۱۰ پرنسس برتر انیمیشنی که از فیلمهای کلاسیک دیزنی نیستند
با انتشار بازسازی لایو اکشن «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) توسط دیزنی، فضای مجازی پر شده است از بحث درباره آثار کلاسیک و نسخههای لایو اکشن جدیدتر این کمپانی. هر بار که یکی از این بازسازیها منتشر میشود، همین اتفاق میافتد. پرنسسهای زیادی در نتیجه بحثهای داغ و دائمی حول تولیدات دیزنی نادیده گرفته میشوند. بعضیها شخصیتهای جذاب فیلمهایی به شمار میروند که به خودی خود به کلاسیک تبدیل شدند، و بعضی دیگر شخصیتهای دستکم گرفتهشدهای شایسته توجه و بازنگریاند. در این مطلب ۱۰ پرنسس برتر انیمیشنی را نام بردیم که از فیلمهای کلاسیک دیزنی نیستند.
۱۰. پرنسس فیونا در انیمیشن «شرک» (Shrek)
محبوبیت بسیار زیاد فرنچایز «شرک» به این معنی است که فیونا تقریبا به اندازه پرنسسهای دیزنی معروف است. فیونا از سرزمینهای دور در یک برج حبس میشود و توسط غولی به نام شرک نجات پیدا میکند، اما او شخصیتی فراتر از یک پرنسس معمولی است. این شاهزاده خانم هنرهای رزمی بلد است. او بیشتر از مجموع بقیه کاراکترها مبارزه میکند.
اما راز فیونا نفرین او است؛ هر شب او تبدیل به یک غول میشود. این نفرین به نفع او تمام میشود چون عشق واقعی را با شرک پیدا میکند، نه لرد فارکاد بداخلاق یا هر شاهزاده رقتانگیز دیگر. او نمونه اولیه یک شاهزاده خانم مقتدر بود که ثابت کرد زیبا بودن به این معنی نیست که نمیتوانی از پس خودت بربیایی یا مبارزه کردن بلد نباشی.
۹. پرنسس آناستازیا در انیمیشن «آناستازیا» (Anastasia)
این محصول استودیوی انیمیشن فاکس بر اساس افسانه دوشس بزرگ آناستازیا رومانوف، کوچکترین دختر آخرین فرمانروای امپراتوری روسیه است که شایعه شده بود از اعدام خانوادهاش به دست بلشویکهای انقلابی جان سالم به در برده است.
در فیلم، پرنسس آناستازیا فرار میکند اما وارد شدن ضربهای به سرش، منجر به فراموشی میشود. او به عنوان یک یتیم بزرگ میشود و در نهایت خانوادهاش را پیدا میکند و جادوگر شیطانی راسپوتین را از بین میبرد و نفرین خانواده رومانوف را در این راه میشکند.
۸. پرنسس بندانگشتی در انیمیشن «بندانگشتی» (Thumbelina)
«بندانگشتی» از داستان افسانهای به همین نام نوشته هانس کریستن اندرسون اقتباس شده است. بندانگشتی کوچک از یک گل متولد، و در نهایت عاشق کورنلیوس، شاهزاده پریها میشود. اما اندکی بعد، بندانگشتی ربوده میشود. آنچه در ادامه رخ میدهد یک ماجراجویی مینیاتور است که با عروسی بندانگشتی و شاهزاده کورنلیوس به اوج خود میرسد، و پس از آن بندانگشتی به طور جادویی یک جفت بال پری در میآورد.
این فیلم در سال ۱۹۹۴ اکران شد و توسط همان گروهی کارگردانی شد که بعدا «آناستازیا» را ساختند، و اگرچه هرگز به شهرت همعصران دیزنی خود نرسید، بسیاری از بچههای دهه ۹۰ آن را بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای خانوادگی دستکم گرفتهشده دهه ۱۹۹۰ به یاد میآورند.
۷. پرنسس اودت در انیمیشن «شاهدخت قو» (The Swan Princess)
داستان انیمیشن «شاهدخت قو» که با الهام از نمایشنامه دریاچه قو ساخته شده از این قرار است که یک جادوگر شیطانی پرنسس اودت را نفرین میکند تا تبدیل به یک قو شود، و پرنسس تلاش میکند تا دوباره به کالبد انسانی خود برگردد. معشوقه اودت، شاهزاده درک، باید عشق خود را به او ثابت کند تا طلسم را بشکند، اما پس از اینکه روثبارت با یک ترفند به او کلک میزند، اودت از بین میرود و درک را ترک میکند تا با جادوگر تاریک مبارزه کند.
درک تنها با کمک دوستان حیوانی که اودت به عنوان یک قو برای خودش دست و پا کرده است موفق میشود. درک به شخصی که اودت به آن تبدیل شده است ابراز عشق میکند، و از همان آغاز خواستگاری زمانی که تلاش میکرد دلایلی را برای دوست داشتن اودت به جز زیباییاش برشمرد، خود را نجات داد. اودت به زندگی برمیگردد، طلسم شکسته میشود و همگی با خوشحالی زندگی میکنند، و ثابت میکند که شروع یک رابطه که تنها بر اساس جذابیتهای ظاهری باشد، به مشکلات زیادی ختم میشود.
۶. پرنسس ایلونوی در انیمیشن «دیگ سیاه» (The Black Cauldron)
این داستان که بر اساس مجموعه کتابی به نام «سرگذشت پرایدین» (The Chronicles of Prydain) که از اساطیر ولز الهام گرفته است، در مورد پسری به نام تاران است که باید مانع از پیدا کردن یک شی قدرتمند معروف به دیگ سیاه توسط پادشاه شیطانصفت شود. وقتی تاران توسط خدمتکاران شاه دستگیر میشود، در سیاهچال با پرنسس ایلونوی ملاقات میکند و آنها با هم فرار میکنند.
مسلما «دیگ سیاه» یکی از محصولات دیزنی است، اما جزو آثار کلاسیک پرنسسهای آن نیست، در واقع، این یکی از انیمیشنهای شکستخورده باکس آفیس است. پرنسس ایلونوی برای تکمیل ماموریت تاران بسیار مهم است. او خودش از یک سلسله جادوگران میآید، و ثابت میکند که یک همراه ارزشمند، و در عین حال سرسخت و جذاب است.
۵. سان در انیمیشن «پرنسس مونونوکه» (Princess Mononoke)
«پرنسس مونونوکه» را میتوان یک انیمیشن کلاسیک برای طرفداران هایائو میازاکی معرفی کرد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین آثار استودیو جیبلی بسیار محبوب است. «پرنسس مونونوکه» تنها لقبی است که به دختری به نام سان داده شده که توسط گرگها بزرگ شده و از انسانها به خاطر بیتوجهی به طبیعت متنفر است.
داستان تا حد زیادی به موضوع محیط زیست میپردازد، چون مردم شهر آهنی، جایی که قسمت اعظم فیلم در آن میگذرد، دائما با روح جنگل و دیگر موجودات طبیعی و ماورا طبیعی درگیرند. سان به عنوان یک ارتباط بین طبیعت و جهان انسان عمل میکند و تلاش برای یافتن تعادل بین آنها را نشان میدهد.
۴. پرنسس آنلیس در انیمیشن «باربی در نقش شاهزاده و گدا» (Barbie as the Princess and the Pauper)
چهارمین پرنسس برتر انیمیشنی، پرنسس آنلیس قرار است با پادشاه ثروتمند دومینیک ازدواج کند تا پادشاهی خود را از فروپاشی مالی نجات دهد، اما او عاشق معلم خود جولیان است. هنگامی که آنلیس توسط مشاور شرور ملکه ربوده میشود، جولیان از اریکای فقیر میخواهد که در حالی که به دنبال پرنسس میگردد، خود را به عنوان آنلیس معرفی کند. اتفاقا اریکا و آنلیس خیلی به هم شباهت دارند و تنها رنگ موهایشان فرق میکند. اتفاقات خندهداری در این بین میافتد اما در پایان، پادشاهی نجات پیدا میکند.
این انیمیشن موزیکال کامپیوتری محصول ۲۰۰۴ ممکن است برای برخی از مخاطبان کمی پیشپاافتاده باشد، اما خیلیهای دیگر آن را بهترین فیلم انیمیشن باربی میدانند. این انیمیشن به خاطر آهنگهای بهیادماندنی مثل «من دختری مثل تو هستم» طرفدارانی دست و پا کرده و بر اساس داستان «شاهزاده و گدا» (The Prince and the Pauper) نوشتهی مارک تواین ساخته شده است.
۳. پرنسس آتا در انیمیشن «زندگی یک حشره» (A Bug’s Life)
«زندگی یک حشره» دومین همکاری دیزنی و پیکسار پس از «داستان اسباببازی» است. این انیمیشن داستان فلیک، یک مورچه مخترع را روایت میکند که به طور تصادفی غذای کلونی خود را نابود میکند. پرنسس آتا فلیک را میفرستد تا جنگجویانی را برای محافظت از آنها پیدا کند و معتقد است که این یک ماموریت بیهوده است، اما وقتی فلیک با چیزی که فکر میکند حشرات جنگجو هستند برمیگردد، آتا دوباره به او اعتماد میکند و اجازه میدهد تا نقشهاش را اجرا کند.
بعد از چند فراز و نشیب بیشتر، آتا در نهایت فلیک را از دست ملخها نجات میدهد. آتا همان پرنسس برتر انیمیشنی است که بهترینها را برای مردمش (یا، بهتر است بگوییم، مورچههایش) بدون هیچ انگیزهی خودخواهانهای میخواهد.
۲. پرنسس کیدا در انیمیشن «آتلانتیس: امپراتوری گمشده» (Atlantis: The Lost Empire)
«آتلانتیس: امپراتوری گمشده» حول محور یک باستانشناس به نام میلو تاچ میچرخد، که در نهایت این فرصت را پیدا میکند که به همراه فرمانده رورک به یک سفر اکتشافی برای یافتن شهر گمشده برود. رورک مخفیانه قصد دارد منبع قدرت و طول عمر شهر، کریستالی به نام قلب آتلانتیس را بدزدد. اما زمانی که قلب آتلانتیس با پرنسس شهر به نام کیدا مرتبط میشود، هر دو طرف برای گرفتن این کریستال ارزشمند میجنگند.
این فیلم به خاطر سبک انیمیشنیاش بسیار مورد توجه قرار گرفت. این انیمیشن در زمان انتشار در مقابل انیمیشنهای کامپیوتری شکست خورد. طراحی شخصیت کیدا به عنوان یک پرنسس برتر انیمیشنی بهیادماندنی است، اگرچه او در این فیلم نقش یک دختر بیدستوپا و آشفته را بازی میکند و تبدیل به مککافینی میشود که همه به دنبالش میگردند.
۱. پرنسس مریدا در انیمیشن «دلیر» (Brave)
«دلیر» اولین فیلم پیکسار با یک قهرمان زن و همچنین اولین محصول این کمپانی به کارگردانی (دستیار) یک زن بود. پرنسس مریدا با امتناع از نامزدی خود از سنت سرپیچی میکند و این امر باعث خشم مادرش ملکه الینور میشود. وقتی مریدا دست به دامن یک جادوگر میشود تا عقاید مادرش را عوض کند، او ناخواسته مادرش را به خرس تبدیل میکند. پس از آشتی، الینور به شکل انسانی خود باز میگردد و مریدا موفق میشود رسم قدیمی ازدواجهای از قبل تعیینشده را بشکند.
اولین پرنسس برتر انیمیشنی یعنی مریدا را میتوان یک شاهزاده خانم مدرن در نظر گرفت تا جایی که او نگران ازدواج با یک شاهزاده نیست، بلکه بیشتر به دنبال زندگی بر اساس علایق خودش است. «دلیر» همچنین یک رابطه شیرین و ظریف بین مادر و دختر را نشان میدهد که اغلب در فیلمهای پرنسسی دیده نمیشود. مریدا از نظر فنی یک پرنسس دیزنی است، اما او بخشی از نسل جدید است و هنوز هم تنها کسی است که از پیکسار آمده.
منبع: collider