انقلاب در سینما؛ میزگرد هالیوود ریپورتر با حضور اسکورسیزی، فیلیپس و دیگران
در میزگرد کارگردانان امسال هالیوود ریپورتر، نوآ بومباک (داستان ازدواج)، تاد فیلیپس (جوکر)، فرناندو میرلس (دو پاپ) و لولو وانگ (وداع)، دربارهی خوبیها و بدیهای نتفلیکس، «شهر بازی» تلقی کردن مارول و رسانههایی که معانی فیلمها را تحریف میکنند با هم بحث کردند.
جدا از این که نیمی از کارگردانان امسال فیلم خود را برای نتفیلیکس ساختهاند، احتمالا بر اساس ایدهی «شش درجه جدایی»، هر فردی میتوانست در میزگرد کارگردانان امسال هالیوود ریپورتر جایی داشته باشد.
مارتین اسکورسیزی ۷۷ ساله با فیلم «مرد ایرلندی»، به تهیهی فیلم «جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس ۴۸ ساله خیلی نزدیک شده بود و پروژه را خودش در دستان شریکش اما تیلینگر قرار داد. آخرین فیلم اسکورسیزی پیش از این یعنی «سکوت» برای پاپ فرانسیس به نمایش درآمد. پاپ فرانسیسی که حالا سوژهی فیلم «دو پاپ» فرناندو میرلس ۶۴ ساله است. میرلس دوست قدیمی استیون اسپیلبرگ است که سر فیلم جدید گرتا گرویگ ۳۶ ساله یعنی «زنان کوچک» به او توصیههایی کرده است. خود گرویگ هم که شریک زندگی نوآ بومباک ۵۰ ساله کارگردان «داستان ازدواج» است. ممکن است فکر کنید که خب لولو وانگ کارگردان ۳۶ سالهی «خداحافظی» از این ماجرا عقب مانده است باید بگوییم که او هم با بری جنکینز کارگردان «مهتاب» که سه سال پیش در همین میزگرد هالیوود ریپورتر حضور داشت نسبت دارد.
-در چند سال گذشته چه چیزی خوب یا بد بیشترین تغییر را در صنعت نمایش داشته است؟
تاد فیلیپس: سه نفر از شش کارگردانی که این جا حضور دارند فیلمهایی برای نتفلیکس ساختهاند. این یک تغییر غولآساست.
مارتین اسکورسیزی: ماجرا فقط این بود که استودیوها به «مرد ایرلندی» علاقمند نبودند. سرمایهای که آنها میخواستند روی چنین پروژهای بگذارند کافی نبود. به خصوص که من میخواستم از تکنولوژی گرافیک کامپیوتری در فیلمم استفاده کنم. (رابرت) دنیرو و من از سال ۱۹۹۵ و فیلم «کازینو» به بعد با هم سر هیچ فیلم همکاری نکرده بودیم. و در طول همهی این سالها دلمان میخواست فیلم دیگری با هم بسازیم. بعد سر و کلهاش با این کتاب پیدا شد که اریک راث (فیلمنامهنویس) به او داده بود. (کتاب «شنیدم خانهها را رنگ میزنی» چارلز برندت). بینهایت دربارهی کتاب مشتاق و حتی به نوعی احساساتی شده بود. و من کتاب را خواندم و گفتم: «این کاری است که ما با هم انجام میدهیم».
سال ۲۰۰۹ بود. استیون زیلیان (نویسنده) را درگیر پروژه کردیم. ساختارش را درآوردیم و روی همهی جزییاتش کار کردیم. و نتوانستیم سرمایهی تولید کار را پیدا کنیم. بعد من تماسی داشتم از ریک یورن (مدیر تولید) که میگفت: «آیا کار با نتفلیکس برایت جالب است؟» و نکتهی اصلی برای من فقط آزادی خلاقیت بود. نکتهای که باید سبک سنگیناش میکردم این بود که این یک شبکهی استریمی بود. گفتم: «اما در نهایت فیلم در سینماها به نمایش درمیآید، درست است؟»
-اما آنها فقط یک اکران محدود به آن دادند.
اسکورسیزی: من پیش از این هم چند فیلم داشتم که فقط یک یا دو هفته در سینماها به نمایش درآمدند و بعد آنها را از پرده پایین کشیدند. مخصوصا میتوانم به فیلم «سلطان کمدی» اشاره کنم. فیلم یک هفته و نیم اکران بود و بعد از آن دیگر هیچوقت در سینماها به نمایش درنیامد.
فرناندو میرلس: ماه ژوئن امسال فیلم «دو پاپ» در ۳۵ جشنواره حضور پیدا کرد و به نمایش درآمد. بعد ما فقط دو یا سه هفته اکران در سینماها داشتیم. و بعد روی پلتفرم رفت. منظورم این است که به نظرم بهترین شرایط را داشتیم.
اسکورسیزی: ما در مسیری فراتر از تکامل هستیم. ما وسط انقلاب ارتباطات و فیلمها و سالنهای سینما یا هر چه اسمش را بگذارید هستیم.
میرلس: و از آن جایی که مخاطبان نتفلیکس بزرگتر و بیشتر از تماشاگران سینماها هستند، در واقع آنها هستند که ریسک را میپذیرند.
نوآ بومباک: به علاوه نتفلیکس یک سری تعدیل و تنظیم هم انجام داده است. حتی در عرض دو سال گذشته هم هیچ نمایش اختصاصی سینمایی آثار نتفلیکس وجود نداشت. البته نمایش سینمایی میگذاشتند ولی معمولا یک روز و یک تاریخ خاص بود. میدانید من هیچوقت فیلمی نداشتم که بلافاصله بعد از ساخته شدنش اکران گسترده داشته باشد. همیشه یک مراسم رونمایی در نیویورک یا لسآنجلس وجود داشت و بعد وارد اکران عمومی میشدیم. و اغلب اوقات آنجاست که چالشهای بزرگتر اتفاق میافتد چون ناگهان شما برای سینماهایی که بلاکباسترهای غولآسا پخش میکنند، رقابت میکنید. به یک معنا نتفلیکس مدل سینمای مستقل سنتی را بازتاب میدهد. شما فیلمتان را به شیوهی اختصاصی در سینماها نمایش میدهید و بعد اکران گستردهتان نتفلیکس است. این دموکراتیکترین شیوهی اکران برای این دسته از فیلمهاست.
لولو وانگ: اما با برخی از پلتفرمهای استریم بزرگتر، مسالهی اصلی برند است. و وقتی شما یک فیلمساز تثبیت شده هستید، تبدیل به برندی شدهاید که شبکههای استریم میخواهند با شما همکاری کنند. اما در مورد فیلمسازهای جدیدتر، صداهای جدیدتر، شما برندی ندارید. مجبورید که خودتان آن برند را بسازید. آنها انرژی این را که پشت کسی مثل من بایستند ندارند. جملهشان این است: «ما یک پلتفرم جهانی فوقالعاده بزرگ داریم. میلیونها چشم ما را نگاه میکنند.» اما اگر شما به صنعت موسیقی نگاه کنید، میتوانید موسیقیتان را در آیتیونز بگذارید و اهمیتی هم ندارد که چهقدر شهرت دارید. چون مردم نمیدانند که چطور باید پیدایتان کنند.
اسکورسیزی: برای من این ناامیدکننده است.
-اگر نتفلیکس ضمانت اکران در سینماها را نمیکرد، هر چند محدود، باز هم با فیلم ساختن برایش موافقت میکردید؟
اسکورسیزی: شاید. این فیلمی بود که باید ساخته میشد.
-تغییر دیگری که اخیرا به آن اشاره کردید این بود که فیلمهای ابرقهرمانی سینما نیستند. بلکه آنها شبیه اسباببازیهای شهربازیها هستند.
بومباک: مارتی تو چه کار کردی؟
میرلس: این حرف تبدیل به ماجرای بزرگی شد. وقتی در هند بودم دربارهی آن از من سوال کردند.
-هیچوقت از تو خواسته نشده که یکی از فیلمهای مارول را کارگردانی کنی؟
اسکورسیزی: نه. هیچوقت سراغ من نیامدند. وقتی که دیزنی لند داشته ساخته میشد را یادم میآید. من آنقدر فسیل هستم. میدانید؟ من سال ۱۹۷۰ این جا در لسآنجلس بودم و یکی از آرزوهای استودیوها این بود که به اندازهی دیزنی لند برای فرهنگ آمریکایی مهم باشند. و اولین استودیویی که واقعا این کار را کرد یونیورسال بود. و بعد شما بلاکباسترها را به صدر جدول استودیوها واگذار کردید و چرا که نه؟! مردم به سینما میروند. باید از آن لذت ببرند. این یکجور سرگرمی است در نتیجه معنای تم شهربازی همیشه آنجا بوده است. این بد نیست. ما عادت داشتیم به شهربازیهای سرگرمکننده برویم و عاشق این کار بودیم. اما حالا در آن شهربازیهای سرگرمکننده شما فیلم دارید.
بومباک: تور فیلم «کوندان» فوقالعاده است. (میخندد). (فیلم «کوندان» محصول ۱۹۹۷ ساختهی مارتین اسکورسیزی بر اساس زندگی و نوشتههای دالایی لامای چهاردهم، سیاستمدار و پیشوای معنوی تبعید شده از تبت است.)
اسکورسیزی: تقریبا به خوبی تور گردشگری «احیای مردگان» میشود. (فیلم دیگری از اسکورسیزی محصول ۱۹۹۹).
وانگ: فکر نمیکنم چیزی که شما گفتید منفی باشد. شما بین سینما و آن چیز دیگر، آن چیز سرگرمکنندهی بزرگتر که واقعا توسط جماعتی ساخته میشود، تمایز قائل شدید. و این یکی از دلایلی است که من دقیقا در حال حاضر نمیخواهم این کار را انجام بدهم.
اسکورسیزی: این کار را نکن.
وانگ: چون من هنوز صدای خودم را به عنوان فیلمساز کشف نکردهام. اما وقتی سر صحنه بودم، گاهی اوقات مردم واکنششان اینطوری بود که: «اوه، دخترها هم میخواهند سینما را بسازند.» و بعد آن نگاه و چرخاندن چشمهایشان بود.
اسکورسیزی: این همیشه موضوع بحث بوده است. همیشه همینطوری بوده است که انگار میگویند: «قرار نیست این کسب و کار هنری را کنار بگذارد؟»
فیلیپس: مارتی برای آنچه که دربارهی مارول گفت خشم و عصبانیت زیادی دریافت کرد اما من آن را کاملا درک میکنم. ما در تلاش بودیم که فیلم «جوکر» را بسازیم، که خب بامزه هم بود چون به هر حال جوکر در جهان ابرقهرمانی وجود داشت. اما این واقعا شبیه یکی از آن فیلمها نبود. یک سالی را در استودیوی برادران وارنر سر کردیم و شاهد ایمیلهایی بودم که میرفت و میآمد و به معنای واقعی کلمه در ایمیلها گفته شده بود: «آیا کارگردان میداند که ما لباس خوابهای جوکر را در فروشگاه آنلاین میفروشیم؟» و من جواب میدادم: «آیا اول نباید فیلمها ساخته شوند و بعد لباس خوابها بیرون بیایند؟ آیا قرار است حالا پیژامهها دیکته کنند که در فیلمها چه اتفاقی بیفتد؟»
اسکورسیزی: نه، نه.
فیلیپس: پارکهای موضوعی سرگرمی همه چیز را اداره میکنند. لباس خوابها. فنجانهای قهوه. هر چیزی که شما به واسطهی فیلمها میفروشید. شما نمیتوانید تصمیماتتان را برای فیلم براساس آنها بگیرید.
-چطور خودت آن سیستم را هدایت کردی؟ آیا با کسی صحبت کردی که متحدی پیدا کنی؟
فیلیپس: بله. با نفر به نفر آدمها حرف زدم. مشکل در برادران وارنر این است که مدیران زود به زود تغییر میکنند.
اسکورسیزی: اوه خدای من. دقیقا همینطور است.
فیلیپس: در نهایت همه را روی عرشه میآوری و ناگهان همهی آنها رفتهاند و موقعیتشان عوض شده و حالا باید از اول شروع کنی. و وقتی از اول شروع میکنید گاهی اوقات مردم دوست ندارند که چیزهایی را از آدمهای دیگر به ارث ببرند. اما خوشبختانه رئیس بازاریابی استودیو، بلیر ریچ، واقعا از ما دفاع کرد. او فهمید که این یک فیلم ضد کتابهای کمیک است برای این که حرف بزند. و برای برادران وارنر روشن شد که این قدم جسورانهای برای استودیوست که باید بردارد.
-آیا نگران این هم بودید که وقتی فیلم بیرون بیاید ممکن است خشونتهایی رخ بدهد؟
فیلیپس: نه چون من، اگر بخواهم رک باشم، آن چرندیاتی را که در رسانهها منتشر میشد، مورد تایید من نبود. آنها هر از چند گاهی فیلمی را انتخاب میکنند و بعد معنایی به آن میدهند که اصلا ربطی به فیلم ندارد. ما فکر کردیم مقالههایی نوشته شده که در آنها آدمها با افتخار مینویسند: «من فیلم را ندیدهام. نیازی ندارم که فیلم را ببینم.»
-رئیس یک استودیو به من گفت: «من نمیخواهم آن فیلم را ببینم.» البته اسمش را نمیگویم اما…
فیلیپس: به هر حال من اسمش را کشف خواهم کرد. (میخندد).
-مارتی قرار بود تو فیلم «جوکر» را تهیه کنی و بعد این کار را نکردی. چرا؟
اسکورسیزی: دلایل شخصی داشت. به برنامهریزی مربوط بود. و اگر بخواهم کاملا صادق باشم ماجرا به «راننده تاکسی»، «سلطان کمدی» و «آخرین وسوسهی مسیح» برمیگشت. آنها جنگهای من بودند. ما رفتیم و «سلطان کمدی» را ساختیم و به خاطرش به ما حمله شد. و فیلم به عنوان یکی از شکستهای آن سال در برنامهی «سرگرمی امشب» معرفی شد. از آن به بعد کل هالیوود مخالف این مدل از فیلمسازی شد.
بومباک: بامزه است. چون همهی ما «دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد» را رومانتیک میکنیم. فکر میکنید «سلطان کمدی» پانزده سال دیرتر با استودیودهای مستقل بهتر کار میکرد؟
اسکورسیزی: بله. در آن مقطع زمانی «دروازهی بهشت» هم اکران شد. این پایان ماجرا بود. آنها به اندازهی کافی از این مولفان دیوانه داشتند. من سعی کردم «آخرین وسوسهی مسیح» را بسازم و شش هفته قبل از این که فیلمبرداری آغاز شود، همه چیز کنسل شد. در آن زمان با خودم گفتم: «فکر میکنم باید این شغل را رها کنم.»
-و وقتی در نهایت فیلم را ساختید تهدید به مرگ شدید.
اسکورسیزی: بله. بله. ببینید من از همهی اینها گذر کردم. و این یک مسالهی شخصی دربارهی آن نوع از فیلمهاست که من میخواستم در آن دوره از زندگیام بسازم. شما فیلم «سکوت» را دیدهاید؟ من آنجا راحتتر بودهام. این فیلم «مرد ایرلندی» هم حوزهی امنم بود.
میرلس: برای من سادهتر بوده است. من همیشه تهیهکنندههای خیلی خوب پیدا میکنم. من در هر کاری که میخواهم انجام بدهم بسیار مستقل عمل میکنم، بدون این که مجبور باشم مردم را راضی کنم چون به سیستم استودیویی وابسته نیستم. خیلی خوب است که یک خارجی باشید. و بخواهید که خارجی باشید.
-هیچوقت به مهاجرت به آمریکا فکر کردید؟
میرلس: نه. من ریشههای بسیار قوی در برزیل دارم. و دوست دارم در پرتغال کارگردانی کنم. انگلیسی را متوجه میشوم اما احساساتم به انگلیسی نیست. میدانید؟ درست مثل این است که اگر شما به انگلیسی بگویید «درخت انبه» این فقط یک درخت است. در زبان پرتغالی این کلمه معانی دیگری میدهد. در نتیجه من گاهی اوقات مجبورم در پرتغال کارگردانی کنم.
وانگ: موقع ساختن «دو پاپ» چهقدر پولساز بودن بازیگرها عامل انتخابشان محسوب میشد؟
میرلس: من برای انتخاب بازیگران کامل آزاد بودم. وقتی امضا کردم که فیلم را بسازم، دنبال تصاویری از پاپ فرانسیس بودم تا ببینم که او چه شکلی است. و تصاویر زیادی از او کنار جاناتان پرایس بود به دلیل این که همه متوجه شباهت این دو نفر به هم شده بودند.
بومباک: شانس آوردی کسی که شبیهش بوده جاناتان پرایس بوده است!
-فیلم شما را از جهانی که میشناسید بیرون میبرد. اما چهقدر این فیلمها میتوانند اتوبیوگرافیک باشد؟
بومباک: این سوالی است که سر همهی فیلمهایم از من میشود. برای این که من تمایل دارم فیلمهایی بسازم که در جهانی اتفاق میافتند که نسخهای از آن چیزی است که ما از زندگی روزمرهی جهان واقعی انتظار داریم. فیلیپ راث یک نقل قول فوقالعاده دارد. او همیشه با برداشتن دو سنگ از واقعیت شروع میکند و بعد آنها را به هم میمالد تا تخیل از میان آنها جرقه میزند. و من به آن اشاره میکنم چون اغلب اوقات وقتی شروع به نوشتن میکنم چیزهایی را برمیدارم که برای من آشناست. این کار مرا در جایی قرار میدهد که حس کنم زیر پایم محکم است و بعد میتوانم از آنجا به بعد خیالپردازی کنم. دوست دارم در خیابانهایی فیلمبرداری کنم که از دوران کودکیام از آنها خاطره داشتهام. درنتیجه خیلی از کاری که ما انجام میدهیم به نوعی گفتوگو با کودکی است که داشتهایم.
اسکورسیزی: پدر و مادر من در فیلمهایم بودند.
بومباک: تو به چیزی شخصی متصل میشوی.
گرتا گرویگ: کتاب «زنان کوچک» برای من خیلی معنا داشت. وقتی کودک بودم بارها آن را خواندم. الان حتی یادم نمیآید که خواهران مارچ چطور بودند. آنها بخشی از چشمانداز درونی من شدند.
انگار بخشی از خاطرات من هستند. و حس جو مارچ که در فیلم سیرشان رونان نقشاش را بازی میکند، آنجایی که تلاش میکند قصهاش را بفروشد، من دقیقا آن حس را میشناسم. این که جلوی کسی بشناسی و تلاش کنی قصهای به آنها بفروشی و آنها به من میگویند که تو باید تغییراتی در آنها بدهی. من تشخیص میدهم که چه مقدار میتوانم تغییر بدهم و با وجود آن تغییرات هنوز هم با خودم زندگی کنم.
لوییزا می آلکوت نویسندهی کتاب «زنان کوچک» گفته: «بهتر است که قهرمانان قصهی من ازدواج کنند و بچهدار شوند چون اینطوری بهتر میفروشد.» اما من نامههایی از او دارم که میگوید: «دلم نمیخواهد قهرمانم با هیچکس ازدواج کند.» او در نهایت محاسبه میکند و یک تصمیم اقتصادی میگیرد.
-آیا هالیوود در تصویری که از زنان ارائه میدهد پیشرفت کرده است؟
وانگ: اگر اجازه بدهید که زنان داستانهای خودشان را بگویند تغییر میکند.
گرویگ: من جواب این سوال را به طور کلی از مریل استریپ میدزدم. فکر میکنم سخت است که چنین چیزی را تشخیص بدهیم چون وقتی شما به بازیگران زن دههی سی و چهل و پنجاه فکر میکنید، به کارول لومبارد و رزالیند راسل و کارهایی که آنها میتوانستند در فیلمها انجام بدهند فکر میکنید (که زنان این روزها همیشه نمیتوانند آن کارها را انجام بدهند). مریل میگفت: «رزالیند راسل میتوانست داخل بیاید و سر هر کسی فریاد بکشد و آنها را تنبیه کند، چون هیچ شانسی وجود نداشت که او بتواند شغل یکی از مردان را بگیرد. اما در این سال و دوران، این شانس به صورت واقعی وجود دارد که شما شغل آنها را بگیرید. در نتیجه کمتر از زنی دعوت میشود که بیاید و بخواهد تنبیه کند».
اسکورسیزی: این جهان جدیدی است که ما میشناسیم. و برای همه هم جا دارد.
-اگر این را کنار بگذاریم شما این جهان جدید را دوست دارید؟
اسکورسیزی: نمیدانم. من بخشی از آن نیستم. فکر نمیکنم. (میخندد)
میرلس: من هم بخشی از آن نیستم و این خوب است.
اسکورسیزی: من اهمیت ویژهای به آن نمیدهم. من سال ۱۹۴۲ متولد شدم. من یک بچه وسط یک محلهی سیسیلی بودم و ما چشم به راه دههی شصت بودیم. دههی شصت شورلت داشت و راک اند رول. همه چیز بود. از آن زمان از خیلی چیزها عبور کردهایم.
بیشتر بخوانید: گپ و گفت خواندنی بازیگران مرد مطرح ۲۰۱۹ در هالیوود ریپورتر
منبع: hollywoodreporter
کامل ترجمه نکردید خانم نصرالهی ولی ممنون