هوستون و فردوسی؛ موسسان دراپباکس، خورهی برنامهنویسی
هردو عشق مهندسی بودند و از برنامهنویسی لذت میبردند. ایدهی آنها رقابت بر سر خدمات ابری (Cloud) را چنان گسترش داد که الان تمام شرکتهای بهنام خدمات ابری خاص خود را دارند. در ادامه با دیجیکالا مگ و زندگینامهی «درو هوستون» (Drew Houston) و «آرش فردوسی» موسسان شرکت «دراپباکس» (Dropbox) همراه باشید.
درو هوستون
«اندرو دبلیو. (درو) هوستون» (Andrew W. “Drew” Houston) در ۴ مارس ۱۹۸۳ در شهر «اکتون» ایالت ماساچوست آمریکا به دنیا آمد. از دو سالگی رایانه در اختیار داشت و با آن بازی میکرد. پدرش مهندس برق بود و فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد. او برای درو یک رایانهی PCir آیبیام خرید و از همین طریق برنامهنویسی «بیسیک» را یادش داد. درو موقع بازی رایانهای همیشه ذهنمشغول این بود که بازیها چهطور کار میکنند. او روی رایانهی پدرش هم کار میکرد و به طور خودآموز برنامهنویسی به زبان C را هم یاد گرفت. ۱۴ سال بیشتر نداشت که چند حفرهی امنیتی در یک بازی رایانهای پیدا کرد و به تولیدکننده گزارش داد. آن شرکت هم از او دعوت به همکاری کرد.
درو متوسطه را در دبیرستان منطقهای «باکسبروی» اکتون گذراند و از همانجا دیپلم گرفت. برای رفتن به یک دانشگاه بزرگ و معتبر لازم نبود خیلی راه دوری برود؛ بعد از دبیرستان به موسسهی فناوری ماساچوست (MIT) رفت و لیسانس علوم رایانه گرفت. در MIT با «آرش فردوسی» همکلاسی بود و با هم دوست شدند. هوستون بعد از فارغالتحصیلی در چندین شرکت نوپا از جمله Accolade، Hubspot و Bit9 کار کرد.
افتخارات
مجلهی «بیزنس ویک» هوستون را یکی از بااستعدادترین بازیگران حوزهی فناوری معرفی کرد. او در سی سالگی در میان بزرگان درهی سیلیکون از احترام و شهرت زیادی برخوردار بود. شرکت او (دراپباکس) از سوی Y Combinator در فهرست یکی از موفقترین سرمایهگذاریها قرار گرفته. وقتی کمتر از سی سال داشت Inc.com او را در بین برترین کارآفرینان زیر ۳۰ سال قرار داد.
زندگی شخصی، روحیه و فعالیتهای اجتماعی
درو هنوز رسما ازدواج نکرده اما با CeCe Cheng در یک رابطهی جدی است. CeCe از دانشگاه پرینستون فارغالتحصیل شده و مسوول روابط عمومی شرکت نوپای Qwiki (دانشنامهی سخنگو) بود که در ۲۰۱۳ به تملک یاهو در آمد. درو علاقهی زیادی به آواز خواندن دارد. او در کنار موسیقی و آواز، خورهی بازیهای رایانهای هم است.
درو شخصیت بسیار فروتنی دارد و در مصاحبهها بیشتر اعتبار کارها را به شریکش «آرش فردوسی» و آموزشهایی که در MIT دیده میدهد. او به همه توصیه میکند اگر دنبال رسیدن به موفقیتهای بزرگ هستند با آدمهای باانگیزه نشستوبرخاست داشته باشند. درو میگوید: «کسانی که زمانتان را با آنها میگذرانید نقش بسیار بزرگی در زندگی شغلی و کل شخصیت شما ایفا میکنند.»
هوستون در ۲۰۱۳ میلادی یکی از موسسان FWD.us بود؛ گروهی که با هدف لابی در کنگرهی آمریکا به نفع مهاجران و توسعهی آموزش شکل گرفت. دارایی درو هوستون تا ۲۰۱۶ حدود ۱٬۲ میلیارد دلار برآورد شده.
آرش فردوسی
آرش فردوسی در ۷ اکتبر ۱۹۸۵ از والدین ایرانی در آمریکا به دنیا آمد. آرش گاهی به همراه والدینش برای دیدار از اقوام به ایران سفر میکند. مقطع متوسطه را در دبیرستان Blue Valley Northwest در «اورلند پارک» ایالت کانزاس به پایان رساند. آرش عاشق کامپیوتر بود و از دبیرستان رویای تحصیل در دانشگاه فنی MIT را در سر میپروراند.
به محض گرفتن دیپلم در رشتهی علوم رایانهی این دانشگاه ثبتنام کرد. در آنجا با همکلاسیاش درو هوستون دوست شد؛ دوستیای که بعدا به راهاندازی یک شرکت بزرگ جهانی انجامید.
افتخارات
مجلهی Inc. در سال ۲۰۱۱ نام فردوسی را در فهرست «۳۰ زیر ۳۰» خود قرار داد. مجلهی «فورچون» (Fortune) در همان سال او را در فهرست « ۴۰ زیر ۴۰» خود جای داد و وبگاه مشهور «تککرانچ» (TechCrunch) فردوسی را به عنوان بنیانگذار سال برگزید. دارایی آرش فردوسی در حدود نیم میلیارد دلار برآورد شده.
جرقهی ایدهی دراپباکس
روزی اوایل ۲۰۰۷ میلادی در یک ایستگاه اتوبوس در شهر بوستون آمریکا، درو هوستون لپتاپاش را باز کرد تا حین انتظار برای اتوبوس به بعضی کارهایش رسیدگی کند. همینکه سیستم بالا آمد یکباره خشکش زد. «یک هو یادم افتاد فلش درایوم را روی میز جا گذاشتهام؛ و این یعنی هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم. یک ربعی به فکر فرو رفتم و بعد مثل هر مهندس واقعی شروع به حل مساله و کدنویسی کردم.
اصلا نمیدانستم نتیجهی کارم به کجا ختم میشود.» آنچه بعدا شد تاسیس شرکت «دراپباکس» بود؛ یک سرویس رایگان همگامسازی فایل ابری. معلوم نیست اولین بار کی از واژهی «ابر» (Cloud) برای پردازش و ذخیرهسازی اشتراکی در اینترنت استفاده شد؛ اما از استفاده از واژهی ابری در علوم برای توصیف اشیای متعددی که از دور قابل دیدن باشد مرسوم بوده. سرویس دراپباکس و سرویسهای مشابه به کاربر اجازه میدهند به انواع پروندهها اعم از متن، موسیقی، ویدیو و غیره از هر دستگاهی، سیار یا ثابت، دسترسی داشته و آنها را به اشتراک بگذارند.
آرش فردوسی: «دو نفری در یک اتاق تاریک شبوروز کد میزدیم. سرمان پایین بود و کار میکردیم.»
هوستون که فکر میکرد ایدهی خوبی دارد سراغ دوست و همکلاسیاش آرش فردوسی رفت تا آن را کامل کنند. هوستون تازه لیسانس گرفته بود ولی آرش هنوز فارغالتحصیل نشده بود و یک ترم از درسش مانده بود؛ با این حال دانشگاه را ترک کرد تا بهطور کامل روی پروژه متمرکز شود. هردو در دفتری کوچک سه ماه تمام شبانهروز کار کردند. هوستون میگوید: «فکر کنم مثل باقی شرکتهای فناوری شروع کردیم. دو نفری در یک اتاق تاریک شبوروز کد میزدیم. سرمان پایین بود و کار میکردیم.»
برای سپتامبر تیم دراپباکس به سنفرانسیسکو نقل مکان کرد. شرکت ۷٬۲ میلیون دلار از چند شرکت سرمایهگذاری و شخص حقیقی دریافت کرد که به گفتهی هوستون اگر نبود کار میخوابید. اما تا زمانی که ویدیوی نحوهی عملکرد دراپباکس منتشر نشده بود آنچنان سر و صدایی نداشت. هوستون میگوید: «بعد از انتشار ویدیو لیست در انتظارمان ظرف فقط چند ساعت از ۷۰۰۰ نفر به ۷۵۰۰۰ نفر رسید. کلی تعریف از این ور و آن ور دریافت کردیم؛ معلوم بود مردم به سرویس ما علاقهمندند.» دراپباکس از همان اول خیلی روی نمایش تبلیغات مانور نداد و در عوض کوشید درآمد خود را از فروش ظرفیتهای بالای ذخیرهسازی و خدمات خاص شرکتی بهدست آورد. بیش از نیمی از مشتریان و کاربران دراپباکس بیرون از آمریکا و در کشورهایی مثل ژاپن، آلمان و فرانسه هستند.
خیلی زود شرکت درو و آرش بر سر زبانها افتاد و روزبهروز افراد بیشتری به استفاده از فضای ذخیرهسازی همیشه همراه آنها روی آوردند. ایدهی ذخیرهسازی در اینترنت گویی که گمشدهی کاربران وب و همهی کسانی که در چند محل یا با چند محل کار میکردند بود؛ کاربردهای ثانویهی آن (به جز استفادهی ساده به عنوان محلی برای ذخیرهی انواع پروندهها) باعث شد شرکتها هم به استفاده از خدمات مبتنی بر این فناوری گرایش پیدا کنند. «استیو جابز» تیزبین و آیندهنگر اهمیت ذخیرهسازی ابری را در آیندهی فناوری بهخوبی درک کرده بود.
ماجرای تمایل اپل به خرید دراپباکس
استیو جابز، هوستون و فردوسی را در دسامبر ۲۰۰۹ به دفترش در «کوپرتینو» دعوت کرد. هوستون در مصاحبهای با مجلهی فوربز در اینباره گفته: «جابز با همان شلوار جین و تیشرت یقه سهسانتی همیشگی حاضر بود؛ زمانی که لپتاپم را بیرون آوردم تا یک نمونهی نمایشی از فعالیت شرکت را به او نشان دهم به ملایمت دستش را تکان داد و گفت: میدانم میخواهی چه کنی.»
دراپباکس در آن زمان ۵۰ میلیون کاربر داشت؛ جابز به درو و آرش پیشنهاد مبلغی با ۸ صفر داد تا از موافقت آنها مطمئن شود. جابز، فردوسی و هوستون با هم چای نوشیدند و جابز به آنها گفت که مشتاقانه تمایل به خرید شرکتشان دارد. اما هوستون گفت: «من مصممام شرکت بزرگی بسازم و قصد فروشش را ندارم. برایم هم اهمیت ندارم پیشنهاددهنده کیست.» او در این مصاحبه تصریح کرد که جابز برایش مثل یک قهرمان بود با این وجود پیشنهاد خرید را نپذیرفت.
جابز هم به گرمی لبخندی میزند و به این دو جوان میگوید: «دراپباکس یک محصول [خاص] نیست، بلکه یک مشخصهی کاربردی است». آن طور که هوستون تعریف کرده جابز نیم ساعت سعی میکند آنها را متقاعد کند که ثمری ندارد. چند ماه بعد جابز دوباره از موسسان دراپباکس میخواهد قرار ملاقاتی این بار در دفتر شرکت آنها گذاشته شود ولی آنها اصرار میکنند که محل ملاقات باز هم دفتر کار جابز باشد. استیو جابز از این دیدار خودداری میکند و کمی بعد سرویس رقیب دارپباکس یعنی «آیکلود» (iCloud) را رونمایی میکند. بعد از معرفی iCloud، هوستون یکه میخورد و به دستوپا میافتد و از دیگر بزرگان درهی سیلیکون برای سرمایهگذاری دعوت میکند.
امروز خدمات شرکت دراپباکس فقط یکی از گزینههای روی میز برای خدمات ابری است. کاربران محصولات اپل به واسطهی هماهنگی بیشتر iCloud معمولا از همین سرویس استفاده میکنند. مشتریان مایکروسافت هم بهخصوص بعد از عرضهی ویندوز ۱۰ و ادغام سرویس ابری «واندرایو» (OneDrive) این شرکت با سیستم عامل و همچنین خدمات آفیس بعید است به سراغ دراپباکس بروند. تکلیف کاربران گوگل و اندروید هم که مشخص است؛ خدمات فوقالعادهی «گوگل درایو» (Google Drive) و ادغام آن در سیستم عامل اندروید به علاوهی «گوگل فوتوز» (Google Photos) و باقی خدمات این شرکت فکر استفاده از گزینههای دیگر را از سر کاربران بیرون میکند.
دراپباکس تلاشهایی برای همکاری بیشتر با یاهو و خدمات ایمیل این شرکت انجام داد که آن هم با توجه به کلاف سر در گم این روزهای یاهو بعید است نتیجهی موثری برای دراپباکس داشته باشد. شاید درو و آرش به سال ۲۰۰۹ و پیشنهاد جابز بر میگشتند تصمیم دیگری میگرفتند و حرف او مبنی بر محصول نبودن دراپباکس را جدیتر میگرفتند.
به نظر شما ایدهی خلاقانه مهمتر است یا عملیاتی که برای به ثمر رسیدن آن انجام میگیرد؟ با تصمیم هوستون و فردوسی مبنی بر نفروختن شرکتشان به اپل موافقید یا برعکس اعتقاد دارید انسان باید حد خود را بداند و فرصتهای خوب را به خاطر غرور از دست ندهد؟
چقدر با خدمات ذخیرهسازی و پردازش ابری آشنایید و از آنها استفاده میکنید؟ به نظر شما آیا در کشورهایی که موضوع ترافیک مصرفی اینترنت به نسبت زمان توسعه نیافته این نوع خدمات جنبهی تجملی یا خیلی محدود ندارند؟
شبکههای اجتماعی «درو هوستون»:
شبکههای اجتماعی «آرش فردوسی»:
جدای از اینکه آینده دراپ باکس چی میشه نکته مهم اینه که دوتا دانشجو بدون پارتی و سرمایه، فقط با ایده خودشون به
ثروت های میلیاردی میرسن.
اینکه نفروخت درسته اما میتونست همکاری مشترک با اپل میکرد این شکلی آینده بهتری داشت
تو ایران با توجه به هزینه ترافیک باز هم افراد زیادی از دراپ باکس و وان درایو استفاده میکنن خصوصا وقتی که وان درایو داخل آفیس راه پیدا کرده…..
با اینکه موسس دراپ باکس ایرانی هست اما تا به امروز زبان فارسی رو به برنامه و سایت اضافه نکرده!
سلام
مدتی هست که از سرویس دراپ باکس استفاده می کنم و به نظر واقعا عالی هست و امکانات خوبی در اختیار کاربر قرار می ده
اینکه پوشه های اشتراکی بصورت خودکار در پوشه دراپ باکس روی کامپیوتر همگام سازی می شه و سرعت خوبی هم داره عالیه…
من کارم طوری هست که برای ارسال محتوی مجبور بودم هفته ای چندین بار کارها را روی دیسک کپی و بوسیله پیک ارسال کنم و این مورد هزینه های جانبی رو بالا برده بود و همچنین باعث اتلاف وقت می شد، اما دراپ باکس واقعا من و طرف کاری من رو از همه این دردسر ها نجات داد و حتی با در نظر گرفتن قیمت ترافیک اینترنت در ایران باز هم استفاده از این روش برای من بسیار مقرون به صرفه هست.
در مورد رد پیشنهاد فروش این سرویس به اپل: واقعا نمی شه حدس زد که چه اتفاقاتی می تونست بیوفته، سیستم کاری من بر پایه مکینتاش هست و راضی هستم، اما حدس می زنم اگر دراپ باکس تحت مالکیت اپل در میامد و دچار برخی از محدودیت و انحصار های اپل می شد، این میزان از همه گیری و مفید بودنش روی همه پلتفرم ها از دست می رفت.
باید میفروختنش بعد با سرمایش یه ایده دیگه این طوری بهتر بود
آره همینجوری کشکیه!!!
بچه ها جمع کنیم بریم یه ایده دیگه بزنیم!!! ایندفه ویندوز میخوایم بنویسیم!
وقتی ایده خودتو کار میکنی و میاریش بالا و یه جورایی موفق میشی دیگه مهمن نیست که کی چقدر میخرش….
میشه مثل بچت.
نمیتونی بفروشیش
کاش پیشنهاد استیو رو قبول میکردن
وای چقد عالی میشد
یاد حرفای چاد مورتا تو کتاب امپراتوری اپ می افتم… مطمعنم اگه چاد جای اونا بود حتی یک لحظه هم در فروش شرکتش تردید نمی کرد.
چطور اونا به سرمایه عظیم شرک های بزرگ فکر نکردن!!!