۱۰ لحظهی احساسی انیمه «وان پیس» که احساسات طرفداران را جریحهدار کرد
در اینکه «وان پیس» یکی از برترین انیمههای اقتباسی تاریخ است تردیدی وجود ندارد؛ و موفقیت آن نیز بیدلیل نیست. این انیمهی محبوب فقط در مورد اتفاقات خندهدار و لحظههای اکشن جذاب نیست؛ بلکه لحظات احساسی وان پیس، یکی از مهمترین دلایلی است که این انیمه به این میزان از محبوبیت رسیده است. دیدن شخصیتهایی که با آنها در طول داستان خو گرفتهایم، که با مشکلات اطراف خود دست و پنجه نرم میکنند و در لحظاتی مهم، احساسات درونی خود را بروز میدهند، بارها باعث شده که اشکهای طرفداران این انیمه جاری بشوند. البته این لحظات صرفا فقط غمانگیز نیستند؛ بلکه لحظاتی که از میزان زیبا بودن اتفاقی که بین شخصیتها میافتد، احساسات مخاطب را برانگیخته کردهاند نیز شامل آنها میشود. لحظاتی که طرفداران این انیمه تا آخر عمر آنها را به خاطر خواهند داشت.
هشدار: در این مقاله خطر لو رفتن داستان «وان پیس» تا اوایل آرک وانو وجود دارد
۱۰- مراقبت کورازون از لا
یکی از محبوبترین کارکترهای انیمهی «وان پیس» که عضوی از گروه کلاه حصیریها نیست، ترافالگار دی. واتر لا است. یک دزد دریایی پزشک جدی و مصمم که در مورد اهداف خود سفت و جدی است؛ ولی گذشتهی این شخصیت، شامل تعدادی از بهترین لحظات احساسی وان پیس است که عمقی زیبا به این شخصیت محبوب میدهد. آشنایی او با کورازون، یک مأمور نیرودریایی که به صورت مخفیانه در پوشش یک دزد دریایی جاسوسی برادر خود، دن کیشوت دوفلامینگو را میکند. ترافالگار لای کودک یک بیماری کشنده دارد و نمیداند که تا چه مدت دیگر زنده خواهند ماند؛ برای همین به خانوادهی دنکیشوت ملحق میشود که در آن زمان در حال قدرت گرفتن بودند. اما عشق و محبتی که از سمت کورازون دریافت کرد، برای اولین بار به او امید برای زنده ماندن در زندگی که تا آن زمان داشته میدهد. کورازون تمام تلاش خود را برای درمان لا میکند و در نهایت برای زنده نگه داشتن او، جان خودش را فدا میکند.
۹- درگیری اوسوپ و لوفی
بعد از شنیدن خبر اینکه مری (کشتی کلاه حصیریها) به قدری نابود شده که دیگر امکان تعمیر شدن ندارد، اوسوپ تحمل شنیدن این خبر دردناک را ندارد و ناتوان در اینکه حقیقت را قبول کند، با دیگر اعضای گروه کلاه حصیریها درگیر میشود. بعد از اینکه پولی که برای تعمیر کشتی کنار گذاشته بودند دزدیده میشود، اوسوپ به عنوان ضعیفترین عضو کلاه حصیریها، احساس بیمصرف بودن میکند. این احساس به حدی تشدید میشود که به این تصور رسید که تمام اعضای کلاه حصیریها نیز به او به عنوان یک عضو اضافی نگاه میکنند. اینکه لوفی تصمیم گرفت که به جای تعمیر کشتی، آن را کنار بگذارد، باعث شد که اوسوپ این احساس را پیدا کند که برای او نیز همچین قصدی دارد؛ که او نیز مانند یک کشتی نابود شده بیمصرف است و باید کنار گذاشته بشود. این حس باعث جدایی افتادن بین لوفی و اوسوپ شد که با ترک اوسوپ از کلاه حصیریها، یکی از دردناکترین لحظات احساسی وان پیس را شاهد بودیم که طرفداران را شوکه کرد.
۸- بازگشت اوسوپ به گروه کلاه حصیریها
همانطور که در ابتدا گفتیم، تمام لحظات احساسی وان پیس لزوما غمگین نیستند. بعد از اینکه اوسوپ کلاه حصیریها را ترک کرد، با یک هویت مخفی بازگشت و به کلاه حصیریها کمک کرد تا نیکو روبین را نجات بدهند. بعد از موفق شدن کلاه حصیریها، آنها به کشتی هزار سانی دسترسی پیدا کردند؛ ولی هنوز جای اوسوپ به عنوان یکی از اعضای پیشین خالی بود. زورو قبل از اینکه اوسوپ بازگردد، میگوید که نباید به او اجازه بازگشت داده بشود مگر اینکه او عذرخواهی کند. اوسوپ در پوشش مخفی با شنیدن این حرف زورو بالاخره غرور خود را کنار میگذارد و به آغوش کلاه حصیریها بازمیگردد. ولی با بازگشت اوسوپ، واکنش شخصیتها احساسات مخاطب را به شدت برانگیخته میکند. بیشتر اعضا گریه میکنند، زورو به اوسوپ افتخار میکند و سانجی فریادی از خوشحالی میکشد. این لحظه نشان دهندهی ارزش بالای دوستی میان کلاه حصیریها است.
۷- آرلانگ به نامی خیانت میکند
زمانی که آرلانگ، دهکدهی نامی را تحت سلطه خود درآورد، با نامی قراردادی بست. قرارداد این بود که او میتواند با پرداخت ۱۰۰ میلیون بری (واحد پول جهان وان پیس) دهکده خودش را آزاد کند؛ به شرطی که عضوی از گروه دزد دریایی آنها شده و برای آنها طراحی نقشههایشان را انجام بدهد. نامی شخصیتی قدرتمند و مغرور دارد؛ تا وقتی که بالاخره در یک نقطه از داستان فرو میپاشد. دیدن شخصیتی با عزم و جذبه او که دیگه نمیتواند جلوی احساسات خود را بگیرد و حتی تا نقطه آسیبرسانی به خود از شدت دردی که دارد میرسد، یکی از لحظات احساسی وان پیس است که واقعا مخاطب این انیمه را به چالش میکشد. شکلی که آرلانگ به نامی خیانت میکند خود نیز ناراحت کننده است. او با رشوه دادن به نیرو دریایی، خواسته خود را عملی میکند؛ پس در واقع خود او زیر قولش نزده است. نامی متوجه حقیقت شده ولی نمیداند که چه کاری انجام بدهد و اینجا حضور کلاه حصیریها، باعث به وجود آمدن اتفاقات جذابی در ادامهی داستان میشود تا در نهایت نامی به کلاه حصیریها ملحق بشود.
۶- گذشته چوپار با دکتر هیریلوک
زمانی که کلاه حصیریها با چوپار، دکتر پشمالوی مشهور «وان پیس» روبرو میشوند، او هیچ علاقهای به ملحق شدن به آنها ندارد. برای همین وقتی دکتر کورها برای آنها گذشتهی چوپار را بازگو میکند، یکی از بهترین لحظات احساسی وان پیس برای مخاطبان رقم میخورد. اینکه او چگونه به دهکدهی خود وفادار بوده ولی پس از خوردن میوهی شیطانی انسان-انسان، تبدیل به موجودی نیمه انسان، نیمه گوزن شده و هم توسط انسانها و هم حیات وحش مورد ظلم قرار گرفته و توسط هردوی آنها پس زده شده. در اوج بدبختی، چوپار توسط دکتر هیریلوک پیدا میشود و او مانند فرزند خودش از او نگهداری میکند. پیام گذشتهی چوپار یک جمله بود؛ اگه دلایل محکمی برای اهداف خوبی که داری نداشته باشی، نمیتوانی آنها را عملی کنی. هیریلوک دکتر خوبی نبود. حتی میتوان گفت که دکتری ضغیف بود. ولی او انسان خوشبین و خوشقلب بود که احساس میکرد که شاهنشاهی درام با رفتن واپول ظالم، شانس رستگاری را دارد. وقتی کلاه حصیریها جزیرهی درام را ترک میکنند، چوپار آرزوی هیریلوک را میبیند که بالاخره برآورده شده است.
۵- گذشتهی نیکو روبین؛ اوهارا و فراتر از آن
گذشتهی دردناک چیزی است که در میان کلاه حصیریها به وفور دیده میشود؛ و نیکو روبین نیز از این موضوع مستثنی نیست. نیکو روبین که در کودکی بخاطر قدرتهای خود مدام مورد سرزنش قرار میگرفته، تصمیم به افزایش دانش خود میگیرد و در نهایت تمام دهکدهی خود را بخاطر حملهی نیرو دریایی از دست میدهد. فقط در آخرین لحظه بخاطر دلرحمی آوکیجی زنده میماند؛ ولی قیمتی برای سر او گذاشته میشود که نیکوی کودک را در معرض خطر مرگ قرار میدهد. سرنوشت دردناک دهکدهی اوهارا این لحظه را به یکی از لحظات احساسی وان پیس تبدیل نکرده است؛ بلکه تلاش روبین کودک برای زنده ماندن، وقتی که بسیاری به دنبال کشتن او هستند، بخش دردناک این داستان است. بیرحمی غریبهها نسبت به دختری بیپناه که نیاز به کمک دارد تصویری دلخراش است و اینکه او در نهایت این احساس امنیت را میان خلافکاران زیرزمینی پیدا میکند که این باعث شروع داستان میان او و کروکودایل میشود.
۴- کوما باعث فروپاشی کلاه حصیریها میشود
لحظهای که لوفی خود را در مقابل نیرو دریایی مییابد، برای اینکه بسیاری را از برده داری نجات دهد؛ در نهایت منجر به یکی از تلخترین سرنوشتهای ممکن برای کلاه حصیریها میشود. این رقابت تنگاتنگ با نیرو دریایی، در حالی که آنها دست بالاتر را دارند از لحظات به شدت نفسگیر این انیمه است و در نهایت بخاطر قدرت کوما، لوفی یک به یک اعضای گروه خود را جلوی چشمانش از دست میدهد. تنها کاری که از پس او برمیآید، این است که درحالی که اعضای او در حال منتقل شدن به جزیرههای مختلف هستند، به آنها قول میدهد که بعد از مدتی، همدیگر را در همین نقطه دوباره ملاقات کنند. این اتفاق در نهایت منجر به این میشود که کلاه حصیریها مدت زیادی را به دور از یکدیگر بگذرانند و این مدت را وقف بهتر کردن قدرتهای خودشان بکنند. ولی لحظهای که لوفی ناتوان، غیب شدن تک تک اعضای گروهش را میبیند و هیچکاری جز گریه کردن نمیتواند انجام بدهد، از لحظات احساسی وان پیس است که به شدت باعث برانگیخته شدن احساسات مخاطب در زمان پخش خود شده بود که یکی از مهمترین لحظات این انیمه نیز است.
۳- ایس، جان خود را فدای لوفی میکند
مرگ در انیمهی «وان پیس» یک امر نادر است ولی وقتی که رخ میدهد، قطعا یکی از دردناکترین لحظات کل انیمه خواهد بود. ولی به جرئت میتوان گفت چیزی که مرگ ایس را به دردناکترین مرگ این انیمه تبدیل میکند، این است که لوفی تقریبا او را نجات داده بود و پیروز این مبارزه شده بود. بعد از جدا شدن از بقیه کلاه حصیریها، لوفی متوجه میشود که برادرش به زودی اعدام خواهد شد و او به نجات او میشتابد. لوفی به سرعت به سمت آمازون لیلی میرود، تا آخرین نفس با نیرو دریاییهایی که بسیار قدرتمندتر از او بودند مبارزه میکند و ایس را نجات میدهد تا اینکه پس از اتفاقی وحشتناک، لوفی در معرض حملهی یکی از نیرو دریاییهای بیرحم قرار میگیرد و ایس برای نجات لوفی خود را فدا میکند. لوفی که در شوک فرو رفته، توسط جیمبی فراری داده میشود. لحظهای که لوفی به یاد گروه خودش میافتد و به یاد میآورد که آنها منتظر او هستند، زیر گریه میزند و تصمیم به ادامه دادن میگیرد. این لحظه بدون شک یکی از بهترین لحظات احساسی وان پیس است که بسیاری آن را جزو برترین لحظات انیمه نیز میدانند.
۲- گذشتهی دردناک بروک
بدون شک بعد از لوفی، شخصیت بروک خوشحالترین و خوشبینترین عضو کلاه حصیریها است؛ ولی پشت لبخند و سرخوشی این شخصیت، دردناکترین گذشتهی وان پیس قرار دارد. اینکه این اسکلت با موهای فرفری چطور کاملا عقل خود را از دست نداده پس از اتفاقاتی که پشت سر گذاشته یک امر عجیب است . زمانی که ما گذشتهی او را متوجه میشیم، اینکه او در نهایت تبدیل به یکی از اعضای کلاه حصیریها شده به شدت اتفاق لذت بخشی است. بروک مرگ تک تک اعضای گروه دزد دریایی عزیزش را در حالی که با یکدیگر سرخوشترین آهنگ گروهشان را همخوانی میکنند تماشا میکند. حتی اگر اتفاقات دیگر گذشته بروک را در نظر نگیریم، این اتفاق به تنهایی یکی از غمانگیزترین لحظات کل انیمه است. او به صورت اتفاقی به زندگی بازمیگردد ولی بدن خود را تا زمانی که فقط یک اسکلت از آن به جا مانده پیدا نمیکند و بعد به مدت پنجاه سال در تنهایی خالص زندگی میکند. دیدن ماجرایی که این اسکلت سرخوش زمانی گذرانده، این بخش از داستان را تبدیل به یکی از بهترین (و دردناکترین) لحظات احساسی وان پیس میکند که در نهایت با همخوانی دوبارهی آن آهنگ معروف با دوستان جدیدش، باعث احساس خوشحالی در مخاطب میشود و همزمان اشک آنها را نیز سرازیر میکند.
۱- خداحافظی کلاه حصیریها با مری
خداحافظی با یک دوست سخت است؛ خداحافظی با یک دوست، بخاطر اینکه عمرش به پایان رسیده خیلی سختتر هست. کشتی مری دوست، همدم و همراه تمام لحظات کلاه حصیریها در تمام ماجراجوییهای آنها بوده. یک کشتی که در تک تک لحظاتی که تا آن بخش از داستان دیده بودیم، در کنار کلاه حصیریها جنگیده، آسیب دیده و دوباره تعمیر شده تا کلاه حصیریها بتوانند به ماجراجوییهای خود ادامه بدهند؛ تا زمانی که بالاخره در یک نقطه دیگر امکان ادامه دادن را نداشته و باید از بین میرفته. حتی با اینکه کلاه حصیریها تمام تلاش خود را برای تعمیر کشتی عزیز خود، یا همان دوست قدیمی خود میکنند، در نهایت چارهای جز نابود کردن او ندارند؛ و لوفی به هیچ عنوان این لحظه را نمیتواند تحمل کند. این اتفاق باعث به وجود اومدن بسیاری از اتفاقات احساسی در ادامهی انیمه شد و وقتی بالاخره لوفی با واقعیت روبرو میشود و از او خداحافظی میکند، بدون شک یکی از بهترین لحظات احساسی وان پیس است که تا نقطهی اتمام این انیمه، در خاطر مخاطبان خود میماند.
منبع: Dexerto