چراغ خاموش موزههای تاریخ طبیعی
از موزههای تاریخ طبیعی با عنوان مراکز پژوهشی کلیدی و مهم در حوزه تاریخ طبیعی یاد میشود. اگر چه در ایران تصور عمومی این است که موزههای تاریخ طبیعی صرفا محلی برای نمایش عناصر طبیعت هستند، اما در واقع بخشهای نمایشی و آموزشی تنها یکی از بخشهای سهگانه فعالیتهای موزههای تاریخ طبیعی را تشکیل میدهند. به طور کلی میتوان ماموریت سه گانه موزه تاریخ طبیعی را به شرح زیر دسته بندی کرد:
۱-گردآوری و نگهداری نمونههایی از موجودات زنده و یا فسیلها
۲-تحقیقات بر روی این نمونهها
۳- نمایش عمومی و فعالیتهای آموزشی مرتبط با طبیعت.
دکتر ولیالله خلجی پیربلوطی، فارغالتحصیل دانشگاه تهران (گرایش بیوسیستماتیک در مقطع کارشناسی ارشد) و دانشگاه بُن آلمان (دوره دکتری جانورشناسی) یکی از محققان برجسته ایرانی است که در زمینه سختپوستان و به طور تخصصی جورپایان دریایی سواحل خلیجفارس و مکران مطالعات گستردهای را انجام داده است.
این محقق ایرانی در عین حال سابقه پژوهش در موزههای جانورشناسی و تاریخ طبیعی آمستردام هلند، الکساندر کونیگ بُن، کپنهاک دانمارک، اسمیتسونین واشنگتن را نیز در کارنامه خود دارد. دکتر خلجی پیربلوطی که موفق به معرفی حدود ۲۰ گونه جدید از فون جانوری ایران با نامهای ملی به دنیای علم شده است، در حال حاضر عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد میباشد.
خبرنگار دیجیکالامگ پیشتر با ایشان مصاحبهای درباره موزههای تاریخ طبیعی انجام داده که شرح کامل این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
لطفا خودتان را معرفی کنید
ولی الله خلجی پیربلوطی، عضو کوچکی از جامعه جانورشناسان کشور هستم. کارشناسی ارشد در گرایش بیوسیتماتیک را در دانشگاه تهران و دوره دکتری جانورشناسی را در دانشگاه بن آلمان سپری کردم. در حال حاضر هیات علمی دانشگاه شهرکرد میباشم.
مطالعات من در زمینه سختپوستان و به طور تخصصی جورپایان دریایی است. فون جورپایان سواحل ایرانی خلیج فارس را کارکردم و الان مشغول مطالعه فون جورپایان سواحل مکران هستم و همچنین در پروژه مطالعه جانوران سواحل کویت هم همکاری دارم. تاکنون موفق به معرفی حدود ۲۰ گونه جدید از فون جانوری ایران به جهان علم شدهام و با افتخار نامگذاری این گونهها را به نامهای ملی زینت دادهام. در این زمینه میتوان به گونههایی مانند: Ligia persica, Sphaeroma khalijfarsi, Cymodoce delvarii اشاره کرد.
از نظر شما موزههای تاریخ طبیعی ایران تا چه اندازه به معیارها و استانداردهای جهانی نزدیک و یا چه اندازه با آنها فاصله دارند؟
برای پاسخ دادن به این سوال اجازه بدهید اشارهای کنم به چند نمونه از موزههای تاریخ طبیعی دنیا و وضعیت آنها، بعد قضاوت با خود شما که وضعیت ما به چه صورتی هست. به عنوان مثال موزه تاریخ طبیعی لندن در حدود ۲۵۰ سال پیش تاسیس شده و این موزه دارای حدود ۸۰ میلیون نمونه و شامل شش بخش زمینشناسی، گیاهشناسی، حشرهشناسی، کانیشناسی، دیرینهشناسی و جانورشناسی است. این موزه یکی از بزرگترین موزههای تاریخ طبیعی دنیاست که سالانه هزاران محقق برای مطالعه نمونههای تیپ به آن جا مراجعه میکنند. یا موزه تاریخ طبیعی آمریکا که یکی از مشهورترین موزههای ایالات متحده آمریکا و جهان است و در سال ۱۸۶۹ در منهتن نیویورک تاسیس شده است. وسعت آن ۱۵۰ هزار مترمربع و دارای ۲۸ ساختمان بزرگ و ۴۵ سالن نمایش نمونهها میباشد.
این موزه بزرگ دارای ۲۲۵ نفر پرسنل متخصص تمام وقت است و بیش از ۳۲ میلیون نمونه جانوری، انسانی، گیاهی، سنگ و فسیل در این موزه نگهداری میشود و سالانه بیش از ۵ میلیون بازدیدکننده دارد. یا یکی دیگر از موزههای تاریخ طبیعی امریکا که بنده مدتی در آن جا مشغول پژوهش بودم موزه اسمیتزونین واشنگتن است. این موزه در حدود یکصد سال پیش در ساختمانی به وسعت ۱۲۳ هزار متر مربع و زیر بنای سالن نمایشگاهی ۳۵۰ هزار مترمربع افتتاح شد. این موزه با داشتن کلکسیونهای غنی با بیش از ۱۲۶ میلیون نمونه، سالانه در حدود ۸ میلیون بازدید کننده دارد. این موزه علاوه بر بخش نمایشگاهی یکی از مهمترین بخشهای تحقیقاتی واشنگتن در زمینه علوم جانوری، گیاهی، تکامل و مطالعات تنوع زیستی در دنیاست و سالانه صدها محقق خارجی برای انجام تحقیقات به این موسسه مراجعه میکنند. در داخل کشور موزههای تاریخ طبیعی قدمتی کمتر از ۵۰ سال دارند.
به عنوان نمونه موزه تاریخ طبیعی دانشگاه شیراز اسفند ماه سال ۱۳۵۳ تأسیس و از سال ۱۳۵۶به ساختمانی با زیربنای حدود ۵۰۰۰ مترمربع انتقال یافته است. حال شما مقایسهای داشته باشید بین زیربنای نمایشگاهی ۳۵۰ هزار متری موزه تاریخ طبیعی اسمیتزونین با زیر بنای در حدود ۵ هزار متری موزه دانشگاه شیراز و همین مقایسه را هم داشته باشید با قدمت این موزهها ، تعداد نمونههای تیپ موجود در این موزهها، تعداد متخصصین چنین موزههایی و مهمتر از همه بودجههایی که برای چنین موزههایی در خارج از کشور در نظر میگیرند. دوستانه خدمت شما عرض کنم که در ایران ما موزه تاریخ طبیعی که بشود حداقلهایی از استانداردهای جهانی را انتظار داشته باشیم، وجود ندارد. واقعیت این است که ما فاصله زیادی تا داشتن موزههای تاریخ طبیعی با استانداردهای جهانی داریم و متاسفانه اگر مسئولین همت نکنند، این فاصله در گذر زمان بیشتر هم خواهد شد. موزه یک کارخانه یا کارگاه نیست که بشود آن را احداث کرد و وسایل و تجهیزات آن را خریداری نمود و شروع به کار کرد. جمعآوری نمونهها سالها زمان نیاز دارد. چنین موزههایی از افتخارات علمی کشورهای پیشرفته دنیا هستند. گنجینههای مهم علمی در این موزهها همچون میراث گرانبهایی حفاظت و حراست میشوند و هزینههای قابل توجهی در زمینه توسعه هرچه بیشتر آنها صرف میشوند. اما در کشور ما به نظر میرسد که اصلا دیده نمیشوند.
دلیل این که اکثر نمونههای هولوتیپ و … چه در بخش جانورشناسی چه در بخش گیاهشناسی در ایران نگهداری نمیشود، چیست؟ چرا برخی از محققان موزههای خارج از کشور را جهت حفظ ذخایر ترجیح میدهند؟
اگر بدانیم که از نمونه هولوتیپ تنها یک نمونه در جهان وجود دارد، آن گاه هم به ارزش آن یک نمونه منحصر به فرد پی خواهیم برد و هم به ارزش نگهداری از آن. نکتهای که وجود دارد، این است که ما در داخل کشور هنوز به استانداردهای لازم برای نگهداری نمونهها نرسیدهایم. به عنوان مثال آیا موزههای ما حداقل به سیستمهای اعلان و اطفاء حریق مجهزند؟ آیا شیوههای نگهداری نمونهها اطمینان بخش است؟ چه تضمینی وجود دارد که نمونه تایپ شما به شیوه درست نگهداری میشود و در گذر زمان از بین نمیرود؟ تجربهای که من داشتهام در مواردی خود شاهد بودهام که در اثر سهلانگاری نمونه هولوتایپ خشک شده، از بین رفته و یا مفقود شده است. به نظر من ارزش نمونههای تیپ از جواهرات بالاتر هست. آیا انسان عاقل جواهرات خود را در هر جایی و پیش هر کسی به امانت میسپارد؟
من خود شاهد بودم که در موزه جانورشناسی بن آلمان با پخش شدن دود سیگار یک بازدیدکننده در دستشویی موزه در عرض چند دقیقه سیل ماشینهای آتشنشانی و آمبولانسها به سمت موزه سرازیر میشد. آیا در کشور ما تضمینی وجود دارد که با کوچکترین آتشسوزی نمونههای تیپ شما نابود نشوند؟
آیا در کشور ما به جز موارد نادر موزهای وجود دارد که دارای پرسنل متخصص در زمینه نگهداری، دستهبندی، آمادهسازی، ارسال و دریافت نمونههای مختلف باشد؟ تمامی موزههای معتبر دنیا دارای پایگاه دادههای نمونههای موزهای هستند بطوری که این دادهها در دسترس بوده و شما میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید و حتی برای مطالعه درخواست بدهید. کدام یک از موزههای داخل کشور دارای چنین پایگاه دادهای هستند؟
این نکته مهمی است که تا محققین ما چنین اطمینانی پیدا نکنند، همچنان مایلند نمونههای تیپ خود را به موزههای خارج از کشور بفرستند. هرچند متاسفانه برای عدهای سرنوشت نمونه تیپ مهم نیست، مهم آن است که از یکی از موزههای داخل کد موزهای بگیرند تا مقاله خود را چاپ کنند.
مساله دیگر دسترسی به نمونههای موزهای است که در کشور ما هنوز این امر محقق نشده و اجازه دسترسی به نمونهها داده نمیشود و یا بسیار مشکل است. در زمینه ارسال نمونه و یا دریافت نمونه از کشورهای دیگر هم مشکلات زیاد است. متاسفانه اداره پست ما درک درستی از این موضوع ندارد و گمرک ما هم به دید کالای تجاری به این نوع مرسولهها نگاه میکند.
و نکته آخر این که بر اساس آمار منتشر شده از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ یکی از مجلات معتبر جانورشناسی، حدود ۷۵ درصد نمونههای تیپ در موزههای تاریخ طبیعی خود کشورها نگهداری میشود. به عنوان مثال در چین و استرالیا ۱۰۰ درصد نمونهها در موزههای کشور خودشان نگهداری میشود اما در خوشبینانهترین حالت در ایران این میزان به احتمال زیاد کمتر از ۱۰ درصد میباشد.
پروسه ثبت یک کشف علمی در ایران دقیقا به چه صورت است و جایگاه موزهها در این وادی کجاست؟
به طور خلاصه برای ثبت یک رکورد جدید، بعد از شناسایی و قبل از ارسال مقاله برای چاپ نیاز به استفاده از کدهای موزهای است که بایستی توسط موزهها داده شود. اما با کمال تاسف برای بیشتر گروههای جانوری کلکسیونهای معتبر و در نتیجه امکان دادن کد معتبر وجود ندارد و این یکی دیگر از دلایل ارسال نمونهها به موزههای خارج از کشور است.
بعضی از موزههای خارج از کشور از طریق کارهایی مانند تامین هزینه تحقیق، پژوهشگران را تشویق به ادامه فعالیت میکنند. آیا در ایران هم به همین صورت است؟
اجازه بدهید در این مورد به چند نکته اشاره کنم. درست است که در ظاهر موزهها از پژوهشگران حمایت میکنند اما حامی اصلی موزهها در کشورهای دیگر دولتها و یا بخشهای خصوصی هستند که توسط دولتها مجبور به حمایت مالی از موزهها هستند. به عنوان مثال در گزارش سالیانه موزه جانورشناسی بن آلمان در سال ۲۰۰۹ بودجه پرداخت شده به این موزه حدود ۱،۵۳۳،۵۷۷ یورو بوده است چیزی معادل حدود ۶ میلیارد تومان.
متاسفانه در کشور ما موزههای دانشگاهی یا اصلا بودجه جدایی ندارند و یا از بودجههایی در حد چند میلیون تومان برخوردارند. خوب با چنین بودجههایی آیا میتوان از پژوهشگران حمایت کرد؟
لطفا یک مورد از تجارب خودتان را در مورد موزههای تاریخ طبیعی چه در ایران و چه در خارج از کشور بیان کنید
زمانی که در موزه کپنهاک دانمارک بودم، با دیدن نمونههای جانوری خلیج فارس که در حدود صد سال پیش نمونهبرداری شده بود و در آن جا نگهداری میشد، بسیار افسوس خوردم که چطور کشوری از آن سوی دنیا با کشتی بادبانی به سواحل ایران میآید و نمونههای ما را به یغما میبرد اما بعد از سالها ما هنوز کاری برای این مهم انجام ندادهایم.
یادم نمیرود زمانی که دانشجوی دوره دکتری در آلمان بودم، از طرف موزه اسمیتزونین آمریکا برای دوره کوتاه پژوهشی دعوت شدم. در کلکسیون این موزه نیز بسیاری از نمونههای خلیج فارس نگهداری میشود. بخش کلکسیون و تحقیقاتی این موزه به دلایل امنیتی و وجود مواد نگهدارنده خاص به بیرون از شهر واشنگتن منتقل شده و از سیستمهای امنیتی و حفاظتی بسیار بالایی برخوردار است چرا که بسیاری از نمونههای تیپ در آن جا نگهداری میشود.
بیش از پنج سال است که به کشور عزیزم ایران برگشتهام، تمام تلاشم این بوده که موزه جانورشناسی دانشگاهم که در زیرزمین دانشکده و در اتاقی با زیربنای ۳۰ متر قرار دارد را حداقل جابجا کنم، اما نتوانستهام. در یک اتاق ۵ متری در گوشه آزمایشگاه کار میکنم تا نمونههای کشورم را خودم بشناسم و با افتخار به دیگران بشناسانم. دم هم نمیزنم تا مدیون نسل گذشته و نسل آینده که میراثدار ما خواهند بود، نباشم. اما به مسوولین عزیز کشورم توصیه میکنم که به فکر میراث گرانبهای این سرزمین باشید تا از موزههای کشورهای دیگر سر در نیاورند. تا روزی برسد که محققین کشورهای دیگر مجبور باشند برای دیدن نمونهها به کشور ما بیایند و نه ما برای دیدن نمونههای کشور خودمان به آن جا برویم.
حرف آخر این که امروزه صحبت از حفظ تنوع زیستی بدون داشتن موزههای تاریخ طبیعی نمیتواند اعتبار داشته باشد چرا که بر اساس نظر همه دانشمندان علوم زیستی فقدان کلکسیونهای تاریخ طبیعی مجهز به ویژه در کشورهای با تنوع زیستی بالا اصلیترین چالش برای تحقیق و پژوهش در تنوع زیستی جهانی محسوب میشود. عدم توجه در احداث و توسعه موزههای تاریخ طبیعی خسارتی جبرانناپذیر بر آینده علمی کشور در این زمینه خواهد زد.
مطلب بسیار جالب و عالی بود.