پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل یازدهم/بخش سوم)
با گذشت زمان کشورهای بیشتری در قارهی اروپا و در اقصینقاط دنیا تحت پوشش سامانهی جیاسام در آمدند. در همین زمان هزینهی تهیه و استفاده از تلفن همراه نیز کاهش یافت. این دو عامل دست به دست هم دادند تا آمار کاربران این تکنولوژی افزایش یابد. درست همان طور که ایگر میگوید: «اصلیترین موارد مصرف هر تکنولوژی را کاربران آن پیدا میکنند. موارد درست مصرف هر تکنولوژی، در زمان طراحی و ساخت آن دقیقاً مد نظر سازندگانش قرار ندارد، بلکه بهوسیلهی کاربران پیدا میشود.» بر اساس همین توصیف، مدتی کوتاه بعد از اینکه استفاده از تلفن همراه فراگیر شد، کاربران به کاربردی مخصوص در تلفنهای همراه خود پی بردند. این ویژگی جزو مواردی اصلی نبود که طراحان در تلفن همراه بگنجانند، بلکه بعدها اضافه شده بود. این ویژگی پرورش یافت و رشد کرد و تبدیل شد به سنگ بنای شیوهی استفادهی امروزی ما از تلفنهای همراهمان. به همین دلیل هم باید از نوجوانان نروژی تشکر کنیم و قدردانِ آنها باشیم. چرا که همین نوجوانان بودند که نزد همگان جا انداختند که میشود از تلفن همراه برای ارسال و دریافت پیامهای متنی نیز استفاده کرد.
فریدهلم هیلبراند[۱] یکی از پژوهشگرانی بود که در پروژهی جیاسام کار میکرد. هیلبراند مدیر کمیسیون خدمات غیرصوتی جیاسام بود. او که در شهر بن در آلمان سکونت داشت، در منزل خود آزمایشهایی غیررسمی انجام داده بود تا ببیند چه مقدار حرف و کلمه را میتوان در یک پیغام گنجاند. هیلبراند تعداد حروف هر پیغامی را که میفرستاد، شمرد و نهایتاً به عدد جادویی ۱۶۰ حرف رسید. یعنی همان تعداد حروفی که در یک پیغام متنی میشود به کار برد. هیلبراند بعد از رسیدن به این عدد، با خود فکر کرد: «این عدد کفاف نوشتن همهچیز را میدهد.» او در سال ۱۹۸۶ اعلام کرد که تلفنهای همراهی که از این شبکه استفاده میکنند، باید به کاربران خود نوعی خدمت تازه ارائه دهند. یعنی کاربران باید بتوانند از خدمات پیام کوتاه استفاده کنند. این خدمات پیام کوتاه همان چیزی است که به نام اساماس شناخته میشود. همین آقای هیلبراند پیامکهای کاربران را در خط اطلاعاتی ثانویهای گنجاند که در سامانه تعبیه شده بود تا وضعیت دسترسی به شبکه را به اطلاع کاربران برساند و برای آنها اطلاعاتی مختصر ارسال کند.
خالقان و مبدعان ارسال پیامک با خود فکر میکردند که این تکنولوژی مثلاً به کار مهندسانی خواهد آمد که به دشتی وسیع و دورافتاده رفتهاند و دارند عیبوایرادی را در کابلها و سیمها بررسی میکنند. اینگونه مهندسها میتوانستند پیغامی کوتاه به مرکز بفرستند و مختصراً گزارشی بدهند. ایگر میگوید در ابتدا خدمات پیامکی قرار بوده نوعی خدمات مرتبط با تعمیر و نگهداری باشد. اما بعد از ایجاد این قابلیت، ارسال و دریافت پیام متنی کوتاه روی بیشتر تلفنهای همراه آن دوران در دسترس کاربران قرار گرفت. پیام کوتاه متنی تنها بخشی کوچک از جهان بزرگ جیاسام بود. جهانی که داشت بزرگ و بزرگتر میشد. ضمناً بهندرت پیش میآمد که مهندسها برای گزارش کار خود از پیام کوتاه متنی استفاده کنند. اما نوجوانان از این کاربرد تازهی تلفن همراه بسیار خوششان آمد. چرا که میتوانستند پیغام خود را بهسرعت و مخفیانه و بهراحتی برای مخاطبشان بفرستند. ایگر میگوید که نوجوانان نروژی بیش از هر مهندس مخابرات برای یکدیگر پیامک میفرستادند. در طول دههی نود، نوجوانان و جوانان اغلب از طریق پیامک با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند و به گپوگفت میپرداختند.
خالقان و مبدعان ارسال پیامک با خود فکر میکردند که این تکنولوژی مثلاً به کار مهندسانی خواهد آمد که به دشتی وسیع و دورافتاده رفتهاند و دارند عیبوایرادی را در کابلها و سیمها بررسی میکنند.
این اصل بارها و بارها در طول تاریخ تکنولوژی برای بسیاری از محصولات مصداق یافته است. یعنی طراحان آمدهاند و محصولی طراحی کردهاند، شرکتها آن را ساخته و بازاریابان آن را به بازار عرضه کردهاند، اما نهایتاً کاربران تصمیم گرفتهاند که میخواهند واقعاً با آن محصول چه کنند و از آن در چه راهی بهره ببرند. در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، همین اتفاق مجدداً در ژاپن رخ داد. شرکت مخابراتی انتیتی دوکومو برای آن دسته از کاربران خود که در حوزهی تجارت فعالیت داشتند، سرویسی مخصوص عرضه کرد. این سرویس نوعی اینترنت موبایلی بود و آیمود نام داشت. شرکت مخابراتی انتیتی دوکومو بهدقت وبسایتهایی را انتخاب کرد و در این سرویس گنجاند تا کاربر بتواند به آن دسترسی داشته باشد. کاربران این سرویس میتوانستند به خدماتی مختلف دسترسی داشته باشند. مثلاً بلیت هواپیما رزرو کنند یا اینکه به حساب کاربری ایمیل خود وصل شوند. این سرویس هیچ جایی در میان تاجران و مدیران پیدا نکرد و شکست خورد، اما جوانان بیستوچندساله از آن استقبال کردند. همین استقبال جوانان بود که باعث شد بازار تلفنهای همراه هوشمند در ژاپن رشدی انفجاری داشته باشد، آن هم حدوداً یک دهه قبل از اینکه تلفنهای همراه هوشمند در ایالات متحده مورد اقبال همگان قرار بگیرند.
این پدیده که کاربر بیاید و از ویژگیهای تعبیهشده، استفادهای دیگر ببرد، چند باری در مورد خود آیفون هم اتفاق افتاده است. برای نمونه به یاد بیاورید که خود استیو جابز گفته بود اصلیترین نرمافزار آیفون چیزی نیست جز همان نرمافزار مخصوص برقراری تماس صوتی. اگر بخواهیم حرف او را مبنا قرار بدهیم، ویژگیهایی نظیر پیغام صوتی که همگی با محوریت تماس صوتی در آیفون گنجانده شدهاند، پیشرفتهایی شگرف در حوزهی نرمافزار به حساب میآیند. نرمافزارهایی که طراحان و برنامهنویسان طرف ثالث ساخته بودند، به هیچ وجه از ابتدا برای آیفون عرضه نمیشدند. اما بعداً و با مرور زمان، کاربران برای شرکت تعیین تکلیف کردند و نشان دادند که نرمافزارهای مخصوص تلفن همراه برای آنها در اولویت است و برقراری تماس صوتی، در ردهی دوم اهمیت قرار میگیرد.
درست در همان زمانهای که هر کسی توانست با هر کسی تماس بگیرد و صحبت کند، در همان زمانهای که نوجوانان برای یکدیگر پیامک فرستادند و در همان زمانهای که همهی ما به اپ استور هجوم بردیم تا نرمافزارهای تازه را دریافت کنیم، شبکههای بیسیم در سرتاسر دنیا پراکنده شدند و تمام دنیا را به سیطرهی خود در آوردند. برای همین کسانی باید دستبهکار میشدند و بیشمار دکلهای مخابراتی لازم برای ایجاد این شبکه را میساختند. همانها باید از این دکلهای مخابراتی نگهداری میکردند و اگر هم خراب میشدند، برای تعمیرش چارهای میاندیشیدند. به واسطهی همین دکلهای مخابراتی بود که همه میتوانستند با هم ارتباط برقرار کنند.
جوئل متز از جملهی کسانی بود که به کار تعمیر و نگهداری از دکلهای مخابراتی اشتغال داشت. او بیست و هشت ساله و پدر چهار فرزند بود. متز در تابستان سال ۲۰۱۴ مشغول کار بر روی دکلی به ارتفاع ۷۳ متر در ایالت کنتاکی ایالات متحده بود. متز داشت قطعهای کهنه را بر فراز دکل عوض میکرد و میخواست قطعهای تازه به جای آن نصب کند که همکاران او از روی زمین صدای انفجاری بلند به گوششان خورد. یکی از کابلهای دکل جدا شده و سر و دست راست متز را زخمی کرده بود. متز در اثر این ضربه در ارتفاع چنددهمتری، میان زمین و هوا معلق شد و شش ساعت به آن حال آویزان ماند.
این واقعه هرچند که بسیار ناراحتکننده و دلخراش است، اما متأسفانه امری است رایج و مشابه این اتفاق به کرات رخ میدهد. برای همین بسیار لازم است که روند روایت ماجرای خود را لحظهای قطع کنیم و از همکاریها، پیشرفتهای کاری و نوآوریها چیزی نگوییم، بلکه به یاد بیاوریم که زیرساختهای فنی شبکههای بیسیم، با بهایی گزاف ساخته شده و تعمیر و از آن نگهداری میشود. باید بدانیم که تکنولوژی بیسیم با تلاش نیروی انسانی ساخته شده. نیروهایی که در موقعیتها و شرایط پرخطر مشغول کار میشوند. باید بدانیم و در خاطر داشته باشیم که برای ساخت چنین این شبکه، گسترش و توسعهاش و همچنین تعمیر و نگهداری از آن، عدهای جان خود را دادهاند. عدهی زیادی جان خود را در این راه دادهاند. متز تنها یکی از افرادی بوده که طی دههی گذشته از دکلهای مخابراتی بالا رفتهاند و قرعهی مرگ به نامشان افتاده.
مشخص شد که نرخ مرگومیر در میان کسانی که بر روی دکلهای مرتفع مخابراتی کار میکنند، ده برابر بیشتر از نرخ مرگومیر کارگران حوزهی ساختوساز است.
شرکت وایرلس استیمیتر[۲] بزرگترین شرکتی است که در حوزهی طراحی، ساخت، تعمیر و نگهداری دکلهای مخابراتی فعالیت میکند. بنا به گزارش این شرکت از سال ۲۰۰۳ به این سو، ۱۳۰ مورد سوانح منجر به فوت بر روی دکلهای مخابراتی رخ داده است. در سال ۲۰۱۲ برنامهی تلویزیونی فرانتلاین از شبکهی پیبیاس با همکاری سازمان ناسودبر پروپابلیکا مشغول تحقیق و تفحص در این حوزه شدند. هدف آنها از تحقیق انجامگرفته، این بود که بفهمند چرا چنین سوانح دلخراشی رخ میدهند و این حوادث چرا رواج یافتهاند و زنگ خطر را به صدا در آوردهاند. پژوهشگران سری به آمارهای ثبتشده در ادارهی بهداشت و ایمنی حرفهای ایالات متحده زدند و آنها را مرور کردند. در پی این تحقیقات مشخص شد که نرخ مرگومیر در میان کسانی که بر روی دکلهای مرتفع مخابراتی کار میکنند، ده برابر بیشتر از نرخ مرگومیر کارگران حوزهی ساختوساز است. محققان متوجه شدند که به نیروهای فعال در این حوزه، آموزش کافی داده نمیشود. همچنین اغلب پیش از آنکه آنها را راهی دکلهای مخابراتی کنند تا دهها متر از آن بالا بروند و به کار تعمیر و بازبینی مشغول شوند، هیچ ابزار و وسایل مناسبی از طرف شرکت دریافت نمیکنند. اگر هم خواستید ببینید که این کارگرها در چه ارتفاعی مشغول به کار هستند و از آن بالا نگاهی به پایین و دورواطراف بیندازید و از ترسِ بلندی، دلپیچه بگیرید، میتوانید بهراحتی سری به یوتیوب بزنید و چند ویدیو نگاه کنید؛ بله. به یوتیوب بروید و با استفاده از اینترنت التیای و پرسرعت خودتان، ویدیوهایی را نگاه کنید که برفراز دکلها ضبط شدهاند. با تماشای این ویدیوها از طریق اینترنت پرسرعتتان، سرگیجههای وخیم بگیرید. در همان حال افرادی هستند که بر روی این دکلها کار میکنند تا شما به اینترنت دسترسی داشته باشید.
محققان در جریان تحقیق و تفحص خود به موضوعی جالب برخوردند. آنها متوجه شدند که تعداد سوانح منجر به فوت در دکلهای متعلق به یکی از اپراتورها، از مجموع سوانح منجر به فوت در تمامی رقبای اصلی آن اپراتور بیشتر است. خودتان حدس بزنید که این سوانح برای کارگران کدام اپراتور و در چه بازهی زمانی رخ دادهاند. در گزارش منتشرشده چنین آمده بود که «پانزده نفر از کارگران دکلهای مخابراتی که برای شرکت ایتیاندتی کار میکردهاند در فاصلهی زمانی بعد از سال ۲۰۰۳ جان باختهاند. در همین بازهی زمانی پنج نفر از کارگران شرکت تیموبایل و دو نفر از کارگران شرکت وریزون و یک نفر از کارگران شرکت اسپرینت جان خود را در سوانح منجر به فوت از دست دادهاند. آمار مرگومیر و سوانح منجر به فوت در فاصلهی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ افزایش چشمگیر یافته است. در همین بازهی زمانی ایتیاندتی شبکهی خود را با شبکهی شرکت سینگیولر ادغام کرده بود و در تلاشی بیوقفه بهدنبال آن بود تا از بار ترافیکی خطوط خود بکاهد. بار ترافیکی که از طرف کاربران آیفون به شبکه القا شده بود.» در این بازهی زمانی دو ساله و در زمان افزایش فشار کاری، یازده نفر از کارگران دکلهای مخابراتی این شرکت جان خود را از دست دادهاند.
مردم آمریکا احتمالاً به یاد میآورند که بعد از رونمایی از آیفون و عرضهی آن به بازار، آمار شکایت از خدمات ایتیاندتی و مشکلات شبکهی آن بهشدت بالا رفت. بعد از ورود آیفون به بازار، طولی نکشید که شبکهی این اپراتور تلفن همراه قفل کرد و بار ترافیک آن بسیار سنگین شد. گزارش شده است که استیو جابز با شنیدن خبر قفلکردن شبکهی ایتیاندتی بسیار عصبانی شد و از کوره در رفت. ایتیاندتی هم برای حل این مشکل، بهدنبال ساخت تعداد بیشتری دکلهای مخابراتی و افزایش ظرفیت شبکه رفت تا زیرساختهای خود را گسترش دهد و بتواند خدماتی بهتر به کاربرانش ارائه دهد و مناطق بیشتری را تحت پوشش در بیاورد. بنا به گزارشی که سازمان پروپابلیکا منتشر کرد، این تلاش ایتیاندتی منجر به وخامت اوضاع کار برای کارگران دکلهای مخابراتی شد و آمار سوانح منجر به فوت را از حالت عادی فراتر برد.
در سالهای بعد از ۲۰۰۸ آمار سوانح منجر به فوت رو به کاهش گذاشت. این آمار همواره پایین رفت تا اینکه در سال ۲۰۱۲ تنها یک سانحهی منجر به فوت در این حرفه گزارش شد. متأسفانه بعد از سال ۲۰۱۲ این آمار مجدداً رو به افزایش گذاشت و این بار، سنگینتر از سالهای قبل. در سال ۲۰۱۳ چهارده مورد سانحهی منجر به فوت در این حرفه گزارش شد. در سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۴، وزارت کار ایالات متحدهی آمریکا در گزارشی بابت «افزایش خطرناک و نگرانکنندهی مرگ کارگران» ابراز نگرانی کرد. شرکتهای بزرگ و اپراتورهای شناختهشده معمولاً کار ساخت و تعمیر و نگهداری دکلهای مخابراتی را به شرکتهای واسطه و پیمانکار واگذار میکنند. این شرکتهای واسطهای و پیمانکاری هم آنچنان که باید و شاید به مسائل ایمنی محیط کار اهمیت نمیدهند. دیوید مایکلز، مدیر ادارهی ایمنی و بهداشت حرفهای ایالات متحده در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کرد که «نباید شرایط به گونهای باشد که ما برای توسعهی ارتباطات بیسیم خود، از جان کارگران دکلها مایه بگذاریم و بهای این توسعه را با جان آنها بپردازیم.»
کار بر فراز دکلهای مخابراتی را از آن دسته مشاغلی میدانند که بسیار پرخطر است، اما از سوی دیگر درآمد بسیار بالایی هم دارد.
کار بر فراز دکلهای مخابراتی را از آن دسته مشاغلی میدانند که بسیار پرخطر است، اما از سوی دیگر درآمد بسیار بالایی هم دارد. کسانی که سابقاً بر روی دکلهای مخابراتی کار میکردهاند، میگویند که آن بالا، روی دکل، شبیه به «غرب وحشی» است. ضمناً مشخص شده عدهای از کارگرانی که حین کار بر روی دکلهای مخابراتی جان باختهاند، پیش از کار بر روی دکل، الکل یا مواد مخدر مصرف کردهاند. با تمام این اوصاف، هنوز هم که هنوز است، وقتی بر روی دکلهای مخابراتی سانحهای منجر به فوت پیش میآید، شرکتهای پیمانکار چندان مجازات نمیشوند. آمار مرگومیر و سوانح منجر به فوت هم در این حوزهی شغلی چندان پایین نمیآید و نشانهای از کاهش جدی آن دیده نمیشود. با این اوصاف، باید مسلم دانست که تا هنگام مداخلهی قانونگذاران یا تا زمانی که روند رشد شبکههای بیسیم کُند نشود، کماکان کارگران روی دکل جان خود را از دست خواهند داد و سوانحی مرگبار برایشان رخ خواهد داد.
وقتی که میخواهیم شیوهی کار تکنولوژی و نحوهی عملکرد آن را در نظر بیاوریم، بایست این مخاطرات و جانهای ازدسترفته و خونهای ریخته را نیز در خاطر داشته باشیم و از یاد نبریم. احتمالاً اگر خبری از مارکونی نبود، امروزه روز تکنولوژی ارتباطات رادیویی را در اختیار نداشتیم. اگر آزمایشگاههای بل وجود نمیداشت، احتمالاً امروز چیزی به اسم تلفن همراه نمیشناختیم. اگر دولتهای اروپایی پیگیر قضیه نمیشدند، به احتمال فراوان امروز خبری از شبکههای استاندارد و سرتاسری نبود. اما از طرف دیگر، اگر کارگرانی مانند جوئل متز هم روی دکلها نروند و از همهچیز خود نگذرند و فداکاری نکنند، به احتمال بسیار زیاد خبری از سیگنال و پوشش شبکه نخواهد بود. اگر هر کدام از موارد بالا را از این زنجیره حذف کنیم، امکان نداشت که امروزه آیفونهایمان اصلاً سیگنالی دریافت کنند و به کار بیفتند و قابل استفاده باشند.
همهی اینها گرد هم جمع شدهاند و حاصل تشریک مساعی آنها، امروزه طیف متنوعی است از تلفنهای همراه هوشمند در انواع و طرحهای گوناگون. در سال ۲۰۰۵ سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر کاربر تلفن همراه هوشمند در آمریکا وجود داشت. در سال ۲۰۱۶ این آمار به ۱۹۸ میلیون نفر رسیده است. افزایش این آمار نشاندهندهی قدرت جاذبهای است که آیفون دارد و کاربران را به دور خودش جمع میکند؛ آیفون است که قوای شبکههای دنیای قدیم را به کار میگیرد و آنها را وا میدارد تا برای آینده و شبکههایی که از پی خواهند آمد، دکلهایی تازه علم کند.
[۱] Friedhelm Hillebrand
[۲] Wireless Estimator