۱۰ بازی برتر با سبک هنری مینیمال
در طی چند سال اخیر که سطح استاندارد گرافیک بازیهای ویدئویی به واقعیت گرایی تماموکمال سوق پیدا کرده است جای تعجب ندارد که بازیهای با گرافیک ساده و مینیمالیستی توجه بازیکنان را به خود جلب کردهاند. خصوصاً که ما اکنون در عصری زندگی میکنیم که سازندگان سعی دارند نیاز به هرچه واقعیتر بودن جهان بازیها را برای مصرفکنندگان برآورده کنند. بااینوجود تعداد اندکی از سازندگان و بازیهایشان رویکرد دیگری برای رفع این نیازها را پیش گرفتهاند. علیرغم پیشرفتهای چشمگیر گرافیکی در کنار بهبودیافتن روزافزون تکنولوژیهای رندرینگ بعضی از سازندگان چشمانداز متفاوتی به چگونگی ارائه گرافیک در بازیهای ویدئویی پیدا کردند.
این سازندگان در عوض تصمیم گرفتند گرافیک و جلوههای بصری در بازیهای خود به سادهترین شکل ممکن قرار گیرد اما بهاندازهٔ بازیهای مدرن واقعیت گرایی که استاندارد کنونی بازیهای ویدئویی هستند سرگرمکننده باشند. در طول سالها و حتی دههها، چندین بازی در این فرمت عرضه شد. من باور دارم که موج جدیدی از این بازیها در راه است خصوصاً برای آن دسته از بازیکنانی که میخواهند از مناظر فوتورئال بازیهای دیگر فاصله بگیرند.
بر کسی پوشیده نیست که جنبش مینیمالیسم دههها قدمت دارد. عبارت مینیمالیسم در دههٔ پنجاه میلادی برای توصیف جنبش هنری مطرح شد که پایه و اساس آن سادگی و فرم خالصبودن آثار است. این مکتب هنری توجه فراوانی به خود جلب کرد زیرا در آن زمان جهان پر بود از اشیایی که مردم قدرشان را بهخوبی نمیدانستند مانند تولید عمدهٔ اشیایی که روزانه از آنها استفاده میشود. عبارت و ایدههای مکتب مینیمالیسم با گذر زمان ترویج پیدا کرد و به مدیومهای دیگر همچون فیلم، موسیقی و بازیهای ویدئویی راه پیدا کرد.
معیار من برای قراردادن بازیها در این لیست شامل آثاری میشود که ظاهری مینیمالیست دارند اما با بازیهایی رقابت میکنند که استاندارد گرافیک فوتورئال را دارند.
۱۰. ICO
ICO ابتدا در سال ۲۰۰۱ بر روی پلیاستیشن ۲ در ژاپن و سپس در سال ۲۰۰۲ در آمریکای شمالی و اروپا عرضه شد. این بازی توسط Team ICO ساخته شد که در آن زمان باید با توسعه بازار بازیهای ویدئویی و کمتجربگیشان در عرصهٔ بازیسازی دستوپنجه نرم میکردند. طراحی بازی توسط فومیتو اوئدا انجام شد که در سال ۱۹۹۳ از دانشگاه اوساکا فارغالتحصیل شده بود.
پس از ساخت چند بازی ویدئویی، او به Team ICO پیوست و طراح اصلی بازی ICO به او واگذار شد. اوئدا تصمیم گرفت جهانی را خلق کند که شامل پازل شود اما شخصیتهای بازی که از دشمنان و شخصیت زن اصلی تشکیل میشد به ترتیب بهصورت تیره و نورانی طراحی شوند تا نشاندهندهٔ شر و خیر باشند. کل بازی در یک قلعه جریان دارد که کاشیکاری و آجرچینی در آن به یکشکل است. طراحی فضایی مراحل در هر ناحیه نماینده موضوعی متفاوت است با اینکه همه چیز توسط یک بافت رندر شده و دکوراسیون قابلتوجهی در محیطهای بازی دیده نمیشود. بااینحال شخصیتهای زیادی در بازی حضور دارند که مانند باس نهایی بازیها بهصورت سیاه رندر شدهاند تا نشاندهنده تاریکی و شرارت آنها باشد.
بازی شامل اکشن و مبارزه زیادی نمیشود. شخصیت اصلی به یک چوب مسلح است و باید در جهان بازی به اینسو و آن سو رفته تا از دستگیری خود توسط دشمنان جلوگیری کند. بازیکنان همچنین باید پازلهای بازی را حل کنند و درهای موجود را بگشایند تا هرچه سریعتر به بخشهای بعدی بازی برسند. با اینکه بازی شامل بخشهای اکشن زیادی نیست اما راههای دیگری برای منحصربهفرد نشاندادن خودش دارد. در طراحی بازی از رنگهای شاد و روشن در کنار مه استفاده شده تا نشاندهنده ژرفا و اسرار جهان بازی باشد. نبود نبرد و مبارزه شاید در بازی بعدی تیم سازنده، Shadow of the Collossus جبران شود ولی بااینحال این بازی هم در گرافیک و هم در گیمپلی حس و حال مینیمالیستی دارد. شهرت اوئدا از همکاری با ICO و Shadow of the Colossus باعث شد خیلیها مشتاقانه منتظر انتشار سومین بازی در این جهان The Last Guardian که نهایتاً در سال ۲۰۱۶ میلادی عرضه شد بمانند.
۹. Ace of Spades
Ace of Spades توسط Jagex ساخته و در سال ۲۰۱۰ میلادی بر روی رایانه شخصی عرضه شد. Jagex با بازی آنلاین مشهور Runescape در میان بازیکنان شناخته میشود. Runescape گرافیک چندان بالایی ندارد زیرا در اواخر دههٔ نود عرضه شد اما این تیم سازنده تصمیم گرفت بازی آنلاین دیگری بسازد که Ace of Spades نام گرفت.
بازیهایی چون ماینکرفت و ۳D Dot Heroes نشان دادند که واکسلها از چه تواناییهایی بهره مند اند هرچند این بازیها بهصورت الگوهای بلوکی رندر شدهاند تا به آنها حس و حال پیکسلی و کلاسیک ببخشد Ace of Spades اما از واکسلها در خالصترین حالتشان استفاده میکند. این بازی شاید در نبود بافتها و انیمیشن بر روی مدل شخصیتها ناتمام به نظر برسد ولی این سبک هنری است که Jagex برگزید و بازی را به همین صورت عرضه کرد به امید اینکه بازیکنان را بهسوی خود جلب کند. متأسفانه عرضه بازی آنطور که تیم پیشبینی کرده بود پیش نرفت چراکه انتقادات بسیاری از سوی بازیکنان به عملکرد بازی وارد شد به همین دلیل میتوان بهطورقطع بهیقین گفت که احتمال ساخت بازی دیگری مشابه Ace of Spades خیلی ناچیز است
۸. Bit.Trip Beat
Bit Trip Beat اولینبار در سال ۲۰۰۹ بر روی ویور عرضه شد. این بازی شاید نمایندهٔ نسخه اولیه پیکسل آرت الهام گرفته از یک بازی آتاری ۲۶۰۰ باشد بااینحال طراحی بلوکی ۸-بیت پیکسلی بازی بهخوبی به کار گرفته شده است. اکثر بلوکها نشاندهنده چیزی متفاوت هستند و بازیکن در طول گیمپلی بهراحتی متوجه میشود هر بلوک چه کاری انجام میدهد. ترکیب رنگهای شاد با موسیقی در جذب بازیکنان موفق عمل کند خصوصاً که بازی در قالب بازی ریتمی عرضه شد که هر کس که یک کنسول وی در اختیار داشته باشد میتواند آن را خریداری و تجربه کند.
موفقیت Bit.Trip Beat منجر به ساخت دنبالههای دیگری نیز شد اما طراحی هنری آنها بیشتر بهسوی پیکسل آرت سوق پیدا کرد و جذابیت مینیمالی خود را از دست داد.
۷. Super Hexagon
Super Hexagon برای اولینبار در سال ۲۰۱۲ بر روی iOS عرضه شد و در همان سال بر روی رایانه شخصی پورت شد. بازیکن کنترل یک مثلث را برعهده میگیرد و باید از دیوارهای محیط ششضلعی که به او نزدیک میشوند دوری کند. Super Hexagon در ابتدا بهصورت یک بازی فلش با نام Hexagon منتشر شده بود. این بازی توسط تری کاوانا طراحی شده بود که در زمینه ساخت بازیهای ویدئویی با سبک مینیمال فردی شناخته شده است.
دیوارهای ششضلعی درشت و خوشرنگ و لعاب هستند که اغلب اوقات در پیشزمینهای سیاه یا سفید واضع شدهاند. این طراحی باعث میشود بازیکن بهراحتی حواسش متوجه دیوارها شود و از آنها تا حد ممکن دوری کند. بازیکن باید به مدت شصت ثانیه در این ششضلعی دوام بیاورد تا به چالش بعدی راه پیدا کند. گاهی اوقات این ششضلعی به یک پنجضلعی یا مربع تغییر شکل میدهد تا بازیکن اذیت کند و به چالش دوری از دیوارهایی که هر لحظه به او نزدیک میشوند اضافه کند. بهترین بخش Super Hexagon پایان آن است. بله… پایان آن! البته اگر بازیکن بهقدری خوب باشد که بتواند به این پایان برسد. موسیقی بازی ساندترکی چیپ تیونی از Chipzel است که بعدها یک صفحهٔ ششضلعی از آن ساخته شد تا نمایانگر نام و موضوع بازی باشد.
۶. Undertale
Undertale در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این بازی که توسط استودیوی مستقل Toby Fox ساخته شده یک بازی نقشآفرینی است که در آن بازیکن کنترل یک کودک را برعهده میگیرد. این کودک به اعماق زمین سقوط کرده و باید راهی برای بازگشت به سطح زمین پیدا کند اما متوجه میشود که سدی جادویی مانع بازگشت اوست.
بیشتر بخوانید: آندرتیل؛ آیا بازیکن به موجودات بازی تعهد اخلاقی دارد؟
این کودک با هیولاهایی مختلف روبهرو میشود که یا به او حمله میکنند یا کمک. ازآنجاییکه بازی در زیرزمین جریان دارد سیستم مبارزه دشمنان و محیط بازی را با گرافیک مونوکروم رندر میکند. این انتخاب بهخصوص در طراحی گرافیکی بازی، آندرتیل را از دیگر همتایان خود سوا کرد و به آن در ارائهٔ داستان و موضوع بازی کمک چشمگیری کرد.
۵. LIMBO
Limbo توسط Playdead ساخته و در سال ۲۰۱۰ بر روی رایانه شخصی و ایکسباکس منتشر شد. شما در نقش یک پسر بینام بازی میکنید که در جهان سفر میکند. موانع متنوعی در سر راه این پسر قرار میگیرند از جمله فرارکردن از دست یک عنکبوت عظیمالجثه و مکانیکهای حل معما که یادگرفتنشان کمی زمان بر است. محبوبیت Limbo سرچشمه گرفته از داستانسرایی آن از طریق نشانههای بصری ساده است. گرافیک بازی هیچ رنگی ندارد و کاملاً سیاهوسفید است که در آن زمان باعث جذب خیل عظیمی از بازیکنان بهسوی خود شد. پیشزمینهٔ تاریک و مرموز بازی به هرچه بیشتر ملموس کردن حس و حال دنیای بازی کمک میکند. Limbo داستانی را روایت میکند که در یک جهان تاریک جریان دارد. این جهان را میشود از طریق کنتراست رنگ در آن، بهعنوانمثال استفاده از نور که در پیشزمینه بازی میدرخشد مشاهده کرد. Limbo برنده چند جایزه نیز شده است. سازندگان بازی، بازی دیگری به نام Inside را بر روی ایکسباکس ۳۶۰ و رایانه شخصی منتشر کردند. موفقیت Limbo و درآمد بهدستآمده از آن صرف ساخت این بازی جدید شد.
۴. Another World
Another World که با نام Out of this World نیز شناخته میشود یک بازی اکشن ماجراجویی سکو بازی سینمایی که توسط اریک شاهی برای شرکت Delphine Software ساخته شده و در سال ۱۹۹۱ بر روی Amiga ST عرضه شد. داستان بازی که تنها با استفاده از جلوههای بصری روایت شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. با اینکه انیمیشن بازی بهصورت گرافیک برداری (وکتور) تهیه شده که زمان عرضه بازی فرایندی رایج بود اما شاید این مسئله باعث شد که سازنده بازی تمامی بخشهای آن را با استفاده از وکتورها طراحی کند. بااینوجود بزرگترین نقطهضعف بازی شخصیتهای آن بودند.
شخصیتها جزئیات زیادی نداشتند بااینوجود بازیکنان میتوانستند تا حدی تشخیص دهند این شخصیتها چه هستند. شخصیتهایی مانند شخصیت اصلی و دوست فضایی او Buddy بهخوبی قابلشناسایی هستند. دشمنان بهصورت هیولا از همان مرحله اول نمایش داده شدهاند که ظاهری گوریل مانند با چشمان قرمز دارند. گرافیک Another World لایهٔ دیگری به این بازی افزوده و سادگی آن را در معرض نمایش میگذارد. بازی برای زمان خودش بسیار بزرگ بهحساب میآمد و سبک گرافیک به کار گرفته شده توسط سازندگان در تمام مدت بازی دیده میشود. ساخت بازی نیز مشقتهای خاص خودش را داشت. روایتها حاکی از آن است که ساخت سکانس آغازین بازی بهتنهایی یک سال طول کشیده است.
۳. Marble Madness
Marble Madness یک بازی آرکید به طراحی مارک سرنی و تولید شده توسط Atari Games در سال ۱۹۸۴ میلادی است. این بازی شاید یکی از اولین نمونههای یک بازی ویدئویی با سبک گرافیک مینیمالیستی باشد. با استفاده از یک توپک در ماشین آرکید، بازیکن کنترل تیلهای را برعهده میگیرد که باید راهش را از یک مسیر شش مانعی در کمترین زمان ممکن باز کند.
با اینکه بازیهای ویدئویی در دهه هشتاد میلادی سعی داشتند محدودیتهای سختافزاری آن زمان فراتر رفته و واقعیت گراترین بازیهای ممکن را خلق کنند Marble Madness این مسیر را در پیش نگرفت و در عوض گرافیکی بسیار سادهتر را برای طراحی محیط بازی انتخاب کرد. یک زمین مشبک که تیله در آن شخصیت اصلی بازی است. این زمین پر شده از خطرات مختلف که عملکرد تیله را تحتتأثیر خود قرار میدهند. شاید بازی از ماشینهای پین بال الهام گرفته بود که در آن زمان بهخاطر محبوبیت روزافزون بازیهای آرکید محبوبیتشان رو به افول گذاشته بود. Marble Madness در آرکیدها با موفقیت چشمگیری روبهرو شد. در واقع بهقدری این موفقیت خیرهکننده بود که بازی به کنسولهای دیگر نیز پورت شد.
۲. SUPERHOT
Superhot در سال ۲۰۱۵ بر روی استیم و ایکسباکس وان عرضه شد. بازی اولشخص شوتر و پازل است که از بازیکن میخواهد برای پیروزی در آن تمامی دشمنان را بکشد. هرچند زمان بازی تنها با حرکت بازیکن تغییر میکند و این مسئله در جلوههای بصری بازی نیز مشهود است. این مکانیک به بازیکنان کمک میکند تا نسبت به محیط پیرامون خود هشیاری بهتری داشته باشند و از استراتژیهای کارآمد برای اجتناب از گلولهها و حمله به دشمنان در هر مرحله استفاده کنند. گرافیک بازی بسیار ساده است و با رنگ کدگذاری شده است.
رنگ سیاه برای اشیا و رنگ قرمز برای گلولهها و دشمنان و محیط بازی بهطورکلی سفید است. این سفیدی اغلب اوقات به بازیکن در پیداکردن آیتمهای در دسترس در طول بازی کمک میکند. هر شی بهگونهای طراحی شده که بهوضوح نشاندهنده هویت آن باشد و توسط بافتها و یا اشیای دیگر تزیین نشده است. بازی Superhot عناصر پازل و معما نیز در خود جایداده است. حرکات و حملات دشمن با شفافیت هرچهتمامتر نشان داده میشود تا بازیکن بتواند زمان حملهٔ او را شناسایی کند. طراحی چندضلعی دشمنان پس از کشتهشدن توسط بازیکن درهمشکسته میشود تا نمایانگر مرگ آنها باشد. ظاهر مینیمال بازی بیشتر بازی را به تجربهای آموزشی آمیخته با اکشن تبدیل میکند. البته گاهی اوقات بازی میتواند تا حدی ساده به نظر بیاید زیرا در طراحی آن تنها سهرنگ به کار برده شده است.
۱. Grow Home
Grow Home در سال ۲۰۱۵ توسط استودیوی Ubisoft Reflection برای رایانه شخصی، ایکسباکس ۳۶۰ و پلیاستیشن ۴ ساخته شد. این بازی ترکیبی از عناصر ساده و ماجراجویی مبتکرانه است. بازیکن کنترل یک روبات به نام B.U.D را در اختیار میگیرد و مأموریت پیدا میکند سیاره خود را اکسیژنرسانی کند. محیط بازی با استفاده از اشکال چندضلعی طراحی شده است. بازی همچنین اشکال ساختاریافته را شامل میشود که از آنها برای نشاندادن اشیای ارگانیک مانند برگها و گلها استفاده شده است. بازیکن باید یک گیاه بهخصوص را تا حد کافی پرورش دهد تا در بازی پیروز شود.
منبع: GameFAQs