۱۰ فیلم برتر آل پاچینو که حتما باید ببینید
قرار است ۱۰ فیلم از کارنامهی پربار آل پاچینو را به عنوان پیشنهاد در این لیست ذکر کنیم. انتخاب ۱۰ فیلم از کارنامهی بازیگری که حتی امروز و در دوران کهن سالی هم نمایشهای درخشانی بر پردهی سینما دارد چندان کار سادهای نیست. به همین دلیل اولویت در انتخاب فیلمها توأمان هم به جلوهگری درخشان او ارتباط دارد و هم به جایگاه آنها در تاریخ سینما و به طبع آن در کارنامه وی برمیگردد، وگرنه میشد از فیلمهایی مانند روزی روزگاری در هالیوود (once upon a time in Hollywood)، بیخوابی (insomnia) یا دنی کالینز (danny Collins) به خاطر وجود یکی از این شرایط نام برد.
آلفردو جیمز پاچینو، شاگرد خلف مدرسهی بازیگری «متد» و «لی استراسبرگ» در سال ۱۹۶۹ با بازی در فیلم ناتالی و من (me, Natalie) حرفهی بازیگری (در یک فیلم بلند) خود را آغاز کرد اما این فیلم وحشت در نیدل پارک (the panic in needle park) به سال ۱۹۷۱ بود که نام او را بر سر زبانها انداخت و باعث شکلگیری شمایل سینمایی او شد؛ یک شورشی تمام عیار که حتی با حضور در نقش یک گانگسنر یا پلیس هم بر علیه نظم خشک موجود میشورد.
حضور در همان فیلم توجه فرانسیس فورد کاپولا را به خود جلب کرد تا وی مهمترین نقش نوشته شده برای یک بازیگر در دههی هفتاد را به آل پاچینو بسپارد: مایکل کورلئونه در سری فیلمهای پدرخوانده. از این به بعد او تبدیل به ستارهی نسلی از مردم آمریکا شد که هم از نظام حاکم رو دست خورده بودند و هم قدرت گرفتن گروههای خلافکار و مافیایی را علیه ارزشهای خود میدانستند. در واقع او هم قهرمانی شکننده مانند جیمز دین در دو دهه قبل برای آمریکاییها بود و هم شمایلی از انسان عصیانگر دههی هفتادی در خود داشت.
بالا رفتن سن باعث نشد تا آل پاچینو از جایگاه یک ستاره سقوط کند بلکه بر عکس تواناییهایش در نقش آفرینی باعث شد تا تبدیل به مقیاسی در هنر بازیگری شود. او کم کم خوصوصیات دیگری به نقشهای خود اضافه کرد که از میان آنها میتوان به انرژی زیاد حین اجرا و فریادهای گاه و بیگاهش برای در اختیار گرفتن قاب اشاره کرد. آل پاچینو در طول سالها تئاتر را فراموش نکرد و هرگاه که از سینما فارغ میشد سری به آنجا میزد و در نقشی بر صحنه حضور مییافت. علاوه بر آن او همیشه سودای فیلم ساختن در سر داشت. در سال ۱۹۹۶ مستند در جستجوی ریچارد (looking for Richard) را ساخت و سپس فیلمهای قهوهی چینی (chinese coffee)، وایلد سالومه (wild salome) و سالومه (salome) را کارگردانی و در آنها بازی کرده است.
صفحهی کوچک تولویزیون جای دیگری بود که آل پاچینو در آن به جلوهگری پرداخت. از مهمترین کارهای او میتوان به آثاری چون فرشتگان در آمریکا (angels in America) و تو جک را نمیشناسی (you don’t know jack) اشاره کرد. مجموعهی تمام این فعالیتها سبب شد تا وی هر سه جایزهی اصلی بازیگری در آمریکا را از آن خود کند: جوایز امی (تلویزیون)، تونی (تئاتر) و اسکار که این آخری به خاطر بازی در فیلم بوی خوش یک زن (scent of a woman) سرانجام به او رسید.
حضور آل پاچینو بر پرده هنوز هم وزنهی مهمی برای هر فیلمی است؛ گرچه کهنسالی سبب شده تا دیگر او را در نقشهایی مانند شخصیتهای دوران جوانی نبینیم اما هنوز هم اگر قرار باشد پیرمردی شورشی به پردهی سینماها راه یابد، آل پاچینو بهترین گزینه است؛ مانند حضورش در فیلم رفقای استوار (stand up guys).
۱۰. ایرلندی (The Irishman)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- دیگر بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی
- محصول: ۲۰۱۹، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۵٪
بعد از حضور رابرت دنیرو و آل پاچینو در فیلم مخمصه به کارگردانی مایکل مان، حضور این دو در کنار هم به آرزویی برای علاقهمندان به سینما تبدیل شد. گاه و بی گاه خبر میرسید که قرار است مارتین اسکورسیزی فیلمی را با حضور این دو ستاره در کنار هم کارگردانی کند و همین نام بردن از این کارگردان پر آوازه باعث افزایش کنجکاویها میشد. سرانجام این دو در فیلم ایرلندی به هم رسیدند.
آل پاچینو در این فیلم نقش جیمی هوفا، رییس افسانهای اتحادیههای کارگری آمریکا در دهههای پنجاه و شصت میلادی را بازی میکند. شیوهی اجرای نقش این غول پشت پردهی سیاستهای داخلی آمریکا توسط او مبتنی بر میزانسن فیلمساز است؛ قدرتمند همچون کسی که عادت کرده همیشه در مرکز قاب باشد.
زمانی که او برای بزرگداشت شخصیت اصلی با بازی رابرت دنیرو سخنرانی میکند از بهترین قسمتهای فیلم است و حضور گرم و در عین حال مهیب جو پشی در همان زمان، این سکانس را به یاد ماندنی میکند.
« در اواخر قرن بیسم یک گانگستر قدیمی به نام فرانک شیران گذشته ی خود را به یاد میآورد. او پس از شرکت در جنگ دوم جهانی، در دههی پنجاه میلادی به طور اتفاقی با سرکردهی یک گروه مافیایی بزرگ به نام راسل بوفالینو آشنا میشود. از طریق او، شیران سلسله مراتب را یکی یکی طی میکند و تبدیل به یک قاتل حرفهای می شود. بعد از اعتماد روسا، او به جیمی هوفا رییس اتحادیههای کارگری معرفی میشود تا با هم همکاری کنند …»
۹. … و عدالت برای همه (And Justice for All)
- کارگردان: نورمن جیسون
- دیگر بازیگران: جک واردن، جان فورسایت
- محصول: ۱۹۷۹، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۱٪
یکی از حضورهای درخشان آل پاچینو در نقش یک شورشی. در فیلم … و عدالت برای همه آل پاچینو نقش کسی را دارد که باید برای حفظ قانون و نظم موجود در سیستم فداکاری کند. اما نارساییها و ظلم آشکاری که در بوروکراسی خشن عدالت خانهی کشورش میبیند او را تبدیل به یک شورشی میکند. مردی که خودش قربانی سیستمی میشود که قرار بوده از آن محافظت کند.
این فیلم خوب نورمن جیسون برای آل پاچینو نامزدی جایزه ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به ارمغان آورد. او این دستاورد را مدیون اجرای دقیق خود در قالب نقشی است که آهسته آهسته تغییر میکند. این تغییر را در همهی جلوههای حضور او بر پرده میتوان دید تا آنجا که جنون شخصیت نه تنها ناگهانی نیست بلکه مخاطب به خوبی آن را درک میکند. فیلمنامهی فیلم برای رسیدن به چنین قالبی چندان پر جزییات نیست و این همه دستاورد خود بازیگر برای فیلم است. فیلم داستان پیچیدهای دارد و با چند خط نمیتوان آن را توضیح داد اما خلاصهای از آن چنین می شود:
«آرتور کرکلند وکیل جوانی است که باید از یک قاضی دفاع کند. قاضی به اتهام هتک حرمت بازداشت شده و این در حالی است که آرتور با او در گذشته مشکل داشته است …»
۸. نفوذی (The Insider)
- کارگردان: مایکل مان
- دیگر بازیگران: رابرت دنیرو، کریستوفر پلامر
- محصول: ۱۹۹۹، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۶٪
بسیاری از بازیگران بهترین نقشآفرینی خود را در فیلمی از مایکل مان ارائه دادهاند. حال آل پاچینو را در کنار راسل کرو در فیلمی از او تصور کنید؛ نتیجه درخشان خواهد شد. آل پاچینو بعد از حضور درخشان خود در فیلم مخمصه از مایکل مان، این بار و در فیلم دیگری از او، نقش یک تهیه کنندهی خبری را بر عهده گرفت. فردی که قرار است بازگو کنندهی یکی از بزرگترین رسواییهای قرن بیستم آمریکا باشد.
با وجود اینکه بار عاطفی داستان فیلم بر دوش شخصیتی است که راسل کرو نقش آن را بازی میکند، اما این آل پاچینو است که قاب فیلمساز را از آن خود میکند. او باز هم سیمای شورشی خود را به اجرا میگذارد اما با یک تفاوت اساسی: این بار انسانی بالغ، بر اساس منطق خود و آگاهانه دست به شورش علیه آن چه که خود ساخته میزند نه مانند فیلم قبلی لیست عصیانی کور بر اساس احساس.
چنین پرداختی در بازی او لحظه به لحظه شکل میگیرد. آن چه که بر سر این شخصیت آوار میشود او را نمیشکند بلکه باعث میشود تا به سایه روشنهای حرفهی خود آگاه شود. پس مهار زدن بر احساسات در اوج کلافگی تبدیل به برگ برندهی اصلی آل پاچینو در بازی میشود.
این درست که فضای فیلم ارتباط چندانی با فیلم مخمصه ندارد اما آدمها همان آدمیان هستند و روابطشان همانقدر پیچیده است. پس اگر از تماشای مخمصه لذت بردهاید، دیدن نفوذی را از دست ندهید.
«این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. تهیه کنندهی یک برنامهی خبری مشهور متوجه میشود که فردی از تشکیلات عظیم سیگار و تنباکوی آمریکا حاضر است تا برعلیه این شبکهی در هم پیچیده و قدرتمند شهادت دهد. شهادت او سبب خواهد شد تا پشت پردهی آنها نمایان شود. همین موضوع هر دو را در موقعیت سختی قرار میدهد چرا که هم شبکه خبری و هم تشکیلات تنباکو در تلاش برای بدنامی آنها هستند …»
۷. راه کارلیتو (Carlito’s Way)
- کارگردان: برایان دیپالما
- دیگر بازیگران: شان پن، پنه لوپه آن میلر
- محصول: ۱۹۹۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۲٪
برایان دیپالما خوب میدانست که چگونه از انرژی بی پایان آل پاچینو استفاده کند. او قبلا در فیلم صورت زخمی از او استفاده کرده بود و حال قرار بود او را در نقش گانگستری دیگر به کار گیرد. ضد قهرمانی که بر خلاف فیلم اول جلوههای پر رنگی از انسانیت در او وجود دارد و در تلاش است تا درست و حسابی با این دنیا وداع کند.
تصویری که فیلمساز از زندگی یک مطرود جامعه ارائه میدهد، تصویری تلخ و ناگوار است؛ او با وجود تلاش بسیار برای دوری از دردسر و ساختن یک زندگی آرام، مدام از سوی جامعه پس زده میشود تا در پایان حلقهی محاصره بر او چنان تنگ شود که راهی جز خود ویرانگری برایش باقی نماند.
دیپالما در عین حال که استاد نمایش خوی حیوانی شخصیتها بر پردهی سینما است، خوبی را هم به خوبی کشف میکند. انسانیت در کاراکترهای او زمانی از بین میرود که امکان بروز پیدا نمیکند و همین سبب فوران خشم آنها می شود. در فیلمهای شاخصش آدمهای او چیز زیادی برای زندگی نمیخواهند و اگر دست به عصیان میزنند به این خاطر است که موجودیتشان به خطر افتاده است. و خب برای جان گرفتن چنین شخصیتهایی چه کسی بهتر از آل پاچینو میشناسید.
«کارلیتو که در گذشته گانگستر معروفی بوده و همهی خلافکارهای شهر را میشناسد، پس از آزادی از زندان نزد دوست دختر خود میرود و رابطهی گذشتهی آنها دوباره زنده میشود. او کاری در یک کلوب شبانه پیدا میکند و سرگرم زندگی آرام خود است. اما پیدا شدن سروکلهی دیوید باعث به وجود آمدن مشکلاتی میشود …»
۶. بعد از ظهر سگی (Dog Day Afternoon)
- کارگردان: سیدنی لومت
- دیگر بازیگران: جان کازال، جیمز برادریک
- محصول: ۱۹۷۵، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۶٪
سیدنی لومت خودش یک شورشی تمام عیار بود و به همین دلیل همواره به روایت زندگی افرادی پرداخت که موازنهی قدرت و نظم موجود به نفع اقلیتی قدرتمند را به چالش میکشند. زمانی بعد از ظهر سگی از فیلمهای هم دورهی خود در نمایش روحیهی عصیانگری دههی هفتاد پیشی میگیرد که همراهی مردم با خلافکارن و سارقان سمپاتیک بانک را تصویر میکند. از این بابت روحیهی دههی هفتاد همچون فیلمهای دیگر لومت در بعد از ظهر سگی هم قابل مشاهده است.
لومت برای دست زدن به چنین کاری اول باید سارقان همدلیبرانگیزی خلق کند و سپس به تماشای تشویق آنها توسط مردم بنشیند و توقع داشته بشد که مخاطب هم چنین فضایی را باور کند. او به شکل ریزبافتی موفق به انجام چنین کاری میشود؛ اول سارقان بانک را آدمهایی بلکه افرادی بی دست و پا معرفی میکند که به ناچار دست به دزدی زدهاند و دوم در جریان محاصرهی بانک توسط پلیس، رفته رفته از آنها افرادی طرد شده و مظلومی میسازد که سیستم مبتنی بر نظم قدیم ایشان را پس زده است.
باز هم برای ایفای نقش چنین سارقی که چیزی برای از دست دادن ندارد و سرقت آماتوریاش جلوهای اعتراضی و ناشیگری او معنایی فراتر از یک دزدی پیدا میکند و تبدیل به وسیلهای برای بیان حق آزادی میشود، چه کسی بهتر از آل پاچینو سراغ دارید.
«مردی به نام سانی برای خرج عمل تغییر جنسیت معشوق خود مجبور به دزدی از بانک میشود. بعد از حضور او و رفیقش در بانک پلیس بلافاصله متوجه سرقت میشود و بانک را محاصره میکند. حال این دو دوست باید راهی برای فرار پیدا کنند …»
۵. مخمصه (Heat)
- کارگردان: مایکل مان
- دیگر بازیگران: رابرت دنیرو، وال کیلمر
- محصول: ۱۹۹۵، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۷٪
کمتر در تاریخ سینما تقابل دو ابرستاره چنین باشکوه از کار در آمده است. آل پاچینو و رابرت دنیرو در بهترین فرمهای بازیگری خود روبروی هم قرار گرفتهاند تا داستان موش و گربهای را که مایکل مان قصد تعریف کردن آن را دارد به جایگاهی فراتر از یک درام پلیس صرف و چیزی که انتظار میرفت، تبدیل کنند.
آل پاچینود در این فیلم نقش کارآگاهی را بر عهده دارد که تمام زندگی خود را وقف شغلش کرده و در زندگی خصوصی خود به بن بست رسیده ایت . از همین رو گرفتن سارقی حرفهای که تمام رد و نشانههای پشت سرش را پاک میکند برای او تبدیل به مسألهای شخصی میشود؛ مسألهای که او باید حل کند تا بتواند پاسخی برای ناکامی خود در زندگی شخصی بیابد.
حال در چنین شرایطی رابطهی او با طرف منفی ماجرا به چیزی فراتر از یک رابطهی معمولی و حرفهای تبدیل میشود. به نظر میرسد در شرایط دیگری و در قصهی دیگری آنها میتوانستند بهترین دوستهای یکدیگر باشند. دو انسان باهوش که روایت پر فراز و نشیب فیلم را در او ج نگه میدارند.
در چنین شرایط جذابی، مخمصه چند تا از بهترین سکانسهای تعقیب و گریز و سرقت تاریخ سینما را در خود جای داده است. کارگردانی مایکل مان کم نقص است و وال کیلمر چه در سکانسهای احساسی و چه در سکانسهای اکشن فوقالعاده است. سکانس پایاینی فیلم و بازی آل پاچینو با چشمانش به راحتی از ذهن مخاطب پاک نخواهد شد.
«نیل به همراه گروهش به یک ماشین حمل پول دستبرد میزنند. در جریان سرقت یکی از محافظان توسط عضو جدید گروه به قتل میرسد. نیل و گروهش با مبلغ بسیار زیادی پول موفق به فرار میشوند. از سویی دیگر پلیسی کاربلد مسئول رسیدگی به پرونده میشود. او زمانی به دستگیری اعضای گروه نزدیک می شود که آنها مشغول برنامهریزی برای یک سرقت بزرگ از بانک هستند و …»
۴. مترسک (Scarecrow)
- کارگردان: جری شاتسبرگ
- دیگر بازیگران: جین هاکمن، ریچارد لینچ
- محصول: ۱۹۷۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۷۷٪
از همان سکانس ابتدایی و ادای دین آشکار جری شاتسبرگ به ساموئل بکت و نمایشنامهی معروف او یعنی در انتظار گودو (waiting for godot) مشخص است که با فیلمی نبوغآمیز و درخشان طرف هستیم. ضمن آنکه پیتر برد شاو منتقد سرشناس گاردین اعتقاد دارد آل پاچینو و جین هاکمن هر دو بهترین نقش آفرینیهای خود را در این فیلم ایفا کردهاند. به همین دلیل فیلم در همان سال تولید موفق شد جایزهی نخل طلای کن برای بهترین فیلم را از آن خود کند.
جری شاتسبرگ که با فیلم وحشت در نیدل پارک هم سابقهی همکاری با آل پاچینو را در کارنامهی خود دارد، این بار روایت دو انسان طرد شده از جامعهی اطراف خود را تعریف میکند که در آرزوی یک زندگی بهتر هر روز دست و پا میزنند و احساس میکنند در حال پیشرفت هستند. این در حالی است که آنها با هر تلاشی موجبات غرق شدن خود را در گرداب زندگی فراهم میکنند.
سفر جادهای آنها و کارهای گاه و بیگاهی که پیدا میکنند، مسکن موقتی است که درک درست هر دو شخصیت اصلی در فهم واقعیت اطرافشان را، به تعویق میاندازد وگرنه سرنوشت شوم آنها همچون شخصیتهای مخلوق ساموئل بکت از همان ابتدا مشخص است.
جین هاکمن هیچگاه، چنین درخشان نبوده است. او در سکانس رقص معروف رستوران حین درآوردن لباسهایش تمام هنر خود در بازیگری را نثار ما میکند. آل پاچینو در نقش شخصیت تودار داستان چنان شکنندگی و لطافتی به کاراکترش میدمد که مخاطب را برای آیندهی او در این اجتماع خشمگین نگران میکند.
«مکس که به تازگی از زندان آزاد شده است به فرانسیسکو برخورد میکند. او برای کاری که خیال دارد راه بیاندازد نیاز به یک شریک تجاری دارد. اما فرانسیس از فرزند خود بیخبر است و دوست دارد اول او را ببیند. هر دوی آنها قرار میگذارند بعد از پیدا کردن فرزند فرانسیس به پیتزبورگ بروند و کار و کاسبی خود را شروع کنند …»
۳. صورت زخمی (Scarface)
- کارگردان: برایان دیپالما
- دیگر بازیگران: میشل فایفر، استیون بائر
- محصول: ۱۹۸۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۲٪
برایان دیپالما داستان فیلم کلاسیک هوارد هاکس به همین نام را گرفت، مقدار زیادی اشارات روز به آن اضافه، لحن آن را تلختر و فضای فیلم را پر زرق و برق کرد. در داستان فیلم هاکس شخصیتی از جهان طرده انسانهای در حاشیه مانده، بعد از رسیدن به ثروت از طریق کار و کسب خلاف، آن چنان مجنون و شیفتهی قدرت میشود که جلوههای انسانی در او کمرنگ میشود. همین خصوصیت در فیلم برایان دیپالما وجود دارد اما او به شیوهی متفاوتی آن را ترسیم میکند.
انقلاب کوبا سبب میشود که فردی بدون هیچ آمادگی خاصی برای حل شدن در یک جامعهی جدید به آمریکا سفر کند. حضور در کشوری جدید و با فرهنگی جدید از او موجودی رقتانگیز و پر از عقده میسازد. همینها سبب میشود تا او کینهی عمیقی از جامعه به دل بگیرد و سعی کند بر علیه آن بشورد. تمام قدرت و انرژی این مرد صرف همین هدف میشود و حتی پس از قدرت گرفتن هم راهی برای فرار از آن ندارد.
دیپالما مانند اکثر فیلمهای خود نشان میدهد که چگونه یک جامعه با ارزشهایی خشک و مبتنی بر اولویت پول و ثروت بر هر چیزی، میتواند انسانیت را از بین ببرد و همه را به حیواناتی طماع تبدیل کند. شخصیتهای داستان همه و همه فقط برای پول ارزش قائل هستند و کسی به فکر ایجاد روابط انسانی نیست. در چنین محیطی، آل پاچینو موفق میشود هم شخصیت یک شورشی را مانند همیشه به درستی ترسیم کند و هم در ادامهی درخشش خود در فیلمهای گانگستری، شمایل یک قاچاقچی مواد مخدر را به شکلی ریز بافت بر پردهی سینما جان ببخشد.
«پس از انقلاب کوبا، رهبر جدید این کشور یعنی فیدل کاسترو، فرمان باز شدن دروازههای کشور را صادر میکند. گروهی عظیم از مردمان کوبا به سمت میامی آمریکا حرکت میکنند تا در آن جا پناهنده شوند. یکی از این افراد، مردی است به نام تونی مونتانا که پیشینهای جنایی در کشور خود دارد. او آهسته به گروههای خلافکار نفوذ میکند و سلسله مراتب پیشرفت را طی میکند و به قدرت میرسد اما …»
۲. سرپیکو (Serpico)
- کارگردان: سیدنی لومت
- دیگر بازیگران: کورنلا شارپ، آلبرت هندرسون
- محصول: ۱۹۷۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۰٪
سرپیکو بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. فرانک سرپیکو در جهان واقعی پلیس آرمانگرا و درستی بود که سعی داشت جلوی همکاران فاسد خود قد علم کند و همین هم موجب شد تا از سوی همکارانش طرد شود. چرا که حضور او باعث ایجاد ترس در تن و روان این به اصلاح مجریان قانون میشد. حال چنین داستانی را که عصیان یک فرد در برابر سیستم از سر روی آن میبارد در دستان فیلمسازی مانند سیدنی لومت قرار دهید و بازیگری مانند آل پاچینو را در نقش اصلی تصور کنید تا از نتیجهی کار شگفتزده شوید.
اگر سرپیکو فیلمی چنین درخشان در کارنامهی فیلمسازی سیدنی لومت است و در میان نقش آفرینیهای آل پاچینو صاحب چنین جایگاه رفیعی است، فقط به تصویرگری شورش یک فرد در برابر سیستم بازنمیگردد. سیدنی لومت تلاش میکند تا خلوتی شاعرانه برای شخصیت اصلی خود خلق کند که به هیچ وجه هم سو با محیط پیرامون خود نیست. آدمی که انگار یاد گرفته خلاف جهت آب شنا کند و حتی در عاشقی و بیان احساسات هم تفاوت آشکاری با جامعهی اطرافش دارد.
آل پاچینو در ترسیم هر دو وجه این شخصیت به خوبی عمل میکند. او هم قبایی مناسب یک شورشی بر تن کاراکتر خود میکند و هم در قالب یک انسان خیرخواه که چیزی جز یک زندگی آرام و صادقانه نمیخواهد، سنگ تمام میگذارد. همه اینها باعث شد تا او در آن سال نامزد اسکار جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد شود.
«فرانک سرپیکو پس از پیوستن به منطقهی ۸۲ پلیس نیویورک سودای کارآگاه شدن در سر دارد. او پس از آن که با بالادستیهای خود کنار نمیآید، از آنها میخواهد تا او را به دایرهی ۲۱ منتقل کنند. پس از انتقال به این بخش به او پیشنهاد رشوه میشود اما قبول نمیکند تا اینکه همکارهای فاسدش او را تهدیدی برای خود میبینند. در این شرایطی حتی جانش در خطر قرار میگیرد …»
۱. سه گانهی پدرخوانده (The Godfather trilogy)
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- دیگر بازیگران: مارلون براندو، رابرت دنیرو، جیمز کان، جان کازال، اندی گارسیا
- محصول: ۱۹۷۲، ۱۹۷۴، ۱۹۹۰، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۹.۲، ۹، ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۷٪، ۹۶٪، ۶۸٪
دربارهی سه گانهی پدرخوانده چه چیز تازهای میتوان گفت؟ قرار گرفتن آل پاچینوی جوان در قالب نقش رویایی هر بازیگر مردی باعث شد تا او وارد معبد بزرگ بازیگران شود. نقش مایکل کورلئونه، پسر کوچک دون ویتو کورلئونه با بازی بینظیر مارلون براندو، شهرت را برای او به ارمغات آورد، اما این تمام راه برای او نبود نبود. آل پاچینو هم دل منتقدان را به دست آورد و هم به سرعت وارد فرهنگ عامه شد؛ به گونهای که هنوز هم به نقش آفرینی او و تصویرش روی پرده، در آثار سینمایی، تلویزیونی و حتی در شوهای کمدی ادای دین میشود. و این همه بدون هیچ توضیح اضافهای مورد اقبال مخاطب عام قرار میگیرد. کمتر نقشی در جهان است که چنین میان همه شناخته شده باشد.
مجموعهی پدرخوانده مبتنی بر الگوی قدیمی فیلمهای گانگستری یعنی تراژدی ظهور و سقوط است. در این فیلمها فردی تلاش میکند تا به جایی در دل تشکیلات جنایی برسد و پس از موفقیت همه چیز را از دست میدهد. در واقع برای گانگستر بهشت و جهنم در همین دنیا است. پدرخواندهها همین الگو را میگیرند و در ترکیب با احساسات شخصیتها و بال و پر دادن به روابط آدمها چنان جهان کاملی میسازند که برای هر انسانی قابل درک است. فرانسیس فورد کاپولا با پرداخت چنین داستانی دقیقا همان کاری را انجام میدهد که تمام هنرهای والا سعی در نمایان کردن آن دارند: یعنی نمایش انسان بدون هیچ روتوش اضافهای.
در چنین جهانی آل پاچینو هم شخصیت قدر قدرت یک پدرخواندهی حاکم را به خوبی بازی میکند و هم احساسات انسانی او را به نمایش میگذارد. اگر مارلون براندو در قسمت اول به درستی ترسیم میکند که یک مرد برای خانوادهاش تا چه اندازه میتواند فداکاری کند، آل پاچینو در هر سه قسمت روی مهیب چنین جایگاهی را نمایان میکند.
در سال ۲۰۲۰ فرانسیس فورد کاپولا نسخهی تدوین شدهی جدیدی از قسمت سوم این مجموعه با نام پدرخوانده کودا: مرگ مایکل کورلئونه (the godfather coda: the death of Michael Corleone) منتشر کرد که تفاوتهایی به ویژه در پایان با قسمت سوم این مجموعه دارد.
«در سه گانهی پدرخوانده داستان زندگی فرزند کوچک یک خانوادهی ایتالیایی قدرتمند در تشکیلات جنایی از ابتدای راه و جوانی تا دوران کهنسالی نمایش داده میشود.»
جالبه ک بوی خوش یک زن توی لیست نیست…
اونم خیلی خوب بود و آل بخاطرش اسکار گرفت
به نظرم وکیل مدافع شیطان حتما باید توی لیست می بود. آل پاچینو تو این فیلم بسیار عالی بازی کرد و بخاطرش اسکار گرفت
وکیل مدافع شیطان بهترین فیلمشه
۱۹۸۳ Scarface میتونه شایسته جایگاه دوم و
شاید اول باشه!
بهترین بازی تمام عمر آل پاچینو در نقش تونی
مونتانا قاچاقچی کوبایی…