نقد فیلم شبی که ماه کامل شد؛ دستاوردی در سینمای ایران
نرگس آبیار پیشتر با فیلم «نفس» هم شگفتزدهمان کرده بود. این میزان از توانایی در به تصویر کشیدن درامهایی سنگین، عاطفی و تنیدن آنها با خشونت جاری اتفاقات واقعی در فیلم قبلی هم روی مخاطب تاثیر میگذاشت. حالا فیلم شبی که ماه کامل شد اثری به مراتب جسورانهتر از «نفس» است.
در نقد فیلمهای جشنواره خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
ساخت فیلمی در جغرافیایی ملتهب درباره سوژهای ملتهب که البته محورش یک درام عاشقانه شده است. فیلمی که خشونت و عشق، انسانیت و شقاوت در آن با مهارت بسیار به تصویر کشیده میشود. زمان فیلم البته کمی طولانی است و توصیه اکید دارم که فیلم را در ردیف اول و دوم سینما نبینید. کلوزآپها با حرکت شدید و مداوم دوربین خیلی زود آزاردهنده میشود گرچه در جهت مفهوم فیلم است. این حرکت دوربین آن حس اضطراب و محصور شدن در قفس ایدئولوژی جندالله را به صورت کامل به تماشاگر منتقل میکند. حس و حالی که تحمیلی نیست. کاملا منطبق بر اتمسفر و درام فیلم است.
فیلم «شبی که ماه کامل شد» براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است. جریان عشق عبدالحمید ریگی به همسرش فائزه. عبدالحمید ریگی که نفر دوم جندالله میشود. سیر و سلوک تبدیل شدن یک عاشق به یک قاتل. فیلم عجیبی است. در پروداکشن عظیم و در ساختار جسور و آوانگارد. رابطه میان زوج عاشق فیلم یکی از غریبترین زوجهای سینمای ایران را شکل میدهد. تلفیقی از عشق و تسلیم و خشم.
از آن طرف دو مادر هم داریم که رابطهشان با فرزندانشان بخش فرعی درام را شکل میدهد. فرقی ندارد که مادر ساده نگران شهریتر باشد یا مادری که زیر فشار سنت طایفهاش تسلیم پسرانش شده و با وجود مخالفت با آنها از ایران تا پاکستان کنارشان است.
همزیستی زنان و مردانی که چه از یک جنس و تبار باشند و چه نه، به یکدیگر عشق میورزند تا زمانی که پای ایدئولوژی سرکوبگر به میان میآید.
نگاه انسانی نرگس آبیار در فیلم تحسینبرانگیز است. اینکه چطور میتواند به احساساتش افسار بزند و از تروریستهایی ترسناک، تصویری ارائه بدهد که ابعاد انسانی آنها را از جمله عشقورزی، همسر بودن و پدر بودن در برمیگیرد. این وسط بازی بازیگران هم کمک کرده تا نرگس آبیار بتواند به مقصودش برسد. هوتن شکیبا به شکل شگفتانگیزی از مردی عادی و عاشق خانواده تبدیل به روحی سیاه و سرگردان میشود و باورپذیری کاراکتر عبدالحمید به دلیل بازی درخشان اوست. فرشته صدرعرفایی با سکوتی که در نیمه اول فیلم دارد و دیالوگهای اندکش در نیمه دوم فقط با نگاه و با چهرهای که نشان از سختی روزگار دارد، نفسگیر است. زنی که شرمنده رفتار پسرانش است و تسلیم تقدیر. پدرام شریفی و الناز شاکردوست به فیلم ابعاد انسانی و دوستداشتنی میبخشند و شبنم مقدمی که حضور فرعیاش محبت مادری را نمایش میدهد.
چهرههایی که هر کدام از آنها به دلیل کاراکتر یا لهجهشان میتوانستند کاریکاتوری از خشونت، دلبستگی یا شیطنت کودکانه از کار دربیایند اما حالا ابعادی عمیق و باورپذیر پیدا کردهاند.
و آن سکانس پایانی درخشان. وقتی مرد در چاه رنج خودش فرو میرود باید سیمرغ بلورین را برای هوتن شکیبا به ارمغان بیاورد.
فیلم از جایی که به پاکستان میرود ابعاد گستردهتری در تصویر و درام پیدا میکند. خشونت و سبعیت فیلم بیشتر میشود و میتوان آن را همپای فیلمهای هالیوودی ارزیابی کرد. ساختار فیلم «شبی که ماه کامل شد» به شدت یادآور «سی دقیقه نیمهشب» و شخصیتپردازی آن یادآور قهرمان «گنجه رنج» (هرت لاکر) است. نرگس آبیار نه به دلیل جنسیت که به خاطر شیوه نگاهش به فیلمسازی، درام، ساختار، میزانسن و کارگردانی کاترین بیگلوی سینمای ایران است. اگر بیگلو برای فیلمهایش نامزد و برنده جایزه اسکار میشود حالا کارگردانی داریم که میتوانیم بگوییم در همان قد و قوارههاست.
دیدن فیلم «شبی که ماه کامل شد» به دلیل ساختار و نوع کارگردانی و فیلمبرداری و درام نفسگیرش کار سادهای نیست. احتمالا برای اکران بهتر است که کوتاهتر هم بشود اما در همین شرایط هم برای سینمای ایران یک دستاورد محسوب میشود.
برای آگاهی از آخرین اخبار و اطلاعات جشنواره فیلم فجر به صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر ۹۷ در دیجیکالا مگ بروید.
توی نقد فیلم متری شش و نیم شما گفتید: با کدام منطق برای قاچاقچی که در دهها کشور خارجی هم علاوه بر ایران صدها نفر را بدبخت کرده و دهها نفر را بالای چوبه دار فرستاده باید دل سوزاند؟
حالا اینجا میگید: نگاه انسانی نرگس آبیار در فیلم تحسینبرانگیز است. اینکه چطور میتواند به احساساتش افسار بزند و از تروریستهایی ترسناک، تصویری ارائه بدهد که ابعاد انسانی آنها را از جمله عشقورزی، همسر بودن و پدر بودن در برمیگیرد.
خب چرا این تعبیر رو در مورد فیلم متری شش و نیم نکردید. چطور اونجا میشد بی منطق ولی اینجا میشه نگاه انسانی؟؟؟؟؟
اینکه میگید: هوتن شکیبا به شکل شگفتانگیزی از مردی عادی و عاشق خانواده تبدیل به روحی سیاه و سرگردان میشود و باورپذیری کاراکتر عبدالحمید به دلیل بازی درخشان اوست … اینکه این شخصیت عاشق و شاعر یهو تبدیل به یک جنایتکار میشه واقعا شگفت انگیزه یا نشان از شخصیت پردازی ضعیف داره؟
واقعا میشه این فیلمو همپای فیلمای هالیوودی دانست؟؟؟؟
عشق هوتن شکیبا و الناز شاکردوست فیلم هندی کامل بود بیشتر به بالیوود میخورد تا هالیوود
این فیلم به دلیل نوع سوژه ای که داره قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم با صحنه های خیلی اکشن و تاپ رو داره ولی در ساختار یک ملودرام و زنانه غرق شده
تو فیلم یک نیروی امنیتی خیلی ضعیف رو میبینیم که اصلا نشان از نیروهای امنیتی قوی ایران رو نداره بعد تو یک صحنه چند خط مینویسه که نیروهای امنیتی ایران ریگی رو تو آسمان دستگیر کردند خب چرا همچین نیروی امنیتی قوی ای رو ما تو فیلم ندیدیم؟ این نیروی امنیتی که تو فیلم بود که تک تیر انداز هم بود تو چند قسمت میتونست ریگی رو بزنه اما تو سکانس نجات الناز شاکر دوست گفتن که نزد چون نمیخواست خونش رو صورت پسر بچه تو بغلش بریزه … واقعا مسخرس این آدم کسی بوده که تو هر عملیات تروریستیش چند نفر رو میکشته حالا تک تیر انداز به خاطر این که خونش رو صورت بچه نپاشه از کشتنش میگزره آخه میشه همچین چیزی؟ تک تیر انداز به این که کسی به جز سوژش مورد اصابت قرار نگیره خیلی دقت میکنه اما نه این حرفا در کل فضا سازی فیلم و بازی بازیگرا خیلی خوب بود اما اصلا فیلم خوبی نبود متاسفانه این نقد شما هم خیلی ضعیف بود
نقدتونو خوندم کاملا موافقم
خانم نرگس آبیار نمونه یک کارگردان تمام عیار و کمیاب در سینمای ایران هستند و فیلمهای فوق العاده شون اصلا قابل مقایسه با فیلم های سخیف امروزی سینما نیست…
واقعا به این بانوی نابغه، دغدغه مند و کار بلد افتخار میکنم