کشاورزی در سرزمین تشنهی ایران
این متن برگرفته از نوشتهی «توماس اردبرینک» (Thomas Erdbrink) خبرنگار روزنامهی نیویورک تایمز است که در روز جمعه ۲۷ آذر منتشر شد.
خورشید بیرمق صبحگاهی در تلاش است تا بارقهای از امید را در این شهر عبوس و افسرده جنوبشرقی ایران زنده کند. این پهنهی عریان بیابانی که امروز خالی و بکر جلوه میکند، زمانی مملو از باغات پسته و حیات بود. اما امروز به میمنت ساخت بزرگراه، اندک بقایای خانههای روستایی را هم در میان گرد و غبار به قلب فراموشی سپرده است.
تا همین ده سال پیش یا شاید کمی قبل از آن، امین هرسال اینجا میآمد تا به پدر خود در برداشت پسته کمک کند. پوزهخون زادگاه امین، روستایی در شهرستان سیرجان واقع در جنوبغربی کرمان است که زمانی به دلیل قناتها و درختان پستهاش مشهور بود، اما امروز اکثر باغات پسته در این منطقه از بین رفته است. اگر بپرسید مشکل کجاست؟ باید بگوییم «کمآبی»
باغهایی با چهرههای متفاوت
پستهی ایرانی درست مثل خاویار آنقدر در جهان شهرت دارد که میتوان از آن بعنوان یک نماد یا سمبل یاد کرد. اما امروز حال باغات پستهی ایرانی دیگر مثل گذشته خوب نیست. چهرهی باغهای خانوادگی پسته و زمینهای بیانتهای دور و اطراف آنها در استان کرمان با برداشت آخرین ذخایر آبهای زیرزمینی از قلب کویر به سرعت در حال تغییر است. زمینهایی که در گذشته پوشیده از درختان بارور بودند، با مکش آخرین قطرات حیات از قلب زمین شاهد افزایش تعداد درختان مرده و بیثمر هستند. درختان خشک و مردهای که شاخههای استخوانی رنگ آنها با آسمان فیروزهای تضاد بسیار دارد.
امین ۳۲ ساله که یک روزنامهنگار است، میگوید سالها پیش به همراه خانوادهاش از اینجا نقل مکان کردند. آنها جزو آن دسته از کسانی هستند که به دلیل از دست دادن شغلشان موطن اصلی خود را رها کرده و به جای دیگر کوچ کردند. امین در صحبتهایش به یک واقعیت مسلم اشاره میکند: «من نمیدانم چطور میتوانیم به گذشته برگردیم.»
بحران کمآبی در ایران جدی است
خوشبختانه پس از توافق هستهای تمرکز عمدهای بر مساله روابط تجاری بالاخص در بخش صنعت نفت و خطوط هوایی شده، اما نباید فراموش کرد که ایران در زمینهی مسایل محیطزیست نیز نیازمند تخصصگرایی هرچه بیشتر است. در حال حاضر بیشتر فشارهای زیستمحیطی در کشور به بحران کمآبی برمیگردد.
محیطزیست ایران هماکنون در چنگ دورهی خشکسالی هفت ساله است و آنطور که از شواهد برمیآید، نشانی از تغییر این شرایط نیست. باور کارشناسان این است که احتمالاً حتی بازگشت به سطوح بارشی گذشته هم نمیتواند راهگشای بحران کنونی آب که به نوعی در سطح ملی دامنگیر شده باشد، چرا که ما طی نیم قرن گذشته در عمل ۷۰ درصد از ذخایر آب زیرزمینی خود را مصرف کردهایم.
ایران سرزمینی خشک است که با خشک شدن دریاچهها و رودخانهها و بیحاصل شدن دشتها در مواجههی جدی با بیابانزایی قرار دارد. طبق آمارهای سازمان ملل از ۱۰ شهر آلودهی جهان چهارتای آنها در ایران هستند و مهمترین دلیل این مساله هم بیابانزایی و گرد و غبار است.
پلهای رودخانههای خشک
پلهای فراوانی در ایران هستند که در گذشته بر روی رودخانههای پرآب ساخته شدند اما شرایط آنها امروز به راستی تغییر کرده است. به عنوان مثال پل میربهاء الدین زنجان که زمانی بر روی رودخانه زنجانرود ساخته شد، هماکنون بر روی بستر رودخانهای از ماسه، سنگ و علفزار خودنمایی میکند یا ماهیگیران تالاب گمیشان واقع در سواحل دریای خزر که زمانی خانههایشان را روی دیرکها و بر روی آب بنا کردند، هماکنون مجبور هستند مسافت زیادی را رانندگی کنند تا به ساحل دریایی برسند که روز به روز بیشتر از قبل از آنها فاصله میگیرد.
ارومیه هنوز خشک است
حال دریاچه ارومیه هم که زمانی دریاچهای بزرگ بود، دیگر خوب نیست و در صورت عدم دریافت حقابه کمکم به سرمنشاء طوفانهای گرد و غبار تبدیل خواهد شد. ظرف ۳۰ سال گذشته، تعداد ساکنان حاشیهی این حوضه، سه برابر و میزان برداشت آب از آن برای مصارف کشاورزی بیش از چهار برابر شده است. سطح کنونی آب ارومیه بیشتر از ۴ متر زیر سطح حیاتی است. ارومیه که در گذشته وسعت آن بالغ بر ۵ هزار کیلومتر مربع بود، هماکنون به گفتهی کارشناسان تنها قریب دو هزار کیلومتر مربع آب دارد و عمق این آب نیز بسیار پایینتر از حد انتظار قرار دارد.
آخرین آمارها از دریاچهی ارومیه حاکی از آن است که سطح آب این دریاچه بواسطهی بارشهای اخیر (اواخر آذرماه) به ۱۲۷.۲۱ از سطح دریا رسیده و این تراز از پایینترین سطح تراز دریاچه که در اوایل آبانماه جاری به ثبت رسید، بیش از ۱.۵ سانتیمتر بیشتر است.
گسترش سدسازی یکی از دلایل تشدید کمبود آب در اکثر مناطق ایران است چرا که در نوع خود به کاهش آبهای زیرزمینی کمک میکند. کمبود آب یکی از دلایلی است که باعث شده برخی از مدیران چارهی کار را در انتقال از نقطهای به نقطه دیگر بدانند، اما این مساله هم مشکلساز است. انتقال و آبرسانی به شهر کویری یزد از طریق زایندهرود یکی از نمونههای طرحهای انتقال آب است.
کمآبی در پایتخت
کمآبی مشکلی است که حتی در شهرهای بزرگی مثل تهران هم تاثیر آن احساس میشود. در خلال فصول گرم و بالاخص تابستان، ذخایر آب پشت سدها تحلیل میرود. چنانچه کاهش سطح آب پشت سدها در تابستان امسال نیز نگرانیهای زیادی به دنبال داشت. یارانههای آب و برق باعث تشویق مصرف بیش از اندازه در مناطق شهری میشود، برخی از کارشناسان معتقدند که افزایش بهای آب میتواند مانع جدی بر سر راه مصرف بیرویه آب در کشور باشد. عیسی کلانتری مشاور معاون اول رئیسجمهور در امور آب، کشاورزی و محیط زیست و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه هشدار میدهد که بیش از نیمی از استانهای کشور میتوانند ظرف ۱۵ سال آینده غیرمسکونی شوند و این مساله بیخانمانی میلیونها نفر را به دنبال خواهد داشت.
کشاورزی اسرافگر ایران
در یک مقایسهی ساده میتوان اینطور گفت که همانطور که خشکسالی در ایالت کالیفرنیای آمریکا جدیتر میشود و دلیل اصلی آن هم کاهش بارندگی چه باران و چه برف است که باعث شده حدود ۴۶ میلیارد دلار به صنعت کشاورزی صدمه وارد شود، در ایران مشکل به شکل دیگری در حال شکلگیری است. در کشور ما کشاورزی ۹۰ درصد از میزان مصرف آب را به خود اختصاص داده است چرا که هنوز هم بر پایهی روشهای آبیاری سنتی انجام میشود.
کشاورزان ایرانی با تحلیل آب رودخانهها و دریاچهها رویه را تغییر داده و به سمت منابع آب زیرزمینی گرایش پیدا کردهاند. حفر چاهها راهحل کشاورزان برای انتقال باقیماندهی آبهای زیرزمینی به سطح است. گزارشات حفاریها حاکی از آن است که حتی در اعماق بیشتر از ۱۸۰ متر هم دیگر آبی یافت نمیشود و این واقعا نگرانکننده است. یک مشکل حفاریهای عمیق این است که وقتی دستگاههای حفاری در قلب رسوبات نفوذ میکنند، به نوعی تاثیر خودشان را برجا میگذارند و این تاثیر چیزی جز آلودگی آب به فلزات سنگین نیست.
کمآبی در درختزارهای پسته نیازمند تغییر رویه آبیاری است
امروزه تغییر محیط و منظر را میتوان در استانهایی مانند کرمان بهخوبی مشاهده کرد. در گذشتهای نه چندان دور در این منطقه کمربندی سبز از درختزارهای مثمر به چشم میخورد که محصولشان غلات و پسته و منبع تغذیهشان هم آبهای زیرزمینی بود. اما امروز آفتاب داغ و سوزان کویری تنها بر دشتهای بیدرخت میتابد، دشتهایی که روز به روز بیشتر از قبل به سمت بیابانی شدن پیش میروند. طوفانهای کویری هم باعث میشود که شاخهها به راحتی از تن درختان مرده جدا شوند و این بیابان است که باقی میماند.
همین اواخر طوفان و بارندگی شدید باعث شد که ردپایی از خطوط سفید روی خاک سرخ این منطقه که زمانی درختزار پسته بود، برجای بماند. همهی اینها در حالی است که بسیاری از کشاورزان کرمانی کماکان زمینهای کشاورزی و درختزارهای پسته خود را به صورت غرقابی آبیاری میکنند. این سیستم آبیاری به جتی روشهای بهینهای از جمله آبیاری قطرهای استفاده میشود و میتوان آن را یکی از مهمترین دلایل هدررفت آب عنوان کرد. تبخیر سریع در این گرمای کویری مهمترین دلیل ناکارآمدی این سیستم آبیاری است.
یکی از مهمترین راهکارها در این برههی کمیابی آب به طور قطع تغییر نگرش تکتک مردم است، چنانچه یکی از تولیدکنندگان این منطقه مثال جالبی میزند. «چند سال پیش که نزدیک به ۶۰۰ هزار دلار هزینه کردم و باغ خود را به سیستم آبیاری قطرهای مجهز کردم، خیلی از کشاورزان دیگر به من خندیدند اما امروز زمین من سرسبز است در حالیکه زمینهای اطراف خشک شدهاند.»
آدمی باید بگرید به حال این سرزمین…. به بی توجهی همه کس؛ چه مدیرش، چه کشاورزش، چه خانه دارش… چه با سوادش، چه بی سوادش…
سالی یک بار که به شمال می روم، همیشه با خودم میپرسم… آیا وضع اینجا طبیعی است!؟ این راههایی که میزنیم؛ کوههایی که از هم می دریم؛ جنگلهایی که تخریب می کنیم؛ آبهایی که آلوده می کنیم؛ طبیعت توان تحمل این همه تغییر و دست درازی ما را دارد؟!…
تلخ تر اینکه چرا هیچکس صدایش درنمی آید؟! چرا همچنان بی خیالیم؟! بیشتر از مسوولین، خود ما مردمیم که با نادانی مان باعث این فاجعه ایم… چندی پیش در یکی از همین مطالب” دیجی مگ” که به بررسی” نشست تغییرات اقلیمی در پاریس” می پرداخت، خواندم که سهم کشور ایران از تولید گازهای گلخانه ای در دنیا، چقدر ناچیز است و این ناچیز بودن به علت صنعتی نبودن کشور است! حال در این نوشته گفته شده است از ۱۰ شهر آلوده جهان ۴ تای آن شهرهای ایران هستند!!! این اگر واقعیت داشته باشد، یعنی بزرگترین رسوایی ممکن برای ایران و مردمش!! تازه خنده دار آنجاست که بعضی ها هنوز نگران اینند که اگر یک فرنگی این تصاویر و این گزارش را در آن سوی دنیا بخواند چه تصوری از کشورمان خواهد داشت!!!!! پوففففففف….
با سلام . چون رشته ی تحصیلی و شغل فعلی بنده در حوزه ی آبیاری ست چند نکته را باستحضار دوستان میرسانم
مباحث کلی در آب و مصرف آن به دو صورت است …۱- زندگی شهری و ۲ -زندگی روستایی .. در نحوه و چگونگی مصرف اب:
1-آبیاری به روش سنتی در کشاورزی ایران این مشکلات را به وجود آورده است . این نیز به سنتی بودن مدیران بخش های مربوط به کشاورزی بر میگردد . تا وقتی مجوزهای حفر چاه و مالکیت های چشمه های خصوصی ست و کسی ناظر بر چگونگی تغذیه و آبیاری محصولات کشاورزی نباشد و مکانیزاسیون درستی چون آبیاری قطره ای و …. پیاده سازی نشود . این ۳۰ در صد باقی مانده نیز تا سال ۱۴۱۰ تمام خواهد شد و شاهد پیش بینی های این گزارش خواهیم بود . ایام پیری بسیار رنج آوری را باید شاهد باشیم .
2-استفاده ماهیانه ۳۵ هزار متر مکعب بسیار میانگین خوبی ست در خانوار ۴ نفره ایرانی .توجه داشته باشید این خانواده مصرف آب معقولی دارند . حال اینکه این مقدار آب برای همین تعداد خانواده در معیار جهانی مصرف شش ماه است . مقدار اب مصرفی یک سال را در دو ماه به پایان می بریم. توجه به این مهم خیلی دردناک است و نشان از وخامت اوضاع دارد . فرهنگ سازی بسیار عظیم و فوری را میطلبد .بعنوان مثال : برای ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی یارانه پرداخت کنند تا همه ی اقشار بتوانند تهیه کنند زیرا اوج مصرف خانواده ها برای نظافت اعم از حمام و شستن ظروف و لباس هدر میرود که مقدار ماهیانه ۲۵ هزار مترمکعب میباشد که همین خانواده ی ۴ نفره مصرف و اصطلاحا به هدر می برد .
امیدوارم قبل از بحران اندیشه ی کارشناسی انجام بگیره
سلام و روز بخیر
خیلی ممنونم از توجهتون آقای حمیدی.
دقیقاً درست میفرمایید، فرض کنید کشوری مثل کانادا که به نوعی روی ذخایر آب جهان نشسته امروز هزینه خیلی خیلی کلانی را برای مصرف آب از شهروندانش میگیرد اما ارزش آب را متاسفانه خیلی از ما ایرانیها نمیدانیم. حتی تذکر به شهروندانی هم که آب را هدر میدهند، کارساز نیست. من بارها این توجیه غیرمنطقی را شنیدهام که آب مصرفی ما آب چاه است! در صورتیکه اتفاقا خود شما بهتر از من در جریان هستید که چه مدت زمان مدیدی صرف شده تا یک ذخیره آب زیرزمینی شکل بگیرد…در گذشته ما ایرانیها خیلی به آب احترام میگذاشتیم اما شیوه مصرف امروزمان واقعاً جای تعمق دارد.
باز هم از شما تشکر میکنم بابت نظر خوبتون
شاد باشید
بی فرهنگی در مصرف آب در بعضی آدم ها بیداد میکنه .
تو خارج هم هست از اینجور آدم ها ولی مثل اینکه تو ایران و کشور های مثل ایران بیشتر از این آدم ها داریم .
ولی اتفاقا این جور آدم ها کمتر چوب اصراف آب رو میخورن !
جدا از حقایق تلخی که بیان شد و باید بهش توجه بشه اما:
الان اگه یه نفر که ایران رو ندیده این متن رو بخونه و اون عکسارو بببنه چه تصویری از ایران تو ذهنش داره؟
احتمالا یه تصویری تو مایه های فیلم “خیلی دور خیلی نزدیک” ،چه تصویر بدی واقعا، نه؟
الان فک میکنن توی جایی مثل فیلم مدمکس زندگی میکنیم!
دوست عزیز بهتر نیست ازین به بعد بجای نگرانی برای تصویر ایران نگران خود ایران باشیم!؟!
روز بخیر
بله متاسفانه حرف شما مصداق کامل حقیقت است اما این را هم در نظر داشته باشید که اگر رویه مصرف آب را تغییر دهیم ، میتوانیم این تصویر بد را به یک تصویر خوب تبدیل کنیم.
ممنونم از توجهتون
مگه غیر از اینه؟ انزلی کشتی رفت و آمد میکرده توی تالابش، الان قایق موتوری نمیتونه حرکت کنه بعضی جاهاش! جایی که میرفتیم ساحل تالاب رو میدیدیم، الان خشک شده تا ۱۰۰ متر میشه تو تالاب پیاده رفت از خشکی!! مهم تصویر نیست، مهم واقعیته و اینی که میبینید واقعیته.