۱۰ فیلم کمدی اسکروبال برتر؛ عشق با چاشنی حماقت
در این مقاله ۱۰ مورد از بهترین فیلمهای کمدی اسکروبال را نام بردیم. کمدیهای اسکروبال که در دهههای ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ شکوفا شدند، گونهای از کمدیهای رمانتیک هستند که حماقت را با پیچیدگی به شیوههایی که هنوز هم قدرت گول زدن تماشاگران را دارند، در هم میآمیزند. این فیلمها به ما آموختند که چگونه با گفت و گویی که به سرعت پیش میرود یا با لطیفههای مودبانه و جسورانه همراه شویم.
فیلمهای مدرن کارگردانانی مانند برادران کوئن یا دیوید او راسل که به صراحت چیزی شبیه فیلمهایی مانند «پرورش بیبی» محصول ۱۹۳۸ یا «معجزه مورگان گریک» (The Miracle of Morgan’s Creek) محصول ۱۹۴۸ هستند، پر زحمت به نظر میرسیدند. به نظر میرسد جوشش و برگشت دوباره اسکروبال غیر ممکن باشد. چرا که این نوع کمدی مختص زمان و مکان خاص خود یعنی زمان رکود بزرگ بود. زمانی که، همانطور که اغلب گفته میشود، تماشاگران نیاز به فرار از واقعیت جهان پر زرق و برق داشتند. مکانش هالیوود بود و صنعتی که بدون هدر رفتن ثانیهای به خلق آثار میپرداخت، و نسلی از نویسندگان (غالبا از تیاتر نیویورک یا مهاجران اروپایی) که از این فرصت برای گفتن حرفهای هوشمندانه در فیلمها استفاده میکردند.
فیلمنامههای آنها معمولا شامل نبردهای جنسیتی، یا آنچه استنلی کاول منتقد آن را «کمدیهای ازدواج مجدد» نامید، بود و مردان بدشانس غالبا در گردباد زنان تندرو گرفتار میشدند. اسکروبال شرایط، رخدادهای تصادفی، سرنوشت و بداقبالی را با اندکی منطق و مقدار زیادی شوخطبعی نشان میدهد که به ندرت در کمدیهای شکسپیر یا بومارشه دیده میشود.
بازیگران زن سرشناس این ژانر عبارت بودند از کلودت کولبرت، کارول لمبارد، کاترین هپبورن، باربارا استانویک و آیرین دان. بازیگران مرد هم ممکن بود کری گرانت، فرد مکموری، گری کوپر یا کلارک گیبل باشند. یکی از لذتهای تماشای کمدیهای اسکروبال این است که همه بازیگران مکمل تکراری این فیلمهای درهم و برهم را دوباره به یاد میآورید. از جمله یوجین پالت، فرانکلین پانگبورن، ادوارد اورت هورتون، مری آستور، رالف بلامی، ویلیام دمستر و ملویل کوپر.
در حالی که بیشتر محصولات تولیدی صنعت سینما متعلق به سواحل غربی بود، کمدی های اسکروبال بیشتر در ساحل شرقی آمریکا یا در غرب میانه اجرا میشد. گفته میشود دو فیلم در سال ۱۹۳۴ این موج را شروع کردند. یکی «در یک شب اتفاق افتاد» (It Happened One Night) که در طول سفر از فلوریدا به نیویورک اتفاق میافتد و «توئنتیاث سنچری» (Twentieth Century) به کارگردانی هاوارد هاکس، که در قطاری که بین شیکاگو و نیویورک حرکت میکند، فیلمبرداری شده بود.
خب حالا که تا حدودی با این ژانر متفاوت آشنا شدیم در ادامه ۱۰ کمدی برتر اسکروبال را هم ببینید.
۱۰. در یک شب اتفاق افتاد (It Happened One Night)
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: کلارک گیبل، کلودت کولبرت، والتر کاتلی
- محصول: ۱۹۳۴
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
ظاهرا به نظر میرسد فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» اسکروبالترین کمدی این لیست باشد. برای یک کمدی خیلی متداول نیست که بتواند اسکار، آن هم پنج جایزهی این آکادمی را از آن خود کند. این در حالی است که این فیلم به یک نمونهی مثال زدنی از یک فیلم کلاسیک بدل شد آن هم در حالی که بسیاری از معاصرانش در نیمه تاریک به سر میبرند.
بنابراین لذت بردن از تماشای گوهر فرانک کاپرا ۸۰ سال پس از ساخت آن و کشف اینکه چه گرد و خاکی به پا کرده است مثل همیشه خندهدار، عاشقانه و سریع خواهد بود. کلودت کولبرت دختر ثروتمندی است که از دست پدر فرار میکند و در حین سفر از فلوریدا به نیویورک با یک روزنامهنگار حاشیهساز (با بازی کلارک گیبل) در سفر خود با اتوبوس، قطار و هر وسیله نقلیه دیگری همراه میشود. فعل و انفعالات درخشان بین کولبرت و گیبل، که بدون آنکه بخواهتد مجبور به اشتراک یک اتاق در متل شدهاند، افسانه فیلم را شکل میدهد، اما آنچه به همان اندازه شگفتانگیز است، احساس فیلم نسبت به مردم و مکانهای دوران رکود بزرگ است. «در یک شب اتفاق افتاد» نه تنها سرچشمهی اسکروبالهای دهه ۳۰ است، بلکه یک نمونه اولیه برای فیلم جادهای آمریکایی هم هست.
۹. مرد من گادفری (My Man Godfrey)
- کارگردان: گرگوری لا کاوا
- بازیگران: کارول لامبرد، ویلیام پاول، گیل پاتریک
- محصول: ۱۹۳۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
این فیلم محصول ۱۹۳۶ از هوای دیوانهوار برخی از طنزهای گزنده که در اوایل دهه ۳۰ از فرانسه بیرون آمد تنفس میکند. ابتدا تصور میکنید که یک ولگرد (با بازی ویلیام پاول) از خیابان انتخاب میشود و توسط یک آدم ثروتمند حمایت میشود (کارول لومبارد، در نقش دختر سادهلوح یک خانواده بزرگ نیویورکی)، که نمایانگر طرح داستان «بودو از غرق شدن نجات یافت» (Boudu Saved from Drowning) به کارگردانی ژان رنوار است. سپس تصویری از جامعه وجود دارد که هرج و مرج را به ارمغان میآورد و هجوم پادشاهی حیوانات (بز، اسب، گوریل) را که در یکی از فیلمهای اولیه سورئالیستی لوئیس بونوئل در خانه بوده است، به بیننده تقدیم میکند.
«مرد من گادفری» که در اوج عصر رکود ساخته شده است، کهن الگویی از کمدی اسکروبال در مورد به سخره گرفتن ثروتمندان است. گادفری در یک خانهی دیوانه کننده خدمتکار میشود و اگر در پایان به طور محافظه کارانه به نفع نظام سرمایهداری عقبنشینی کند، داستان به سمت خوبی پیش میرود. پدرسالار خانواده مایوس کننده میگوید: «تنها چیزی که برای شروع نیاز دارید یک اتاق خالی و آدم مناسب است» و منظورش از افراد مناسب اینها هستند: لمبارد در نقش دختر سر به هوا و دلباخته، یوجین پالت در هارمونیترین وضعیت به عنوان پدر و میسا اوئر در نقش کارلو.
۸. زندگی ساده (Easy Living)
- کارگردان: میشل لیسن
- بازیگران: جین آرتور، ری میلاند، ادوارد آرنولد
- محصول: ۱۹۳۷
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
کت خز سمور که از سقف یک پنت هاوس در نیویورک به پایین میافتد، شروع یک دنیای جادویی پر از ثروت و امتیاز را با فیلم «زندگی ساده» فراهم میکند. این کت با افتادن بر شانههای یک خانم معمولی به نام مری اسمیت (با بازی جین آرتور)، که در اتوبوس روباز در حال عبور است، برایش درسرساز میشود. این لباس ابتدا به اخراج او منتهی میشود چرا که حتما این سوال پیش میآید که کدام کارمند سادهی دفتری میتواند یک چنین کت خزی تهیه کند؟ و سپس او با معشوقه میلیونر وال استریت که صاحب آن پنتهاوس هم هست اشتباه گرفته میشود.
این فیلم به کارگردانی میشل لیسن بزرگ، یک لذت بکر از قلم پرستون استورج است، که در آن سوتفاهم بر روی سوتفاهم مانند یک خانه کاغذی انباشته میشود که هر لحظه امکان فرو ریختنش وجود دارد. ری میلاند در نقش جان بال جونیور، پسر میلیونر حضور دارد و بازیگران مکمل بینظیری همچون فرانکلین پنگبورن و ویلیام دمستر دو بازیگری که در فیلمهای بعدی استورج به عنوان کارگردان هم بازی میکردند، حضور دارند.
۷. حقیقت تلخ (The Awful Truth)
- کارگردان: لئو مککری
- بازیگران: کری گرانت، آیرین دان، رالف بلامی
- محصول: ۱۹۳۷
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
با این فیلم محصول ۱۹۳۷ به کارگردانی لئو مک کری، ژانر اسکروبال یکی از غولهای خود را جذب کرد؛ کری گرانت. قبل از این فیلم، گرانت در نقشهای فرعی بسیاری حضور داشت، اما هنوز به آن زمان بزرگ نرسیده بود. «حقیقت تلخ» همه چیز را تغییر داد و او را به عنوان بهترین کمدین هالیوود و بهترین گزینه برای اجرای کمدیهای اسکروبال و کمدیهای ازدواج مجدد که شامل «پرورش بیبی» (Bringing Up Baby)، «تعطیلات» (Holiday) محصول ۱۹۳۸، «منشی همهکاره او» (His Girl Friday) محصول ۱۹۳۹، «همسر مورد علاقه من» (My Favorite Wife) محصول ۱۹۴۰ و «داستان فیلادلفیا» (The Philadelphia Story) محصول ۱۹۴۰ میشود، معرفی کرد.
گرانت در فیلم مک کری نقش جری وارینر را بازی میکند. ما ابتدا او را در یک سالن برنزه ملاقات میکنیم او باید همسرش، لوسی (با بازی ایرین دان) را متقاعد کند که در فلوریدا بوده است، همانطور که گفته بود قرار است باشد. اما وقتی به خانه بر میگردد، به یکی از آن خانههای بزرگی که ما اغلب در دنیای اسکروبال میبینیم، لوسی را غایب میبیند. هر دو وارینر در خارج از خانه بازی میکنند، و سوظن متقابل به سرعت منجر به برنامههایی برای طلاق میشود. این بدان معناست که همه چیز در حال حاضر در مکان مناسب قرار دارد تا این زوج به تدریج بفهمند که چرا در ابتدا ازدواج کردند. این کمدی یک طلای ۲۴ عیار است، و درست به اندازهی حماقتهای ما در مسایل احساسی خندهدار است.
۶. هیچ چیز مقدس نیست (Nothing Sacred)
- کارگردان: ویلیام ای ولمن
- بازیگران: کارول لمبارد، فردریک مارچ، چارلز وینینگر
- محصول: ۱۹۳۷
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
کارول لمبارد در «هیچ چیز مقدس نیست» تنها دلیل خندههای مداوم بیننده است. او نقش یک دختر ساده را بازی میکند که پس از آورده شدن به نیویورک توسط فردریک مارچ، از زندگی مشهور لذت میبرد البته تا کمی قبل از اینکه به دلیل مسمومیت با رادیوم از بین برود. با حضور در یک کاباره، این دختر جوان محکوم به مرگ به طور جدی مورد تجلیل قرار میگیرد، چرا که باید آخرین ساعات کوتاه زندگیاش را به شادی و نشاط اختصاص دهد.
این فیلم در هالیوود سال ۱۹۳۷ رخ میدهد، که به زیبایی از یک جامعهی متعصب به سرعت به حال و هوای سانتیمانتالیسم آن دوره جهش میکند. فیلم کلاسیک ویلیام ولمن در مورد دستکاریهای مطبوعات غافلگیر کننده و بدبینانه است، اما به عنوان یک تراژدی زیبا، بسیار خندهدار است.
به عنوان یک نکته جالب بد نیست بدانید که این فیلم یکی از قدیمیترین فیلمهای بلند رنگی است و تعداد انگشت شماری از تصاویر خارج از نیویورک که بسیار هم کمیاب هستند را در خود دارد.
۵. پرورش بیبی (Bringing Up Baby)
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کاترین هپبورن، کری گرانت، چارلز راگلز
- محصول: ۱۹۳۸
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
به نظر میرسد دنیای این فیلم به این ترتیب شکل پیدا کرده: کری گرانت در نقش دیوید هاکسلی است، یک باستانشناس با عینکی که فریم ضخیمی دارد و در حال تکمیل اسکلت برونتوزوروس خود و هم درگیر ازدواج با نامزدش است. اما، در یک زمین گلف، مسیر او با سوزان ونس (با بازی کاترین هپبورن) زنی اجتماعی با روحیه آزاد مواجه میشود و دنیای او تغییر میکند، زیرا دیوید با اکراه و به اجبار به گرداب دردسرهای او کشیده میشود.
هاوارد هاکس کارگردان این فیلم، با خوشحالی گرانت را در مسیر خود قرار میدهد، زیرا دیوید مجبور میشود سوزان را دنبال کند و با حیوان خانگی او که یک پلنگ است در تلاش است تا کمک موثری به موزه خود انجام دهد. این یک کلاسیک واقعی است، اما تازه واردان باید آماده باشند که تجربه تماشای آن تا چه اندازه میتواند مضطرب کننده باشد: این سفر به دنیایی آشفته است که در آن هیچ چیز آنطور که یک انسان عاقل آرزو دارد پیش نمیرود، و همینطور یکی از خندهدار ترین فیلمنامههای تاریخ است که به عنوان راهنمای سفر ما به دنیای کلاسیک نوشته شده است.
۴. نیمه شب (Midnight)
- کارگردان: میشل لیسن
- بازیگران: کلودت کولبرت، دان آمچه، جان بریمور
- محصول: ۱۹۳۹
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
«نیمه شب» یکی دیگر از افسانههای اجتماعی اسکروبال است. کلودت کولبر، ایو پیبدی است، یک دختر هنرمند بیپول که از مونت کارلو به پاریس میآید، با راننده تاکسی نیکوکاری (با بازی دان آمچه) دوست میشود اما بعد از اینکه در نقش بارونس چرنی در یک نمایش پر زرق و برق به موفقیت میرسد، او را ترک میکند. برخلاف سرنوشت کت خزی که در فیلم «زندگی آسان» این کارگردان یعنی لیسن دیدیم، اینجا پای ایو به لطف ترکیبی از حیلههای خود او و برخی از رشتههای منفعت طلبانه توسط میلیونر حسود جرجس فلاماریون (با بازی جان بریمور) به مدارج بالاتر میرسد.
«نیمه شب» توسط تیمی متشکل از چارلز براکت و بیلی وایلدر، در همان سالی نوشته شد که آنها عاشقانههای زیبای پاریسی، «نینوتچکا» (Ninotchka) را نوشتند. داستان «نیمه شب» در قصر محلی فلاماریونز روایت میشود، جایی که تلاشهای ایو برای فریب دادن معشوق سابق خود داستان را به بلندپروازیهای بیرحمانه و درهم و برهمتر تبدیل میکند.
۳. منشی همهکاره او (His Girl Friday)
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کری گرانت، رالف بلامی، روسالیند راسل
- محصول: ۱۹۴۰
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این یک کمدی اسکروبال واقعی است. بروس بالدوین (با بازی رالف بلامی) کارگذار بیمهای از آلبانی وارد دفتر روزنامه شوهر اول نامزدش هیلدی جانسون (با بازی روزالیند راسل) در شیکاگو میشود. این صحنه آغازین این شاهکار ۱۹۳۹ است. او میگوید تنها ۱۰ دقیقه از بروس دور میشود و او را ترک میکند تا با همسر سابق خود تسویه حساب کند. بروس هم در پاسخ میگوید: «حتی ۱۰ دقیقه زمان زیادی برای دور بودن از شما است.»
بروس به اندازه کافی خوب است، اما این جهان هاوارد هاکس است و بازی تند و سریع پینگپنگی بین هیلدی و شوهر سابق و سردبیرش والتر برنز (با بازی کری گرانت) بسیار شدیدتر و هیجانانگیزتر است. شیمی بین گرانت و راسل در این کمدی بینظیر ازدواج مجدد مثال زدنی است.
۲. بانو ایو (The Lady Eve)
- کارگردان: پرستون استرجس
- بازیگران: باربارا استانویک، هنری فوندا، چارلز کوبرن
- محصول: ۱۹۴۱
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
پرستون استرجس بدون احتساب کارگردانی فیلمنامهاش «مکگینتی بزرگ» (The Great McGinty) در سال ۱۹۴۰، هفت فیلم کمدی بیهمتا را در پنج سال قبل از این که سرانجام انرژیاش رو به افول بگذارد، ساخت. سومین اثر او «بانو ایو» (The Lady Eve) یک گوهر بینظیر در ژانر کمدی است که در آن هنرمند زیبا باربارا استنویک، ژان هرینگتون و پدر سرهنگ (با بازی چارلز کوبورن) به دنبال کاوشگر، متخصص مار و وارث ثروت پایک ایل چارلز پایک (با بازی هنری فوندا) در یک کشتی اقیانوسپیما بازی میکنند.
شاید این فیلم یادآور «پرورش بیبی» باشد، اما این فیلم استرجس بسیار جذابتر و حتی پیچیدهتر هم هست. راجر ایبرت منتقد بعدها درباره این فیلم گفت: «اگر از من درخواست میشد یک صحنه از بهترین کمدیهای عاشقانه را که هم زمان جذاب و خندهدار باشد نام ببرم، من توصیه میکنم که شش ثانیهی بعداز ۲۰ دقیقه اول فیلم «بانو ایو» پرستون استرجس را ببینید.»
۱. داستان پام بیچ (The Palm Beach Story)
- کارگردان: پرستون استرجس
- بازیگران: جوئل مککری، کلودت کولبرت، مری آستور
- محصول: ۱۹۴۲
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این فیلم یکی دیگر از آثار استرجس است که اثر درخشان دیگری در کارنامه او محسوب میشود. از جهاتی، این فیلم بسیار شبیه به «بعضیا داغشو دوست دارن» (Some Like It Hot) محصول ۱۹۵۹ است که از یک ایالت شمالی به سمت آفتاب فلوریدا، زمین بازی میلیونرها و طلافروشان، حرکت میکند. کلودت کولبرت دوباره برای شکار یک شوهر ثروتمند، همانطور که در «نیمه شب» هم چنین نقشی داشت، بازمیگردد. او با یک مخترع (با بازی جوئل مک کریا) ازدواج کرده است، اما همسرش از نظر مالی دچار مشکل است. شوهر دوم میتواند برای هر دو سودمند باشد. در دنیای استرجس، چنین حرکتی هم خودخواهانه است و هم بسیار آرمانگرایانه زیرا ما هرگز شک نداریم که کولبرت و مک کریا هنوز عاشق یکدیگرند و نه اینکه ثروتمندترین هدف کولبرت، جان دی هکنساکر سوم (با بازی رودی واله) میتواند به همان اندازه عاشق او شود.
این فیلم یک مشکل واقعی را مطرح میکند که ممکن است برای خیلیها پیش بیاید و همه چیز به نحوی بسیار احمقانه، بسیار شگفتانگیز و بسیار اسکروبالی حل میشود.
کمدیهای اسکروبال دنیای وسیعی از ژانر پرطرفدار کمدی را به خود اختصاص میدهند که نام بردن از تنها ۱۰ نمونه آنها کملطفی در قبال بسیاری از فیلمهای جذاب و خندهدار این ژانر است. برای ادای احترام به کارگردانهای مطرح و موفق و بازیگران جذاب و کاردرست آن دوران ۱۰ فیلم دیگر در این ژانر که حرف زیادی برای گفتن دارند را نام بردیم.
- توپ آتش (Ball of Fire) به کارگردانی هاوارد هاکس محصول ۱۹۴۱
- آرسنیک و تور کهنه (Arsenic and Old Lace) به کارگردانی فرانک کاپرا محصول ۱۹۴۴
- بانوی برچسبخورده (Libeled Lady) به کارگردانی جک کتنوی محصول ۱۹۳۶
- عید (Holiday) به کارگردانی جورج کوکر محصول ۱۹۳۸
- توئنتی سنچری (Twentieth Century) به کارگردانی هاوارد هاکس محصول ۱۹۳۴
- مرد لاغر (The Thin Man) به کارگردانی دبلیو اس ون دایک محصول ۱۹۳۴
- بودن یا نبودن (To Be or Not to Be) به کارگردانی ارنست لوبیچ محصول ۱۹۴۲
- معجزه مورگان گریک (The Miracle of Morgan’s Creek) به کارگردانی پرستون استورجس محصول ۱۹۴۴
- داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story) به کارگردانی جورج کیوکر محصول ۱۹۴۰
- تاپر (Topper) به کارگردانی نورمن زد مکلید محصول ۱۹۳۷
منبع: bfi