۱۰ زوج شرور-قهرمان برتر انیمیشنها که باید بشناسید
خلق یک زوج شرور-قهرمان در فیلمسازی همیشه یک مسالهی مهم و چالشبرانگیز بوده است. بسیاری سعی میکنند این دو را بر اساس ویژگیها و پیچیدگیهای شخصیتیشان طراحی کنند. اگر این طراحی به خوبی انجام شود، در نهایت شیمی عالی بین دو شخصیت شرور و قهرمان داستان شکل میگیرد که منجر به بوجود آمدن دیالوگهای ماندگار، درسهای ارزشمندی برای یادگیری یا ترکیبی از هردوی اینها میشود. در این مطلب ۱۰ زوج شرور-قهرمان انیمیشنها را نام بردیم که تناسب بینظیری با یکدیگر دارند.
با ظهور انیمیشن، مخاطبان با گروه وسیع و بینظیری از شخصیتهای شرور و قهرمان آشنا شدند. بسیاری از این شخصیتها تعاملات جذابی با یکدیگر دارند و طراحی خاص انیمیشن به شکلگیری این برخوردها خیلی بیشتر از هر فیلم لایواکشنی کمک کرده است.
۱۰. باسیل و راتیگان در انیمیشن «کارآگاه موش بزرگ» (The Great Mouse Detective)
- کارگردان: ران کلمنتس
- صداپیشهها: بری اینگهام و وینسنت پرایس
- محصول: ۱۹۸۶
«کارآگاه موش بزرگ» فیلم مهمی برای دیزنی بود. موفقیت این انیمیشن سرنوشت دیزنی را در گذار از رنسانس این کمپانی در دههی ۹۰ به کلی عوض کرد. یکی از دلایل مهم این موفقیت، تناسب فوقالعاده بین شخصیتی الهامگرفته از شرلوک هولمز به نام باسیل و دشمن قسمخوردهی او پروفسور راتیگان بود.
درگیری بین باسیل و راتیگان به عنوان یک زوج شرور-قهرمان انیمیشنها در واقع نبرد دو نفس بود. هر دو سعی داشتند به دیگری ثابت کنند که از هوش برتری برخوردارند، که منجر به شکلگیری یک تئاتر دیدنی از رفتارها و دیالوگهای ماندگار شد تا حرف و توانایی خود را به هر نحوی که شده ثابت کنند. این نبرد بین هوش و ذکاوت، در حالی که راتیگان سعی در کمک به خود و باسیل سعی در کمک به دیگران دارد، نشان میدهد که هرکدام از آنها چگونه از موهبتهای خدادادی خود بهره میبرند.
۹. اسکار و سیمبا در انیمیشن «شیرشاه» (The Lion King)
- کارگردان: راب مینکف، راجر آلرز
- صداپیشهها: جرمی آیرونز و متیو برادریک
- محصول: ۱۹۹۴
انیمیشن «شیرشاه» به عنوان یک فیلم کمکی در نظر گرفته شد، تا زمانی که دیزنی به ساخت «پوکوهانتس» (Pocahontas) مشغول بود، طرفدارانشان را سرگرم نگه دارد. به شکل غافلگیرکنندهای، بر خلاف پیشبینیهایی که برای «پوکوهانتس» شده بود، «شیرشاه» به یکی از پرفروشترین و موفقترین آثار دیزنی تبدیل شد. یکی از دلایل این موفقیت، داستان شاهزاده سیمبا و عموی حسود او، اسکار بود.
فیلم با سکانسی از اسکار آغاز میشود که سعی دارد سیمبا را با حیلگرانهترین افکار خود در موقعیتی قرار دهد که منجر به مرگش شود. بهطور همزمان، هر دوی آنها پادشاهی را موقعیتی میدانند که به اهداف خود برسند. با تغییراتی که در پایان فیلم رخ میدهد، درک سیمبا از وزن سنگین مسئولیت پادشاهی، به او کمک میکند تا بر عموی حیلهگر خود پیروز شود.
۸. فرولو و کوازیمودو در انیمیشن «گوژپشت نوتردام» (The Hunchback of Notre Dame)
- کارگردان: گری تروزدیل
- صداپیشهها: تام هولس و آنتونی جی
- محصول: ۱۹۹۶
انیمیشن «گوژپشت نوتردام» یکی از قدرنادیدهترین آثار در دوران رنسانس دیزنی است. این نادیده گرفته شدن هم بیشتر به لطف لحن تفرقهبرانگیز، به ویژه در سه شخصیت ترسناک مجسمههای آبپران است. هرچند که یکی از بخشهایی که مخاطبان بر سر فوقالعاده بودن این انیمیشن توافق دارند، رابطهی بین کوازیمودو، و اربابش قاضی کلود فرولو به عنوان یکی از نمادینترین زوج شرور-قهرمان انیمیشنها است.
رابطهی این دو شخصیت نگاهی تلخ و واقعگرایانه به سواستفادههای رفتاری است، آن هم در حالی که فرودو هرچه در توان دارد انجام میدهد تا کوازیمودو به موجودی ترسو و جامعهگریز تبدیل شود. خوشبختانه، کوازیمودو از جانب دوستان جدیدش حمایت میشود، که در نهایت به فرولو ثابت میکنند که وجود انسانهایی چون او است که دنیا را به جایی تلخ و تاریک تبدیل کرده است. پیام قدرتمند داستان این است که یک هیولا و یک انسان واقعی چه ویژگیهایی دارند و همه چیز به ظاهر افراد ختم نمیشود.
۷. موسی و رامسس در انیمیشن «عزیز مصر» (The Prince of Egypt)
- کارگردان: سایمون ولز
- صداپیشهها: وال کیلمر و ریف فاینز
- محصول: ۱۹۹۸
«عزیز مصر» به عنوان بازسازی انیمیشنی از فیلم «ده فرمان» (The Ten Commandments)، یکی از بهترین فیلمهایی است که کمتر کسی از آن اطلاع دارد. این انیمیشن که محصول کمپانی دریمورکس است، با موسیقیهای متن شنیدنی و طراحی دستی چشمنواز و بازسازی حماسهی محصول سال ۱۹۵۶ از سایر آثار دیزنی سبقت گرفت. که البته موفقیت واقعی آن به رابطهی جنجالی بین دو شخصیت موسی و رامسس برمیگردد.
برخلاف فیلم اصلی، در این انیمیشن خصومت خانوادگی رامسس و موسی بسیار پیچیده و بغرنج میشود. این موضوع منجر به بوجود آمدن یک دوراهی عشق و وظیفه میشود که وظیفهی مذهبی موسی، و مسئولیت سیاسی رامسس را تعریف میکند. درامی که در تلاش دو برادر تا زمان آشکار شدن عشق و علاقهشان به شرایطی رادیکال ختم میشود، یکی از احساسیترین و تاریکترین انیمیشنهای تمام دوران را میسازد.
۶. آقای شگفتانگیز و سندروم در انیمیشن «شگفتانگیزان» (The Incredibles)
- کارگردان: برد برد
- صداپیشهها: باب پار و جیسون لی
- محصول: ۲۰۰۴
در دوران طلایی ابرقهرمانها، مرد جوانی به نام بادی قصد داشت به قهرمان محبوب خود یعنی آقای شگفتانگیز کمک کند. سالها بعد که فعالیت ابرقهرمانان غیرقانونی شد، آقای شگفتانگیز خانهنشین شد و خانواده تشکیل داد در حالی که بادی اسلحه اختراع کرد و ثروتمند شد. بادی که برای انتقام آماده شده بود، آقای شگفتانگیز را که یک زندگی معمولی در پیش گرفته، به جزیرهی شخصی خود میکشاند تا سلاحهای دستسازش را روی او آزمایش کند.
در حالی که پیکسار شرورهای بهیادماندنی زیادی خلق کرده است، آقای شگفتانگیز و سندروم به لطف واقعی بودنشان به یکی از بهترین زوج شرور-قهرمان انیمیشنها تبدیل شدند. هر دو داستان آنها حول محور غرور سرکوب شده و روشهای اشتباه برای جبران میچرخد. چیزی که آنها را متمایز میکند این است که در هستهی این داستان، آقای شگفتانگیز همچنان قهرمانی است که میخواهد دیگران را نجات دهد، در حالی که سندروم فقط میخواهد ثابت کند که حتی بدون قدرتهای ماورایی هم از او بهتر است.
۵. گرو و وکتور در انیمیشن «من نفرتانگیز» (Despicable Me)
- کارگردان: پیر کافین
- صداپیشهها: استیو کارل و میراندا گاسگراو
- محصول: ۲۰۱۰
وقتی به فرانچایز «من نفرتانگیز» کمپانی ایلومینیشن فکر کنیم، احتمالا آخرین چیزی که به ذهن میرسد تفسیری دربارهی تضاد نسلی است. با این حال همانطور که در برخورد گرو و وکتور در انیمیشن «من نفرتانگیز» نشان داده شد، این موضوع اصلی فیلم اول است. در حالی که گرو یک شرور با خانهای شیطانی و تعداد زیادی مینیون است، متوجه میشود که یک شرور جوانتر با نقشههای بزرگتر از او پیشی گرفته است.
این فیلم با استفاده از ابزارهای جدیدتر وکتور و تیم مینیونهای گرو به خوبی نبرد بین نسلهای مختلف افراد شرور را به تویر میکشد. همچنین به مضامین فاصلهی طبقاتی و خویشاوندی با توجه به تربیت وکتور و گرو و مسیرهای موفقیت آنها میپردازد. در سطح بالاتر، «من نفرتانگیز» میتواند نمادی برای ظهور ایلومینیشن باشد، زیرا آنها در دنیای انیمیشنهای کودکانه به رقیبی علیه دیزنی، پیکسار و دریمورکس تبدیل شدند.
۴. مگامایند و تایتن در انیمیشن «ابرذهن» (Megamind)
- کارگردان: تام مکگرث
- صداپیشهها: ویل فرل و جونا هیل
- محصول: ۲۰۱۰
در دهه ۲۰۰۰ شاهد چندین اقتباس خندهدار از داستانهای ابرقهرمانی بودیم، اما «ابرذهن» با تمرکز بر اینکه شخصیت شرور سرانجام قهرمان داستان را شکست میدهد، متفاوت ظاهر شد. این موضوع با به چالش کشیدن مضامینی چون خیر و شر و خوب و بد، زمانی که مگامایند تلاش میکند با دادن قدرت به عکاسی به نام هال، یک ابرقهرمان جدید خلق کند، به اوج میرسد.
اگرچه به هال یا تایتن، قدرتهایی شبیه به سوپرمن داده میشود، اما فقط میخواهد قهرمان شود تا دل دختری را بدست آورد. وقتی در این کار شکست میخورد، به خودخواهی روی میآورد. در مقابل، مگامایند از عقل و اختراعات خود برای نجات شهر از دست تایتن استفاده میکند و متوجه میشود که از انجام کار خوب لذت میبرد.
۳. پو و شن در انیمیشن «پاندای کنگفوکار ۲» (۲ Kung Fu Panda)
- کارگردان: جنیفر یو نلسون
- صداپیشهها: جک بلک و گری اولدمن
- محصول: ۲۰۱۱
فرنچایز «پاندای کونگفوکار» تعدادی از بزرگترین شرورها را در ترکیب دریمورکس به نمایش گذاشته است. در حالی که تایلانگ یک نیروی شگفتانگیز برای تبدیل شدن پو به جنگجوی اژدها بود، لرد شن به بزرگترین چالش او تبدیل شد. شن همراه با ارتش چشمگیرش، تاثیر زیادی هم در شکل دادن به زندگی پو داشت.
یکی از دلایل موفقیت و تناسب بینظیر پو و شن این است که آنها به عنوان یکی از جذابترین زوج شرور-قهرمان انیمیشنها مانند آینه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. آنها شخصیتهایی هستند که تحت تاثیر تروما شکل گرفتهاند، اما به روشهای مختلف به آن برخورد میکنند. پو با گذشتهی خود صلح کرده و به سمت آیندهای روشنتر حرکت میکند، در حالی که شن به گذشته میچسبد و سعی میکند خلاء وجودی خود را با پیروزی در مبارزه پر کند.
۲. هیکاپ و گریمل در انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم ۳» (How to Train Your Dragon 3)
- کارگردان: دین دبلوا
- صداپیشهها: جی باروشل و اف موری آبراهام
- محصول: ۲۰۱۹
هیکاپ در طول مدتی که به عنوان یک اژدهاسوار کار میکرد، مجبور بود با برخی از دشمنان قدرتمند از جمله اژدهایان وحشتناک و جنگسالاران تشنه به خون مبارزه کند. با این حال، بزرگترین چالش او یک شکارچی اژدها به نام گریمل است. گریمل که تلاشهای هیکاپ برای بهبود روابط انسان و اژدها را توهینآمیز میبیند، ماموریت خود را برای از بین بردن رویای هیکاپ و اژدهایانش آغاز میکند.
هر دوی این شخصیتها به عنوان دومین زوج شرور-قهرمان انیمیشنها افراد باهوشی هستند که از ذهن خود استفاده میکنند تا نقاط ضعف جسمیاشان را جبران کنند. با این حال، در حالی که هیکاپ فواید کار با اژدها را میبیند، گریمل آنها را به عنوان آفاتی میبیند که به عنوان سرگرمی میتواند ار بینشان ببرد. این باعث میشود هیکاپ به این نتیجه برسد که اگر بیدندان را میکشت، به شخصی مانند گریمل تبدیل میشد.
۱. گربه چکمهپوش و گرگ در انیمیشن «گربه چکمهپوش؛ آخرین آرزو» (Puss in Boots: The Last Wish)
- کارگردان: جوئل کرافورد
- صداپیشهها: آنتونیو باندراس و واگنر مورا
- محصول: ۲۰۲۲
در جدیدترین نسخه از انیمیشنهای دریمورکس، گربهی چکمهپوش تلاش میکند تا به کمک یک آرزو جان از دست رفتهی خود را بازپس گیرد. در طول این ماجرا، او توسط یک گرگ سفید تعقیب میشود که به نظر میرسد از خیلی وقت پیش به دنبالش است. با علم به اینکه داس گرگ میتواند زندگی گربه را با یک ضربه به پایان برساند، چکمهپوش در هر قدم خود را در حال مبارزه با ترس میبیند.
مضامین پذیرش مرگ در این فیلم پیشتازانه و محور اصلی است. گربه چکمهپوش هرچه بیشتر سعی میکند از این واقعیت زندگی فرار کند، ظاهر شدن گرگ وحشت بیشتری در دلش بوجود میآورد. در نهایت وقتی که گرگ نام خود و دلیل اینکه چرا در وهلهی اول به دنبال گربه است را فاش میکند، همه چیز تغییر میکند.
منبع: collider