نمونههای ترسناکی از تبلیغات اینترنتی؛ آیا گوشیها بزرگترین دشمن حریم خصوصی ما هستند؟
این روزها حریم خصوصی یکی از مهمترین مسائلی است که در زندگی همهی افراد، چه آنهایی که از فناوری بهره میبرند و چه آن دسته از کسانی که از فناوری محرومند، وجود دارد. درحالی که رعایت آن در هر شرایطی ضروری است، اما حریم خصوصی آن دسته از افرادی که بیشتر با فناوری سر و کار دارند معمولا با خطرات بیشتری مواجه خواهد شد؛ چراکه شرکتهای بزرگ حوزهی فناوری برای کسب درآمد از راه تبلیغات به برخی از اطلاعات نیاز دارند که ممکن است برای بدست آوردن آن دست به هرکاری بزنند!
اما هدف از این کار چیست؟ چرا شرکتها در تلاشند به برخی از اطلاعات شخصی کاربران خود دسترسی داشته باشند؟ پاسخ به این پرسش را باید در تبلیغات جستجو کرد! هرچه تبلیغات نمایش داده شده متناسب با سلیقهی شما باشد، امکان اینکه به آن جذب شوید بسیار زیاد است. دو نکته در این رابطه وجود دارد که باید به آن توجه کرد. یک اینکه اگر تبلیغات متناسب با سلیقهی ما باشد، حتی اگر از کنار آن بگذریم، حداقل مجبور نیستیم تبلیغات نامربوط به علایق خود را تماشا کنیم! اما نکتهی مهمتر و البته نگرانکنندهتر اینجاست که ببینیم شرکتها چگونه از علایق ما خبردار میشوند؟ گوشیهای ما تا چه حد در این زمینه نقش دارند و حریم شخصی ما تا چه حد برای این شرکتها آشکار است؟
برخیها گمان میکنند شباهت تبلیغات با علایق ما کاملا تصادفی است و امکان ندارد لو رفتن برخی از اطلاعات شخصی با هدف تبلیغات، صحت داشته باشد. بنابراین در ادامه به نمونههایی از این دست میپردازیم که میتوان گفت احتمال شانسی بودن شباهت بین تبلیغات و علاقهی شخصی کاربران را تقریبا به صفر میرساند.
مثال ۱
شخصی به نام جان در برنامهی پیامرسان فیسبوک درحال صحبت با یکی از دوستانش بود. او قصد داشت برای تولد یکی از دوستانش در خارج از شهر، دستهگلی به عنوان هدیه بفرستد. او حتی در رابطه با خدمات مربوطه در گوگل چیزی را جستجو نکرد اما ۱۰ دقیقه بعد با تبلیغی مواجه شد که تاکنون حتی چیزی را مشابه آن هم ندیده بود. در آن تبلیغات، آدرس نزدیکترین گل فروشی در همان شهر به نمایش گذاشته شد. جان که این اتفاق را تصادفی نمیدانست، آن را تجاوز به حریم خصوصی خود تلقی کرد و به یک گل فروشی دیگر جهت رسیدگی به کار خود مراجعه کرد.
مثال ۲
اما و ماری درحال تماشای برنامهای در تلویزیون بودند و در همین حین نیز در رابطه با نوع خاصی از لوازم آرایشی و برند آن با یکدیگر صحبت میکردند. اما میگوید هیچ علاقهای به لوازم آرایشی نداشته و حتی برای خرید لوازم آرایشی خود، در گوگل نیز چیزی را جستجو نکرد و فقط آن را از یک فروشگاه خریداری کرد. ولی روز بعد، در برنامهی فیسبوک با تبلیغی مواجه شد که همان محصول را با همان برندی که او و ماری روز گذشته در رابطه با آن گفت و گو میکردند به نمایش گذاشته بود.
مثال ۳
یک زوج آمریکایی در برنامهی پیامرسان پیشفرض سامسونگ در گوشی گلکسی s10 با یکدیگر در حال صحبت بودند. این دو قصد داشتند برند تولید کنندهی غذای گربهی خود را تعویض کنند اما اسمی از برند خاصی که مد نظرشان باشد به میان نیاوردند. زودتر از اینکه این دو زوج به فکر برند جدیدی باشند، تبلیغی را دریافت کردند مبنی براینکه یک برند خاص تهیه کنندهی غذای گربه برای محصولات خود تخفیفهای ویژهای در نظر گرفته است. این تبلیغات آدرس فروشگاهی را در محل زندگی این دو به نمایش گذاشت که تا کنون از آن هیچ وسلهای خریداری نکرده بودند.
مثال ۴
اینبار تبلیغاتی در کار نبود؛ اما قطعا نمونهای از تجاوز به حریم خصوصی به حساب میآمد! شخصی در آمریکا با مراجعه به وبسایت realtor، قصد داشت خانهای برای خود خریداری کند. درواقع مدتی بود که او خانهای را مد نظر داشت و دائما صفحهی مربوط به آن را بررسی میکرد. بعد از گذشت مدتی، این شخص اعلانی (نوتیفیکیشن) از سوی گوگل دریافت کرد مبنی براینکه فاصلهی محل کار او تا خانهی جدیدش چقدر است. این در حالی بود که او هنوز این خانه را خریداری نکرده بود! درحالیکه این اتفاق میتواند جالب و کاربردی باشد، اما هنوز برخیها نمیتوانند این حد از پیشروی در حریم خصوصی را بپذیرند.
مثال ۵
شخصی به نام رندی با یکی از دوستان خود به نام جیسون تماسی برقرار کرد و در رابطه با کتاب «Think and Grow Rich» اثر ناپلئون هیل گفت و گو میکرد. جیسون پیشنهاد کرد رندی کتاب دیگری را از همین نویسنده تحت عنوان «Outwitting the Devil» مطالعه کند. جالب اینجاست که رندی برای اولین بار نام همچین کتابی را میشنید اما روز بعد، در برنامه ی فیسبوک، تبلیغی را مربوط به کتاب «Outwitting the Devil» مشاهده کرد. اگر فکر میکنید این مورد هم اتفاقی بود، به مثال آخر توجه کنید!
مثال ۶
جو روگان، پادکستساز و هنرپیشهی کمدین آمریکایی، میگوید قصد داشته ماشین خود را با یک ماشین جدید دیگر معاوضه کند. او در حال صحبت با یکی از دوستانش بود و اینبار این مکالمه از طریق پیامرسان یا هرچیز دیگری مربوط به فناوری صورت نگرفت و این دو به عبارتی فیس تو فیس مشغول گفت و گو با یکدیگر بودند. در جریان این صحبت، روگان مدل و برند سازندهی ماشین خود را نیز به دوستش گفت اما اینبار خبری از تبلیغات فیسبوک نبود؛ بلکه مورد عجیبتری اتفاق افتاد! او پیامی حاوی یک لینک دریافت کرد مبنی براینکه یک وبسایت در حال حاضر ماشینی با همان برند و مدلی که روگان در اختیار داشت را با ماشین جدیدتر معاوضه میکند. روگان به این پیام بیاعتنایی کرد اما نمیتوان این مورد را یک اتفاق تلقی کرد!
چرا این موارد همیشه و برای همه اتفاق نمیافتد؟!
همانطور که مشاهده کردید، در اکثر این مثالها ردپایی از فیسبوک دیده میشد. اما آیا واقعا تنها فیسبوک است که حریم شخصی ما را زیر نظر دارد؟ خیر! مسلما شرکتهای دیگر نیز نظیر فیسبوک وجود دارند که با فروش اطلاعات شخصی ما به شرکتهای شخص ثالث به کسب درآمد مشغول هستند اما به فعالیتهای آنها مشکوک نمیشویم! حتی فیسبوک با این همه شواهد نیز در پاسخ به این اتهامات واکنش خاصی نشان نداد. اما سوال اینجاست که چرا این تبلیغات همیشه و برای همهی افراد اتفاق نمیافتد؟ سه تا از محتملترین فرضیههای موجود در این رابطه به شرح زیر است.
- تعداد کمی از شرکتها امکان دریافت اطلاعات کاربران را دارند
در صحبتهای ما، معمولا یک سری کلیدواژه وجود دارند که شرکتها با استفاده از این کلیدواژهها، تبلیغات مربوطه را به نمایش در میآورند. اما در اختیار داشتن این رباتها یا قابلیتهایی جهت دریافت کلیدواژهها شاید برای همهی شرکتها مقدور نباشد. درواقع این شرکتها برای دریافت این اطلاعات باید مبلغ زیادی را هزینه کنند. به همین دلیل شاید تعداد کمی از آنها حاضر باشند همچین کاری را انجام دهند.
- هرچه کمتر، بهتر!
تصور کنید هر روز تبلیغاتی را در رابطه با هرآنچه که در گفت و گوهای خود به آن اشاره کردید دریافت کنید! حتی اگر این تبلیغات همیشه برای شما مفید باشند، اما اگر به حریم شخصی خود اهمیت میدهید این مسئله قطعا روزی نگرانتان خواهد کرد. شاید اقدام به حذف برنامههای مرتبط کنید و یا توجهی به این تبلیغات نکنید! به همین خاطر شرکتها از استراتژی خوبی بهره میگیرند. آنها سعی میکنند هر چند هفته، یک بار این تبلیغات را به نمایش درآوردند. همین مسئله نیز موجب میشود افراد گمان کنند شباهت تبلیغات با آنچه که به آن نیاز دارند، اتفاقی بیش نبوده!
- عدم توجه کاربران به تبلیغات
این امکان نیز وجود دارد که کاربران اغلب تبلیغات مشابه با نیاز خود را دریا۸فت کنند اما از آنجایی که معمولا توجهی به تبلیغات ندارند، از آن ساده عبور کنند. درواقع ما همیشه در رابطه با چیزهایی صحبت نمیکنیم که تبلیغات مربوط به آن توجه ما را به خود جلب کند. اغلب هم برای خرید یک محصول به وبسایتها رجوع میکنیم و یا ویدئوهای مربوط به آن را تماشا میکنیم؛ بنابراین اگر تبلیغی هم مشاهده کنیم آن را عادی تلقی میکنیم!
با این اوصاف اینکه همیشه و همه جا جاسوسی را به نام تلفن همراه با خود به همراه داریم تقریبا انکار ناپذیر است. هرچند برخیها حتی با مشاهدهی این مثالها نیز به همچین مسائلی توجه ندارند و در برخی موارد آن را یک دروغ تلقی میکنند! البته همهی این مثالها شک و تردیدهای ما در این رابطه را به یقین تبدیل نمیکند اما میتواند عاملی باشد که از این پس بیشتر به برنامههایی که نصب میکنیم و تبلیغاتهایی که دریافت میکنیم دقت داشته باشیم.
منبع: phonearena