۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر که باید ببینید
ژاپنیها در نیمهی اول قرن بیستم کم وارد میدان جنگ نشدند. از جنگ با روسیهی تزاری درست در همان اویل قرن بیستم تا جنگهای متعدد با کشورهای همسایه که معمولا هم با پیروزی قاطع و سریع ارتش ژاپن همراه میشد و اشغال کشور مغلوب. اوج این جنگها که جنگ دوم جهانی است که در نهایت منجر به شکست سخت آنها شد و دو انفجار بزرگ هستهای، لکهی ننگی بر دامن بشریت در انتهای جنگ وارد کرد. همهی اینها باعث میشود که هنرمندان ژاپنی به معنی درست کلمه، تلخی جنگ را با تمام وجود احساس کنند و نسبت به آن واکنش نشان دهند. فیلمسازان هم از این موضوع مستثنی نبودند و سینمای ژاپن، پر شد از تعداد زیادی فیلم ژاپنی جنگی که سر از چهار سوی عالم در آوردند. در این لیست سری به ۱۰ فیلم این چنینی زدهایم و ۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر را زیر ذرهبین بردهایم تا با نگاه هنرمندان و فیلمسازان این کشور نسبت به این پدیدهی وحشتناک آشنا شویم.
بهترین فیلمهای جنگی ژاپنی عموما آنهایی هستند که میدانند دوران نظامیگری این کشور در ابتدای قرن بیستم، چه بلایی سر مردم در بخشی از کره خاکی آورد. پس عموما با دو دیدگاه دربارهی آنها مواجه هستیم؛ یا با نمایش دردهای آدمی در پشت جبههها به نمایش نکبت لانه کرده در جنگ دست میزنند و یا با سر زدن به خطوط مقدم از جانفشانیهای پوچی میگویند که عدهای سرباز بخت برگشته به خاطر خیرهسری فرماندهان خود متحمل میشوند. در واقع یک فیلم جنگی ژاپنی اثری است که از جنایتهای فرماندهان ارتش این کشور در آن دوران آگاه است و میداند که آنها در سمت اشتباه تاریخ قرار گرفتهاند.
پس یک سر با فیلمهای متفاوتی نسبت به آثار جنگی آمریکایی طرف هستیم. چرا که در فیلمهای آمریکایی آن جنبهی قهرمانانه همیشه حضور دارد و حتی اگر فیلمساز با تمام وجود به نمایش پلشتیهای جنگ دست بزند باز هم دلاوریهای سربازان را به تصویر میکشد و از آرمانهای آنها میگوید. در حالی که یک فیلم ژاپنی جنگی چنین نیست و در صورت نمایش دلاوریهای سربازان، باز هم این آرمانهای پوچ آنها و فریب خوردنشان است که خودنمایی میکند. نکتهی دیگر این که به خاطر تاریخ این کشور پس از جنگ دوم جهانی و درگیری کمترش در اتفاقات نظامی، یک فیلم جنگی ژاپنی جدید هم مجبور است که بازگردد و به گذشته نگاه کند و تاریخ جنگ دوم جهانی به قبل را ورق بزند.
میتوان همین خط را گرفت و رفت و از یک فیلم جنگ ژاپن و آمریکا در آن دوران گذر کرد و به آثاری پرداخت که به جنگهای دور و دراز تاریخی میپردازند؛ به دوران ساموراییها و دلاوریهایشان یا حیت عقبتر. اما از آن جا که این فیلمها خود ژانری جداگانه را تشکیل میدهند که به چامبارا یا شمشیرزنی معروف هستند، به همین دلیل از این لیست حذف شدند و اگر فیلم ژاپنی جنگی تاریخی هم در لیست وجود دارد، قطعا اثری است که قهرمانان یا راویانش با آن شکل مرسوم ساموراییها تفاوت دارند. پس فیلمهای جنگی ژاپنی را میتوان به دستههای مختلفی تقسیم کرد که فقط بومی همان کشور است و در جای دیگری امکان ساخته شدن ندارند؛ چه به جنگهای سنتی بپردازند و چه به جنگهای مدرن. از همین جهت باید به تماشای ۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر نشست.
از سوی دیگر ژاپنیها پس از جنگ دوم جهانی به ویژه در بخش سینما ارتباط نزدیکی به تهیه کنندگان و سرمایهگذاران غربی، به ویژه هالیوودیها و انگلیسیها داشتند. فارغ از این که در فیلمهای غربی مدام سر و کلهی آنها پیدا میشد، ممکن بود یک فیلم ژاپنی جنگی هم با همکاری این کشورها ساخته شود که هر دو جبههی درگیر در جنگ دوم جهانی در یک قابش قرار گرفتهاند. به همین دلیل میتوان آثار مختلفی را در این لیست دید که هم نیروهای متفقین در آن شخصیتهای اصلی هستند و هم ژاپنیها به عنوان دشمن آنها در زمان جنگ دوم جهانی.
اما ژاپنیها توانایی دیگری هم در ساختن آثار جنگی دارند؛ آنها به خوبی از پس ساختن یک فیلم جنگی هواپیمایی ژاپنی برمیآیند. بخش عظیمی از این موضوع به نیروهای هوانوردی آنها در زمان جنگ دوم جهانی بازمیگردد که شهرتی عالمگیر و البته بسیار ترسناک داشتند. هواپیماهایی که به «کامیکازه» معروف بودند و به شکلی انتحاری به صفوف دشمن میزدند. از سوی دیگر پیشرفت سینمای این کشور در کنار سینمای آمریکا به آنها اجازه میداد که به تکنولوژیهای روز دسترسی داشته باشند و بتوانند از پس نمایش سکانسهای نبرد هوایی برآیند. پس میبینید که یک فیلم ژاپنی جنگی، اثر ویژهای است.
در نهایت این که خوشبختانه به دلیل استقبال تماشاگران ایرانی از یک فیلم ژاپنی جنگی، دوبلههای مختلفی هم از این آثار وجود دارد. پس اگر حال و حوصلهی خواندن زیرنویس ندارید و به دنبال فیلم سینمایی ژاپنی جنگی دوبله فارسی میگردید، این فهرست میتواند گزینههای خوبی را به شما معرفی کند.
۱۰. طوفان بر فراز اقیانوس آرام (Storm Over The Pacific)
- کارگردان: شوئه ماتسوبایاشی
- بازیگران: توشیرو میفونه، یوسوکه ناتسوکی و تاکاشی شیمارا
- محصول: ۱۹۶۰، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
نبرد میدوی بزرگترین نبرد دریایی در زمان جنگ دوم جهانی در اقیانوس آرام بود. در روز چهارم ژوئن ۱۹۴۲ آمریکاییها و ژاپنیها به سمت هم حمله کردند و نتیجه به یکی از خونینترین روزهای تاریخ بشری تبدیل شد. ژاپنیها در آن روز با حمله به سمت جزیرهی میدوی و از بین بردن مواضع آمریکاییها قصد داشتند که مانع از حملهی آمریکاییها در آینده از سوی هاوایی یا استرالیا شوند. نتیجه اما با پیروزی قاطع آمریکاییها همراه بود؛ چرا که اطلاعات دقیق ارتش آمریکا از تصمیمات ژاپنیها، باعث شده بود که آنها برای این نبرد آماده باشند و با وجود خسارتهای بسیاری که تحمل کردند، در نهایت با غرق کردن چهار ناو هواپیمابر ژاپن و از بین بردن تعداد زیادی از هواپیماهای آنها، به تسلط ژاپن بر اقیانوس آرام مرکزی پایان دهند و زمینهی مناسبی برای قدم گذاشتن در مسیر پیروزی نهایی فراهم کنند. پس طبیعی است که در بین آثار لیست ۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر، فیلمهایی وجود داشته باشند که به این نبرد بپردازند.
اما فقط این ژاپنیها نیستند که یک فیلم ژاپنی جنگی با محوریت نبرد میدوی میسازند. سالها است که آمریکاییها هم با واسطه یا بی واسطه به سراغ آن روزها میروند و از نبردهای هوایی و دریایی بین هواپیماها و کشتیهای جنگی دو طرف، فیلمی خلق میکنند. البته طبیعی است که فیلمهای جنگی آمریکایی با رویکردی قهرمانانه به این نبرد بپردازند و از سربازان خود اسطوره خلق کنند. اما از آن سو در یک فیلم ژاپنی جنگی کمتر چنین پیش میآید و اگر دلاوری هم در میان باشد، همراه با تلخکامی است و البته نقد سیاستهای فرماندهان نظامی آن دوران ژاپن.
بسیاری از تماشاگران علاقهمند به دیدن یک فیلم ژاپنی جنگی، تمایل دارند که به تماشای یک فیلم جنگی هواپیمایی ژاپنی هم بنشینند. فیلم ژاپنی جنگی «طوفان بر فراز اقیانوس آرام» چنین فیلمی است که تماشاگر مشتاق را سیراب میکند و آن را باید یکی از بهترین فیلمهای اکشن ژاپنی هم دانست. داستان از زاویهی دید یک خلبان ژاپنی در طول نبرد میدوی تعریف میشود. او خلبان یک بمب افکن است که همه چیزش را رها کرده تا در ارتش خدمت کند. او آرمانهایی دارد که حاضر است به خاطر تک تک آنها جان دهد. خوشبختانه فیلمساز به خوبی توانسته این جنبهها را از کار دربیاورد و از قهرمان داستانش، فردی قابل درک و ملموس بسازد. اما از آن سو این قهرمان مانند هر شخصیت طرفدار جنگ دیگری، به ریسمانی پوسیده چنگ زده که نتیجهای جز سرخوردگی برایش نخواهد داشت.
از سوی دیگر ترکیب بازیگران فیلم عالی است. توشیرو میفونه نشان میدهد که در قالب شخصیتهای مختلفی میتواند نقشآفرینی کند و گرچه این نقشش فرسنگها با بهترین بازیهایش فاصله دارد اما در هر صورت او موفق شده که گلیمش را از آب بیرون بکشد. او در این جا نقش یک فرماندهی نظامی را بازی میکند. اما بازیگر نقش اصلی فیلم یوسوکه ناتسوکی است. او هم موفق شده بازی قابل قبولی از خود ارائه دهد و از آن جا که تمرکز فیلم بر روی قهرمانش بسیار زیاد است و این یعنی این که نباید تحت هیچ شرایطی پای بازیگر آن نقش بلغزد، که اگر چنین شود کل فیلم از دست خواهد رفت. خوشبختانه چنین هم نشده و همهی اینها فیلم ژاپنی جنگی «طوفان بر فراز اقیانوس آرام» را شایستهی قرار گرفتن در این فهرست میکند.
«زمانی که تمام مذاکرات سیاسی در واشنگتن و در سال ۱۹۴۱ بین ژاپن و آمریکا شکست میخورد، به دریادار یاماگوچی دستور میرسد که به سمت هاویایی و جزیره میدوی حرکت کند و حملهای را برای از بین برد خطوط مواصلاتی و دریایی بین آمریکا و استرالیا ترتیب دهد. این حمله میتواند باعث شود که ژاپنیها در نبرد اقیانوس آرام دست بالاتر را داشته باشند. از سوی دیگر ستوان کوجی کیتامی به عنوان خلبان یک بمبافکن بسیار مشتاق است که هر چه زودتر نبرد با آمریکا از سر گرفته شود. در نهایت نبرد میدوی آغاز میشود اما هیچ چیز طبقهی نقشههای ژاپنیها پیش نمیرود …»
۹. ایسوروکو (Isoroku)
- کارگردان: ایزورو ناروشیما
- بازیگران: کوجی یا کوشو، هیروشی آبه و باندو میتسوگورو
- محصول: ۲۰۱۱، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
یاماموتو ایسوروکو، از معدود نظامیان رده بالای ژاپنی در طول جنگ دوم جهانی است که هنوز میان مردم این کشور ارج و قرب دارد و بسیاری از او به نیکی یاد میکنند و برخی حتی قهرمانش میپندارند. او یک دریادار ارتش دریایی امپراطوری ژاپن بود که با سیاستهای کلان زمان جنگ مخالف بود و دوست نداشت که کشورش با آمریکا وارد جنگ شود. از آن جایی که در آمریکا هم تحصیل کرده بود، میدانست که این جنگ بی فایده است و احتمالا به شکست کشورش منجر خواهد شد. همین اتفاق هم افتاد و همه متوجه شدند که حق با او است. همهی اینها در فیلم ژاپنی جنگی «ایسوروکو» وجود دارد.
از سوی دیگر او یک استراتژیست نظامی بزرگ هم بود. دلیلی برخی شکستها را اشتباهات نیروی زمینی ارتش امپراطوری ژاپن میدانست و معتقد بود که با اتخاذ تصمیمات نظانی بهتر میشد به پیروزیهای بیشتری رسید و چنین با شکست جنگ را ترک نکرد. اما او با وجود این مخالفتهای پی در پی خود به خط مشی نظامیها، بیش از آن که با نظامیها درگیر شود، با سیاستمداران و تصمیم گیرندگان اصلی کشورش درگیر بود.
فیلم ژاپنی جنگی «اسوروکو» به زندگی این مرد میپردازد؛ البته نه از طریق پرداخت مستقیم به جنگ و تصمیمات او، بلکه از طریق نمایش سالهای پایانی زندگیاش و به تصویر کشیدن نتایج تصمیماتش در گذشته. فیلمساز سعی میکند نگاهی بی طرف به سوژه خود داشته باشد. گرچه نمیتوان از نگاه ستایشآمیز سازندگان چشم پوشید، اما در هر صورت در طول روایت فراموش نمیشود که این مرد بخشی از ارتش مخوف ژاپن در طول جنگ دوم جهانی بوده است.
این استراتژی به فیلمساز اجازه داده که برخلاف آثار مشابه، نگاه واقعگرایانهتری به سوژهی خود داشته باشد و گرچه میداند که به لحاظ تاریخی کجا ایستاده، اما زوایایی از جنگ را به تصویر بکشد که کمتر به تصویر در آمده است. چنین ذهنیتی است که فیلم ژاپنی جنگی «ایسوروکو» را به اثری قابل تامل تبدیل میکند و آن را یک راست به دل چنین فهرستی سنجاق میکند. از سوی دیگر نمایش پلشتیها لانه کرده و نکبت آوار شده بر سر مردمان در طول یک جنگ، در هر فیلمی قابل دسترسی است. این که فیلمسازی بخواهد از طریق نمایش دو بخش از زندگی یک انسان، یک بخش مثبت و یک بخش منفی، به دستاوردهای بیشتری برسد و به صورت مصداقی سراغ کسانی برود که تاثیرات بزرگ داشتهاند و روایتگر بخشی از تاریخ بودهاند، پدیدهی کمیابی است.
از قدیم گفتهاند که تاریخ را فاتحان مینویسند. فیلم «ایسوروکو» میخواهد این جمله را نقض کند و روایتگر بخشی از تاریخ باشد که حداقل در خارج از مرزهای ژاپن چندان شهرتی ندارد. به همین دلیل هم باید به تماشای چنین اثری نشست و فیلم ژاپنی جنگی «ایسوروکو» را به عنوان فیلمی که سعی میکند از کلیشهها به بهترین شکل استفاده کند تا داستانی غیرمعمول را بازگو کند، استقبال کرد.
«یاماموتو ایسوروکو یک نظامی عالیرتبه و یک دریادار بزرگ در ارتش دریایی امپراطوری ژاپن است که با بسیاری از سیاستهای کشورش مخالف است. او از همان ابتدا با بستن پیمان و قرارداد با ایتالیا و آلمان برای آغاز جنگی علیه دنیا مخالفت میکند. بعد که جنگ آغاز میشود این مخالفتها ادامه مییابد. مثلا او با حمله به پرل هاربر و آغاز جنگ با آمریکا مخالفت میکند؛ چرا که در آمریکا تحصیل کرده و از نقاط قوت این کشور آگاه است. اما باز هم نظرات او شنیده نمیشود و در نهایت جنگ آغاز میشود …»
۸. یاماتو (Yamato)
- کارگردان: جونیا ساتو
- بازیگران: تاکاشی سوریماچی، ناکامورا شیدو و یو آئوی
- محصول: ۲۰۰۵، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
فیلم ژاپنی جنگی «یاماتو» با عدهای محقق شروع میشود که تلاش دارند بقایای یک کشتی جنگی غولپیکر را پیدا کنند؛ کشتیای به نام «یاماتو» که در زمان خودش یکی از بزرگترین سازههای ساخته شده توسط بشر بود. این کشتی قرار بود که به ارتش امپراطوری ژاپن و نیروی دریاییاش کمک کند تا در نبرد علیه آمریکاییها پیروز شوند و کنترل کامل اقیانوس آرام را به دست گیرند. اما ابعاد عظیمش، به رغم داشتن ادوات پیشرفتهی آن زمان و همین طور مجهز بودنش به هر وسیلهای، باعث شده بود که حتی برای بمب افکنهای غول پیکر آمریکایی هم که عمدتا برای بمباران خشکی و شهرها اعزام میشود، هدف سادهای باشد. آخر هم همین موضوع کار دستش داد و سبب غرق شدنش شد تا بخشی از تاریخ رقم بخورد.
پس از تصویر ابتدایی و نمایش تلاش برای بازیابی کشتی غرق شده در عصر حاضر، فلاش بک آغاز میشود و فیلم ژاپنی جنگی «یاماتو» به گذشته پرتاب میشود تا از دوران پر شکوه این کشتی و آن چه که بر ملوانان و سربازان حاضر در آن گذشته بگوید. احتمالا این نحوهی روایت در بخش ابتدایی مخاطب را به یاد فیلم «تایتانیک» (Titanic) ساختهی جیمز کامرون و با بازی کیت وینسلت و لئوناردو دیکاپریو میاندازد اما از این پس هر چه از پی میآید، با آن اثر عاشقانه و حماسی که عشق را به جامعهی طبقاتی پیوند میزد، متفاوت است. در واقع در این جا قرار نیست قصهی عشق دختر و پسری جوان از دو طبقهی مختلف اجتماعی به قصهی یک دوران پیوند بخورد. آن چه برای فیلمسازان مهم است، قصهی همین کشتی و روزهای رفته بر آن در طول خونینترین روزهای حیات بشری است.
فیلم ژاپنی جنگی «یاماتو» در ژاپن با نام «مردان یاماتو» اکران شد و نام «یاماتو» برای اکران بینالمللی آن در نظر گرفته شد. فیلم حال و هوایی احساسی دارد. از همان ابتدا که پیرزنی به دنبال کسی است که او را به سایت بقایای کشتی و جایی ببرد که به یادبود خدمهی آن درست شده تا پیدا شدن سر و کلهی پیرمردی که از نجات یافتگان آن کشتی است و تصمیم میگیرد که پیرزن را با خودش ببرد و سپس آغاز فلاش بک و سر زدن به زندگی سربازان عادی، همه چیز جنبهای احساسی و سانتی مانتال دارد. اما این جنبهی احساسی به گونهای نیست که جنبهی قهرمانانهی داستان را زیر سوال ببرد و از فیلم ژاپنی جنگی «یاماتو» اثری در باب روایتهای عاشقانه و رمانتیک عدهای سرباز بسازد.
از سوی دیگر بسیاری از فیلمهای لیست ۱۰ فیلم برتر ژاپنی جنگی، حداقل بخشی از روایت خود را به زندگی سیاستمداران آن زمان ژاپن و تصمیم گیرندگان اختصاص میدهند. چنین چیزی در فیلم ژاپنی جنگی «یاماتو» هم وجود دارد اما فیلمساز ترجیح داده این کار را با واسطه نمایش دهد. در واقع تاثیر تصمیمات آنها بر سربازان نمایش داده میشود تا مانند فیلم ژاپنی جنگی «ایسوروکو» در همین لیست با نمایش زندگی خود آن افراد.
بازی بازیگران فیلم دیگر نقطه قوت فیلم است. تیم بازیگری فیلم در کنار خلق یک فضاسازی قابل قبول، موفق شده است که تصویری ملموس از زندگی این سربازان ارائه کند و ما را با آن چه بر آنها گذشته همراه کند. همهی اینها از فیلمی ژاپنی جنگی «یاماتو» اثری قابل احترام میسازد.
«سال ۱۹۹۹. عدهای از محققان موفق میشوند که بقایای کشتی یاماتو که در زمان جنگ دوم جهانی در اقیانوس آرام غرق شده و بسیاری را به کام مرگ کشانده، پیدا کنند. حال در سال ۲۰۰۵ پیرزنی تمایل دارد که به نزدیکی محل غرق شدن آن کشتی برود. ظاهرا یکی از عزیزان او به همراه کشتی غرق شده و مرده است. پیرمرد ماهیگیری که یکی از بازماندگان آن دوران است بالاخره حاضر میشود که پیرزن را به آن جا برساند. فلاش بک آغاز میشود و تصویر عدهای سرباز به نمایش در میآید که در حال انجام وظیفه در روزهای گذشته، روی عرشهی کشتی هستند تا در نهایت آن روز شوم غرق شدن کشتی از راه برسد …»
۷. تورا! تورا! تورا! (Tora! Tora! Tora!)
- کارگردان: ریچارد فلچر، توشیو ماسودا، کنجی فوکوساکا و آکیرا کوروساوا
- بازیگران: مارتین بالسام، سو یامامورا، جوزف کاتن و جیسون روباردز
- محصول: ۱۹۷۰، ژاپن و آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۵۵٪
اگر به دنبال یک فیلم جنگی هواپیمایی ژاپنی خوب میگردید فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» میتواند گزینهی مناسبی برای شما باشد. ضمن این که با توجه به اسامی کارگردانهای ژاپنی و آمریکایی متفاوت در عنوانبندی طبعا به عنوان یک فیلم جنگ ژاپن و آمریکا دستهبندی میشود. البته قبل از پرداختن به خود فیلم باید اشاره کرد که نام آکیرا کوروساوای بزرگ در عنوانبندی نیامده و گرچه به سرانجام رساندن کار یاری رسانده اما در واقع ریچارد فلچر و سپس کنجی فوکوساکا و توشیو ماسودا کارگردانهای اصلی فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» به حساب میآیند.
حین تماشای فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» ممکن است این ایراد را وارد بدانید که با اثری یک دست همراه نیستید. بخش عمدهای از این ایراد هم درست است. بالاخره قسمتهای آمریکایی ماجرا توسط فلچر ساخته و کارگردانی شده و قسمتهای غیرآمریکایی و ژاپنی کار، توسط خود ژاپنیها نوشته و پرداخته شده است. طبعا تفاوت نگاهها و تفاوت دیدگاهها و البته تفاوتهای سبک کارگردانی خیلی سریع خودش را نجات میدهد اما نکتهی دیگری را هم باید در نظر داشت و اصلا همین موضوع را از زاویهی دیگری به داوری نشست تا اهمیت فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» و دلیل لیاقتش برای قرار گرفتن در لیست بهترین فیلمهای جنگی ژاپنی مشخص شود.
به نظر میرسد که هدف دو طرف از ساختن فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» این بوده که جنگ از زاویهی دید دو طرف درگیر در آن زمان روایت شود. پس این دو زاویهی نگاه متفاوت نه تنها نباید عاملی برای عدم توجه به فیلم و دست کم گرفتنش دانسته شود، بلکه باید آن را بخشی از جهانبینی سازندگان در نظر گرفت که اتفاقا درست هم از کار درآمده است. همین خط را میتوان گرفت و موضوع را به شیوهی کارگردانی متفاوت در بخشهای مربوط به آمریکا و ژاپن هم تعمیم داد و این طور قضیه را فهم کرد که بالاخره در حال تماشای اثری هستیم که دشمنان دیروز را به سوی هم کشانده تا در یک پروژهی مشترک همکاری کنند و تبدیل کردن دشمنان دیروز به دوستان امروز، از قدرت بسیار زیاد سینما خبر میدهد.
فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» به نبرد پرل هاربر میپردازد. نبرد پرل هاربر همان نبردی بود که ژاپنیها بدون مقدمه انجامش دادند و در نهایت پای آمریکاییها را هم به جنگ دوم جهانی باز کردند. در آن دوران ژاپنیها در حال گسترش نفوذ خود در شرق آسیا و اقیانوس آرام بودند اما حضور سنگین ارتش آمریکا در اطراف جزایر هاوایی و بندر پرل هاربر، جلوی این پیشروی را گرفته بود. پس شروع به حمله کردند تا ضربهای کاری به آمریکاییها وارد کنند. این نبرد به خاطر ماهیتش که استفاده از هواپیماهای مختلف برای بمباران و تیراندازی بر فراز بندر بود، میتواند مواد خام مناسبی در اختیار کارگردانها قرار دهد تا فیلمی جذاب خلق کنند.
اتفاقا دیگر نقطهی قوت فیلم هم همین تنش موجود در قاب است. همهی ما از اتفاقات تاریخی که در پیش است باخبر هستیم. پس نباید چیزی برای غافلگیر شدن وجود داشته باشد. اما فیلم ژاپنی جنگی «تورا! تورا! تورا!» هم ضربان قلب شما را بالا میبرد و هم باعث میشود که چند جایی از اتفاقات جاری روی پرده غافلگیر شوید.
«چند مدتی از پیمان بین ژاپن با ایتالیا و آلمان یا همان دولتهای متحد در زمان جنگ دوم جهانی میگذرد. ژاپنیها خیلی سریع در حال حمله به کشورهای مختلف در شرق آسیا هستند و پیروزیهای پیاپی آنها را سرمست کرده است. این در حالی است که در سواحل شرقی خود به دلیل حضور پر قدرت ارتش آمریکا دست به عصا هستند. در این میان دستور میرسد که به بندر پرل هاربر حمله شود تا ژاپنیها خسارت جبران ناپذیری به آمریکاییها وارد کنند. از آن سو فرماندهان نظامی آمریکا تصور میکنند که ژاپنیها چنین خطری نخواهند کرد و ریسک حمله به آمریکا را به جان نخواهند خرید. تا این که …»
۶. آتش در دشت (Fires On The Plain)
- کارگردان: کن ایچیکاوا
- بازیگران: اجی فونوکاشی، اسامو تاکیزاوا و مایکی کورتیس
- محصول: ۱۹۵۹، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
کارگردان فیلم ژاپنی جنگی «آتش در دشت» کن ایچیکاوا است. ایچیکاوا با فیلم «چنگ برمهای» (The Burmese Harp) به شهرتی جهانی رسید و بعدها با همین فیلم «آتش در دشت» به این شهرت افزود. او نزدیک به ۹۰ سال عمر کرد و در این نود سال بخش مهمی از تاریخ سینمای ژاپن را رقم زد اما نامش همیشه زیر سایهی دیگر بزرگان سینمای ژاپن چون آکیرا کوروساوا، یاسوجیرو اوزو و کنجی میزوگوچی باقی ماند. از سوی دیگر او با ساختن مستند «المپیاد توکیو» در مستندسازی هم طبع آزمایی کرد و نشان داد که چه تبحری در ساختن فیلمهای گوناگون دارد. اگر به فیلمهای شمشیرزنی و سامورایی هم علاقه دارید او فیلمی به نام «۴۷ رونین» (۴۷ Ronin) محصول سال ۱۹۹۴ دارد که میتواند مخاطب اهلش را حسابی راضی کند.
فیلم ژاپنی جنگی «آتش در دشت» تصویر وحشتناکی از جنگ ارائه میدهد و اصلا تحملش دیدنش برای مخاطب دل نازک کار سادهای نیست. سکانسهای دلخراش و تلخی در فیلم وجود دارند که هم بی هدفی جنگ را نشانه میروند و هم از نبود برنده و بازنده در دو طرف درگیر در جنگ. نکته این که کارگردان در نمایش این پوچی و تباهی هیچ باجی به مخاطبش نمیدهد. اصلا از همان عنوان فیلم که «آتش در دشت» باشد میتوان به سبوعیت جاری در فیلم پی برد. در جایی از فیلم قهرمان یا شخصیت اصلی مجبور میشود کسی را بکشد که به خاطر کمبود غذا در حال مثله کردن و خوردن دیگری است یا در جایی او با مشاهدهی یک سرباز آمریکایی و دیدن انسان بودن وی، جا میخورد.
این بی پرده بودن ادامه مییابد تا این که آهسته آهسته و به شکلی کاملا آگاهانه مخاطب را وا دارد که چشمانش را از پرده بدزدد. این دزدیدن چشمها فقط به خاطر سبوعیت نمایش داده شده در فیلم نیست، بلکه به دلیل نمایش بخشی از وجود آدمی است که همواره تلاش شده مخفی بماند و پدیدهای چون جنگ آن را ناگهان بر ملا میکند. از سوی دیگر چرکی جاری در تصاویر هم هیچ کمکی به تلطیف فضا نمیکند و همه چیز را بیش از پیش به هم میریزد. در چنین قابی است که فیلم ژاپنی جنگی «آتش در دشت» به یکی از هولناکترین تجربههای یک مخاطب در حین تماشای یک فیلم جنگی میشود.
نکتهی دیگری که به در آمدن این فضا کمک کرده، بازی درست بازیگران فیلم است. آنها نه چون انسان، بلکه به شبحهای سرگردانی میمانند که هیچ راهی در برابر خود نمیبینند و در مردابی دست و پا میزنند که مدام آنها را بیشتر و بیشتر میبلعد. این شیوهی درست بازیگری کمک کرده که مخاطب بیش از پیش از نمایش فلاکت جاری در قاب دلزده شود و با تمام وجودش تبعات جنگی خانمان سوز و ویرانگر را باور و لمس کند. در چنین چارچوبی است که نمیتوان فیلم «آتش در دشت» را بخشی از لیست ۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر قرار نداد.
«گروهان سرباز تامورا به دلیل نبوذ عذا، گرسنگی و بیماری هیچ راهی جز فرستادن او به بیمارستان پیدا نمیکند. در واقع آنها فکر میکنند که در صورت فرستادن وی به بیمارستان و در نتیجه کمتر شدن یک نفر از جمع خود، غذای بیشتری به آنها میرسد. در طول اقامت سرباز تامورا آمریکاییها پیشروی میکنند و گروهان او از بین میرود و حتی بیمارستان هم آسیب میبیند. تامورا وحشت زده به دنبال بقایای گروهانش میگردد اما همه را مرده یا در آستانهی مرگ پیدا میکند …»
۵. نامههایی از ایووجیما (Letters From Iwo Jima)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: کن واتانابه، کازوناری نینومیا
- محصول: ۲۰۰۶، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪
شاید قرار گرفتن فیلمی ساختهی یک کارگردان آمریکایی و با بودجهی هالیوودی در لیست ۱۰ فیلم ژاپنی جنگی برتر کمی تقلب به نظر برسد. اما باید توجه داشت که کلینت ایستوود این اثر را که به نبرد در اقیانوس آرام میپردازد، از زاویهی دید ژاپنیها تعریف کرده و در کنار آنها است. پس با خیال راحت میتوان آن را یک فیلم ژاپنی جنگی در نظر گرفت که به همذاتپنداری با سربازان این کشور میپردازد. اما نمیتوان زاویهی نگاه متفاوت یک کارگردان هالیوودی مانند کلینت ایستوود را از فیلم حذف کرد و متصور شد که اگر یک کارگردان ژاپنی به سراغ داستان این فیلم میرفت، نتیجهی نهایی دقیقا همین میشد که امروز در برابر ما است. در هر صورت فیلم ژاپنی جنگی «نامههایی از ایووجیما» اثر معرکهای است که میتوان آن را ذیل یک فیلم جنگ ژاپن و آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم دستهبندی کرد.
مانند فیلم «پرچمهای پدران ما» (Flags Of Our Fathers) که کلینت ایستوود در همان سال ساخت و نبرد ایووجیما را از دید آمریکاییها تعریف کرد، این بار ما نبرد جزیرهی ایووجیما در زمان جنگ جهانی دوم را از دید سربازان ژاپنی میبینیم که شکست سختی خوردند و به همین دلیل اگر علاقه دارید که «نامههایی از ایووجیما» را ببینید، حتما تماشای «پرچمهای پدران ما» را هم از دست ندهید. این تفاوت زاویهی نگاه باعث شده که با یک فیلم سراسر متفاوت طرف باشیم و اگر در «پرچمهای پدران ما» پوچی جنگی خونین و تلخ زیر سوال میرود، در فیلم ژاپنی جنگی «نامههایی از ایووجیما» این سبوعیت جنگ است که در مرکز قاب فیلمساز حضور دارد. بنا به همین دلایل زبان فیلم به تمامی ژاپنی است و خبری از نیروهای آمریکایی در میان شخصیتهای اصلی نیست. از این بابت فیلم ژاپنی جنگی «نامههایی از ایووجیما» آن روی سکهی فیلم «پرچمهای پدران ما» است.
فیلم بر اساس نامههایی که از سربازان آن نبرد شوم به جا مانده ساخته شده است و تلاش میکند به واقعیت متعهد باشد. به همین دلیل است که خبری از نشان دادن چهرهای ضد انسانی از سربازان ژاپنی نیست. این درست که کارگردان آمریکایی است اما کلینت ایستوود نگاه انسانی خود را برای نمایش زندگی این مردمان کنار نمیگذارد؛ موردی که تصور آن در نیم قرن پیش ممکن نبود.
دلاوری سربازان ژاپنی با وجود این که از مرگ خود و شکست قریبالوقوع ارتش اطلاع دارند، دل هر مخاطبی را به درد میآورد. آنها تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند پا پس بکشند و به نقل از فرمانده خود قول دادهاند تا تصرف جزیرهی ایووجیما را به عقب بیاندازند. در چنین بستری کارگردان این مرگ آگاهی را به درستی ترسیم میکند تا در پایان علاوه بر تماشای نبردهایی با شکوه، از نمایش جانفشانی این سربازان به تلخی و پلشتی جنگ پی ببریم.
سازندگان فیلم ژاپنی جنگی «نامههایی از ایووجیما» در تلاش هستند تا یک کابوس تمام نشدنی را به تصویر بکشند؛ کابوسی که فقط با برتری سربازان آمریکایی پایان خواهد یافت. دست گذاشتن روی همین نقطه مهمترین دستاورد فیلم است: دل سوزاندن برای مردانی که تنها در صورتی راحت خواهند شد که کشته شوند.
«داستان نبرد ایووجیما از دریچهی چشم سربازان ژاپنی. نبردی طاقتفرسا که لحظهای فروکش نمیکند و راوی آن سربازانی هستند که در مقابل چشمانشان، دوستان خود را یکی یکی از دست دادهاند و حال خود هم هیچ چارهای ندارند که با مرگ گلاویز شوند …»
۴. سه گانهی وضعیت بشر (The Human Condition Trilogy)
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، میچیو آراتاما و چیکاگه آواشیما
- محصول: ۱۹۵۹، ۱۹۵۹، ۱۹۶۱ ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰، ۸.۵ از ۱۰ و ۸.۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۴٪، ۷۱٪ و ۹۷٪
گفتن از این که ماساکی کوبایاشی یکی از بهترین کارگردانهای تاریخ سینما است، چیز چندان تازهای نیست. او توانسته در هر ژانری طبعآزمایی کند و شاهکاری از خود بر جا گذارد. حال او در سهگانهی «وضعیت بشر» به سراغ جنگ دوم جهانی رفته و با قرار دادن یک شخصیت در مرکز قاب و آوار کردن مصائب پی در پی، تصویری منطبق با واقعیت از سبوعیت جنگ بر پرده انداخته است.
برای کوبایاشی مسالهی انسانیت و کرامت او مهمترین مسالهی جهان هستی بود. اصلا در فیلمهای ساموراییوارش هم سنتها را به نفع همین مسالهی انسانیت منعطف میکرد و از این میگفت که بدون حفظ شان آدمی، هیچ چیزی در این دنیا اهمیت ندارد. طبیعی است که چنین کارگردانی سراغ جنگ دوم جهانی برود و با ساختن یک فیلم ژاپنی جنگی و نمایش مصیبتهای آوار شده بر سر مردمان کشورش، جنگ را زیر ذرهبین ببرد و از عینک همین موضوع به سرگذشت مردمان عادی ژاپنی نگاه کند. سهگانهی «وضعیت بشر» او، یک اثر حماسی واقعی است و یکی از بهترین سهگانههای تاریخ سینما. فیلم اول «عشق بزرگتری وجود ندارد»، دومی «جادهای به جاودانگی» و سومی هم «دهای یک سرباز» نام دارند که همین سومی هم در این لیست حضور دارد.
فیلم ژاپنی جنگی «وضعیت بشر» از روی یک کتاب شش جلدی مفصل و مطول با همین نام به قلم جونپی کونیگاوا ساخته شده است. همان طور که از نام اثر هم برمیآید در این جا با داستانی انسانی طرف هستیم که بخشی از تاریخ را زیر ذرهبین میبرد تا از مردی بگوید که در تلاش برای نجات هویت از دست رفتهاش، تا دم دروازههای جهنم سفر میکند. قهرمان قصه، جوانی آرمانگرا است که در قسمت اول برای نجات کارگران بدبخت یک معدن تلاش میکند و در این راه خود و شغلش را به خطر میاندازد.
فیلم ژاپنی جنگی «عشق بزرگتری وجود ندارد» که قسمت اول این مجموعه است، قدرت خود را از دو راهی اخلاقی که در برابر شخصیت اصلی قرار میدهد و بسط و گسترش درست آن میگیرد. همه چیز فیلم در خدمت بزرگتر نشان دادن این دو راهی اخلاقی است تا مخاطب به خوبی درک کند که او در چه موقعیت بغرنجی است و هر تصمیمی که بگیرد، در واقع بر سرنوشت کل بشر اثر گذاشته است. همین ایده در دو قسمت بعدی هم گسترش مییابد تا کوبایاشی تصویر دقیقی از فراموش دن اخلاقیات در طول جنگ ارعئه دهد.
یکی از تواناییهای کوبایاشی خلق مردان آرمانگرایی است که حاضر هستند در راه اعتقادات خود همه چیز را فدا کنند. تمام فیلمهای او چنین قهرمانانی دارد و می توان یکی از بهترین آنها را در همین فیلم ژاپنی جنگی «وضعیت بشر» دید. بازیگر نقش اصلی هم تاتسویا ناکادای است؛ بازیگری که ما او را با خلق شخصیتهای پیچیده میشناسیم. در این جا هم یکی از بهترین اجراهایش را از کار درآورده و کاری کرده که هم سختیهای قهرمان داستان با تمام وجود درک شود و هم عظمت تصمیمش تن مخاطب را بلرزاند.
سهگانه «وضعیت بشر» در مجموع زمانی بالغ بر ۹ ساعت و ۵۰ دقیقه دارد.
«کاجی جوانی خام اما آرمانگرا است که با معشوقش ازدواج میکند. این ازدواج سبب میشود که او از انجام خدمت سربازی در طول جنگ معاف شود اما به منچوری اعزام میشود تا به عنوان سرکارگر بالای سر کارگرانی که مانند برده کار و زندگی میکنند، مشغول به کار شود. کاجی تلاش میکند که زندگی راحتتری را برای کارگران رقم بزند و کمک حالشان باشد اما مقامات چنین چیزی را تحمل نمیکنند. حال او باید تصمیمی بزرگ بگیرد: یا به اعتقاداتش عمل کند و موقعیت شغلی خود را به خطر بیاندازد یا این که سرش را پایین بیاندازد و کارش را بکند …»
۳. کریسمس مبارک، آقای لارنس (Merry Christmas, Mr. Lawrence)
- کارگردان: ناگیسا اوشیما
- بازیگران: دیوید بویی، تام کونتی و ریوچی ساکوموتو
- محصول: ۱۹۸۳، بریتانیا و ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۵٪
اکثر فیلمهای جنگی، به ویژه آنها که داستانشان در طول جنگهای جهانی اول و دوم میگذرد، سمتی خیر دارند و سمتی شر. این سمت خیر در اکثر اوقات هم نیروهای متفقین حضور دارند و در برخی مواقع هم نیروهای مقاومت در کشورهای اشغال شده که با حداقل امکانات بر سر آرمانهای خود میمانند. سمت شر ماجرا هم که مشخص است و به نیروهای آلمانها تعلق دارد و زیر مجموعهی ارتش آن کشور در آن زمان مثل نیروهای اس اس یا گشتاپو. اگر هم فیلمی آمریکایی یا انگلیسی باشد احتمالا میتوان حدس زد که قسمت شر ماجرا ژاپنیها هستند که در شرق آسیا و روی زمین با انگلیسیها در گیر بودند و دورتر در اقیانوس آرام و در شرق کشور خودشان، روی دریاها در آسمانها با آمریکاییها. اما فیلم ژاپنی جنگی «کریسمس مبارک، آقای لارنس» با این آثار تفاوت دارد.
گاهی هستند فیلمسازانی که تلاش کردهاند پا را فراتر گذارند و تصویر دیگری از جنگ ارائه دهند که در آن نه یکی از دو سوی ماجرا، بلکه خود جنگ است که شر است و آدمیان را به بند کشیده و به هر سو که بخواهد میبرد و هر بلایی سرشان میآورد. فیلمهای بسیاری به این موضوع پرداختهاند و برخی موفق و برخی هم ناموفق بودهاند. اما میتوان چنین ادعا کرد که فیلم ژاپنی جنگی «کریسمس مبارک، آقای لارنس» یکی از بهترین فیلمهای این چنینی است. نکتهی اول این که اکثر فیلمهای جنگی این چنین داستان خود را به جایی خارج از میدان نبرد میبرند. چرا که در صورت وجود جایی شبیه به میدان جنگ که در آن آدمها کشته میشوند و قصهها هم حول فداکاریهای قهرمانانی میگذرد که جان خود را برای پیروزی گذاشتهاند، نمیتوان هر دو سو را شکل هم نشان داد و فقط از این گفت که جنگ بد است و تر و خشک را با هم میسوزاند.
چرا که در این صورت هیچ فداکاری و دلاوری و عمل قهرمانانهای به چشم نمیآید. دوم این که فیلمهای این چنین نیاز دارند که شخصیت های قابل باور داشته باشند. نمیتوان همه چیز را خوب نشان داد و چنین تصور کرد که فقط با نمایش سمت انسانی شخصیتها و فراموش کردن نفرتی که جنگ پدید میآورد، میتوان به چنین حال و هوایی رسید و از تماشاگر هم خواست که درکش کند. متاسفانه اکثر فیلمهای این چنین فقط بر جنبههای مثبت شخصیتها تاکید دارند و این چنین مصنوعی جلوه میکنند.
فیلم ژاپنی جنگی «کریسمس مبارک، آقای لارنس» داستانش را به یک اردوگاه اسرا برده است و رابطهی دو افسر انگلیسی با دو افسر ژاپنی را به تصویر کشیده. در ابتدا قصه به زندگی اسرای انگلیسی و رفتار ژاپنیها با آنها اختصاص دارد و رفته رفته با گسترش جنگ، همه چیز رنگ و بویی تازه میگیرد و جای غالب و مغلوب عوض میشود. اما آن چه که بیش از هر چیز در خاطر من و شما باقی میماند همین شباهتها و تفاوتهایی است که در رابطهی انسانی میان شخصیتها خودش را نشان میدهد.
اگر تصور میکنید که چنین داستانی بدون هیجان است، سخت در اشتباه هستید. فیلم چند غافلگیری دارد و البته از یک تعلیق فزاینده هم سود میبرد. قصهی فیلم هم به گونهای است که گاهی به گرههای کوری میرسد که انگار به هیچ وجه قابل باز شدن نیستند. و خب این دقیقا همان کاری است که هر جنگی انجام میدهد و فیلم ژاپنی جنگی «کریسمس مبارک، آقای لارنس» هم موفق به ترسیم درست آن شده و این شرایط را به خوبی ترسیم کرده است.
«سال ۱۹۴۲. سرهنگ جان لارنس افسری است که در اردوگاه اسرا، رابط بین زندانیان انگلیسی و ژاپنیها است. سرهنگ لارنس متوجه میشود که یکی از نگهبانان زندان به یک سرباز کرهای دستور هاراکیری داده و به این موضوع اعتراض میکند. در این میان ژاپنیها تصمیم میگیرند که افسر تازهای را به فرماندهای زندانیان برگزینند اما …»
۲. دژ پنهان (The Hidden Fortress)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، میسا اوهارا و تاکاشی شیمورا
- محصول: ۱۹۵۸، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۷٪
آکیرا کوروساوا را میتوان با خیال راحت بهترین کارگردان سینمای جنگی تاریخی دانست. ا تبحر فراوانی در ساختن سکانسهای نبرد تاریخی دارد و چندتایی از بهترینهایش را میتوان در فیلمهای مختلفش دید. در چنین قابی است که یاد کردن از سینمای او در لیست ۱۰ فیلم برتر ژاپنی جنگی تاریخ امری بدیهی به نظر میرسد.
داستان فیلم ژاپنی جنگی «دژ پنهان» شبیه به بسیاری از قصههای تاریخی و پریانی است؛ شاهزاده خانمی با لباسی مبدل که خطری بزرگ جان و تاج و تختش را تهدید میکند و ملازمانی در رکاب که یکی از آنها مردی شجاع و جنگجو است و البته کسانی دیگر که هر جا لازم شد سبب خندهی خواننده/ تماشاگر شوند و در واقع جای دلقک دربار شاهانه را پر کنند. مسیر و راهی هم که قرار است طی شود شبیه به بسیاری از داستانها/ فیلمهای مشابه است؛ خطرات پر شمار، جدال دائم میان خیانت و وفاداری، قربانیانی که تا آخرین قطرهی خون در دفاع از جان شاهزاده خانم تلاش میکنند و دشمنانی تا دندان مسلح که همهی مسیر را در تعقیب فراریان زیر و رو میکنند. اگر فیلم ژاپنی جنگی «دژ پنهان» فقط همین بود، باز هم اثری تماشایی میشد اما نه فیلمی ماندگار که به کمال میرسد.
آکیرا کوروساوا تمام آن چه را که ژانر چامبارا یا شمشیرزنی سینمای ژاپن در اختیار دارد میگیرد و اثری کاملا انسانی خلق میکند. فیلم نه با پهلوانیهای شمشیرزن توانا یا سختیهای شاهزادهی فراری، بلکه با دو آدم بی سر و پا آغاز میشود که نه اصولی دارند و نه از خود چیزی برای عرضه کردن دارند. اما آکیرا کوروساوا چنان با آنها همراه میشود و این آدمیان گیر کرده در دل یک جنگ فرساینده را میسازد، که مخاطب گام به گام با آنها همراه میشود.
داستان تا مدتی آغاز نمیشود. هر چه که دو دهقان فیلم از سر میگذرانند مقدمهای است برای نمایش زشتی جنگ و خونریزی؛ تنها در این حالت است که مخاطب ادامهی سفر و خطری را که شخصیتهای اصلی با آنها روبهرو می شوند درک میکند؛ چرا که قبلا همهی خشونتها و سبوعیتها را دیده است. این دو دهقان مانند دو مصیبزده مدام در زمان نامناسب در مکان نامناسب هستند و همین همراهی با آنها باعث آشنایی مخاطب با فضای قصه میشود. حال زمان معرفی شخصیتهای اصلی یعنی ژنرال و شاهزاده است. کوروساوا با دقتی مینیاتوری آنها را ترسیم میکند. جدیت سردار و وفاداری او غیر قابل انکار است اما او خوب میداند چگونه نقش بازی کند و راه فرار را بجوید. درست برعکس شاهزاده که خوی اشرافیش باعث میشود تا سریع شناسایی شود و در تلهی دشمن گرفتار شود.
با همین شخصیتپردازیها و نحوهی تعریف کردن داستان، فیلمساز نه تنها راه خود را از فیلمهای مشابه جدا میکند بلکه علیه آن فیلمهای صرفا سرگرم کننده میشورد. در اینجا آدمهای عادی مانند آن دو کشاورز فقط وسیلهی تفریح مخاطب یا پر کردن زمان داستان نیستند. اصل داستان حول کل کلهای آنها شکل میگیرد و در نبود ایشان قصهای هم وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر عامل ایجاد دردسر یعنی شاهزاده، خودش چندان صلاحیت ندارد و او است که جا به جا گروه را به خطر میاندازد. بماند طلاهای ارث رسیده به او که علاوه بر مشکلات فیزیکی، سببساز به وجود آمدن طمع در دیگران هم میشود.
در واقع آکیرا کوروساوا تمام احساسات انسانی را حول دو مرد ولگرد خود به وجود آورده و فقط سلحشوری را برای سردار و اشرافیت را برای شاهزاده نگه داشته است. این تغییر رویه از فیلم ژاپنی جنگی «دژ پنهان» فیلمی انسانی ساخته که آن را با دیگر فیلمهای مشابه متفاوت میسازد. جرج لوکاس فیلم «جنگ ستارگان» (Star Wars) و روایت اولین فیلم این مجموعه (به لحاظ تقدم زمان ساخت) را با الهام از فیلم ژاپنی جنگی «دژ پنهان» آکیرا کوروساوا ساخته است. اگر به شخصیت پردازی و کل کلهای r2d2 و c-3po، دو ربات حاضر در داستان توجه کنید، متوجه تشابه آنها با دهقانان فیلم کوروساوا میشوید.
«ژاپن، قرن شانزدهم، جنگهای داخلی. دو دهقان بینوا و طماع بعد از آنکه متوجه میشوند اهل نبرد نیستند و شرکت در یک جنگ آنها را به مقام و ثروت نمیرساند، با مردی سختگیر و مرموز روبهرو میشوند. این مرد که ژنرالی سرشناس است خود را در قامت یک ناشناس جا زده تا بتواند شاهزاده خانمی را از مرز رد کند و به تخت بنشاند. دشمن دربهدر دنبال این شاهزاده خانم است، چرا که او آخرین بازماندهی خاندان اشرافی خود است؛ پس نباید هویت وی لو برود و به همین منظور او خودش را به لالی میزند. این دو دهقان در ازای دریافت طلا به مرد قول میدهند تا به او کمک کنند اما نه از هویت همراهان با خبر هستند و نه میدانند قصد آنها برای عبور از مرز چیست …»
۱. آشوب (Ran)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، آکیرا ترائو و میکو هارادا
- محصول: ۱۹۸۵، ژاپن و فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۶٪
نمیشد این لیست را بدون یک فیلم ژاپنی جنگی تاریخی تمام کرد. آن هم فیلمی که میتوان با خیال راحت یکی از بهترین آثار ساخته شده پس از دههی ۱۹۸۰ میلادی به این سو دانست. کوروساوا برخی از بهترین فیلمهایش را با اقتباس از بهترین آثار نمایشی ساخته است. فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» بهترین فیلم اقتباسی از نمایشنامه «شاه لیر» ویلیام شکسپیر است، همانند فیلم «سریر خون» (Throne Of Blood) کوروساوا که چنین جایگاهی با اقتباس از نمایش «مکبث» دارد. بسیاری فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» را آخرین شاهکار آکیرا کوروساوا مینامند. فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» نه تنها یک فیلم ژاپنی جنگی و تاریخی معرکه است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما است و برخی از بهترین صحنههای نبردی را که میتوانید تماشا کنید، در خود جای داده است.
داستان با زندگی مردی در اوج قدرت آغاز میشود. او دوست دارد که از سیاست کنارهگیری کرده و قدرتش را میان فرزندانش تقسیم کند. تمام تلاش آکیرا کوروساوا از این به بعد صرف نمایش وحشتی میشود که این پیرمرد از جفای آدمی دیده است. او که جنگ سالاری سالخورده و با تجربه و دنیا دیده است، از تماشای این خوی وحشی و قدرت طلبی فرزندانش به وحشت میافتد و به سمت جنون حرکت میکند. تاتسویا ناکادای در اجرای تمامی جنبههای شخصیتی این نقش سنگ تمام گذاشته است و هم توانسته اقتدار او در اوج قدرت را به درستی بازی کند و هم جنون وی ناشی از بی رحمی دنیا را خوب از کار در بیاورد.
در فیلم مانند نمایش شکسپیر دلقکی وجود دارد که فراموش کرده چگونه ارباب خود را بخنداند. از طریق همراهی او با همین ارباب است که میزان سنگینی فضا احساس میشود. پیرمرد داستان، غمی باستانی با خود به همراه دارد که گریزی از آن نیست و حال که میداند در تمام طول عمر از آن فرار میکرده، دیگر عنان خود را از کف داده است. او فقط یک امید دارد؛ فرزند کوچکش. فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» نمایشگر پردهی دیگری از هبوط انسان از بهشت و رانده شدن او بر زمین و کسب آگاهی است؛ راهی پر خطر که یک سر آن دوزخ است. آدمی که در بهشت میزیسته و حال باید با آگاهی به دست آمده به زمین گرم انسانی برسد و البته مساله اخلاقی هم در این میان وجود دارد؛ چرا که سردار بزرگ گذشته و پیرمرد مفلوک امروز باید با آن چه که انجام داده روبهرو شود.
آکیرا کوروساوا برای این فیلم تصاویر و پلانهای بی نظیری خلق کرده است. تصاویری که وارد حافظهی جمعی سینما دوستان در سرتاسر دنیا شده است؛ در واقع فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» بیش از هر فیلم دیگر کوروساوا پلانهای زیبا و ماندگار در خود دارد. این موضوع وقتی بیشتر به چشم میآید که کارنامهی او را مرور میکنیم؛ آن همه تصاویر تغزلی، آن همه نماهای بی بدیل؛ حال ناگهان فیلمی مقابل دیدگان ما قرار گرفته که هر پلانش هوشربا است. پس فیلمساز باید در اوج پختگی باشد که آن تصاویر فقط چشم نواز نباشند و در دل داستان دلیل وجودی خود را پیدا کنند و در خدمت اثر باشند. اما حتما یکی از ماندگارترین این تصاویر به جوان نابینایی در پایان فیلم تعلق دارد که لبهی پرتگاهی ایستاده تا نفس مخاطب در سینه حبس شود.
فیلم ژاپنی جنگی «آشوب» مهمترین فیلم کوروساوا در دوران پس از همکاری با توشیرو میفونه است و تاتسویا ناکادای در نقش اصلی آن خوش میدرخشد. کوروساوا زمانی گفته بود که «همهی زندگی من در این فیلم خلاصه میشود.» ضمن این که آن را بهترین فیلم خود میدانست.
«یک سردار جنگجوی پیر حکومتش را بین سه پسر خود تقسیم میکند. او امیدوار است تا آنها به عدالت حکومت کنند اما رسیدن به قدرت آنها را کور میکند و به جان هم میاندازد. سردار ابتدا از پسر بزرگتر میخواهد که حکومت کند اما فرزند دیگر او علیه پدر شورش میکند و طرد میشود. از سویی پسر بزرگ هم از پدر نشان حکومت را طلب میکند تا قبل از مرگ پدر حاکم مطلق سرزمین شود. این موضوع پدر را ناراحت میکند و باعث میشود تا از قصر خارج شود و به دنبال دیگر پسرانش برود …»