۱۰ سکانس برتر کنسرت موسیقی در فیلمهای سینمایی که باید تماشا کنید
یکی از نقاط قوتی که سینما به خاطر ویژگیهایش دارد، این است که توانایی این را دارد تا داستانهایی دربارهی دیگر مدیومهای هنری روایت کند و از مرزهای موجود عبورکند و اتحادی با سایر انواع هنر ایجاد کند. فیلم میتواند از تصویربرداری، تدوین و بازیهای هنرپیشههای خود استفاده کند تا داستانهایی از نقاشی، رقص و موسیقی را روایت کند. هر فیلمی که دربارهی حوزهی موسیقی حرف میزند، باید از ابزار موسیقایی نیز بهره گیرد تا بتواند با تمام توان، تصویری واضح و درست از آن ارائه کند.
- ۲۵ موسیقی متن برتر فیلمهای سال ۲۰۲۲ را بشنوید
- ۲۰ ترانهی ماندگار فیلمهای سینمایی تمام دوران، از «راکی» تا «تایتانیک»
- ۱۰ کارگردان بزرگ سینما که در موسیقی ذوق خوبی دارند
وجود این عامل به این معنی است که موسیقی فیلم و ترکیب صحنههای مرتبط با موسیقی به نقطهی کانونی اثر تبدیل میشود و کارگردان را به سمتی هدایت میکند تا نیروی درونی هنرمند و حال و هوای اجرای زنده را با استفاده از ابزارهای سینمایی مجسم کند. با روشی که کارگردان با آن نورپردازی میکند، دوربین را حول نقشآفرینیهای بازیگران حرکت میدهد و تصویر را تدوین میکند و روی آن صداگذاری میکند، همگی اجزای مهمی برای ایجاد هماهنگی در یک کنسرت تاثیرگذار است که هویت فیلم موزیکال را تعریف میکند.
این صحنههای موسیقی میتوانند در هر نقطهای از روایت ظاهر شوند مثل اولین اجرای چشمگیر کسی که قرار است به یک هنرمند مطرح تبدیل شود یا آخرین اجرای یک گروه قبل از اینکه اعضای آن از هم جدا شوند. مخاطب نیاز دارد تا با هنرمند ارتباط برقرار کند و چنان حسی را بگیرد که گویی واقعا در کنسرت هنرمند شرکت کرده و غرق در اجرای او شده است. استفادهی موثر از دوربین، بازیهای خارقالعاده و تدوین جذاب با داستانی کامل باید با هم ادغام شوند تا این دید موسیقایی به ثمر بنشیند. از مستندنماها تا داستانهای اصیل و فیلمهای زندگینامهای احساسی، در این نوشته ده سکانس را با هم مرور خواهیم کرد که کنسرتهایی بینظیر با حال و هوایی خاص را دارند.
۱۰. اجرای لعنت به پلیس در فیلم مستقیم از کامپتن (Straight Outta Compton)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: اف. گری گری
بحثهای زیادی راجع به گروه هیپهاپ مستعد در حال ظهوری از کامپتون کالیفرنیا وجود دارد. آن هم به خاطر اشعار بیپرده و محتوای انقلابی ترانههایشان که بازتابی از مشکلات اجتماعی است و جنگی فرهنگی به راه انداخته است.
فیلم زندگینامهای دراماتیک اف. گری گری عصارهی سبک منحصربهفرد و هنرمندی گروه N.W.A را بدون زحمت خاصی در فیلم خود آورده است و مثال بارز آن اجرای ترانهی بدنام «لعنت به پلیس» است. بعد از اینکه ماموران فاسد پلیس به خاطر مسائل نژادی این گروه را مورد هدف خود قرار دادند، اعضای این گروه یک ترانهی ضد پلیس را به شکلی بیرحمانه جلوی طرفداران پر و پا قرص خود و ماموران پلیس اجرا کردند. این سکانس احساسی و به شدت تاثیرگذار است، آن هم به دلیل محتوای اجتماعی و اجرای آن جلوی ماموران پلیس. از طرفی برخی از بهترین اجراهای هیپهاپ را با اجرایی بینظیر از موسس گروه یعنی آیسکیوب شاهد هستیم.
۹. اجرای گروه استیلواتر در فیلم تقریبا مشهور (Almost famous)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: کامرون کرو
کارگردان این فیلم کامرون کرو دیدی از تجربه شخصیاش به عنوان روزنامهنگار حوزهی موسیقی در این کمدی درام دربارهی نویسندهای جوان ارائه میکند که همراه یک گروه در تور خود است. او شیفتهی دختری به نام پنی میشود که با گیتاریست گروه رابطهی عاشقانه دارد.
«تقریبا مشهور» سبکپردازی و زیباییشناسی موسیقایی دههی خود را به تصویر میکشد و به مثابهی نامهی عاشقانهای برای آن دوران است. سکانس کنسرت حال و هوا و اشتیاق برای شنیدن موسیقی و اجتماعی را که از طریق این مدیوم ساخته میشود، مجسم میکند. کرو دوربین را به کار میگیرد تا اجرای گروه و جمع حاضر را به هم متصل کند و تصاویر را به شکل مساوری بین این دو جابهجا میکند تا روی دریافت و ارائهی موسیقی به عنوان یک سرگرمی تاکید کند. موسیقی متن اثر نیز فوقالعاده است و مثل آب خوردن عصر راک کلاسیک را به تصویر میکشد.
۸. اجرای پردهی آخر در فیلم شلاق (Whiplash)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: دیمین شزل
در این درام غیرعادی و اغراقآمیز، یک نوازندهی درام مشتاق و سختکوش وارد مدرسهی موسیقی میشود. در این مدرسه او تحت تعلیم معلمی تند و خشن و در عین حال پرشور قرار میگیرد که روشهایی غیرمعمول برای رسیدن به سربلندی دارد.
هدف فیلم «شلاق» یافتن پاسخ برای این پرسش است که جاهطلبی و ترسی که با آن همراه است، ما را تا کجا میکشاند، آن طور که شخصیت نوازندهی درام با بازی مایلز تلر به آن حد افراط میرسد تا به آموزگار خود ثابت کند که او لیاقت موفقیت در موسیقی جاز را دارد. حین آخرین اجرای فیلم که نقطهی اوج ماجرا است، اندرو از فرصت استفاده میکند تا خودی نشان دهد. اینجاست که تدوین به کمک موسیقی میآید تا معنی این سکانس شکل گیرد. همزمان با نوای موسیقی که به آرامی قطع میشود، تصاویر شکلی آهسته به خود میگیرند تا بر روی فقدان شخصیت تاکید کند و بعد هر دو وجه به حالت عادی بازمیگردند تا آن خیز نهایی به سوی هیجان و نهایت تشنج را منعکس کند. پایانبندی از طرفی دوپهلو نیز است؛ هم پیروزمندانه با موفقیت موسیقایی و هم تراژیک با بهایی که باید برای کارش بپردازد.
۷. اجرای لایو اید در فیلم بوهمین راپسودی (Bohemian Rhapsody)
- محصول: ۲۰۱۸
- کارگردان: برایان سینگر و دکستر فلچر
این فیلم ظهور یکی از محبوبترین گروههای موسیقی یعنی کویین را نشان میدهد. رهبری این گروه بر عهدهی فردی مرکوری بیاندازه مستعد بود که زندگی شخصیاش با روند هنرمندبودنش در تقابل بود.
«بوهمین راپسودی» نسخهای دراماتیک از یکی از بهترین لحظات موسیقایی تاریخ را نشان میدهد جایی که کوئین در لایو اید در سال ۱۹۸۵ اجرا داشت. تصویربرداری این فیلم مخاطبان را در جای خودشان قرار میدهد آن هم با نشاندادن جمعیت حاضر که به دنبال آن نماهای نزدیک هر یک از اعضای گروه میآید و چشمانداز، حال و هوا و وزن احساسی تجربهی حضور در اجرای این گروه را برجسته میکند. ساختار و اجرای این موسیقی حس واقعیت را به شما میدهد با یک بازی حواسجمع و مسلط از رامی مالک در نقش مرکوری.
۶. اجرای هر کسی نیاز دارد به کسی عشق بورزد در فیلم برادران بلوز (The Blues Brothers)
- محصول: ۱۹۸۰
- کارگردان: جان لندیس
در این فیلم کلاسیک دههی هشتاد میلادی، دو برادر با هم پیمان میبندند که پرورشگاهی که آنها را از تباهی نجات داد و بزرگ کرد از مخمصه رها کنند. آنها فهمیدند که موسیقی را باید برای این کار انتخاب کنند و گروه آراندبی قدیمی خود را مجددا دور هم جمع میکنند و یک مراسم جمعآوری پول برای آن میگذارند.
سکانس برنامهی بزرگ در این فیلم پیشضربی برای کنسرت است و طبیعت گیرا و هیجانانگیز آن را را نشان میدهد. این دو برادر مکان مورد نظر را با انرژی جذاب و استعداد خارقالعادهی خود نورانی میکنند، آن هم با اجرای حرکات موزون بینظیر و خواندن ترانهای با نام «هر کسی نیاز دارد به کسی عشق بورزد» تا جمعیت را سرگرم کنند. برداشتهای متفاوتی از دوربین در این اجرا انجام میشود تا هم هنرمندان و هم جمع مخاطبان حاضر را نشان دهد تا جلوهای از پویایی قدرتمند بین این دو را منعکس کند و تمام و کمال حال و هوای کنسرت را پوشش دهد.
۵. اجرای دردسرآفرین الویس پرسلی در فیلم الویس (Elvis)
- محصول: ۲۰۲۲
- کارگردان: باز لورمن
باز لورمن شاخصهی مولفبودن را به یکی از نمادینترین داستانهای موسیقی آورده است جایی که الویس پرسلی جوان توسط سرهنگ تام پارکر راهبری میشود تا به یکی از نمادهای بیتکرار کشور آمریکا تبدیل شود. با این حال وقتی پرسلی شروع به عصیان میکند، رنگ داستان عوض میشود و تنشها افزایش مییابد.
در سکانس پارک راسوود که قدرت سینمایی فیلم را به شکلی گسترده نشان میدهد، پرسلی با اجرای مهیج خود از ترانهی «دردسر» (Trouble) مدیر برنامهی خود و جهان را در بهت فرو میبرد و این سکانس نمونهای از یک بت هنری تمامعیار با تمام وجوه افتخارآفرین اوست. تصویربرداری و تدوین در فیلم لورمن قدرت پرسلی بر روی صحنه را نشان میدهد آن هم با جابهجاشدن تصاویر بین اجرای او و واکنش جمعیت حاضر تا بر روی انقلاب فرهنگی که یک هنرمند موسیقی مسبب آن است، تاکید شود. این عناصر با بازی کمنظیر آستین باتلر به اوج خود میرسد. او در مصاحبهای با ایندیوایر دربارهی بازی در این فیلم میگوید که پس از تصویربرداری دچار بحران وجودی شده است.
۴. لیتلویس صحنه را میرباید در فیلم لیتل ویس (Little Voice)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: مارک هرمان
به دنبال مرگ تراژیک پدر خود، لیتل ویس کنج عزلت را انتخاب میکند و با مجموعهی قدیمی پدرش از صفحههای موسیقی درد خود را پنهان میکند. با این حال استعداد نهان خوانندگی او خیلی زود توسط مادر طمعکار و خودخواهش کشف میشود که اهمیت اندکی به سلامت فرزند خود میدهد.
سکانسی که در آن لیتل ویس برای اولین بار پایش را روی صحنه میگذارد، تصویری از اجرای غیرمنتظرهی هنرمندی مستعد را نشان میدهد، جایی که توانایی خود را به حضار نشان میدهد. لیتل ویس اجرایی خیرهکننده با صحنهای درخشان و پسزمینهای آرام و آزینبندیشده نشان میدهد و اجازه میدهد تا صدای زیبای او شور بیپایان او قلب صحنه را مال خود کند. حرکات دوربین حضور او بر روی صحنه را با نشاندادن تشویق حضار گرامی میدارد و نشان میدهد که او چه استعدادی نسبت به اطرافیان خود دارد.
۳. اجرای جمعه در فیلم وودستاک (Woodstock)
- محصول: ۱۹۷۰
- کارگردان: مایکل ودلی
این مستند زمانی را به تصویر میکشد که ۵۰۰هزار نفر به سمت قطعه زمین کوچکی در شهری کمتر شناختهشده به نام وودستاک در قسمت شمالی ایالت نیویورک سرازیر میشوند. این فیلم بازیهای بسیار جذابی دارد و مصاحبههایی با هنرمندان و تصاویر برگزیده از طرفداران در نمایشی بارز از آمریکای هیپی دههی ۱۹۶۰ ارائه میکند.
مستند «وودستاک» با تمام توان خود یک فستیوال موسیقی ماندگار، شایستگی هنری و عیش و طرب را گرامی میدارد خصوصا در سکانس جمعه. در این قسمت شاهد بازیهای فوقالعادهای از ریچی هیونز، برت سامر، راوی شانکار و ملانی هستیم؛ استعدادهای قدرتمندی که جمعیت را با موسیقی خود گرد هم میآورند. این سکانس در واقع مثل جعبهی زمان میماند و لحظاتی لبریز از سبکبالبودن، لذت و هیجان را در موسیقی، هنر و فرهنگ نشان میدهد.
۲. سکانس استونهنج در فیلم این اسپینال تپ است (This is Spinal Tap)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: راب راینر
فیلمساز عشق خود نسبت به یک گروه هوی متال را با نشان دادن تصویر تور بازگشت آنها نشان میدهد. این کمدی، فرهنگ پیرامون هوی متال و پرسوناهای آن را به باد طنز میگیرد، آن هم از طریق مصاحبه با اعضای گروه.
با تمسخر آمیخته به خنده و آموزنده از فرهنگ هوی متال، «این اسپینال تپ است» سکانس اجرای مضحک و در عین حال هنری را از ترانهی این گروه به نام استونهنج ارائه میکند. این قطعه یک رسیتال شاعرانه با بعضی نوتهای مرموز گیتار است تا بتواند حال و هوای مورد نظر را ایجاد کند. پس از آن به درون یک ترکیب قدرتمند و دراماتیک از گیتار الکتریک و ترانهای نفسانی پیچ میخورد که با اشعاری غیرعادی همراه میشود و در قالب شاعرانگی غیرمتعارفی ظاهر میشود. چیزی که به دنبال آن میآید، یک مشاجرهی پشت صحنهی خندهدار دربارهی دکور صحنه است که حرفش این است که بخش بزرگی از دکور صحنه توسط یک آدم کوچک خرد میشود.
۱. رقص زیر آب در فیلم بازگشت به آینده (Back to the future)
- محصول: ۱۹۸۵
- کارگردان: رابرت زمکیس
نوجوانی از دههی هشتاد میلادی به طور تصادفی در زمان به سال ۱۹۵۵ سفر میکند و قصد دارد تا خط زمانی خود را با مانعشدن دیدار پدر و مادر خود عوض کند. با همراهی دوست دانشمند خود، او هر کاری میکند تا خرابی بزرگی را که به بار آورده است، درست کند و تلاش میکند تا هویت واقعی خود را از نسخهی جوانتر مادرش پنهان کند.
اتفاق کلیدی در خط زمانی این است که مارتی مکفلای باید حق خود را در رقص دبیرستان به دست آورد و اینجاست که والدین او برای اولین بار همدیگر را میبینند و عاشق هم میشوند. مارتی به گروهی که در مراسم رقص اجرا دارند، میگوید که با او ادامه دهند. جایی که او ترانهی جانی بی. گود را اجرا میکند و جای ماروین بری را به دنبال تصادفی با صندوق عقب خودرو میگیرد. او اجرای موفقی با توانایی خیرهکنندهی خود در گیتار دارد اما مردم در سال ۱۹۵۵ برای آن آمادگی ندارند. این سکانس از حیث انرژی موسیقایی و نویسندگی خندهدار آن فوقالعاده است، با یک لطیفهی بینظیر دربارهی بری که صدایی که پسرعمویش چاک به دنبال آن بود، پیدا میکند.
منبع: Far Out