۵ چیز که قبل از فصل هفت Game of Thrones باید بدانیم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
فصل 7 game of thrones

عکس‌ها و بحث در مورد فصل هفتم سریال «بازی تاج‌وتخت» امروز اینترنت را پر کرد. این سریال که از محبوب‌ترین‌های دنیا به‌حساب می‌آید، یک سال است خیلی‌ها را منتظر گذاشته و اکنون بحث در مورد آن در شبکه‌های اجتماعی داغ است. با توجه به این‌که زمان زیادی از قسمت آخر فصل ۶ Game of Thrones گذشته بسیاری از طرفداران این سریال، ممکن است فصل گذشته را فراموش کرده باشند و از فصل قبل یادآوری‌هایی بخواهند. ما در این متن پنج مورد از مهم‌ترین اتفاقات فصل گذشته که پیش از شروع فصل هفت باید بدانید را نوشته‌ایم.

   ۱) جان اسنو بازهم جان سالم به دربرد

جان اسنو در پایان فصل ۵ کشته شد و در آغاز فصل ۶ توسط بانوی قرمز پوش به دنیا بازگشت. او با سانسا استارک که به‌تازگی از دست شوهر متجاوزش، رمزی بولتون فرار کرده بود، متحد شد. سانسا از جان درخواست کرد که با رمزی بولتون بجنگد تا وینترفل، جایی که سانسا و جان در آن بزرگ شده بودند را پس بگیرد. جان در ابتدا با جنگ مخالفت کرد اما در آخر در مقابله با بولتون پیروز شد. برای به رسمیت شناختن تلاش‌هایش، او را پادشاه سرزمین‌های شمالی نامیدند. موقعیت او با حمایت چندین خاندان شمالی که از متحدین استارک ها در گذشته بودند، وحشی‌هایی که از شمال دیوار جان سالم به در برده بودند، نگهبانان دیوار (Night’s Watch) و لیانا مورمنت دختر کوچکی که فرماندهی ۶۲ سرباز جزیره‌ی خرس (Bear) را به عهده داشت، تثبیت شد.

    ۲) بیشتر شخصیت‌های مهم در مقر پادشاهی در آتش وحشی سوختند

سرسی لنیستر بسیاری از افراد مهم در مقر پادشاهی را با آتش وحشی سوزاند؛ افرادی مثل مارجری تایرل و تعدادی از اعضای مهم خانواده‌‌اش، تعدادی از لنیسترها و گنجشک اعظم که قدرت گرفته بود. وقتی تامن، پسر کوچک سرسی از مرگ همسرش مارجری باخبر شد خودش را از بالای برج به پایین انداخت و خودکشی کرد. تامن آخرین فرزند زنده‌ی سرسی و وارث تاج پادشاهی بود. اکنون سرسی یتیم و بدون همسر و فرزند باقی مانده و آخرین بار که او را دیدیم، بر تخت آهنین تکیه زده بود. ما تنها خشونت و کشت‌وکشتار بیشتری از او را پیش‌بینی می‌کنیم.

خوش‌بختانه، اولنا، مادربزرگ مارجری، در شهر دورن زنده است. نقشه‌های واریس (به نمایندگی از منافع دنریس) و الریا (به نمایندگی مارتل) در مقابله با لنیسترها که ما را در این داستان یک گام جلوتر می‌برد.

   ۳) دنریس بادبان‌ها را به سمت تخت آهنین کشیده

دنریس تاگارین بالاخره با سه اژدها و تیریون لنیستر دستِ جدید ملکه، به سمت وستروس حرکت کرد. دنریس با یارا گرجوی آهن‌زاد هم متحد شد. کسی که مصمم است جزیره‌ی آهن را از عمویش پس بگیرد. کسی که بعد از مرگ پدرشان پادشاهی را تصاحب کرد.

چندین فصل گذشته و دنریس بر سرزمین‌های شرقی حکومت می‌کند ولی تابه‌حال تلاشی برای تصاحب تخت آهنین نکرده است؛ جایی که سال‌ها پیش پدرش، پادشاه دیوانه (Mad King) بر آن حکمرانی می‌کرده. بالاخره در پایان فصل شش کشتی دنریس به سمت غرب می‌رود.

   ۴) بی‌رحمی خواهر استارک ها

آریا استارک در چند فصل گذشته برای قتل و کشتن آموزش می‌دید. او باید هویتش را از یاد می‌برد و انکار می‌کرد. آریا بالاخره بر خانه‌ی سیاه و سفید چیره شد و به سمت وستروس بازگشت. یکی از بهترین لحظات فصل ۶ صحنه‌ای است که آریا استارک ولدر فری را بعد از پذیرایی با کیکِ گوشت پسرانش، کشت تا از لیست بلندبالای انتقامش حذف شود. یکی دیگر از کسانی که در لیست آریا هستند سرسی لنیستر است. یکی دیگر از صحنه‌های عجیب انتقام در فصل ۶ جایی بود که سانسا استارک سگ‌های رمزی بولتون را رها کرد تا رمزی را زنده‌زنده بدرند. این انتقامی بود که سانسا از ازدواج اجباری و خشونت و تجاوزهای رمزی قاتل گرفت.

   ۵) برندون استارک کلاغ سه چشم بعدی است

فصل شش پیچ‌وخم‌های زیادی برای بـرَن داشت. وقتی هودور برای حفاظت از برن در را مقابل ارتش مردگان نگه داشته بود و فریاد می‌زد «Hold the door»، دچار آسیب مغزی شد و تمام لغاتش به یک کلمه محدود شد؛ «هودور». همچنین حدس‌هایی است که شاید برن در دیوانه شدن پادشاه دیوانه نقش داشته باشد. اما این شکست او تنها قدرت جادویی و مسئولیتش را بیشتر کرد. در پایان فصل ۶، نقش جادویی پیشگوی او، به‌جای پیرمردی که در درخت فرورفته، به‌عنوان کلاغ سه چشم بعدی به تصویر کشیده می‌شود.

گوشه‌های دیگری از داستان سریال «بازی تاج و تخت» که باید به یاد داشته باشیم:
  • موقعیت بنجن استارک فاش شد

بنجن استارک اوایل فصل یک گم شده بود و بارها افراد مختلف در طول سریال به او اشاره کرده بودند. او جان اسنو را با مرگ موقتش فریب داده بود. در پایان فصل شش، بنجن، برن استارک و همراهش میرا را نجات داد. بعد توضیح داد که وایت واکرها او را رها کرده‌اند تا بمیرد. اما فرزند جنگل قطعه‌ای از شیشه‌ی اژدها را در قلب او فرو کرد و او را از تبدیل شدن به یکی از افراد ارتش مردگان نجات داد. او درواقع یک روح است، پس نمی‌تواند سرزمین شمالی را ترک کند.

  • سم به کالج رفت

سموئل تارلی به کتابخانه‌ی بزرگی در شهر قدیم رفت. جایی که می‌تواند تحقیقات بزرگ‌تر و گسترده‌تری انجام دهد. این یکی از خطوط قرمزی است که تاکنون کسی از آن عبور نکرده بود. اما این قضیه می‌تواند به کشف‌های بزرگ‌تری در مورد وایت واکرها منتهی شود.

  • بالاخره ریشه‌ی خانوادگی جان اسنو مشخص شد

برن در غالب کلاغ سه چشم، شاهد صحنه‌ای بود که لیانا استارک پسری تازه متولد شده را در آغوش گرفته، پدر این کودک ریگار تارگارین است کسی که لیانا را به اسارت گرفته بود. لیانا نوزاد را به ند استارک سپرد و همانطور که می‌دانید ند استارک نوزاد را به‌عنوان پسر خودش معرفی و بزرگ کرد. نوزادی که بعدتر به نام جان اسنو می‌شناسیم. این بعنی دنریس عمه‌ی جان اسنو است. این ماجرا پایان خوشی که خیلی‌ها برای گیم آ ترونز منتظرش بودند، یعنی ازدواج دنریس و جان اسنو را از ذهن دور می‌کند. احتمالا فصل ۷ موقعیت بین آن دو را روشن‌تر می‌کند. آیا این دو، هم را می‌کشند و امید و آرزوهای هم را نابود می‌کنند؟ یا به شکل عجیب و غریبی برای محکم کردن قوای نظامی و اتحاد ارتششان ازدواج می‌کنند؟ حدس می‌زنید کدام یکی از این حدس‌ها بیشتر شبیه داستان پرپیچ‌وخم game of thrones است؟

این سریال در تمام فصل‌ها ما را غافلگیر کرده پس احتمالا هیچ کدام از حدس‌های ما درست نیست.

منبع: The Verge

telegram_ad2_1

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳۸ دیدگاه
  1. مهران

    سلام.
    من برای هرقسمت و فصل این سریال دیدگاه هایی را براساس افراد ، موضوعات و تم فیلم دارم که پس از اینکه فیلم را ده ها بار دیده ام.درموارد زیر کوتاه توضیحات و دیدگاه هایم را ارائه می دهم:
    1- برنامه وایت واگرها: طی فیلم از عمو بنجن می شنویم که می گوید دیوار فقط یخ و سنگ نیست و وردههای باستانی نیز از آن محافظت می کند.در جنگی که در هخاردهوم بین زنده ها و مرده ها رخ داد علت اینکه وایت واکرجان اسنو رونکشت،بااینکه میتونست شمشیر یخی رو در شکمش فرو کنه امافقط ضربه ای به سینه آن می زند، حتی در مبارزه با جان اینقدر مراعات دارد که خودش نیز کشته میشود.در اونجاهم شاه شب از بالای کوه اورا نگاه می کند و حتی وقتی جان با قایق فرارمیکند او تا جلوی اسکله آمده و جهت نمایش قدرتش یعنی زنده کردن مرده باز به جان فرصتی میدهد. درقسمت ششم فصل هفتم نیز شاه شب وباقی وایت واکرها نیز اورا نمی کشند در صورتیکه براحتی این امر برایشان امکان پذیر است. اما آنها بدنبال یک هدف دیگری هستندکه در ادامه زنده بودن جان اسنو رخ خواهد داد.اگر خوب دقت کنید علت و معلول وایت واکر ها در این عدم کشتن جان اسنو را خواهید دانست که باحتمال قوی یک پیشگویی و یا نقشه ای از قبل هست که وایت واکرها از آن مطلعند و میدانند که طلسم و اوراد دیوار تنها با آتش آبی یک اژدهای مرده !!!! باطل و دیوار فرو خواهد ریخت و آنها با ارتش مرده ها می توانند از آن عبور کرده و وارد دنیای زنده ها شوند.بهمین خاطر در قسمت ششم منتظر ایستاده اند تا دنریس و اژدهایانش از راه برسند و شاه شب آنها را شکار کند.او می داند که چطور قرار است که این اتفاقات رخ دهد پس با برنامه و دقیق جلو میرود و حتی از دست دادن چنذ وایت واکر را به بدست آوردن اژدها و راه ورود به دنیای زندگان را می پذیرد.شاه شب بسیار دقیق و کامل از نحوه پیشگویی و یا نقشه راه ورودش به دنیای زنده ها مطلع است.اما از کجا این موارد را می داند، از کجا قدرت و نیرویش را بدست می آورد.آیا فقط یک تکه شیشه اژدها که انسان عادی ای را به وایت واکر یا مرده های سفید تبدیل می کند خواص دیگری نیز دارد که موجب اینهمه قدرت و شوکت شود؟
    2- احتمال دیگری نیز وجود داردکه به برندن استارک که حالا به کلاغ سه چشم تبدیل شده توانسته باشد وارد ذهن شاه شب شده باشد…در فصل ششم بارها کلاغ سه چشم به برن می گفت نباید زیاد در اون دنیا بمانی.مثل اینه که زیردریا گرففتار بشی و دیگه امکان برگشتی نباشد… باحتمال زیاد برن بگذشته رفته زمانیکه شاه شب بوجود آمد و در ذهن او حلول کرده و از دیداو دنیاو تفکرات وایت واکرها را می بیند و اینقدر در آن می ماند که نمیتواند ازآن خارج شود و گرفتار میشود.شاید یکی از دلایلی که شاه شب مراعات جان اسنو را میکند این باشد گه ازآنجا که برن در ذهن شاه شب هست ، برادر خود جان را می بیند و نمیکشد و مراعاتش می کند.
    حال ، شاه شب با سرعتی وصف نشدنی درحال ورود به دنیای زنده هاست.و اون آتش آبی وحشتناک و با سرعت اژدها رانی فوق تصور انسان ، چگونه جان و دنریس می توانند سد راه اوباشند.
    در خصوص بچه دار شدن تارگریان ها و عدم بچه دار نشدن دنریس ، همانند اینکه سرسی در فصل اول به ند استارک گفته بود، حدود ۳۰۰ سال تارگریان ها با (خواهر و برادر و یا سایر محارم) باهم ازدواج می کردند تا خونشان پاک و … بماند.اما این موضوع در حقیقت بخاطر اینست که هرکسی نمیتواند با تارگریانها ازدواج کند و تارگریان ها نیز از غیر خودشان بچه دار نخواهند شد.علتش اینست که باید روح اژدها که در بین خود تارگریان هاست به نسل بعدی خود منتقل شود. و فقط باید هردو طرف تارگریان واقعی باشند. تا فرزندشان نیز اژدها وفیلترجسمشان نسوز!!! شود. البته این فیلم دارد همان بحث ازدواج با محارم را که در روم باستان که موجب کشته شدن حضرت یحیی ع شد ، را توجیه می کند که این دوتارگریان براساس داستان تعریف شده چاره ای جز این نوع وصلت و زندگی نخواهند داشت.

    1. javad

      سلام مهران درباره ازدواج محارم که گفتی فقط باید هردو طرف تارگریان واقعی باشند.

      تا فرزندشان نیز اژدها و فیلتر جسمشان نسوز!!! شود. خب اگه اینطوره چطوری ریگار

      تارگریان لیانا استارک را باردار کرد و جان اسنو به دنیا امد اینا که از یک خون نیستند.

  2. mohammad

    تماشا کردم
    امیدوارم فصل هشتم زودتر پخش بشه و مثل آخر فصل هفت هم نباشه

  3. حمیدرضا

    ولی هیچکس به ایمپ توجه نمیکنه
    این بازیگر بعد از جان اسنو بیشترین زمان حضور توی داستان رو داشته
    وقتی هم پیش اژدها رفت… اژدها با اون کاری نداشت… همچنین مثه جان اسنو مادرش به هنگام تولد مرده… و یه نکته دیگه… تو لحظه مرگ پدر ایمپ(تایوین لنیستر) به ایمپ میگه تو پسر من نیستی… به نظر من ایمپ یه تارگرین هست

    1. مهران

      نه این امر اشتباهه. تایوین بخاطر اینکه تیریون حرفش رو گوش نمیده و با فاحشه ها و ….. و همیشه با هم در این مسائل در گیری دارند، اینحرف رو میزنه. حتی در اول فصل سوم وقتی تیریون به دیدن پدرش میره پدرش بازهم این مطلب رو بهش یادآورمیشه که تو چه خوبی ای داری تویی که با بدنیااومدنت باعث مرک مادرت شدی؟ ….و قتی تیریون ادعای حاکمیت و وارث صخره لنیستر رو میکنه پدرش میگه چون بدلیل اینکه تو از من بدنیا آمدی و تنها بخاطر خدایان و ….نمیتونم نفی وجود تو رو کنم که با اون مدل شیر طلایی پذرم این طرف و اون طرف میری و نمی تونم لنیستر بودنت رو کتمان کنم اما نمیگذارم لنیستر پورت رو بدست تو بی آبرو و خراب کنم و …. یا اوبرین مارتل که به دیدن تیریون توی زندان رفته بهش میگه که وقتی بدنیا اومدی …بودی همه میگفتن پسری از تایوین بدنیا اومده که سرش دوبرابربدنشه و دم داره و چشماش قرمزه …. اما … درقسمت اول فصل سوم سرسی میره به دیدن تیریون و بهش میگه واسه چی میخوای پدر رو ببینی …آیا حرف خاصی یادروغ خاصی می خوای بهش بگی؟ هیچ شوخی ای مثل بدینا اومدنت نیست که باعث کشته شدن مادرشدی… حتی بقول اوبرین سرسی میخواسته درهمون کودکی تیریون رو بکشه.اما اینکار رو نکرده. پس هم تایوین و هم دیگرون فرزند حلال زاده بودن تیریون رو با قوت تائیدمیکنند هرچند بدنیا اومدنش رو دوست ندارند و اونو از خودشو نمیدونن.
      اینکه پدرش موقع مرگ میگه تو پسرم نیستی منظورش بخاطر اینه که با هم هم عقیده و هم مسلک نیستند تازه قبل از این دیالوگ تیریون یه تیر به پدرش شلیک کرده.و وقتی پدرش میگه کگه تو پسر من نیستی .. بدلیل اینکه داری منو میکشی. تایوین حفظ خانواده رو مهم ترین اصل و رکن می دونست ولی حلا توسط فرزندش داره کشته میشه… بهمین دلیل به پسرش میگه تو پسر من نیستی …اما تیریون بهش میگه اتفاقا من پسرتوام… منظورش اینه که اگر می بینی دارم تورو میکشم و یا هرکار دیگه که کردم علتش اینکه از خودت یاد گرفتم وتو باعثش شدی. پس ببین که خانواده ای که ازش دم می زدی چیه.

  4. ممدو

    هودور

  5. Reza

    یکی دیگر از کسانی که در لیست سانسا هستند سرسی لنیستر است
    اصلاح : یکی دیگر از کسانی که در لیست آریا هستند سرسی لنیستر است

    1. اصلاح شد. ممنون از توجهتون.

  6. مرضیه

    فصل ۷ چند تا قسمت داره؟؟؟؟ نگید که ۷تا قسمته :((((

  7. افشین

    او خیلی جیگر است

  8. آرش

    با توجه به اینکه فصل هفتم هم در حال اتمام هست اما بازم جا داره اینجا نظرات درج بشه.
    جان اسنو نتنها فرزند ریگار تارگارین هست بلکه حرومزاده ریگار هم نیست بلکه پسر رسمی اون حساب میشه.
    در نوشته هایی که در کتابخانه شهر سیتادل درج شده، خبر از ازدواج پنهانی پرنس ریگار میده. که همسر اون لیانا استارک هست.
    جان اسنو یک تارگارین به حق هست، اما دلیل اینکه از نظر چهره و ویژگی ها شبیه به تارگارین ها نیست به مادرش برمیگرده. تارگارین ها چون بین خودشون ازدواج میکردن و سنتشون ازدواج با محارم بوده به این دلیل همه ویژگی هاشون شبیه به هم بوده.
    نکته دیگه اینکه کتاب های این مجموعه رو هم بخونید چون اتفاقات جالب تری درون کتاب ها وجود داره. از دوران والریا که حتی قبل از آمدن تارگارین ها به وستروس بوده شرح میده تا جزئیاتی که شاید توی فیلم ندید باشیم. مثل مردن کامل جافری به این صورت که به دلیل مسمویت با چنگ گلو خودش رو پاره میکنه اما در سریالش تا این حد خشونت رو نشون ندادن. (البته کلا سانسوری ندارن ولی دلیلش رو نمیدونم)
    و اینکه در کتابش هم درج شده که کلا خاندان براتیون هم به نوعی تارگارین هستن چون از یک حرومزاده تارگاریان انشعاب گرفتن. البته ۲۰۰ – ۳۰۰ سال پش.
    اولین تارگارینی هم که بعد از اومدن خاندانشون از والریا به وستروس، حمله میکنه و کل هفت اقلیم رو فتح میکنه “ایگون” هست که با دوتا خواهرش به همراه سه تا اژدها اینکار رو میکنه.
    دنریس هم سه اژدها داره و نماد خاندانشون هم سه اژدها هست که از ایگون و خواهر هاش گرفته شده.
    راجع به این سریال هیچ حدسی نباید زد چون دقیقا کار سازنده ها و نویسنده اینه که افکار مردم رو تشخیص میده و برعکسش رو انجام میده. حدس ها رو ببوسین بزارین کنار.

  9. محمد رضا

    فقط بگم یقین دارم تمام پیش بینی ها اشتباه خواهد بود

  10. حسام

    جان پسر رابرت هست… من سریال رو ۸ بار دیدم سکانس به سکانس تارگرین ها در مقابل آتش مقاومن اما دست جان موقع دفاع از جیور مورمونت سوخت و این هیچی موهای تارگرین ها نقره ای هست در صورتی ک خاندان برتین به موهای مشکی و جنگجویی معروف بودن شدیدا مخالفم با رابطه عمه و برادرزاده ایه جان و دائنریس

    1. رضا بزم

      اولا که چه خبره ۸ بار دیدی 🙂 دوما همه ی تارگرین ها مقاوم نیستن برادر دنریس هم نبود،سوما اونجا که لیانا بچه رو داد به ند بهش گفت:اگه رابرت ( باراتیون) بفهمه ، میدونی که ….( میخواست بگه میکشتش)، تو باید ازش محافظت کنی.یعنی بچه ی خود رابرت نیس اسیر ریگار هم بوده دیگه…..

      1. حسام

        سریال خیلی نکته های پنهان داره و البته خیلی از سابت های ایرانی و خارجی در موردش تحلیل کردن خالی از لطف نیست با دقت بیشتری بخونیدشون ولی یچیزی این وسط به رابرت و بچه هاش برمیگرده اینو ایمان دارم دلیل دیدن زیاد سریال هم اینه ک خودم در حال نوشتن داستان هستم اما شباهتی به گات نداره ولی تخیل جورج آر آر مارتین خیلی کمکم میکنه

      2. مهران

        آفرین بشما که دقت رو در بارها دیدن میدونی.و بازم آفرین و احسنت که شروع کردی به نوشتن .نوشتنی که از آنچه شما دیده اید جاری میشه.پیشنهادی دارم : برای اینکه بتونی شخصیت پردازیت رو قوی کنی، به پیشنهادم بدقت و جدیت عمل کن. شما دوسه تا از شخصیت های داستان رو انتخاب کن.بطور مثال: تیریون رو . یکبار کل فیلم یا یکی دوفصل از فیلم رو ببین اما فقط به این شخصیت نگاه و دقت کن. به دیالوگهاش. به شخصیتش به نگاهش به دنیا و سیاستمداریش و خوبی ها و بدیهاش. بعد آنچه از تمرکز روی این شخصیت بدست آوردی رو یاد داشت کن. بعد برو روی سوژه بعدیت.فقط به اون فرد نگاه و فکر کن و ارتباطاتش با دیگران. طرز فکر و عملکردش. اصلا برات مهم نباشه که طرف شخصیت اوله یا دوم. مثلا بیا سندور کلیگن یا همون سگ شکاری رو انتخاب کن. یا آریا رو. یا برن از تاث رو یا شخصیت های دیگه ای رو.. حتی نقش های کوچیک و کم رو هم امتخان کن. اینطوری می تونی خیلی خوب شخصیت پردازی کنی. که هر شخصیت یه چه چیزهایی نیاز داره…

    2. امید

      جان اسنو حتما حتما پسر ریگار ، خواهر زاده ی دنریس و یه تارگریان است.
      من اصلا به نشانه های توی سریالو اینجور چیزا کاری ندارم، اطمینان من از اینجاست که بازیگر نقش برن استارک تو یکی از مصاحبه هاش گفته نام اصلی جان اسنو ((جاهاریس تارگرین)) است،والسلام.

      1. مهران

        جاهاریس؟!!!! کجا گفته میشه آدرس بدی؟

    3. cate

      عزیزم حالا خوبه ۸ بار دیدی انقد اطلاعاتت غلطه!

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X