۱۰ سکانس رقص برتر انیمیشنها را تماشا کنید
موسیقی و رقص بدون شک از عناصر جداییناپذیر انیمیشنها هستند. از ملودیهای پاپ و کلاسیک و رقصهای آرام و تانگو در انیمیشنهای اولیه مانند «سیندرلا» و «زیبای خفته» گرفته تا موسیقیهای هیپهاپ و رپ و رقصها و حرکات تند و کرئوگرافی (طراحی رقص) شده در انیمیشنهای جدیدتر مانند «خوشقدم» و «ماداگاسکار» همیشه این بخش از انیمیشنها نقاط عطف داستان را شکل میدادند. در این مطلب ۱۰ سکانس رقص برتر انیمیشنها را (بدون در نظر گرفتن کمپانی خاص و یا سال تولید) آماده کردهایم که میتوانید تماشا کنید.
در انیمیشنها (تصاویر متحرک کارتونی به شکلی که میشناسیم)، رقص و به طور کلی حرکات موزونی که با موسیقی همراه است، قدمتی به اندازهی خود این ژانر دارد. «رقص اسکلت» (The Skeleton Dance) اولین اثر در مجموعهی ۷۵ قسمتی «سمفونی احمقانه» ساختهی والت دیزنی نمونهی ابتدایی این ترکیب بود که موسیقی آن را کارل استالینگ برعهده داشت. از آن زمان تا کنون تصور یک انیمیشن بدون موسیقی و رقص (هرچند کم و ناچیز) دشوار است.
به نظر میرسد که رقص در هر انیمیشن یک رسالت خاص بر عهده داشته باشد. گاهی شخصیتهایی را میبینیم که بعد از گذر از سختیهای فراوان و چالشهایی که بر سر راهشان قرار داشت، حالا با فراغ بال و سرخوش به همراه گروه دوستان و یارانشان به پایکوبی میپردازند. یا در بعضی انیمیشها رقص وظیفهی روایت یک بخش مهم از داستان را برعهده دارد. یا حتی رقص و پایکوبی میتواند تنها راه رساندن دو عاشق و معشوق به هم باشد که یک پایان شیرین و دلانگیز را به بیننده تقدیم کند و حتی میتواند در قالب یک نبرد و رجزخوانی دو کاراکتر مهم در یک فیلم انیمیشنی دیده شود.
رقص یکی از نمودهای فرهنگی هر جامعه و کشور، و گزینهی خوبی برای شناساندن فرهنگ و هنر یک ملت و یا قومیت به دیگر مردم دنیا است. راه دوری نرویم، انیمیشن «افسون» (Encanto) که در سال جاری برندهی اسکار بهترین انیمیشن هم شد یک نمونهی خوب از استفادهی موسیقی و رقص از فرهنگی متفاوت است که حتما تا مدتها و شاید برای همیشه در خاطر جمعی دوستداران انیمیشن باقی خواهد ماند.
از اینها گذشته آیا دیدن حیوانات سخنگویی که با موسیقیهای آشنای ما خود را میجنبانند و حرکات گاها خندهدار و ظریفی از خود به نمایش میگذارند جالب نیست؟ آیا رقص میتواند عنصر نجاتبخش یک انیمیشن متوسط و یا ضعیف باشد؟ برای پاسخ این سوالها ادامهی مطلب را از دست ندهید.
۱۰. رقص لمورها در جنگل در انیمیشن ماداگاسکار (Madagascar)
- کارگردان: اریک دارنل
- محصول: ۲۰۰۵
انیمیشن «ماداگاسکار» دربارهی گروهی از جانوران باغ وحش نیویورک است که به طور ناخواسته سر از جزیره و جنگلهای ماداگاسکار درمیآورند. این گروه کم و بیش ابله که شامل یک شیر، زرافه، اسب آبی و گورخر هستند، از آنجا که تمام عمر خود را در باغ وحش زندگی کردهاند و عادت به زندگی طبیعی در حیات وحش (واقعی!) را ندارند، دچار مشکلاتی میشوند که ماجراجویی آنها را در این انیمیشن شکل میدهد.
«ماداگاسکار» هم مانند اکثر انیمیشنها از لحظات موزیکال بینصیب نیست اما سکانس کوتاهی که انتخاب شده، نه تنها به خاطر حرکات جالب حیوانها، (به خصوص سردستهی لمورها که عاشق مهمانی و جشن و پایکوبی است) بلکه به واسطهی موسیقی انتخاب شده برای این قسمت جذابیت بیشتری دارد.
در این سکانس مهمانهای ناخواندهی جزیرهی ماداگاسکار را میبینیم که از پشت برگها و درختان صدای جشن و مهمانی میشنوند و فکر میکنند به مردم و انسانهای متمدن برمیخورند اما با جلوتر رفتن متوجه دستهی بزرگی از لمورها میشوند که در حال پایکوبی هستند.
موزیک «تکون بده» یا همان (Move it) که برای این قسمت انتخاب شده، از گروه هیپهاوس Reel 2 Real است که هفتمین موزیک از ده موسیقی برتر بیلبورد در دههی ۹۰ میلادی بود و در این انیمیشن با صدای صداپیشهی سردستهی لمورها یعنی ساشا بارون کوهن خوانده میشود. حرکات این لمور و تشویق باقی حضار به رقص با این موزیک پرانرژی مهمانان ناخوانده را هم به تکان خوردن وامیدارد!
۹. سکانس رقص هفت کوتوله در انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- محصول: ۱۹۳۸
و اما دیزنی و یک انیمیشن کلاسیک و نامآشنا. «سفیدبرفی و هفت کوتوله» یکی از زیباترین و به یادماندنیترین انیمیشنهای دیزنی است و بد نیست بدانید که اولین انیمیشن بلند و الهامبخش آثار درخشان و دلفریب این کمپانی محبوب نیز است.
انیمیشنهای کلاسیک دیزنی همگی عناصر داستانی مشترک و مشابهی دارند. یک دختر زیبا (معمولا شاهدخت) که در انتظار شاهزادهای با اسب سفید است، یک جادوگر یا شخصیت بدجنس که همیشه در پی بر هم زدن سعادت و خوشبختی قهرمانان داستان است، پریها و فرشتههای مهربانی که درست به موقع به داد قهرمانان و زیبارویان داستان میرسند و بسیاری نکات ریز و درشتی که در تمام این انیمیشنها به طرق مختلف به کار برده میشوند.
داستان «سفیدبرفی و هفت کوتوله» هم همین عناصر را در خود دارد. سفید برفی، یک شاهزاده خانم است، که توسط نامادری خود، که یک ملکهی شیطانی است مورد سوقصد قرار میگیرد و از ترس جانش به جنگل پناه میبرد. او به کلبهی هفت کوتوله میرود و با آنها دوست میشود و آنها هم از او مراقبت میکنند تا زمانی که ملکهی بدجنس جای او را پیدا میکند.
در این سکانس از «سفیدبرفی و هفت کوتوله» میبینیم که کوتولهها و سفیدبرفی مشغول رقص و پایکوبی و آواز خواندن و ساز نواختن هستند. این سکانس علاوه بر داشتن یکی از به یادماندنیترین و در عین حال بامزهترین رقصها در دنیای انیمیشن، از این نظر قابل توجه است که در انیمیشنهای بعد از خود برای سکانسهای مشابه مجددا استفاده شد.
کمپانی دیزنی برای صرفهجویی در وقت و هزینه (از آنجایی که تمامی این تصاویر دستی خلق میشدند) و تنها با تغییراتی در کاراکترها و ترانه و موسیقی، برای مدتها از تصاویر و حرکات تکراری برای انیمیشنهایش استفاده میکرد. برای مثال مشابه این سکانس رقص سفید برفی و هفت کوتوله را در انیمیشنهای «رابینهود»، «گربههای اشرافی» و چند انیمیشن دیگر هم میتوانید ببینید.
۸. سکانس برونو در انیمیشن افسون (Encanto)
- کارگردان: بایرون هاوارد، جرد بوش
- محصول: ۲۰۲۱
انیمیشن «افسون» که هم به خاطر به تصویر کشیدن فرهنگی متفاوت و هم داستان آموزندهاش از سوی منتقدان و مخاطبان بسیار مورد توجه قرار گرفت یک فیلم تماما موزیکال و پر از صحنههای رنگارنگ و مملو از موسیقی است و بسیاری از قسمتهای این فیلم با ترانه روایت میشود.
یکی از برترین ترانهها و سکانسهای «افسون» ترانهی «حرفی نمیزنیم از برونو» و قسمتی است که میرابل سعی دارد متوجه معمایی شود که از قبل توسط داییاش یعنی برونو پیشبینی شده بود، اما از آنجایی که برونو یک آدم بدشانس (و به گفتهی اعضای خانواده بد یمن) بوده و از خانواده طرد شده، حتی آوردن نام او هم ممنوع است.
در حالی که موسیقی این بخش به عنوان ششمین فیلم دیزنی بر صدر جدول بیلبورد مینشیند، ما هم موزیک اسپانیایی را میشنویم و هم شاهد رقص زیبای لاتین هستیم که ترکیب بینظیری از سالسا، کومبیا، چامپتا و چندین سبک متفاوت است که شاید برایتان جالب باشد بدانید که تمام جزئیات حرکات این شخصیتها کرئوگرافی شده و توسط نرمافزار و از روی حرکات واقعی رقاصهای حرفهای به ۳D ترجمه شده است.
۷. سکانس «روزی در رویا» در انیمیشن زیبای خفته (Sleeping Beauty)
- کارگردان: ولفگانگ ریدرمن، کلاید جرونیمی، اریم لارسون، لس کلارک
- محصول: ۱۹۵۹
انمیشن «زیبای خفته» که هم برای بزرگسالان و هم کودکان داستان آشنایی دارد، یکی از نوستالژیکترین آثار دیزنی است و حتی الهامبخش فیلم《مالیفیسنت》(Maleficent) با بازی آنجلینا جولی در نقش جادوگر بدجنس شد. این انیمیشن هم تمام عناصر مرسوم فیلمهای کلاسیک دیزنی را در خود دارد. یک جادوگر، شاهدخت تازه متولد شدهای را نفرین میکند تا در تولد ۱۶ سالگیاش بمیرد. با این حال، یک پری مهربان نفرین را تغییر میدهد و به شاهدخت این امکان را میدهد تا با رفتن به خواب عمیقی که میتواند با بوسهی عشق واقعی شکسته شود، زنده بماند.
سکانسی که از انیمیشن «زیبای خفته» انتخاب کردیم مربوط به زمانی میشود که ارورای زیبا که حالا بزرگ شده و همسر رویاهایش را تجسم میکند، به کمک حیواناتی که دوستانش هستند، میرقصد و ترانهی زیبای «روزی در رویا» را زمزمه میکند؛ غافل از اینکه شاهزادهی رویاهایش مخفیانه او را زیر نظر دارد و در حرکتی زیرکانه جایش را با دوستان ارورا عوض میکند و در رقص و ترانه با او همراه میشود و این سکانس را که در کنار یک برکه و در جنگلی رویایی روی میدهد به سکانسی نمادین و در عین حال کمیک تبدیل میکند.
۶. سکانس پایانی انیمیشن شرک ۲ (Shrek 2)
- کارگردان: اندرو آدامسون، کنراد ورنان، کلی ازبری
- محصول: ۲۰۰۴
انیمیشن «شرک» که اولین قسمت آن در سال ۲۰۰۱ منتشر شد، در همان اوایل روزهای اکران با شخصیتهای جدید و داستانی متفاوت توانست نظر مخاطبان و البته منتقدان را به خود جلب کند و برای اولین اکران در جشنوارهی کن انتخاب شود. «شرک» داستان یک غول سبز رنگ است که در جنگل زندگی میکند و عادات و دوستان عجیبی دارد. او بعد از اتفاقات و ماجراجوییهایی که برایش اتفاق میافتد با شاهدختی ازدواج میکند که در نیمههای شب به غول تبدیل میشود. «شرک» اسکار بهترین انیمیشن را دریافت کرد و بعد از آن ۳ قسمت دیگر از سرنوشت این غول سبز رنگ و زندگیاش ساخته شد و اسپینآفهای متعددی نیز دریافت کرد.
با وجود سکانسهای رقص درخور توجه در همان قسمت اول این انیمیشن- مثل رقص رابینهود و یاران سرخوش- اما سکانس رقصی که انتخاب کردیم، مربوط به قسمتهای پایانی بخش دوم این انیمیشن یعنی «شرک ۲» میشود. در «شرک ۲» مادام فیونا (همان شاهدختی که از آن صحبت کردیم) و شرک با یکدیگر ازدواج کردهاند و حالا از ماه عسل خود بازگشتهاند که با دعوت پادشاه به قصر اتفاقات جالبی انتظارشان را میکشد.
در انتهای فیلم مهمانی رقصی به خاطر بازگشت فیونا به شکل غول و رسیدن دوباره به شرک برگزار میشود که دوستانشان، از گربهی چکمهپوش تا خر شرک در آن غوغا میکنند. نقطهی قوت این سکانس به انتخاب موسیقی آن یعنی ترانهی «زندگی دیوانهوار» (livin la vida loca) از ریکی مارتین برمیگردد که در سال ۱۹۹۹ برای او موفقیت عظیمی به ارمغان آورده بود (از قرار گرفتن در صدر بیلبورد تا برنده شدن جوایز متعدد برای ترانه، موزیک ویدئو، رقص و غیره) تا جایی که بیشتر طرفداران این خواننده او را با این ترانه به یاد میآورند.
در این سکانس هرکدام از شخصیتها را میبینیم که به روش خودشان حرکات موزونی از خود نشان میدهند؛ مانند رقص شرک و فیونا، رقص مایکل جکسونی پینوکیو و گربهی چکمهپوش که به جز به نمایش گذاشتن رقص پایی که در آن تخصص دارد و اینجا تقلیدی از خود ریکی مارتین است، قسمتی از فیلم «فلشدنس» (Flashdance) را هم روی صحنه اجرا میکند که اعتبار بیشتری به این سکانس پر شور میبخشد.
۵. سکانس دوئل رقص گربهی چکمهپوش (Puss in Boots)
- کارگردان: کریس میلر
- محصول: ۲۰۱۱
حالا که حرف از «شرک» و رقص جالب گربهی چکمهپوش شد، بد نیست به انیمیشن اختصاصی این گربهی پرمدعا و در عین حال ملوس هم نگاهی بیاندازیم. «گربهی چکمهپوش» اسپینآفی از انیمیشن «شرک» است که امسال قسمت دوم آن هم اکران خواهد شد. این انیمیشن داستان زندگی گربهی چکمهپوش را از تولد تا دوست شدن با تخم مرغ طلایی و سرانجامی که باعث شد به یک بزهکار تبدیل شود و در نهایت داستان چکمهپوش شدنش روایت میکند.
اگر انیمیشن «گربهی چکمهپوش» را دیده باشید، میدانید که این گربه چقدر از خود مطمئن و پرمدعا است. در این سکانس او توسط یک گربهی سیاهپوش که صورتش پوشیده شده به چالش کشیده میشود. گربهی پرمدعای ما که برای خود رقیبی نمیبیند با اشارهی یکی از نوچههایش، سیاهپوش را به دوئل رقص دعوت میکند. رقص پای این دو گربه با موسیقی اسپانیایی که ذره ذره و توسط تماشاچیان این نبرد و با هرآنچه در اطرافشان میبینند نواخته میشود، به مخاطب نوید یک دوئل کلاسیک با موسیقی را میدهد که شاید در کمتر انیمیشنی نظیرش پیدا شود.
رجزخوانیهای گربهی چکمهپوش و به سخره گرفتن رقیب با حرکاتی که معمولا از گربهها سر میزند (مثل کشیدن ماتحتش به زمین) جذابیت و بار طنز این سکانس را دو برابر میکند. کمکم صحنههای اکشن به نبردشان اضافه میشود و گربهی چکمهپوش در مقابل رقیب کم میآورد و تقلب میکند.
۴. سکانس تالار باله در انیمیشن دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
- کارگردان: گری تروزیدل، کرک ویس
- محصول: ۱۹۹۱
این ادعا که زیباترین و لطیفترین سکانسهای رقص مربوط به انیمیشنهای دیزنی میشود، نابجا نیست. درست است که برای سالها داستانهای این کمپانی عناصر مشابهی داشتند، اما خلاقیت سازندگان هر کدام از آنها را نمیتوان نادیده گرفت. داستان «دیو و دلبر» هم یک موجود شیطانی، یک بانوی جوان و زیبا که دچار مشکل میشود و شخصیتهای جادویی دارد اما داستان به شکلی متفاوت رقم میخورد.
بل، یک دختر جوان و زیبا، در ازای آزادی پدر ربوده شدهاش، موافقت میکند که با یک هیولا زندگی کند. به زودی، بل متوجه میشود که آن دیو ترسناکی که اسیرش شده، در واقع یک شاهزادهی طلسم شده است. بل با مهربانی سعی در برقرار کردن رابطهی نزدیکی با دیو دارد و در سکانسی که میبینید به او چگونه غذا خوردن، مانند یک مرد متشخص لباس پوشیدن و حتی چگونه رقصیدن را هم یاد میدهد.
همه چیز بعد از این رقص دونفرهی شیرین تغییر میکند، حتی نقاشیهای روی سقف تالار! و کمکم شاهد کمرنگ شدن طلسم شومی هستیم که شاهزاده را به دیو تبدیل کرده است. بخش اعظم زیبایی این سکانس به ترانهی «دیو و دلبر» با صدای آنجلا لنسبوری برمیگردد که صداپیشگی شخصیت خانم قوری را بر عهده داشت.
۳. سکانس نبرد دیجیها در انیمیشن هتل ترانسیلوانیا ۳ (Hotel Transylvania 3: Summer Vacation)
- کارگردان: گندی تارتاکوفسکی
- محصول: ۲۰۱۸
رقص و موسیقی خوب به مثابه راه نجات یا رقص و موسیقی خوب تنها راه نجات! این شاید بهترین تعریفی باشد که برای این سکانس میتوانیم در نظر بگیریم.
اگر بگوییم که انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» محصول سونی پیکچرز یکی از پرطرفدارترین و محبوبترین انیمیشنهای دوران است، اغراق نکردهایم. داستانی جذاب، شخصیتهایی آشنا و دوستداشتنی که باید ترسناک باشند اما بیشتر بامزه و ابلهاند، صداپیشههای کاربلد و اتفاقات مهیج و لحظات پر از طنز و کمیک همه و همه از این انیمیشن یک فیلم محبوب ساخته است.
داستان «هتل ترانسیلوانیا» دربارهی یک خونآشام است که پس از مرگ همسرش یک هتل مخصوص هیولاها میسازد که هیچ انسانی به آن حق ورود ندارد. اما یک پسر جوان به نام جاناتان که نمیداند موضوع هتل از چه قرار است وارد میشود و از اینجا است که داستانهای مهیج و خندهدار این فیلم آغاز میشود. این انیمیشن تا کنون در چهار قسمت به نمایش درآمده که ما برای این مطلب سکانس نبرد دیجیها از قسمت سوم آن را انتخاب کردیم.
در قسمت سوم کنت دراکولا (همان لولوخان خودمان) در حالی که هتل خود را برای هیولاها اداره میکند، و حالا که دخترش ازدواج کرده است، احساس تنهایی و افسردگی میکند. خانوادهاش برای اینکه اوقات خوشی برایش فراهم کنند، یک سفر تفریحی مجلل را منحصرا برای هیولاها رزرو میکنند. در پایان این سفر آنها به جایی به نام شهر گمشدهی آتلانتیس میرسند که به عنوان آخرین برنامه برای مهمانان کشتی تفریحی یک بزم مجلل برگزار میشود.
در این شهر هیولایی بزرگ زندگی میکند که تنها راه کنترلش موسیقی است! دکتر ون هلسینگ بدجنس که شکارچی هیولا است، قصد دارد از این غول بی شاخ و دم برای از بین بردن تمام هیولاها سواستفاده کند. جاناتان که متوجه تاثیر موسیقی بر این جانور میشود (و از آنجایی که خودش هم یک دی جی است) سعی میکند با موسیقی متفاوت کنترل هیولا را به دست بگیرد. بعد از چندین موسیقی که به طور موقت هیولا را آرام میکند، در نهایت لولوخان از جاناتان میخواهد که «خفنترین» موسیقی خود را اجرا کند. اینجاست که موزیک رقص اسپانیایی «ماکارنا» ورق را به نفع دوستان ما برمیگرداند.
این موزیک که توسط گروه رقص اسپانیایی The Del Rios ساخته و توسط هنرمندان بسیاری بازخوانی شده است، به مدت چهارده هفته در صدر بیلبورد قرار داشت و موفقیتهای بسیاری چون رتبهی ۸۴ام در بین ۱۰۰ آهنگ رقص برتر سال ۲۰۰۰، موزیک هیت سال ۲۰۰۲ را کسب کرد و در سال ۲۰۲۰ از سوی مجلهی کلیولند به عنوان موزیک برتر دههی ۹۰ انتخاب شد.
جذابیت این سکانس بدون شک به موسیقی و حرکات بامزه و رقص جالب کاراکترها برمیگردد.
۲. سکانس «من زنده خواهم ماند» در انیمیشن خانوادهی آدامز ۲ (The Addams Family 2)
- کارگردان: کنراد ورنن، گرگ تیرنن
- محصول: ۲۰۲۱
«خانوادهی آدامز ۲» انیمیشن جذابی که دنبالهی انیمیشنی به نسبت موفقتر به همین نام است، در ژانر ترسناک و بر اساس داستانی کلاسیک و فیلمی به همین نام محصول ۱۹۹۱ ساخته شده است. داستان این انیمیشن مربوط به خانوادهی متفاوتی میشود که علایق و سبک زندگی غیرمعمولی دارند و در قسمت اول فیلم بیشتر به این پرداخته شد که چگونه آنها با دیگر مردم معمول جامعه باید تعامل داشته باشند و چگونه مردم آنها را میپذیرند.
در قسمت دوم اما شاهد این هستیم که گومز، مورتیشیا و بقیهی قبیلهی آدامز در تلاشی برای نزدیکتر شدن به هم و به عنوان یک خانواده، سفر جادهای و پر ماجرایی را در یک کمپینگ وحشتناک و هولناک آغاز میکنند.
اگر این انیمیشن را دیده باشید و شخصیتهایش را به یاد داشته باشید، میدانید که لورچ همیشه و همه جا مراقب ونزدی دختر خانواده است و به گونهای به او علاقه دارد. در سکانسی که ونزدی و لورچ بین راه به یک کافه میرسند که معمولا پاتوق موتورسوارهای خشن و زورگو است و کسی را بین خودشان نمیپذیرند، لورچ که یک فرانکنشتاین است و به جز چند آوای تقریبا ترسناک کلامی به زبان نمیآورد، به دستور ونزدی (که البته برای دعوا صادر شده بود) باید «نشان دهد که دستان سرد و مردهاش چه تواناییهایی دارد».
لورچ که یک فرانکنشتاین عاطفی! و مهربان است (باز هم البته برای کسانی که دوست دارد نه همه!) برداشت اشتباهی از حرف ونزدی میکند و پشت پیانو مینشیند و ترانهی «من زنده خواهم ماند» را با صدایی نازک میخواند!
این سکانس پر از پارادوکسهای خندهدار است؛ لورچ غولپیکر با صدای نازک و ترانهای دلنشین «زنده خواهم ماند»- که شنیدنش از یک مردهی متحرک واقعا خندهدار است- و جمعی از موتورسوارهای خشنی که حرکات موزون (آن هم به ظریفترین شکل ممکن) از خود نشان میدهند! شاید بیراه نباشد که این سکانس را تنها نقطهی مثبت و قدرت «خانوادهی آدامز ۲» بدانیم.
ترانهی «من زنده خواهم ماند» که اولین بار توسط گلوریا گینور و در سال ۱۹۷۸ اجرا شد، یکی از زیباترین ترانههایی است که تا کنون ساخته شده و تا امروز به اندازهی اولین اجرایش تازه و شنیدنی است. این ترانه پس از توجه فراوان از سوی مخاطبان که در تمامی کلوپها و مراسمها اجرا میشد، در سال ۱۹۷۹ به رتبهی اول بیلبورد دست یافت و تا کنون مورد بازخوانیهای فراوانی به اشکال و زبانهای مختلف قرار گرفته است.
۱. سکانس تالار رقص در انیمیشن آناستازیا (Anastasia)
- کارگردان: دان بلات، گری گولدمن
- محصول: ۱۹۹۷
و بالاخره آخرین انیمیشن و آخرین رقص. آیا کسی هست که بعد از دیدن این انیمیشن دلش یک جعبهی موسیقی با آن ملودی دلنشین و خاطرهانگیز نخواهد؟ یا مدتها بعد از دیدن فیلم این ترانه را با خودش زمزمه نکند؟
انیمیشن زیبا و قدر نادیدهی «آناستازیا» هنوز هم میتواند قلب تماشاچیان را ذوب کند. با داستان مهیج و جذابش، تصاویر و انیمیشن خیره کنندهاش و در نهایت موسیقی دلفریب «یکی از روزهای ماه دسامبر» با صدای لیز کالوی. فیلم یک داستان نمادین از شرایط روسیهی تزاری در سال ۱۹۱۶ را به تصویر میکشد و به خانوادهی رومانوف میپردازد که در جشنی که به مناسبت سیصدمین سالگرد به قدرت رسیدن این خاندان برگزار شده است، مورد طلسم شخصیت منحوسی به نام راسپوتین قرار میگیرد که برای مدتها تصور اشتباهی از او در بین این خاندان و مردم روسیه وجود داشت.
انیمیشن «آناستازیا» بر دختری به همین نام متمرکز است که وقتی خانوادهاش کشته میشوند، به سختی زنده میماند. بعدا با خاطرات مبهم گذشتهاش، و تنها نشان و یادگاری که از مادربزرگش برایش مانده، با دو دغلباز به پاریس سفر میکند که میخواهند او را به عنوان شاهدخت واقعی جا بزنند و جایزه بگیرند.
سکانس رقص در تالار که آناستازیا در رویای خود و از روی دلتنگی خاطرات کودکیاش را مرور میکند و ترانهای را که مادربزرگش همیشه برایش میخواند و ملودی آن در جعبهی موسیقی محبوبش تکرار میشد را میخواند و در رویایش همراه پدرش میرقصد در عین فشردن قلب بیننده، او را با خود همراه میکند و همین میشود نقطهی قوت انیمیشنی که هرگز از یادها نخواهد رفت.
انتخاب ۱۰ سکانس برتر رقص از دنیای نامتناهی انیمیشنها کار دشواری است. رقص سیندرلا و پرنس چارمینگ در انیمیشن «سیندرلا»، مرغها در انیمیشن «فرار مرغی» (Chicken Run)، رقص کوتاه و دونفرهی الی و کارل در «بالا» (Up)، غول چراغ جادو در «علاءالدین» (Aladdin)، میمونها در «کتاب جنگل» (The Jungle Book)، پنگوئنها در «خوش قدم» (Happy Feet) و باز و جسی در انیمیشن «داستان اسباب بازی» (Toy Story) و دهها رقص و انیمیشن جذاب و دیدنی دیگر هم وجود دارند که میتوانستند در این مطلب جایی داشته باشند. حتما خوانندههای دیجی کالا مگ بخشهای بسیاری را به خاطر دارند که درخور توجه و یادآوری است. کدام انیمیشنها جا ماندهاند و به نظر شما بهترین سکانس رقص مربوط به کدام انیمیشن میشود؟
با اختلاف برونو بهترینه
رقص بازلایتیر و جسی توی انیمیشن داستان اسباب بازی سه از قلم افتاده
خیلی عالی بود سکانس رقص اناستازیا خیلی محشره
خیلی جالب هست که روز رقص رو گرامی میدارید ولی روز های بزرگ دیگر رو ….. متاسفم
یکی از بهترین نمونه های رقص که میتونستید در فهرست بذارید، مربوط به سکانس رقص مادر کوکو و خواننده در انیمیشن کوکو هست که جزء رقصای بی نظیر و از کمدی های بی نظیره. خیلی فکر و طراحی توی این سکانس هست.
انتخاب والت دیزنیا خوب بود.آهنگا اورجینال.طراحیا عالی .بقیه خدایی فقط جلفبازی بود