اگه قراره این هفته فقط یه چیز بخرید، ست باغبانی جی تی تی بخرید
گلها و گیاهان، موجودات ظریفی هستند و برای معاشرت با آنها نیاز است که ابزارهای ظریف و خاصی تهیه کنیم. کیست که از بوی خوش گل نرگس سرمست نشود یا از دیدن زیبایی یک غنچهی رز سر ذوق نیاید؟ ما تصمیم گرفتیم به مناسبت روز درختکاری و نزدیک شدن به فصل بهار که پُر از گل و سرسبزی است، یک مجموعهی ابزار باغبانی معرفی کنیم. «مجموعهی ۳ عددی ابزار باغبانی جی تی تی مدل PLB 006L» ابزارهای اصلی مورد نیاز برای مراقبت از گل و گیاه و نهال درخت را در خود دارد و به دلیل سایز کوچک خود، بهراحتی قابل حملونقل است. پیشنهاد میکنیم یادداشت همکار خوبمان، سرکار خانم مهسا گنجی در مورد این مجموعه را تا انتها بخوانید؛ داستانی که او برای تعریف کردن دارد، واقعا شنیدنی است.
مهسا گنجی – کارشناس گروه فرهنگ و هنر
من یه عزیزجون جالب داشتم؛ مامان مامانمو میگم. اصلا واسش مهم نبود چند سالشه و توانش چقدره یا حتی تو چه موقعیت مکانی و زمانیای هستیم. وقتی باهاش بودی، یهو اصطلاح بانمکی که مخصوص خودش بود رو میگفت: «مادر بزن کنار من بپرم اینو بگیرم بیام.» حالا بماند که تعریفش از پریدن با احتساب زمان جمع کردن چادر گلگلی و دست گرفتن عصا و برداشتن قدمهای کوتاهش چی بود. در هرصورت آخرش میدونستیم که اونی که باید بپره در واقع ما هستیم! یکی از زمانهای معمولی که عزیزجون این اصطلاح رو بهکار میبرد، وقتی بود که از کنار بوتهای، سبزهای، چمنی، گلدونی، چیزی داشتیم رد میشدیم: «وایستا! وایستا! بپرم از این گله یه قلمه بزنم!» قلمه؟ اینجا؟ زشته عزیزجون! بابا دعوامون میکنن… اما گوشش بدهکار نبود. میخندید و میگفت: «ای بابا دختر، همه چی واسه شماها زشته! بذار خودم میرم.» میزدمون کنار و میرفت سمت باغچهها. اما زورش که به ساقهها نمیرسید. آخرش برمیگشت یا نزدیکترین باغبون یا صاحب گلدون و باغچه رو پیدا میکرد: «آقا این گل شما بدجور دل مارو برده، میشه یه قلمه به ما بدی؟» بعدها که بزرگ شدم، تازه فهمیدم این درخواست نه زشت بود و نه بد. درخواستی که پر از زندگی و طراوت و احساسه، چطور میتونه زشت باشه؟ هرچقدر اون موقعها غر زدم، الان خودم یه پا عزیزجون شدم و تنها دلیلی که شاید باعث بشه واقعا بپرم اونور خیابون، دیدن گل و باغچه است! خلاصه که هر وقت اسم گل و گیاه میاد وسط، پای عزیزجون هم به ذهن من باز میشه؛ درست مثل وقتیکه به این سه ابزار گلکاری کوچیک جی تی تی رسیدم. به این فکر کردم اگه اون موقعها یه دونه از اینا دم دست عزیز بود، نه غرهای منو میشنید و نه مجبور بود واسه مرتبکردن گلدونهاش از پلههای زیرزمین برای برداشتن بیلچهها بالا پایین بره. مثل یه چوب جادویی میزد زیر بغلش و از همهی گل و گیاههای سر راهش قلمه میزد، میآورد و بدون اینکه خیلی وقتشو تلف کنه و نگران خشک شدنشون باشه، سریع تو گلدونهای دور حوضش که انگار هیچوقت تمومی نداشتند میکاشتشون و راحتتر کِیفشو میبرد. خب شاید الان عزیزجونها نباشند؛ اما به دور و برم که نگاه میکنم، کلی آدم با روحیهی عزیزجونی میبینم. آدمهایی که هنوز عاشق این هستند که پنجرهی نگاه خودشون و اطرافیانشونو با انواع گلها و گیاهها پر کنند و احتمالا از عیدی گرفتن این سه ابزار باغبونی هم کلی خوشحال بشن. حالا شاید بد نباشه با خرید این ابزارهای جمعوجور، دست گل و گیاهها رو بذاریم تو دست آدمهایی که از دیدن و حس کردنشون سیر نمیشن. اسفند که خیلی وقته لباس پلوخوریشو واسه پونزدهم پوشیده، بهتره که ما هم به قول عزیزجون بپریم و از این حال خوب جا نمونیم. درسته که نمیشه تو آپارتمانها و باغچههای فسقلی این دوره و زمونه درخت کاشت؛ اما این همه بذر، این همه گل… راستی پامچالها در اومدن نه؟
شما چطور؟ آیا از باغبانی و نگهداری گل و گیاه تجربهای دارید؟ اگر نکته یا خاطرهای در ذهن دارید و دوست دارید آن را با ما و دوستانتان در دیجیکالا مگ در میان بگذارید، لحظهای درنگ نکنید. ما منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان هستیم.