فهرست فیلمهای بازسازی شدهی دیزنی؛ زنده شدن نوستالژیهای کودکی
دیزنی داشت بازسازی انیمیشنهای قدیمیاش را مزه مزه میکرد که فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» تیم برتون که با استفاده از گرافیک کامپیوتری ساخته شده بود، بیش از یک میلیارد دلار فروخت. بعد از آن دیزنی تمام انرژیاش را روی ساخت بازسازی انیمیشنهای نوستالژیکش گذاشت. الان دیگر میشود به فیلمهای بازسازی شدهی دیزنی امتیاز داد.
حالا نه سال از زمان تغییر استراتژی دیزنی گذشته است و فیلم «مالفیسنت: سردستهی اهریمنان» چهارمین بازسازی دیزنی است که امسال روی پرده رفته است. این یکی البته خودش دنبالهی یک بازسازی دیگر است اما به هر حال همچنان از کاراکترهای انیمیشنهای قدیمی دیزنی استفاده کرده است. همین الان سه فیلم دیگر هم از بازسازیهای دیزنی در دست تولید هستند.
برای امتیازدهی به فیلمهای دیزنی میشد فقط امتیاز متاکریتیک یا IMDb را در نظر گرفت. اما در نهایت سعی کردیم برآیندی از موفقیت این فیلمها نزد منتقدان، فروششان و اقبالشان نزد تماشاگران را معیار ردهبندی قرار بدهیم.
۱. سیندرلا
کارگردان: کنت برانا
بازیگران: لیلی جیمز، کیت بلانشت، ریچارد مدن
امتیاز متاکریتیک: 67 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۵
انیمیشن «سیندرلا» هیچوقت کهنه نمیشود و همیشه زیباست. اما خود داستانش خیلی ساده است. احتمالا بیشتر از بقیهی فیلمهای این فهرست از روی داستان پریان سیندرلا اقتباس شده است. سادگی داستانش به این معناست که تصویر کردن دوبارهی آن به شکلهای مختلف میسر است. داستان دختر زیبایی به نام سیندرلا که بعد از مرگ پدر، نامادریاش و دختران او استثمارش میکنند. تا این که برای انتخاب همسر شاهزاده مهمانی ترتیب داده میشود و فرشتهی مهربانی به کمک سیندرلا میآید تا بتواند با لباس آراسته به جشن شاهزاده برود.
فیلم کنت برانا به داستان سیندرلا عمق بیشتری داده است. قهرمان ما مثل همیشه خوشقلب و مهربان است اما اینبار چیزهای بیشتری از گذشته و شخصیت او میبینیم. به علاوهی این که ارتباطش با شاهزاده فراتر از آن دیدار سرنوشتساز میشود.
گروه بازیگران فیلم میدرخشند. لیلی جیمز به سادگی و بدون تلاش زیاد میتواند سیندرلا را تصویر کند. ریچارد مدن گرما و جذابیتی به شاهزاده میبخشد که در خودش هم وجود دارد. کیت بلانشت باورنکردنی است و گاهی حتی نامادری ترحمبرانگیزی به نظر میرسد. هلنا بونهام کارتر هم یک فرشتهی مهربان عجیب و غریب است.
لباسهای کاراکترها به زیبایی طراحی شده است و لباس سیندرلا برای مجلس بالماسکه شاهزاده شبیه نقاشی آبرنگ است. علاوه بر همهی اینها پیام فیلم که میگوید «شجاع و مهربان باشید» یادآوری ملایمی است که هم با افسانههای پریان مرتبط است و هم در جهان امروز به کار میآید.
۲. ۱۰۱ سگ خالدار
کارگردان: استفان هرک
بازیگران: گلن کلوز، جف دنیلز
امتیاز متاکریتیک: 49 از ۱۰۰
محصول ۱۹۹۶
یکی از مشکلات بازسازیهای دیزنی این است که شخصیتهای شریر به اندازهی نسخههای اریجینال انیمیشنیشان باورپذیر از کار درنمیآیند. بازسازی شخصیتهای بدجنس احمقانه، نمایشی و سرشار از ملودرامهای مضحک است اما همچنان برای ذهنهای جوانتر ترسناک و حیرتانگیز هستند. شخصیتهای سطح بالای شریرها برای آن دوران زیبای انیمیشنهای بینقص و زیبا بود اما آن کیمیای شیطانی که این شخصیتها را شکل داده بود و باعث میشد درست کار کنند چیزی است که در بیشتر بازسازیهای دیزنی در سالهای گذشته رنگ میبازد.
این شخصیتهای بدجنس جدید گرما، جذابیت و کاریزما و بامزگی همتایانشان در انیمیشنها را ندارند. تنها استثنا مربوط به گلن کلوز است وقتی در بازسازی سال ۱۹۹۶ دیزنی در «۱۰۱ سگ خالدار» نقش کروئلا را بازی میکند.
«۱۰۱ سگ خالدار» داستان سگهای قهرمانی است که با یک شخصیت شیطانی که میخواهد از پوست آنها برای خودش پالتوپوست بدوزد مبارزه میکنند. نقش آن شخصیت شیطانی را گلن کلوز بازی میکند و فیلم اصلا روی بازی اوست که میچرخد.
کروئلا تنها شخصیت شریر بازسازیهای دیزنی تا امروز است که میتواند به معبد بزرگترین کاراکترهای شیطانی دیزنی وارد شود.
۳. مالفیسنت
کارگردان: رابرت استرومبرگ
بازیگران: آنجلینا جولی، ال فانینگ
امتیاز متاکریتیک: 56 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۴
برای جانی دپ یا ویل اسمیت بازی در یکی از بازسازیهای دیزنی شبیه این میماند که برند خودشان را دور انداخته باشند. برای آنجلینا جولی ولی جور دیگری جواب داده است. داستانی که دیزنی بر اساس کارتون «زیبای خفته» ساخته با درخشش ستارهی هالیوود یعنی آنجلینا جولی شکل میگیرد. او با آن بالهای افسانهای سیاه دور و بر سرزمین پریان میچرخد.
ال فانینگ یکی دیگر از استعدادهای نسل خودش به همراه بقیهی بازیگران فیلم در پیشزمینهی آن چه به کمک گرافیک کامپیوتری ساخته شده کمک میکنند تا داستان این انتقام زنانه روایت شود.
یک پری کینهتوز شاهزاده خانمی را در نوزادی طلسم میکند تا زمانی که مشخص میشود کودک تنها کسی است که میتواند صلح را به آن سرزمین پر از مشکل بازگرداند.
۴. دامبو
کارگردان: تیم برتون
بازیگران: کالین فارل، مایکل کیتون، دنی دوویتو
امتیاز متاکریتیک: 51 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۹
بیشتر آثار اخیر تیم برتون به نظر میرسد از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند. اما علیرغم همهی عجیب و غریب بودنش «دامبو» فیلم بلندپروازانهای است. بخشی به این دلیل که او از بلیتش استفاده کرده تا فیلمی دربارهی هوا و هوسی که ناشی از حرص و طمع است بسازد.
داستان بچه فیلی که با گوشهایش پرواز میکند در کنار جهانی با بازیگران انسان که تیم برتون اطراف او میسازد، ابعاد بزرگتری پیدا میکند. او ستارههای فیلم «بتمن برمیگردد» یعنی مایکل کیتون و دنی دوویتو را میآورد تا نقش مدیر ثروتمند سیرک و استاد پیشکسوت سیرک را بازی کنند که دامبو زیر نظر دومی به شهرت میرسد.
خوشبختانه فیل کوچک فیلم تیم برتون فوتورئالیستی نیست. یا حداقل پوستش جوری است که آن زبری پوست فیل را حس میکنید و چشمهایش مثل کارتون درشت و درخشان هستند و میتوانند همهی احساساتی را که نمیتواند با دیالوگ بیان کند از طریق چشمهایش به مخاطب منتقل کنند.
گاهی اوقات فیلم عجیب و غریب به نظر میرسد اما خب همهی فیلمهای برتون همینطوری است. نکتهاش اینجاست که این بار برتون به قلمروی شخصیترش قدم گذاشته است.
دامبو قصهی بچه فیلی است که همه در سیرک به خاطر گوشهای بزرگش او را مسخره میکنند اما او موفق میشود با گوشهایش پرواز کند و طی حوادثی سیرک را نجات بدهد. در فیلم دامبو و دوستانش متوجه رازهای سیاهی میشوند که پشت پردهی سیرک وجود دارد.
۵. کریستوفر رابین
کارگردان: مارک فورستر
بازیگران: ایوان مکگرگور
امتیاز متاکریتیک: 60 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۸
فیلمهایی که موضوعشان بزرگسالانی است که به عقب برمیگردند و با کودک درونشان روبهرو میشوند، غالبا یا عالی از کار درمیآیند یا مزخرف. حد وسطی برایشان وجود ندارد. معمولا این فیلمها قصهی آدمهایی است که روح خسته از کار روزمرهشان را پشت سر میگذارند تا کاری خلاقانهتر و سرشارتر را دنبال کنند یا کاملا روی خانوادهشان تمرکز کنند.
«کریستوفر رابین» از آن فیلمهای کمیابی است که درک کرده تساهل و تسامح در زندگی واقعی ضروری است و میشود جوری مدیریت کرد که بدون این که تبدیل به یک افسردهی تمام عیار شوید زندگیتان را هم حفظ کنید.
احتمالا دارد که فیلم «کریستوفر رابین» شما را به گریه بیاندازد. به طرز شگفتانگیزی فیلمی تفکر برانگیز دربارهی بزرگ شدن است. این که چه طور دوستان کودکیتان را رها میکنید تا خودکشی کنند و اگر قرار است خوشحال باشید تنها راهش تعادل است.
شیوهی ورود پو و دوستانش به داستان قوی است و آنها کاملا شبیه طراحیهای اریجینالشان هستند در نتیجه در قیاس با نقاشیهای مدرن کمی رنگپردهتر و غمگینتر به نظر میرسند که مطابق با حال و هوای داستان است.
کریستوفر رابین مرد خانواده از طبقهی متوسط است. او با دوست کودکیاش وینی پو روبهرو میشود و پو دوباره به او کمک میکند که لذت زندگی را دریابد.
۶. علاءالدین
کارگردان: گای ریچی
بازیگران: ویل اسمیت، منا مسعود، نائومی اسکات
امتیاز متاکریتیک: 53 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۹
برای همهی فریادهای خوشحالی و سر و صداهایی که دربارهی ویل اسمیت آبی رنگ به پا شد، بازسازی «علاءالدین» فیلم عمیق و جالب توجهی از کار درآمده است. بزرگترین مشکل فیلم طراحی حرکات آن است. مثلا در صحنهای که علاءالدین یک قرص نان میدزدد به جای تعقیب او در کوچه و خیابانهای شهر، بدون هیچ هشداری شروع به پیچ و تاب خوردن میکند.
کاراکترهای جدید و طرحهای داستانی فیلم را به اندازهی کافی تر و تازه نگه میدارد و مخاطب را درگیر میکند. این فقط یک بازسازی خاک گرفته و تکرار مکررات نسخهی اریجینال نیست بلکه چیزی به داستان اضافه میکند که به نظر از بقیهی بازسازیهای توجیهپذیرتر است.
شاهزاده خانم جاسمین با کارهایی که انجام میدهد به ابعاد فمینیستی داستان اینجا اضافه کرده است.
البته کمی طول میکشد که ویل اسمیت و منا مسعود با شخصیتهایشان خو بگیرند. البته از آنجایی که قرار نیست دقیقا جایگزین شخصیتهای انیمیشن باشند وقتی به نقطهی اوج بازیشان میرسند کاراکترهایشان میدرخشند.
در کل میشود گفت میتوانست فیلم بدی از کار دربیاید ولی در حال حاضر اثر دیدنی شده است.
داستان هم دربارهی یک دزد خردهپای خیابانی مهربان است که چراغ جادویی پیدا میکند که میتواند آرزوهای هر کسی را صاحبش باشد برآورده کند.
۷. کتاب جنگل
کارگردان: جان فاورو
بازیگران: نیل ستی، بیل مورای، بن کینگزلی
امتیاز متاکریتیک: 77 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۷
بازسازی جان فاورو از انیمیشن محصول سال ۱۹۶۷ دیزنی، به اندازهای خوب بود که ساخت فیلم «شیرشاه» را برای او تضمین کرد. عنصر انسانی قصه راه طولانی در پیش دارد: موگلی با بازی نیل ستی که تازهوارد سینماست توسط یک گرگ بزرگ میشود اما غرایز یک پسربچهی انسانی را دارد، روی دوش یک خرس این طرف و آن طرف جنگل را میگردد و وحشت مواجهه با شیرخان و در نهایت گیجی اگزیستانسیال در درک این که موگلی به جنگل تعلق ندارد.
فاورو در حقیقت فیلم مکملی بر انیمیشن «کتاب جنگل» ساخته است. فقط چند نما وجود دارد که نعل به نعل نسخهی اصلی است.
فیلم داستان پسربچهای است که در یک جنگل توسط گرگی بزرگ میشود و بعد از تهدید شیرخان، ببر بنگالی که میخواهد او را از جنگل بیرون کند به کمک خرسی به نام بالو به سفری میرود که در آن چیزهای زیادی دربارهی خودش کشف میکند.
۸. آلیس در سرزمین عجایب
کارگردان: تیم برتون
بازیگران: جانی دپ، میا واسیکوفسکا
امتیاز متاکریتیک: 53 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۰
«آلیس در سرزمین عجایب» تیم برتون فیلمی شخصی برای من است و به همین دلیل هم احتمالا در جایگاهی قرار گرفته که به طرز عجیب و غریبی بالاتر از حد انتظار است. این داستان برای دختران ۱۴ سالهای است که موسیقی پانک گوش میدهند و به فانتزیهای دیزنی علاقه دارند. و وقتی فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» بالاخره اکران شد من آن دختر ۱۴ ساله بودم.
قطعا نکات منفی زیادی دربارهی فیلم وجود دارد. طراحی صحنه و لباسی که زرق و برقش زیاد است. گرافیک کامپیوتری بیش از اندازه و آن پایانبندی که آلیس در جنگهای افیون چین نقش داشته است.
اما در نهایت فیلم صمیمانهای است که فانتزیهای دختران ۱۴ ساله را در خودش دارد. آلیس لباسها زیبایی میپوشد و البته سلاحهای باحالی هم دارد. او یک شمشیر جادویی دارد. سوار یک پلنگ برفی بزرگ میشود. او منجی قلمرو است.
فیلم البته با داستان لوییس کارول تفاوتهایی دارد. آلیس نوجوان اینجا تبدیل به یک دختر ۱۹ ساله شده است. او به جهان جادویی ماجراجویانهی کودکیاش برمیگردد. جایی که دوستان قدیمیاش را میبیند و دربارهی سرنوشت محتومش میفهمد: این که او باید به سلطنت دهشتبار ملکهی سرخ پایان دهد.
۹. مالفیسنت: سردستهی اهریمنان
کارگردان: یوآخیم رونینگ
بازیگران: آنجلینا جولی، ال فانینگ
امتیاز متاکریتیک: 43 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۹
قرار نبود فیلم «مالفیسنت» محصول ۲۰۱۴ دنبالهای داشته باشد اما حالا فیلم دیگری از همان سری ساخته شده است. قسمت دومش میتوانست خیلی بدتر از اینها باشد. اما اجراهای درخشان آنجلینا جولی و میشل فایفر فیلم را نجات میدهد. هر چند که باز هم باورش سخت است که ملکه اینگریث با بازی میشل فایفر میخواهد همهی پریان را نابود کند چون به گلها حساسیت دارد؟ یا چون برادرش مرده است؟ ما هنوز در اینباره مطمئن نیستیم. فیلم هر جا که به جنگ مالفیسنت میپردازد موفق است.
آن قرار شام ملاقات بین والدین هم دلنشین و بامزه از کار درآمده است. اما وقتی از درام خانوادگی فاصله میگیریم و به اسطورهها نزدیک میشویم فیلم تواناییهای خودش را از دست میدهد.
در این قسمت از «مالفیسنت» اورورا، دخترخواندهی مالفیسنت عاشق شده است. خانوادهها با هم ملاقات میکنند ولی خانوادهی پسر از مالفیسنت خوششان نمیآید و او را نیروی شریر میدانند. اورورا هم تحتتاثیر آنها قرار میگیرد.
۱۰. دیو و دلبر
کارگردان: بیل کاندون
بازیگران: اما واتسون، لوک ایوانز
امتیاز متاکریتیک: 65 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۷
یکی از معدود چیزهایی که در مورد بازسازی «دیو و دلبر» مرا تحتتاثیر قرار داد این بود که به جای آن که نمای پایانی از دو قهرمان اصلی یا حتی قصر دیو باشد، استنلی توچی را نشان میداد که حالا تبدیل به انسان شده و هارپسیکورد میزند. این تصویری خوفناک و در عین حال فانتزی و مضحک است و بیشتر از بقیهی نماهای فیلم در ذهن باقی میماند.
البته بازی لوک ایوانز هم در نقش گاستون، شخصیت منفی فیلم چشمگیر است. اما اما واتسون و دن استیونس به عنوان قهرمانان فیلم وسط آن زرق و برق گرافیک کامپیوتری گم میشوند. آهنگهای جدیدی که برای فیلم نوشته شده متاسفانه کار نمیکنند و قطعهی «مهمان ما باش» هم که مشهورترین قطعهی موسیقی انیمیشن است بیشتر به نبرد نهایی در یک فیلم ابرقهرمانی شبیه است.
خود داستان را هم که لابد میدانید. بل دختر کتابخوانی است که عاشق پدرش است. روزی پدرش در جنگل گم میشود و بل به دنبالش به قصر شاهزادهای میرود که طلسم شده و تبدیل به دیو شده است. دیو او را به جای پدرش گروگان میگیرد و کمکم رابطهی عاطفی بینشان شکل میگیرد.
۱۱. شیرشاه
کارگردان: جان فاورو
بازیگران: دونالد گلاور، بیانسه، ست روگن
امتیاز متاکریتیک: 55 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۹
فیلم عجیبی است. نمیتوانیم به آن لایواکشن بگوییم. جان فاورو از شیوهی فوتورئالیستی استفاده کرده تا به مخاطبان حقه بزند تا گرافیک کامپیوتری برای ساخت حیوانات واقعی به نظر برسد. کارش را هم خوب انجام داده است. اما از اینجا به بعد دیگر فیلم هر چه اعتبار دارد از حس نوستالژیک نسبت به نسخهی اصلی کارتون میگیرد. تعداد رقص و آوازهای عجیب و غریب واقعا زیاد است. انگار در این فیلم همهی تصمیمگیریها اشتباه بوده است. از جمله این که ۲۰ دقیقه به زمان فیلم اضافه شده است. در نهایت فیلم برای طرفدارانی دیزنی لذت چندانی ندارد.
داستان دقیقا همان قصهی نسخهی انیمیشن است. عموی سیمبا به ناحق پدر او را میکشد و قلمرویش را غصب میکند. سیمبا فرار میکند و دوستانی پیدا میکند که به او کمک میکنند برگردد و حقش را بگیرد.
۱۲. آلیس آن سوی آینه
کارگردان: جیمز بوبن
بازیگران: میا واسیکوفسکا، جانی دپ، هلنا بونهام کارتر
امتیاز متاکریتیک: 34 از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۶
با وجود همهی اشکالاتی که پشت قسمت اول «آلیس در سرزمین عجایب» وجود داشت آن فیلم دارای بینش و جهانبینی بود. نسخهی برتون از سرزمین عجایب رنگارنگ و واقعا عجیب بود اما میشد در آن چیزهایی کشف کرد. این یکی فیلمی است که از لحاظ بصری کاملا از روی دست تیم برتون برداشت شده اما چرخش دراماتیکش ضعیف و بیمعنی است. تولیدکنندگانش سعی کردهاند هر چیزی را که در قسمت اول باعث شده بود به فروش میلیارد دلاری برسد اینجا هم داشته باشند. نتیجهاش این شد که فیلم شبیه کارائوکی از کار تیم برتون است. تقلیدی سطحی از چیزی که میتوانست یک سری مخاطب خاص را برانگیزاند.
آلیس به سرزمین عجایب میرود و در زمان به عقب برمیگردد تا بتواند به مدهتر کمک کند.
دو فیلم دیگر هم میتوانستند در این فهرست باشند: «۱۰۲ سگ خالدار» محصول ۲۰۰۰ و «کتاب جنگل» محصول ۱۹۹۴. اما واقعیت اینجاست که اولی فقط وامدار حضور گلن کلوز در بازسازی «۱۰۱ سگ خالدار» است و دومی هم به جز یک سری اشتراک اسم ربط چندانی به انیمیشن دیزنی ندارد. در نتیجه کاملا نمیشود آنها را جزو بازسازیهای دیزنی محسوب کرد. هر دو هم فیلمهای ناموفقی بودند.
بیشتر بخوانید:
بهترین کارتونهای جهان؛ تفکربرانگیز، سرگرمکننده و خوشآب و رنگ
منبع: Polygoon
Mirror Mirror هم خیلی قشنگه
مولان و تارزان هم ساخته شده
اسمش سفید برفی و شکارچی بود. دنباله این فیلم هم شکارچی و جنگ زمستانه
سینمایی کروعلا هم عالی بود..خیلی ممنون مفید و عالی
سلام لطفا اگه کسی می دونه جواب بده یه فیلمی بود که داستانش داستان سفیدبرفی بود ولی سفیدبرفی واقعی تو یه زندانی بود و پیر شده بود نقش اصلی یه دختره بود که از طریق یه آینه از دنیای امروزی وارد دنیای خیالی سفید برفی شده بود به همراه پدرش. این وسط جای شاهزاده هم با یه سگ عوض شده بود ینی نامادریه اینکارو کرد. بعد اون شخصیت اصلی فیلمم تو یه جنگلی رفته بود که موهاش همینجوری بلند میشد اخرشم با تبر موهاشو کوتاه کرد.اسم فیلمو نمی دونم چیه اگه کسی می دونه کمک کنه لطفا
پادشاه دیوانه
سریال روزی روزگاری یا یکی بود یکی نبود شاید باشه
اسمش دهمین پادشاه دیوانه بود
درود به شرفت🙌🏻
منظورت فیلم راپانزل?
گیسو کمند
یه مینی سریاله اسمش اینه : دهمین پادشاه دیوانه
اسمش دهمین شاهزاده دیوانه ست.
خودمم خیلی دوستش دارم
فیلم descendants رو من بیشتر از همه دوست دارم
علاالدین فوق العاده بود واقعا از کارتونش جذابتره
فیلم علاالدین به نظرم از همشون فوق العاده تر بود
و بر خلاف شما آقا سعید باید بگم که دیدن انیمیشن هایی نوستالژِی که در کودکی میدیدم و عاشقشون بودم امروز با تبدیل شدن به فیلم های رئال برای من جذابتر از قبل شده و علاقه زیادی دارم به اینکه اونا رو دوباره و به این شکل تماشا کنم
خیلی ممنونم از مقاله قشنگتون. هر چند من معتقدم گرافیک کارتونی قدیمی خیلی جذابتر از فیلمی کردنهای جدید کارتونها بوده. من هرگز حاضر نیستم دیو و دلبر زمان کودکیمو به صورت فیلم ببینم.
بسیار زیبا و جالب واقعا زیبااااااااست