پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دهم/بخش هشتم)
در سال ۲۰۰۷ هنوز عامهی مردم تصوری از نرمافزارهای تلفن همراه یا همان اپ نداشتند و این مفهوم، باید جای خود را در دل فرهنگ عامه باز میکرد. صدالبته که کاربران کامپیوتر، با مفهوم نرمافزارهای کامپیوتری آشنا بودند، اما اغلب مردم فکر میکردند که نرمافزار، یعنی برنامهای که آدم آن را از طریق لوح فشرده روی کامپیوتر نصب و بعد اجرا کند.
قضیهی آیفون اما فرق میکرد. آیفون رابط کاربری بسیار سادهای داشت و کاربر بهآسانی میتوانست بفهمد که باید چهکار کند. از طرف دیگر، اپ استور از پیش روی آن نصب بود. همین دو ویژگی، باعث شد که آیفون، بتواند شرایط نصب و استفاده از نرمافزارها را از نو تعریف کند. طبق این تعریف تازه، میشد بهسهولت نرمافزار نصب کرد و با نرمافزارهای نصبشده، بهسهولت کار کرد. آیفون شیوهی تعامل اکثر کاربران را با نرمافزارهایشان تغییر داد و طرحی نو در انداخت. شاید لازم بود که چنین نرمافزاری ساخته شود تا به همگان نشان بدهد که این بستر تازه، تا چه اندازه امکانات و قابلیتهای گوناگون و تعاملی در اختیار کاربر قرار میدهد و میشود با آن چه کارهایی کرد. شاید واقعاً لازم بود که برنامهای تا این اندازه بانمک و مضحک ساخته شود تا حصار سنگین دورتادور این حوزهی تازه در هم بشکند و دروازههایش فرو بریزد.
جوئل کام[۱] میگوید: «نه تنها دروازههای آنجا را پایین آوردیم، بلکه زدیم همهجایش را هم کنفیکون کردیم، رفت.» کام برنامهنویس معروف و طراح نرمافزار آیفارت است. او میگوید: «تا دلت بخواهد شوخیهای بانمک در این حوزه هست.»
جوئل کام از دههی ۱۹۹۰ به اینسو، همواره بنگاههای تجاری برخط و اینترنتی میگردانده و از این طریق امرار معاش میکند. وقتی اپل در سال ۲۰۰۸ کیت ساخت نرمافزار را منتشر کرد، کام بلافاصله با استفاده از همین کیت، گروهی کوچک تحت عنوان اینفومدیا[۲] تشکیل داد تا مشغول کار شوند و برای آیفون نرمافزار بنویسند. کام میگوید: «اولین نرمافزاری که ما ساختیم، آیفارت نبود. بلکه آیووت[۳] نام داشت. آیووت جزو هزار برنامهی اولی بود که در سال ۲۰۰۸ برای آیفون عرضه شدند.» صدافسوس که این نرمافزار، هرچند که برای مقاصد عمومی و استفادههای عامه و مدنی طراحی شده بود، اما چندان توجهی به خود جلب نکرد و محبوب نشد. کام میگوید: «به خیلی از ایدههای دیگر هم فکر کردیم. مثلاً بگویید ببینم، این بازی پوکمون گو[۴] را میشناسید؟ در سال ۲۰۰۸، ایدهای به ذهنمان رسید که چنین چیزی را راجع به اشباح درست کنیم. ولی یک روز یکی از همکارانمان آمد و گفت که “برویم برنامهای مخصوص باد معده درست کنیم.” به هیچکدام از دیگر ایدهها آنقدری نخندیده بودیم که به آن یکی خندیدیم. بعد از یکعالمه خنده، گفتم که “باشد. برویم درست کنیم.”»
ظاهراً اپل نظرش را تغییر داده و تا حدی از تکبر و غرور خود دست کشیده و از آدابدانیاش کاسته و باد معده را مجاز شمرده بود.
وقتی که اعضای گروه کام، نرمافزار را آماده میکنند، متوجه میشوند که نرمافزاری دیگر با همین سازوکار که شبیهساز صدای باد معده بوده، از طرف کارشناسان شرکت اپل رد شده. نام آن نرمافزار دیگر، پول مای فینگر[۵] یا همان انگشتم را بکش بوده. اولین واکنش اعضای گروه، بهت و حیرت بوده از اینکه چطور ایدهای برای ساخت نرمافزار شبیهساز صدای باد معده، اصولاً به فکر شخصی دیگر رسیده و آن شخص، توانسته نرمافزار را تماموکمال تولید کند. البته که نرمافزار ساختهی گروه اینفومدیا از نرمافزار پول مای فینگر بسیار بهتر و شکیلتر بود. واکنش دومشان بعد از حیرت، چیزی نبوده جز سرخوردگی و یأس شدید. کام میگوید: «پیش خودمان میگفتیم که اپل عمراً نرمافزارهای شبیهساز صدای باد معده را تأیید نخواهد کرد. میگفتیم که بیاییم نرمافزار را یک جایی بایگانی کنیم و کلاً آن را کنارش بگذاریم. آخر ما که نمیخواهیم مایهی رنجش خدایگان شرکت اپل بشویم. برای همین به معنای واقعی کلمه بیخیال آن نرمافزار شدیم و رفتیم سراغ ساخت محصولات دیگر.» مدتی گذشت و طی آن مدت کوتاه، هروقت یکی از اعضای گروه، نرمافزار آیفارت را باز میکرد، همهی اعضا حسابی به خنده میافتادند. برای همین کام تصمیم گرفت که بهرغم تمام احتمالات، نرمافزار آیفارت را برای بررسی نزد اپل ثبت کند. کام میگوید: «یا باید میرفتیم ثبتش میکردیم، یا اینکه کلاً بیخیالش میشدیم. سیل نرمافزار بود که داشت بهسمت اپ استور سرازیر میشد.»
ظاهراً اپل نظرش را تغییر داده و تا حدی از تکبر و غرور خود دست کشیده و از آدابدانیاش کاسته و باد معده را مجاز شمرده بود. کام میگوید که طولی نکشید که اعضای گروه اینفومدیا خبردار شدند که «آیفارت و سه نرمافزار دیگر تأییدیههای لازم را کسب کرده بودند. یکی از این نرمافزارها پول مای فینگر بود. من خیلی زود رفتم و اعلامیهای رسمی منتشر کردم. نرمافزار ما از تمام جهات بهتر از پول مای فینگر بود. برای همین آمار فروشمان هم بهشدت بالا رفت.» گروه اینفومدیا قیمت نرمافزار را ۹۹ سِنت تعیین کرد. بهگفتهی کام، تا کریسمس، تنها کمی کمتر از ۳۰ هزار نسخه از نرمافزار به فروش رفت. درست همان طور که گرینین هم قبلاً گفته بود، آیفارت در همین برهه کمکم توجه عامهی مردم و رسانهها را به خودش جمع کرد و برنامههای تلویزیونی به سراغش رفتند. کام میگوید: «آیفارت در صدر فهرست پرفروشترین نرمافزارها قرار گرفت و بدل به پرفروشترین نرمافزار تمام دنیا شد. تا سه هفته هم در صدر فهرست پرفروشترینها باقی ماند.» در همان زمان، جورج کلونی[۶] در مصاحبهای گفت که این نرمافزار را از هر نرمافزار دیگری بیشتر دوست دارد. بیل میر[۷] هم گفت که «اگر تلفن همراه شما صدای باد معده بدهد، خود شما هم بخشی از این مشکل هستید.»
وقتی نرمافزار آیفارت تا این حد موفق شد، گویی تب طلای تازهای در غرب وحشیِ دنیای برنامهنویسی و دیجیتالی به راه افتاد. کام میگوید: «احتمالاً از این قضیه حدود نیم میلیون دلار نقد عایدم شد و البته مبلغی بسیار بسیار بیشتر از این اندازه، بهصورت غیرمستقیم بهدست آوردم. چرا که مشهور شدم و اعتبارم همهجا بالا رفت. نرمافزار هم دو میلیون مرتبه یا کمی بیشتر از این تعداد دریافت شد و روی دستگاههای مختلف نصب شد.» اما تمام این عواید، همه و همه از قِبَل نرمافزاری حاصل آمد که عدهای اندک سه هفته زمان برای طراحی و ساختن آن سپری کرده بودند.
کام میگوید: «این موفقیت هیچ ربطی به نبوغ و نوآوری و خلاقیت ندارد. قضیه فقط و فقط زمانبندی بیعیبونقص است. اینکه ما نشستیم و با خودمان گفتیم که بیایید کاری کنیم این دستگاه، صدای باد معده بدهد. کارمان را هم تمیز انجام بدهیم. فکر میکنم ایدهمان بکر بود. آن را خوب اجرا کردیم و رسانهها هم به حواشی ماجرا زیاد پرداختند و تا میتوانستند داستانهای گوناگون از این نرمافزار تعریف کردند. هیچچیز ماجرا پیچیده نبود. ابزاری بود ساده که صدا تولید میکرد.» آنها توانستند با ساختن بوقی کوچک در قالب دیجیتالی که صدای باد معده تولید میکرد، نیم میلیون دلار نقد بهدست بیاورند. از یک منظر، همهی اینها بسیار احمقانه و مضحک جلوه میکرد. اما از سوی دیگر، نویدبخش فرارسیدن زمانهای نو و سرشار از فرصتهای گوناگون برای برنامهنویسان بود و میگفت که رویکردی تازه به برنامهنویسی در راه است. واضح است که اغلب نرمافزارهایی که در همان اوایل منتشر و نزد همگان محبوب و بسیار موفق شدند، تا این حد سخیف نبودند. بیشتر نرمافزارهای موفق اولیه، بازیهایی مخصوص تلفنهای همراه بودند. از این میان میتوان به تپ تپ ریونج[۸]، سوپر مانکی بال[۹] و تگزاس هولدِم پوکر[۱۰] اشاره کرد. تعداد زیادی از این نرمافزارها واقعاً هیجانانگیز بودند و آدم را به وجد میآوردند. برای مثال میتوان از پاندورا رادیو[۱۱] و شَزَم[۱۲] نام برد که امروز هم کماکان به فعالیت خود ادامه میدهند و هنوز موفق هستند.
گرینین میگوید: «البته که این روزها همه دستبهکار شدهاند و دارند نرمافزارهایی مینویسند که صدای باد معده تولید کند. اما او اولین کسی بود که چنین کاری کرد. اپل این بازار تازه را به راه انداخت. اولین کسانی هم که سراغش آمدند و دست جنباندند، مبالغی کلان به جیب زدند و بار خودشان را بستند.»
این اقتصاد تازه که امروزه نزد مردم بهعنوان اقتصاد نرمافزاری یا اقتصاد اپی شناخته میشود، بدل به بازاری چندین میلیارد دلاری شده. بازاری که شرکتهایی در سیلیکن ولی از راه رسیده و بهسرعت آن را قبضه کردهاند. شرکتهایی که از قبل این بازار تازه، یکشبه ره صد ساله رفتهاند و به ثروتهای کلان رسیدهاند. منظورم شرکتهایی است نظیر اوبر، فیسبوک، اسنپچت و ایربیاندبی. اپ استور مانند کهکشانی است وسیع که در آن همهچیز یافت میشود. از شرکتهایی نوپا که نرمافزارهایی نویدبخش و کاربردی عرضه کردهاند تا بازیهایی که وقت آدم را هدر میدهند و میبلعند، تا بسترهایی برای مرور رسانههای مختلف، تا نرمافزارهایی که به درد تولید پیغامهای دستهجمعی و یکسان میخورند، تا شرکتهایی قدیمی که نرمافزاری برای تلفن همراه ساختهاند، تا پروژههای مختلف هنری و تا نرمافزارهایی که بهصورت آزمایشی ساخته شدهاند تا قابلیتهای این شیوههای تعاملی تازه را بیازمایند.
وقتی میبینیم که آیفون، نرمافزارهای مخصوص تلفن همراه را بدل به چه پدیدهی مهم و بزرگی کرده است و چه گردش مالی عظیمی با همین نرمافزارها به راه انداخته، متوجه میشویم که ارزشش را دارد که برویم سراغش تا بفهمیم یک نرمافزار مخصوص تلفن همراه، یک اپلیکیشن، درواقع چیست و در این بازار تازه و محبوب، چه چیزی عرضه میشود. برای فهمیدن این دو مسئله، به سراغ آدام راستین[۱۳] رفتم. راستین محققی است ساکن پورتلند در ایالات متحدهی آمریکا. او آرشیوی از مطالب دیجیتالی دارد و نظریهپرداز رسانه است. راستین نخستین نرمافزارهای مخصوص تلفن همراه را بهدقت مطالعه و بر روی آنها پژوهش کرده است. راستین مجموعهای دارد بزرگ از نخستین نمودارهای کاغذی. این نمودارها صدها سال پیش از عصر مدرن ساخته میشدند و در طی تمام این قرون، رواج داشتند. مجموعهی او پُر است از نمودارهای چرخنده.
ارزشش را دارد که برویم سراغش تا بفهمیم یک نرمافزار مخصوص تلفن همراه، یک اپلیکیشن، درواقع چیست و در این بازار تازه و محبوب، چه چیزی عرضه میشود.
راستین میگوید: «یکی از تعاریفی که میتوانیم از نرمافزارهای مخصوص تلفن همراه داشته باشیم، این است که آنها را رابطهایی سادهشده برای استفادهی عموم بدانیم که اطلاعات و دادههای مختلف را به تصویر میکشند و تحویل کاربر میدهند. هر نرمافزاری را که میخواهید، اسم ببرید. از نرمافزارهای مخصوص رسانههای اجتماعی گرفته تا نرمافزارهای مخصوص مسیریابی یا نرمافزار پیشبینی وضعیت آبوهوا یا حتی بازیهای مخصوص تلفن همراه. همهی این نرمافزارها حجم عظیمی اطلاعات را میگیرند و آن را در قالب تصویر به مخاطبشان ارائه میدهند و تعدادی دکمه یا دستورالعمل هم دارند که کاربر، میتواند با استفاده از آن دکمهها یا دستورالعملهای لمسی، دادههای آن نرمافزار بهخصوص را مرور کند و آنها را خوب وارسی کند. نمودارهای کاغذی گِرد هم همین هستند. همین چرخندهها را میگویم. دادهها و اطلاعات نمودار اصلی را میگیرند و آن را در قالبی مدوّر به مخاطب عرضه میکنند. کاربر هم میتواند آن را بچرخاند و متوجه شود که اجزای مختلف اطلاعاتی که در این نمودار نمایش داده شدهاند، دقیقاً با یکدیگر چه ارتباطی دارند.»
چرخنده یا همان نمودارهای کاغذی دایرهایشکل، در واقع دایرهای هستند از جنس کاغذ که اطلاعات مختلف دورتادور و روی آن نقش بسته. این دایرهی کاغذی درواقع خودش به دایرهای دیگر وصل است که روی آن دایره نیز اطلاعاتی دیگر درج شده است. این دوایر کاغذی میچرخند و اطلاعات مختلف دربرابر یکدیگر قرار میگیرند و کاربر، بهآسانی میتواند به نسبتهای مختلف میان دادههای گوناگون برسد و اطلاعاتی تازه دریافت کند.
این نمودارهای چرخنده را نخستین بار منجمان مسلمان در قرون وسطی طراحی کردند و ساختند. طی سالهای بعد از آن، از چنین نمودارهای بهعنوان مرجع اطلاعات، راهنمای مسیریابی و ابزاری برای حسابوکتاب استفاده شد. راستین میگوید: «چنین نمودارهایی در قرن یازدهم و دوازدهم برای نخستین بار عرضه شدند. در آن زمان، ابزاری بودند بسیار خلاقانه. این ابزار در آن زمان با تکنولوژی روزِ خود کار میکرد که همان کاغذ باشد. صحافان و دانشمندان با استفاده از کاغذ، این تکنولوژی روز و همچنین دانش سرشار خود، این ابزارها را میساختند و طی سالها از آن استفاده میکردند.»
پس با این حساب، بعضی از نخستین نمونههای نرمافزارهای مخصوص تلفن همراه، در جهان واقعی و سالها پیش از عرضهی این قبیل تلفنها با استفاده از کاغذ درست میشدهاند. راستین میگوید: «ما همواره طی قرون متمادی اطلاعات و دانش خود را برونسپاری میکردهایم. یعنی در جایی خارج از مغز خودمان آن را نگاه میداشتهایم. وقتی به این روند در طول سالیان سال نگاه میکنیم، احساس خوبی به ما دست میدهد. از صفحات کاغذی گرفته تا صفحات لمسی، همه بخشی از یک روند هستند.» این نمودارهای چرخنده بهعقیدهی بعضی از مورخان نوعی کامپیوتر بدوی و کاغذی هستند. راستین میگوید: «البته قدمت آنتیکیترا[۱۴] از نمودار چرخنده بیشتر است. همچنین باید حواسمان باشد که بهجز نمودار چرخنده، چرتکه هم در تاریخ وجود داشته. ولی این نمودارهای چرخنده از هر لحاظ، قطعاً نوعی نرمافزار اولیه و بدوی بهشمار میروند.» منظور راستین از آنتیکیترا وسیلهای است تاریخی که به کامپیوترهای امروزی شباهت دارد و در نوع خود، قدیمیترین وسیله از این اقسام ابزارآلات بهشمار میرود. این وسیله، دستگاهی است مخصوص ستارهشناسی و در یونان کشف شده و دانشمندان هنوز هم نتوانستهاند منشاء اصلی آن را پیدا کنند.
نکتهی تمام این حرفها این است که مردم، طی سالیان سال و قرنهای متمادی، همواره از ابزارهایی استفاده کردهاند تا حجم اطلاعات فراوان را به شکلی ساده و راحت در دسترسشان بگذارد و بتوانند بهکمک این اطلاعات فراوان که ساده و آسان در دسترس است، به راهحلهایی برای مشکلاتشان برسند. یکی از نمونههای چنین ابزارآلاتی، خود اوبر است. همان اوبر معروف. اصلیترین مایهی موفقیت و گُلکردن نرمافزار اوبر، نوآوری و خلاقیتی بوده که سازندگان آن به خرج دادهاند و شیوهی ارتباط میان راننده و مسافر را تسهیل کردهاند. این نرمافزار میآید و شمارهی تلفن رانندههایی را که در محدودهی اطراف شخص مسافر هستند، رصد میکند. البته از قبل بهوسیلهی سیگنال جیپیاس متوجه شده کدام رانندهها در نزدیکی مسافر هستند و کدام رانندهها نه. بعد هم میرود سراغ رانندههایی که میخواهند این سفر را انجام بدهند و تمایل به انجام کار دارند. نهایتاً نرمافزار اطلاعات مسافر و راننده را تطبیق میدهد و آنها را با یکدیگر مرتبط میکند. اوبر از جیپیاس و گوگل مپس بهره میبرد تا بتواند به چنین اطلاعاتی دست پیدا کند. یعنی بهنوعی نمودار چرخندهی امروزی است که صاحبانش آن را برای کسب درآمد به کار انداختهاند.
راستین میگوید: «دوست دارم توجهتان را به نکتهای جلب کنم. خوب است در یاد داشته باشیم که همین طور که در طول تاریخ، مشغول ساخت تکنولوژیهای جدید بودهایم، همیشه تکنولوژیهایی مشابه با تکنولوژیهای قبلی را ساختهایم. اما با سروشکل متفاوت. این قضیه در تمام طول تاریخ بشریت صدق میکند. شاید همیشه به تکنولوژی تازهتر و بهتری دست پیدا کنیم، اما اغلب از این تکنولوژی تازه برای حلکردن مشکلاتی استفاده میکنیم که از قبل هم با آنها دستبهگریبان بودهایم. ما همیشه بهدنبال این هستیم که تکنولوژیهای تازه را چیزهایی بهحساب بیاوریم کاملاً نوین. اما باید در خاطر داشته باشیم که چرخ را اگر چندین بار هم از ابتدا اختراع کنیم، باز هم همان چرخی است که از اول بوده. بسیاری از نیازهای اولیه و ابتدایی بشری، بسیار ازلیتر و ابدیتر از آن چیزی هستند که دوست داشته باشیم بپذیریم. این یک حقیقت است.»
امروزه روز، مردم از ابزارهایی استفاده میکنند که پردازندههایی بسیار ریز و کوچک و قدرتمند دارد. پردازندههایی که در داخل هر کدام از آن ها، میلیاردها میلیارد ترانزیستور کوچک در ابعاد اتمی گنجانده شده است. اما اکثر اوقات، افرادی که از این تکنولوژیها استفاده میکنند، با اینهمه توان پردازشی، بهدنبال حل مشکلاتی هستند که شهروندان قرون وسطایی با استفاده از کاغذ و نمودار بهدنبال حل آن بودهاند.
[۱] Joel Comm
[۲] InfoMedia
[۳] iVote
[۴] Pokémon Go
[۵] Pull My Finger
[۶] George Clooney
[۷] Bill Maher
[۸] Tap Tap Revenge
[۹] Super Monkey Ball
[۱۰] Texas Hold’Em poker
[۱۱] Pandora Radio
[۱۲] Shazam
[۱۳] Adam Rothstein
[۱۴] Antikythera
“شاید لازم بود که چنین نرمافزاری ساخته شود تا به همگان نشان بدهد که این بستر تازه، تا چه اندازه امکانات و قابلیتهای گوناگون و تعاملی در اختیار کاربر قرار میدهد و میشود با آن چه کارهایی کرد. شاید واقعاً لازم بود که برنامهای تا این اندازه بانمک و مضحک ساخته شود”
این جملات اشاره به آیفارت ندارند؟ (در متن حذف صورت گرفته؟ از متن حاضر به نظر میرسه به اپ استور اشاره دارند!)