۱۰ مرحلهی فرعی بیادماندنی ویچر ۳؛ مرز باریک بین خیر و شر
شهرت ویچر ۳ به علت جهان پرمحتوا و مملو از هیولاها، کوئستها، مبارزه و جلوههای بصری فوقالعاده است. وقتی در سال ۲۰۱۵ بازی عرضه شد و آن را انجام دادیم، شاهد تعدادی از جذابترین ساید کوئستها بودیم که ما را در دشوارترین تصمیمات اخلاقی قرار میدادند.
نظر به اینکه فصل جدید سریال ویچر، ساختهی شبکهی نتفلیکس، رو به انتشار است، تصمیم گرفتیم دوباره به ویچر ۳ نگاهی انداخته تا ببینیم چه چیزی واقعا آن را به اثری بزرگ تبدیل کرد و برای همین فهرستی از بهترین ساید کوئستهای این بازی تهیه شده است. برای رعایت انصاف، از ذکر ساید کوئستهای بستههای دانلودی یا آنهایی که برای شروعشدنشان باید از قبل کلی کار انجام داد، فاکتور گرفتیم.
طبیعتا ادامهی متن داستان بازی را لوث میکند…
۱۰. A Frying Pan Spick and Span
مصداق بارز کوئستی که وقتی واردش شوید از خود میپرسید «واقعا چه اتفاقی افتاده؟»
این کوئست کوتاه و شیرین است. بهعلاوه، میتوانید درست در ابتدای بازی به آن برسید. اگر یادتان نیامد منظورمان کجای بازی است، بگذارید یادآوری کنیم. زن سالخوردهای را کنار کلبهاش پیدا میکنید که از شما میخواهد ماهیتابهی عزیزش را به او پس بدهید، زیرا دزدی وارد کلبهی او شده و خود را در آن حبس کرده است. با ورود به کلبه، با ترس متوجه جنازهای روی زمین میشوید و سرنخهای مشکوکی میبینید که به شخصیت Thaler در نسخهی اول اشاره میکند. با برگرداندن ماهیتابه به پیرزنْ مرحله تمام میشود. داستان عمیق و پیچیدهای پشت آن نیست، ولی بیتردید جزو کوئستهای عجیب و غریب ویچر ۳ بهحساب میآید.
این کوئست را با طنز نیشدار گرالت که ترکیب میکنید میفهمید چرا بهیادماندنی است.
۹. The Master of Arena
این کوئست با شمارهی قبلی ۱۸۰ درجه متفاوت و داستان پشت آن تا حدودی تراژیک است. در مزرعهی Hov واقع در جزیرهی Spikeroog، متوجه میشوید روحی خشمگین در این محل پرسه میزند و توان جنگیدن را از مبارزین سلب میکند. با صحبت با نگهابان برج که پشت این محل قرار دارند میتوانید به راز پشت این روح پی ببرید. در واقع، یول (Ulle)، سابقا جنگجویی بوده که در تمام مبارزاتش شکست خورده بود. قضیه به روزی برمیگردد که او و فرمانروای محله در گود با هم میجنگند. فرمانروا رقیبش را آنقدر تمسخر میکند تا یول عصبانی شده و او را میکشد ولی فرمانروا دم مرگ او را نفرین میکند که هرگز در هیچ نبردی پیروز نشود. به همین دلیل لقبش «یول بدشانس» شد. هرگاه کسی با این روح جنگیده و شکستش دهد، چند روز بعد دومرتبه بازخواهد گشت.
حل مسئله روی دوش گرالت است. پس کافی است در هنگام مبارزه عمدا شکست بخورید تا نفرین از روی یول برداشته شود. ما این کوئست را برای پسزمینهی تراژیک و راز و رمز شبحگونهاش میپسندیم. بهعلاوه که در هیچکجای بازی دیگر مرحلهای شبیه این گیر نمیآید.
۸. Return to Crookback Bog
این مرحله، بسته به اینکه قبلا کوئست The Whispering Hillock را چگونه انجام دادهاید، تا حدودی قضیهاش عوض میشود. اما در اساس تغییری نمیکند. انجام این مرحله، ازایننظر که ادامهی خطداستانی شخصیت بارون است، دوستداشتنی است. نتایج تصمیمات اخلاقیای که قبلا در The Whispering Hillock گرفتهاید تازه اینجا مشخص میشود.
در بازی میشنوید که تامارا، دختر بارون، به همراه تعدادی جادوگرکش به سمت باتلاق رفتهاند. قبل از اینکه به تامارا برسید و از اینکه دنبال آنا هستید بگویید، با دشمنان مختلفی مثل غرقکنندهها (Drowner) باید بجنگید. بعد از جستوجوی خانههای مختلف، آنا پیدا میشود، ولی آن آنایی نیست که فکر میکردید. او حالا یا دیوانه است یا به عجوزهای آبی [Water Hags: گروهی از دشمنان] تبدیل شده. قبل از اینکه نفرین سه جادوگر [Ladies of the Wood] را از او بردارید باید با گروهی از غرقکنندهها، عجوزههای آبی و نهایتا با یک دیو (Fiend) بجنگید (البته تنها نیستید و بقیه هم برای نبرد به کمک گرالت میآیند). اتفاق بعدی وابسته به تصمیمی است که میگیرید. اگر آنا دیوانه شده باشد، بارون او را به شهر Oxenfurt میبرد به این امید که در آنجا راهی برای درمان بیابد (تامارا موافق رفتن بارون نیست ولی با اکراه اجازه میدهد). اگر هم آنا عجوزهای آبی باشد، قصهای بهمراتب تراژیکتر میبینیم.
خلاصه بگوییم، گرالت با صحبت با Johnny the Godling میفهمد سه جادوگر آنا را بابت رها کردن بچهها نفرین کردهاند. اینجا بین چهار عروسک که گویا با موی آنا بافته شدهاند حق انتخاب داریم. اگر عروسک اشتباه انتخاب شود، آنا آتش میگیرد و میمیرد. اما اگر عروسک Hollyhock را انتخاب کنیم، نفرین از بین میرود. متاسفانه بیرحمی سه جادوگر به همینجا محدود نمیشود و با برداشته شدن نفرین خود آنا هم بهزودی میمیرد. ولی حداقل در این مورد این خانوادهی غمزده میتوانند جبران مافات کنند. صرف نظر از اینکه آنا چطور میمیرد، اگر به Crow’s Perch برگردید میبینید بارون خود را دار زده است.
کوئست بشاشی نیست، اما قطعا ارزش وقت گذاشتن دارد.
۷. Ghosts of the Past
کسانی که عاشق دیدن کاراکترهای قدیمی هستند از این کوئست لذت میبرند، اما بدون این هم Ghosts of the Past کوئست جالبی است و از نظر اخلاقی به چالش میکشد. چه خودجوش به این منطقه بیایید یا از طریق کانترکت The Fall of the House of Reardon، به زمینی پر از تلههای مرگبار میرسید. با کمی اینور و آنور سرک کشیدن، گرالت همقطار قدیمیاش لتو (Letho) را پیدا میکند. طبیعتا، از وقایع ویچر ۲، لتو تاکنون دنبال مخفیشدن میگشت. اینجاست که تعدادی به محل اخفای لتو میرسند و لتو نتیجه میگیرد تنها یک نفر، یعنی لوئی، از این محل مخفی خبر داشته است و این خیانت کار اوست. گرالت در اینجا حق انتخاب چندانی ندارد و لتو یکجوری پای او را به مبارزه با این سربازان باز میکند. بعد از آن آزادید با لتو برای شکار لوئی همراه شوید یا نشوید.
لوئی را در کمپی پیدا میکنید و بعد از شکستدادنش در مبارزه به التماس میافتد و رازهای مگویی را که فهمیده گردن آرنوت وستر (Arnout Vester) میاندازد. مقصد بعدی شما Lindnvale است که بهطرز اسرارآمیزی میگویند نباید پا در کفشش کنید. علیرغم مکالمهای که بین وستر و لتو شکل میگیرد اما سربازی تیری به شانهی لتو شلیک میکند. وضعیت اینجا درهمبرهم میشود. گرالت آزاد است خودش را کنار بکشد یا قاطی مسئله کند. در دومی مبارزهای درمیگیرد، اما در اولی گرالت سربازان [جایزهبگیر] را قانع میکند تنها مدال لتو را بهعنوان شاهد کشتهشدنش بردارند [و نه مثلا سرش را ببرند]. ولی این پایان کار نیست و خیلی زود میفهمید لتو از سمی استفاده کرده بود تا خودش را به موشمردگی بزند ولی در تمام مدت زنده بود. دوستان قدیمی هنوز هم با روشهای همیشگی کلک دشمن را میکَنند.
۶. The Volunteer
حالا از داستانهای تراژیک و درگیرکننده به داستانهای عجیب و غریب میرسیم. البته هنوز هم قرار است بهلحاظ اخلاقی به چالش کشیده شویم. اطراف قلعهی Eagle Fort، گرالت متوجه صدای عجیبی میشود و وقتی ردش را میگیرد میفهمد ترولی (به اسم Trollololo) آواز میخواند. ولی این صرفا یک ترول آوازخوان نیست و خود را به چشم سربازی از سرزمین Redania میبیند که وقتی سربازان قایقهای چند دهقان را دزدیدند، ترولولولو را موظف به کشیکدادن کردند. معضل از اینجا شروع میشود: دهقانهایی که برای بازپسگیری قایقهای خود از راه میرسند با سربازان درگیر میشوند و ترولولولو تصادفا همهشان را میکشد. او که نمیخواهد این همه جسد همینطوری به امان خدا ول شود آنها را میپزد و میخورد. قضیه خیلی سریع بهم پیچید!
حالا زندگی یا مرگ ترولولولو در دستان شماست. اگر او را رها کنید از شما درخواست میکند نقاشیای به او بدهید (از آکسنفورت قابل خریداری است). بعد هم درخواست میکند یک زرهی مخصوص سرباز Redania را رنگآمیزی کنید ولی در رد کردنش آزادید.
خوبی این کوئست نه فقط برای عجیب و غریب بودنش، بلکه برای این است که اجازه میدهد مانند قاضی اعمال فردی دیگر را ارزیابی و برای سرنوشتش حکم صادر کنید.
۵. The Last Wish
این کوئست مخصوص کسانی است که اهل دنبالکردن موضوعات اصلی خطداستانیاند و دوستدار گرالت و ینفر.
در این مرحله باید به ینفر برای ازبینبردن یک جن کمک شود تا ارتباط بین خودش و گرالت را از بین ببرد. مرحله با سفر گرالت و ینفر به دریا شروع میشود و گرالت با کمک طلسم جادوگران میتواند زیر آب رفته و نفس بکشد. بین کشتیهای مغروق در اعماق آبها برای پیدا کردن مهری جستوجو میکنید و با سایرنها و غرقکنندهها هم میجنگید. بعد از اینکه نیمی از مهر پیدا شد، به نیم دیگر کشتی که در واقع روی یک کوه است تلپورت میشوید (و چقدر کم پیش میآید که چنین چیزی را در بازی ببینید.) بههرحال، نیم دیگر مهر در آنجا پیدا شده و ینفر با کمک آن جن را احضار میکند. بعد از شکست موجود جادوییْ گرالت بین دو راهی حفظ یا عدم حفظ رابطهاش با ینفر قرار میگیرد.
The Last Wish ترکیبی از مناظر زیبا، موارد نادر و عجیب و تصمیمات حیاتی است.
۴. Wild at Heart
هیچ مرحلهای به این عذابآوری نیست و نمیتواند اینقدر چالش اخلاقی درست کند.
این کوئست یا با برداشتن کاغذهای اعلامیهی روی دیوارها یا با حرفزدن با نیلن (Niellen) در محل Blackbough شروع میشود. هانا، همسر نیلن، در شبی ناپدید شده است. به گمان نیلن، او باید به جنگلها رفته باشد. گرالت هم وقتی با آدمهای شهرک حرف بزند به همین نتیجه میرسد و به جنگل میرود و با قلعوقمع گرگها به خواهر هانا، مارگریت (Margrit)، میرسد. مارگریتْ گرالت را از جستوجوی بیشتر منع میکند چون خاطرخواه نیلن است. اگر پیشنهاد او برای چربکردن سبیل گرالت را بپذیرید، کوئست در اینجا تمام میشود.
اگر نپذیرید مرحله ادامه مییابد. بعد از بررسی جسد یک سگ مرده متوجه میشوید باید توسط موجود غولپیکری کشته شده باشد. خیلی زود میفهمید هانا هم به همین شکل کشته شده است. با دنبالکردن سرنخها به کلبهی متروک میرسید که گرالت را به لانهای پنهانشده در زیر آن رهنمون میکند. با چند گرگینه و گرگ میجنگید و وقتی گرگینه نفسهایش به شماره افتد مارگریت از راه رسیده و شکل واقعی گرگینه را ظاهر میکند. او کسی نیست جز خود نیلن! مارگریت اعتراف میکند که قبلا هم میدانسته نیلن گرگینه است ولی عاشقش شده بود. مارگریت میخواسته به هانا ذات واقعی نیلن را نشان دهد بلکه از او طلاق بگیرد، اما نیلن در حالت گرگینگیاش تصادفا هانا را میکشد. نیلن به دلیلی آشکار از دست مارگریت عصبانی است. اینجاست که باید تصمیمی سخت بگیرید: بگذارید نیلین خود مارگریت را بکشد یا اینکه خودتان نیلین را بکشید. اگر تصمیمتان اولی باشد، بعدا نیلین از غار بیرون آمده و از گرالت میخواهد تا او را از این بدبختیاش خلاص کند.
این کوئست بیتردید تراژیک است و آدم را نسبت به اینکه تصمیم درست کدام است دودل میکند.
۳. The Lord of Undvik
یکی از مراحل فرعی طولانی که طبیعتا نمیتوانیم وارد همهی جزییاتش شویم. بههرحال، کوئستی مملو از پیچیدگی است. بسته به تصمیماتی که میگیرید این کوئست بهکل شکل دیگری به خود میگیرد و برای همین اینقدر دوستش داریم.
وظیفهی شما در این کوئست پیدا کردن یالمار (Hjalmar)، فرزند Crach و Craite است و در این راه باید به جزیرهی Undvik بروید. در مسیر به یک غول یخی و پیرمرد دیوانهای به نام Octo در کشتیای یخزده میرسید. او در اشاره به محل احتمالی یالمار چند سرنخ میدهد و با دنبال کردن آن به غاری از ترولها میرسیم که سوپ میپزند؛ البته سوپ آدم، چون کمانداری به نام فولان (Folan) در طلب کمک داد و بیداد میکند. برای نجات فولان باید معمای سادهای را جواب دهید. با ادامهی مسیر، سربازان مردهی لرد یالمار را میبینید ولی در خرابههای Dorve خود یالمار صحیح و سالم است. اینجا نبردی که انتظارش میرفت بهوقوع میپیوندد. میتوانید Vigi the Loon که در قفس محبوس است را نجات دهید، اما اگر روی برف راه بروید یا تند تند حرکت کنید، هیولای غولپیکر بیدار میشود و نبرد درمیگیرد.
بعد از شکست هیولا، یالمار پیشنهاد میکند تا خبر این فتحالفتوح و دلاوری گرالت را به همگان برساند و گرالت میتواند آن را رد کند یا بپذیرد. در این کوئست سراسر اکتشاف میبینیم، بارها تصمیم میگیریم و گاهی هم به چالش کشیده میشویم؛ یعنی از آن دست کوئستهایی که طرفداران برایش جان میدهند.
۲. A Towerful of Mice
یکی از کوئستهای وهمآلود و اسراسرآمیز ولی با داستانی غمانگیز.
برای اینکه اجنه به تور بیاندازید به جزیرهی فایک (Fyke) بروید و در میان راهها با غرقکنندها و اشباح و راتفیندها بجنگید. سپس به سمت برج رفته، چراغ جادویی را برداشته و از اسرار جزیره پرده بردارید. به آزمایشگاه برج که بروید ریشهی نفرین پیدا میشود: روح زنی به نام آنابل که بعد از خوردن دوز سنگینی داروی خوابآور، همه، منجمله معشوقهاش گراهام، فکر کردند مرده است. زمانی که آنابل از خواب برمیخیزد هم میفهمد به بدترین شیوهی ممکن مرده: بدنش خوراک موشها شده. حالا اسم کوئست مفهومی برخلاف ظاهر اولیهاش پیدا میکند، مگر نه؟ در اینجا یا میتوان به آنابل کمک کرد یا او را کشت. اگر گزینهی اول، پس باقی جسد او را به گراهام که در مزرعهی اطراف زندگی میکند تحویل میدهید. بااینحال موقع خروج از خانهی گراهامْ جیغی به گوش می رسد و میفهمید آنابل در واقع یک دوشیزهی طاعونزا (Plague Maiden) است. گرچه بقایای او از جزیره بیرون آمده و نفرین از بین رفته اما شبح او آزاد است به هر کجا بخواهد سرک بکشد.
اگر هم تصمیم او را مبنی بر تحویل پیکرش به گراهام رد کنید، آنابل باز هم ذات واقعیاش را برملا و به گرالت حمله میکند. چندبار که ضربه بخورد پا به فرار میگذارد. بعدا سراغ گراهام میروید و توضیح میدهید نفرین زمانی نابود میشود که نزد آنابل رفته تا آنابل او را ببخشد. پس گرالت و گراهام دوباره به جزیرهی فایک میروند و با دشمنان میجنگند و به برج میرسند. گراهام اقرار میکند هنوز عاشق آنابل است، و آنابل به فرم انسانیاش برمیگردد، اما به بهای مردن گراهام.
کوئستی چندلایه که حتما در ذهنتان حک میشود.
۱. Carnal Sins
اصلا انتظار نداشتیم در ویچر ۳ بتوانیم شرلوک هلمز درونمان را بروز دهیم. حل معمای جنایت، در بازیای که ارتباط خاصی به این مسائل کارآگاهی ندارد، همیشه یک حس فوقالعادهای دارد.
این کوئست از نظر اسرارآمیزبودن در لیگ دیگری است و پیچشهای غافلگیرکنندهاش آدم را مبهوت میکند. فقط یادآوری کنیم که این مرحله بعد از اینکه پرسیلا (Priscilla) زخمی کشنده برمیدارد و رو به موت میرود آغاز میشود. در اینجا باید مقصر را کشف کرده و از انگیزهاش مطلع شوید. پس گرالت و خوآکیم فون گراتز (Joachim von Gratz) برای کشف حقیقت همگروه میشوند. به مسیری پرپیچوخم پا میگذارید، زخمهای کشتهشدگان را زیر ذرهبین میبرید، با شخصیتهای شروری چون کشیش ناتانیل برخورد میکنید، سرنخها را بهم متصل میسازید و با خانوادهی قربانیان در این مورد مصاحبه میکنید.
بعد از بررسی محلهای وقوع حادثه، به قتل دیگری پی میبرید. گرالت با بازگشت به غسالخانه، دکتر هوبرت کالبدشکاف را میبیند که جسد را به او نشان میدهد. بعد از اینکه یادداشتی را روی جسد یافتید و مشخص شد قربانی بعدی کیست، گرالت فورا برای نجات پاتریشیا ویگلبود (Patricia Vegelbud) دستبهکار میشود ولی دیگر کار از کار گذشته. با بررسی جسد پاتریشیا، گرالت میفهمد قربانی بعدی سوییت نیتی (Sweet Nettie) خواهد بود. گرالت به روسپیخانهی Crippled Kate’s میرسد و کشیش ناتانیل را میبیند که میخواهد قربانیاش را آتش بزند. ولی، داستان دوباره بهم میپیچد و میفهمیم قاتلی که دنبالش میگشتیم کشیش ناتانیل نیست. در این کوئست برای کشف قاتل باید حواستان باشد چه سوالاتی از مردم میکنید.
به انباری که بروید خود قاتل را در عین ارتکاب جرم دستگیر میکنید. بله، همهچیز زیر سر دکتر هوبرت بود! و یک خونآشام کلهگنده است که مبارزه با آن سخت ولی لذتبخش است. این مرحله مصداق بارز کوئستی است که ظواهر آن فریبندهاند و هیچچیز آنطوری که فکر میکنیم نیست و ما را به دالانی پر از پیچیدگی و خطر پرتاب میکند.
ویچر ۳ بدون شک کوئستهای هیجانانگیزی دارد؛ از تصمیماتی که باید سریع گرفت، انتخابهایی که مسیر قصه را عوض میکنند، دشمنانی که شجاعند و کسانی که همیشه کلکی در آستین مخفی دارند. آیا با رتبهبندی ما موافق هستید؟ نظرات خود را با ما بهاشتراک بگذارید.
منبع: GameLuster
بیشتر بخوانید: قلبهای سنگی؛ نگاهی دیگر به بستهی الحاقی ویچر ۳ که از بازی اصلی بهتر است
بی نظیره،الکی عنوان بهترین و پر افتخار ترین بازی تاریخ رو نگرفته که
برترین بازی تاریخ !!