سرزمینهای نئونی؛ نقد و بررسی Hyper Light Drifter: Special Edition
سلحشوری تنها در دنیایی متروک، وامانده با شمشیر خویش و گرهی در سینهاش که آسودگی عزلت را ز وی ربوده است. صلیب بر دوش ولی با عزمی راسخ دیوارهای تنگ این دنیای محکوم به فنا را پشت سر میگذارد که مگر آن سیاهی عظمی را یافته و سر از تنش جدا کند. سیاهیای که از جایی جز درون نمیآید. این است تقدیر این «دریفتر». نه رحم میخواهد و نه تسلی؛ فقط یک سخن بر زبان میراند: «خون آب شمشیر است.»
«هایپر لایت دریفتر» (Hyper Light Drifter) در آغاز، ستارهای کوچک اما پرنور بود که چشمان بسیاری را به خود مجذوب کرد، حمایت شد و سرانجام با مبلغ هنگفتی که از طریق کمکهای مردمی کسب کرده بود، صحنهای پیش روی افراد گذاشت و در خیال مردم از ستارهای کمزور، به خورشیدی فروزان مبدل گشت. با توان مالی بالاتر، ایدههای خلاقانه و جسورانهتر به سمت این بازی سرازیر شدند و آنچه امروز پیش روی ماست محقق گردید. یک بازی مستقل اما تمامعیار که به سختی بتوان خردهای به آن گرفت. از شمایل بیهمتا و چشماندازهای افسونگر آن، تا شمشیرزدنها و از سویی به سوی دیگر جهیدن دریفتر آشنایمان.
خون آب شمشیر است
هایپر لایت دریفتر در ردهی اکشن ماجراجویی میگنجد و به خوبی هر دو را برایتان مهیا میکند. شمشیر، تفنگ و البته جهیدن (Dash) ساختار اصلی روند بازی را تشکیل میدهند که با ترکیب این چند مکانیک ساده اما کارآمد، بیشترین بهره از گیمپلی برده میشود. البته امکان ارتقا و کسب تواناییهای بیشتر نیز برای بازیکننده فراهم شده که در ازای مبلغی قابل استفاده است. اما هایپر لایت دریفتر بر خلاف خیلی از بازیهایی که ارتقای مهارتها را اساس پیشرفت در بازی قرار میدهند، دنیایی پیش رویتان میگذارد که برای پیشروی در آن، بیش از آن که به سلاحی قوی نیاز داشته باشید، به هوش، سرعت عمل و مهارت خود متکی هستید. گیمپلی سخت و چالشبرانگیز بازی ساعتها تمرین میطلبد تا بتوانید با استادی در آن، راه خود را به سوی غولآخرهای بازی باز کنید و با کمک آنچه در اختیار دارید بر آنها چیره شوید.
جدا از شمشیر زدن و شلیک کردن، برای از بین بردن دشمنانتان باید در به سرعت از سمتی به سوی دیگر جهیدن استاد شوید تا بتوانید آنچه را که به عنوان استراتژی در نظر دارید به خوبی اعمال کنید. قابلیت جهیدن افزون بر کاربردش در صحنهی مبارزه، در عبور از موانع و طی کردن فواصل مختلف بر زمین کاربرد دارد و همچنین ابزاری به چشم دلپذیر است. با این وجود در این مسیر هزاران بار خواهید مرد و هزار هزار به شما حمله خواهد شد؛ ولی با تمام این اوصاف، نباید از گشتوگذار و جستوجو برای یافتن راههای مخفی و آیتمهای مختلف دست بکشید. چون بدون این پرسههای بیامان برای پیدا کردن بستههای جان و گیربیت (Gearbit) ادامهی راه بسیار دشوار خواهد بود.
بازی به تازگی روی نینتندو سوییچ عرضه شده و چه تصمیم درستی؛ چرا که طبیعت هایپر لایت دریفتر پلتفرمی چون نینتندو سوییچ میطلبد. بازیای مستقل و رنگارنگ که میتوانید با خودتان به هر جایی حملاش کرده و هر مرحله را چند صد بار دیگر امتحان کنید. هر دکمه روی دستهی سوییچ از پس آنچه که بر عهدهاش گذاشته شده به خوبی برآمده و چیزی از سایر پلتفرمها کم نمیآورد؛ اما بازی کردن آن با دستهی مجزا و روی تلویزیون، علاوه بر اینکه موجب میشود مراحل خوشطرح و نقش بازی و جزییات کار با وضوح بالاتری به دیدتان عرضه گردند، گیمپلی روانتری را نیز برایتان فراهم میکند.
زیبایی دنیا را نجات میدهد
سلحشور تنها، جهان را در پی رهایی میکاود. از این سرما، از این تن، از این تاریکی. «در آن سوی سرمای کوههای مهآلود، و دخمههای عمیق و مغارههای کهن…»، در آن سوی بیشهزارهای بلورین و دشتهای تشنه، مبارزیست که بر رگهای زمین به سوی مرگ میتازد و از آن پیشی میگیرد…
«دیگر زمان آمیزش رنگها با سیاه مطلق رسیده است.
شیاطین جهان متحد شوید!»
به هر سمتی از جهان هایپر لایت دریفتر بروید، زیبایی مسحورکنندهی هر چشمانداز شما را به حالوهوایی دیگر میبرد. شاید اصلا فراموش کنید که این بازی سراسر به حول مرگ میگردد؛ چه از نظر ساختاری و چه داستانی. سبک و سیاق هنری پیکسلی بازی فضای جادویی و پندارگونهی آن را صد چندان کرده است و با وجود اینکه عناصر آخرالزمانی و فانتزی در بازی کم نیستند، اما این موضوع موجب بیگانگی مخاطب و دوری او از روند بازی نشده و احساسات گهگاه ضد و نقیض به بازیکننده منتقل میکند؛ احساساتی چون ترس، غم، شکست و یا شادی حاصل از پیروزی که به سختی بهدست میآید. پیکسل آرت دراین بازی به چنان غنای دستنیافتنیای میرسد که در کمتر بازیای مثال آن را دیدهایم. مگر Sword & Sworcery که مانند آن نیامده و هرگز نمیآید.
رنگبندی عجیب بازی چیزیست که در نگاه اول، هر بازیکننده و یا حتی اهالی زیبایی و هنر را به سمت آن میکشاند. رنگهایی چنان ناب که حتی درعمیقترین خیالهایتان پیدا نمیشوند. این رنگها اما به خودی خود معنایی نداشته و تا وقتی که بر چیزی پیاده نشدهاند، روح ندارند. اما به محض آن که بر بوم یا دیواری ریخته شوند، هم روح میگیرند و هم روح میدهند. طراحی بناها، شخصیتها و اقلیمهای مختف همه در نوع خود بینظیرند و تا حدود زیادی این جمال را به رنگبندیشان مدیوناند. سرزمینهایی وحشی و بکر، محیطی پسارادیواکتیوی، خانههای خالی از سکنه، طبیعت ماشینی و رباتهای مرده… جهان هایپر لایت دریفتر دنیایی وسیع، رنگارنگ ولی بر تیغ نابودی، مملو از موجودات بیرحم برایتان فراهم کرده. دیگر بیش از این چه میخواهید؟
این رنگها و معماری سرزمین هایپر لایت دریفتر به گونهای با موسیقی پسزمینهی آن آمیخته میشوند که گویی همه چیزمتعلق به یک سمفونی بزرگ است. هر نت با وزن جریان اصلی تاب میگیرد و برغنای صحنه میافزاید و بی آنکه کلمهای بیان کند، به سادگی به یکی از روایتگران اصلی بازی تبدیل میشود. موسیقی ۱۶ بیتی بازی در عین سادگی، حامل مفاهیم عمیق و عواطفی است که بیان آن با کلمات فرسودهی امروزی جنایتی در حق سخن است. چرا این همه واژه را کنار هم بنشانی، در حالی که میتوانی ساعتها انگشتت را روی کلید «سی» نگه داری.
پیشگویی حال، دستان خونریز، به آغوش کشیدن آتش… و بیشتر
سلحشور تنها، بر بام تنهاکوه، خون هزاران بر دستانش، بر گردنش. تاریکی را شکافت و جهان ز هم پاشید. در راه رهایی از شرق و غرب گذر کرد. از شمال و جنوب گذشت. حتی آسمانها را درنوردید. ولی ایستاد. تن به خاک شدن نداد. پس شما به من بگویید، ای بادهای پیامبر، از پشت تپههای سرمازدهی این سرزمین بیمار، چه وقت خورشید دوباره میتابد…؟
مقدمهی داستان، آشوبیست نفسگیر از آتش و خون و شکست. پیروزی قومی برتر ولی ساختهی دستان مردمی کوچک که سرانجام نابودی عدهای فراوان را به بار میآورد. این و شاید «شغال مقدس»، تمام آن چیزیست که از چند دقیقهی آغازین بازی دستگیرتان میشود و موجب میگردد در پایان این مدخل برای «پارهای از توضیحات» لهله بزنید. اما بازی به شیوهای زلدا-گونه از هر نوع توضیحی سر باز میزند و با ورود شما به یک دنیای وسیع، تنها با مشخص کردن چند نقطه روی نقشه، هدفتان را تعیین میکند. هرگز سخنی از چیستی و چرایی و چگونگی عبور از این مراحل به میان نمیآید؛ یا بهتر، اصلا سخنی به میان نمیآید. هیچ یک از شخصیتهایی که در بازی وجود دارند صحبت نمیکنند و داستانی برای شما تعریف نمیشود. یا حداقل از کلمات برای روایت آن بهرهای نمیبرند. تنها چیزهایی که ما را در روند کلی خط داستانی بازی قرار میدهند، تصاویریست که از بازی به ذهن ما مخابره میشوند و نیاز به رمزگشایی دارند تا دست کم تصویری مبهم از آنچه بر سر این سرزمین روزی زنده آمده، به ما بدهند. اما سیاهی وجود دارد. بدی وجود دارد و همین مسئولیتی سنگین بر دوش کسی میگذارد که شمشیر دارد و نسبت به آن تعهد. غایت شمشیردار یک چیز است و آن از بین بردن دشمن. هرچیز دیگر برای تعریف زندگی یک مبارز، اضافهگویی است. این یک اصل در دنیای هایپر لایت دریفتر است.
- بازی بدون دیالوگ قصهای شگفتانگیز تعریف میکند
- طراحی هنری پیکسل آرت بازی بینقص است
- سیستم مبارزهی بازی عمیق و کامل است و مهارتهایی که کسب میکنید همگی روند بازی را دگرگون میکنند
- بازی یک دیدگاه کامل و دقیق هنری و روایی دارد و آن را به بهترین شکل اجرا میکند
- ندارد
نام بازی: Hyper Light Drifter: Special Edition
تهیه کننده: Abylight Studios
سازنده: Heart Machine
سبک: اکشن ماجراجویی
پلتفرم: Nintendo Switch