۱۰ فیلم برتر توشیرو میفونه؛ نخستین قهرمان فیلمهای سامورایی (پرترهی یک بازیگر)
وقتی صحبت از سینمای ژاپن میشود، محال است بعد از نام کارگردان فقید آکیرا کوروساوا، نام توشیرو میفونه به عنوان بهترین بازیگر به ذهن خطور نکند. توشیرو میفونه (۱۹۲۰-۱۹۹۷) با وجود اینکه بیش از ۱۸۰ عنوان فیلم را به نام خود ثبت کرده است، همیشه به خاطر ۱۶ همکاریاش با کارگردان آکیرا کوروساوا در یادها باقی میماند. با این حال، او با برخی از بهترین فیلمسازان ژاپنی، از جمله میکیو ناروسه و کنجی میزوگوچی کار کرد و در عین حال همکاری پایداری با شخصیتهای کمتر شناختهشدهتری مانند هیروشی ایناگاکی در ۲۱ فیلم، تانیگوچی سنکیچی در ۱۳ فیلم و کیهاچی اوکاموتو در ۸ فیلم داشت.
میفونه با آوردن پیچیدگی و نیروی جدیدی به بازیگری در فیلمهای ژاپنی، در شخصیتهای قهرمان «تاتیاکو» که در حاشیههای جامعه زندگی میکردند و کاراکترهای صادق «بوشیدو» که همیشه به دنبال اهداف خیر و اصلاح خطاها بودند، در حرفهی خود درخشید. میفونه در طول دوران بازیگریاش با مغناطیس بیحد در پردهی نقرهای، طیف شگفتانگیزی از تراژدی کلاسیک تا کمدی را به نمایش گذاشت. اما او بیشتر به خاطر نقشهای نمادینش به عنوان یک سامورایی بدبخت، گاهی مغرور، گاهی مبهوت، که در دهکدهای بیقانون سرگردان و در پی درست کردن اوضاع است، شهرت داشت.
در «راشومون» (Rashomon)، «یوجیمبو» (Yojimbo)، «سانجورو» (Sanjuro) و بهویژه در فیلم حماسی «هفت سامورایی» (Seven Samurai) به کارگردانی کوروساوا، بازی پیچیده و زمخت میفونه یکی از کهن الگوهای اصلی برای سه دهه قهرمانان ژاپنی و سراسر جهان بود. او خارج از ژاپن در فیلمهای نسبتا کمی ظاهر شد و ممکن است برای بسیاری از آمریکاییها به عنوان جنگسالار توراناگا، در مینی سریال تلویزیونی «شوگان» که اقتباس از کتابی به همین نام نوشتهی جیمز کلاول در سال ۱۹۸۰ است به یاد آورده شود.
اما او همچنین در فیلم «جهنم در اقیانوس آرام» (Hell in the Pacific) جان بورمن (۱۹۶۸) نقش یک ملوان ژاپنی را در جزیرهای گرمسیری در کنار یک ملوان سرگردان آمریکایی به نام لی ماروین بازی کرد. علاوه بر آن او در نقش یک صنعتگر حامی یک تیم مسابقهای در «جایزهی بزرگ» (Grand Prix) به کارگردانی جان فرانهایمر (۱۹۶۶) و یک فرماندهی زیردریایی در فیلم «۱۹۴۱» (۱۹۴۱) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ (۱۹۷۹) هم خوش درخشید.
میفونه که از پدر و مادری ژاپنی در استان منچوری چین متولد شد، در سال ۱۹۳۹ به نیروی هوایی امپراتوری ژاپن پیوست. او یک بار در مصاحبهای گفت: «این دستهای بزرگ کارگری من سوغات ناخواستهی آن زمان است.»
با این حال، مانند تعدادی از ستارگان هالیوود که در طول جنگ جهانی دوم حرفهی نظامی غیرعادلانهای داشتند، میفونه در به تصویر کشیدن قهرمانان نظامی تخصص داشت. او به ویژه در چندین فیلم ژاپنی از جمله «طوفان بر فراز اقیانوس آرام» (Storm Over the Pacific) (1960) نقش دریاسالار ایسوروکو یاماموتو را بازی کرد که طراح حمله به پرل هاربر بود. او همان نقش را در فیلم «میدوی» (Midway) (1976) ساخت آمریکا هم بازی کرد.
میفونه در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ نقشهای کوچکی را در دو فیلم بازی کرد تا اینکه کوروساوا او را برای بازی در «فرشتهی مست» (۱۹۴۸) انتخاب کرد، که یک درام نئورئالیستی دربارهی یک پزشک الکلی است که تلاش میکند تا ساکنان زاغهنشین را از فقر و فلاکت نجات دهد. در طول دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰، میفونه در بسیاری از فیلمهای سامورایی ظاهر شد و شخصیت او گاهی تیرهتر از آن چیزی بود که در حماسههای کوروساوا شاهدش بودیم. این فیلمها در دانشگاههای آمریکا محبوبیت زیادی پیدا کردند.
در سال ۱۹۸۴، یک مجلهی ژاپنی نظرسنجی انجام داد تا مشخص کند چه کسی به نظر خوانندگانش مظهر مردانگی ژاپنی و آرمانهای غرور، قدرت و مردانگی است؟ جای تعجب باقی نمیماند که انتخاب آنها توشیرو میفونهی محبوب باشد. با دیدن فیلمهای مهم این بازیگر محبوب که در ادامه معرفی کردیم، قطعا شما هم با خوانندگان آن مجله هم نظر خواهید بود.
۱. فرشتهی مست (Drunken Angel)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۴۸
«فرشتهی مست» شروع همکاری کوروساوا و میفونه، و در عین حال اولین نقشآفرینی مهم این بازیگر در یک فیلم سینمایی بود و بازی بینقص و انرژی ناتمام او در این فیلم، کوروساوا را به شدت تحت تاثیر قرار داد و زمینهساز ۱۶ همکاری موفق آن دو با هم شد.
«دکتر سانادا، که عنوان فرشتهی مست به خاطر او برای فیلم انتخاب شد، درمانگاهی را در محلههای فقیرنشین توکیو اداره میکند. هنگامی که ماتسوناگا (با بازی توشیرو میفونه) پس از درگیری با اسلحه برای عمل جراحی نزد او میآید، سانادا تشخیص میدهد که او به سل مبتلا است و او را متقاعد میکند که درمان را آغاز کند. دکتر سرخورده احساس میکند که با نجات این یاکوزای جوان، میتواند حس جوانی و ایدهآلیسم از دست رفتهی خود را بازیابد. بنابراین آنها وارد یک رابطهی دوستانهی غیرمنتظره میشوند که با تعصبات هردوشان و آزادی رئیس اوباش ماتسوناگا از زندان در بوتهی آزمایش قرار میگیرد.»
«فرشتهی مست»، علیرغم اینکه هشتمین فیلم بلند کوروساوا بود، اولین موفقیت منتقدانهی کارگردان و اولین فیلمی بود که در آن احساس کرد بالاخره خودش را کشف کرده است. بسیاری این موفقیت را ناشی از حضور میفونه در نقشی متفاوت و تاثیرگذار میدانستند.
۲. سگ ولگرد (Stray Dog)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۴۹
توشیرو میفونه این بار با کارگردان کوروساوا و بازیگر تاکاشی شیمورا برای ایفای نقش یک پلیس تازهکار توکیویی که از تفنگ دزدیده شدهی او در یک سری جنایات استفاده میشود، همکاری میکند. «سگ ولگرد» ترکیبی استادانه از فیلم نوآر و تریلر پلیسی است که در خیابانهای هولناک توکیوی اشغالی اتفاق میافتد. این داستان نئورئالیستی که تحت تاثیر شخصیتی به نام سربازرس «مگره» در رمانهای ژرژ سیمنون اتفاق میافتد، در حالی که میفونه را در قالب یک کهنه سرباز سرسخت جنگ قرار میدهد، در پی کشف زندگی سخت پس از جنگ نیز قدم برمیدارد.
«وقتی تپانچهی یک کارآگاه تازهکار به نام موراکامی (با بازی توشیرو میفونه) را در حالی که در اتوبوس بود از جیبش دزدیدند، تلاشهای دیوانهوارش برای ردیابی دزد، او را به یک بازار غیرقانونی اسلحه در دنیای زیرزمینی توکیو میبرد. اما اسلحهی موراکامی قبلا از جیببر به دست یک گانگستر جوان رسیده و در تیراندازی و شلیک به یک زن استفاده شده است. موراکامی، غرق در عذاب وجدان، برای یافتن راه چاره به فرد مسنتر و با تجربهتری به نام ساتو (با بازی فوقالعادهی تاکاشی شیمورا) مراجعه میکند. تکاپو برای یافتن اسلحه و ضارب، قبل از اینکه دوباره بتواند کسی را مجروح کند ادامه مییابد.»
۳. راشومون (Rashomon)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۵۰
«راشومون» همان فیلمی است که کارگردان آکیرا کوروساوا و ستارههای عصر طلایی ژاپن یعنی توشیرو میفونه و ماچیکو کیو و تاکاشی شیمورا را به دنیا شناساند. این فیلم داستان یک قتل در جنگل را از چهار زاویهی متفاوت به تصویر میکشد. فیلم تحت سلطهی توشیرو میفونه در نقش راهزن است و او آنچنان انرژی بی حد و حصری را برای این فیلم ارائه میدهد که باعث میشود هر ستارهی اکشن دیگری در پردهی نقرهای در مقایسه با او ناچیز به نظر برسد.
«راشومون» برندهی شیر طلایی ونیز و اسکار بهترین فیلم خارجی، این چرخش بیعیب و نقص جیدایگکی در برداشتی از «خرمن سرخ» نوشتهی داشیل همت، سینمای ژاپن را به مخاطبان جهانی معرفی کرد و تاثیری بیحساب گذاشت.
۴. هفت سامورایی (Seven Samurai)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۵۴
توشیرو میفونه و شیمورا در روایت حماسی کوروساوا از رویارویی بین گروهی متشکل از راهزنان قرن شانزدهمی و رونینی که توسط ساکنان یک روستای کوهستانی استخدام شده بودند، دوباره به اوج یک اجرای ماندگار بازگشتند. میفونه در حالی که شخصیت پسر دهقان خود را به شکل یک سامورایی در میآورد، شوخطبعی، انرژی و غیرقابل پیشبینی بودن را به ساختار روایی سه جانبهی فیلمی وارد میکند که آمیزهای از درام و اکشن آتشین وام گرفته از وسترنهای جان فورد است.
میفونه برای بازی بی عیب و نقص خود در این فیلم نامزد جایزهی بفتای بهترین بازیگر مرد خارجی شد.
۵. سهگانهی سامورایی (The Samurai trilogy)
- کارگردان: هیروشی ایناگاکی
- محصول: ۱۹۵۴-۱۹۵۶
«سهگانهی سامورایی» اقتباس ۳۰۰ دقیقهای هیروشی ایناگاکی از رمان ایجی یوشیکاوا است که از لحاظ ارزش ادبی با رمان «بر باد رفته» مقایسه میشود. این سهگانه در اولین قسمت خود «موساشی میاموتو» (Musashi Miyamoto) (1954) برندهی اسکار شد و با «دوئل در معبد ایچیجوجی» (Duel at Ichijoji Temple) (1955) و «دوئل در جزیرهی گانریو» (Duel at Ganryu Island) (1956) ادامه پیدا کرد.
توشیرو میفونه در نقش نمادین یک فراری جنگ داخلی قرن هفدهمی که در نهایت پس از رام کردن دشمن بیرحم خود، کوجیرو (با بازی کوجی تسوروتا) به آرامش و روشنگری دست مییابد، بر روی صحنه میدرخشد. این یک شاهکار نادیده گرفته شده با ترکیب توطئه، بازتاب و اکشن بسیار قابل تحسین و تقدیر است. «سهگانهی سامورایی» اولین فیلمهایی نبودند که میفونه در آنها نقش یک سامورایی چیرهدست را بازی میکرد، اما اولین تلاش ایناگاکی و همکاری موفق میفونه با این کارگردان بود.
سامورایی اول: «موساشی میاموتو» اولین فیلم رنگی دربارهی موساشی افسانهای بود. توشیرو میفونه در زمان ساخت این فیلم ۳۴ ساله است و نقش شخصیتی جوان و وحشی به نام تاکرو را بازی میکند و با بیاحتیاطی به نبرد در سکیگاهارا در سال ۱۶۰۰ میرود، اما در حالی که با خوششانسی زنده میماند، با دوست مجروحش ماتاهاچی (با بازی رنتارو میکونی) و در حال فرار از تعقیب سربازان توکوگاوا ظاهر میشود.
سامورایی دوم: «دوئل در معبد ایچیجوجی»، موساشی را دنبال میکند که به خاطر مجموعهای از دوئلها که در آن چندین حریف قدرتمند را میکشد، معروف میشود و زمینه را برای یک دوئل نفسگیر با سیجورو یوشیوکا (با بازی آکیهیکو هیراتا)، که رئیس یک مکتب مشهور تکنیک شمشیر است، آماده میکند.
سامورایی سوم: «دوئل در جزیرهی گانریو»، اَشکال روایی مختلفی دارد و شامل رابطهی کوتاه کوجیرو ساساکی با آکمی و اقامت طولانی موساشی و همراهان جدیدش، پسر، جوتارو، و مربی اسب، کوماگورو، در دهکدهای کشاورزی میشود که مورد حملهی راهزنان قرار میگیرد.
۶. سریر خون (Throne of Blood)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۵۷
«سریر خون» تفسیر کوروساوا از نمایشنامهی مکبث شکسپیر است که با سهگانهای از اقتباسهای ادبی یعنی «احمق» نوشتهی داستایوفسکی و «در اعماق» اثر ماکسیم گورکی، با شمایلی از تئاتر ژاپنی (Noh) ترکیب شده است. در صحنهای که تیراندازان تاکتوری واشیزو فرماندهی جنگ به سمت میفونه میچرخند و او مجبور میشود برای تاثیرپذیری بیشتر، تیرهای واقعی را تحمل کند، اوج عشق این بازیگر به حرفهی خود و تسلط و چیرگی را او بر نقش شاهد هستیم.
اجرای توشیرو میفونه در این فیلم، تصویری عالی از اعتماد به نفس در حال فروپاشی است، مردی که شخصیت ناامیدی دارد. ما ابتدا میفونه را با چشمان وحشتزده در جنگل غرق باران میبینیم، مکانی ترسناک که طوفانها به طور غیرمعمول مه را دست نخورده باقی میگذارند.
حرکات او از حالت خاموش به تند و دیوانهوار تغییر میکند، گویی هر ماهیچهی بدنش فورا به محرکهای دنیای داستان واکنش نشان میدهد. حتی زمانی که به سادگی در یک اتاق قدم میزند، ریتم او قدرت و هدف مشخصی را نشان میدهد، به خصوص که شخصیت او به طور فزایندهای مجبور است برای همهی اطرافیان خود ترس ایجاد کند.
۷. دژ پنهان (The Hidden Fortress)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۵۸
شاید میفونه نقشهای اوبیوان کنوبی و دارث ویدر را رد کرده باشد، اما بهعنوان ژنرال روکوروتا ماکابه، نقشی کلیدی در فیلم کلاسیک سینما اسکوپی ایفا کرد که «جنگ ستارگان» (Star Wars) از آن الهام گرفت. این ماجراجویی مهیج که بهطور ماهرانهای لحظات اکشن و اسلپ استیک (بزن بکوب) را با هم ترکیب میکند، به شدت به بازی فرعی بین دهقانان کاماتاری فوجیوارا و مینورو چیاکی وابسته است. اما نکتهی برجستهی آن میفونه و یک اسب توقیف شده است.
میفونه در این فیلم به تنهایی میتواند صحنهی عریض تصویر را پوشش دهد و لحظات اکشن و کمدی همزمان بسازد، خواه با چوب، شمشیر و نیزه باشد و یا تصمیمات عقلانی و غیر عقلانی که در طول فیلم میگیرد.
۸. یوجیمبو (Yojimbo)
- کارگردان: آکیرا کورورساوا
- محصول: ۱۹۶۱
همه میدانند که شخصیت کواباتاکه سانجوروی با بازی میفونه الگوی شخصیت «مرد بدون نام» (Man with No Name) با بازی کلینت ایستوود در فیلم «به خاطر یک مشت دلار» (A Fistful of Dollars) (1964) اثر سرجیو لئونه است. اما این مزدور متکبر با بازی میفونه (که در فیلم سانجورو کوروساوا در سال ۱۹۶۲ بازمیگردد) بسیار سرگرمکنندهتر و تهدیدآمیزتر است، زیرا او به راحتی آب خوردن خیانت میکند و آدم میکشد.
میفونه در کیمونوی سیاه گشادش، با بازوهای پنهان و حرکات مردانهاش، تصویری است که ما را با اکشن ساموراییها آشنا میکند. میفونه به عنوان یک بازیگر، برای این شخصیت یا کارهایش احساس بدی نداشت. از بسیاری جهات، شخصیت او یک فرصتطلب بیعاطفه است. از جهاتی دیگر، او افتخارآمیزترین و قطعا واقعیترین فرد در فیلم است.
میفونه در این فیلم بدون اظهار نظر یا فرافکنی نقش خود را بیپرده ایفا میکند. او همیشه مردی بود که تلاش میکرد از راه سینما امرار معاش کند و بهعنوان یک بازیگر، دغدغهای برای برداشت مخاطب از این شخصیت یا هر شخصیت دیگری که به تصویر میکشید نداشت.
۹. بهشت و دوزخ (High and Low)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- محصول: ۱۹۶۳
کوروساوا پس از تبدیل هملت به یک نوآر یکپارچه در «بدها راحت میخوابند» (The Bad Sleep Well) (1960)، به دنیای کارمندها بازگشت تا داستان مهیج «خونبهای پادشاه» (King’s Ransom) نوشتهی اد مکبین را بسازد. پژواک کمدی الهی دانته در داستان طنینانداز است، زیرا یوکوهامای سرمایهدار با بازی میفونه در عمارت خود در تکاپو و در حال بحث در مورد این است که آیا پسر رانندهاش را که توسط یک دانشجوی پزشکی خشمگین به اشتباه و به جای فرزند خودش ربوده شده است نجات دهد یا خیر.
میفونه که به سامورایی اسطورهای شهرت دارد، در این فیلم و در نقش مرد سرمایهداری که بر سر دوراهی وجدان خود قرار گرفته است، بازی چشمگیری ارائه میدهد. میفونه بارها ثابت کرده است که از پس هر نقشی به خوبی برمیآید و این فیلم مهر تائیدی بر این ادعا است.
۱۰. جهنم در اقیانوس آرام (Hell in the Pacific)
- کارگردان: جان بورمن
- محصول: ۱۹۶۸
میفونه و کوروساوا علیرغم برنده شدن جایزهی بهترین بازیگر مرد در جشنوارهی ونیز، بر سر «ریش قرمز» (Red Beard) با هم اختلاف پیدا کردند. با این حال، میفونه پرکار باقی ماند. شخصیت تسوروهیکو کورودا کاپیتان نیروی دریایی در میان نقشهای جنگی متعدد میفونه به دلیل ماهیت پر از دردسر تولید و نوع رابطهای که با خلبان آمریکایی ناشناس لی ماروین داشت، متمایز است چرا که مجبور میشود برای فرار از یک جزیرهی متروک با دشمنش همکاری کند.
لی ماروین در مصاحبهای بیان کرد که از تجربهی همکاری با میفونه بسیار خرسند بود و استعداد و نبوغ این بازیگر را تحسین کرد. این دو بازیگر با وجود اینکه زبان یکدیگر را نمیفهمیدند، همکاری موفقی داشتند که به فیلمی دیدنی و ماندگار تبدیل شد.