پا از این احساسات و افکار فراتر گذاشته و به موفقیتی که میخواهیم دست پیدا کنیم.
منبع: Everyday Power