۱۵ کاری که پس از ۳۰ سالگی نباید انجام دهید
چه بخواهیم چه نه، همه دیر یا زود به میانسالی قدم میگذاریم و پیر میشویم. شاید این خیلی کلیشهای به نظر برسد، اما کارهایی هستند که اگر در دهه چهارم زندگی هستید نباید انجام دهید. در ادامه با دیجیکالا مگ باشید.
در سیسالگی و بالاتر برخی اتفاقات برای بسیاری از افراد اجتنابناپذیر هستند. افزایش وزن، تسلیم شدن و جایگزین کردن روزمرگی با برخی رویاها و کاهش انگیزهها برای اجرای برنامههایی که برای زندگی داریم.
اما افزایش سن نباید دلیلی برای تغییر نقشه راه و زندگی جذابی که احتمالا در سالهای نوجوانی و جوانی برای خودمان تصویر کردهایم باشد. با وجود عادات بد و الهامات منفی، باز هم میتوان به دنبال رویاها و آرزوهای خود رفت.
در ادامه به نکاتی اشاره شده که توجه به آنها در سی سالگی میتواند به روشنتر و هموارتر شدن مسیر کمک کند.
۱. از اینکه باید همه چیز بدانید، پرهیز کنید
آموزش و پرورش مدرن همه ما را در تلهی ضرورت یادگیری همهچیز میاندازد؛ به طوری که اگر شما دبیرستان را تمام کرده باشید و حتی به دانشگاه رفته باشید معنیاش این نیست که همه چیز را میدانید. به همین ترتیب، روندی از دانستنیهای ناتمام در برابر شما قرار داده میشود که حتی میزان سختی یادگیریشان اهمیتی ندارد.
اما باید آگاه باشید که شما همهچیز را نمیدانید و هیچ زمانی هم نمیتوانید همه چیز را بدانید. این نادانستهها هستند که شما را به مکاشفه و کسب تجربه ترغیب میکنند.
۲. شغلی که علاقهای به آن ندارید را انتخاب نکنید
فرقی نمیکند که درآمدتان از شغلی که دارید چقدر باشد و چه منافع جانبیای از آن عایدتان شود یا چند سال سابقه کار داشته باشید. اگر شغلتان را دوست ندارید، در نهایت از خودتان رضایتی نخواهید داشت. معنی این حرف این نیست که همین الان از شغل فعلیتان استعفا دهید، اما اینکه متوجه باشید در ۳۰ سالگی مشغول کاری هستید که علاقهای به انجام دادنش ندارید و تا ۴۰ سالگی عمرتان را پای آن شغل نگذارید، اهمیت ویژهای دارد. تغییر شغل یا حتی تغییر رویه شغلی اصلا چیز بدی نیست. آنچه از میزان درآمد مهمتر است، رضایت شغلی و لذتبردن از کاریست که انجام میدهید.
۳. از خانهنشینی پرهیز کنید
چه پشت میزنشین باشید، چه وقتتان را صرف تماشای تلویزیون کنید و چه خستگی را پیشه و بهانهی کمکاری کنید، هر سه باعث میشود زمان زیادی درجا بزنید. پس از ۲۰ سالگی سوختوساز بدن ما تغییراتی میکند که در صورت چاق شدن، بازگشت به وزن مناسب برایمان در ۳۰ سالگی سختتر میشود. پس خودتان را بیشتر دوست داشته باشید و از بدنتان مراقبت کنید. بهانهگیریها برای کمتر ورزش کردن کم نیستند، اما اگر نتوانید برنامهای منظم برای داشتن وزنی مناسب داشته باشید، بعد از ۳۰ سالگی بارها خود را مورد مواخذه قرار میدهید که چرا در دورانی که جوانتر بودید و کاهش وزن برایتان سادهتر بود، نسبت به خود کمتوجه بودید.
۴. رویاهای خود را از یاد نبرید
ورود به سیسالگی و پشت سر گذاشتن دهه سوم زندگی به معنی فراموش کردن رویاهای بزرگی که در سر دارید نیست. تصور عمومی این است که تنها افراد جوان میتوانند پتانسیل رویاپردازی و اجرای رویاهای خود را داشته باشند. اما واقعیت این است که بسیاری از افراد بالای ۳۰ سال هر روز در حال تغییر دنیا هستند و نقطه انگیزشی آنها رویاهایشان بوده است. برای مثال کُلنل سندرز (Colonel Sanders) وقتی ۶۰ ساله بود KFC را تاسیس کرد. استن لی (Stan Lee) خالق مارول، تازه از ۴۰ سالگی شروع به نوشتن داستانهای کمیک کرد.
افزایش سن، تجربه و عقلانیت در پی دارد؛ آنچه برای دنبال کردن و به ثمر نشاندن رویاها ضروری است.
در ۳۰ سالگی رویاهای خود را از یاد نبرید.
۵. تا آنجا که میشود از خانواده و دوستان خود دور نشوید
با گذشت زمان، تماس ما با خانوادهها و دوستانمان کمتر و کمتر میشود. اگر در ۳۰ سالگی هستید، پدر و مادرتان احتمالا ۵۰ تا ۶۰ ساله هستند. به یاد داشته باشید که زندگی سرانجامی دارد. یکی از بزرگترین پشیمانیهای بسیاری از افراد این است که پس از مرگ عزیزانشان متوجه میشوند وقت زیادی را با خانوادهشان سپری نکردهاند. با این پیشزمینه، توصیه اکید این است که وقت بیشتری را -پیش از آنکه دیر شود- با خانواده و دوستانتان سپری کنید. تنها مورد برای تغییر این شرایط، نزدیک ماندن به خانواده و دوستان، و تماس مداوم با آنهاست.
۶. هیچگاه فکر نکنید که بهترین سالهای عمرتان گذشته است
اگر دههی بیست زندگیتان را بیشتر دوست دارید، احتمال بیشتر اوقات را به مهمانی، خوشگذرانی و شبزندهداری گذراندهاید و حالا که در ۳۰ سالگی و بیشتر به سر میبرید، احساس میکنید تمام آن دوران خوش به سر آمده و دیگر تکرار نمیشود.
اما این حس دقیقا به طرز فکر شما بستگی دارد. اگر حسرت بخورید و با خود فکر کنید که روزگار خوشی رفته و دیگر تکرار نمیشود، واقعا همینطور خواهد بود. اما در صورتی که روی لحظات تمرکز کنید و به خوشیهایی که در مسیر با آنها مواجه خواهید شد فکر کنید، میتوانید هر لحظه را با خوشی سپری کنید. پس نگاه آیندهنگرانه داشته باشید و مثبت فکر کنید.
۷. از ولخرجی پرهیز کنید
به گفتهی کارشناسان اقتصاد، اگر میخواهید در ۶۵ سالگی بازنشسته شوید، باید از ۲۵ سالگی پسانداز کردن را شروع کنید. چنین چیزی مستلزم رعایت مولفههای مهمی است، اما بهترین راه برای ضمانت اجرای آن، عدم ولخرجی بیش از حد است. ما در دنیایی مادی زندگی میکنیم و خرید چیزهای مختلف باعث ایجاد حس خوب در ما میشود. اما به شرطی که پس از خریدها از خرج بیشازحد ناراحت نشویم.
در دهه ۲۰ زندگی بیشتر خرجها شامل خریدهای خرد و هزینههایی مثل جابجایی، کافه و موارد مشابه میشود. اما هزینههای اصلی در دهه ۳۰ زندگی شامل خرید ماشین یا خانه است. (در کشور ما ممکن است این هزینهها یا سرمایهگذاریهای شخصی دیرتر هم شروع شود.) یاد گرفتن زندگی کمهزینه کار آسانی نیست. کمتر خرج کردن چیزی است که وقتی پول کافی داشته باشیم سختتر است، اما در صورت عدم انجام آن، دوره بازنشستگی در شرایطی راحت، چندان ساده نخواهد بود.
۸. خشمگین نباشید
کینه داشتن از سایرین به هیچکس جز خود شما صدمه نمیزند. احساس تنفر از کار یا یکی از دوستان جز اینکه انرژی منفی ایجاد کند و زندگی را برایتان کسالتبارتر کند، سود دیگری ندارد. ناراحتی طولانیمدت از شرایط، وضع را بهتر نمیکند و هر چه چنین حالتی طولانیمدتتر باشد، تاثیر منفی بیشتری روی شما و زندگیتان میگذارد.
شاید ناراحتی و عصبانیت طولانیمدت برای نوجوانها تاثیر زیادی بر کل زندگیشان نداشته باشد، اما وقتی به سی سالگی میرسید، باید بخشیدن و فراموش کردن را بیشتر و بهتر یاد بگیرید. در غیر این صورت همیشه فردی خواهید بود که لذت کمتری از زندگی میبرد چرا که در تلهی اتفاقات و خاطرات منفی افتاده است.
۹. شخصیت دوره دبیرستان خود را فراموش کنید
فراموش کردن دوره دبیرستان برای کسانی که دوستان کمی در آن دوره از زندگیشان داشتهاند ساده است. اما اگر شما از جمله افرادی هستید که در دوره دبیرستان به نوعی محبوب و شناختهشده بودید، به سختی میتوانید کاراکتر دوره دبیرستان خود را کنار بگذارید.
واقعیت این است که در دهه چهارم زندگیتان، تقریبا هیچکس به آنچه در دبیرستان بودهاید توجهی نمیکند و علاقهای هم به آن دوره از زندگی شما ندارد. اینکه چه مقامهای ورزشی یا حتی علمیای در دوره دبیرستان به دست آوردهاید، مهم نیست. حتی اگر در حال حاضر بدنی آماده و مطلوب داشته باشید این هم ارتباطی به ورزشکار بودنتان در دوره دبیرستان ندارد.
زندگی کردن با خاطرات گذشته چندان برای ادامه مسیر شما مطلوب و مناسب نیست. خصوصا اگر دورهی غرورآمیزی در دوران دبیرستان داشتهاید و بخواهید به صورت ذهنی به آن دوره رجوع کنید. خودتان را از شر خاطرات خوب دوره دبیرستان خلاص کنید و نگاهتان را به زندگی جدیتر تغییر دهید. در این صورت است که میتوانید کسی باشید که دیگران بخاطر خودتان و نه سابقه دوران محصلیتان مورد توجه و اهمیت قرار میدهند.
۱۰. تا حد ممکن در یک جای خاص ساکن نمانید
اینکه بتوانید بخشی از یک جامعهی محلی شوید و ریشههای خود را در شهر یا بخشی از یک شهر عمیق کنید اصلا چیز بدی نیست. اما تفاوت زیادی بین این و عدم ترک خانه و محل کار برای مدت طولانی وجود دارد.
اینکه در تمام طول زندگی از شعاع ۵۰ کیلومتری شهری که در آن زندگی میکنید دور نشوید اصلا در کسب تجارب تازه به شما کمکی نمیکند. در مقابل، مسافرتهای تفریحی و کاری گاه و بیگاه میتواند دید بهتری نسبت به زندگی به شما بدهد. هر چه سفر طولانیتر باشد تجارب بیشتری در آن به دست میآید. تا به حال چند نفر را دیدهاید که کاملا از سفر رفتن شکایت داشته باشند؟ و چند نفر را دیدهاید که از اینکه فرصتهای مسافرتشان را از دست دادهاند، ابراز پشیمانی کردهاند؟
۱۱. اسیر روزمرگی نشوید
وقتی جوانتر هستید، زندگی به صورت مداوم تغییر میکند اما با افزایش سن شما احتمالا یک شغل تمام وقت پیدا کردهاید و ناخودآگاه درگیر روتینهایی خطرناک شدهاید. اینکه صبحها از خواب بیدار شوید، احتمالا دوش بگیرید، به سمت محل کار بروید، هشت ساعت از روزتان را در محل کار سپری کنید، به سمت خانه برگردید، شام بخورید، تلویزیون نگاه کنید و بخوابید تا بتوانید صبح فردا این رویه را تکرار کنید.
برخی افراد تا زمان بازنشستگی و حتی بعد از آن در این تله گیر میافتند. اگر چه ایجاد ساختارهایی روتین میتواند کمککننده باشد و به شما در افزایش بازدهی کمک کند، اما تمام زندگی شما نباید در حلقهای تکراری بیفتد. سعی کنید برای خودتان چالشهای جذابی بسازید که گاهی از این روتینها دوری کنید و در کنار کسب تجارب تازه از زندگی نیز لذت بیشتری ببرید.
۱۲. نقطهنظرهای متفاوت و متناقض نداشته باشید
هر کسی ممکن است در مورد هر چیز نظری خاص داشته باشد. دنیای مد، ورزش، گرمایش جهانی یا حتی موضوعات سیاسی ممکن است موضوعاتی باشند که مردم نظرات مختلفی در موردشان داشته باشند. نظرات افراد، ارتباطی با واقعیات ندارد، بلکه بر پایهی شایعات و شنیدهها شکل میگیرد و منتقل میشود.
اما پافشاری بر یک نظر منفی قطعا کار منطقیای نیست. در این صورت شما تنها به خودتان سخت گرفتهاید و از دید سایرین فردی یکدنده و البته احمق به حساب میآیید. به جای ابراز نظرات عجیب و تعصب روی آنها، بهتر است نظراتتان را برای خودتان نگه دارید.
۱۳. به فکر و حرف مردم کاری نداشته باشید
اگر هیچ کس نسبت به اینکه چه فکر میکنید توجهی نداشته باشد، شما نباید وقتتان را برای آنچه آنها فکر میکنند تلف کنید. این طبیعت بشر است که بخواهد نظر سایر افراد را جلب کند، اما این نباید به معنی تغییر رویه و ماهیت خودمان برای جلب توجه سایرین باشد. در دوران جوانی اگر کسی شما را زشت یا احمق خطاب کند ممکن است برای چند هفته از حرف او آزار ببینید، اما با افزایش سن، باید یاد بگیرید که افکار و حرفهای بیخود سایرین برایتان بیاهمیت باشد.
به یاد داشته باشید که هر کسی نظر خاص خود را دارد. اگر بخواهید وقت خود را برای نظر همه صرف کنید، وقتی برای اینکه در مورد عقاید و نظرات خود فکر کنید، نخواهید داشت.
۱۴. عادات بد خود را کنار بگذارید
ما انسانها به صورت ناخودآگاه تمایل به عاداتی داریم که برای بدن و حتی ذهنمان سالم نیستند. خوردن غذاهای ناسالم، سیگار کشیدن، کمخوابی و بسیاری موارد دیگر در این دسته قرار میگیرند.
در دهه بیست زندگی بدن ما هنوز جوان است و میتواند به رغم چنین عادات بدی، ما را سرپا و سالم نگه دارد. اما با افزایش سن بدن ما هم پیر میشود و این عادات بد، اثرات خود را در زندگی نشان میدهند. اگر با دقت به اطراف خود نگاه کنید، میبینید که برای مثال کسانی که سیگار میکشند، همه دچار سرطان ریه نمیشوند، اما آنها که برای مدتها به سیگار کشیدن ادامه میدهند زودتر از سایرین پیر میشوند.
هیچ عادت بدی وجود ندارد که در ادامه مسیر و با ورود به دهه سی زندگی بخواهید آن را به همراه داشته باشید. اگر اکنون در سنین سی تا چهل سالگی هستید و عادت بدی دارید، هنوز هم برای ترک آن دیر نیست. عادات بد را پشت سر بگذارید.
۱۵. فکر نکنید باید تسلیم شوید
ممکن است در حال حاضر بسیاری از دوستان شما ازدواج کرده باشند و حتی صاحب فرزند شده باشند. اما این الزاما به معنی این نیست که شما هم باید در همین مسیر قدم گذاشته و پیش روید. اگر واقعا در مرحلهای از زندگیتان نیستید که برای ازدواج آماده باشید، بهتر است صرفا برای اینکه جو کلی جامعه چنین چیزی را پیشنهاد میدهد، -فعلا- درگیرش نشوید.
این نکته در خصوص سایر مسایل هم به همین صورت است. اگر به فکر تغییر شغل، رفتن به یک مسافرت تفریحی، نقل مکان به جایی تازه و هر مورد خاصی هستید و میتوانید از پس آن برآیید، انجامش دهید. اما اینکه بخاطر حرف مردم یا عرف جامعه خود را محدود یا مجبور به کاری خاص کنید، منطقی نیست. شما هرگز نباید فکر کنید باید طبق سیستمی خاص پیش روید و هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید شما باید در چه سنی چه کاری انجام دهید. در واقع باید هر زمان که موقعیتی را مناسب کاری خاص دیدید، آن را انجام دهید.
از سی سالگی خود لذت ببرید. شما هنوز کارهای زیادی دارید که باید در مسیر پیش روی خود انجام دهید. شما میتوانید تا زمانی که بازنشسته میشویدخود را درگیر کاری کنید که دوستش ندارید، تمام رویاهای خود را فراموش کنید و در عادات بد خود غوطهور شوید یا در سی سالگی خود را در مسیر موفقیت، سلامتی و تصمیمات هوشمندانه و مفید برای ادامه راهتان قرار دهید.
تمامی اینها به خود شما بستگی دارد که بخواهید ادامه راه را چگونه و با چه کیفیت و سرعتی طی کنید. هیچ کس بیشتر از خود شما در جهتدهی به این مسیر تاثیرگذار نیست. انتخاب با شماست.
منبع: LifeHack
من دقیقا سی سالمه و ده سال گذشته زیاد واسم
راضی کننده نبوده ولی من سی سالگی رو بسیار
دوستتر دارم، کم کم دارم به خودشناسی و کسب
تجربه می پردازم توی انتخابهام بیشتر گزینش
میکنم سعی میکنم کارم بیشتر در زمینه ی مورد
علاقه و استعدادم (استعدادی که با تجربه کردن
بهش پی بردم و نه فقط حدس )و البته با در نظر
گرفتن درآمد و اهمیت و معنای شغلم تنها در
صورت وجود یک ارتباط عمیق دوستانه
که باعث رشد هر دو طرف بشه حاضرم ازدواج
کنم و گرنه به اندازه ی کافی از اهداف شخصی و
آرامش و دوستان خوب و ارتباط با خانواده ام
لذت میبرم و از دستشون نمیدم ،در هر حالت
سی سالگی به مراتب بهتره.
یه طوری در مورد ۳۰ ساله ها گفتی, منکه ۳۱ سالمه حس کردم ۵۵ ساله هستم و حس پیری بهم دست داد
۳۰ سالگی تازه دورانیه که میتونی به شکل ویژه تر از زندگی لذت ببری، اگه در دهه ی قبلی خوب تلاش کرده باشی، دهه چهارم بهترین دوران زندگی میشه چون هم دیگه مستقل شدی و پولت واس خودته، هم هنوز جوونی و بدن توانمندی داری، هم تو اوایل ازدواج هستی و خیلی ها هم بچه های کوچیک دارن که بهترین چیزه.
هر دوره خوبی های خودش رو داره و مهم ترین چیز اینه از گذر زمان نترسیم و خوب زندگی کنیم.
برای منی که به اون دنیا ایمان دارم واقعا مرگ هیچ ترسی نداره و شاید تنها نگرانیم این باشه که قبل از اینکه بتونم فرزندانم رو سر و سامون بدم، دستم از این دنیا کوتاه بشه
متن جالب بود دیدگاه ها همحالب تر ، سه بار کار شروع کردم و با ضرر های زیاد شکست خوردم ، دارم استخدام ی دانشگاه میشم برای کارمندی هنوز سی سالم نیست دو سال و سه ماه یه چی کمتر مونده ولی خیلی احساس تنهایی میکنم آرزوم رفتن از ایرانه با ی رزومه خوب تقریبا ۱۰ مدل کار رو قشنگ بلدم، چند پنانسیلیم و دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم ولی دست از تلاش برنمیدارم خیلی مهمه که توی خونه نشینید و دست از تلاش برندارید آدما خشته میشن و تنها شکی نیست ولی تنها چیزی که برای تو میمونه اقدام . تلاش برای کاراییه که دوس داری
والا تو این دوران ۲۰ سالگی جوون نیست بچه هستش ، و ۳۰سالگی اوایل جوونی هستش اینها چیه تو انگار داری راجع به شخص ۵۰ ساله حرف میزنی متاسفم با این طرز تفکر جنابعالی
به نظر من ۳۰ سال جوان است اصلا نباید اسم میانسالی روش بزاریم بعضی توی نظرات طوری میگند انگاری ۳۰ سالگی بابابزرگ یا مامان بزرگ است . به نظر من ۳۰ سال اوج جوانی است
این متن زیبا در روز تولدم ۱۶ آبان نوشته شده. و الان که ۳۰ سالم شده دارم میخونم.
خیلی زیبا خیلی آموزنده و تاثیرگذار بود.
ممنون
من ظاهرن۲۲ سالمه ولی یه ماه دیگه میرم تو ۳۰ لباسو شلوار اسلش و پسرونم تشخیص سنم مشکله به خاطر این به هرکسی یه سنی میگم ولی هر چقدرم که خوب باشیم خودمون که میدونیم ۳۰ سالمونه میخوام پیر بشم اهنگ سنتی گوش کنم و هر کاری ام که افراد سن بالا انجام میدنو بکنم مثل این که هه تو این سن این شکلی میشن تازه زنم ندارم ولی ارزو زیاد دارم سیگاری ام هستم
پس بزودی دندون هات می افته و باید مصنوهی بذازی دهنت
سیگار دندون رو خراب میکنه
با سلام
بسیار سپاس از مطلب خوبتون
با این که چند ماه دیگه وارد ۳۵ سال میشم ولی با خوندن این مطلب انگیزه ی بیشتری برای ادامه مسیر زندگیم و لذت بردن از اون در کنار همسر و فرزندم پیدا کردم
بازم سپاس
با سلام،خیلی جالب و مفید بود.سپاس گذارم
تا حالا از این دید بهش نگاه نکرده بودم.جالب و خیلی تأثیرگذاره ممنون.
خیلی خوب بود هنوز دو سالی راه دارم به اولش برسم.
وای که چقدر احساس جوونی میکنم 🙂