یادداشتی بر فیلم قصر شیرین؛ ستاره‌ جشنواره سی و هفتم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲ دقیقه

فیلم قصر شیرین ساخته رضا میرکریمی به گمانم یکی از بهترین‌های این دوره از جشنواره فیلم فجر و یکی از فیلم‌های تحسین‌برانگیز میرکریمی است.

در نقد فیلم‌های جشنواره خطر لو رفتن داستان فیلم وجود دارد

قصر شیرین یک فیلم جاده‌ای است. فیلم ظاهرا با سه شخصیت مرکزی اما در واقع با چهار شخصیت اصلی کار می‌کند. جلال و دو فرزندش سه شخصیت اصلی هستند که با حضورشان  شخصیت‌پردازی می‌شوند و شیرین، غایب ماجراست که با ظرافت در غیابش برای مخاطب ملموس می‌شود.
«قصر شیرین»، نام دقیقی برای فیلم است. یادآور رویاهایِ شیرینِ غایب و تصویری که او از پدر برای کودکان ساخته است. پدر اما تنها چیزی که ندارد قصر است. یک شخصیت پیچیده با احساسات فروخورده و سرکوب‌شده که در رویارویی با دو فرزندش دوباره با حضور شیرین مواجه می‌شود. زنی که یک‌بار از زندگی‌اش حذف شده اما سایه بلندی بر سر او دارد.
گره ماجرا در جایی از گذشته آغاز شده و ما به عنوان تماشاگران اثر به تدریج کلیت آنچه رخ‌داده را در می‌یابیم. آنچه در گذشته شرایط را وخیم کرده هم‌چنان ادامه دارد و تا حال امتداد یافته.

رضا میرکریمی

جلال (با بازی حامد بهداد) مردی است که همواره فرار می‌کند و یک فیلم جاده‌ای با تم رفتن، اساسا زندگی خود اوست. از همان آغاز او برای بردن‌ ماشین و رفع و رجوع کاری آمده و قصد دارد به سرعت، کمی دزدکی و بدون آنکه بچه‌ها را با خود ببرد، فرار کند. او حتی پس از تحویل‌‌گرفتن بچه‌ها تلاش ناکامی دیگر برای فرار دارد و به سرعت درمی‌یابیم که تصمیم نهایی‌اش در پایان این سفر هم نه ماندن با بچه‌های خودش بلکه نوعی گریز دیگر است‌.
بچه‌ها اما در حقیقت خود شیرین‌اند. پژواک او در زندگی جلال که دست از سرش بر نمی‌دارند. کسانی که مانع فرارش می‌شوند و قرار است بر پوسته روح جلالِ بی‌احساسِ فراری ترک بیاندازند.
بعدا به تدریج می‌فهمیم که جلال تصادفی منجر به مرگ داشته و از سر صحنه تصادف فرار کرده است. می‌فهمیم که شیرین جور دیگری جهان را می‌دیده و با لودادن جلال و پرداخت دیه قتل غیر عمد می‌خواسته جلال، پدر بچه‌ها باشد نه مردی همیشه در حال فرار. همین تعارض – تعارض کلیدی فیلم – نهایتا بغض جلال از شیرین را عمیق‌تر کرده و در عمل غیاب او را هم طولانی‌تر کرده است. با این وجود قصر یا رویاهای شیرین هرگز فرونریخته است.
از طرف دیگر این را هم می‌فهمیم که جلال هرگز از شیرین رسما جدا نشده. به مرور در می‌یابیم که ته قلب سنگ‌شده جلال، احساساتی بی‌نهایت پنهان نسبت به شیرین وجود دارد اگرچه او تلخ و بی‌رحم است و این حال تا پایان فیلم تغییر اساسی نمی‌کند.
همچنان که جلال با دیالوگ‌هایش، ارتباطش با بچه‌ها، مخمصه‌هایش، سکوت‌ها و نگفتن‌هایش شخصیت‌پردازی می‌شود، شیرین با اشیا به جا مانده‌اش و تصاویر و خاطره‌هایش از زبان بچه‌ها مثل روحی سرگردان دور و بر فیلم پرسه می‌زند.

نقد فیلم قصر شیرین
بچه‌ها که دو بازیگر خردسالند بازی‌هایی فوق‌العاده عرضه کرده‌اند. بیانگری‌های ظریف و طنازانه دختر کوچک در کنار تلخی آغازین پسر و تحول پایانی‌اش فیلم را یک سر و گردن بالا کشیده‌اند.
«قصر شیرین» فیلم به شدت حساب‌شده‌ای است. فیلم‌نامه‌ای پرجزییات دارد که عمیق نگاشته شده و کارگردان آنقدر توانمند بوده که یک فیلم جاده‌ای درست و حسابی بسازد که شخصیت‌هایش را آرام آرام در مسیر جاده و فیلم، با تحولی اندک، تدریجی اما درست و دقیق روبرو کند.
پایان فیلم به نظرم فوق‌العاده است. صحنه‌ای که پسر از نظر عاطفی به پدر نزدیک‌‌تر شده، جای شیرین نشسته و در حقیقت روح پرسه‌زن شیرین را درون کالبدش جا داده است. صحنه‌ای که فیلم را به عنوان یک کل، منسجم می‌کند. جایی که عاقبت جلال باید مسئولیت اعمالش را بپذیرد و این‌بار دیگر فرار نکند.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما