۱۰ فیلم وسترن عالی که احتمالا ندیدهاید
از پیدایش سینما تا به امروز، ژانر وسترن مورد علاقه مخاطبان در سراسر جهان باقی مانده است. داستانهای این ژانر استعارهای از یک دنیای بیرحم است. در این فیلمها رقابتها، دغدغهها و افکار درونی ما در دورهای زنده میشوند که مردم از ریختن خون یکدیگر جهت تعیین نرخ بهره میبردند.
وسترنهای کلاسیک هالیوود به دنبال حفظ ارزشهای استعماری و سنتها بودند، در حالی که هالیوود نو شروع به تجدیدنظر در این اصول و انتقاد از اقتدارگرایی کرد. در حالی که طرفداران این ژانر قطعا با شاهکارهای امثال جان فورد و سرجیو لئونه آشنا هستند، این لیست شامل عناوین کمترشناختهشده اما عالی است.
- ۱۰ وسترن روانشناسانه برتر تاریخ؛ از بدترین به بهترین
- ۱۰ فیلم و سریال وسترن هیجانانگیز بر اساس داستان واقعی
۱۰) تاختن در گردباد (Ride in the Whirlwind)
- کارگردان: مونت هلمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۶۶
گاوچرانها ورن (کامرون میچل)، وس (جک نیکلسون) و اوتیس (تام فیلر) مجبور میشوند تا شب را در مخفیگاه یک باند یاغی به رهبری بلیند دیک (هری دین استانتون) بگذرانند. زمانی که یک پارتیزان هجوم میآورد، تصور میشود که گاوچرانها بخشی از همین گروه هستند و یک تیراندازی وحشیانه رخ میدهد.
«تاختن در گردباد» دقیقا پس از وسترن دیگر هلمن «تیراندازی» در یوتا فیلمبرداری شد. فیلمنامه آن را جک نیکلسون نوشت و توسط پدرخوانده فیلمهای رده بی یعنی راجر کورمن تهیه شد. این فیلم یک وسترن اسیدی غمانگیز و هیپنوتیزمکننده است که به مراقبهای وجودی در باب تبعیض، مرگ م میر و خشونت اوباش میماند. برخلاف وسترنهای قبلی، نیهیلیسم آن منعکسکننده حال و هوای آثار کامو و سارتر در اواسط دهه ۶۰ است؛ زمانی که جامعه معنا و قراردادهای سنتی را از بین برد و وارد عصر مدرن شد.
«تاختن در گردباد» که یک سال پیش از اولین فیلم دوران هالیوود نو یعنی «بانی و کلاید» اکران شد، فضا را برای آزمودن سبکهای تازه و هنری که در دهه هفتاد متداول شدند باز کرد. هری دین استانتون فقید به مانند تمام نمایشهای دیگرش در این فیلم هم عالی ظاهر میشود. استعداد بینظیر او و هنر و احساسات غنی ذاتیاش چنان بود که باعث میشد بازیگران پرطرفدارتر در برابرش همچون آماتورها به نظر برسند. بسیاری از بازیگران در تئاتر خوب ظاهر میشوند، اما استانتون به نمایشهایش مقداری خامی اضافه میکرد که باعث میشد بیش از پیش واقعی بنظر برسند.
۹) مرگ سوار بر اسب میتازد (Death Rides a Horse)
- کارگردان: جیولیو پترونی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۶۷
تفنگدار جوان بیل (جان فیلیپ لاو) با جنایتکار کارکشته رایان (لی ون کلیف) همراه میشود تا از راهزنانی که خانوادهاش را کشتهان انتقام بگیرد. اگرچه که بیل در زمان وقوع آن حادثه کودکی بیش نبود، اما هنوز ظاهرشان را به یاد دارد؛ خالکوبیهای متمایز، زخمها و گوشوارههای جمجمه شکل. با این حال در طول این تلاش انگیزههای پنهان رایان هم به تدریج برملا میشوند.
جدا از دوران همکاریاش با سرجیو لئونه، «مرگ سوار بر اسب میتازد» یکی از بهترین نقشآفرینیهای لی ون کلیف افسانهای بود. او ساکت، حیلهگر، تهدیدآمیز و به شدت شوخطبع است و دوباره موکد میشود که چرا در کنار جان وین از مهمترین بازیگران وسترن تاریخ است. علاوه بر این، چهره خارقالعاده و متمایز او با چشمهای بادامیمانند به شخصیت او فتنه و پسزمینهای خاص اضافه میکند. داستان ماجراجویانه «مرگ سوار بر اسب میتازد» از قلههای تاریخ سینما با موضوع انتقام و مرشدگری است.
در کنار اینها، قدرت این فیلم با سبک جسورانه وسترنهای اسپاگتی، درگیریهای مسلحانه جذاب و تعلیق غمانگیزش تقویت میشود. دوئل اساسی فیلم در نقطه اوجش در حد و اندازه بهترین نمونههای این ژانر درخشان است، جایی که رازها و پیچشهای داستانی افشاگرایانه به طرز تکاندهندهای برملا میشوند. چیزی که «مرگ سوار بر اسب میتازد» را به اثری قابل توجه بدل میکند این ست که اکشن آن با پایهای قوی از تراژدی مرتبط تقویت میشود و سرمایهگذاری احساسی عظیمی در قلب مخاطب میکند.
۸) متخصصها (The Specialists)
- کارگردان: سرجیو کوربوچی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۶۹
هاد (با بازی خواننده راک اند رول فرانسوی جانی هالیدی) برای انتقام مرگ برادرش چارلی وارد شهر بلکستون میشود. چارلی به اتهام سرقت از یک بانک اعدام شده بود. هاد تلاش میکند تا بیگناهی برادرش را همزمان که با مردم شهر و راهزنان مکزیکی مبارزه میکند به اثبات برساند.
آثار سرجیو کوربوچی از مهمترین منابع الهام برای کوئنتین تارانتینو بوده است. تارانتینو به کوربوچی لقب «دومین کارگردان برتر وسترن اسپاگتی بعد از سرجیو لئونه» را داده است. کوربوچی در ایتالیایی که تحت سلطه فاشیسم و موسولینی ظالم بود به بلوغ رسید. وسترنهای ضد استبدادی او را به راحتی میتوان اعتراضی تمثیلی علیه فاشیسم قلمداد کرد. او خود گفته بود که «متخصصها» فیلمی است درباره اینکه چگونه ثروتمندان ظالم هستند.
این فیلم در کوههای برفی دولومیت فیلمبرداری شده است و نشان هنری کوربوچی یعنی خشونت کامیک بوکی را به نمایش میگذارد. اگر چه «متخصصها» به اندازه آثار برجستهتر او مانند «جانگو» شناختهشده نیست، اما در نوع خود یک وسترن فوقالعاده سرگرمکننده و قابل تأمل است. شامل انبوهی از تصاویر تاثیرگذار و به یاد ماندنی، چون شهری با مردم برهنه که میان گل و لای میخزند و همچنین لباسهای عجیب و غریب مثل جلیقه ضدگلولهای که هاد بر تن دارد.
۷) ساباتا (Sabata)
- کارگردان: جیانفرانکو پارولینی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۶۹
گروهی از راهزنان ۱۰۰هزار دلار از بانکی واقع در تگزاس سرقت کردهاند. با این حال چیزی که آنها برایش آماده نبودند رویارویی با ساباتا (لی ون کلیف)، جایزهبگیر مشهور، بود. ساباتا ماموریت دارد تا عاملان دزدی را به دست عدالت بسپارد و یک جایزه خوب دریافت کند. او در این راه با دوستان جدیدش همراه است؛ کارینچا (ایگنازیو اسپالا)، کهنه سرباز جنگ داخلی، و گربه خیابانی (آلدو کانتی) که آکروباتکار است.
«ساباتا» با آن طنز هتاکانهاش به همان اندازه که وسترن است یک کمدی هم به شمار میرود که با سکوت و گستاخی تهدیدآمیز ون کلیف افسانهای همراه میشود. در پسزمینه اواخر دهه ۱۹۶۰، کلیف نماینده یک قهرمان شورشی است که در برابر اقتدارگرایی میایستد و این ضدفرهنگ در حال رشد را منعکس میکند. همه چیز در این فیلم به شکل عجیبی بیش از حد است و به وسیله اپرای بزرگ ایتالیایی تزئین شده است.
در حالی که این امر در لحن کلی و فضاسازیها بیشتر به چشم میآید، در جزئیات نیز قابل بررسی است؛ مثل عصای پیادهروی که به شکلی خاص طراحی شده است. فیلم فوق خشن «ساباتا» با صحنههای ثابت تیراندازی در طول خود و جنازههایی که احتمالا تعدادشان به ۱۰۰۰ میرسد به شدت هیجانانگیز است. یک فیلم با خط داستانی کلاسیک و شوخیهای بامزه که لحظهای مخاطب را کسل نمیکند.
۶) ریو لوبو (Rio Lobo)
- کارگردان: هاوارد هاکس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۰
کورد مکنالی (جان وین) با کمک شاستا دیلینی (جنیفر اونیل) و کاپیتان پیر کوردونا (خورخه ریورو) قصد دارد دو مرد را در شهر ریو لوبو در ایالت تگزاس ردیابی کند. مردانی که آنها در پی شکارشان هستند در طول جنگ داخلی آمریکا در زمان خدمت مکنالی خائن بودند. اقدامات آنها در آن زمان منجر به کشته شدن یکی از دوستان مکنالی شد.
هاوارد هاکس حتی در این آخرین فیلمش باز ثابت میکند که استادی بینظیر است. طراحی سکانسهای اکشن ماهرانه و یکپارچه است. چنین چیزی در صحنه آغازین قابل مشاهده است؛ جایی که هورنتها از طریق سقف یک کابین قطار به داخل میآیند. علاوه بر این فیلمبرداری وضوح بالایی دارد و نماهای انتخابی برای پیشبرد داستان فوقالعاده چشمنواز هستند. دیالوگها به همان اندازه که کاربردیاند موجز هم هستند و همزمان بامزه. «ریو لوبو» ریتمی تند و هیجانانگیز دارد و همین امر که به یک اندازه برای مخاطبان در دهه ۷۰ و مخاطبان امروزی جذاب است گواهی بر استادی هاوارد هاکس است.
همانطور که میتوان انتظار داشت، جان وین مانند همیشه باوقار، مقتدر و بااعتماد به نفس ظاهر میشود. نمایش او خالصانه دوباره نشان میدهد که چرا او یک ستاره جادویی و مسحورکننده است. با وجود اینکه برای فیلمی در آن زمان غیرمعمول است، شاستا اونیل یک شخصیت زن متفکر است که با عمق و همدلی بالا طراحی شده است. گرچه «ریو لوبو» اغلب در کارنامه پربار هاکس نادیده گرفته میشود، اما به مراتب از وسترن محبوب دیگر او یعنی «ریو براوو» بهتر است. این بهشت فیلم وسترن است و پایانی بر دوران کلاسیک آن.
۵) به زندهها شلیک کن و برای مردگان دعا بخوان (Shoot the Living and Pray For the Dead)
- کارگردان: جوزپه واری
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۱
پس از دزدیدن شمشهای طلا به ارزش ۱۰۰ هزار دلار، دن هوگان (کلاوس کینسکی) و باندش در یک ایستگاه راهپیمایی مخفی شدهاند و مشتریها را گروگان نگاه داشتهاند. در اینجا هوگان با جان وب (پائولو کازلا) آشنا میشود. وب قول میدهد تا در ازای دریافت سهمی از طلا این قانونشکنان را از مرز به مکزیک ببرد. اما جان وب چه چیزی را پنهان کرده است؟
«به زندهها شلیک کن و برای مردگان دعا بخوان» یک وسترن اسپاگتی مینیمالیستی و بیرحم است. با استفاده از مکانهایی محدود بیشتر داستان فیلم در مزرعه اتفاق میافتد. چنین چیزی یک حس صمیمی همچون تماشای یک تئاتر به بیننده القا میکند. تاثیر آن به وسیله موسیقی متن فولک راک فیلم برجسته میشود. این فیلم به وضوح بر کوئنتین تارانتینو برای ساخت «هشت نفرتانگیز» تاثیرگذار بوده است و او این فیلم را به عنوان یکی از وسترن اسپاگتیهای معروفش معرفی کرده است.
کلاوس کینسکی دیوانه همچنان ثابت میکند که چرا با وجود شهرت پرنوسانش یکی از به یاد ماندنیترین و چیرهدستترین بازیگران قرن بیستم است. اجرای درندهخو و سرد او واقعا ترسناک و باابهت است، به گونهای که فراتر از فانتزی روی صفحه نمایش، تماشاگر را شوک تحت تاثیر قرار میدهد. فیلمنامه اصیل و دقیق فیلم به مثابه انتقاد علیه سرمایهداری و طمع است. در عین حال تصویر گروگانگیری آن به عنوان تمثیلی از جنگ ویتنام و به طور گستردهتر استعمار در حال فروپاشی در قرن بیستم قابل تفسیر است.
۴) چهار سرنوشت شوم (Four of the Apocalypse)
- کارگردان: لوسیو فولچی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۵
۴ جنایتکار متفاوت از هم (فابیو تستی، لین فردریک، مایکل جی پولارد، هری بیرد) در یک ماجراجویی خشونتبار در طول صحرای یوتا به سان سیتی سفر میکنند.
«چهار سرنوشت شوم» یک وسترن اسپاگتی هیپیوار است که تصاویری توهمانگیز را به نمایش میگذارد. این فیلم توسط لوسیو فولچی، که بیشتر به عنوان استاد ژانر وحشت شناخته میشود، کارگردانی شد. این یکی از دو وسترنی است که فولچی هدایتش را برعهده داشت که دیگری «زین نقرهای» نام دارد. «چهار سرنوشت شوم» غمانگیزترین، احساسیترین و انسانیترین فیلم او است که غرق در حکمتی فلسفی و حقایق دردناک است. همچنین این فیلم نشاندهنده دوران شکوفایی ژانر فرعی وسترن اسپاگتی هم هست.
مایکل جی پولارد بااستعداد که با نقشش در «بانی و کلاید» بخاطر آورده میشود، تعادل لحن فیلم را میان افراط و تفریط در نمایش ضد فرهنگی آزادانه و اندوه عمیق برقرار میسازد. داستان به ویژه برای کسانی که در جستجوی یک وسترن بامحتوا هستند جذاب خواهد بود، زیرا فیلم بیشتر به درام و احساسات توجه میکند تا درگیریهای مسلح و ماجراجویی (که البته این را هم شامل میشود). در دورهای که حقوق زنان اغلب نادیده گرفته میشد، این فیلم تصویری همدلانه از وضعیت اسفبار یک زن باردار را ترسیم میکند که با خونخواهی نابخشودنی و دژخیمان غرب به مقابله میپردازد.
۳) مورگان وحشی (Mad Dog Morgan)
- کارگردان: فیلیپه مورا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۶
این وسترن ماجرای فرار از زندگی واقعی دن مورگان در استرالیای دهه ۱۸۶۰ به تصویر میکشد. دنیس هاپر نقش مورگان را ایفا میکند که با همکارش در جنایت بیلی (دیوید گولپیلیل) در غاری میان بوتهها زندگی میکند. در حالی که آنها مشغول مجموعهای از سرقتها هستند، بیوقفه توسط پلیس ویکتوریا شکار میشوند.
«مورگان وحشی» یکی از بهترین نمونههای وسترن استرالیایی است. اولا در موارد خاص سینماتوگرافی عجیبی دارد که دههها از زمان خود جلوتر است. نماهای شاعرانه فیلم در یک فیلم هنری امروزی میتوانند جای بگیرند. دنیس هاپر فوقالعاده بازی کرده است و از بدنامی و سرکشی واقعیاش بهره میبرد و نشان میدهد که بازیگر برجستهای بوده است. با لهجه بیعیب و نقص ایرلندی او طیف عاطفی عمیقی را به نمایش میگذارد؛ تسلط بر مهار ترس، مالیخولیا و شوخطبعی. علاوه بر این ۲ بازیگر استرالیایی افسانهای هم همبازی او هستند؛ دیوید گولیپیل و بیل هانتر.
فیلم به انتقاد از عملیات خونخوارانه و ویرانگر امپراطوری بریتانیا میپردازد تا مخاطبان هزینه غمانگیز استعمار را درک کنند. به مانند «فرانکنشتاین» فیلم به دلیل تصویرسازی ناعادلانه به همسویی مخاطب با شخصیت شرور کمک میکند. علاوه بر این فیلمنامه نشان میدهد که چگونه ظلم نظام کیفری میتواند میل به جنایت را در یک فرد تحت تعقیب پرورش دهد. این سوال در فیلم مطرح میشود که آیا مورگان صرفا یک قاتل دگرآزار بوده یا اینکه محیط اطرافش منجر به چنین چیزی شده است. طرفداران وسترن همچنین از تمام ماجراجوییها و خشونتهای فیلم لذت خواهند برد.
۲) یک مشت انگشت (A Fistful of Fingers)
- کارگردان: ادگار رایت
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۹۵
«بزرگترین وسترنی که تاکنون ساخته شده است… در سامرست» این اولین فیلم بلند ادگار رایت بود. داستان یک گاوچران به نام نو نیم (No-Name) که یک یاغی معروف به لوچ ( اولی ون در ویر) که اسبش را کشته است تعقیب میکند. این فیلم با بودجهای بسیار لندک در جنوب غربی انگلستان تولید شد.
«یک مشت انگشت» یک فیلم پارودی دانشجویی است که با آثار سم پکینپا و سرجیو لئونه شوخی میکند. فیلم در حالی که آماتوری است، به طرز شگفتانگیزی سرگرمکننده و بامزه است. این امر در طوفان بیپایان شوخیهای فیلم مشهود است.
علاوه بر این، نبوغ و بداعت موجود در هر صحنه، جایی که رایت سکانسهای اکشن را برای جلوههای کمدی دستکاری میکند، استعداد حقیقی او که در آثار بعدی مشهود میشود را نشان میدهد. «یک مشت انگشت» فیلمی بسیار خندهدار است و با ارجاعاتش حتما طرفداران وسترن را راضی میکند.
۱) مردن برای یک دلار (Dead For a Dollar)
- کارگردان: والتر هیل
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۲۲
جایزهبگیری به نام مکس بورلاند (کریستوفر والتز) توسط تاجری به نام مارتین کید (همیش لینکلیتر) اجیر میشود تا همسر گمشدهاش ریچل (ریچل برازناهان) را در مکزیک پیدا کند. در همین حال مکس توسط سارق و قماربازی به نام جو کریبینز (ویلم دفو) که جو قبلا باعث زندانی شدنش شده بود تعقیب میشود. وارت برک، براندون اسکات، بنجامین برت و لویز چاوز دیگر بازیگران فیلم را تشکیل میدهند.
«مردن برای یک دلار» به شکل منحصر به فردی به رنگ قهوهای متمایل است و از نورپردازی ضد نوآر با حداقل سایه بهره میبرد. کارگردان فیلم والتر هیل درباره این تصمیم توضیح داد که «تجربه خودم در شمال مکزیک این است که شما همیشه از شعلهور بودن خورشید آگاه هستید. من احساس نور آفتاب مداوم میخواستم. باید فضا خشک بنظر میرسید.»
در مرکز، ریچل برازناهان و وارن برک اجراهای بسیار چشمگیر و هوشمندانهای ارائه میدهند. علاوه بر این یکی از بهترین بازیهای فیلم متعلق به غول همیشه درجه یک بازیگری یعنی ویلم دفو است که حضورش میتواند کیفیت هر فیلمی را بالا ببرد.
فیلمنامه موفق میشود که تنوعی تازه و هیجانانگیز به ژانری کهنه بدهد و با ایجاد تعادل در پرداخت به داستان و شخصیتپردازیها یک نگاه فمنیستی هم داشته باشد. «مرن برای یک دلار» یک جواهر وسترن در عصر مدرن است و همچنان از نوستالژی آثار قدیمی والتر هیل از دهه ۷۰ تا ۹۰ بهره میبرد.
غنی بودن فیلم در عناصری مانند کادربندیهای قدیمی هالیوودی و تمایل کارگردان به نمایش درگیریهای مسلحانه درونی قابل توجه است. یک لحظه بسیار مهم فیلم زمانی است که یک مرد مسلح سوار بر اسب به هتلی وارد میشود و آتش به راه میاندازد. آنچه مشخص است نامیرایی خلاقیت هیل در سالهای آخر عمرش است و او همچنان قدرتمند به کارش ادامه میدهد.
منبع: tasteofcinema