نقد فیلم پسر زیبا – ما به همان خونبازی بنیاعتماد راضی هستیم!
فلیکس فان گرونیگن با فیلم «فروپاشی حلقه شکسته» در سال ۲۰۱۲ مورد توجه قرار گرفت. وقتی فیلم از طرف بلژیک به اسکار معرفی شد و در جمع پنج فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجیزبان قرار گرفت. فیلم پسر زیبا شش سال بعد از «فروپاشی حلقه شکسته» ساخته شد. این وسط البته فان گرونیگن فیلم دیگری به نام «بلژیک» هم ساخت که چندان مورد توجه قرار نگرفت. «پسر زیبا» ولی توانست نظر منتقدان را به خودش جلب کند. البته چراییاش واقعا جای سوال دارد. فیلمی که به شدت خستهکننده است و به اندازه کاراکتر اصلیاش سردرگم.
رابطه پدری و پسری نیک و دیوید آنقدر گیراست که تماشاگر را احساساتی میکند. اولینباری که دیوید در مرکز بازپروری سراغ نیک میرود و او را در آغوش میگیرد تمام ضعف پدرانه او را در مقابل محبتی که به پسرش دارد میشود حس کرد.
یادم افتاد که سال ۱۳۸۵ رخشان بنیاعتماد فیلم «خونبازی» را ساخت که درباره یک دختر معتاد و رابطهاش با مادرش بود. فیلم در جشنواره فجر تحسین شد. همان سال داریوش مهرجویی «سنتوری» را ساخته بود که قهرمان آن فیلم هم معتاد بود.
آن زمان نوشتیم که «سنتوری» علیرغم شلختگیهایی که در کارگردانی دارد از لحاظ جهانبینی نسبت به «خونبازی» ارجحیت دارد. اعتیاد علی سنتوری یکجور خود ویرانگری بود. مسیر نابودی و رستگاریاش تصویر شده بود اما اعتیاد در «خونبازی» فقط اعتیاد بود.
حالا «پسر زیبا» ساخته فان گرونیگن انگار ۱۴ سال بعد از «خونبازی» به همان شیوه رخشان بنیاعتماد خواسته تاثیرات اعتیاد و دشواریهای ترک آن را تصویر کند. هر چند اعتیاد همیشه موضوع روز است اما فیلم فان گرونیگن به اندازه ۱۴ سال از مد افتاده است!
اگر در «خونبازی» اعتیاد رابطه مادر و دختر را تحتتاثیر قرار داده بود اینجا در «پسر زیبا» رابطه پدر و پسر است که دستخوش تغییر میشود.
نیم ساعت اول فیلم، وقتی هنوز امید به ترک اعتیاد نیک است و چالشهای پدرش را میبینیم فیلم امتیاز مثبت میگیرد. انتخاب بازیگران درخشان است. تیموتی شالامه با آن چهره معصومانهاش بهترین گزینه برای تصویر کردن «پسر زیبا» است. پسر زیبایی که مانند لوسیفر به خاطر اعتیادش هبوط میکند ولی زیباییاش همچنان پابرجاست هرچند آخر فیلم در آتش جهنم اعتیاد از یادها میرود.
استیو کارل هم که در هر نقشی فوقالعاده است. از کمدی بگیرید تا تراژدی، او از آن دسته بازیگرانی است که هر نقشی را باورپذیر و ملموس جلوه میدهد. جوری که با کاراکتر احساس همدلی میکنید. اینجا که نقش پدر فداکار را دارد ولی سال گذشته حتی در فیلم «معاون رییسجمهور» در نقش دونالد رامسفلد هم همدلیبرانگیز ظاهر شد!
مشکل اصلی فیلم «پسر زیبا» این است که هر آنچه در چنته دارد در نیمساعت اول رو میکند. یک نمای ابتدایی خیلی خوب داریم که در آن پدر توضیح میدهد نیک ۱۸ ساله به کریستال و شیشه اعتیاد دارد که به نظر میرسد بدترین نوع اعتیاد است. نیم ساعت اول به ما نشان میدهد که روند ترک اعتیاد سخت و چالشبرانگیز است.
هرچند آن جمله معروف «معتاد مجرم نیست بیمار است» در مورد نیک شف هم قرار است صدق کند اما جهنمی که او پدر و نامادری و بقیه اعضای خانوادهاش را در آن میاندازد باعث میشود که زجر او برای مخاطب فقط آزاردهنده باشد و در مقابل با پدرش احساس همدردی بیشتری کند.
نیم ساعت اول البته بسیار تاثیرگذار است. رابطه نیک و پدرش دیوید جذاب و دوستداشتنی اما تلخ است. تمام تلاشهای دیوید برای ارتباط با نیک و فهمیدن چرایی گرایش او به اعتیاد چالش تحسینبرانگیزی است. بازی شالامه و تلاشاش برای ترک در مراکز بازپروری و باز افتادنش در دام اعتیاد لحظاتی را رقم میزند که مخاطب را رقیق میکند.
به علاوه رابطه پدری و پسری نیک و دیوید آنقدر گیراست که تماشاگر را احساساتی میکند. اولینباری که دیوید در مرکز بازپروری سراغ نیک میرود و او را در آغوش میگیرد تمام ضعف پدرانه او را در مقابل محبتی که به پسرش دارد میشود حس کرد.
بعد از این نیمساعت فیلم حتی از لحاظ میزانسن هم دچار تکرار میشود. هیچ صحنه غافلگیرکنندهای وجود ندارد و چرخه تلاش دیوید برای ترک دادن نیک و آن حالت دو گانه نیک مبنی بر تمایلش برای جلب رضایت پدر و کششی که به مصرف مواد دارد و دوباره استعمال مواد از یک جایی به بعد خستهکننده میشود چون هیچ نکته جدیدی ندارد. سرگشتگی در بازی استیو کارل و آن حال مریض تیموتی شالامه هم دیگر عادی میشود و حتی احساساتیتان هم نمیکند.
«پسر زیبا» فیلمی است که خیلی خامدستانه به موضوع اعتیاد اشاره میکند بدون آنکه از سطح ماجرای استعمال مواد مخدر و دشواریهای ترک آن و اتفاقاتی که برای اطرافیان معتاد میافتد فراتر رود.
به علاوه فیلم از کمی عدم شوخطبعی و ظرافت هم رنج میبرد که ناشی از همان سطحی بودن فیلمنامه است. با اضافه شدن چند صحنه سبکتر، اتفاقا کارکرد صحنههای تلخ بیشتر میشد. در حال حاضر از آنجا که از همان نمای ابتدایی به مصیبتهای خانواده شف عادت کردهایم بعد از مدتی در برابر مصایبشان بیحس میشویم.
فیلم فان گرونیگن درباره اعتیاد است اما در سکانسهایی بهتر عمل میکند که ناتوانی و درنهایت تسلیم پدر را در برابر بیماری پسرش داریم. درنتیجه اگر تمرکز فیلم روی ماجرای پدر میماند و با پسر همراه نمیشدیم احتمالا نتیجه موفقیتآمیزتر بود و البته اگر کارگردان اصرار نداشت که فیلمش دو ساعت تمام باشد و در عرض ۹۰ دقیقه سر و ته قصهای را که چالش زیادی نداشت، هم میآورد.
بیشتر بخوانید: چرا بازی تاج و تخت محبوبترین سریال جهان شد؟