۱۰ فیلم تماشایی از اکسپرسیونیسم آلمانی برای علاقمندان فیلمهای ترسناک کابوسوار
اکسپرسیونیسم آلمانی یکی از شناختهشدهترین سبکهای سینمای صامت است. اگرچه با وجود این، بیان یک تعریف جامع و کامل از آن گاهی دشوار است. اکسپرسیونیسم یک مکتب هنری است که برای اولین بار در شعر و هنرهای تجسمی و همزمان با آغاز قرن بیستم، ظاهر شد و پس از جنگ جهانی اول به مدیومهایی مانند تئاتر، معماری و سینما هم راه پیدا کرد. اکسپرسیونیسم، متأثر از رمانیسم آلمانی و با ارائهی یک بازنمایی ذهنی از جهان، وحشت شخصیتهای انسانی را بهواسطهی محیط کابوسوارشان آشکار میکند.
در سینما این بازنمایی از طریق نوسان، طراحی صحنههای غیرممکن، زوایای تند و سایههای عمیق رخ میدهد. اصطلاح ایتالیایی chiaroscuro اغلب برای توصیف چیدمان پرکنتراست نور و تاریکی استفاده میشود، اما لوت آیشنر، منتقد آلمانی اصطلاحی از زبان مادری خود را به میان میکشد: Helldunkel. او این واژه را اینگونه توصیف میکند: «نوعی گرگومیش در روح آلمانی که خود را از طریق فضای داخلی مرموز و تیره و یا در مناظر مهآلود و غیرواقعی ابراز میکند.»
سینمای اکسپرسیونیستی آلمان پس از هراس سالهای جنگ و ویرانی اقتصادیای که جنگ با خود به همراه آورد شکوفاییاش را آغاز کرد. چند فیلم را میتوان به عنوان سینمای ناب اکسپرسیونیستی توصیف کرد؛ فیلمهایی چون «مطب دکتر کالیگاری». اما این جنبش سینمایی که در سالهای وایمار رونق بسیار داشت، رفتهرفته رقیق شد و شروع به ترکیبشدن با سبکهای دیگر، از جمله فیلمهای رئالیستی جریان «عینیت جدید» کرد. این بیثباتی برای چندین دهه در فیلم نوآرهای کلاسیک و زوایای تیز و سایههاشان تداوم داشت.
برای مثال، «سرنوشت» از فریتس لانگ که در ژانویهی ۱۹۲۱ دوباره اکران شد، حاوی عناصر اکسپرسیونیستی بسیاری است، اما همانطور که آیشنر هم اظهار میکند، ویژگیهای سبکهای فیلمسازی دیگر را هم به خود اضافه کرده است و در یک نقطه، فرم را دستمایهی پارودی میکند. اگر میخواهید گستردگی فیلمهای صامت اکسپرسیونیستی آلمانی را تجربه کنید، چند نمونهی کلاسیک برای تماشا وجود دارد؛ نمونههایی که توسط کسانی ساخته شدهاند که خود را «نوجوانان آخرالزمانی» مینامند و زوایای تاریک دیدشان، همچنان سینما را میآزارد.
۱) مطب دکتر کالیگاری (The Cabinet of Dr. Caligari)
- محصول: ۱۹۲۰
- مدت زمان: ۵۱ دقیقه
- کارگردان: روبرت وینه
- بازیگران: کنارد وید، هانس هاینریش فون تواردوفسکی، ورنر کراس و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۸ از ۱۰
بدون شک یکی از نمادینترین و تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما، فیلم «مطب دکتر کالیگاری» است. این فیلم با زوایای کج و اضطرابآور از پسزمینههای نقاشیشدهاش، روایتگر کاراکتری بهنام فرانسیس است که تلاش میکند راز پشت مجموعهای از قتلها را کشف کند. او گمان برده که یک هیپنوتیزمگر دیوانه به نام دکتر کالیگاری با همکاری سزار در این قتلها دست دارند.
این فیلم اغلب به عنوان واکنشی تمثیلی نسبت به جنگ جهانی اول تفسیر میشود. سزار را نمایندهی سربازان بیگناهی میدانند که به دستور یک دولت اقتدارگرای بدسرپرست (که کالیگاری نماد آن است) مجبور شده که دست به قتل بزند. همچنین شخصیتهایی چون پلیس ناکارآمد و کارمند بینزاکت که بهشکل غیرهمذاتپندارانهای تصویر شدهاند هم احتمالاً به مسائلی گسترده اشاره میکنند.
۲) از صبح به نیمهشب (From Morn to Midnight)
- محصول: ۱۹۲۰
- مدت زمان: ۷۳ دقیقه
- کارگردان: کارل هاینز مارتین
- بازیگران: ارنست دویچ، ارنا مورنا، روما بان و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۶/۹ از ۱۰
«از صبح به نیمهشب» که هنوز هم تکاندهنده است، یکی از جسورانهترین نمونههای سینمای اکسپرسیونیستی آلمان است. این فیلم بر اساس نمایشنامهای از مهمترین چهرههای اکسپرسیونیست، یعنی گئورک کایزر اقتباس شده. داستان فیلم روایتگر یک صندوقدار بانک است که شیفتهی یکی از مشتریانش شده و دست به سرقت پول میزند. او که در هوای مشتری غرق شده، از او میخواهد که با هم دست به فرار بزنند اما مشتری به او میخندد. صندوقدار که خود را مجبور به بازگشت به خانه و زندگی بیرحمانهی هرروزهاش میبیند، بهتنهایی برای پیدا کردن لذت و اشتیاقی که از دست دادهاست متواری میشود. اما سیمای مرگ مدام او را تعقیب میکند و رابطهاش با پولهای دزدیدهشده هم خیلی زود برملا میشود.
مارتین پیش از ساخت فیلم، همین متن را روی صحنهی تئاتر کارگردانی کرده بود؛ جایی که تلاش کرده بود اثر را تا حد امکان از واقعیت بیرونی جدا کند. او در فیلم هم این رویکرد را ادامه داد و با استفاده از سبکی مینیمالیستی و طرحوار، اثر را بهسمت احساسات ذهنی صندوقدار پیش برد.
۳) گولم: چگونه به این جهان آمد (The Golem: How He Came into the World)
- محصول: ۱۹۲۰
- مدت زمان: ۸۵ دقیقه
- کارگردان: پل واگنر و کارل بوئس
- بازیگران: پل واگنر، لیدا سالمونوا، گرتا شرودر و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۷/۲ از ۱۰
سومین و تنها قسمت بهجامانده از سهگانهی گولم، ساختهی پل وگنر، پیشزمینهای برای فیلمهای قبلی خود محسوب میشود. در محلهای یهودینشین در پراگ، خاخام لو یک گولم را از خاک رس میسازد تا از جامعه در برابر تراژدی وحشتناکی که بهواسطهی ستارگان پیشگویی شده محافظت کند. لو پس از ساخت گولم، روح آستاروث را فرا میخواند تا از او ورد جادوییای را بیاموزد که گولم را زنده میکند.
این فیلم هم مانند مطب دکتر کالیگاری، ساخته شد تا تأثیر ماندگاری بر جای بگذارد. فیلم در تصویر بدیعی که از احضار آستاروث نشان میدهد و همچنی در به تصویر کشیدن تعامل مسالمتآمیز بین “هیولا” و یک دختر جوان، تعدادی از آثار بعدی خود را هم پیشبینی میکند؛ از جملهی این آثار میتوان به آثار همدورهی وایمار مثل «فاوست» مورانو یا آثار هالیوودی متأخری چون فرانکنشتاین جیمز ویل اشاره کرد.
۴) نوسفراتو (Nosferatu)
- محصول: ۱۹۲۲
- مدت زمان: ۸۱ دقیقه
- کارگردان: فردریش ویلهلم مورنائو
- بازیگران: مکس شرک، گرتا شرودر، گوستاف فون وانگنهایم و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۷/۹ از ۱۰
«نوسفراتو» که چیزی شبیه به یک ناهنجاری در بدن سینمای اکسپرسیونیستی است، بهجای اینکه دنیای خود را در یک استودیو احداث کند، بهسراغ مکانهای واقعی میرود و از آنها استفاده میکند و با اینکار، به ریشههای اکسپرسیونیسم که همان رمانتیسیسم آلمانیست باز میگردد. در صحنههای اولیهی «نوسفراتو» نوعی شاعرانگی و زیبایی غنایی وجود دارد. اما هرقدر که فیلم جلوتر میرود، تصاویر بیشتر و بیشتر به سمت وحشت میروند و مورانو با تصاویر آشنا کاری میکند تا غریب بهنظر برسند. او مکانهای واقعی را به وهمی اکسپرسیونیستی آغشته میکند و خیلی آرام ما را از واقعیت به کابوس میبرد.
«نوسفراتو» که اقتباسی غیرمجاز و غیروفادارانه از «دراکولا» اثر برام استوکر است، داستان رمان را از لندن دههی ۱۸۹۰ به آلمان دههی ۱۸۳۰ منتقل میکند و خونآشام را به یک نیروی ماورایی دندانموشی تبدیل میکند که نماد گریزناپذیری و اجتنابناپذیری مرگ است. بیوهی برام استوکر بهدلیل استفادهی غیرقانونی از متن استوکر، از این فیلم شکایت کرد و دادگاه هم رأی به از بین رفتن تمامی نسخههای فیلم داد. اما خوشبختانه نسخهها قبلاً بهطور انبوه پخش شده بودند و فیلم از نابودی جان سالم به در برد.
۵) سایههای هشداردهنده (Warning Shadows)
- محصول: ۱۹۲۳
- مدت زمان: ۹۰ دقیقه
- کارگردان: آرتور رابینسون
- بازیگران: گوستاف فون وانگنهایم، لیلی هردر، فریتس کورتنر و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۶/۷ از ۱۰
در فیلم آرتور رابینسون که ساختهی ۱۹۲۳ است، یک متوهم از سایههایی مکاشفهآمیز معروفی که از نشانههای اکسپرسیونیسم آلمانی هستند استفاده میکند تا یک نمایش اخلاقی برای جمعی از دوستان ثروتمند که در یک عمارت جمع شدهاند ترتیب دهد. کنت (فریتس کورتنر) که میهمانان را برای شام دعوت کردهاست، با حسادت نسبت به همسر زیبای جوانش مواجه میشود و نمایش اخلاقیاش، به عنوان هسداری دربارهی عواقب خیانت عمل میکند. چشمهای برآمده و اعضای پیچ خوردهی فریتس کورتنر نشاندهندهی جنبههایی از سبک کلاسیک اکسپرسیونیستی است، چرا که احساسات غیرطبیعی او هنگامی که در قالب اکسپرسیونیسم بازنمایی شود، صورت و بدن او را به چیزی دور از انسان تبدیل میکند.
فیلم که بدون میاننویس ساخته شده، درست مانند نمایشی که داخلش رخ میدهد، داستان خود را صرفاً از راه بازی کردن با سایهها میسازد. میهمانان با وحشت تماشا میکنند که عروسکبازها سایههایشان را فرماندهی میکنند و خود واقعیشان را از طریق سایهها، روی دیوار به نمایش میگذارند. حقیقت در تاریکی هویدا میشود؛ برای یک آن سایهی کنت روی سر خشکشدهی یک حیوان شکارشده میافتد و سایهاش را مانند یک موردخیانتواقعشده شاخدار میکند.
۶) دستهای اورلاک (The Hands of Orlac)
- محصول: ۱۹۲۴
- مدت زمان: ۹۰ دقیقه
- کارگردان: روبرت وینه
- بازیگران: کنارد وید، الکساندرا سورینا، کارمن کارتلیری و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۷ از ۱۰
در این داستان وحشتاز بدن، یک پیانیست به نام پل اودراک پس از جراحت در تصادف قطار، مجبور به پیوند دست میشود. وقتی که پل اودراک متوجه میشود که دستهای پیوندی زمانی متعلق به یک قاتل به نام واسور بوده، زندگیاش رو به نابودی میرود. او که دیگر قادر به نواختن پیانو نیست، حتی از نوازش همسر خود هم هراس دارد و دائماً بهاین فکر میکند که دستهای جدید ممکن است او را به سمت خشونت سوق دهند.
کنراد وید که نقش این پیانیست آسیبدیده را بازی میکند، یک ارائهی اکسپرسیونیستی کمنقص از مردی که از کشیدهشدن به ورطهی خشونت هراس دارد، ارائه میدهد. فیرتز کورتز زیرک هم در نقش نرا، همکار واسور که بهشکلی بهیاد ماندنی از زیر تخت اورکال سر بر میآورد، ارائهی قابلقبولی دارد. فیلمبرداری Helldunkelگونهی گونتر کرامپف، فضای غم را تقویت میکند. فیلم «دستهای اورلاک» ۲ بار بازسازی شده و الهامبخش فیلمهای بیشتری هم بوده. اما تعداد کمی از این فیلمهای الهامگرفته میتوانند با قدرتی که این فیلم در ابراز احساسات دارد برابری کنند.
۷) سازههای مومی (Waxworks)
- محصول: ۱۹۲۴
- مدت زمان: ۸۴دقیقه
- کارگردان: پل لنی و لئو برینسکی
- بازیگران: کنارد وید، ویلیام دیترل، امیل جنینگز و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۶/۵ از ۱۰
فیلم «سازههای مومی» با استفاده از الگوی فیلمهایی چون «سرنوشت» گلچینی از ۳ داستان است که در زمانها و کشورهای متفاوت اتفاق میافتد. این فیلم داستان شاعر جوانیست که در راه رسیدن به یک نمایشگاه، تلاش میکند توجه دختر صاحب نمایشگاه را با خلق داستانهای عجیب و غریب از نمایشگاههای مومی هارونالرشید، ایوان مخوف و جک قاتل به خود جلب کند.
لنی قبل از اینکه به سمت کارگردانی حرکت کند، یک طراح بود. او در اینجا به هر بخش سبکی متمایز میدهد تا با فضاهای مختلف آنها مطابقت داشته باشد: داستان هارونالرشید با منحنیهای پیازی مشخص شده است تا بر بازیگوشی شهوانی آن تأکید کند، در حالی که فضاهای تنگ داستان ایوان مخوف حس پارانویا و آزار و اذیت تزار را برجسته میکند. در عین حال، نوردهیهای دوگانهی بخش جک قاتل، کیفیت تب برانگیز و کابوسوار آن را برجسته میکند.
۸- تنوع (Variety)
- محصول: ۱۹۲۵
- مدت زمان: ۷۲ دقیقه
- کارگردان: ایوالد آندره دوپونت
- بازیگران: امیل یانینگز، لیا د پوتی، چارلز لینکلن و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۷/۴ از ۱۰
«تنوع» که در تیتراژ آغازین با عنوان «تراژدی یک آکروباتباز» توصیف میشود، ملودرامی با رنگهای اکسپرسیونیستی است که از چرخهی وحشت اکسپرسیونیستی فاصله دارد. این فیلم داستانی یادآور «از صبح به نیمهشب» دارد. یک آکروباتباز سابق بهنام باس، پس از تسلیم شدن در مقابل پیشرفتهای زنی جوانتر، همسر و فرزندش را رها میکند تا هم به هوای نفسش گوش کرده باشد و هم تلاش کند تا شکوه ساپقش را باز پس گیرد.
امروزه این فیلم شاید بیش از همهی ویژگیهایش، بهخاطر داشتن حرکات خیرهکنندهی دوربین خاصی که کارل فروند فیلمبردار، سال گذشته با فیلم «آخرین خنده» ابداع کرده بود مشهور است. اما حرکات دوربین در این فیلم هرگز باعث نمیشوند که سبک از ماهیت پیشی بگیرد؛ تکنیکها در خدمت فیلم هستند و در راستای بیان احساسات داستان استفاده میشوند.
۹) دانشجوی پراگ (The Student of Prague)
- محصول: ۱۹۲۶
- مدت زمان: ۹۱دقیقه
- کارگردان: هنریک گالین
- بازیگران: کنارد وید، پل وگنر، ورنر کراس و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۶/۹ از ۱۰
فیلم «دانشجوی پراگ» که بازسازی یک فیلم محصول ۱۹۱۳ به همین نام است، اقتباسی بر اساس داستان ادگار آلن پو است و برداشت هنریک گالین از افسانهی فاوست هم محسوب میشود. دکورهای هرمان گرم و فیلمبرداری جادویی گونتر کرامپف، «دانشجوی پراگ» را به فیلمی اکسپرسیونیستی تبدیل میکند که از قضا، ۲ تن از کلیدیترین بازیگران این جریان را هم گرد هم آورده؛ ورنر کراوس و کنراد وید. وید نقش یک دانشجو به نام بالدوین را بازی میکند. بالدوین در ازای گرفتن وام از غریبهای مرموز(کراس)، روح خود را به او میبخشد. سایهی بالدوین که حالا در خدمت غریبه است، در تمام طول فیلم او را تعقیب میکند و آزارش میدهد؛ نمادی از خود متضاد بالدوین و منادی مرگ او.
آسمان طوفانی و درختان منفجرشده در طراحی صحنهی فیلم، منعکسکنندهی کشمکشهای درونی بالدرین است که همزمان با پیشرفت فیلم شدت میگیرد تا در پایان فیلم که مصادف با بحران نهایی بالدرین هم هست، به اوج خود برسد.
۱۰) متروپولیس (Metropolis)
- محصول: ۱۹۲۷
- مدت زمان: ۱۱۴ دقیقه
- کارگردان: فریتس لانگ
- بازیگران: بریژیت هلم، گوستاو فرولینش، آلفرد آبل و…
- امتیاز کاربران IMDbبه فیلم: ۸٫۳ از ۱۰
متروپلیس، یکی از مشهورترین فیلمهای صامت آلمانی، رگههایی از سبک اکسپرسیونیستی را با سبک گوتیک و زیباییشناسی آیندهنگر در هم میآمیزد. چیزی که مکرراً در سینمای علمی-تخیلی معاصر تکرار میشود. دیدگاه افراطی فیلم از جامعهای کاملاً طبقهبندی شده، با ثروتمندانی که هوای تازه را در نور روشن بالای شهر تنفس میکنند و کارگرانی که در زیر تاریکی زحمت میکشند، تفسیری اکسپرسیونیستی از عدم تعادل اقتصادی در ابر تورم آلمان دورهی والمار است. استفاده از Helldunkel در اینجا نه تنها نمایانگر وحشت عاطفی شخصیت است، بلکه نوعی انتقاد اجتماعی هم هست.
در متروپولیس، ازدحام جمعیتْ خود از ویژگیهای اکسپرسیونیستی فیلم است. کارگران در الگوهای متقارن و تشنجی و ماشینی عمل میکنند. جمعیت بهگونهای ماریا را مطیعانه دنبال میکنند که ما به یاد خوابرفتنهای سزار به دستور دکتر کالیگاری میافتیم.
منبع: BFI
فیلمهای بسیار مهمی در این لیست قرار دارند. که به زعم من متروپولیس مهمترین آنهاست.
سابقه چنین جریان سبکی در بین فیلمسازهای مختلف از اتفاقهای بسیار نادر در هنر هفتم بوده که به واسطه اکسپرسیونیسم در سینمای آلمان شانس وقوع پیدا کرد