۱۰ کتاب غمانگیز که اشکتان را درمیآورند
آیا تابهحال روزهایی را تجربه کردهاید که فقط به خواندن یک کتاب غمانگیز یا یک داستان قوی از نظر احساسی نیاز دارید که باعث گریهی شما شود؟ آیا تابهحال احساس کردهاید که نیاز به رهاکردن عواطفتان دارید؟
احساس رهایی بعد از گریه کردن، میتواند روزها به شما قدرت دهد. کتابهای زیادی وجود دارد که شما را به گریه میاندازند؛ این ژانر از کتابها عموما بسیار غمگینانگیز هستند یا به این دلیل که فقط به تجربیات انسانی میپردازند، شما را تحتتأثیر قرار میدهند.
ما کتابهای غمگین را میخوانیم زیرا آنها بدون زحمت ما را با شخصیتها و شرایطی که در ذهن خودمان متصور میشویم، پیوند میدهند. در کتابهای ناراحتکننده مانند آهنگها و فیلمهای غمانگیز، زیبایی آرامبخش و متاثرکنندهای وجود دارد.
در این مطلب ۱۰ کتاب غمانگیز و بسیار محبوب را معرفی کردهایم که اشک شما را درمیآورد. این کتابها به افرادی توصیه میشود که دوست دارند احساساتی را تجربه کنند که شخصیت اصلی داستان احساس و تجربه میکند. در ادامه میتوانید تعدادی از غمگینترین کتاب های جهان را بیشتر بررسی کنید.
۱. فانوسی بین اقیانوسها
کتاب «فانوسی بین اقیانوسها» اثر ام. ال. استدمن اولین بار سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابهای سال نیویورکتایمز قرار گرفت و بهعنوان بهترین رمان تاریخی گودریدز انتخاب شد.
این کتاب غمانگیز و اغواکننده با یک طرح مفهومی آغاز میشود و شمارا از همان صفحهی اول تحت تأثیر قرار میدهد.
کتاب فانوسی بین اقیانوسها برندهی جوایز متعددی مانند جایزهی بوک بروز سال ۲۰۱۲، جایزهی بهترین کتاب داستان تاریخی گودریدز ۲۰۱۲، جایزهی کتابفروشان مستقل استرالیا ۲۰۱۳، جایزهی صنعت کتاب استرالیا ۲۰۱۳ و جایزهی HWA سال ۲۰۱۳ شده است.
در طول داستان، همهی تصمیمات شخصیتها از روی عشق به یک دختر کوچک گرفته میشود. این چیزی است که کل سناریو را بسیار دلخراش میکند. این کتاب تأثیرگذار، مظهر تمام کتابهای غمانگیزی است که شمارا به گریه میاندازد.
زوج متاهلی در یک فانوس دریایی کار میکنند و میخواهند که بچه داشته باشند، اما موفق نمیشوند. پس از دو سقطجنین و یک نوزاد مرده، ایزابل غمگین و افسرده همیشه صدای گریههای نوزادی را در باد میشنود. درنهایت این زن و شوهر تصمیم سرنوشتسازی به خاطر بچهدار نشدنشان، میگیرند.
از روی این کتاب یک فیلم سال ۲۰۱۶ به کارگردانی به نویسندگی و کارگردانی درک سیانفرنس و بازی مایکل فاسبندر، ریچل هانا وایس و آلیسیا ویکاندر ساخته شده است.
در قسمتی از کتاب فانوسی بین اقیانوسها میخوانیم:
نهفقط بایرون بی بدترین ماموریت بین فانوسهای دریاییه، بلکه میخوام مطمئن بشم که تو میدونی برای چه کاری داری اعزام میشی. در این حال با شستش تنباکو را توی پیپش فشار داد و آن را روشن کرد. در تقاضانامهی تام هم مانند بسیاری از آدمهای همان دوره ماجرا یکی بود: متولد ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۳؛ در زمان سربازی دورهی جنگ را پشت سر گذاشته و کار با دستگاه رمزنگاری و مرس نویسی بینالمللی را بامهارت گذرانده بودند، ازنظر نیروی جسمی مناسب و توانمند بودند.
۲. تمام آنچه هرگز به تو نگفتم
کتاب «تمام آنچه هرگز به تو نگفتم» اولین رمان سلست اینگ است که شش سال را صرف نوشتن آن کرد و اولین بار سال ۲۰۱۴ منتشر شد. این کتاب در فهرست بهترین کتابهای سال آمازون برای سال ۲۰۱۴ قرار گرفت.
این رمان نفیس دربارهی یک خانواده چینی آمریکایی است که در شهر کوچک اوهایو در دههی ۱۹۷۰ زندگی میکند. لیدیا فرزند محبوب مریلین و جیمز لی است والدینش مصمم هستند که او رویاهایی را که خودشان به آن نرسیدهاند، دنبال کند.
یک روز لیدیا مفقود میشود و پس از چند روز جسد او در دریاچهی اطراف شهر پیدا میشود و مشخص میشود که او خودکشی کرده است. والدین لیدیا از مرگ دخترشان وحشتزده و متعجب میشوند. پس از مدتی والدین او متوجه میشوند که برخلاف تصور آنها لیدیا دختری اجتماعی است و در مدرسه خوب کار میکند، درواقع بسیار تنها بوده و تقریبا هیچ دوستی ندارد.
در حالی که خانواده با مرگ لیدیا دستوپنجه نرم میکنند، نویسنده شمارا با نقصهای این خانواده آشنا میکند. کتاب تمام آنچه هرگز به تو نگفتم جوایز متعددی مانند جایزهی کتاب ماساچوست سال ۲۰۱۵، جایزهی انجمن کتابخانههای آمریکا سال ۲۰۱۵، جایزهی انجمن کتابداری و اطلاعرسانی آسیا و اقیانوسیه را دریافت کرد.
در قسمتی از کتاب تمام آنچه هرگز به تو نگفتم میخوانیم:
سالهاست این احساسات را درون خودم نگهداشتهام، اکنون و بعدازآنکه بار دیگر به خانهی مادرم رفتم، به او فکر میکنم و میدانم که دیگر نمیتوانم نسبت به علایقم بیتفاوت باشم. میدانم که بدون من زندگی خوبی خواهی داشت. مکثی کرد و سعی کرد خودش را قانع کند که این حرف درست است. امیدوارم بتوانی علت رفتنم را درک کنی. امیدوارم بتوانی مرا ببخشی.
۳. به خاطر خواهرم
کتاب «به خاطر خواهرم» یازدهمین و بهترین رمان نویسندهی آمریکایی، جودی پیکولت، اولین بار سال ۲۰۰۴ منتشر شد. جودی پیکولت، نویسنده پرفروش نیویورکتایمز به دلیل بینش عمیق خود در قلب و ذهن افراد با استقبال گسترده مواجه شده است.
این کتاب غمانگیز داستان آنا فیتزجرالد سیزدهساله را روایت میکند. او به تصمیم خانوادهاش تحت عملهای جراحی، تزریق خون و تزریقات بیشماری قرار گرفته تا کیت بتواند بهنوعی با سرطان خونی که از دوران کودکی او را مبتلا کرده است، مبارزه کند.
یک روز آنا تصمیمی میگیرد که برای اکثر افراد دور از تصور بود؛ تصمیمی که خانوادهی او را از هم پاشیده و شاید پیامدهای مهلکی برای خواهری که دوستش دارد، داشته باشد. درحالیکه آنا به معنای واقعی کلمه تصمیم مهمی در حد مرگ و زندگی میگیرد و شما احساس خواهید کرد که بین نیازهای آنا، کیت و عشق و استیصال مادرشان بسیار درگیر شدهاید.
کتاب به خاطر خواهرم بررسی میکند که پدر و مادر خوب، خواهر خوب و یک انسان خوب به چه معناست. با خواندن این کتاب شما عمیقا دردی را که شخصیتها متحمل میشوند، احساس خواهید کرد.
در قسمتی از کتاب به خاطر خواهرم میخوانیم:
توی اولین خاطره سه سالمه و دارم سعی میکنم خواهرم را بکشم. بعضی وقتها اینقدر واضح یادم میآد که خارش دستم رو از روی بالشی و نوکتیز دماغ خواهرم رو کف دستم حس میکنم. هیچ شانسی در مقابل من نداشت، با این حال باز موفق نشدم، بابام اومد داخل اتاق، بیدار شده بود چیزی بخوره. اون شب خواهرم رو نجات داد. من رو برگردوند توی تختم و گفت: «این اتفاق دیگه هیچ وقت نباید بیفته.» بزرگتر که شدیم، انگار من وجود نداشتم، مگه توی مسائلی که به خواهرم ارتباط پیدا میکرد.
۴. اگر بمانم
کتاب «اگر بمانم» رمان پرفروش و مورد تحسین منتقدان، اثر گیل فورمن اولین بار سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این کتاب داستان «میا هال» هفدهساله را روایت میکند که در نواختن ویولنسل بسیار بااستعداد است و باید تصمیم بزرگی بگیرد؛ آیا رویاهایش را دنبال کند و به ژولیارد برود و خانواده و دوستپسر دلخواهاش «آدام» را رها کند یا نه؟
داستان وقتی بدتر میشود که میا و خانوادهاش دچار تصادف رانندگی وحشتناکی میشوند و بلافاصله همهی خانوادهی میا میمیرند و خودش هم به کما میرود.
میا در کما، تبدیل به یک روح میشود (باوجوداینکه زنده است) و در بیمارستان و جاهای دیگر میچرخد و میبیند که دوستان، خانواده و عشقش چه میکنند. بقیهی داستان به دنبال تجربه خارج از بدن اوست که در آن او باید بزرگترین تصمیم زندگیاش را بگیرد؛ بیدار شدن و پیوستن دوباره به آدام یا مردن و پیوستن به خانوادهاش در زندگی پس از مرگ.
کتاب پرفروش اگر بمانم یک کتاب درام و بسیار ناراحتکننده و روان دربارهی قدرت عشق، معنای واقعی خانواده و انتخابها و تصمیمهایی است که همهی ما هم در طول زندگی میگیریم. از روی این رمان سال یک فیلم به کارگردانی آر جی کاتلر ۲۰۱۴ ساخته شده است.
در قسمتی از کتاب اگر بمانم میخوانیم:
مسأله ربطی به گوشهی دنجم در بوک بارن ندارد یا این موضوع که آدام الان تور دارد. یا حتا ربطی به این ندارد که بهترین دوستم، کیم، الان مشغول انجام کارهای کتاب سال دانشآموزهاست. حتی ربطی هم به این ندارد که ویولون سلام در مدرسه است یا میتوانم خانه بمانم و تلویزیون تماشا کنم یا بخوابم. واقعا ترجیح میدهم همراه خانوادهام باشم. علاقه به بودن پیش خانواده از آن چیزهایی نیست که آدم دلش بخواهد پزش را بدهد، اما آدام در این مورد هم درکم میکند.
۵. من پیش از تو
کتاب «من پیش از تو» اثر جوجو مویز اولین بار ۵ ژانویهی ۲۰۱۲ در انگلستان منتشر شد. پس از انتشار این کتاب که عنوان شاخصی میان کتابهای عاشقانه غمگین به خساب میآید، بیش از ۳ میلیون نسخه از آن به فروش رفت و نامزد دریافت جایزهی کهکشان ملی انگلستان شد.
داستان این کتاب غمانگیز دربارهی یک دختر روستایی بازیگوشی به نام «لوئیزا کلارک» است که متاسفانه شغل خود را از دست داده و به دنبال کار جدیدی است. او با ویل تراینور، که به طرز وحشتناکی پس از تصادف با موتورسیکلت از سینه به پایین فلج شده است، آشنا میشود. او یک تاجر ثروتمند و فعال است که پس از تصادفش زندگی او زیر و رو میشود.
ویل دیگر از زندگیاش لذت نمیبرد و هرروز کاری جز مصرف داروهایش انجام نمیدهد. وقتی لوئیسا بهعنوان پرستار جدیدش وارد زندگیاش میشود، انگیزهی جدیدی به زندگی او میدهد و به او یادآور میشود که زندگی هنوز ارزش زیستن دارد.
این رمان یک داستان عاشقانه و بسیار دلخراش و قطعا داستانی است که برای مطالعهاش حتما باید جعبهی دستمالکاغذی کنار دستتان داشته باشید چرا که در میان غمگین ترین کتاب ها جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. جوجو مویز بهگونهای داستان را نوشته است که احساس میکنید با شخصیتها ارتباط دارید.
در قسمتی از کتاب من پیش از تو میخوانیم:
موسیقی باعث میشد که از تصوراتم به جاهای غیرقابلباوری برود؛ وقتی آنجا نشسته بودم، به چیزهایی فکر میکردم که سالها به آنها فکر نکرده بودم، احساسات قدیمیام وجودم را فراگرفت، افکار و ایدههای جدید از مغزم خارج میشود. انگار خیالاتم شکل جدیدی پیدا کرده بودند. این فشار زیادی به من وارد میکرد؛ ولی نمیخواستم تمام شود. میخواستم برای همیشه آنجا بنشینم.
۶. ادوارد عزیز
کتاب «ادوارد عزیز» اثر نویسنده آمریکایی آن ناپولیتانو اولین بار سال ۲۰۲۰ منتشر شد و جایگاه خاصی در فهرست بهترین کتابهای غمگین دارد. این رمان تا حدودی از سقوط پروازی از آفریقای جنوبی به مقصد لندن در ۱۲ مه ۲۰۱۰ که منجر به مرگ همه ۱۰۳ مسافر و خدمه بهجز یک پسر ۹ ساله شد، الهام گرفته شده است.
وقتی همهچیز را از دست دادهاید، چگونه دوباره به زندگی ادامه میدهید؟ چگونه هدف خود را کشف میکنید؟ در این داستان شخصیت اصلی داستان ممکن است به شما برای پیدا کردن جواب این سؤالات کمک کند.
داستان این کتاب غمانگیز از یک صبح تابستانی آغاز میشود؛ ادوارد ادلر دوازده ساله، برادر بزرگتر والدینش و ۱۸۳ مسافر دیگر سوار یک پرواز در نیوآرک به مقصد لسآنجلس هستند. در میان آنها میتوان به یک زن باردار، یک جانباز مصدوم که از افغانستان بازمیگردد، یک سرمایهدار تجاری و یک زن آزاداندیش که از شوهر کنترلکنندهاش فرار میکند، اشاره کرد. در نیمهی راه هواپیما سقوط میکند و ادوارد تنها کسی است که از آن جان سالم به درمیبرد.
در ادامهی داستان او تلاش میکند تا جایی برای خود در دنیایی بدون خانوادهاش پیدا کند. او همچنان احساس میکند که تکهای از او در آسمان رهاشده و برای همیشه با هواپیما و همهی مسافرانش گرهخورده است. اما سپس او یک کشف غیرمنتظره انجام میدهد؛ کشفی که باعث میشود او به پاسخ برخی از عمیقترین سوالات زندگیاش برسد.
در قسمتی از کتاب ادوارد عزیز میخوانیم:
درست مثل وقتیکه دندانی میکشید و با زبان دنبال جای خالی آن میگردید، جین و بروس هم نتوانستند جلوی خودشان را بگیرند و به دنبال محلی گشتند که قبلا برجهای دوقلو در آنجا قرار داشتند. وقتی برجها فروریختند، پسرانشان هر دو خردسال بودند و الان افق شهر را همانطور که هست پذیرفتهاند. جردن ادی را صدا زد و دو پسر نگاهی ردوبدل کردند. . این دو برادر میتوانند بهسادگی منظور یکدیگر را بفهمند.
۷. مردی به نام اوه
کتاب «مردی به نام اوه» اثر نویسنده سوئدی فردریک بکمن، که اولین بار سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در میان غمگین ترین رمانهای جهان باید این عنوان را هم به دقت بررسی کرد. این رمان سال ۲۰۱۴ به زبان انگلیسی منتشر شد و ۱۸ ماه پس از انتشار به فهرست پرفروشترین روزنامههای نیویورکتایمز رسید و ۴۲ هفته در لیست ماند. این کتاب پیچیدگی غم و عمق عشق را توضیح میدهد.
این کتاب غمانگیز دربارهی پیرمرد ۵۹ سالهی بدخلقی به نام «اوه» است که هرروز از خواب بیدار میشود تا به زندگی خود پایان دهد چرا که پس از مرگ همسرش بسیار تنها شده است، اما هرروز اتفاقی رخ میدهد که او را مجبور میکند تصمیم خود را به تعویق بیندازد. همسایهاش سونیا که زنی باردار است به همراه همسر و دو فرزند کوچکش، دوباره به اوه معنی عشق و راه زندگی را یاد میدهند.
کتاب مردی به نام اوه برای فیلمی با همین نام اقتباس شد که ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵ برای اولین بار توسط رولف هولگر لاسگورد در نقش اصلی بازی شد. این داستان توجه شمارا به خود جلب و خانهای دنج و زیبا در عمیقترین قسمت قلب شما ایجاد میکند.
در قسمتی از کتاب مردی به نام اوه میخوانیم:
اوه چند ساعت همانجا نشست و دست زنش را توی دستش نگه داشت تا اینکه کارمند بیمارستان آمد و با لحنی آرام و حرکاتی محتاط بهش فهماند که باید جسد سونیا را ببرند. اوه بلند شد، با سر حرف پرستار را تأیید کرد و به دفتر خاکسپاری رفت تا کارهای مربوطه را انجام دهد. مراسم خاکسپاری روز یکشنبه بود. اوه روز دوشنبه سرکار رفت؛ ولی اگر کسی ازش میپرسید زندگیاش چگونه است، پاسخ میداد تا قبل از اینکه زنش پا به زندگیاش بگذارد، اصلا زندگی نمیکرده و از وقتی تنهایش گذاشت هم دیگر زندگی نمیکند.
۸. تمام این مدت
کتاب «تمام این مدت» اثری دیگر از ریچل لیپینکات و میکی داتری اولین بار سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این رمان عاشقانه پیامهای مثبتی در مورد بهبود و رشد شخصی دارد. خوانندگان این کتاب خواهند دید که بهبود جسمی و عاطفی، مجموعهای از مراحل کوچک است که منجر به تغییرات بزرگ میشود.
در شروع داستان این کتاب غمگین، «کایل» و عشقش «کیم» سال تحصیلی خود را در جشن و رقص به پایان میرسانند. آنها که سالها باهم در ارتباط هستند، قصد دارند به دانشگاه بروند. در جریان مشاجرهای بزرگ دربارهی آیندهاشان، ماشین کایل با یک کامیون برخورد میکند.
کایل در بیمارستان بیدار میشود و میفهمد که کیم مرده است و احساس گناه و اندوه ماهها او را درگیر و افسرده میکند. سرانجام هنگامیکه او کمی حالش بهتر میشود بر سر مزار کیم میرود و آنجا با دختری به نام مارلی آشنا خواهد شد. درنهایت دوستی آنها به یک عاشقانه تبدیل میشود.
یکی از جنبههای مثبت داستان این است که کایل یاد میگیرد که زندگیاش را با امید ادامه دهد و باغم و اندوه خود در زندگی کنار بیاید.
در قسمتی از این کتاب عاشقانه غمگین میخوانیم:
«نفس عمیقی میکشم، خودم را ثابت نگه میدارم، برای کمک عصاهایم را برمیدارم و لنگلنگان به سمت قفسه میروم. ساک مشکیای که مامان آورده پایین قفسه است، یک شلوارک ورزشی و یک پیراهن بیرون میآورم. تا جایی که میتوانم سریع آنها را میپوشم، خب البته که اصلا هم سریع نیست! پایم فوریت کل این عملیات را درک نمیکند.»
۹. پنج قدم فاصله
کتاب «پنج قدم فاصله» رمانی الهامبخش، انگیزشی و زیبا اثر توبیاس لاکونیس، راشل لیپنکوت و میکی داوتری اولین بار سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب داستان دوستیها و رنجها، عشق و عذاب یک بیماری را روایت میکند.
آیا میتوانید کسی را دوست داشته باشید که هرگز نمیتوانید به او دست بزنید؟
داستان کتاب غمانگیز پنج قدم فاصله دربارهی دختری به نام «استلا گرانت» و پسری به نام «ویل نیومن» است که دو نوجوان هستند که بیشتر عمر خود را در بیمارستان به دلیل فیبروز کیستیک (CF) گذراندهاند؛ CF یک اختلال ارثی است که در کودکان یافت میشود و باعث آسیب شدید به ریهها، دستگاه گوارش و سایر اندامهای بدن میشود.
استلا دختری به فکر است و باید هر کاری از دستش برمیآید انجام دهد تا حالش خوب بماند و باید از دیگران بهاندازهی کافی دور باشد تا بتواند ریههای جدیدی دریافت کند. درحالیکه ویل کمی بیپروا و منتظر روزی است که ۱۸ ساله شود تا بتواند بیمارستان را ترک کند و زمان باقیمانده از زندگیاش را در بیرون از بیمارستان باشد.
در قسمتی از کتاب پنج قدم فاصله میخوانیم:
رگههایش را سریع ورق میزنم و کارتون پشت کارتون داستانمان را تماشا میکنم. رنگهایش انگار با من حرف میزنند. من درحالیکه پاندایم را نگهداشتهام، هردوی ما که در دو طرف چوب بیلیارد ایستادهایم، ما درحالیکه در کف استخر شناوریم، میز شام چیده شده در جشن تولدش، من درحالیکه روی برکهی یخی دور خودم میچرخم و میچرخم. بعد در آخرین صفحه دو نفرمان. در دستان کارتونی و کوچک من یک بالون است که بالایش پاره شده و از داخل آن صدها ستاره در سرتاسر صفحه و به سمت ویل پخششدهاند.
۱۰. سمفونی مردگان
عباس معروفی متولد اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران است. او که نویسنده، شاعر و روزنامهنگار معروف ایرانی است، اکنون در آلمان زندگی میکند. کتاب سمفونی مردگان یکی از آثار محبوب عباس معروفی است که در دههی شصت آن را نوشته است. چاپ این کتاب پنج سال طول کشید. عباس معروفی در مقدمهی کتاب نقل قولی از قرآن میآورد که دربارهی داستان هابیل و قابیل دو برادر نخستین. با این مقدمه باید بدانیم که محتوای کتاب هم در کشمکش بین دو برادر است که هر کدام مسیری را برای زندگی انتخاب کردهاند.
این کتاب غمانگیز ایرانی حکایت خانواده اورخانی است که چهار فرزند به نام یوسف، آیدین، آیدا و اورهان دارد. برادر اولی که از استبداد پدر به ارث برده است، نمایانگر دیکتاتوری و ظلم است و در کنار آن، برادر دیگر که آیدین نام دارد روحیاتی لطیف دارد، روشنفکر است و دل به عشق سپرده است. این کتاب روایتی جذاب، شاعرانه و عمیق دارد که از شخصیتپردازی فوقالعادهای برخوردار است. کتاب سمفونی مردگان در سال ۲۰۰۱ برندهی جایزهی بنیاد سورکامپ شد.
روایتهای این کتاب و نگاه آیدین به دنیا بسیار درام و لطیف است و احساسات مخاطب را کاملا با خودش همراه میکند.
در بخشی از کتاب سمفونی مردگان میخوانیم:
از جلو ساعتفروشی و ساعتسازی درستکار که رد میشد به صرافت افتاد لحظهای بایستد و ویترین مغازه را ببیند. شاید هزاران بار در طول عمر از آن جا گذشته بود اما حالا با دقتی خاص به ساعت بزرگ و گرد آقای درستکار نگاه کرد. ساعتی از چوب بلوط، با عقربههایی از چوب توسکا و صفحه برجسته منقوش و شیشهای گرد و محدب که شیشه ویترین هم بود و بین شیشه و صفحه ساعت همیشه ده دوازده ساعت طاقچهای هم قرار داشت. ساعت بسیار زیبایی بود که سالها پیش آقای درستکار آن را ساخته بود، اما بیش از سی سال میشد که از کار افتاده بود؛ یعنی از زمانی که قلب آقای درستکار یک لحظه از حرکت باز ایستاد یا شاید از وقتی که ساعت از کار افتاد، قلب هم دیگر نتپید. به هر حال حادثه همزمان رخ داده بود و تنها تفاوتش این بود که قلب آقای درستکار دوباره به کار افتاد و لک و لکی میکرد، اما ساعت چنان از حرکت وامانده بود که آقای درستکار با تمام استادی نتوانست به کار بیندازدش. عقربهها درست رأس ساعت پنج و نیم قفلشده بود. در ساعت پنج و نیم بعداز ظهر سال ۱۳۲۵ در یک روز گرم تابستان.
چرا همش عاشقانس 😑
کتاب جایی که عاشق بودیم
به نظرم خوبه اگر کتاب رو به لیست این کتاب ها اضافه کنید. کتابی سر شار از احساس و اتفاق و هیجان . کتاب عاشقانه ای که تا حالا مثل اون رو نخونده بودم . توی این کتاب خیلی آروم به شخصیت ها وابسته میشی.همراه اونا به گردش میری و در خوشی ها و غم هاشون شریکی . احساس میکنم واقعا توی ماجرا ی داستان حضور داشتم و بعد مرگ فینچ احساس غم زیادی رو روی قلبم دارم . این نظر رو گذاشتم چون کسی نبود که بخوام این احساس رو باهاش در میون بزارم و اون حرف هامو جدی بگیره . ولی آدمایی که این مطب رو قرار دادن و اون هایی که قراره این مطلب رو بخونن شاید غمی که حالا دارم رو بفهمن . به خاصر مطالب خوب سایتتون ممنونم