خاطرات بریجت جونز؛ قصهی تنهایی یک زن دست و پا چلفتی
در نقد فیلم خاطرات بریجت جونز خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
این کمدی شارون مگوایر از فیلمهای قدرنادیدهی برتر هزارهی سوم است. بریجت جونز دست و پا چلفتی حتی نمیتواند برای خودش یک غذای ساده درست کند. با این حال او را برای همان چیزی که هست دوست داریم.
در سال ۲۰۰۱ وقتی هنوز کتابهای پست فمینیستی درباره زنان مجرد در کتابفروشیها از کف تا سقف را پر نکرده بودند، زنی مثل بریجت جونز کاملا منحصر به فرد بود. زن تنهایی که تمام تلاشاش را میکند تا از زندگی معمولیاش فراتر برود و با مرد رویاهایش ازدواج کند. این وسط اشتباه هم زیاد میکند و حتی زمانی مرد اشتباهی را به عنوان همسر رویاییاش در نظر میگیرد. شاید در جهان میلیونها زن با شرایط بریجت جونز وجود داشته باشند.
در حقیقت هلن فیلدینگ نویسنده اصلی کتاب «خاطرات بریجت جونز» که این رمان را در سال ۱۹۹۶ نوشت، از ستونهایی که در روزنامهها منتشر میشد و در آنها زنان از وضعیتشان گلایه میکردند، الهام گرفت. رمان شرح زندگی یک سال زنی به نام بریجت جونز بود که حدود سی سال داشت، مجرد بود و در لندن زندگی و کار میکرد. او در رمان که در واقع شرح خاطرات بریجت بود درباره کارش، تصویری که از خودش داشت، خانواده، دوستان و شرایط رمانتیکش مینوشت. تا سال ۲۰۰۶ بیش از دو میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید.
سال ۱۹۹۹ فیلدینگ به دنبال موفقیت کتاب، دنباله آن «بریجت جونز: لبهی منطق» را نوشت و سال ۲۰۰۳ هم دوباره با همان کاراکتر و فرمول کتاب دیگری نوشت. هر سه کتاب هم پرفروش از کار درآمدند.
اقتباس سینمایی جلد اول رمان سال ۲۰۰۱ ساخته شد. ستارهی فیلم رنه زلوگر است. مثلث زنانهی هلن فیلدینگ به عنوان نویسنده اصلی و یکی از همکاران فیلمنامهنویس، شارون مگوایر، کارگردان و رنه زلوگر بازیگر اصلی فیلم توانستند فیلمی دلنشین و شیرین بسازند.
از آنجا که فعلا سینماها تعطیل است و همه هم دنبال فیلمهای جذاب میگردند بد نیست سری به آرشیو فیلمهای قدیمیتر چند سال اخیر سینمای ایران و جهان بزنیم. در این سری مطالب فیلمهایی را معرفی میکنیم که بعضی از آنها شاید مهم هم نباشند اما در کل ارزش دیده شدن دارند و در این روزهای قرنطینه سرگرمتان میکنند.
بریجت جونز فیلم احساس برانگیزی بود. فیلمی درباره زنی که قلب بزرگی داشت اما در حقیقت قربانی متروپلیتن عشق اقتصادی شده بود. رنه زلوگر در خیلی از سکانسهای فیلم استیصال و رنج بریجت را باورپذیر تصویر میکند. پرترهای از زنی که نسبت به خودش هیچ اعتماد به نفسی ندارد و نمیتواند حتی کمی هم نظر مردانی را که خودش به عنوان شوهر در نظر گرفته، چه رییساش و چه وکیل خودپسندی که مادرش برایش پیدا کرده، جلب کند. زلوگر برای بازی در این نقش نامزد اسکار بهترین بازیگر زن آن سال شد. در «خاطرات بریجت جونز» میشد ردپایی از «غرور و تعصب» جین آستین هم پیدا کرد. در نسخهی سینمایی بهخصوص وقتی کالین فرث مغرور را میبینید خیلی سریع آقای دارسی به ذهنتان میآید.
گرفتن نقش بریجت جونز شانس بزرگی برای زلوگر بود بهخصوص که رقبایی مثل کیت بلانشت، کامرون دیاز، ریچل وایز و هلنا بونهام کارتر هم داشت. تهیهکنندگان بعد از دو سال جستوجو به زلوگر رسیدند. اریک فلنر از تهیهکنندگان فیلم میگفت: «زلوگر از خودش چیزهای زیادی به کاراکتر داد. یک جور اعتقاد راسخ و محکمی که بریجت جونز به آن نیاز داشت.» کارگردان فیلم، مگوایر هم معتقد بود: «من در رنه موهبتی را دیدم که بازیگران کمتری از آن برخوردار هستند. این که او میتواند همزمان بامزه و کمیک و احساساتی باشد.»
زلوگر برای گرفتن لهجهی بریتانیایی تمرین زیادی کرد. ۲۰ پوند هم به وزنش اضافه شد تا بتواند از نظر فیزیکی هم به بریجت جونزی که در ذهن نویسنده و کارگردان بود، نزدیکتر شود. قبل از اکران فیلم خیلیها معترض بودند که چرا یک بازیگر آمریکایی باید نقش یک قهرمان زن انگلیسی را بازی کند ولی زلوگر بعدها همه را متقاعد کرد که بهترین انتخاب ممکن بوده است.
بعد از آن سراغ بازیگران مرد رفتند. برای یک کمدی انگلیسی طبیعتا بهترین گزینهی مد نظر همیشه هیو گرانت است. با آن لهجهی فوقالعاده و قیافه بامزه و البته اینجا با کاراکترهای همیشگیاش تا آن موقع که مردهای مظلوم بودند، فاصلهی زیادی دارد. هیو گرنت یکجورهایی نقش بدمن فیلم را باید بازی میکرد. مردی که با احساسات زلوگر بازی میکند. از طرف دیگر انتخاب کالین فرث هم خیلی سخت نبود. آن شخصیت اشارات مستقیمی به آقای دارسی کتاب «غرور و تعصب» داشت و اولین گزینه برای مردهای مغرور و در عین حال احساساتی کالین فرث است.
فیلمبرداری در طول شش هفته در اطراف لندن انجام شد. درنهایت بعد از اکران موفقیت کاملی نصیبش شد. هم در گیشه فروش خوبی داشت: فیلمی که هزینهی ساختش ۲۶ میلیون دلار شده بود بیش از ۲۸۱ میلیون دلار در دنیا فروش کرد و هم منتقدان خیلی دوستش داشتند. با این که اغلب منتقدان کمدی رمانتیکها را تحویل نمیگیرند، کاراکتر بامزه و گرم بریجت جونز و بازیهای خوب بازیگران به فیلم جذابیت بخشیده بود. فیلمی که سال ۲۰۰۸ در نظرسنجی انستیتو فیلم آمریکا به عنوان دهمین فیلم برتر انتخاب شد.
فیلم ممکن است در اولین دیدار بهنظرتان زیادی خوشبینانه و یک جاهایی بیش از حد زنانه بنظر برسد اما اگر خوب به آن دقت کنید یکجور زیرکی و پیچیدگی در قصه کشف خواهید کرد. مهمتر آن که خود کاراکتر بریجت حتی در بدترین لحظاتش، در اوج گریهها و حملههای عصبی سرگرمکننده است. از طرف دیگر خوبی فیلم این است که کاراکترهایش خیلی انسانی و زمینی هستند. درگیریها و چالشهای درونی و بیرونیشان را کاملا حس میکنید و احساس همدردی و همدلیتان را برمیانگیزد.
فیلم «خاطرات بریجت جونز» در کارنامهی کارگردانش شارون مگوایر هم یک اتفاق بود. نه قبل از آن فیلم خوبی ساخته بود و نه بعد از آن توانست به آن قله برگردد. بعد از یک دنبالهی ناموفق که کارگردان دیگری به اسم بیبان کیدرون از روی «بریجت جونز: لبهی منطق» اقتباس کرد و همچنان بازیگران مثلث اصلیاش رنه زلوگر، هیو گرنت و کالین فرث بود. قسمت دوم «بریجت جونز» هم البته پولساز از کار درآمد اما منتقدان نقدهای منفی رویش نوشتند و به هیچوجه تاثیرگذاری و جاذبهی قسمت اول را نداشت.
بعد دوباره کمپانی سراغ شارون مگوایر رفت تا قسمت سوم «بریجت جونز» را با نام «بچهی بریجت جونز» برای سال ۲۰۱۶ آماده کند که همهی بازیگران اصلی به جز هیو گرنت در آن حضور داشتند. این یکی هم فیلم ضعیفی از کار درآمد هر چند به خاطر این که میراثدار قسمت اول بود فروش بدی نداشت. اینبار دیگر اقتباسی از کتاب هم در کار نبود و فقط شخصیتها همانهایی بودند که هلن فیلدینگ در دو رماناش خلق کرده بود. خود فیلدینگ به همراه دو نفر دیگر فیلمنامهی این قسمت سوم را نوشتند. با این حال اگر کاراکتر بریجت کماکان برای تماشاگران جذاب باشد، بعید است هالیوود به این زودیها دست از سرش بردارد.
این فیلم یکی از بهترین فیلم های جنیفر لارنس بوده و تو زندگی اون خیل تاثیر گذاشته. پیشنهاد میشه ببینید